۱۳۹۱ دی ۲۷, چهارشنبه

سپاه قدس باد میکارد.... ایران توفان درو خواهد کرد

چند ماه پیش؛ یکی از تازه به دوران رسیده های رژیم اسلامی که گویا با چند نظامی سپاهی نشست و برخاستی داشته  و یا چند جزوهٔ نظامی را خوانده و هیجان زده شده بوده است؛ در حین یک سخنرانی غرّا ؛ شاید هم در پاسخ کسانی که جنگیدن در سوریه را بی نتیجه میدانند گفته بود: «اگر امروز در سوریه نجنگیم؛ فردا مجبور خواهیم شد که در مشهد بجنگیم».
این جملهٔ زیبا یکی از قوانین هنر جنگیدن را بیان میکند؛ اما طبق معمول دچار آفت «بازیهای کلامی» از نوع «خزعبلات متکلمین» شده است؛ مثل اینکه آنرا «شته» زده باشد. مطالعهٔ نظریات نظامی بعضی ها را به وجد می آورد و این شوریدگی مانند شوریدگی بعد از خواندن آثار «نیچه» است. بسیاری «نیچه» را میخوانند و به وجد می آیند؛ آنرا حس میکنند ولی آن حس در سطح میماند؛ بعضی ها آنرا میفهمند و تازه از اینجاست که «نبردی درونی» آغاز میشود و سراپای زندگی شخص را به آتش میکشد و در بیشتر موارد این اشخاص به جایی میرسند که «فرانتس کافکا» و «صادق هدایت» رسیدند؛ تبدیل به خاکستر شده و میمیرند و هیچ «اَبَر انسانی» از میان آن شعله ها بر نمیخیزد.
سخن آن شخص زمانی درست میبود که «سپاه قدس» میدان نبرد را تعیین کرده باشد و این امر نیاز به تواناییهای بسیار بالایی دارد که در شرایط کنونی  خارج از توان رژیم اسلامی است؛ اما زمانی که دیگران سوریه را به میدان نبرد تبدیل نمودند؛ این نبرد برای سپاه قدس یک نبرد تدافعی است و اساساً به همین خاطر نیز به این شکل طراحی شده است. در سوریهٔ کنونی حتی روسها هم در یک جنگ طراحی شده از طرف دیگران میجنگند؛ ماهیت این نبرد برای سپاه قدس و روسها یک نبرد فرسایشی و بسیار پر هزینه است. میگویند که ارتش آلمان توانست ۲۰ میلیون روس را کشتار کند (همان کاری که حکومت سوریه و سپاه قدس در سوریه مشغول انجام آن هستند) و بهمان نسبت نیز میتوانید تعداد زخمیها و ویرانیها و آوارگی ها را حدس بزنید؛ اما زمانی که نبرد به یک نبرد فرسایشی تبدیل شد؛ آلمانها فرسایش یافتند و در ۳ سال بعد؛ این روسها و سایر ملل بودند که در سراسر آلمان به تمامی زنان آلمانی تجاوز میکردند و آلمان تقسیم شد و اگر نیازهای آمریکا برای وارد شدن به جنگ سرد وجود نمی داشت؛ چه بسا آلمان دیگر مرده بود.
چند روز پیش خبر «قتل ۳ شیرزن سرزمین ماد» در فرانسه را داشتیم؛ چند روز بعد از آن خبر توطئهٔ نافرجام قتل العیساوی؛ وزیر دارایی عراق (بمب کنار جاده ای)؛ و سپس قتل «عیفان سعدون العیساوی» نمایندهٔ مجلس عراق (بمبگذار انتحاری) و امروز نیز به خاک و خون کشیده شدن عده ای از پیشمرگان سرزمین ماد (حملهٔ بمبگذار انتحاری به مقر حزب دموکرات کردستان عراق) و چند ساعت بعد از آن بمبگذاری در مقابل یکی از دفاتر اتحادیهٔ میهنی کردستان.

ببینیم چه خبر است:

۱- حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) با حکومت ترکهای عثمانی در حال مذاکره است.
۲- جریان «العراقیه» از طرف حکومت ترکهای عثمانی حمایت میشود.
۳- حزب دموکرات کردستان عراق با حکومت ترکهای عثمانی روابط صمیمانه ای دارد و برای کنترل بحران کردستان سوریه نیز تلاش میکند که در مقطع کنونی هم کردستان عراق و هم ترکهای عثمانی منافع موازی در این رابطه دارند. (منافع مشترک نگفتم؛ چون در شرایط کنونی منافع مشترک ندارند).
۴-  بحران خیزش سنی ها و بخشی از شیعیان و درگیریهای لفظی حکومت شیعی نوری المالکی با حزب دموکرات کردستان و بویژه مواضع متخاصم آنها در رابطه با کرکوک میتواند وضعیت بسیار شکننده ای برای رژیم شیعی عراق بوجود آورد.
۵- اتحادیهٔ میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی؛ در یک چهاچوب تعریف شده ظاهراً با رژیم جمهوری اسلامی روابط حسنه ای دارد که با وضعیت جسمانی جلال طالبانی احتمالاً به خطر خواهد افتاد. از سوی دیگر دو حزب بزرگ کردستان عراق سابقهٔ نبردهای طولانی علیه یکدیگر را دارند.

نتیجه چه میشود؟

۱- سپاه قدس مدتهاست که با برگ «القاعده» و یا جریانهای همسان (سلفی-جهادی) در بازیها شرکت میکند و لذا از طریق اجیر کردن تعدادی از شیخهای سلفی-جهادی؛  افراد انتحاری نیز در اختیار دارد و این چند عملیات اخیر را نیز از طریق جاشها و اینگونه افراد انجام داده است.
۲- اگر چند روز پیش در رابطه با کشتار ۳ تن از شیرزنان سرزمین ماد؛ سپاه قدس را در درجهٔ نخست و اسرائیل را در درجهٔ دوم مضنون به این قتلها دانستم؛ امروز با ادامهٔ این روند؛ سپاه قدس را تنها عامل قتل فرزندان ماد میدانم و تمامی این قتلها و بمبگذاریهای اخیر در عراق پروژهٔ مشترک سپاه قدس و نیروهای همسوی شیعی با نوری المالکی است.
اگر کشته شدن نمایندهٔ سنی مذهب عراقی و سؤ قصد به جان وزیر دارایی را نشان دادن چنگ و دندان نظامی به «فهرست العراقیه»  و سایر احزاب و گروههای عرب سنّی مذهب بدانیم؛ سه حرکت نظامی علیه پ.ک.ک در فرانسه و دو انفجار در کرکوک را باید در راستای به آشوب کشاندن کردستان عراق ارزیابی نمود که هدف اصلی آن زمینگیر کردن برنامه های مشترک ترکهای عثمانی و احزاب کردستان میباشد.
۳- اما آنچه که سپاه قدس هنوز نمیبیند این است که تمامی این انفجارات در عراق (یعنی درون دژ هلال شیعی) انجام گرفته است و هر چند که این بازی را «دفاع تهاجمی» نیز بخوانند؛ باز هم در اصل قضیه تغییری نخواهد داد. اصل قضیه این است که آنهایی که در استانهای گوناگون عراق علیه حکومت شیعی عراق دست به حرکت زده اند؛ در این مرحله وظیفهٔ شان به آشوب کشیدن عراق است. لذا سپاه قدس که عراق را حیاط خلوت خود میداند؛ در درون این حیات خلوت با دشمنانش میجنگد (گویی که در درون خانهٔ خویش میجنگد) و آنچه که نهایتاً آسیب خواهد دید؛ همانی است که قرار است آسیب ببیند؛ یعنی : عراق.
نتیجهٔ نهایی آنکه: سپاه قدس مانند گربه دارد با دُم خودش بازی میکند و آن اصل نظامی را که در آغاز این گفتگو نقل نمودم؛ حس کرده است ولی گویا نفهمیده است.
نتیجهٔ بسیار نهایی تر آنکه: قرار است سپاه قدس در عراق نیز دچار جنگ فرسایشی شود. ژنرال قاسم سلیمانی خوب میداند که در یک جنگ فرسایشی؛ هر دو طرف فرسوده میشوند و مهم تر از همه چیز آنکه؛ در چنین جنگی هرآنکه از نظر منابع مالی و لجیستیکی ضعیفتر باشد؛ تبدیل به «فرانتس کافکا» و «صادق هدایت» خواهد شد یعنی : فیلسوفان مرده به دست خویش.

دامنهٔ این نبردها چگونه به درون میهنمان کشیده خواهد شد؟

نخست باید بگویم که دامنهٔ این نبردها زمانی به درون میهنمان کشیده خواهد شد که رژیم جمهوری اسلامی؛ بخش مهمی از توان خود را از دست داده باشد و نبردهای سوریه و سپس عراق و لبنان به اندازهٔ کافی نیروهای نظامی رژیم  و توان مالی آنرا به شدت فرسایش داده باشد.
در چند سال اخیر دو حرکت ظاهراً «هویت خواه» که یکی در خوزستان و دیگری در آذربایجان شکل گرفته اند؛ و جبههٔ سوم نیز به طوری نیم بند در بلوچستان باز شده است؛ هر چند که ظاهراً نیروهای بزرگی نیستند؛ اما در حال تشکیل شبکه هایی هستند که نیروهای بیگانه را از طریق آن شبکه ها به درون میهن خواهند کشانید و این امر حد اقل هدفی است که در تعریف ضرورت بوجود آمدن اینگونه گروهها و حمایتهای مالی و تبلیغاتی بیگانگان از آنها دنبال میشود.
عربستان سعودی؛ قطر؛ مصر و ترکیهٔ عثمانی در حال تدارک سپاه بزرگی از نیروهای «سلفی-جهادی» هستند که نه تنها از این ۳ جبهه بلکه از خراسان نیز به درون ایران گسیل خواهند گردید و این یک خیالبافی نیست و اگر مذاکرات دولت ترکهای عثمانی با پ.ک.ک را نیز به آن اضافه کنیم مرزهای شمال غربی و غربی و همچنین خوزستان در آینده بسیار بحرانی خواهند بود.
همچنین تبلیغات شدید «پان ترکیست ها» و نامیدن خوزستان با نام جعلی «عربستان» و «خلیج عربی» نامیدن خلیج فارس نه به خاطر آزادیخواهی این جریان خود فروخته؛ بلکه نشانگر استراتژی مشترک ترکهای عثمانی و کشورهای عربی حوزه‌ خلیج فارس میباشد.
 در وبسایت اطلاعاتی امنیتی «دیپلماسی ایرانی» خبری منتشر شده بود که بخشی از آنرا به طور کامل نقل میکنم و بقیهٔ آنرا میتوانید در لینک مربوطه مطالعه کنید:

(به گزارش «تابناک»، جنگنجویان «اویغور» با آموزش کامل نظامی به چین بازگشته اند و باید در روزها و هفته های آینده منتظر شروع درگیری ها میان جدایی طلبان اویغور با دولت چین در استان «سین کیانگ» یا همان ترکستان شرقی بود.
 این دو خط خبر در حالی در میان لایه های اطلاعاتی منطقه در چند روز گذشته رد و بدل شده که دولت چین از شنیدن آن به وحشت افتاده است. 
منابع اطلاعاتی پاکستانی که از طریق ارتباطات گسترده خود با طالبان اعزام شده به ترکیه، موفق به نفوذ در داخل سازمان ایغورهای در حال جنگ در سوریه شده اند، می گویند تعداد زیادی از این جنگجویان پس از آموزش نظامی کافی و پیشرفته توسط نظامیان آمریکایی و ترک در مرزهای سوریه با ترکیه، نبرد در سوریه را مفید ندانسته و با موافقت کامل سازمان اطلاعات ترکیه راهی افغانستان و پاکستان شده اند تا از آنجا وارد چین شوند.
در همین راستا، قرار است امروز حسین امیرعبداللهیان معاون عربی- آفریقایی وزارت خارجه ایران به چین برود تا با مقامات این کشور در مورد آخرین تحولات سوریه به گفت وگو بپردازد. تهران به همراه پکن و مسکو دیدگاه مشترکی در مورد سوریه دارند. 
این اطلاعات حکایت از آن دارد که یکی از مهمترین مسیرهای بازگشت این جنگجویان به چین، استفاده از دو کشور قرقیزستان و تاجیکستان است که با استفاده از پروازهای مستقیم آنکارا و استانبول راهی این دو کشور شده و از آنجا نیز راهی چین می شوند.)
هم دست اندر کاران وبسایت امنیتی تابناک و هم دیپلماسی ایرانی؛ در این خبر یک نکته را به عمد از قلم انداخته اند و آن اینکه: چه تضمینی وجود دارد که این نیروها از طریق شبکه های برادران «هویت خواه» به آذربایجان گسیل نشوند و چه بسا سالهای سال به خونریزی و ویران کردن تمامی زیرساختهای اقتصادی نپردازند؟ چه کسی پیشبینی میکند و یا به دروغ میگوید که «اویغور»ها را فقط برای ترکستان چین تربیت میکنند؟ پس نقش «گرگهای خاکستری هویت خواه» که اینهمه سال در ترشی خوابانیده شده اند چه میشود؟ حتی همین گاوهای ساده لوحی که به جریانهای «ظاهراً هویت خواه» پیوسته اند و با دهانی گشادتر از دهان آن «بسیجی دهن گشاد» نعره میکشند؛ هنوز هیچ تصوری از ورود چنین حیواناتی به خاک میهن ندارند و فکر میکنند که این حیوانات برای آنها «هویت» خواهند آورد. اما من از هم اکنون میبینم که این حیوانات همان کاری را که در افغانستان و پاکستان انجام میدهند؛ با راهنمایی شبکه های خائن «پان ترک» آذربایجان که خود را «هویت خواه» مینامند؛ در تبریز و اردبیل و ارومیه و سایر شهرهای آذربایجان خواهند کرد. شاید این احمقها زمانی بیدار شوند که خواهران ۹ سالهٔ شان را زیر برادران همخون «اویغور»شان ببینند. یعنی تکرار همان داستانهایی که در زمان حضور ارتش روسیه در آذربایجان رخ داد و اگر از پدرانشان بپرسند؛ به آنها خواهند گفت که «ماتشکا ... ها... ماتشکا؟» چه معنی دارد؟ اما اینبار نه سربازان روس؛ بلکه «برادران اویغور» سلفی مسلک که دختران ۷ ساله را طبق سنت رسول؛ بالغ میدانند؛ انجام خواهد گرفت. این هشداری است به مردم آذربایجان. مردم آذربایجان باید بدانند که رژیم اسلامی بعد از فرسایش؛ لیاقت و توانایی دفاع از جان و مال و ناموس آنها را نخواهد داشت (مانند اظهارات اخیر دولت در بارهٔ زلزله زدگان آذربایجان «اینجا» ) و از هم اکنون؛ خود باید در فکر چاره باشند. شبکه های دروغین «هویت خواه» که یا دمشان به «میت» ترکیهٔ عثمانی و یا وزارت اطلاعات مافیای خانوادهٔ «علی اف» وصل است و مانند توده ایها و جعفر پیشه وری خائن؛ که زیر مجموعهٔ «برادر بزرگ اتحاد شوروی» بود؛ اینها نیز خود را زیر مجموعه ای از حکومت مافیایی و تا خرخره فاسد آذربایجان شمالی و یا ترکهای عثمانی تعریف میکنند؛ باید توسط خودِ مردم آذربایجان تار و مار شوند؛ تا از ورود حیواناتی مانند «اویغورها» و یا سایر نیروهای ویژهٔ آموزش دیدهٔ ارتش ترکهای عثمانی  توسط شبکه های پان ترکیستی به آذربایجان جلوگیری شود. مسئلهٔ دیگری که در رابطه با جریانهای ظاهراً هویت طلب آذربایجانی مطرح است؛ اینکه همیشه در زیر چتر حمایتی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات؛ به گردهاییهای نیروهای دگر اندیش ایران حمله کرده اند و در آینده نیز سپاه پاسداران میتواند با تسلیح آنها علیه نیروهای مبارز دموکراسی خواه اقدام کند.
ماجرای هویت خواهان عرب خوزستان نیز در همین چهارچوب تعریف میشود و تاریخچهٔ آن به ماجرای «شیخ خزعل» نوکر بریتانیای کبیر آن زمان باز میگردد که توسط رضا شاه بزرگ سرکوب شد. شبکه های تشکیلاتی جدایی خواهان عرب خوزستان نیز بستری برای ورود جنگجویان «سلفی-جهادی» خواهد بود و این مردم خوزستان هستند که در این رابطه باید از هم اکنون در تارانیدن این شبکه ها وارد عمل شوند و اگر امروز به فکر آن نباشند؛ فردا بسیار دیر خواهد بود.

کژدم



۶ نظر:

  1. شما چقدر کم عقلید که هنوز به فکر پادشهایی هستید.هنوز در توهمید.خودتون رو میهن پرست می نامید و از اون طرف به فکر حمله نظامی به ایرانید. من به این آخوندهای پدرسگ راضی ترم تا شما کم عقل ها!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خانم یا آقای پُرعقل گرامی
      من نمیدونم که چرا اینهمه کم عقل هستم؟ حتی مادرم هم بالاخره بعد از کلی رفتن پیش دکتر و معاینهٔ من؛ جواب درستی از آنها نگرفت. هنوز هم که هنوز است این مسئله به صورت معما باقی مانده است.
      کسی نمیخواهد به ایران حملهٔ نظامی بشود. پُر عقلی شما از اینجا روشن است که تحلیل سیاسی را با خواسته های گروهی اشتباه گرفته اید. لذا پیشنهاد میکنم که شما هم به مادرتان بگویید تا شما را هم ببرد پیش دکتر متخصص «قوزک پا» شاید عقل شما آنجا گیر کرده باشد.
      با سپاس از نظر بسیار هوشمندانهٔ شما.

      حذف
  2. خاتمي سالوس هم تو حرفهاي اخيرش با يه ژست ميهن پرستانه از نابودي تمدن چند هزار ساله ايران گفت، به كنفرانس خوزستان تو مصر هم اشاره كرد. م.ب.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      دقیقاً شما کلمهٔ مناسبی بکار بردید. سالوس شایسته ترین نام برای تازی پرستان حاکم بر ایران است. گاهی میگویند که اسلام در خطر است و گاهی ایران در خطر است. مردم ایران در ۳ ناحیه باید بسیار هوشیار باشند:
      ۱- آذربایجان
      ۲- خوزستان
      ۳- خراسان
      به نظر من بر خلاف تصور بسیاری از تحلیل گران؛ جنگ با ایران نه توسط ناتو و یا پنتاگون؛ بلکه از طریق نفوذ نیروهای ناشناخته و شبح وار از این سه منطقه به درون میهن میتواند گسترش یابد.
      سوریه در برابر چشمهایمان است و نیروهای میهن پرست باید جبههٔ مستقل خود را تشکیل دهند و به هوش باشند که تحت تبلیغات رژیم (مانند گفتار خاتمی) فریب نخورند و به رژیم نپیوند.

      حذف
    2. خاتمی شیّاد بازهم باد زیر عبایش انداخته و مردم را به تبعیت از حکومت برای جلوگیری از فروپاشی ایران میکند.
      http://www.radiofarda.com/content/f11-khatami-says-reformists-should-face-to-the-people-not-the-regime/24880871.html
      این مردَک بی شرم نمیگوید که چه ضربه ای به اعتماد مردمی که به امید تغییرات اساسی به او رای دادند آورد و خود را یک «تدارکاتچی» نامید. او همیشه خایه لیس خامنه ای فرزانه ماند و بعد از اینهم خواهد ماند. آنروزی که او نقش خیانت کردن به آرای مردم را انتخاب کرد؛ برای بار دوم راه فروپاشی ایران را تسطیح نمود (بار نخست این امر به دست خمینی گجستک انجام گرفت که بعد از ۵۰۰ سال حاکمیت مطلق تشیع صفوی را برای ایران به ارمغان آورد).

      حذف
  3. ba dorood be kajdoume garami, besyar tahlile be ja wa houshmandaneyi bood in senario Syria baraye Iran besyar waghei mibashad hamehe ma bayad nahayate houshmandi ra be kharj bedehim wa har ja ke mitawanim dar in ertebat be hameh hoshdar bedehim. dorood bar shoma.

    پاسخحذف