در تحلیلهای قبلی گفته ام که استراتژی منطقه ای «خاورمیانهٔ بزرگ» امری نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت و در تحلیلهای سیاسی کاربردی در رابطه با شرایط منطقهٔ خاورمیانه؛ آنرا از نظر دور داشت و گرنه تحلیلهای ما از بازگویی مسائل روزمره فراتر نخواهد رفت و اشتباهات زیادی در تحلیلهایمان وجود خواهد داشت و از سوی دیگر ارزش کاربردی نخواهند داشت. از سوی دیگر حذف استراتژیها منجر به این خواهد شد که چنین بینگاریم که اینهمه هیاهو بر سر مسائل روزانه است و یا اینکه تمامی هزینه های کلانی که برای سازمانهای اطلاعاتی و اتاق فکرهای پالایشگر اطلاعات و نظریه سازی خرج میشود برای هیچ و پوچ است و همه دارند « اتل متل توتوله» بازی میکنند. بازی شطرنج را همگی میشناسیم و میدانیم که بازی بسیار پیچیده ای است و ذهنی خلاق میخواهد. حال تصور کنید که نه دو بازیگر؛ بلکه ۱۰ بازیگر با ۱۰گروه مهره ها با رنگهای گوناگون در یک صفحهٔ ۱۰ ضلعی؛ با خانه های بسیار بیشتر بازی کنند. حال آیا میتوان با استراتژیهای تا به حال شناخته شدهٔ شطرنج؛ در چنین بازی بزرگی شرکت نمود؟ طبعاً خواهید گفت که نه. همین مقدار از درک؛ کافی است که ما را از ساده سازی ماجراهایی که در منطقهٔ خاورمیانه میگذرند بر حذر دارد. البته در بارهٔ خاورمیانهٔ بزرگ نمیخواهم صحبت کنم؛ چون در یک مقالهٔ جداگانه در حد یک وبلاگ به تفصیل در بارهٔ آن سخن گفته ام. در بارهٔ بازیگران بین المللی و منطقه ای نیز نمیخواهم دوباره نویسی و روده درازی کنم؛ زیرا در مقالات گوناگون در بارهٔ آنها سخن گفته ام. در بارهٔ هلال شیعی نیز همچنین. بنا بر این تمامی پارامتر ها همانهایی هستند که بودند. نه کشور جدیدی اضافه شده و نه گروه خاصی به میدان آمده. اما باید اعتراف کنم که در رابطه با روسیه اندکی اشتباه میکردم. روسها با مقاومت سرسختانه ای که پیش گرفته اند نشان میدهند که نظر من مبنی بر اینکه خیلی زود کنار خواهند کشید؛ اشتباه بود. من بر اساس اینکه روسها به عنوان یک کشور قدرتمند جهان سومی ( البته فقط از نظر نظامی) به خاطر نداری و نیازهای شدید به کمک کشورهای پیشرفته زودتر از اینها از بازی سوریه کنار بکشند؛ اما گویا مسئله برای روسها بسیار حیاتی است و مسئله تنها به گسترش خاورمیانهٔ بزرگ به پاکستان و افغانستان و آسیای مرکزی ختم نمیشود و وجود فدراسیون روسیه را هم به زیر سوال میبرد و این است آن دلیل محوری که روسها را را تشویق به مبارزه تا درگیری مسلحانهٔ مستقیم بکند. اما اینکه روسها به چنین جنگی تن در خواهند داد یا نه؟ ارتباط مستقیم با وسعت آسیبهای احتمالی پیش بینی شده ای دارد که تشریح آنها نیاز به اطلاعاتی بسیار فراتر از دانش من دارد و طبعاً نیاز به چند کارگروه حرفه ای استراتژیست دارد.
البته در این مقطع؛ کشورهای غربی هم دچار مشکلاتی هستند که از بهار عربی ناشی شده است. عمدهٔ این مشکلات به مسئلهٔ مسابقهٔ قدرت میان « سلفی ها» و « اخوان المسلمین» باز میگردد و مسئلهٔ ماهیگیری مضاعف ترکهای عثمانی نیز مزید بر علت شده است. در جهان عرب اکنون ۴ قطب وجود دارند که به این ترتیب هستند:
۱- قطر. ۲- عربستان سعودی. ۳- مصر. ۴- سوریه.
