۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

خبر خیلی ساده بود: «حمله به مشروب فروشیها» ؛ اما.....

خبر حمله به مشروب فروشیها در کردستان عراق  ( شهر زاخو و سپس سلیمانیه) تنها به صورت یک خبر ساده مطرح شد و همگان از روی آن مانند پریدن از روی آتش چهارشنبه سوری؛ گذشتند. اما آتش همچنان در آنجاست و پتانسیل تبدیل شدن به یک آتش خانمانسوز و افتادن در دور باطل کشتارها و ویرانیها را مانند آنچه که در سرزمین آریانا ( افغانستان) میگذرد را در خود نهان دارد. باز گشایی این خبر ساده میتواند بسیاری از آنچه را که در نهانخانه های « سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی منطقه» میگذرد را در برابر چشمانمان قرار دهد. میخواهم بگویم که آنچه که اینگونه ساده مینماید؛ بسیار پیچیده تر از آن است که حتی تصورش را بکنیم.
در دههٔ ۸۰ قرن بیستم یک نمایندهٔ ایالتی آمریکا در « کنگره» به نام « چارلز ویلسون» توانست درهای جهنم را به روی مردم آریانا (افغانستان) بگشاید. ایالات متحدهٔ آمریکا بعد از رسیدن به اهداف منطقه ای خود؛ افغانستان را ترک نمود و استراتژیهای جدید منطقه ای از طرف پاکستان و عربستان سعودی و اقمار آن ( حاشیه نشینان خلیج فارس) شکل گرفت که اهداف آن در۳ محور عمده تعریف میشد.
۱- فشار بر هندوستان.
۲- فشار بر رژیم تازی پرست شیعه مسلک ایران.
۳- منطقهٔ حایل برای جلو گیری از نفوذ اتحاد شوروی.
در اینجا باید متذکر شوم که نمیخواهم به تاریخ نویسی بپردازم و اگر دوستانی هستند که میگویند « استفاده از مذهب در جنگها» تاریخ طولانی دارد؛ پیشاپیش میگویم که بر این امر واقفم. اما از افغانستان شروع میکنم. زیرا بسیار ملموس تر از ماجرای سلسلهٔ منحوس «صفویان» و ماجرای « محمد علی جناح» و یا « سید جمال الدین اسد آبادی» است. لذا از جایی آغاز میکنم که هنوز هم منطقه را تحت الشعاع خود دارد و صدای مهیب انفجارات افغانستان و عراق هر روزه در گوشمان میپیچد.
بعد از این اکتشاف بزرگ مجموعهٔ عربستان سودی و اقمارش و پاکستان. این اکتشاف به صورت یک تجارت بین المللی در آمد. به عنوان مثال حکومت اندو نزی برای سالهای سال این حیوانات را تحت کنترل نیروهای اطلاعاتی خود میپروراند و از سوی دیگر از کشورهای غربی میلیاردها دلار برای کنترل آنها پول دریافت میکرد. همان تجارتی که نظامیان فاسد پاکستان هم اکنون نیز از همان راه ارتزاق میکنند. کار برد وسیع این ارازل متشکل در عراق نیز نشان داد که زمانی که تخم این علفهای هرز پاشیده میشود؛ شاید تنها با نسل کشی بیرحمانهٔ این علفهای هرز بتوان آنرا ریشه کن نمود و گرنه سالیان سال باید هر روزه به صدای انفجارها و دیدن تنهای پاره پاره در خیابانها عادت نمود.
زمانی که نویسندهٔ ایرلندی به نام « برام استوکر» اثر معروف خود « دراکولا» را خلق نمود حتی نمیتوانست تصورش را هم به ذهن خود راه دهد که اینهمه فیلمهای گوناگون و سریالهای تلویزیونی بر اساس این موجود ساخته شود و هنوز هم که هنوز است این موجود بیشترین ساعات پخش برنامه های تلویزیونی و یا پرده های سینماها را تسخیر کرده است و همچنان « پولساز» است. اکنون دیگر « برام استوکر» به فراموشی سپرده شده است و « خون آشام» موجودی مستقل است که هر کسی داستان خود را مینویسد و یا فیلم و سریال خود را میسازد و حساب بانکی خودش را دارد. داستان « وهابی ها» و یا « سلفی ها» نیز به همین شکل در آمده است. اما برای « سلفی شدن» فرمول خاصی وجود دارد که هر چند در تمامی موارد صادق نیست اما در اکثر موارد این فرمول عمل میکند. آن فرمول این است : مسجد معمولی با ملّای معمولی؛ سپس « اخوان المسلمین» تا بذر نفرت و کینه و اندیشهٔ تکفیری را تا مغز استخوان نفهمیدگان نفوذ دهد و در مرحلهٔ نهایی خون آشامهای « سلفی» زاده میشوند . این فرمول داستان عمومی دگردیسی یک نماز خوان معمولی و پیرو « آیین تباهی»  تا رسیدن به بلوغ « سلفی» است؛ تا به عنوان گوشت دم توپ « سیستمهای اطلاعاتی امنیتی» کشورهای منطقه در آیند و چنان پولهای باد آوردهٔ خونینی در این « کسب و کار» وجود دارد که شاید در تجارت مواد مخدر وجود نداشته باشد.
بعد از حملهٔ آمریکا به عراق و بر اندازی رژیم صدام؛ مسابقهٔ بزرگی برای تکه پاره کردن جسد عراق بوجود آمد که « سپاه قدس» نیز بخشی از آن بود. وزارت اطلاعات و سپاه قدس نیز « سلفی جهادی» های خود را بوجود آوردند که در منطقه به نام « انصار الاسلام» مشهور شدند. و داستان « آتش زدن مشروب فروشیها در کردستان عراق» نه یک حرکت خود جوش و با تحریک یک آخوند در یک قصبه کوچک مانند « زاخو»؛ بلکه توسط سپاه قدس کلید خورد. هرچند که جوانان دلاور کردستان نیز با به آتش کشیدن لانه های فسادی که « مسجد» نامیده میشود به آن پاسخی در خور دادند؛ اما حتی اگر یک آخوند سلفی و یا یک مسجد سلفی در کردستان بماند. حتی بعد از سرنگونی رژیم تازی پرستان ایران؛ تنها « ارباب هایشان» را عوض خواهند کرد. اگر مردم ستمدیدهٔ سرزمین ماد فکر میکنند که در کنار این حیوانات میتوانند به صلح و صفا و مدارا زندگی کنند؛ سخت در اشتباهند. در فرداهای نه چندان دور که بعد از فروپاشی رژیم کثیف اسد و فروپاشی « هلال شیعی» خواهد آمد؛ دور جدیدی از مسابقهٔ « نفوذ» در منطقه شکل خواهد گرفت که بنا بر مطامع دولت « ترکهای عثمانی» از یک سو و حکومتهای عربی؛ از سوی دیگر؛ کردستان عراق و چه بسا کردستان ایران دستخوش تحولاتی خواهد شد که « سلفی ها» در آن نقش مهمی ایفا خواهند نمود. مساجد سلفی و یا ملاهای سلفی که اکنون مانند روباه دمشان را لای پاهایشان کرده اند به عنوان « ستون پنجم» کشورهای عربی؛ میهماندار میمانهای ناخواندهٔ مزدور از سایر کشورهای عربی خواهند بود و سلفی های رنگارنگ از « چچن» گرفته تا « داغستان» و « ازبکستان» و « قرقیزستان» و سودان و لیبی و عربستان سعودی؛ خون فرزندان کاوهٔ آهنگر را خواهند ریخت. فرزندان مسلح سرزمین ماد با ید این بار را از دوش حکومت اقلیم کردستان که خود در گیر بسیاری از مشکلات است و همچنین از دوش آیندهٔ کردستان بردارند. مشکلی که امروز با « حمله به مشروب فروشی ها» آغاز شده است حتی با ریختن خون صد ها هزار انسان بیگناه نیز پایان نخواهد گفت. اما  جوانان میهن پرست کردستان باید بدانند که اگر  حل این مشکل به دست آنان به کشته شدن چند هزار نفر بینجامد؛ بسیار بهتر از انتظار کشیدن و روبرو شدن با صدها هزار کشته خواهد بود. فرزندان مسلح کاوهٔ آهنگر باید تمامی سلولهای علنی و « خفتهٔ» سلفی و ملاهای سلفی را از کردستان ایران و عراق پاک سازند و ستون پنجم دشمنان تازی پرست حاکم بر ایران و یا کشورهای عربی را از میان برداشته و حذف کنند. گویی که هرگز نبوده اند.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر