۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

مسیر گفتگوهای ۱+۵ با رژیم اسلامی به کجا میرود؟



بعد از پایان مانور هوایی مشترک  بخشی ازنیروی هوایی آمریکا مستقر در خلیج فارس و جنگنده های امارات و عربستان سعودی که حدود دو هفته به طول انجامید؛ احمدی نژاد از جزیرهٔ ابوموسی دیدار کرد. این حرکت که برای مصرف داخلی طراحی شده بود؛ تا قوت قلبی برای سردارن و نیروهای دلاور و ترسیدهٔ  اسلام باشد. از سویی دیگر امیدواریهای احمقانهٔ رژیم در به ثمر رسیدن گفتگوهای پنهانی مستقیم با دولت اوباما و ادامهٔ آن در نشستهای رژیم و گروه ۵+۱ را میتوان انگیزهٔ دیگر حضور احمدی نژاد در این جزیره دانست. به غیر از این حرکت مقطعی بی ارزش که تنها به درد یک جشن تبلیغاتی میخورد؛ باید دید که این مذاکرات چه نتایجی برای رژیم میتواند داشته باشد؟
۱- رژیم با استفاده از بوق و کرنایی که نیروهای  قلابی اپوزیسیون در راستای اهداف رژیم به راه انداخته اند ( القای عقب نشینی رژیم)؛ میتواند به پایین آمدن نگرانیهای شدید مردم و ایجاد نوعی امید به گشایش در افکار مردم کمک نموده و خود را برای مدتی از این تنش بحران زا آسوده سازد. (کنترل بحران روانی جامعه)
۲- رژیم با به میدان انداختن نام چهره هایی مانند محسن رضایی و رفسنجانی و آخوند حسن روحانی که ظاهراً در جبههٔ اصلاحات هستند؛ باز هم مردم را به نوعی از آرامش دعوت میکند و به طور غیر مستقیم؛ در جهت القاء این اندیشه است که بخشی از اصلاح طلبان؛ در حال فعال شدن هستند و کارها به دست کاردانها سپرده شده است. این تبلیغات دروغین از آن جهت میتواند کارساز باشد که در طی این چند سال؛ تمامی اصلاح طلبان حکومتی چنین القاء کرده اند که مشکل اصلی کشور این است که کار به دست کاردانها نیست و اگر کار را به دست اصلاح طلبها و باندهای رانده شدهٔ رژیم بسپارند؛ ایران گلستان میشود. اما مسئله اساساً این است که اصلاح طلبان همیشه منشأ خیر و برکت برای حاکمان اصلی ( ولی فقیه و سپاه) بوده اند و مورد استفاده و راز بقای آنها در همین امر نهفته است. آنها میتوانند در جنبش مردمی به عنوان انقلابی نما نفوذ کنند و آنرا به انحراف بکشانند ؛ آنها میتوانند به عنوان بخشی از دستگاه دیپلماسی رژیم و همچنین گروههای «لابی ئیست» رژیم در خارج از کشور فعالیت کنند و همچنین میتوانند در شرایط بحرانی جنبش صلح و گفتگوی تمدنها و امثالهم به راه اندازند و این آن چیزهایی هستند که رژیم اسلامی همیشه به آنها نیاز دارد. لذا تا اینگونه نیازها پابرجاست قصّهٔ اصلاح طلبی و باز تولید اصلاح طلبان همیشه به راه خواهد بود و این وظیفهٔ جنبش دموکراسی خواهی واقعی است که یکبار و برای همیشه این دشمنان خوش خط و خال و ستون پنجم رژیم را از میان صفوف خود بیرون رانند.
از نظر من اینها تنها منافعی هستند که رژیم اسلامی در این مقطع میتواند به طوری ملموس به دست آورد. ولی این موفقیتها دیر پا نخواهند بود. من هنوز به نظریهٔ « آغاز روند شکست استراتژیک رژیم اسلامی» که از ماجراهای یمن و بحرین آغاز شده است و همچنان ادامه دارد وفادارم و آن چه که تمامی تحلیلهای مرا به هم مربوط میکند؛ وفاداری به این «نظریه خودم» است و تاکنون هیچ نظریهٔ قابل اطمینانی که بتوانم آنرا جانشین نظریهٔ « آغاز و ادامهٔ روند شکست استراتژیک رژیم» بکنم. همچنان بر این اساس خواهم نوشت و هر روز بیشتر از روز پیش به استحکام این نظریه؛ اطمینان بیشتری حاصل میکنم.

رژیم اسلامی و رویای احمقانهٔ خلاص شدن از بحرانهای دامنه دار و در حال افزایش؛ و تلاش برای مهار موضوع کشیده شدن سیستم حاکمیت اسلامی به درون گرداب اقتصادی- نظامی منطقه ای؛ آنها را ناچار از دست زدن به بندبازیهای  مقطعی و ناپایدار میکند. اما آیا به راستی موفقیتی در راه است؟ آیا گشایشی در راه است؟
پاسخ من این است: نه؛ به هیچ وجه...... آنچه که در جریان است تنگتر شدن مداوم و روز به روز حلقهٔ طناب دار به گردن سرداران اسلام و آخرین ولی فقیه تاریخ است.
با نگاهی به مطالبی که در منابع اطلاعاتی رژیم  منتشر میشوند؛ ترس و وحشت و رنگ پریدگی را میتوان در چهرهٔ آنها به وضوح دید و اگر میبینیم که رفسنجانی و احمدی نژاد در مجلس خبرگان در کنار هم مینشینند نشان از به خطر افتادن کلیت رژیم راهزنان اسلامی است. رژیم میداند که کار سوریه با طرح کوفی عنان و پشتیبانی روسیه فیصله پیدا نخواهد کرد و بازیگران منطقه ای این فرصت را از دست نخواهند داد؛ و اگر رژیم اسد در حال تجدید نفس است؛ این تجدید نفس در سوی دیگر؛ یعنی جنبش مسلح مردم سوریه نیز در جریان است؛ و اگر اینبار آتش جنگ دوباره شعله ور شود؛ که البته خواهد شد و تنها منتظر زمان است؛ جنبش مسلح بسیار پر قدرت تر وارد میدان خواهد گردید. و باد کردن بادکنک اپوزیسیون اصلاح طلبان سوریه؛ هیچ سودی  برای رژیم اسد و روسیه و رژیم اسلامی نخواهد داشت.
به جز مسئلهٔ استراتژیکِ فروپاشی هلال شیعی که یکی از کابوسهای روزانه و شبانهٔ حاکمیت اسلامی ایران را تشکیل میدهد؛ برخلاف نظر آنهایی که تحریمهای اقتصادی مانند تحریم نفت را  بسیار کارساز میدانند. من اولویت را به دو مسئله میدهم.
نخست بستن راههای تبادل پول و ارتباطات بانکی؛ و دوم مسئلهٔ درگیری نظامی. بدین معنی که اگر مبادلات بانکی رژیم را آزاد بگذارند ولی دامنهٔ تحریمها را گسترش دهند؛ تنها هزینه های رژیم را بالا خواهند برد. اما اگر را مبادلات بانکی حکومت اسلامی  را مسدود کنند. تمامی سیستم اقتصادی وارد مرحلهٔ ریاضت اقتصادی ناخواسته تا حد قحطی و گرسنگی و بی دارویی و مرگ و بحرانهای داخلی ناشی از آن به پیش خواهد رفت و تا آنزمان سازماندهی نظامی و عملیاتی کردن استراتژیهای نظامی کشورهای بیگانه  بر علیه ایران به مرحلهٔ آمادگی نهایی خواهد رسید.
با توجه به آواهایی که شنیده میشود؛ نشستهای ۵+۱ با رژیم اسلامی و دیپلماسی مستقیم و پنهان با آمریکا؛ موضوع هسته ای تنها یک بخش از این گفتگوها را در بر میگیرد و موضوعات مطرح شده در این نشستها بسیار وسیع تر از آن چیزی است که اعلام میگردند و در واقع مذاکراتی که به جریان افتاده اند مذاکرات همه جانبه و فراگیر هستند و نه صرفاً مباحث اتمی.
فراگیر و همه جانبه بودن مذاکرات به خودی خود گویای این امر است که اهرمهای فشار از طرف تمامی طرفین مذاکرات باید هر روز بیشتر و بیشتر شوند و بازندهٔ نهایی کسی است که ورقهای کمتر و ضعیفتری برای بازی دارد. مسائلی که رژیم اسلامی را به پای میز مذاکرهٔ نیمه نهایی کشانده است؛ به خودی خود نشان میدهد که چه گروههایی  از اهرمهای فشار بالاتر و متنوع تری برخوردارند. اما مسئله تنها به اینجا ختم نمیشود و استراتژیهای طراحی شده برای بازی نیز نقش بسیار مهمی در روند و نتیجهٔ مذاکرات خواهند داشت.
هرگونه تصوری که به سازش رژیم اسلامی برای رهایی از بحران بینجامد؛ تصوری کاملاً اشتباه است. اکنون رژیم اسلامی برای به دست آوردن چیزی به پای میز مذاکرات نمیرود؛ بلکه با آگاهی به این امر پا به پیش گذاشته است که برای ادارهٔ بازی .... تلاش کند تا با باختهای کمتر ؛ جلوی باختهای بزرگتر را بگیرد. اما این امر آب در هاون کوبیدن است؛ زیرا با اینکه در ظاهر تعداد بازیگران ۵+۱ و آمریکا هستند؛ ولی در عمل بازیگران منطقه ای نیز وارد میدان شده اند و این امر هم تعداد بازیگران و هم تعداد اهرمهای فشار و مهمتر از همه استراژیهای گوناگونی را وارد میدان کرده است. لذا آنچه که من می اندیشم این است که رژیم دلاوران ترسیدهٔ اسلام؛ نه تنها هیچ بُردی  در این مذاکرات نخواهد داشت و حتی باختهای آنها پلّه هایی برای باختهای بزرگتر آینده خواهد بود.

خُـنُک آن قمار بازی که بِباخت هرچه بودش
بِنَماند هیچش الّا ... هوس قمار دیگر

امّا تمامی تلاش رژیم در عرصهٔ تبلیغاتی؛ بر این امر متمرکز خواهد بود که تمامی باختهای خود را به عنوان پیروزیهای بزرگی جلوه دهد و به این وسیله؛ دامنهٔ بحرانهای ناشی از باخت را کنترل نماید ولی مبارزان راه آزادی باید بدانند که زمان یورشهای سهمگین آنها بر پیکر رژیم کثیف اسلامی در حال فرا رسیدن است و نباید حتی یک لحظه هم به این امر بیندیشند که رژیم بعد از دادن امتیازهایی به کشورهای بیگانه؛ خواهد توانست تا بقای خود را تضمین نماید. باید همیشه مدّ نظر داشت که در زندگی حاکمیتهای سیاسی؛ چیزی به نام مرگ طبیعی وجود ندارد؛ بلکه این مبارزان هستند که با تشخیص درست میتوانند ضربات سهمگینی را بر پیکر ضعیف رژیم وارد آورده و آنرا سرنگون سازند.
اکنون تقریباً ۱۰ سال از سرنگونی رژیم صدام بر عراق میگذرد؛ اما بسیاری از تحریمهای بین المللی بر علیه عراق همچنان پابر جا مانده اند؛ پس تصور اینکه رژیم بتواند با دادن امتیازاتی هرچند بزرگ به شکسته شدن تحریمها دست یابد؛ تصوری غیر واقعی است. زیرا اکثر تحریمها از نظر حقوقی وابسته به یک امر مشخص نیستند و گاهی برخی از تحریمها علل چندگانه دارند که برای شکسته شدن آنها زمان زیادی لازم است و اگر هم توافقهایی صورت بگیرد؛ در این توافقها رژیم باید بدون اتلاف وقت؛ عقب نشینی کند ولی برای به دست آوردن خواسته هایش باید زمانی طولانی در انتظار بنشیند.

کژدم


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر