۱۳۹۱ تیر ۲۹, پنجشنبه

خدا حافظ اسد - سفر بی بازگشت به لاذقیه

 انفجار مهیبی که تعدادی از طراحان ماشین اطلاعاتی و امنیتی و نظامی رژیم علویها را نابود ساخت و عده ای دیگر از آنها را بر روی تختهای بیمارستان دراز نمود؛ برای بشار اسد و خانواده اش نیز بلیط یک طرفهٔ سفر بی بازگشت به دمشق را فراهم کرد. موج این انفجار در همان ساختمان امنیتی و ستاد جنگ مهار نخواهد شد و به زودی منجر به فرار ژنرالهای آدمکشی خواهد گردید تا خود را از سرنوشت دوستان چند روز پیش شان که گرداگرد میز طراحی کشتارهای وسیع  مردم بیگناه نعره های مستانه میزدند دور شوند؛ اکنون زمان فرار گلّه ای فرماندهان ارتش حکومت علویها رسیده است. به این تصویر نگاه کنید تا نمونه ای از افراد گروه « شبّیحه» را که در واقع گروههای تبهکار علوی هستند و پیش از آغاز انقلاب مردم سوریه و تحت حمایت رژیم قبیله ای خودشان؛ از راه قاچاق مواد مخدر و گردانیدن روسپی خانه ها (مانند شغل شریف و اصلی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات رژیم شیعه مسلک حاکم بر ایران) و هزاران کثافتکاری دیگر به ارتزاق میپرداختند را ببینید. اینها همان لباس شخصیها و بسیجی های رژیم اسد هستند. بسیجی ها و سپاهیهای رژیم ننگین اسلامی بدانند که اگر این افراد با این قد و قواره ها توانستند؛ دوام بیاورند؛ آنها نیز خواهند توانست بر اریکهٔ قدرت بمانند.


اما این حیوانات به خودی خود از میان نخواهند رفت؛ بلکه با دلاوریها و جانفشانیهای مردم سوریه زیر دست و پا له خواهند شد؛ در مقابله و مبارزه علیه رژیمهایی همچون رژیم اسد و قذافی و جمهوری اسلامی؛ نه صدای گاندی و نه صدای « جین شارپ» به گوش رجاله های حاکم خواهد رسید؛ بلکه تنها زبان تیغ تیز را میفهمند. قتل عامهای متعدد چند هفتهٔ اخیر در سوریه توسط ارتش حکومت و گروه شبّیحه برای  جلوگیری از رسیدن موج انقلاب مسلحانهٔ مردم سوریه به درون شهر دمشق بود. گروههای مبارز سوریه از طرف رژیم اسد متهم میشوند که تروریست هستند؛ اما هرگز اتهام « سرقت موزه ها» را کسی بر آنها نزده است. گروههای مبارز سوریه آرام آرام شکل گرفته و مسلح شده اند و تا به دمشق رسیده ان. هیچ یک از آنها با « طلاق مسلحانه» و یا « ازدواج مسلحانه» و یا « اخاذی» به پیش نرفته اند؛ بلکه با رهبری درست و هوشمندانه به اینجا رسیده اند. رهبران آنها نه « سید رضا گاندی» و نه « ژنرال سازگارا و مخملباف» و نه « ژنرال سوروس» و نه « ژنرال سازماندهی سرقت آثار باستانی» نبوده اند. من به این مسئله که آنها اخوان المسلمین هستند و یا هر چیز دیگری که هستند؛ کاری ندارم بلکه به شیوه های مبارزاتی که آنها را به جایگاه کنونی رسانیده است کار دارم؛ اکنون سطوح مبارزاتی  انقلابیون چنان از سطوح مبارزاتی رژیم خاندان اسد؛ بالاتر رفته است که برای بشار اسد؛ بلیط یک طرفهٔ لاذقیه تهیه نموده است و اگر در لاذقیه به تیر غیب گرفتار نشود؛ در بهترین حالت به مسکو خواهد رفت و یا در دادگاه لاهه زوزه خواهد کشید.
اکنون سپاه پاسداران در پی تصفیه های مستمری که در درون نیروهای خود از ماهها پیش آغاز نموده است؛ دست به تغییر پروتوکولهای استخدام و عضو گیری زده است و این خود نشان از درهم ریختگی درونی سپاه عربده کشان دلاور و به شدت ترسیدهٔ اسلام را میرساند. آنچه که ما در پیش روی خواهیم داشت؛ تقریباً چیزی شبیه به ماجرای سوریه خواهد بود ( البته اگر در درون میهن کودتا نشود که پیشتر از این در باره اش سخن گفته ام). لذا اکنون نه زمان خواندن کتابچهٔ جین شارپ و نه زمان به راه انداختن گروههای مسلح برای «طلاق مسلحانه»؛ بلکه بردن فرهنگ نبرد به میان دلیران سرزمینمان است  تا برای اینچنین روزهایی آماده شوند.

کژدم

۱۰ نظر:

  1. اگر کمک ۹۰٪ غرب در زمینه نظامی٬ اطلاعاتی و پوشش خبری نبود هیچ خبری نمی شد. چه مبارزینی؟ هیچ سند مبارزه اینچنینی که شما می گویید وجود ندارد. تمام عملیات بسیار حساب شده است و نهایت ساده لوحی است که فکر کنیم مشتی مسلمان سنی٬ الله اکبر گویان ( چیزی که سند است در گزارشها نشان داده میشود) شیعه های علوی را از میدان بدر کردند. خوب یا بد٬ امریکا و غرب بطور کل در پیشرفت جابجایی قدرت در سوریه نقش ۹۰٪ دارند.

    پاسخحذف
  2. پس بیاییم و فکر کنیم که مشتی شیعه؛ تحت رهبری خاتمی و موسوی و کروبی و ژنرال هخا؛ با راهپیمایی سکوت و یا ایستادن در صف نانوایی پیروز خواهند شد. اتفاقاً چیزی که سند است در گزارشها نمی آیند. آنچه که در گزارشها می آیند؛ جنبهٔ خبری و تبلیغاتی دارند. البته حرف شما که بازیگران منطقه ای و بازیگران بین المللی در این معادله نقش دارند درست است. ولی سپاه قدس و حزب الله لبنان و روسیه هم در میان همین بازیگرانند. آنچه که مهم است؛ فرهنگ نبرد است. در فرهنگ نبرد؛ بازیگران بین المللی و منطقه ای نیز لحاظ میشوند و فرهنگ نبرد؛ ترقه بازی و شلیک گلوله نیست و پارامترهای زیادی در تشکیل فرهنگ نبرد دخالت دارند. برای درک فرهنگ نبرد؛ باید از گزارشهای ژورنالیستی بسیار فراتر رفت.

    پاسخحذف
  3. کزدم گرامی: اگر چه من قرابتی میان باصلاح پیکار «مردم» سوریه با ایران و ایرانی نمی بینم، اما در بسیاری از جهات، با نوشته شما در خصوص سازماندهی و پرهیز از روضه خوانی های رضا گاندی ، همسو هستم.
    این را نیک می دانیم که نه شورش لیبی و نه مصر و سوریه، هیچکدام مبنا و ریشه مردمی ندارد بلکه جهانخواران اسلام پناه هستند که در صدد استوار کردن بیضه های اشلام ناب محمدی در همه کشورهای گرداگرد ایرانزمین می باشند. از این رو، من تحولات سوریه را وارون خوشحالی فرون از شمارش شما، برازندهسرور نمی بینم، بلکه در دورنمای آن، آژدهای مخوفی را می بینم که در کنار افعی های تازی مصری و لیبایی و عراقی و افغانی، دمار از روزگار ایرانی در می آورد.
    این همه اسلحه و بمب و موشک ظرف چند ماه از کجا پیدا شده است؟ آیا عزراعیل دلش به حال مردم سوریه سوخته است، و یا سازمان ناتو؟
    رامبد پارسی

    پاسخحذف
  4. دوست گرامی
    من هیچگاه در تحلیلهایم؛ اهداف گروهها را در نظر نمیگیرم و به « شیوه های مبارزاتی» میپردازم. آنچه که بخش مهمی از فرهنگ نبرد را تشکیل میدهد؛ مطالعهٔ این مبارزات بدون در نظر گرفتن اهدافی است که دو سوی درگیر در ذهن دارند. ما هم باید از مردم سوریه بیاموزیم و هم از رژیم اسد بیاموزیم. زیرا با دخالتهای سپاه قدس و حزب الله لبنان در این نبردها؛ میتوانیم بفهمیم که با چه شیوه هایی از طرف رژیم روبرو خواهیم بود. در تحلیلها نباید به طرفداری و یا نفرت از یکی از طرفین روی آورد؛ بلکه باید مانند کار در آزمایشگاه فیزیک باشد. من از سرنگونی رژیم اسد تنها به یک دلیل خوشحالم و آن به خاطر فروپاشی دژ هلال شیعی است که پاشنهٔ آشیل رژیم اسلامی حاکم بر ایران است. نبرد مردم ایران نیز با دخالت بازیگران منطقه ای و بین المللی همراه خواهد بود و در مقالات قبلی به آن پرداخته ام. ما داریم به یک نقطهٔ عطف تاریخی نزدیک میشویم و همگان خوابیده اند و همچنان بر طبل گاندی و سوروس و ولگردی در راهروهای پارلمانهای اروپا و آمریکا مشغولند. آنهایی هم که ظاهراً شعار مشت و گلوله میدهند به « طلاق مسلحانهٔ تندری» روی آورده اند و معده شان را برای غارت آثار باستانی صابون زده اند.

    پاسخحذف
  5. شکی نیست که حزب الله و سپاه قدس و بقیه بازوهای رژیم اسد در حال سرکوب هستند و قدرت هم دارند. بحث من مردم سوریه و مبارزه انها بود که شما ان را بزرگ جلوه می دهید. گزارش نمی دهند برای اینکه گندش در می اید. شما بجز کشته های مردم سوریه و از طرفی مشتی بچه اسلحه بدست با دمپایی در خیابان ودر حال تیر اندازی بدون هدف چیزی دیده اید؟ شما براستی باور دارید که این جماعت« دمپایی پا » و الله اکبر گو رژیم اسد را به این مرحله که سقوط است رسانده؟ کسی از مبارزه مردم سوریه ٬ برای ازادی٬ ابادی و برابری مردم نام و نشان و تاریخی برای گفتن دارد؟ اگر هم فریادی هست و بوده برای اسلام است. اسلام ناب محمدی. غرب برای خر کردن جامعه بین المللی و مالیات پردازهای خودشان ٬ ظربتی یک گروه مثلا مخالف «opposition» را سر هم بندی کردند که هیچ زمانی کوچکترین ردپای مبارزاتی برای خود ندارند و نام غلط انداز و انچنانی « Syria’s armed opposition » را روی ان گذاشته اند . هدف چیز دیگریست. مهندسین کسانی دیگرند و برای هدفی بس بزرگ و گسترده است.
    اگر غرب از opposition واقعی برای ازادی و ابادی و برابری سخن می گوید ان را در سرزمینهای مصر و لیبی و سوریه نمی یابد. انها «opposition » در سرزمین ایران هستند که غرب خود را به نفهمیدگی می زند یا برای قلابی کردن ان چهره سازی و گروه سازی می کند.

    پاسخحذف
  6. بله من مطمئن هستم که همان بچه های دم پایی به پا؛ با سازماندهی ارتش آزاد سوریه و سایر مبارزان بسیار بزرگتر از آن چیزی هستند که شما فکرش را میکنید. من به شما گفتم که من به اهداف کاری ندارم. و گرنه من شاید نخستین کسی بودم که در این وادی نخستین بار مسئلهٔ « خاورمیانهٔ بزرگ» و چند و چون آنرا مطرح نمودم. و مطمئن هم هستم که اهدافی که کشورهای غربی و نیروهای منطقه ای و روسیه و چین؛ در این داستان دخالت دارند و سمت سوی نهایی انقلاب سوریه را برآیند کش و قوسها و زور آزماییهای کشورهای غربی و منطقه ای و روسیه و چین تعیین خواهد نمود. اما مسئلهٔ من در بر رسی شیوه های مبارزاتی؛ دخالت دادن اهداف دیگران نیست. حال فرض کنیم که به قول دایی جان ناپلئون کار کار انگلیسهاست. چه فرقی میکند زمانی که میخواهیم شیوهٔ نبرد را بررسی کنیم؟ مهندس هرکسی که میخواهد باشد؛ ما مهندس را ندید میگیریم و به آن چیزی که مهندسی شده است دقت میکنیم؛ « دِ-مونتاژ» میکنیم و قطعات را میشناسیم و ندانسته هایمان را نیز به کمک اطلاعات منتشر شده و اگر هم نبود با ذهن خلاق حدس میزنیم. حتی اگر حدسهایمان اشتباه هم باشند بهتر از نشستن و برّ و برّ نگاه کردن است. شما اگر تمامی مقاله های کوتاهی را که من در این رابطه از آغاز ماجرای سوریه نوشته ام نگاه کنید؛ تمامی آنچه را که شما اهداف بیگانگان میخوانید را در آنها به تفصیل شرح داده ام. آنچه که شما به عنوان « اپوزیسیون سر هم بندی شده» میخوانید؛ هر چه که باشد « وجود» دارد. چه سرهم بندی شده و چه سرهم بندی نشده. من به این قسمتش در بررسی فرهنگ کلان نبرد؛ بها میدهم ولی زمانی که به نبرد خیابانی میرسد؛ دیگر این بخش از ماجرا رنگ میبازد. (دنباله در پایین)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. زمانی که به نبرد ۸ سالهٔ ایران و عراق میرسیم و به عنوان مثال به نبردهای جزایر مجنون میرسیم؛ دیگر به این مسئله کاری نداریم که چه کسی؛ چه اهدافی را دنبال میکرد؛ بلکه به خود نبرد از منظر نظر نظامی نگاه میکنیم. و الّا اگر بگوییم اینها بهمدیگر ربط دارند؛ اگر به ادامهٔ این ارتباطات بپردازیم خواهیم دید که حتی آفتابه ای در فلان مستراح نیز از نظر فیزیک نجوم بر روی این نبردها تاثیر داشته است. لذا به جای اینکه ذهن را درگیر مسائل کلامی ارسطویی بکنیم تنها به صحنهٔ کارزار به عنوان صحنهٔ کارزار نگاه میکنیم و گرنه خواهیم دید که به همه چیز سر زده ایم و درباره اش سخن گفته ایم؛ الّا خود صحنهٔ نبرد.

      حذف
  7. هيچ حركت مردمي صورت نگرفت
    جز خيانت ترك ها براي پاچه خواري
    كشتار علوي ها كه به گونه اي با مردم
    ما هم پيوند هستند.
    فرستادن نيروهاي ويژه ي انگليس و فرانسه
    حكم جهاد الگاييده به تمام جهادي ها
    همچون انقلاب ٥٧ ايران !
    حركت پسين اين جهان خواران ايران است
    نه به خاطر شاه يا آخوند
    به خاطر مالكيت خاو رمياته .
    ايران بستري اماده براي درگيري هاي
    به ويژه مذهبي است
    سالهاست عربستان و انگليس وهابيت و سلفي
    را تبليغ مي كنند
    طالبان عربها و پشتون هايي بودند كه ارتش
    انگليس با پول عربستان در خاك پاكستان
    تعليم دادند
    هنگامي كه طالبان پارسي زبانان خراسان ( اوغانستان)
    را سر مي بريدند هيچ خبر گزاريي اعلام نكرد كشتار و نسل كشي
    ٢٦٠٠٠ هراتي و ٢٩٠٠٠ بقلاني و كشتار باميان و مزار شريف و و ....
    چرا كه اروپا همان امپراتوري روم به دنبال نابودي اين سرزمين است
    انها خوب ما و تاريخ ما را مي شناسند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گویا مسئله دگر شد.
      اکنون بحث نه برای گسترش فرهنگ نبرد؛ بلکه در حال دگردیسی به یک بحث « پان ایرانیستی سترون و اخته» است. علویهایی که با ما علقه ای دارند (منظور اینکه جمهوری اسلامی را پاس بداریم) و « سرور پزشکپور» که نخستین مخبطی بود که در برابر خمینی سگ تبار لنگ انداخت و از درون مجلس عربده های جانانهٔ تازی پرستانه زد.
      آنچه که شما به نام ایران مینامید؛ ۱۴۰۰ سال است که در چهارچوب «حوزهٔ نفوذ بیگانگان» تعریف میشود. سخن گفتن از بغلان و سمرقند و بخارا و ... از این نوع ترهات؛ دردی را دوا نخواهد کرد و اینگونه افکار همچنان در چهار چوب تشیع صفوی و نبرد چالدران و گریه و ناله های زنانه باقی خواهد ماند.
      اما فرهنگ نبرد چنین میگوید:
      کوروش بزرگ از یک نقطه آغاز کرد؛ همانگونه که دیاکو از یک نقطه آغاز کرد و همانگونه که اشکانیان از یک نقطه آغاز کرد و آن نقطه را فتح کردند و حوزه های فتوحات خود را گسترش دادند و ایران آن چیزی شد که اکنون هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال حکمفرمایی آیین ننگین تازی پرستانه؛ همچنان برای ما؛ یاد آن دوران؛ انرژی بخش و توان آفرین است. پس ما هم باید از یک نقطه آغاز کنیم و آن نقطه همان ایران گربه نشانی است که از آن سرزمین پرشکوه به جای مانده است. این گربه را آزاد کنیم تا به شیر تبدیل شود. و گرنه سر هم بندی کردن وهابی و سلفی و ترک عثمانی؛ همگی یاوه هایی برای رویابینیهای در خواب است. پان ایرانیسم؛ نه دوست ایران؛ بلکه دشمن ایران است. پان ایرانیسم اخته ای که به جای تحرک انقلابی میخواهد اینبار نیز زیر نام ایران پرستی؛ دفاع از علویهای سوریه و رژیم تازی پرستان حاکم را به نام میهن پرستی فرو کند. مرد راهید بفرمایید برای آزادی میهن و بیرون آوردن آن از چهار چوب « حوزهٔ نفوذ» استراتژی تدوین کنید. بقیه همه اش جفنگیات ننه کلثومی است.

      حذف
    2. وانگهی؛ مگر من و شما که اینجا نشسته ایم میتوانیم جلو دخالتهای ترکیه و آمریکا و عربستان و ........ را بگیریم؟ اگر در چنان موقعیتی بودیم؛ خودمان جزو گروه خدایان جنگ بودیم. اینکه بگوییم آنها منظورشان این است و آن است؛ خوب است ولی خوب تر از آن ارائهٔ راهی است که بتوان از آن جلوگیری نمود. و اگر اکنون در چنان موقعیتی نیستیم که جلوی آنها را بگیریم؛ بهتر است که نخست بیاموزیم که آنها چه میکنند و برای آینده برنامه ای طراحی کنیم که چگونه پاتک بزنیم و یا بخشی از کارهایی را که کرده اند را خنثی کنیم. من به شعار و آه و ناله و ای وای حسینم؛ اعتقادی ندارم و مسائل عملی را با قضاوتهای اخلاقی نمی سنجم. من به یک میدان بازی فوتبال بزرگی مینگرم که به جای دو تیم؛ شاید بیش از ۱۰ تیم بازی میکنند و ۱۰ دروازه دارد و ما به عنوان یکی از تیمها هستیم و تنها چیزی که میتواند ما را پیروز گرداند؛ مطالعهٔ تیمهای حریف و استراتژیهای و شناخت تاکتیکها و تواناییهای فردی آنهاست و این آن چیزی است که ما را به پیروزی و یا شکست خواهد کشاند. بقیه همه اش کشک و پشم و شعار است.

      حذف