انجمنهای «پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران» در درون میهن؛ از هم اکنون باید آماده باشند که در صورت عملی شدن حملهٔ نظامی به ایران؛ انجمنهای محلی دفاع غیر نظامی را تشکیل دهند و امر مهم کنترل بحران در شرایط جنگی را به عهده گیرند.
۱۳۹۱ مرداد ۲, دوشنبه
پاسخ به یک الاغ + (فایل صوتی کم حجم برای اینترنت کم سرعت)
پاسخ به یک الاغ
گاهی افرادی پیدا میشوند که شاید نامی محترمانه تر از الاغ نتوان برایشان پیدا کرد؛ آدمهایی که هر رطب و یابسی را به هم میبافند تا حقیقت را بپوشانند و آنچنان نیز در دروغگویی استاد نیستند و چپ و راست بند را آب میدهند. حال به این فایل صوتی که با گذاشتن تصویر تنها خواستم در یو تیوب به اشتراک بگذارم؛ گوش کنید و سخنان سر تا پا تناقض و دروغهای آشکار جمشید شارمهد رهبر تشکل «طلاق مسلحانه و غارت آثار باستانی - تندر» را بشنوید و اندکی هم به متن زیر که پاسخ به ایشان است را بخوانید تا ببینیم که این شخص بالاخره چه میخواهد بگوید؟
نخست از این الاغ که میخواهد عوام فریبی کند و خود را تنها گویندهٔ رادیو تندر و باندی را که تشکیل داده است را گروهی که وظیفهٔ تبلیغاتی دارند معرفی کند؛ باید پرسید که اگر ایشان تنها مسئول بخش تبلیغات هستند؛ تا کنون کدام یک از نظرات انجمن پادشاهی ادعایی خود را در رابطه با جنبش سبز و یا بسیاری مسائل دیگر که از زمان رفتن استاد فرود فولادوند در عرصهٔ سیاسی ایران اتفاق افتاده است را پخش نموده اند؟ آیا این بخش ظاهراً تبلیغاتی که در آغاز تنها قرار بوده است که بیانیه های انجمن پادشاهی ایران در زمان حضور استاد در آمریکا نیز منتشر کنند؛ تا کنون حتی صدای یک «عطسه» را هم منتشر نموده اند؟ آیا هواداران اندیشه های استاد فرود فولادوند؛ در این ۵ سال گذشته به جز لاطایلات از زبان این شخص از رادیو تندر چیز دیگری شنیده اند؟ اگر ایشان مسئول بخش تبلیغات انجمن پادشاهی ایران هستند؛ با اجازهٔ چه کسی در آغاز کارش با « زیرشلواری» جلو دوربین نشسته بود؟ آیا انجمن پادشاهی چنین دستوری داده بود و یا اینکه کسان دیگری خوششان می آمده است (احتمالاً در فایلهای صوتی پیشین نام زیرشلواری پرستان موجود است). اگر ایشان مسئول برنامه های رادیویی هستند؛ اطلاعات دقیق بردیا و آرش رحمانی پور پیش ایشان چکار میکرد؟ که آنرا به مهران(ماسماتوس) بدهند و آرش و یارانش دستگیر شوند؟ مگر ایشان مسئول دایرهٔ اطلاعات و امنیت و یا حفاظت اطلاعات انجمن پادشاهی ایران هستند؟ تازه مگر یک رادیو چقدر ارزش دارد که کسی بخواهد در آن نفوذ کند؟ نفوذ کند که چکار کند؟ لاطایلاتهای ۶ سالهٔ یک الاغ را تغییر دهد؟ که اگر خودش به آنها گوش دهد از شرم باید آب شود که چگونه خود را مسئول تبلیغات انجمن پادشاهی ایران مینامد. در حالی که فرق عباسقلی میرزا با یک دسته گشنیز را نمیداند؟ یعنی انجمن پادشاهی ایران اینقدر احمق بوده است که چنین شخص ناتوانی را به عنوان مسئول تبلیغاتی خود معرفی کند؟ من چنین فکر نمیکنم؛ بلکه به یقین رسیده ام که این شخص و دار و دسته اش شارلاطانهایی هستند که از خلاء ایجاد شده با رفتن استاد و به خاطر ناتوانی سایر هواداران استاد؛ تنها و تنها به قصد کلاهبرداری وارد میدان شده اند و فکر میکرده اند که بعد از ورود همهٔ کیسه ها شل شده و دلارها به جیب آنها سرازیر خواهد شد... که نشد.... و به همین خاطر هم هواداران استاد را عده ای تن لش که لیاقت انجام کاری را ندارند میشمارد و عیب را در بی لیاقتی و لاطایلات بافی خود نمیبیند.
به چه اجازه ای حق دارند که اطلاعات فردی آنهایی را که به رادیو میپیوندند را از سیر تا پیاز بگیرند؟ آیا این سخن مسخره و یک دروغ شاخدار نیست که ایشان فقط مسئول تبلیغات هستند و رادیو تندر هم رسانه است؛ پس این چه مزخرفی است که از رده های تشکیلاتی و «Level های بالاتر» و آمدن به درون رهبری و یا گرفتن جای رهبری حرف میزنند؟ آیا زمانی که کلماتی از قبیل «رده های بالاتر» و « گرفتن جایگاه رهبری» را بر زبان میرانند میفهمند که این کلمات چه معنی دارند؟ من خودم بیش از ۲۰ بار به این الاغ گفته ام که شما در جایی نشسته ای که باید مواظب « کلمات» باشی. کلمات بار حقوقی دارند؛ بار سیاسی دارند؛ بار تشکیلاتی و اطلاعاتی و امنیتی دارند و..... اما گویا تنها خاصیت گوشهای ایشان در دراز بودن آن است و ایشان حتی گفته های مرا نیز در این ۳ سال نفهمیده اند آیا ایشان فکر میکنند که مردم نمیفهمند؟ اگر این تشکل فقط یک تشکل خبری بود که دیگر نیازی به گرفتن اطلاعات شخصی نبود؛ آنهم اطلاعات شخصی یاران درون میهن که جانشان را در طبق اخلاص نهاده اند!!؟؟ نتیجه آنکه همانطوری که خود میگویند؛ هم رهبری وجود دارد و هم رده های سازمانی و هیچ یک از این رده ها و رهبری ها و مزخرفات مورد تایید انجمن پادشاهی ایران (مرکزی) نیست و این تشکلی است که ایشان و آن دو نفر دیگر که نامشان را برده اند (دردانهٔ فولادوند و ایمان عافار) به پا کرده اند و قرار هم بوده است که احتمالاً آثار باستانی غارت شده و به قول الاغ بزرگ «غنایم جنگی» نیز به این رهبری سپرده شود تا به فروش برسانند. .... و دقیقاً این است لُبّ کلام و تمامی درد زایمانی که ایشان در رابطه با انتشار اهداف ننگینشان از طرف من دچارش شده اند. و.... دقیقاً این است معنی و راز « نشستن بر تخت طلا»..... با زمرد سبز و عقیق... البته و صد البته که برای چنین پروژه ای باید که تمامی اطلاعات افراد را گرفت و گرنه یک رادیوی اینترنتی با مشتی مزخرفات هفتگی و تکراری ..... و نفوذ و و اطلاعات خصوصی محرمانه برای جلوگیری از نفوذ؟؟؟ حتی یک احمق هم نمیتواند باور کند.
مسئلهٔ دیگر اینکه اشرف دهقانی و یا سایر گروههای انقلابی هیچکدام افراد را به اسم شناسنامه ای نمیشناختند مگر طیف خاصی را که نامهای آنها در یک سری روابط خاص آشکار شده بود. اما آنچه که باید بار دیگر به این الاغ گفته شود این است که من از خط توبهٔ تاکتیکی در زندانهای جمهوری اسلامی در دههٔ ۶۰ سخن میگویم و نه تغییر ایدیولوژی بخشی از سازمان مجاهدین و درگیری های دورنی که منجر به کشت و کشتار درونی شد و ایشان با مطرح کردن این کشت و کشتار که در دههٔ ۵۰ اتفاق افتاده بود؛ میخواهد بگوید که سواد هم دارد؟ یا اینکه چه میخواهد بگوید؟ باید به ایشان دوباره گوشزد کنم که ای الاغ گرامی توبهٔ تاکتیکی گروه پیکار و سازمان مجاهدین مربوط به زندانیهای دهٔ ۶۰ بود.
اما باز هم باید پرسید: مگر اطلاعاتی که به ایشان داده میشود؛ بعد از اختلافاتی که پیش آمده بود؛ اگر برای ارعاب و تهدید به سکوت نبود و ایشان هم بنا به ادعای خودشان نمیدانند که این اطلاعات درست است و یا غلط؛ چه ارزشی برای انتشار داشت؟ مسئلهٔ دیگر اینکه مگر همین شخص در همان فایلهای صوتی که منتشر کردم؛ برای یک جلسهٔ دیگر رای گیری نمیکردند که نشست دیگری داشته باشیم و من رد کردم و گفتم که جمشید شارمهد و تشکل تندر فاسد هستند و من با ایشان کار نمیکنم و لزومی به برگزاری جلسهٔ دیگر نیست؟ پس این الاغ دست و پا چلفتی چگونه میخواهد نقش شارلاتان را بازی کند؛ نمیفهمد که کسی را که خودش نخواسته است با این جریان فاسد کار کند را نمیتوان به « کشف نفوذ و اخراج» تعبیر نمود؟؟ و اگر هم تو تعبیرش کردی؛ دیگران «گوشهای انسانی» دارند و اگر مطلب برایشان مهم بود همه چیز را دوباره و یا چند باره گوش میدهند. مگر باز هم در همان فایلهای صوتی مشخص نشد که این اختلافات دیرینه بوده است؟ این چگونه نفوذی بوده است که آنکس که نفوذی است مخالف تمامی خطوط انحرافی و آن کثافتکاریهایی بود که از طرف جمشید شارمهد داده می شد و ایشان به آنها افتخار هم میکنند؟ آیا برای یک نفوذی بهتر نبود که ساکت بماند و همرنگ شود و همه چیز را مستند کند؟ اما آخرین مسئله اینکه؛ کدامین انجمن پادشاهی به ایشان و دردانهٔ فولادوند و ایمان عافار اجازه داده است که مشخصات افراد را جمع آوری کنند؟ به چه بهانه ای؟ آیا به بهانهٔ نفوذ در بخش تبلیغات و خبری؟ یکی بیاید به این الاغ بفهماند که اگر اینگونه بود که من تا خرخرهٔ این احمق نفوذ کرده بودم. مگر نه اینکه وبسایت تبلیغاتی اش پر از نوشته های من بود؟ پس چه دلیلی برای اختلاف میماند؟ تنها یک دلیل و آن فساد نهادینه شده در آن چیزی است که شما تشکل تندر مینامید و من نمیخواستم و نمیخواهم این خطوط انحرافی و کثافتکاریها به نام انجمن پادشاهی ایران انجام گیرد. شارمهد خودش نیز میداند که دم زدن از انجمن پادشاهی مرکزی و امثالهم؛ تنها یک کلک آخوندی است که میگویند امام زمان و یا مسیح زنده هستند و ایشان و دو نفر دیگر نمایندگان آنها هستند ( نواب اربعه و جناب پاپ). من همچنان که بارها گفته ام باز هم میگویم که انجمن پادشاهی ایران (مرکزی) دیگر وجود ندارد. آنچه که هست خود جمشید شارمهد است و در حال پرورش نیروهایی است که در بلبشوی انقلاب به غارت آثار باستانی بپردازند و از میهن خارج نمایند. جمع آوری اطلاعات خصوصی افراد نیز تنها برای گروکشی است. مسئلهٔ آخر اینکه مگر همین شخص نبود که نه تنها با من بلکه با یاران قدیمی انجمن نیز مشورت کرده بود که میخواهد نام انجمن پادشاهی ایران را کنار گذارد زیرا تشکل او را به نام تندر میشناسند؟ آیا ایشان نمیگفتند که بچه ها میگویند: گور پدر استاد.... (از قول مرتد و اطرافیانشان و بچه های ایران) و میگفتند که همه دیگر مارا به نام تندر میشناسند و اسم انجمن پادشاهی را سایرین خراب کرده اند و من گفتم که شما این حق را ندارید و این مسئله ای بود که حتی آنهایی که با ایشان رابطه ای نداشتند؛ میگفتند که شارمهد دارد اسم انجمن را پاک میکند.
اگر شارمهد فقط میتوانست نظر یک و یا دونفر از یاران قدیم را جلب کند؛ الآن شما این تشکل را نه به نام انجمن پادشاهی ایران بلکه «گروه تندر» میشناختید و در واقع هم همین است. این تشکل هیچ ربطی به انجمن پادشاهی ایران ندارد و خودش یک تشکل جداگانه است و ریاست آنهم فقط خود جمشید شارمهد است که در ویدیو میبینید. افرادی هم که در اطراف ایشان هستند؛ همپیمانان فروش آثار باستانی و خرید و تهیهٔ تخت طلا هستند. و ارزشی هم بیش از این ندارند.
حرف آخر اینکه: نام انجمن پادشاهی ایران را بردارید و به نام «گروه تندر» همانی که شما را به آن نام میشناسند؛ هر گهی که میخواهید بخورید.... بخورید. اگر من حرفی زدم.
ننگ و شرم بر لجنزار نشینان تندر
پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده جنبش تندر
کژدم
با افتخار به عشق نسبت به ایرانیان محروم از نعمتهای زیستن در سرزمین جاوید ایران؛ ایرانی آباد و آزاد و به دور از هرگونه خرافه پرستی و ساختنِ جامعه ای برایِ ملاقات با آینده را پیشنهاد میکنم. آینده ای بسیار مُدرن و وحشتناک که اگر از همین اکنون برایِ روبرو شدن با آن آماده نشویم؛ بازی را برایِ همیشه خواهیم باخت و ایران به زبله دانِ آیندگانِ قدرتمندِ بیگانه تبدیل خواهد شد.