۱۳۹۱ اردیبهشت ۴, دوشنبه

امتیاز گیری و عقب نشینی گام به گام چین از پشتیبانی رژیم اسد

سخنان نمایندهٔ چین در سازمان ملل متحد؛ در تاریخ ۲۱ آپریل ۲۰۱۲ که پیش از تصویب درخواست کوفی عنان برای فرستادن ناظران بیشتر به سوریه؛ انجام گرفت نشانهٔ تغییری بزرگ در جهت گیری حکومت چین در قبال ماجرای سوریه بود. نمایندهٔ چین در این سخنرانی ؛ نه تنها از ادامهٔ آتش بس پشتیبانی نمود؛ بلکه گامی فراتر نهاد و از حقوق مبارزان سوریه نیز دفاع نمود.
این شیوهٔ سخن گفتن در عرف دیپلماتیک؛ به تغییر سیاست؛ تعبیر میشود. اما آنچه که موجب این تغییر سیاست شده است؛ چنانکه گفته میشود بر اساس معاملهٔ بزرگی است که دولت آمریکا برای جلب نظر چین به آنها پیشنهاد نموده است. پیشنهاد مورد بحث از این قرار است که بعد از این چین میتواند به خرید نفت از ایران ادامه دهد ولی به خاطر  تحریم بانک مرکزی ایران میتواند بهای نفت خریداری شده از رژیم اسلامی را به صورت پایاپای با کالاهایی که از طریق چین وارد ایران خواهند شد بپردازد. طبیعی است که بخش بزرگی از این مبادلات توسط کشورهای غربی؛ کنترل خواهند شد و چین نیز قادر خواهد بود که وضعیت اقتصادی خود را که دچار افت نرخ رشد گردیده است را بهبود بخشد. همانگونه که در مقاله های پیشین به طور مکرر به آن اشاره کرده بودم؛ حاکمیت چین اقتصاد بزرگ خود را فدای ماجراجوییهای درگیری نظامی نخواهد نمود. از سوی دیگر سخنان آقای رجب طیب اردوغان در رابطه با ماجراجوییهای مالکی؛ نخست وزیر کشور عراق برای اعمال نفوذ در بحران سوریه و به نیابت از طرف رژیم اسلامی حاکم بر ایران؛ نشان از چرخشی مهم در مقابله با رژیم اسلامی حاکم بر ایران را دارد که حاکمیت عراق حلقه ای از استراتژی دژ هلال شیعی میباشد. سخنان اردوغان نیز بر تنگتر شدن حلقهٔ فشار بر دور گردن رژیم اسلامی-شیعی دارد.
از سوی دیگر نشست مجمع تشخیض با حضور افرادی که تا دیروز سگ و گربه بودند نیز؛ نشانی دیگر از وضعیت بحرانی رژیم شیعی است. سخنان محسن رفیقدوست که بنابر اطلاعات تأیید نشده (‌که هیچگاه نیز تأیید نخواهند شد) رابط وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران با مافیای روسیه و روسیهٔ سفید است؛ و در این سخنان بخشی از سپاه را متهم به وارد شدن در تجارت و سیاست میکند؛ نشان از آن دارد که خواسته های کشورهای غربی از رژیم اسلامی؛ بسیار فراتر از مسائل اتمی است و رژیم شدیداً احساس خطر نموده است. اما فرستادن چنین پیغامهای دیپلماتیکی؛ از زبان عناصر دست چندم؛ کارساز نخواهد بود.
اما امروز نه برای تشریح روند آنچه که در خاورمیانه میگذرد؛ نیامده ام. امروز میخواهم بگویم که همانگونه که میبینید؛ به چه سان؛ سرنوشت مردم و کشورها به ارادهٔ قدرتهای غربی وابسته است. این امر به ما یاد میدهد؛ که برای خارج شدن از دایرهٔ « تصمیم گیری دیگران برای ما»؛ باید راه تبدیل شدن به « قدرت تعیین کننده» را در سر بپرورانیم . زیرا تنها در چنین صورتی است که میتوان در جهان حرف زد و حرف را پیش برد. آنانی که به کمتر از این می اندیشند؛ همیشه « موالی» خواهند ماند.
موالی های گذشته؛ مولایشان « عمر» و علی بود؛ و موالیهای عصر حاضر مولایشان جورج بوش و سارکوزی و .... است. زمانی که ایده ای اندکی سخت را مطرح میکنی میگویند که نمیشود!!!
پرسش این است که:
چنگیز خان بزرگ مگر برده نبود؟
آقا محمد خان قاجار مگر یک کودک اسیر و تحقیر شده نبود؟
یعقوب لیث صفاری مگر یک عیّار نبود؟
مگر کوروش بزرگ؛ شاه یک منطقهٔ کوچک به نام « انشان» نبود؟
و مهم تر از همه مگر تمامی این افراد زمانی « کودک خردسال» و موجودی ضعیف نبودند؟

آیا مرد راهی؟
به انجمن پادشاهی ایران(تندر) بپیوند؛ تا پادشاه ایران شوی.
تا ایران نیز نامی در میان « نویسندگان سرنوشتها» باشد و نه محل تاخت و تاز بیگانگان.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر