2 hours ago · Like · 2)
اما یک پرسش دیگر نیز در اینجا مطرح است و آن اینکه آقای جمشید شارمهد؛ یک خط در میان مرا به شخصی به نام مستعار « ماسماتوس» تشبیه میکند و مرا ادامهٔ جریان ماسماتوس مینامد. پرسش این است که چرا تا کنون بعد از دستگیر شدن زنده یاد آرش رحمانی پور و چند تن از یارانش که بنا به حرف جمشید توسط او لو رفته اند ( البته ایشان میخواهند خود را در این ماجرا بیگناه نشان دهند). چرا اسم و آدرس و مشخصات فردی ماسماتپوس را تا کنون منتشر نکرده اند؟ مگر او خائن نبود؟ پس چه فرقی هست میان آن خائن و من که از نظر شارمهد یک عنصر اطلاعاتی هستم و برای رژیم کار میکنم؟ این فرق گذاشتن از آنجا ناشی میشود که آقای شارمهد میدانند که من عنصر اطلاعات رژیم نیستم و با منتشر کردن اطلاعات شخصی من و حواله دادن بقیهٔ آن به آینده تنها و تنها میخواهد مرا به سکوت وادارد. ولی انتشار اطلاعات شخصی ماسماتوس بی فایده بود ؛ زیرا این اطلاعات را باید برای چه کسانی افشاء کرد؟ اگر او عنصر اطلاعات بود که حتماً هم بود ... آقای شارمهتد نیازی نمیدید که برادر را به برادران دیگرش بشناساند. اما او میداند که من برادر کسی نیستم و انتشار اطلاعات من تنها و تنها به خاطر ترس از وجود شخص من بوده است. و گرنه یک انشعاب که این حرفها را ندارد؟؟!! و اگر من عنصر اطلاعاتی هستم انتشار این اطلاعات برای چیست؟ آیا برای جلو گیری از لطماتی است که امکان دارد من بزنم؟؟ اگر اینگونه است؛ پس چرا اطلاعات مربوط به ماسماتوس در این ۳ سال و اندی منتشر نشده است تا جلو تخریبهای بیشترماسماتوس را که صد در صد میدانستند که عنصر اطلاعات بوده است ؛ گرفته شود؟
اما جریان دیگری در درون تشکل تندر در شرف تکوین است که با ورود شخصی با نام مستعار « سید مهدی» که ادعا میکند در جرایدی همچون عصر ایران و یا نشریات گروههای فشار رژیم و بسیجیها مقاله مینویسد؛ برای وبسایت تندر خبرهای آبدوغ خیاری میفرستد که در آغاز خود را « سید مهدی» معرفی مینمود و اکنون از دو نام Sid-Mahdi و «ژکان کیانی» استفاده میکند و تارعنکبوتی خود را در فیسبوک هم گسترانیده است. جالب اینکه همین شخص در زیر مقالهٔ تندر که اطلاعات شخصی مرا لو داده است کامنت بلندبالایی گذاشته است. همین شخص در فیسبوک بعد از شنیدن بخش نخست فایلهای صوتی به من چنین گفت:
- گوش کردم . خواهش میکنم اینو پخش نکن. عواقب خوبی نداره . امکان داره رژیم ازش استفاده کنه و کل مبارزین رو ببره زیر سوال . از فردا میگن اینا که میگن میخوان ایران آزاد بشه میخوان موزه ها رو غارت کنن و به زن مردم تجاوز کنن. خوهش میکنم نزارید خون بچه ها به هدر بره . حیفه . من تو ایرانم و سالهاست که میجنگم و دوستان بسیاری رو از دست دادم. خودم جوونی و خیلی چیزای دیگه رو از دست دادم. الان یه خورده امیدواریم . نزارید که طوری بشه که از اختلافاتون سو استفاده بشه . دیگه نمیگم با هم دوست باشید اما دشمنیهاتون رو رسانه ای نکنید . اختلافاتون رو با دیگران به اشتراک نذارید. کژدم عزیز. من اگر یکی از عوامل رژیم بودم مطمئن باش به این اختلاف دامن میزدم و سعی میکردم دو تا تونو تحریک کنم . اما به خون محمد . مهدی و مهدی که نمیشناسیشون مثل خیلیای دیگه که من نمیشناسمشون قسمت میدم نزارید این اختلافا و بحثها حتی یک لحظه به عمر این حکومت اضافه کنه . زنده و پاینده باد ایران من . برقرار باد آیین ریشه ای . خداوند عشق نگهدار تمام عاشقان ایران)بعد که پرسیدم نظرتون چی هست ایشان با براه انداختن آه و نالهٔ سکینه خاتونی اینگونه پاسخ دادند:(ژکان کیانی
- من اصلا نمیخوام به این چیزا الان فکر کنم . من نمیخوام این حرفا خستم کنه . من نمیخوام این بحثا کسلم کنه . من نمیخوام باری که گرونی و تورم و ظلم این آخوندا رو دوشم گذاشته و با همه اینا دارم مبارزه میکنم با این بحثا برام غیر قابل تحمل بشه و کمرمو خم کنه . من عاشق ایرانم و عاشق تمام اونایی که برای آزادی ایران میجنگن . من میخوام یک ثانیه تو فضای آزاد ایران تنفس کنم و حتی اگر اون روز و اون لحظه زنده نباشم میخوام حد اقل تصورش کنم . من دردانه رو دوست دارم بدون اینکه به جنسیتش کار داشته بام من مرتد رو دوست دارم فقط با این فکر که میجنگه من کژدم رو دوست دارم چون میگه ایران باید آزاد بشه و من جمشید رو دوست دارم چون از آیین ریشه ای میگه . من نمیخوام فکر کنم که موزه ها بعد از پیروزی چی میشن همینطور که اگر زنده موندم نمیذارم حتی یک سکه حلبی ازش کم بشه . من همون اندازه که ناموس وطن برام مهمه ناموس هم وطن هم برام مهمه اما نمیخوام الان به این فکر کنم که مثلا فردا که داریم پیروز میشیم اگر فلانی رفت یقه زن یه بسیجی رو چسبید باید چکار کنیم . اون روز وجدانهای بیدار ایرانیان ازاده مطمئن باش که خودشون همه چی رو کنترل میکنن و همون حرف قشنگی که زدی که ایران هیچ وقت عراق نیست اتفاق می افته نه اینجا عراقه و نه ما عرب .
اما حال میپردازم به مطالبی که سردستهٔ دزدان تندر؛ در بارهٔ من لو داده است و من بنا را بر این میگذارم که تمامی آنها دقیقاً درست هستند و من اطلاعات دقیقی به ایشان داده ام:
۱- اینکه من در خانواده ای بهایی به دنیا آمده ام. گیرم که چنین است. مگر ۹۰ در صد ایرانیان در خانواده های تازی پرست به دنیا نمی آیند؟ مگر کسی محل تولد و پدر و مادر و ارثیهٔ فامیلی اش را خودش تعیین میکند؟
۲- من جزو توابان دههٔ ۶۰ بوده ام. آیا این احمق میداند که تمامی زندانیانی که در دههٔ ۶۰ آزاد شده اند همگی « تواب» بودند؟ آیا این احمق میداند که خط توبهٔ تاکتیکی نخست از طرف سازمان پیکار و سپس مجاهدین خلق داده شد و کار به جایی رسید که ۳ تشکل مخفی توابین تاکتیکی در میان زندانیهای سیاسی کشف گردید؟ و کار به جایی رسید که اگر تا سال ۶۷ هر که در زندان میماند حتماً از دم تیغ « هیئت اعدام» فرستاده شده از طرف خمینی جلاد و با حکم او گذرانیده میشد؟
۳- من با سازمان سیا رابطه داشته ام؛ آیا این احمق میداند که رفتن به دهان شیر و سالم بازگشتن کار هر مردی نیست؟ سازمانهای اطلاعاتی چون « سیا» خدایان نبرد پنهانی و جنگ سایه ها هستند. اگر خود او بخواهد برود؛ آیا حتی محل سگ هم به او میگذارند؟ چگونه میتوان به طور مجانی آموزش دید و با بدرقهٔ راه بیرون آمد؟ گوهر دانش نبرد؛ در دست خدایان جنگ است و گرفتن آن گوهر از دست خدایان کار هر کسی نیست. اگر من توانستم این گوهر را بگیرم؛ این افتخار من است و اگر این دانش و آن ایمان به بهروزی ایران و ایرانیان با من نبود؛ منهم مانند سایر گاوها و گوسفندها به دنبال جمشید شارمهد راه می افتادم و در لجنزار بدنامی و « آدم فروشی» و اندیشهٔ غارت اموال ملی و اخاذی و طلاق مسلحانه فرو میرفتم.
از تمامی یاران و همسنگرانی که « آدم فروشی» را ننگ میدانند میخواهم که مراتب را به «اف بی آی» در آمریکا گزارش دهند و من نیز پیگیر قضیه از راههای قانونی خواهم بود.
با سپاس از توجه آنهایی که مطالب را در هر دو سوی به دقت میخوانند و قضاوت میکنند.
پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده جنبش تندر.
کژدم
در پایان عین نوشتهٔ سردبیر(جمشید شارمهد» را به عنوان سند ( برای اینکه نتوانند در دادگاه از زیرش فرار کنند و یا از وبسایتشان بردارند) منتشر میکنم:
مکان شما:سرآغاز » پرسش و پاسخ » «کژدم» کیست و چه میکند؟
«کژدم» کیست و چه میکند؟
پس از مدتی اعلام کرد که مایل هست بیشتر فعالیت کرده و میخواهد به عنوان یک عضو فعال در خارج از کشور کار کند. اما لازمه همکاری بالاتر از سطح هوادار، روشن بودن پیشینه داوطلب و نداشتن نقطه تاریک از نظر امنیتی است. در این روند «اعتماد سازی» و نزدیک شدن، انتظار ما از داوطلب این است که خود داوطلب به صورت فعال در ارائه اطلاعات پیشقدم باشد.
در مصاحبهای که صدای آن به همراه این نوشته پخش میشود و فرم پر شده توسط وی، مدعی میشود که:
نام او ج. ص. میباشد (اسم اعلام شده نزد ما محفوظ است) و ۵۵ سال سن دارد. پس از انقلاب ۵۷ به هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق میپیوندد. بعد از موجودیت چریکهای فدایی خلق معروف به گروه اشرف دهقانی، به آنها پیوسته. در سال ۶۱ به کردستان رفته و به نیروهای ارتش رهاییبخش (موسوم به گروه حرمتی پور) پیوسته. مدعی میشود که ۱۴ تا ۱۵ تیم عملیاتی را فرماندهی کرده است و آنها را منحل کرده است. وی همچنین مدعی میشود متخصص مواد انفجاری بوده و هم به اعضای حزب دمکرات کردستان و هم به حزب کومله آموزش نظامی داده است. در سال ۶۳ از گروه چریکهای فدایی جدا شده و بعد از مراجعه به تبریز؛ لو رفته و دستگیر شده است. در زندان در پروژه «تواب سازی» با آموزش کتابهای سروش به یاران قدیمیاش شرکت داشته. و در سال ۶۶ (یعنی پس از ۳ سال) از زندان آزاد میشود.بدون توجه به مثبت و یا منفی بودن مطالب گفته شده و بدون توجه به ضد و نقیض بودن گفته ها و بدون توجه به قلوها، تمامی ادعاهای او به غیر از سابقه «تواب سازی» تحت نام ارايه شده مورد تائید قرار نگرفت. نه بازمانگدان چریکهای فدایی خلق و نه سایر سازمان های یاد شده تا این لحظه، چنین نامی را نمیشناسند.
پس از آزادی از سوی اطلاعات به ترکیه فرستاده میشود تا پس از نفوذ در تشکیلات بهایی به «سپاه قدس» وصل شود. پس از مدتی «اطلاعات» از ادامه اجیر کردن او منصرف میشود. در سال ۲۰۰۲ میلادی به سی-آی-ا مراجعه میکند و او تحت آموزشهای آنها برای برگشت به درون و جاسوسی در صفوف وزارت اطلاعات (یا به قول خودش بچه های اطلاعات) قرار میگیرد. اما پس از شش ماه که از آموزشش میگذرد زیر تعهدش میزند و از ادامه کار منصرف میشود. اما این آموزشها به اندازه ای کارساز بوده که ایشان تازه افکارش باز میشود.
وی همچنین ادعا میکند که آخرین بار در سال ۲۰۰۵ میلادی یک تیم ۱۵ نفره از سوی سی-آی-ا به نزد او آمده تا نظر کارشناسانه وی را در مورد دولت احمدی نژاد جویا بشوند.
تنها یکی از زندانیان قدیمی «صدای زنگ دار او را» تحت این نام، به عنوان تواب درجه پنج، به یاد میآورد.
پس از بررسی اطلاعات داده شده از سوی وی، موقعیت امنیتی وی همچنان در سطح «ناروشن» ارزیابی ماند، اما به وی ابلاغ نشد تا نیت واقعی او رصد بشود.
از آن پس تمام بحث ها و درخواست های او به اینجا ختم میشد که: «من توانایی های ویژه ای دارم و میتوانم یاران انجمن را آموزش بدهم. بنا بر این آنها را به من معرفی کنید.»
این خواسته صرف نظر از پیشینه ناروشن این شخص، از نظر اصول سازماندهی «انجمن پادشاهی ایران» نیز غیر قابل قبول است، زیرا، آشنایی افراد تنها و تنها بر اساس نیاز حزبی انجام میشود و نه نیاز آموزشی. و این آشنایی به صورت دایمی است و نه موقت. علاوه بر آن، هر کس به اندازه نیازش برای اجرای وظایف حزبی میداند و نه بیشتر. حتی دانستن وجود یک فرد در یک انجمن نیز جزیی از اطلاعات محرمانه به حساب میآید و تنها افراد آن انجمن از وجود او اطلاع دارند. این روش سازماندهی (انجمن های کاویانی) حتی در خارج از کشور که بخشی از یاران به صورت علنی فعالیت میکنند و دست باز تری در فعالیتهای خود دارند نیز اجرا میشود. در سطح انجمن پادشاهی هیچ فردی موجود نیست که از «همه چیز» اطلاع داشته باشد.
با توجه به مسدود بودن راه به بالا، رفتار اخلالگرانه وی در محیط مجازی اینترنت از شش ماه پیش به این طرف آغاز و افزایش یافت. بحث های ظاهرا دلسوزانه وی مانند «ارتفاء سطح سیاسی انجمن»، «فراخوانی انجمن پادشاهی جدید که در قامت دولت عمل کند» و تحریف اهداف انجمن پادشاهی و شایعه پراکنی علیه «جمشید شارمهد» به جایی رسید که دست آخر هدف اصلی خود را نابودی «تندر» و شخص جمشید شارمهد اعلام کرد.
از دیدگاه ما زیاد تفاوت ندارد که او آیا با زمینه چینی قبلی به سوی «تندر» فرستاده شده است و یا اینکه پس از نشان دادن سمپاتی به انجمن، زیر فشارهای سازمانهای اطلاعاتی که سابقه همکاری داشته است، مجبور به همکاری مجدد شده است. آنچه در درجه نخست اهمیت قرار دارد، اجرای راهکارهای امنیتی است که راه نفوذ به بالا را از سوی هر عنصر اطلاعاتی میبندد.
از نظر ما پرونده «کژدم» بسته شده است. فعالان و سازمانهای مبارزی که مایل به دریافت اطلاعات بیشتر از این فرد هستند و یا اطلاعات تکمیلی دارند، میتوانند مستقیما با ما تماس بگیرند.
«انجمن پادشاهی ایران» به خاطر خصوصیات ویژه سیاسیای که دارد، یکی از مهمترین ارگانهای سیاسی است که در سالهای گذشته مورد حمله رژیم اسلامی و کشورهای بیگانه قرار داشته است. ما برآورد میکنیم که در شش ماه آینده این حملات چه از نوع امنیتی-اطلاعاتی آن و چه از نوع سیاسی آن افزایش پیدا خواهند کرد. از این رو همه یاران را فرا میخوانیم که هشیاری و پشت کار خود را متناسب با نیازهای کنونی افزایش دهند.
پاینده ایران و کوبنده تندر
فایل های صوتی این برنامه:
[1], [2], [3], [4]
بیشتر بخوانید:
پشتیبانی صدا و سیما از «کژدم»
2 دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
*
*
2012-07-17 2:38 ب.ظ
2012-07-17 1:00 ب.ظ
اینان خود فروشانی هستند که در بازار مکاره رژیم به لقمه نانی برای قاتلین جوانان وطن دم میجنبانند.
شخصی که حتی در اظهارات متناقض خود که سعی کرده خود را چریک نشان دهد. خائن بودنش را جار میزند.
سیاسیان بسیاری بوده اند که از راه سیاسی گذشته خود برگشته اند اما اینکه کسی خود را چریک فدایی بنامد و حال که از جدایی بگوید ، بدون اینکه دلایل ایدئولوژی جدایی را نام ببرد با اظهارات مالوخولیایی از توتئه قتل خود و دشنام به اشرف دهقانی داد سر دهد . خود مشخص است که از چه قماشی است.
این شخص حتی در خزئبلات خود اعلام میکند به همه نارو زده است و اتفاقا همین بود که ما را بیشتر هوشیار کرد.
میگوید پدر و مادرم بهایی بودند اما من نبودم
با سیا بودم اما پا پس کشیدم
فدایی بودم اما گور بابای اشرف دهقانی
اشرف گفته بود من این را میکشم
اشرف به عنوان عملیات میخواست من را بکشد
در زندان تواب شدم
به اطلاعات نارو زدم
در مورد احمدی نژاد ۱۵ نفر آمدند از من سوال کنند
دیگه چه وچه وچه
انگاری هر شخصی که بگوید من در زندگیم به هر کسی که به من برخورد خیانت کرده ام ، برای ما عزیز می شود و در بست میگوید قربان آن چشمان زیبایت برم.
حتما انتظار داشت با دو مقاله و چهار تا فحش که به ملاها میدهد سریعا اکانت تمام جوانان وطن که با هزاران امید به ما پیوسته اند را در اختیارش قرار دهیم.
حتی هنگامی که به او تذکر دادیم مشی روشنگرانه استاد فولادوند ، روشنگری بود و راه آزادی و رهایی و او اگر هم بر می آشفت در مقام استادی و سن بسیاری که در راه تحقیق در تبعید گذرانده بود ، قابل هضم و ستایش و فحاشی صرف نمیتواند نشاندهنده میزان مبارز بودن و عمق مبارزه باشد ، بر می آشفت.
آری داد و فریاد و فحاشی صرف مخصوص افرادی است که هیچ در چنته ندارند و میخواهند ذهن جویای مخاطب خود را با ناسزا به طرف خود جلب کنند و کژدم شاید می پنداشت کافیست.
قطعا راه کژدم ، راهی نیست که یک رهرو داشته باشد و سوسوی کم فروغ و سخیف کژدم نشان دهنده قطاری از مهاجمین است که به سمت انجمن پادشاهی ایران، تندر رهسپار شده است.
و چه خوش است دیدن روی پلید دشمن وقتی از حجاب بیرون می آید.
اما حقا و انصافا کژدم یک سخن را درست ادا کرد
آنجا که میگوید میخواهم انجمن خودم را تاسیس کنم اما تا وقتی که «انجمن پادشاهی تندر» که همراهش جمشید و دردانه اند ، وجود دارد ممکن نخواهد بود.
آری کژدم بدان، بسیار بودند از این سایتها و انجمن های دروغین اما در پرتو انجمن پادشاهی تندر تو و اربابانت نمیتوانید جوانان ایرانی را به دام بیاندازید و در زندان یا به خون کشید یا ضعیفترینشان را مانند خودت به خود فروشی وادار کرد.