۱۴۰۳ تیر ۱۰, یکشنبه

پروژهٔ «دیّوس پزشکیان»

 روسپی زاده ای به نامِ «اَکبر بهرمانی»؛ با نقلِ یک «حدیثِ دروغ» (مانندِ همهٔ احادیثِ اسلامی و شیعی)؛ «کونیِ فرزانه» را «ولی فقیه» کرد و همه میدانند که این امر یک «پروژهٔ استراتژیک» بود. پس از آن آنچه که به نامِ «انتخاباتِ مجلِسِ طویلهٔ اسلامی» نامیده شدند؛ همگی به «گا» رفتند.

ماجرایِ خاتمی نیز یک «پروژه» برای سرپوش گذاشتن بر رویِ ماجرایِ «عبدالقدیرخانِ پاکستانی» بود تا  بَر سَرِ اوباشانِ حاکم بر اروپا و آمریکا؛ باطرحِ «گفتگویِ تمدّنها» شیره بمالند. امّا ماجرایِ «عبداُلقدیرخان» نیز «لو» رفت.

ماجرایِ «شمپانزه نژاد» نیز پروژه ای بود که بر اُستوانه هایِ «نارضایتیِ مَردم» و انتقالِ «ثِروَتِ ملّی» به «اوباشانِ پاچاهاردار» انجام گرفت. «امام حسنِ روحانی» (صُلحِ امان حسنِ زَنباره و شِکم پرست) نیز پروژه ای دیگر بود تا رژیمِ کثیفِ شیعی را از زیرِ ضَربِ تحریمها بیرون آوَرَد.

«رئیسیِ ۶ کلاس سوادی» نیز براي اظهارِ عَلَنیِ «دستیابی به بُمبِ اتم» بود......

امّا اینبار رژیمِ کثیفِ شیعی نتوانست «جُفت ۶» بیاوَرد.... زیرا این «اُلاغِ بی سواد» به دستِ اسرائیل «جِزغاله» شد؛ و اکنون «پروژهٔ  دیّوس پِزشک نیا» را کلید زده و همهٔ «روسپی زاده هایِ پروژهٔ اصلاح طلبی» را به میدان آورده اند تا این «دیّوس» را از درونِ «صندوقهایِ کذاییِ رأی» بیرون آورَند.

اینکه تحلولهایِ همهٔ «تحلولگران» با «تحلولهایِ آگاتا کریستی مَآبانه» که لَحظه به لَحظه تلاش کرده و «پول در آوردند» نیز مانندِ «کیرِ خَر بر پیشانیشان» خواهد نشست. زیرا نَظَرِ «مفعولِ پوشَک پوشِ فرزانه» از همان آغاز «پِزشکیانِ زَن جنده» بوده است و بقیّهٔ آنهایی که «کاندیدا» می نامید؛ برای خروجیِ «پزشکیانِ خائن» طرّاحی شده بود.
امّا خواهید پُرسید که «چرا؟».

دلیل:
 
 «ترامپ در حالِ آمَدَن» است و سربازانَش را خواهد فرستاد تا خواهران  و مادَران و دُختران و زنهایِ لِنگه به لِنگهٔ «حِزبُلبُلی ها» را بدونِ «وازلین» بگایند.

کژدم

۲۳ نظر:

  1. هَر پیشنهادی؛ «محدودهٔ زمانی» دارد؛ مانندِ همهٔ غذاها که «تاریخِ مصرف» دارند.
    متأسّفانه و یا خوشبختانه؛ «تاریخِ پیشنهاد» به «اُمیدِ نادانِ پان ایرانیستِ شیعه مَسلک» که در هر دقیقه بر «طبلِ توخالی و پُر صدایِ قومیّت ها» میکوبد تا «جنگهایِ قومی» را بَر انگیزد و پس از آغازِ جنگهایِ قومی بگوید که: «دیدید که ما پیشبینی کرده بودیم؟».... به پایان رسید و این «بچّه کونی» که حرکتها و رفتارهایَش «قُطب نما» ندارد و هر لحظه «قُطب» عَوَض میکند و از «کیر لیسِ شازده شومبول» ناگهان به «کیر لیسِ کونی فرزانه» وسپس با اینکه همچنان «انگشترهایِ شیعه گرانهٔ عَقیق» بر انگشتانَش دارد؛ به موجودی «ضِدِ شیعی گَری» تبدیل می شود و با تقلید از «رسانه هایِ اصلاح طَلَب» به «تحلولگَرِ آگاتا کریستی مَآبانه» تبدیل می شود که «هر روزه» تحلولهایش را بر اساسِ «باد از کدام سو می وَزَد» تغییر میدهد.
    زمان برایِ این «خائنِ بِالفطره» برایِ بازگَشت از راهِ «بی شرافَتیها» .... پایان یافت.

    نُقطه آخَرِ خَطّ.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بنظر من رو اوباشگری که سابقه کون دادن به هر طرفی رو داده سرمایه گذاری نکنید و هیچگاه دیدگاهش و نظراتش رو در دید سیاسی تون دخیل نکنید.ذهن پاک داشتن تو این زمانه کار سختیه.ذهنتون رو از این مزخرفات پاک نگه دارید تا درگیر پروپاگاندا نشه.

      حذف
    2. این افراد تو دید من شبیه به فاحشه ها هستن که هرکسی میتونه برای یک شب بخردش و همخوابش بشه.البته فاحشه ها انسانهای شریفتری هستن و مشتری خودشون رو فریب نمیدن و آلوده به دروغگویی و بیشرافتی نیستن ولی این کسکشا برای کسب درآمد به هر کس و ناکسی کون میدن و به کون دادن خودشون افتخار هم میکنن.اصلاح طلبا و اصول گراها هم برای حفظ رانتشون به شغل شریف کون دادن مشغول هستن.بسیجی ها و سپاهی ها هم در همین وضعیت قرار دارن.من به اسرائیل پیشنهاد میکنم که تا قبل از انتخابات آمریکا به لبنان حمله کنه و بحرانها و مشکلات رو واگذار کنه به دولت بعدی آمریکا.
      اپوزوسیون تا زمانی که نتونه اعمال قدرت کنه همین آش است و همین کاسه.

      حذف
  2. برخِلاُفِ بَرآوردهایِ احمقانه؛ اَرتِشِ اسرائیل؛ مهمّ ترین نُقطهٔ «قُدرتِ مرکزیِ هِلالِ شیعی»(اوباشانِ شیعهٔ لُبنان) را به زانو دَر خواهد آورد و نیروهایِ بادکُنَکیِ نظامیِ رژیمِ کثیفِ شیعی (اَعمّ از ارتِشِ دروغین و سپاهِ پاچاهارداران)؛ حتّی از جایشان تکان نخواهند خورد. ...
    رازِ اِنتِصابِ «پِزشکیانِ زَن جنده» در همین مسئله نهفته است.
    «کونیِ فرزانه» اینبار میخواهد که «پِزشکیانِ زَن جنده» به جایِ او «زَنَش را به فروش بگذارد» و پس از آن نیز مانندِ «دستمالِ مُستراح»ی که «زَنَش را فروخته است» به سَطلِ «مستراح» انداخته شود. همان بلایی که بر سَرِ «خاتمیِ دیّوس» و «روحانیِ بی شَرف» و «شمپانزه نِژاد» آمد. (۳ دستمالِ مُستراح)
    «روسپی زادهٔ فرزانه» به دنبالِ «تغییرات» نیست.... بلکه به دُنبالِ کسی است که به جایِ او «کون بِدَهَد».

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. هم چیزی که شما اشاره کردید درسته و هم اینکه کسکش فرزانه تصور میکنه با این حرکت بین سیاست های آمریکا و اسرائیل در قبال ایران اختلاف ایجاد کنه ولی ترامپ کونی پاره خواهد که به هیچ شکلی نمیشه باندپیچیش کرد

      حذف
    2. دیگر کار از کار گذشته است و «جو بایدن» از نظرِ سیاسی حتّی در میانِ «دموکراتها» نیز یک «مُرده» به حساب می آید و اگر جایگزین نشود؛ چه بسا پیش از ماهِ نوامبر نیز به صورتی فیزیکی بِمیرد و یا به «زندگیِ نَباتی» بِرسد. در هر صورت؛ «جو بایدن» را باید یک «مُرده» به حساب آورد.
      با «مَرگِ سیاسیِ جو بایدن»؛ دموکراتها واردِ یک بحرانِ بزرگ شده اند و اگر «جو بایدن» کناره گیری نکُند؛ و در نزدیکیهایِ انتخابات؛ از نظرِ فیزیکی کاملاً از کار بیفتد؛ دموکراتها دُچارِ بُحرانِ بسیار شدیدِ درون حِزبی شده و «ریزشهایِ بُزُرگ» در این حِزب به وقوع خواهد پیوست.

      حذف
  3. زن پزشکیان در حادثه ای مشکوک مرده. فعلا اسهالیون در حال ترساندن مردم از جلیلی هستند انگار در دوره خاتمی و روحانی خودشان کاری کردند. بهتر است جلیلی برنده شود تا مکانیسم ماشه فعال شود و کلک نظام کنده شود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اینکه پزشکیانِ بی شَرَف را «بَرنده» بکنند و یا نکُنند؛ دست ما و حتّی «رأی دهنده هایِ بی شَرَف» نیست. این یک تصمیمِ «حکومتی» است و در تمامی این ۴۵ سال همینگونه بوده است و اگر به تمامیِ انتصاباتِ ۴۵ سالِ اخیر» نگاه کنید؛ همیشه همهٔ این «بازیهایِ اِنتصاباتی» یک پروژه بوده است. و این حماقتِ «ساکنینِ خائنِ ایران» در همهٔ این دوران بوده است که این بازیها ادامه یافته اند. امّا «نسلِ جدید» هر روزه بیش از روزِ پیش از «کِرِختیِ ذِهنی» بیرون می آیند و هوشیار تر میشوند. امّا هنوز هم عدّه ای بی شرافت به خیانتهایِ خود ادامه میدهند.
      پروژهٔ «پزشکیان» را به سادگی میتوانید از «هجومِ دستوریِ طیفهایِ گوناگونِ اصلاح طلبانِ دروغین» به «مَعرکه گیری»؛ به سادگی تشخیص دهید.
      دستگاههایِ اطّلاعاتی و امنیّتیِ رژیم (با کمکِ چینیها) دَریافته اند که «ترامپ» بر سَرِ کار خواهد آمد و روزِگارشان را سیاه خواهد کرد و نمیتوانند با «دیّوس جلیلی» کاری از پیش بِبَرند. لذا از همین اکنون میخواهند «صلحِ امام حَسَن بازی» را اینبار از طریقِ «پزشکیانِ کیر لیس» بازسازی کنند.
      زیرا «امام حَسَنِ پیشین» زیاد «گوش به فرمان و کیرلیس» نبود.

      حذف
  4. دموکراتها در آمریکا ۲ راه بیشتر ندارند:
    ۱- جو بایدن را قانع کنند تا استعفا دَهَد و آنگاه مسئلهٔ دشوارتَری به نامِ «کامالا هریس» را دارند که به هیچ وجه چهرهٔ پُر طرفداری نیست تا این چند ماهِ آینده را پُر کُنَد.
    ۲- تا انتخابات صبر کنند و با معرّفی یک «جانشینِ توانا» به جایِ کامالا هریس در کنارِ او؛ هوادارانِ خود را مطمئن کنند که اگر جو بایدن پس از انتخابات؛ به هر دلیلی نتوانست وظایفِ خود را انجام دهد؛ جانشینِ او خواهد توانست تا کاخِ سفید را اداره کُنَد.
    امّا مسئله این است که در آمریکا نیز «قحط الرّجال» است و اگر کسی بهتر از جو بایدن را داشتند؛ همان ۴ سالِ پیش او را معرّفی میکردند.
    در هر صورت؛ بخشی از بَدنهٔ حزبِ دموکرات اکنون می پُرسند که چرا در این ۳ سال و نیم؛ رهبرانِ حزب در رابطه با سلامَتیِ جو بایدن؛ به آنها دروغ گفته اند؟ و این مُشکِلی است که رهبرانِ حِزب نمیتوانند آنرا ماستمالی کنند.

    پاسخحذف
  5. https://m.youtube.com/watch?v=6gQ7m0c4ReI

    این پیام صرفا برای لذت از زیبایی گیتار است :)

    پاسخحذف
  6. https://m.youtube.com/watch?v=eollizcRpgQ&pp=ygUGTWFyY2lu

    و این اجرا

    پاسخحذف
  7. ایرانیان با همان مُشکلی روبرو هستند که سراسَرِ دُنیایِ غرب با آن روبرو است.
    ۱- حفظِ «خِشتهایِ سازندهٔ سیستمِ کنونی» و «بَزَک کردنِ آن» با فرار از دستِ یک «مادر قحبه» به آغوشِ یک «مادر جنده».
    ۲- نِبودِ‌«شَمنها» در دنیایِ سیاست (قحط الرّجال).

    «نَبودِ شَمَنها» در دنیایِ سیاست؛ یعنی «عَدَمِ وجودِ نو آوری» در «نوسازیِ ریشه ایِ ساختارهایِ اجتماعی»؛ بویژه در عرصهٔ اجتماعی- اقتصادی و مهمّتر از همه در عرصهٔ سیاسی؛ و شاه مُهرهٔ این تغییرات در «تَرکِ عادتهایِ دیرینهٔ اَرباب رعیّتی» نَهفته است.
    نَه تنها مردمانِ ساکِنِ «دُنیایِ غَرب» و بسیاری از کشورها؛ بلکه در «ایران = خاک +مردم» نیز دُچارِ همین بُحران هستند و توسّط «شارلاتانها» همیشه به آنها «وعده هایِ سَرِ خرمن» داده میشود.
    به آمریکا نگاه کنید که انتخاب میانِ «جو بایدنِ ناتوانِ فیزیکی و ایدئولوژیک» و «ترامپِ شارلاتان» است و مردم نَه برایِ «آینده ای دِرخشان» بلکه به پایین آمدنِ «قیمَتِ بنزین و حبوبات» رأی می دهند. امّا در کِنارِ آن نَه تنها مانندِ «موش و خَرگوش» زاد و وَلَد میکنند؛ بلکه پذیرایِ «موش و خَرگوشهایِ آمریکای لاتین تبار» نیز هستند......
    در این رابطه من(کژدم) با «سِقطِ جنین» برایِ «تولیدِ مثلِ انسان سانها» به شِدّت موافقم و در مواردِ زیادی به «سقطِ جنینِ اِجباری» رأی می دَهَم. زیرا به نظرِ من باید دورانِ «تولیدِ مِثلِ طبیعی» را به «گور» سِپُرد. زیرا اکنون دورانِ «تولیدِ مثلِ انسان» با «تولیدِ علمی» فرا رسیه ایت و جادّه ای برایِ گُذار از «انسان سان =Subhuman» به «انسان = Human» به صورتِ شگفت انگیزی در دَسترَس است.
    امّا «انسان سانها» که اکثریّتِ بیش از ۹۹٪ را دارند به «زاد و وَلَدِ عِلمی م مهندسی شده» نگاهی بدبینانه دارند؛ امّا در زندگیِ روزمرّه میبینند که هر روزه «تَلَفات میدهند» (به حاشیه رانده شدگی توسّط رُشدِ جمعیّتِ ناتوان و رُشده سرسام آورِ تکنولوژیِ بسیار هوشمند و دقیق)... امّا «انسان سانها = SUBHUMANS» به صورتی طبیعی«به حاشیه رانده شده» هستند که «واقعیّتهایِ سَختِ مِیدانی» را نمی بینند و حتّی اگر ببینند؛ به آنها باور ندارند و همچنان در پِیِ آرزویِ رسیدن به «تکّه اُستخوانِ دست نیافتنی»... حدّ اقلّ ۴۰ سال است که «سَگ دُو» میزنند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      کژدم انسان سانها تو هیچ زمینه ای کارایی ندارن؟نمیشه ازشون‌ تو مشاغل ساده استفاده کرد؟

      حذف
    2. رشد جمعیت آمریکا بدون مهاجران منفی هست یعنی مانند موش و خرگوش زاد و ولد نمیکنند. الان اکثر کشورهای دنیا زاد و ولد به زیر جایگزینی رسیده بجز کشورهای جنوب صحرای آفریقا و چندتا کشور دیگر. البته مهاجران معضل هستند برای آمریکا و باعث تورم شده اند. بر خلاف تصور کاهش جمعیت باعث افزایش محسوس رفاه میشود و تورم را کاهش میدهد.

      حذف
    3. درود
      «رُشدِ مَنفیِ جمعیّت» برای پیشگیری از «شدّتِ فاجعه» خوب است. امّا تولیدِ مهندسی شدهٔ «انسان» (منظورم تولیدِ سَربازانِ بهتر نیست) بحثِ دیگری است و به «اُفُقهایِ بسیار دور» نَظَر دارد.
      در شرایِطِ کنونی همه از پیشرفتِ «هوشِ مصنوعی» وحشت دارند؛ زیرا میتواند همهٔ «تعریفها» و «قوانینِ موجودِ اجتماعی» را ویران کُنَد؛ به همین نوعِ استفاده از «اینترنِت» توجّه کنید که فضایِ اینترنِت را به «مستراح» تبدیل کرده است و نشان میدهد که حدّ اکثرِ تواناییِ و پُتانسیلِ «انسان سانها» چیست؟
      جوامِعِ کنونی بر اساسِ «اِنسان» دانِستنِ «انسان سانها» ساخته شده است. امّا در جامعهٔ «انسان ها»؛ هیچگونه مخالِفتی با «هوشِ مصنوعی» ۱۰۰ ها بار پیشرفته تر نیز مخالفتی نخواهد شد. زیرا در چنان دُنیایی با آنچه که اکنون در دنیایِ سیاست؛ اقتصاد؛ رسانه ها و معنی و مفهومِ «پیشرفت» و ... روبِرو نخواهیم بود؛ شاید حتّی هیچ «مرز» و «کشوری» وجود نداشته باشد (به احتمالِ زیاد) و تسلیحات به آهن پاره هایی تبدیل شوند که برایِ ساختنِ جهانی بهتر؛ به «موادي که باید بازیافت» شوند؛ تبدیل گردند.
      آنچه که اکنون میگویم؛ در حدّ «نظریّه» هستند. امّا اگر این نظریّه را مدّ نظر قرار دهیم و دنیایِ نوین را بَر اساسِ آن بِسازیم؛ همهٔ «تعریفهایِ کُهَن» از جامعه و سیاست و اقتصاد و بیماریها و .... دیگرگون خواهند بود.

      حذف
  8. کژدم ما انسان سان پزشک مهندس معلم و…داریم که یک الگوی تکراری که توسط شمن ساخته شده رو تکرار میکنن. فکر نمیکنم صرفا با یک دوگانگی بشه همه رو تو یک گونی ریخت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. همهٔ اینها چه بخواهید و یا نخواهید در «یِک گونی» قرار دارند. امّا اگر در گُذشته جایگاهِ «انسان» و «انسان سان» به خاطرِ «جمعیّتِ کَم» و «عَدَمِ رُشدِ تکنولوژی»؛ از یکدیگر تشخیص داده نمی شد و میتوانستی حتّی براي «عقبمانده هایِ ذِهنی» نیز جایی در جامعه پیدا کُنی.
      امّا اکنون؛ حتّی «مُخترعین»؛ «مُهندسین» و بسیاری از رَده هایِ کسانی که تا ۲۰ سالِ پیش به عنوانِ «دانشمندان» شناخته می شدند نیز در مسیرِ «اِنقراض» قرار گرفته اند.
      کاری که «شَمن» در پِیِ آن است؛ همیشه «راهگُشایی» بوده است و برایِ چنین کاری؛ باید همیشه «بیدار و هُشیار و بیننده» باقی بِماند.

      حذف
  9. کژدم اگر این طرح اجرا بشه صاحبان سیستم های قدیمی از بین میرن و قدرتشون فروپاشیده میشه.بنظرتون اونا اجازه همچین کاری رو میدن؟اگر تمام ساختار اقتصادی و اجتماعی متحول بشه جابجایی عظیمی در بازی های قدرت رخ میده.ت

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اساساً شیوهٔ «شَمَنی» در برخورد با مسائل؛ «پَژوهشی» و سپس «ساختار سازیِ داهیانهٔ مبتنی بر هارمونی» است. «هارمونی» (همآهنگی)؛ تنها راهِ رسیدن به «زیبایی» و «شیوهٔ زندگیِ پایدار» است. شیوه هایِ زندگیِ ناپایدار همیشه «نا زیبا» هستند. «کُشتارها و حماسه ها و قهرمانان» و آرزویِ بَر آمَدنِ یِک «مُنجی» نشان از «نا زیباییهایِ نهادینه شده» دارد؛ که در طولِ تاریخ حتّی یک لحظه نیز جایِ این «ناهماهنگیها» خالی نبوده است.
      آنچه که شما اکنون به عنوانِ «سیستمهایِ قُدرت» می بینید؛ ساخته و پَرداختهٔ «Pagan»ها است. آنها برایتان «خدا» میسازند و سپس از طرفِ آن خُدایِ آفریده شده؛ خود و یا همپالگیهایِ خود را به مَقامِ «سخنگویانِ خدایانِ ساخته شده» می رسانند و همهٔ این کثافتکاریها را به «قانون» تبدیل کرده و هَر آنکه با این قوانین مخالفَت کُند را؛ «کافَر» و «شورِشی» و «قانون شِکن» نامیده و سَرکوب میکنند و در میانِ این «پیامبرانِ دروغین» نیز جنگهای زیادی دَر میگیرد که «مردمِ تحمیق و مَغزشویی شده» بهایِ این جنگها را می پَردازند.
      تا کنون نیز دیده ایم که هیچگونه «حاکمیّتِ پایدار» از درونِ جنگهایِ میانِ این «ساختارهایِ ساخته شده توسّطِ Pagan ها» بیرون نیامَده است.
      امّا تعدادِ «شَمَن ها» بسیار انگُشت شمار است و تعدادِ بسیارِ کَمی از همان تِعدادِ انگشت شمار؛ در عرصهٔ فعالیتهایِ سیاسی و «ساختار سازی بر اساسِ ایجادِ هارمونی»؛ وارد میشوند و هَر زمانی که کسی از میانِ آنها واردِ این عرصه بشود؛ مجبور است در عرصهٔ مِیدانی؛ دستورِ «قَتلِ عامِ سپاهیانِ تاریکی» را بِدَهَد. زیرا چاره ای به جُز این نیست.
      «مسیح» که سَمبُلِ «مهربانی» است میگوید که اَگر بارِ دیگر ظهور کُنَد... دُنیا را با «آتَش» تعمید خواهد داد. زیرا نتوانست با «مُهربانی» (اصلاح طَلَبی) دُنیا را تعمید بَدَهد.
      برایِ «رستگاری» ما به «جابِجاییِ عظیم» در معادلاتِ قُدرت داریم؛ که از «دریایِ خون» می گُذَرَد.
      «هیروشیما» و «ناگازاکی» نشانه هایِ «کارآمدیِ جابِجاییِ عظیمِ قُدرت» (البتّه در عرصهٔ تاکتیکی) بودند و دیدیم که همهٔ «قورباغه های نژاد پرست» را به زیرِ آب فرو بُرد. امّا اکنون تعدادی از این «قورباغه ها» (نادِرقُلی پوتین و ژی جین پینگ)؛ دوباره از زیرِ آب بیرون آمده و «قور قور» میکنند. زیرا همهٔ بازیها در درونِ ساختارهایی انجام میگیرند که توسّط «Pagan» ها ساخته شده است.

      حذف
    2. در «آیینِ شَمَنی» هیچکَس نمیتواند به «داشته هایِ دیگران» افتخار کُنَد.
      آنچه که «هَر شخصی» تولید میکند؛ «نَنگ و افتخارَش» ازآنِ اوست.
      آنچه که توسّطِ کسی «آفریده نشده است».... «مالکیّت» ندارد.
      هیچکَس «مالِکِ کُرهٔ زمین» نیست.... کُرهٔ زمین میلیاردها نَفَر از این «مُدّعیانِ مالکیّت» را تا کنون بلعیده است و همچنان می بَلعَد.
      مسیحیان نمیگویند که: «انّا لله و اِنّا اِلیه راجعون».... بلکه نا آگاهنه به تقلید از مسیح میگویند:
      «از خاک به خاک و از خاکِستر به خاکِستر»....
      مسیحیان نمیدانند که «مسیح» به «خدا» باور نداشت. و به «سَرچشمه»(Source) معتقد بود و زیرِ پایش بر رویِ همان «سَرچشمه» ایستاده بود.

      «از سَرچِشمه به سَرچشمه».

      حذف
    3. کژدم شما بدلیل آشنایی با غربیها شناخت بهتری از مسیحیت دارید ولی این جمله ها برای من معنی ندارن.
      Source چه تفاوتی به الله داره؟یعنی مسیحیها نمیگن خدا دنیا رو آفریده؟تا جایی که توضیح دادین عیسی ناصری تفسیر و آموزه های یحیی رو وارد یهودیت کرده پس میشه نتیجه گرفت اسلام به یهودیت نزدیک تر از مسیحیته.(البته مسلمان خلاف این جمله رو میگن.)تا جایی که اطلاع دارم در واقع یهودیها عیسی ناصری رو به عنوان مسیح قبول ندارن و پیامبری محمد رو هم نمیپذیرن.