از سوی دیگر مسئلهٔ لیبی تبدیل به یک معضل مقطعی شده است و جنگ قبایل همچنان ادامه دارد و لیبی هنوز دوران نقاحت را میگذاراند. مصر دچار بیماری اخوان المسلمین گردیده و ارتش همچنان بر سر قدرت است و با گامهای بسیار آهسته و سنجیده میخواهد با اصلاحات معامله کند. نیروهای سکولار نه تنها نتوانسته اند برندهٔ میدان شوند؛ بلکه میشود گفت که به عنوان یک اقلیت آشفته در میدان مانده اند. اخوان المسلمین نیز با اینکه یک سازمان یک دست نیست؛ اما در انتخابات پارلمانی حضور پر قدرتی داشت و زنگ خطر اسلام گرایی را به صدا در آورد. از سوی دیگر صحرای سینا مشکل حقوقی دارد و هیچ یک از نیروهای نظامی مصری و یا اسرائیلی در آن حضور ندارند. لذا صحرای سینا به یک معضل بزرگ میان اسرائیل و مصر تبدیل شده است. برای اخوان المسلمین هم بسیار سخت است که مشکل را با نشستهای مستقیم با مقامات اسرائیلی حل و فصل نمایند و در جهان عرب خود را بدنام سازد (به خاطر تابو های عقیدتی که به دست خود آفریده اند). کشور اسرائیل نیز با احتیاط زیادی به اوضاع مینگرد و از بیرون آمدن یک حکومت اخوانی دیگر در مرزهای شمال شرقی خود یعنی سوریه؛ هراس دارد. لذا اسرائیل در خفا یکی از حامیان بقاء رژیم کنونی حاکم بر سوریه است و منتظر دیدن علایم تضمین شدهٔ عدم برخورد خصمانه با اسرائیل ؛ مشخصاً از طرف اخوان المسلمین سوریه است. تا بتواند بر بهار عربی در سوریه مهر تایید بزند. به همین دلیل است که اسرائیل هنوز منتظر وزیدن بادهای تغییرات در معادلهٔ اخوان المسلمین مانده است. در این میان روسها نیز با اشراف بر این اختلافات؛ آنرا در معادله های محاسباتی خود گنجانیده و اندکی قدرتمند تر سخن میگویند. به هر حال این معادله دیر یا زود حل خواهد شد و رژیم حاکم خاندان اسد رفتنی است. جنبش اخوانی سوریه بیش از آنکه دوران شکوفایی را برای سوریه که از آن به بهار عربی تعبیر شده است ؛ برای سوریه به ارمغان بیاورد؛ موجبات ضربهٔ نهایی بر پیکر دژ هلال شیعی را فراهم خواهد ساخت. اما بهار این جنبش ها؛ از آن ما ایرانیان خواهد گردید؛ اگر که هوشیار باشیم و پیش از آنکه توفان سرنگونی رژیم اسلامی آغاز به وزیدن نماید؛ خود را سازمان دهیم و با حضوری پر قدرت؛ بتوانیم سرنوشت سرزمینمان را پیش از آنکه حکومتهای بیگانه رقم زنند؛ خود به دست گیریم. ظهور انجمن پادشاهی ایران در قامت یک آلترناتیو تنها زمانی واقعیت پیدا خواهد نمود که با توانایی های بالایی همچون قدرت یک حکومت در عرصهٔ مبارزه ظاهر شود و تمامی عرصه های مبارزاتی را تحت پوشش قرار دهد و آنگاه است که میتواند پتانسیلهای خفتهٔ مبارزاتی در عرصهٔ ملی را فعال نماید و تنها آنزمان است که دعوت به وحدت ملی از سوی انجمن پادشاهی ایران (تندر) میتواند گوش شنوایی یابد. و گرنه ما نیز همچون سایر هیچکارگان و بیکارگان و حرافان بی عمل تنها نظاره گر توفانی خواهیم بود که خواهد وزید.
به انجمن پادشاهی ایران (تندر)؛ بپیوندید تا پادشاه سرزمین خود شوید.
پاینده ایران؛ برقرارباد آیین ریشه ای؛ کوبنده تندر
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر