۱۳۹۱ مرداد ۵, پنجشنبه

چشم انداز آنچه که رژیم مفلوک اسلامی ایران با آن روبروست

یکی از خوانندگان در پیامی  از من میخواست که بیشتر در رابطه با جنبش و چه باید کردها بنویسم و در نظر ایشان نوشتن در رابطه با خاورمیانه و سوریه مشکل امروز ما نیست. ترجیح دادم که این پیام را نه در بخش نظرات بلکه به صورت مقاله ای جداگانه پاسخ دهم. زیرا از نظر من اهمیت موضوع بسیار فراتر از نوشتن چند جمله و یا حتی چندین مقاله در رابطه با چه باید کردهاست. زیرا برای اینکه تیر شما خطا نرود نخست باید هدفی موجود باشد و اگر هم تیرتان خطا رفت؛ آن خطا قابل مطالعه و سنجش و اندازه گیری باشد تا در تیر دوم؛ حد اقل بتوان به هدف نزدیکتر شد. داستان ما هم همین است. زمانی که گوش شنوایی به عنوان هدف؛ وجود ندارد؛  نوشته ها نیز مانند تیرهای سرگردان هستند تا شاید گوشی شنوا پیدا کنند. زمانی که تشکلی وجود ندارد و یا اگر هم وجود دارد در حد یک یا چند محفل روشنفکری است؛ سخن گفتن در رابطه با چه باید کردها؛ کاملاً بی معنی میشود؛ زیرا زمانی که کسی بگوید چه باید کرد؛ باید سازمان ویژهٔ عملیاتی کردن آن دستور العمل و پروتوکولهای مربوط به آنرا نیز پیشنهاد کند. آیا چنین چه باید کردهایی را سراغ دارید؟ من که سراغ ندارم و تنها سازمان مجاهدین خلق هستند که چه باید کردها و سازمانهایشان و پروتوکولهایشان تدوین شده است ولی مسئله این است که آنها اهدافی را که به دنبال آن هستند و چه باید کردهایشان و شیوه های سازماندهی شان؛ آن چیزی نیست که به یک جامعهٔ دموکراتیک بینجامد و اساساً در یک کاتاگوری دیگر باید تعریف شوند. اما در سوی دیگر ما گروههایی داریم که من آنها را « پلورالیستها» مینامم و هیچکدامشان نیز نه چه باید کردی دارند و نه ساختارهای متناسب با چه باید کردهایشان را دارند و طبعاً هیچ پروتوکولی نیز ننوشته اند. اساساً تمامی محافل روشنفکری کنونی در چنین وضعیتی هستند و هر روز حرفهایی را میزنند که پیش از زمان تاسیس شان همانها را میگفتند و لی به جای محک زدن نظراتشان در عرصهٔ عمل؛ به این اندیشه دچار شدند که شاید اگر با صدای بلندتری همان نظریات را تکرار کنند؛ شاید نتیجه ای گرفته شود ولی به همان دلیلی که قبلاً ناموفق بوده اند و هرگزبه نتیجه ای نرسیده بودند اکنون نیز با همان مشکل روبرو هستند  زیرا حتی گامی کوچک برای عملیاتی کردن آنها بر نداشته اند؛ تا حد اقل ببینند که نظراتشان کارایی عملی دارد و یا نه؟ لذا  همچنان بر همان طبل پاره شده میکوبند و چنین وانمود میکنند که اگر عروس نمیتواند برقصد؛ به این خاطر است که اتاق کج است.
مثالی کوچک برای این دوست گرامی می آورم؛ اخیراً آقای کوروش عرفانی که یکی از نظریه پردازان ظاهراً عمل گرای محفل شبه  سیاسی خود رها گران است؛ در گفتگوی اخیرش با آقای سعید شمیرانی؛ بعد از یک روده درازی بلند و داد سخن دادن در رابطه با گروهها و محافل شبیه خودشان؛ نهایتاً به این نتیجه میرسند که روش گروههای دیگر به این دلیل غلط بوده است که آنها به مردم میگویند که بیایید به ما اعتماد کنید و ما آدمهای خوبی هستیم و وقتی که به ما رای دادید؛ ما کارهای خوبی برای شما میکنیم و حق شما را میگیریم. سپس آقای دکتر کوروش عرفانی به این نتیجهٔ مشعشع میرسد که مردم به این وعده ها اعتماد نمیکنند؛ زیرا که این گروهها از مردم میخواهند که که این گروهها را به قدرت برسانند و به همین دلیل است که مردم اعتماد نمیکنند؟!!!! سپس راه حل مشعشعی مطرح میکنند که آنرا درمان عملی درد چندین سالهٔ جنبش مینامند و آن اینکه به جای وعده دادن به مردم برای به قدرت رساندن گروهها باید به مردم گفت که اگر از ما پشتیبانی کنید ما قدرت را میدهیم به خودتان و آنوقت مردم قبول میکنند و اعتماد میکنند. این آقای دکتر خان؛ نمیخواهد بفهمد که وقتی مردم وعده را قبول نمیکنند؛ فرقی نمیکند که وعده چه باشد؟ خربزه باشد و یا کلم و یا هندوانه..... وعده همان وعده است؛ یعنی حواله دادن به «بیمهٔ ابیل فض». یعنی اینکه آقای کوروش عرفانی تز دکترای خودش را احتمالاً در رابطه با « قورباغه های چهار زیست» نوشته است و درجهٔ دکترای ایشان همان به درد قورباغه های چهار زیست میخورد. یا اینکه آقایی به نام «خسرو فروهر» مشکل کار را اینگونه تشخیص داده است که  باید شکل حکومتی با رفراندوم و رای مستقیم مردم تعیین گردد. من نمیدانم اسم این آدمها را چه بگذارم؟ اینها فکر میکنند که مسائل سیاسی مثل شعبده بازی و شامورتی بازی است که سر و کونشان را بخارانند و یک دفعه یک چیزی از یک جایی شان در آورند و بگویند که: اینک چراغ معجزه مردم.
پرسش بعدی این خواهد بود که از خود من بپرسند که خوب.... نظر تو چیست؟ نخستین نظر من این است که اگر منتظر مهدی موعود و یا عیسی مسیح و یا سوشیانت باشیم بهتر از این مزخرفات خواهد بود. پاسخ دوم من این است که جنبش نه به یک مرد؛ بلکه مردان و زنانی از جنس استاد فرود فولادوند میخواهد که نه در عرصهٔ فرهنگی؛ بلکه اینبار در عرصهٔ سیاسی با همان صلابت گفتار و خردگرایانه سخن بگویند و تحقیق کنند و برنامه ریزی نمایند. اگر چنین مردان و زنانی نداریم بهتر است که نخود... نخود... هر که رود خانهٔ خود. آیا چنین مردان و زنانی را میشناسید؟ شخص من سراغ ندارم؛ اما میتوانم یاوه گویی را تشخیص دهم. اما برای انقلاب کردن به چیزهایی بسیار بیشتر از تشخیص یاوه گویی ها نیاز است. من به خاطر تنها بودن و از سوی دیگر به خاطر نداشتن هزار دست و پا  نمیتوانم بیش از این کاری بکنم و هر آنچه هم که تا کنون گفته ام هیچ حرکتی در جهت عملیاتی شدن آنها ندیده ام؛ اما سخنها و کلیکهای زیادی در رابطه با گلشیفته دیده و شنیده ام. مستر گاندی و سوروس هم که همچنان کولاک میکنند.
حال برسیم به رژیم مفلوک اسلامی حاکم بر ایران و وضعیت وخیمی که در آن قرار گرفته است. راستش را بخواهید وضعیت رژیم نیز بهتر از اپوزیسیون قلابی نیست. اکنون معضل سوریه و مهار اقتصادی و خشکیدن منابع مالی رژیم و احتمال زیاد گسترش دامنهٔ بحران به عراق و نابودی حزب الله لبنان بسیار زیاد است. تنها راهی که برای رژیم اسلامی  مانده است؛ تسلیم کامل در برابر نظریات استراتژیستهای چینی و روسیه است. به این معنی که رژیم اسلامی حاکم بر ایران تنها در دو چهارچوب استراتژیک روسی-چینی تعریف میشود. چهارچوب نخست؛ در حوزهٔ دفاع از ادامهٔ حیات « اتحادیهٔ دفاعی شانگهای» و چهارچوب دوم در حوزهٔ دفاع از «فدراسیون روسیه» و اگر رژیم اسلامی در برابر روسها و چینیها سجده نکند این بخت را نیز از دست خواهد داد.
طبق آنچه که شنیده میشود؛ گویا آقای قاسم سلیمانی دیگر فرمانده سپاه قدس نیست و شخص دیگری جای او را گرفته است. تغییرات دیگری نیز در حوزهٔ «اتحاد تمامی نیروها و جناحهای آخوندی» در جریان است ولی مسئله این است که خود اسلام و حکومت اسلامی زیر سوال است و این تغییرات و تحولات درون حکومت؛ دیگر کارساز نخواهند بود زیرا بازی به جایی رسیده است که تمامی مهره های رژیم اسلامی؛ در خطر هستند و هیچکدامشان را نمیتوان نجات داد و تنها میتوانند با انتخاب اینکه کدامیک از مهره ها  را زودتر فدا کنند تا بتوانند اندک زمانی بیشتر به بازی ادامه دهند. نمیدانم که آیا حزب اللهی ها هنوز هم به یاد دارند که باور کرده بودند ؛ امام زمان در عراق است و یا اینکه قرار است از آنجا ظهور کند؟ و یا هنوز هم ویدیوهای ظهور نزدیک است را بازهم نگاه میکنند؟
اکنون تمامی تحلیلگران رژیم و اتاقهای فکری آن ذهنشان مشغول یک چیز است: آیا به زودی مورد حمله قرار خواهند گرفت و یا چند ماه بعد؟ و یا اینکه اروپا و آمریکا چه برنامهٔ دیگری در سر دارند؟ رژیم دیگر نه به مذاکرات و نه به هیچ پیشنهاد دیگری اعتماد ندارد و میداند که تنها راه ماندن بر اریکهٔ قدرت به آرزوی یک شانس (مانند جنگ ۸ ساله) چسبیدن به چین و روسیه است و اگر هم جریانی در درون حاکمیت اسلامی باشد که به روسیه و چین اعتمادی نداشته باشد؛ چاره ای دیگر برای هیچکدامشان متصور نیست و در عمل متقاعد شده اند که دیگر راهی به جز این وجود ندارد.لذا بعد از این تمامی حرکات رژیم را نه بر اساس تصمیمات سران حکومت؛ بلکه بر اساس پروتوکولهایی که استراتژیستهای چینی و روسی برایشان مینویسند ارزیابی نمود. اما این برای تمامی آنهایی که بر سر نوع وعده به مردم و یا رفراندوم و یا مزخرفاتی از این قبیل همچنان بحث میکنند؛ خبر بسیار بدی است. زیرا زمانی که فرماندهان جنگ نیروهای بیگانه هستند؛ کلیت تئوریهای مبارزاتی را تحت الشعاع قرار میدهند و آنهایی که حتی از پس «اصلاحات» بر نیامدند؛ باید از دنیای سیاست خداحافظی کنند و به تفسیر شعرهای شاملو بپردازند.... بویژه مجموعه هایی که برای « آیدا» سروده است. در روند بعدی مبارزات سیاسی بسیاری از جریانات شبه سیاسی از گردونه خارج خواهند شد و آقای شمیرانی دیگر یاوه های هیچکس را پخش نخواهد کرد و قهوه خانهٔ میبدی نیز تعطیل خواهد شد. و روزگار مردان مرد آغاز خواهد شد. مردانی از جنس استاد فرود فولادوند و روزبهان ها و کیسیاها.

پاینده ایران؛برقرارباد آیین ریشه ای؛ کوبنده جنبش تندر

کژدم.

۳ نظر:

  1. اغاز هر حرکت اجتماعی ٬ چه مدنی باشد چه سیاسی٬ با تحولات در ذهن ان اجتماع شروع شده و با عمل ادامه پیدا می کند. کار فرهنگی و ایجاد تحول فکری در زمان فرود فولادوند شروع شد و چندین سال با کوشش بدون وقفه استاد ادامه پیدا کرد و اهسته اهسته به عمل در جهت نجات می رفت که با توطئه جهانی ایستا شد. منظور من از این گفته این است که تا زمانی که مرحله ذهنی ما اماده نیست محال است که به مرحله عینی برسد. بنابر این ذهن ما پریشان تر از ان است که توان کاری عملی را داشته باشد. تمام اپزسیون قلابی یا ناتوان در خارج هم مسئول این نا بسامانی هستند.

    پاسخحذف
  2. سلام البته در جبهه ازادیخواهان هم اوضاع خیلی مساعد نیست از بد حادثه در این روزهای حساس به جای یک شمشیر برانهمچون بوش پسر باید نوع پلاستیکیش یعنی جناب باراک حسین اوبامارو تو هوا بچرخونیم جالبترش اینجاست که در زمانی که چین روسیه وحزب الله وبقیه ستون فقرات هلال شیعی تمام قد به دفاع از موجودیت خود برخاسته اند سخنگوی وزارت امور خارجه مش حسین میفرمایند که قصد مداخله نظامی ندارن اگر از من بپرسید میگویم که این مردک هیچ اعتقادی به حفظ ابر قدرتی امریکا ندارد امیدوارم از حزفهایم بوی تند امریکایی پرستی استشمام نکنید که شخصا به یک جهان لیبرال دموکرات بدون مرز اعتقاد دارم که البته امریکائیان مهمترین هموار کننده این راه پر پیچ خم وصعب العبور هستند حدس میزنم ضربه نهایی به اردوگاه اسد از جانب اسرائیلی ها وان هم در نزدیکترین زمان به انتخابات امریکا وارد واهد شد که قطعا شاهد یک جنگ منطقه ای محدود خواهیم بود که همزمان کار خاندان اسد مش حسن وداش حسین یکسره خواهد شد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست گرامی؛ آنچه که آمریکا در حال انجام آن است؛ نه در جهت یک جهان واحد با حاکمیت لیبرال دموکراتیک؛ بلکه گسترش حوزهٔ نفوذ آمریکاست. البته در این مسیر اتفاقاتی می افتند که ما آنرا با نام «استعمار» میشناسیم. استعمار یعنی بوجود آوردن آبادانی. ولی این آبادانی یک آبادانی صوری است که تکنولوژی مادر آن نه در کشور ظاهراً آباد شده بلکه در خاک همان کشوری است که صاحب حوزهٔ نفوذ است. به هر ترتیب مسئلهٔ ما این نیست که آمریکا و اوباما چکار دارند میکنند؟ مسئلهٔ انقلابیون واقعی باید این باشد که در ضمن به حساب آوردن تمامی اتفقاقاتی که می افتند؛ استراتژی مبارزاتی خود را برای رسیدن به اهدافش طراحی کند. اینکه اسرائيل امکان دارد تمامی معادله را به هم بزند؛ نیز باید در برنامه های مبارزان جایی به عنوان احتمال داشته باشد و برای آن نیز «برنامه های احتمالی و فرضی» باید طراحی گردند. من فکر میکنم که اگر هیچکس دخالت هم نکند و تنها اپوزیسیون قلابی در میان باشد و سیدعلی خامنه ای؛ بازهم اپوزیسیون قلابی مانند خر در گل خواهد ماند. تا کوروش عرفانیها و سید رضا دیباها و دفتر ازدواج و طلاق مسلحانهٔ تندر و قهوه خانهٔ میبدی به عنوان تولید کنندگان اندیشهٔ انقلابی هستند؛ کار به همین منوال است و آنکس که سرش بی کلاه خواهد ماند؛ ملت ایران است.

      حذف