      حذف
    4. شناختِ آنچه که «مسیحیّت» نامیده میشود؛ نیازی به آشنا شُدَن با «غَربیها» ندارد.
      «مسیحیّتت» به «خُدا = آفریننده» باوردارد ولی شباهتِ این «خُدا باوری» با «خُدا باوَریِ یهودیّت» فاصلهٔ زیادی داد. «یَهُوَه» خدایِ «قُومی» است. امّا مسیحیّت به یک «آفرینندهٔ جهانی = غِیرِ قومی» اعتقاد دارند. «خدایِ یَهود» را بنا بر افسانه هایِ «یهود» موجودی به نامِ «ابراهیم» آفریده است که خودَش از «کاهنینِ Pagan» بود که «چند خدایی» بودند و برایِ ایجادِ اتّحاد میانِ «قبایِلِ یهود» «خدایِ یگانهٔ یهود» را آفرید تا از طرَفِ او حرف بِزَنَد.
      امّا «خدایِ جهانیِ مسیحیّت» هیچ ربطی به اندیشه هایِ مسیح ندارد.
      «مسیح» هرگز از «خدا» سُخَن نگفته است؛ بلکه همیشه از «پِدَر» سخن میگفت که همان «سرچشمه = Source» است.
      برای توضیحِ این ۲ مفهوم؛ مجبور هستم که یک مِثالِ «عَمَلی» و مَلموس بزنم.
      «لامپ»؛ آفرینندهٔ نور نیست؛ بلکه «سرچشمهٔ نور» است و لامپ برایِ نورافشانیِ ؛ نیاز به «سرچشمهٔ دیگری» به نامِ «نیرویِ برق» نیاز است.
      امّا «خدا» یک «آفریننده» است. یعنی اینکه «تصوّر میکُند» و «تصوّراتش را به نظریّه» و «طَرح» تبدیل کرده و سپَس «مهندسی» می کُند.
      حتماً با چیزی به نامِ «شَطح و طامات» آشنایی دارید. این گفته ها «مزخرفات نیستند» بلکه به آن سوراخهایی که در سیستِمِ باورهای «خدا باوران» اشاره دارند:
      «اگر دستم رسد بر چَرخِ گردون............
      از او پُرسَم که این چین است و آن چون؟
      .... ۱۰۰ ناز و نعمت..... لقمه نان آغشته در خون» و سپس به پُرسشهایِ مربوط به «خواستِ خدا» و «بهشت و جهنّم» و اینکه «الله = یک بیمارِ روانی» است پاسخ دهید....
      حال میتوانید براحتی ببینید که با دیدنِ اینهمه «کثافتکاری» که در اطرافتان میبینید»؛ نمیتوانید به یک «مهندسیِ بی عیب و نَقص» ایمان بیاورید و «خلأ ها» را با «مشیّتِ اَلهی»؛ وصله پینه و جوشکاری کنید تا «سوراخهایِ بی شمارَش» را بگیرید.
      باورمندان به «سرچشمه»؛ آن سرچشمه را همانگونه که هست میپذیرند و به «مطالعهٔ آن می پردازند» (شَمَنها).
      عدّه ای دیگر نیز مانندِ «یحیی تعمید دهنده» و پِدَرَش «ذَکریّا» با اعتقاد به نظریّهٔ «سرچشمهٔ آغازین» که هرگز نمیتوان به آن رسید؛ برایِ «همزیستیِ صلح آمیز» در میانِ قبایل و طوایفِ گونهٔ انسانی روی می آورند. امّا هم «یحیی» و نیز «مسیح» در عصرِ کشاورزی و دامداری و جمعیّتِ کَم می زیستند. لذا نمیتوان به آنها ایراد گرفت.
      «مَندایی ها» (پیروانِ کنونیِ یحیی و ذَکریّا) میگویند که هر کس بگوید «از طرفِ خدا آمده است؛ یک دروغگویِ بی شَرم شارلاتان است».
      البتّه این مطالب را به صورتی بسیار خلاصه گفتم؛ وَگرنه «مَثنوی هفتاد مَن دَفتر شود» و من نیز «آخوند» نیستم و حوصله اَش را نیز ندارم.

