انتخابات از هم اکنون تمام شده است و رژیم صفوی نوین سرباز دیگری را برای فرماندهی میدانی بخشی از نیروهایش گمارده است. دورهٔ ظهور امام زمان و کوروش چفیه به گردن و دلقک بازی تمام شده است و دیگر نیازی به شعار ریختن یهودیان به دریای سیاه و مدیترانه برای جلب افکار عربهای ساده لوح گذشته است. همانگونه که گفته بودم؛ رد صلاحیت شدگان «اهل فتنه» نیستند؛ رحیم مشائی میخواهد با رهبر فرزانه مذاکره کند (البته شوخی میفرماید) و رفسنجانی هم به شیوهٔ هالیوودی دختر و مادر بزرگ خمینی را برای پا درمیانی فرستاده است تا قال قضیهٔ فتنهٔ ۹۲ را بکند. همهٔ اینها نشان میدهند که اکنون زمان جویدن سیب زمینی داغ آب پز فرا رسیده است. در زمان خوردن سیب زمینی داغ نباید حرف زد؛ چون نمیتوان کلمات را به درستی تلفظ کرد؛ لذا یا باید فقط جوید و یا به بیرون تف کرد و ظاهراً راحت شد ولی تف کردن همانا و گرسنه ماندن همانا.
بیایید با هم به اوضاع موجود در هلال شیعی و بویژه سوریه نگاهی دوباره بیندازیم؛ زیرا شرایط در حال تغییراتی است که هیچ یک از بازیگران انتظارش را نداشتند.
۱- ترکهای عثمانی به خاطر فروختن چند بسته ماکارونی و چند بطری «فندیک اَزمسی» بیشتر؛ به بازی دوگانهٔ سلفی بازی- اخوان بازی روی آورده بودند تا هر دو طرف را داشته باشند اما گویا این بازی شکست خورد و به آنچه که میخواستند در آن سطح دلخواهشان نرسیدند. حال بازی دیگری را شروع کرده اند که از یک سوی بستن مرزها به روی پناهندگان سوری؛ از سوی دیگر وعدهٔ دیدار با حماس و در جبههٔ سوم لبخند ملیح به خامنه ای را به عنوان نقاط فشار بر کشورهای غربی برگزیده اند.
۲-نبرد سنگینی در شهر القصیر در جریان است و بخشی از شهر به تصرف نیروهای بشار اسد در آمده و مبارزین مسلح سوری در حال فرستادن نیروهای کمکی برای نجات شهر هستند. در صورت تسخیر شهر به دست نیروهای بشار اسد؛ راه ارسال تسلیحات و نفرات از طریق لبنان و اردن به روی انقلابیون بسته شده و دست عربستان سعودی و قطر نیز در تسلیح گروههای سلفی جهادی بسته میشود و راه ارسال تسلیحات فرستاده شده از طرف رژیم اسلامی از همین راه (راهها معمولاً دو سویه هستند) به سوی لبنان باز میشود. اگر چه کوتاه شدن دست عربستان و قطر و ترکهای عثمانی از سوریه ظاهراً به نفع اسرائیل است؛ اما ارسال تسلیحات پیشرفته به حزب الله لبنان با استفاده از این مسیر برای اسرائیل قابل تحمل نخواهد بود. تسخیر شهر القصیر همچنین شهرهای ساحلی را به طور کامل؛ به عنوان نقاط امن استراتژیک علویان در می آورد و علویان را گامی دیگر در رسیدن به آخرین هدف تدافعی آنان (برپایی منطقهٔ علوی نشین خودمختار) به پیش میبرد.
