۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

پی آمدهای ورود موثرعربستان سعودی به پروژهٔ خاورمیانهٔ بزرگ

از زمان آغاز پروژهٔ بزرگ بهار عربی برای ایجاد خاورمیانهٔ بزرگ؛ عربستان سعودی و اقمارش در حوزهٔ خلیج فارس تنها در سرنگونی رژیم معمر قذافی به عنوان یک دشمن دیرینهٔ تعریف شده در لیبی نقشی فعال داشتند و در سایر کشورهای عربی؛ نقشی تدافعی ایفا نمودند. در این گفتار کوتاه با اشاره ای کوتاه به تاریخچهٔ بهار عربی و استراتژی کشورهای غربی در استفادهٔ بهینه در جهت منافعشان و تغییر مهمی که اخیراً با کودتای ارتش مصر در روند این بازی بزرگ رخ داده است و تاثیرات آن بر آیندهٔ روابط بین المللی میپردازم.
آمریکا و اروپا پس از رد شدن چند ده بارهٔ تقاضایشان از عربستان سعودی و شیخ نشینهای اقمارش در رابطه با ایجاد اصلاحات سیاسی (لیبرالیزه کردن) و فشارهای سنگینی که به عربستان سعودی پس از آغاز بهار عربی وارد آوردند و هر بار به دری بسته کوبیدند؛ در نهایت از روند تکرار این پیشنهاد و وارد آوردن فشارهای جانبی به سوی عملیاتی کردن استراتژی دیگری روی آوردند و آن «حمایت از اخوان المسلمین» و بوجود آوردن جبههٔ واحدی از اخوان المسلمین و نیروهای همسو با آن بود تا از این طریق بتوانند به ایجاد و گسترش شکاف در جامعهٔ عربستان سعودی و شیخ نشینهای حوزهٔ خلیج فارس و در نهایت سرنگونی حاکمیتهای این کشورها جامهٔ عمل بپوشانند. فریاد و فغان مقامهای امیر نشینها در ۳ سال گذشته مبنی بر گسترش نفوذ اخوان المسلمین در این شیخ نشینها نیز در همین رابطه بود. این جبههٔ واحد را دولت ترکهای عثمانی و قطر و اخوان المسلمین حاکم بر مصر و همهٔ شاخه های اخوان المسلمین تشکیل میدادند؛ اما قطر در حالی که از اخوان المسلمین حمایت میکرد؛ به آن بخش از نیروهای سلفی-جهادی که مخالف حکومت عربستان سعودی نیز هستند کمکهای شایانی میرسانید. البته کشورهای غربی میدانستند که اخوان المسلمین نیروی قابل اعتمادی نیست و در ترکیه و مصر نشان داده است که سیاست تمامیت خواهی خود را در زیر ظاهری نرم خوی به پیش میبرد و پیمانهای نانوشته را نیز هر آنجایی که بتواند میشکند؛ لذا کشورهای غربی حتی در بکارگیری اخوان المسلمین نیز مجبور شدند که از سیاستی گام به گام (دست به عصا) استفاده نمایند و در نهایت نقش بسیارضعیفی در «کنترل و هدایت بحران سوریه» ایفا نمودند و در نتیجه میدان برای ایفای نقش فعال تر رژیم اسلامی حاکم بر ایران و روسیه باز شد.
تلاشهای عربستان سعودی برای قانع کردن اروپا و آمریکا برای تسلیح انقلابیون سوریه به خاطر وحشت دوگانهٔ این کشورها به جایی نرسید. این وحشت دوگانه را میتوان اینگونه تعریف نمود:
۱- وحشت از گسترش حرکت جهادی-سلفی از سوریه به عراق و ویران شدن زیر ساختهای اقتصادی عراق که حاصل ۲ هزار میلیارد دلار و بیش از یک میلیون کشته و زخمی نبرد عراق هستند.
۲- وحشت از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در منطقه و تغییر چهرهٔ آن که میتوانست تمامی آرزوهای تئوریزه شدهٔ «خاورمیانهٔ بزرگ» را بر باد دهد.
لذا کشورهای غربی تنها در حد «استفادهٔ ابزاری» از نیروهای متخاصم بسنده کردند.
عدم داشتن یک نقشهٔ فراگیر و یک استراتژی قابل اعتماد که بتواند خاورمیانه را در مسیر دلخواه پروژهٔ خاورمیانهٔ بزرگ رهنمون شود؛ باعث شد تا اسرائیل نیز خود به عنوان بازیچهٔ «مشتی احمق ترسو» ببیند که در نهایت نیز باید تاوان اشتباهات و وحشتهای دیگران را بدهد؛ لذا از همان آغاز به «سیستم های حاکم موجود» چسبید و آیندهٔ خود را به آیندهٔ مبهمی که خارج از کنترل غرب بود؛ گره نزد. اسرائیل در نهایت به این نتیجه رسید که خاورمیانهٔ اخوان المسلمینی یعنی: تکرار ماجرای کشتی «ماوی مرمره» در مقیاسی بسیار بزرگتر و قویتر.
قرار گرفتن اسرائیل در کنار عربستان سعودی و ارتش مصر؛ حداقل میتوانست یکی از مرزهای بزرگ اسرائیل را از خطر هجوم یک ارتش کلاسیک و نسبتاً مدرن در آینده محافظت کند؛ حمله ای که میتوانست با هماهنگی جهان عرب اخوان المسلمینی همراه باشد و ماجرای جمال عبدالناصر به شکل اسلامی آن تکرار شود. اسرائیل با بمباران زاغه های مهمات استراتژیک بندر لاذقیه نشان داد که میتوان بدون تسلیح انقلابیون؛ تنها با درهم کوبیدن مواضع استراتژیک رژیم بشار اسد (حمله به طرح عملیاتی) میتوان طرح عملیاتی حمله به حلب را نقش بر آب کرد. آمریکا با افشای این عملیات مخفی که از چشم رادارهای پیشرفتهٔ روسی به دور مانده بود و اتحادیهٔ اروپا با تحریمهای اخیر اسرائیل به حرکت اخیر اسرائیل پاسخ دادند. اکنون آمریکاییها از موضع تهدید بسیار فاصله گرفته و حرکت ارتش مصر را به عنوان «نجات دهندهٔ مصر از جنگ داخلی» ارزیابی میکنند.
به نظر من عربستان سعودی و اسرائیل در مواضع فتح شدهٔ کنونی نخواهند ایستاد و به یورش خود ادامه خواهند داد. ارتش مصر اکنون در حال محاصرهٔ قاچاقچیان اسلحه و مهمات و سوخت در صحرای سینا هستند و بیشتر مبادی تغذیهٔ آنها از کشور بحران زدهٔ لیبی را بسته اند و در حال کوچ دادن آنچه که ظاهراً گروههای مخالف اخوانی و سلفی-جهادی نامیده میشوند  به سوی منطقهٔ العریش  و رفح (در مرزهای اسرائیل) و تنگ تر کردن محاصرهٔ آنها و تمام کردن ماجرا هستند و احتمالاً ارتش اسرائیل در این عملیات پاکسازی محیط زیست در صحرای سینا؛ دخالت مستقیم خواهد داشت.
از سوی دیگر سخنان رهبر جدید شورای ملی سوریه در رابطه با به رسمیت نشناختن مفاد چهارچوب مذاکرات «ژنو ۲ » نشان داد که از نظر مخالفین مسلح سوری؛ نظرات آمریکا و اروپا پذیرفته نیست و خط عربستان سعودی را بهتر میبینند و میفهمند و روسها نیز دیگر نمیتوانند بر سر سوریه با آمریکا و اروپا به چانه زنی بپردازند. این امر برای غرب و روسیه پیامی بسیار ناگوار میتواند داشته باشد.
 آنچه که در عملیات اخیر در عراق دیده شد؛ نشان میدهد که حد اقل بخشی از نیروهای سلفی- جهادی تغییر جهت مهمی در انتخاب اهداف خود داشته اند و به جای بمبگذاری برای کشتن شیعیان؛ مراکز اقتصادی (اینجا) و (اینجا)را به عنوان هدف انتخاب کرده اند و این یک حرکت هشدار دهنده و تهدید آمیز برای غرب است و اگر به مراکز استخراج و یا لوله های نفتی کشیده شود؛ غرب از روزانه ۴ میلیون بشکه نفت عراق محروم خواهد شد و چه بسا مجبور شوند نفت کشورهای حوزهٔ خلیج فارس را به قیمت بشکه ای ۳۰۰ دلار نیز بخرند. این امر میتواند برای اقتصاد در حال نزول چین و اقتصاد بحران زدهٔ آمریکا و اروپا زنگ خطر مهمی باشد و از سوی دیگر میتواند رژیم شیعی عراق را نیز به زانو در آورد. اما مسئله این است که آیا عربستان سعودی به چنین حملهٔ مهمی دست خواهد زد و یا اینکه آنرا مانند شمشیر داموکلس بر بالای سر غرب آویخته نگاه خواهد داشت تا غرب را مجبور به تسلیح مخالفین مسلح بشار اسد نماید؟ این امر در دیدار هفتهٔ آینده میان رهبر شورای ملی سوریه و مقامات آمریکایی در واشینگتن روشن خواهد شد. البته عربستان سعودی به طور یک جانبه وارد میدان شده و در حال تدارک سلاحهای پیشرفته به مخالفین مسلح رژیم اسد است.
از طرفی دیگر اخوان المسلمین فلسطینی (حماس) نیز کاملاً قافیه را باخته و در دور جدید خشونتهای صحرای سینا؛ از طرف ارتش مصر متهم به آتش افروزی و حمایت نظامی از اخوان المسلمین مصر و گروههای گنگستری (قاچاقچیان سلاح و مهمات و آذوقه) شده و تمامی راههای ارتباطی غزه با مصر کاملاً مسدود و بسیاری از تونلهای ارتباطی میان مصر و غزه توسط ارتش مصر ویران شده اند و میتوان به یقین گفت که حماس بزرگترین قربانی حرکت اخیر ارتش مصر بوده است. این امر به تنهایی کافی است تا مذاکرات صلح بدون وجود حماس میان اسرائیل و رئیس دولت خودگردان فلسطین آقای محمود عباس آغاز شود.
رژیم اسلامی ایران با شرکت مستقیم در نبردهای سوریه و همچنین تامین مالی و نظامی ۱۵۰۰۰ نفر از شبه نظامیان شیعهٔ لبنانی و عراقی و کمک ۵۰۰ میلیون دلاری ماهانه به رژیم اسد؛ در حالی که در تنگنای شدید مالی قرار دارد؛ با از دست دادن دشمن اخوان المسلمینی؛ با دشمنی بزرگتر و از نظر مالی بسیار قدرتمندتر  مانند عربستان سعودی و اقمار شیخ نشین آن روبرو شده است. اگر اخوان المسلمین با طرح جهاد مذهبی بر علیه رژیم اسد بدون پشتوانهٔ نظامی و لجیستیکی و تنها در حد حرف به میدان آمد؛ عربستان سعودی به صورتی کاملاً عملیاتی به میدان وارد خواهد شد و حمایت های موثر اسرائیل را نیز مانند آنچه که در لاذقیه گذشت به همراه خواهد داشت.
رژیم اسد با سپردن ادارهٔ جنگ به دست حزب الله لبنان و سپاه قدس و شیعیان عراقی؛ از هم اکنون حاکمیت خود را از دست داده است و اکنون نوبت حزب الله لبنان و سپاه قدس است که همه چیز را در نبردی فرسایشی به دشمنان خود واگذار نماید. همانگونه که پیشتر گفته ام؛ پیروزی در نبرد القصیر یک پیروزی موضعی و جبهه ای است و پیروزی در جنگ به شمار نمی آید.

کژدم 

۵ نظر:

  1. ba dorood. man az tozihate shoma kami gij shodam. opposition syria yek talfighi az goroohaye mardomi, salafi wa ekhwanian boodeh. ham morede hemayate turkey, Ghatar wa Saudi-ha wa Egypt boode. haala ba tazife ekhwanian be nazare shoma Saudi be che kesani dar Syria mikhad komak koneh ke be che chizi beresand. agar Assad ra biandazand che khahad shod. che kesi dar Syria nirooye bartar khahad shod. agar farz ra bar in bogzarim ke Saudi, Egypt wa Israel darand hadafe khodeshan ra be pish mibarand aya Turkey saket mimanad.be nazare man tahlile shoma ba kami nokate tarik hamrah hast. agar kami bishtar tozih dehid sepasgozra khaham shod, zira baraye man yek nafar syasate gharb dar Syria aslan ghabele tozih nist.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      اینکه در سوریه چه جریانی حاکم خواهد شد؛ موضوع بسیار پیچیده ای است. ولی عربستان سعودی با نیروهای سکولار و یا مذهبی که نخواهند با حاکمیت عربستان از در دشمنی در آیند؛ روی خوش نشان خواهد داد. حاکم عربستان سعودی یکی از نزدیک ترین دوستان حسنی مبارک بود و بر سر سرنگون شدن حسنی مبارک رابطه اش با باراک اوباما بسیار تیره شد.
      حمایت عربستان سعودی از گروههای مختلف سوریه؛ بر اساس تمایل آنها بر به قدرت رسیدن آنها نیست؛ بلکه استراتژی مبارزاتی؛ چنین ضرورتهایی را تعیین میکند. برای تخمین زدن حرکتهای احتمالی یک نیروی سیاسی؛ باید تمامی آنچه که آن نیروی سیاسی میتواند در حال و یا آینده با آن روبرو شود را تعریف نمود و آنگاه میتوان به طور اجمالی نظر داد که آنم نیروی سیاسی چکار خواهد کرد و یا مسیر حرکتش به طور تقریبی چگونه خواهد بود؟
      اما اینکه گفتید ترکیه ساکت نمینشیند؛ باید بگویم که ترکیه اگر هم ساکت ننشیند؛ بر اساس وزن خودش میتواند عمل کند؛ ولی اگر دقت بفرمایید؛ ترکیه اساساً عددی نیست و در پیمان ناتو هم جزو قازورات به شمار می آید و در رابطه با مسائل خاورمیانه هم با یارگیری میتواند کاری بکند. ترکیه اکنون یاران موثرش را تقریباً از دست داده است. به عنوان مثال زمانی که ترکیه با استفادهٔ آمریکا از خاک ترکیه در رابطه با حمله به عراق مخالفت کرد تنها و تنها به پشتگرمی اروپاییها (منهای انگلستان) بود و گرنه در جاهای دیگر حتی اروپاییها نیز ترکیه را به پشیزی نمیخرند و از آن استفادهٔ ابزاری میکنند و ترکیه هم خوشحال است که در این وسط چیزی گیرش بیاید. حتی خود آمریکایی ها نیز بعد از حمله به عراق؛ با برخورد سرد دوستان اروپایی خود در افغانستان روبرو شدند و در واقع نیروهای ناتو زمانی به طور یکدست حرکت میکنند که منافع مشترک همهٔ اعضای آن تضمین شده باشد.

      حذف
    2. در رابطه با اینکه سیاستهای غرب در سوریه غیر قابل قبول به نظر میرسد؛ باید بگویم که یارگیری در میان نیروهای انقلابی بسیار کار سختی است و تعداد شکارچیان (بازیگران منطقه ای و بین المللی) نیز زیاد است و انتخاب شکار نیز بر اساس ضرورتهای سیاسی و نظامی تعریف میشوند و غرب نیز در این میان با توجه به تجربهٔ حمایت از اسلامگرایان در افغانستان برای بیرون راندن روسیه و عواقب بعدی آن بسیار دست به عصا راه میروند و به همین خاطر میتوان گفت که تقریباً زمین گیر شده اند و در انتظار پدیدار شدن نقطه های عطف به سر میبرند و برایشان هم مهم نیست که چند صد هزار نفر در سوریه کشته و زخمی و بی خانمان شوند؛ زیرا این مسائل نیز به عنوان هیزم بازیهای تبلیغاتی آنها مورد استفاده قرار میگیرد.

      حذف
  2. اين بار هم يك مرحباي ديگر به شما بدهكارم. تحليل جالبي بود و من نيز با شما موافقم كه خاورميانه آبستن حوادث مهمي است كه در نتيجه اتحاد نانوشته عربستان . اسرائيل و بازهاي آمريكايي در قبال سياستهاي كبوترها در حال شكل گيري است و اوباما و كبوترها در حال اين در و آن در زدن هستند براي انحراف افكار مردم خاورميانه و مردم خودشان و اين آخري هم طرح صلح را دوباره به ميدان آورده اند كه نهايت آن كه شكست است از هم اكنون روشن است.
    عربستان نيروهاي جهادي و سلفي را به مانند شمشير داموكلس بر فراز سر آمريكا و اروپا نگاهداشته و هرچند مطمئنم كه اين گروه حالتي نمادي دارد و هرگز به آن اجازه حكمراني داده نخواهد شد و فعلا سوريه ميدان مناسبي است كه كله خرهاي دو طرف چه شيعه و چه سني در آن مشغول باشند و و فعلا هيچيك اجازه برتري نداشته باشند.
    در حال حاضر عربستان و اسرائيل دست برنده را در بازي در دست دارند و آمريكا در نهايت مجبور به تجهيز معارضين سوري. هرچند كه آنها هم اينك نيز موشكهاي ضد هواپيماي حرارت ياب را در اختيار دارند.
    بازي در خاورميانه در حال رسيدن به نتيجه است و حكومت اسلامي ايران و حزب الله بازنده هاي بزرگ.
    آوردن روحاني و ژست اروپا و آمريكا براي مذاكره نيز پشيزي به حل مسئله كمك نميكند چون بازهاي آمريكايي هدفشان تغيير رژيم است و عربستان و اسرائيل نيز با اين هدف موافق.
    فكر ميكنم در نهايت ايران تبديل به زمين سوخته اي چون عراق و سوريه خواهد شد و تمامي زيرساختهايش نابود و متاسفانه ملت ايران چون كبك سر را به زير برف فرو برده است و فكر ميكند روحاني حلال مشكلات است.
    ملت مصر شعورش داشت و خود را سريعا از اين بازي كنار كشيد و مطمئن باشيد اخوان مصر نيز با گرفتن تعهد از اينكه قادر باشند در انتخابات بعدي شركت كنند كاسه و كوزه ها را از ميادين قاهره جمع خواهند كرد و در نهايت علي ميماند و حوضش كه ما باشيم كه چه خوابي را برايمان ديده اند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      با توجه به بخش آخر نظر شما در رابطه با اخوان المسلمین؛ نظر من این است که اخوان المسلمین بعد از ماجرای حسن البنا در زمان ناصر؛ برای بار دوم در مصر سر بریده خواهد شد؛ زیرا تشکیل ارتش اسلامی در منطقهٔ سینا و استفادّ ابزاری از حماس و سلفی-جهادی ها و چشم پوشی کردن اخوان المسلمین بر گسترش نیروهای القاعده در صحرای سینا و باز بودن شاهراه تسلیحاتی لیبی به مصر؛ مسائلی هستند که اخوان المسلمین به خاطر آنها محاکمه خواهند شد و آقای باراک اوباما و دوستان اروپایی او مثل خانم انگلا مرکل؛ از این ماجرا کاملاً خبر داشته اند و حرکت دو شکتی جنگی آمریکایی به سوی دریای سرخ نیز در رابطه با کنترل بحران صحرای سینا است. باراک اوباما و دولت او از یک سو؛ بر این کثافتکاریها چشم پوشیدند و اکنون نیز با فرستادن آن دو کشتی جنگی میخواهند قهرمان کنترل بحران شوند. دولت کنونی آمریکا یا دسته ای از احمق هاست و یا دسته ای از کثیف ترین حیوانات سیاسی. به نظر من امکان دفن شدن اخوان المسلمین بسیار زیاد است.

      حذف