      حذف
    5. «خورشید»؛ «سَرچشمهٔ نور و گرما» برایِ ماست. امّا یک موجودیّتِ «درون سوز» است (فیوژِنِ اَتُمی). خورشید؛ «آفریننده = خدا» نیست و نور و گرما را با «طرّاحی و مهندسی» نمی آفریند. بلکه «سرچشمهٔ نور و گرما» و تشعشعاتی دیگر است. نور و گَرما و سایِرِ تَشَعشعات را در آیینِ «یحیی» به نامِ «تجَلّیات» میشناسند و دیوسهایِ مسلمان نیز بدونِ آنکه معنیَش را بفهمند؛ این نام را از «یحیی تعمید دهنده» به عاریه گرفته و شاید ۱۰۰ کتابِ مزخرف در باره اَش نوشته باشند. در فرقه های مزخربافانه ای که به «عِرفان» معروف هستند نیز به نامِ «تجلّیات» اشاره میکنند و برایش آسمان و ریسمان می بافند. از «مُحی الدّینِ عَرَبی» بگیر تا «کُس شعر بافانِ صوفی» و شارلاتانهایی مانندِ «مولوی» فقط «کُسِ شعر» بافته اند. «یحیی» و «ذَکریّا» اساساً به «خدا» باور نداشتند. امّا «قرمساقهایِ مسلمان» آنها را «پیامبَر» کرده اند.
      تنها ۲ بی شَرَف داریم که ادّعای «پیامبری» کرده اند و نامشان «موسی» و «محمّد» است. عیسی ناصری نیز هرگز ادّعایِ پیامبری نکرد؛ زیرا به «خدا» اعتقادی نداشت؛ بلکه به «سرچشمه» و «سَرچشمهٔ اصلی = اَزَلی» معتقد بود. زیرا «شاگِردِ یحیی» بود.
      کجایِ این مسئله (فرق میانِ «خدا» و «سَرچشمه») چنان سخت است که نمیتوان فهمید؟ و برایِ فَهمیدَنَش حتماً باید دوستانِ غَربی داشت؟ حدّ اقلّ کتابهای خودتان را با دقّتِ بیشتری بخوانید؛ زیرا همه چیز در آن کتابها نیز وجود دارند؛ امّا با «ماست مالی» به خوردتان میدهند. کافی است که آن لایهٔ «ماست» را پاک کنید و سوراخ سُمبه ها را ببینید.
      «خُدا» یک «خُرافهٔ احمقانه» است که توسّطِ «کاهنینِ Pagan» با «مهندسیِ احمقانه»ای ساخته و «آفریده» شده است و مانندِ «غذایی بو گَندو» است که باید ۱۰ ها نوع «سُس» به آن بزنی تا قابلِ تحمّل شود و آنقدر «سوراخ و سُمبه» دارد که باید هزاران «دلیلِ احمقانه» برایِ گِرفتنِ سوراخ سُمبه هایش بتراشند که همان «کُس شِعرهایی» است که به آن «اِلاهیّات» میگویید و عدّه ای نیز «دَرجهٔ دکترایِ کُسِ شعربافی» دارند.
      داستانِ مُزخرفاتی که «الاهیّات» مینامید نشان میدهد که چگونه در طِیّ قرنها به آن هزاران «زامبول و شامبول» بسته اند تا سوراخ و سُمبه هایش را ترمیم کنند و همچنان باز هّم ناقِص است. مانندِ دروغگویی که برای اثباتِ اینکه «دروغ نگفته است»؛ مجبور میشود که هزاران دروغِ دیگر بگوید ولی به جایِ اثباتِ «راستگویی» «یک دروغ» را در طِیّ هزاران سال؛ به «میلیونها دروغ» تبدیل میکنند و نامش را «فلسفه» و «الاهیّات» و از اینگونه مزخرفات میگذارند و شَرم آوَرتَر اینکه «درجهٔ دُکترا» نیز برایش «اختراع» کنند.
      هیچ یک از شماها هنوز با اینکه با چشمانتان میلیونها بار دیده اید که نوزادان «بِرَهنه» به دنیا می آیند؛ امّا «کُس کِشهایِ مَذهبی و پیامبرانِ قُرُمساقشان» میخواهند برایش «لباسِ دولّا پهنا»یی به نامِ «حِجاب» را «واجِب» کنند.

      حذف