۳- اگر کنترل کامل شهر القصیر به دست نیروهای بشار اسد بیفتد؛ موقعیتی غیر قابل تصور برای اسرائیل پیش خواهد آمد که با توجه به لحن کلام منابع اطلاعاتی اسرائیل از چنین موقعیتی ناراضی نیستند هر چند که خطرناک باشد. این موقعیت به این صورت تعریف شده است که در صورت تسخیر کامل شهر القصیر توسط نیروهای بشار اسد؛ و بسته شدن مرزهای ترکیه به روی انقلابیون؛ تمامی راهها به اسرائیل ختم خواهد شد و این تنها اسرائیل خواهد بود که توانایی انتقال سلاحهای کشورهای غربی به گروههای مشخصی از انقلابیون را به عهده خواهد گرفت و بازهٔ زمانی کنونی که انقلابیون سوری را تحت فشارهای سنگین نظامی و لجستیکی و مالی قرار میدهد؛ آنان را وادار به تجدید نظر در اهداف نهایی خود خواهد نمود. همچنین دست سلفی-جهادیها و اخوان المسلمین مصر که تهدیدی برای کشورهای عربی است نیز تا حدودی فروکش خواهد کرد. این امر نیروهای جبهةالنصره را هم از یکه تازی و میدان داری به حاشیه خواهد راند؛ زیرا اگر نیروهای جبهةالنصره تا کنون به عنوان نیروهای تعیین کننده ای مطرح بودند؛ نه به خاطر شجاعت آنها؛ بلکه به خاطر داشتن لجستیک بسیار بهتری در مقایسه با نیروهای ارتش آزاد بوده است.
نتیجه اینکه:
درگیریهای مرزی اخیر اسرائیل و نیروهای اسد در منطقهٔ جولان؛ و ارسال تسلیحات پیشرفتهٔ روسی به سوریه و افزوده شدن دو ناو دیگر بر مجموعهٔ کشتیهای جنگی روسیه در دریای مدیترانه و اخبار ضد و نقیض در رابطه با ارسال سیستم دفاعی S300 و موشکهای دریایی یاخوت به ارتش بشار اسد و همچنین ورود نیروهای حزب الله لبنان به درگیریهای سوریه در سطحی وسیع و تحمل صدها کشته و زخمی؛ نشان آز آن دارد که طرف بعدی رژیم بشار اسد در جنگ؛ نه نیروهای داخلی سوریه؛ بلکه اسرائیل خواهد بود. البته در یکی از مقالات پیشین به این امر اشاره کرده بودم؛ ولی اکنون پرده ها به سرعت کنار میروند و نقش آتی اسرائیل در ساماندهی به جنگ دو سال و نیمهٔ داخلی سوریه آشکارتر میشود. طبق گزارشهای منابع اطلاعاتی اسرائیلی؛ تنها نتیجهٔ دیدار آقایان ناتانیاهو و ویلادیمیر پوتین این بوده است که نیروهای روسی و اسرائیلی از کشتن یکدیگر حذر کنند (در پشت میز مذاکره میتوان چنین گفت ولی در گفتمان مسلحانه و در میدان نبرد امکان پذیر نیست).
این آن سیب زمینی داغی است که قاسم سلیمانی و سعید جلیلی و حسن نصرالله باید گاز بزنند.
کژدم
بیایید با هم به اوضاع موجود در هلال شیعی و بویژه سوریه نگاهی دوباره بیندازیم؛ زیرا شرایط در حال تغییراتی است که هیچ یک از بازیگران انتظارش را نداشتند.
۱- ترکهای عثمانی به خاطر فروختن چند بسته ماکارونی و چند بطری «فندیک اَزمسی» بیشتر؛ به بازی دوگانهٔ سلفی بازی- اخوان بازی روی آورده بودند تا هر دو طرف را داشته باشند اما گویا این بازی شکست خورد و به آنچه که میخواستند در آن سطح دلخواهشان نرسیدند. حال بازی دیگری را شروع کرده اند که از یک سوی بستن مرزها به روی پناهندگان سوری؛ از سوی دیگر وعدهٔ دیدار با حماس و در جبههٔ سوم لبخند ملیح به خامنه ای را به عنوان نقاط فشار بر کشورهای غربی برگزیده اند.
۲-نبرد سنگینی در شهر القصیر در جریان است و بخشی از شهر به تصرف نیروهای بشار اسد در آمده و مبارزین مسلح سوری در حال فرستادن نیروهای کمکی برای نجات شهر هستند. در صورت تسخیر شهر به دست نیروهای بشار اسد؛ راه ارسال تسلیحات و نفرات از طریق لبنان و اردن به روی انقلابیون بسته شده و دست عربستان سعودی و قطر نیز در تسلیح گروههای سلفی جهادی بسته میشود و راه ارسال تسلیحات فرستاده شده از طرف رژیم اسلامی از همین راه (راهها معمولاً دو سویه هستند) به سوی لبنان باز میشود. اگر چه کوتاه شدن دست عربستان و قطر و ترکهای عثمانی از سوریه ظاهراً به نفع اسرائیل است؛ اما ارسال تسلیحات پیشرفته به حزب الله لبنان با استفاده از این مسیر برای اسرائیل قابل تحمل نخواهد بود. تسخیر شهر القصیر همچنین شهرهای ساحلی را به طور کامل؛ به عنوان نقاط امن استراتژیک علویان در می آورد و علویان را گامی دیگر در رسیدن به آخرین هدف تدافعی آنان (برپایی منطقهٔ علوی نشین خودمختار) به پیش میبرد.
۳- اگر کنترل کامل شهر القصیر به دست نیروهای بشار اسد بیفتد؛ موقعیتی غیر قابل تصور برای اسرائیل پیش خواهد آمد که با توجه به لحن کلام منابع اطلاعاتی اسرائیل از چنین موقعیتی ناراضی نیستند هر چند که خطرناک باشد. این موقعیت به این صورت تعریف شده است که در صورت تسخیر کامل شهر القصیر توسط نیروهای بشار اسد؛ و بسته شدن مرزهای ترکیه به روی انقلابیون؛ تمامی راهها به اسرائیل ختم خواهد شد و این تنها اسرائیل خواهد بود که توانایی انتقال سلاحهای کشورهای غربی به گروههای مشخصی از انقلابیون را به عهده خواهد گرفت و بازهٔ زمانی کنونی که انقلابیون سوری را تحت فشارهای سنگین نظامی و لجستیکی و مالی قرار میدهد؛ آنان را وادار به تجدید نظر در اهداف نهایی خود خواهد نمود. همچنین دست سلفی-جهادیها و اخوان المسلمین مصر که تهدیدی برای کشورهای عربی است نیز تا حدودی فروکش خواهد کرد. این امر نیروهای جبهةالنصره را هم از یکه تازی و میدان داری به حاشیه خواهد راند؛ زیرا اگر نیروهای جبهةالنصره تا کنون به عنوان نیروهای تعیین کننده ای مطرح بودند؛ نه به خاطر شجاعت آنها؛ بلکه به خاطر داشتن لجستیک بسیار بهتری در مقایسه با نیروهای ارتش آزاد بوده است.
نتیجه اینکه:
درگیریهای مرزی اخیر اسرائیل و نیروهای اسد در منطقهٔ جولان؛ و ارسال تسلیحات پیشرفتهٔ روسی به سوریه و افزوده شدن دو ناو دیگر بر مجموعهٔ کشتیهای جنگی روسیه در دریای مدیترانه و اخبار ضد و نقیض در رابطه با ارسال سیستم دفاعی S300 و موشکهای دریایی یاخوت به ارتش بشار اسد و همچنین ورود نیروهای حزب الله لبنان به درگیریهای سوریه در سطحی وسیع و تحمل صدها کشته و زخمی؛ نشان آز آن دارد که طرف بعدی رژیم بشار اسد در جنگ؛ نه نیروهای داخلی سوریه؛ بلکه اسرائیل خواهد بود. البته در یکی از مقالات پیشین به این امر اشاره کرده بودم؛ ولی اکنون پرده ها به سرعت کنار میروند و نقش آتی اسرائیل در ساماندهی به جنگ دو سال و نیمهٔ داخلی سوریه آشکارتر میشود. طبق گزارشهای منابع اطلاعاتی اسرائیلی؛ تنها نتیجهٔ دیدار آقایان ناتانیاهو و ویلادیمیر پوتین این بوده است که نیروهای روسی و اسرائیلی از کشتن یکدیگر حذر کنند (در پشت میز مذاکره میتوان چنین گفت ولی در گفتمان مسلحانه و در میدان نبرد امکان پذیر نیست).
این آن سیب زمینی داغی است که قاسم سلیمانی و سعید جلیلی و حسن نصرالله باید گاز بزنند.
کژدم
بنظر می رسد که به زباله فرستادن رژیم اسد زیادی وقت گیر شده که دلیلش قدرت رژیم اسد نیست بلکه بی کفایتی دارو دسته ای است که نام من دراوردی ارتش ازاد سوریه را به یدک می کشد٫ وجود انها اساسأ هیچ پایه و اساس منطقی نداشت و تنها برای پنهان نگاه داشتن حضور قدرتهای بزرگ مشترک المنافع درقلع و قم رژیم اسد بود. تلاشهای بسیاری شد که از نام ارتش ازادی بخش و چند فیلم اِستیج شده٫ برای مشتی الله اکبر گو٫ پیشینه مبارزاتی ساخته شود و نهایتا سرنگونی بشار اسد و کنترل سوریه بعد از سرنگونی رژیم را برای انها در بر داشته باشد . اما بنا بر تمام مدارک موجود ارتش ازاد سوریه با تمام کمک هایی که بشکل پنهان داشته اند این کاره نیستند و نقشه امریکا و بازوی او در منطقه یعنی اسراییل را بجایی نمی رساند. در این شرایط بهترین گزینه ایجاد شرایطی است که شما بدرستی تشخیص دادید یعنی دست بکار شدن مستقیم و بی واسطه اسراییل در بدرک فرستادن رژیم اسد است. از دست دادن حتی کامل شهر های ازاد شده سوریه هم موقتی و بیشتر سبک سنگین کردن قدرت وشناخت شیوه جنگیدن عربده کش های حزب الله و سپا ه پاسداران است و از طرفی به تله انداختن و نهایتا نابودی انهاست.
پاسخحذفانتصابات رژیم هم به این سادگی ها نیست. من نشانه هایی از دخالت رهبر فرزانه در تجدید نظر در لیست کاندید ها می بینم و از طرفی احتمال کودتا از طرف دارو دسته احمدی نژاد را بعید ندانسته و بسیار هم قوی می بینم. یکی از دلایل ایجاد شرایط دخالت مستقیم اسراییل در سوریه باز گذاشتن دست دارو و دسته احمدی نژاد برای اعلان شرایط حساس منطقه و عقب راندن انتخابات و ماندن در قدرت تا معلوم نیست چه زمان است. مامورییت احمدی نژاد .....
درود
حذفمتاسفانه نظرتان را ناتمام گذاشته اید. اما رئوس مطالبی را که در ذهنتان هست تقریباً مطرح شده اند (به جز ماموریت احمدی نژاد).
من امکان هیچگونه تجدید نظری از طرف خامنه ای نمیبینم و دلیلی هم برای مداخله وجود ندارد و مدت ۵ روز اضافه ای که شورای نگهبان برای اعلام صلاحیتها خواسته بود؛ برای رایزینیهای بیشتر و مطالعهٔ عمیقتر گزارشهای اطلاعاتی در رابطه با وضعیت افکار عمومی جامعه و محاسبهٔ نهایی احتمالات در رابطه با بحران را بر رسی نموده و رای نهایی خود را دادند. احمدی نژاد و سعید جلیلی از یک قماش هستند و به مکتب مدرسهٔ حقانی تعلق دارند که آموزه هایش ملغمه ای از تشسع اصولی مسلک و تشیع اخباری مسلک است و رحیم مشائی با مطرح نمودن «انسان کامل» بیشتر به فرقهٔ شیعی شیخیه نزدیکتر شده است و انسان کامل مشائی همان «رکن رابع» شیعهٔ شیخیه است. این تفاوتها در شرایط کنونی (سیب زمینی داغ)نمیتوانند تعیین کننده باشند و گردانندگان استراتژیهای کلان رژیم در جای دیگری نهفته اند (احتمال قوی در کرملین و پکن). نگران کودتا نباشید. شهر در امن و امان است و داروغه باشی بیدار.
با درود
پاسخحذفجناب کژدم ، همیشه به علت متفاوت بودن تحلیل های شما از دیگر منابع خبری به وبلاگتان سر میزنم.
واقعا دست مریزاد.
پاینده باشید.
درود بر شما
حذفشما بیش از حد لطف دارید. در تحلیلهای من نیز اشتباهات زیادی وجود دارند که به کمبود اطلاعات دقیق مربوط میشوند.
سپاس از دلگرمی که میدهید
ارزش قلم و قدرت تحلیلهای شما بی نظیر است. اهنگین، استوار و شور افرین.
پاسخحذفاکبر
درود اکبر گرامی
حذفنخست اینکه چه عجب از این طرفها؟؟!!
دوم اینکه خودت میدونی اهل هندوانه و زیر بغل نیستم.
سوم اینکه نظرت رو بنویس.
سپاس
درود کژدم گرامی
پاسخحذف۱- آیا اسرائیل توان درگیری در چند جبهه مجموعه ارتش بشاراسد، سپاه قدس و حزب الله به طور مستقیم و روسیه به طور غیرمستقیم را دارد؟ ۲- آیا پس از بالا گرفتن سطح درگیری، کشورهای غربی و آمریکا نیز وارد این جنگ خواهند شد؟ به نظر نمی آید که آمریکا برای این درگیری طرحی داشته باشد. ۳- آیا درگیری به لحاظ جغرافیایی فقط در مناطق مرزی اسرائیل و سوریه می ماند و هدف اسرائیل فقط سرنگونی رژیم سوریه است یا اهدافی بسیار بالاتر از آن وجود دارد و سوریه مقدمه آن است؟ ۴- آیا این درگیری با تغییر ساختار ارتش اسرائیل که قبلا به آن اشاره کردید ارتباطی دارد؟
بهروز
بهروز گرامی
پاسخحذفدر رابطه با این پرسشها نخست باید بگویم که بله اسرائیل به تنهایی قدرت درگیر شدن در چند جبهه را دارد ولی هرگز تنها گذاشته نخواهد شد و آمریکا و اروپا از آنها پشتیبانی خواهند کرد. در مورد روسیه باید دید که فشنگهایش کی تمام میشود و جیبش کی خالی میگردد؟ من فکر نمیکنم که اسرائیل در این مرحله به طور مستقیم وارد میدان نبرد شود؛ نخست نیروهای مخالف گزیده شده ای را به خوبی مسلح خواهند نمود تا ضربات کاری به نیروهای اسد و حزب الله لبنان وارد شود. ساختار جدید ارتش اسرائیل برای آینده های دور تغییر نکرده است؛ بلکه برای پاسخگویی به ضرورتهای نظامی موجود صورت پذیرفته اند. اما اینکه نبردها تنها در مرزهای سوریه بماند و یا نماند؛ این تنها اسرائیل و آمریکا و اروپا نیستند که تصمیم بگیرند و بازیگران منطقه ای نیز نقش فعالی خواهند داشت. آنهایی که بیرون گود نشسته اند و میگویند لنگش کن و دولت اوباما را به کم کاری متهم میکنند؛ یک مسئله را در نظر نمیگیرند و آن اینکه وارد شدن به صحنهٔ نبرد؛ تنها برای نشاندادن رادیکالیسم و اثبات قهرمانی نیست؛ بلکه برای پیروزی است. اما اگر لقمه طوری بزرگ شود که از گلو پایین نرود؛ تبدیل به جنگ فرسایشی خواهد شد. فرسایش نیز برای همه فرسایشی است و طرف خاصی را برای فرسایش دادن بر نمیگزیند. به همین دلیل است که این خمیر آب میبرد و همه در تلاش هستند تا سهم بیشتری بدست آورند و به خاطر تعداد زیاد بازیگران قضیه به شدت پیچیده شده است. هدف اسرائیل در این میان تنها سقوط رژیم اسد نیست؛ بلکه کنترل بحران پس از سقوط رژیم اسد بسیار مهم تر است.اسرائیل تا یک سال پیش ترجیح میداد که رژیم اسد بر سر قدرت بماند؛ البته نه برای همیشه؛ بلکه تا زمانی که آنها بتوانند با بحران بعد از فروپاشی هلال شیعی؛دست و پنجه نرم کنند.
من متوجه نمی شوم که منظور شما از نبرد در سوریه وارتباط ان با اباما و کلاً امریکا در چیست؟
پاسخحذفاینکه وارد شدن به صحنهٔ نبرد؛ تنها برای نشاندادن رادیکالیسم و اثبات قهرمانی نیست؛ بلکه برای پیروزی است یعنی چه؟
شما فکر می کنید که رژیم سوریه و مشتی چاقو کش حزب الله وزنه ای هستند که امریکا و حتی اسراییل نگران پیروزی بر انها باشند؟
البته من باور دارم که نقش امریکا و اسراییل در منطقه بسیار پیچیده است و ان هیچ ارتباطی به توان نظامی هر دوی انها در مقابل زپرتوهای سوریه و حزب الله و تمام کشورهای منطقه را ندارد٫ بلکه تضاد و کشمکشی است که انها در ارتباط با ایدئولوژی دارند که برخورد با ان بسیار اسان و از طرفی بستن درِ سود و منفعت است و اینجاست که پیچیده گی ان نمایان می شود . جنگ امریکا و غرب در خاورمیانه بیشتر به جنگ سرد می ماند و هیچ ارتباطی به میدان جنگ و توپ و تانک ندارد. برای همین هم هست که انها در عراق و افغانستان مثل خر در گل گیر کرده اند. جنگ بین ایدئولوژی ها ست. و تا زمانی که غرب با این جماعت عقب مانده وارد جنگ ایدئولوژیک نشود این ترقه بازی ها که خالی از سود هم نیست وجود دارد. نه اینکه امریکا توان پیروزی در این جنگ ایدئولوژیک را ندارد٬ بلکه دغدغه امریکا پدافند از ایدئولوژی سود رسانیست به نام اسلام . و این همان پیچیدگی نقش امریکا در منطقه است .
دوست گرامی
حذفهر هدفی که شما برای نبردتان تعریف کنید؛ برای شما محدودیتهایی را پیش می آورد؛ به این صورت که دشمناتن شما راههایی پیدا میکنند که شما را مجاب کنند که اگر اینکار را بکنید و یا فلان عملیات را انجام دهید؛ در واقع به هدف خودتان هم ضربه زده اید. پیچیدگی نبردهای کنونی در فرهاگ لیبرال در همین جاست. همین دو نفر نو مسلمان آفریقایی در لندن را در نظر بگیرید. به راحتی تصمیم میگیرند و به راحتی میکشند و با دستهای خونین در برابر دوربین شعار میدهند؛ برای اینکه نبرد آنها و اهداف أنها بسیار ساده است اما دولت انگلستان اهداف بزرگ و پیچیده ای دارد که این دو احمق نمیتوانند به آن لطمه بزنند. لذا میبینیم که دولت انگلیس مواضعی اتخاذ میکند که ظاهراً نشان از نرمخویی و از دیدگاه «رادیکالیسم دهاتی» روشی احمقانه به نظر میرسد. اما واقعیت این است که این دو آفریقایی تبار مسلمان برای دولت انگلستان تنها مانند «تفاله های بدبو» ارزش دارند و خودش را تا حد آنها پایین نخواهد آورد. نبردی که دولت بریتانیا در گسترهٔ بین المللی هدایت میکند؛ بسیار عمیقتر و وسیعتر از آن است که دو نفر چاقو کش بتوانند مسیر آنرا عوض کنند. چاقو کشهای حزب الله یک چیز هستند و شیوهٔ نگرش به صحنهٔ نبرد در سطح بین المللی و در یک تصویر بزرگتر چیز دیگری است. نمیگویم که اشتباهات رخ نمیدهند ولی برای ادارهٔ نبردهای بزرگ اصولی وجود دارند که هیچوقت نباید فراموش شوند؛ زیرا در صورت فراموش کردن قواعد بازی؛ جنگها مفهوم هدفمند خود را از دست خواهند داد. در رابطه با افغانستان هم گذشته از بازیهای تبلیغاتی که دو حزب آمریکا بر علیه هم راه می اندازند؛ آمریکایی ها به هیچ وجه مثل خر در گل نمانده اند. شما اگر گزارشهایی را که مربوط به وعده های پاکستان به طالبان بوده و تمامی این وعده ها توخالی از آب در آمده اند را بخوانید؛ خواهید دید که نیروهای «آیساف» در کنار نبردها دست به کار بزرگی زده اند و آن هم آموزش نیروهای افغانستان بوده است. اکنون این نیروها خود قادر به دفاع از سرزمین خویش هستند. در ضمن در اینجا جنگ ایدئولوژیک در عرصهٔ تفکر هرگز برنده ای ندارد و ماجرای کشداری است که هر چقدر بکشی؛ کش می آید. زمانی که یک مسلمان را آزاد بگذاری که به باورهای خود بچسبد و سپس کار کنی که با چشمهای کور خود ببیند که این عقاید او نتیجه اش آن شده است که یا کاسهٔ گدایی به دست بگیرد و یا در جنگی مزخرف کشته شود؛ ایدئولوژی آنها را با شکست مواجه کرده ای.