۱۳۹۲ مرداد ۱۹, شنبه

نگاهی به ماجرای ادوارد اسنودن

شاید حدود ۳ دهه از بر سر زبانها افتادن جملهٔ «قرن بیست و یکم؛ عصر اطلاعات و فناوری» که زینت بخش مقاله ها و خبرهای فراوانی در موسسات سخن پراکنی و مجلات و روزنامه و وبسایت های علمی و حتی اطلاعاتی-امنیتی است می گذرد. در نگاه اول چنین به نظر میرسد که این جمله به رشد علوم طبیعی؛اجتماعی؛اقتصادی؛سیاسی و انقلاب انتشار حجم وسیع و باورنکردنی اطلاعات از طریق اینترنت.... توجه دارد. اما در لایه های زیرین؛ این جمله به مسائلی  بسیار مهم تر اشاره دارد.
گرد آوری؛ دسته بندی؛ تولید و انتشار اطلاعات شاید برای برخی تنها جنبهٔ کنجکاوانه؛ ماجراجویانه و یا حتی سرگرمی داشته باشد؛ اما برای برخی دیگر امری در جهت «کاربردی» نمودن آنهاست.
از یک زاویه میتوان دنیای کنونی را نتیجهٔ تلاشهای ماجراجویانه؛ کنجکاوانه؛ سرگرمیهای علمی و فنی برای گردآوری و تولید اطلاعات و تلاش برای کاربردی نمودن آنها دانست. شاید بتوان گفت که نخستین تلاشها برای مطالعهٔ «اطلاعات» به عنوان یک موضوع علمی و فنی در دستگاههای سیاسی و نظامی مورد توجه قرار گرفته و اکنون با توسعهٔ علوم و فنون «مطالعه در بارهٔ اطلاعات» به صورت یکی از مهمترین رشته های علوم اجتماعی و سیاسی در آمده است. در این نوشته به خاطر گستردگی موضوع تنها بر روی جنبه های اجتماعی و سیاسی این مسئله تمرکز شده است.
داستان به همین سادگی از خانه ها آغاز میشود که والدین به خاطر نگرانیهای از آیندهٔ فرزندان خود؛ به جمع آوری اطلاعات در بارهٔ آنها میپردازند و این را «حق خود» میدانند و فرزندان خویش را به خاطر نداشتن تجربهٔ کافی شایستهٔ تصمیم گیری نمیدانند و متقابلاً فرزندان نیز از دخالت والدین و شکسته شدن حریم خصوصی خودشان از این امر گلایه دارند و بدین ترتیب نوعی «جنگ اطلاعاتی» میان فرزندان و والدین در میگیرد. هرچند که آنها با مفاهیمی همچون «حفاظت اطلاعات» و«تولید اطلاعات نادرست» و «کاربردی کردن اطلاعات گرد آوری شده» (مانند تنبیه و تهدید و یا تشویق) آشنایی نداشته باشند؛ اما به شیوه هایی ناشیانه همهٔ این کارها را انجام میدهند و بعدها نیز به عنوان «خاطرات زندگی» در مجالس و یا صحبت با فرزندان خویش نقل میکنند.
حال اگر این روند را به رو در رویی قدرتهای بزرگ با ۷ میلیارد انسان؛ سرزمینهایی که در آن زندگی میکنند؛ منابع کانی و اقتصادی؛ سازمانیافتگی فرهنگی؛  سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آنها  گسترش دهیم تنها به «عظمت» آن اشراف پیدا میکنیم و «پیچیدگیهای هنر اداره کردن آن» مسئله ای دیگر است.
در تمامی جوامع انسانی؛ افراد بخش وسیعی از «فردانیّت» خود را در معامله با زندگی اجتماعی از دست میدهند و این امر حتی در یک ازدواج ساده نیز به شدت به چشم میخورد. فردی که ازدواج میکند دیگر به عنوان «فرد» تعریف نمیشود و حتی تصور زندگی فردی برای چنین انسانی در حد یک رویای دست نیافتنی است و اگر بخواهد «فردانیت» خود را دوباره زنده کند با القابی مانند «پدر و یا مادر بد»؛ «خیانت» روبرو خواهد شد و در جامعه اینگونه القاب با توجه به کیفیت «اعمال فردگرایانه» و نوع آسیبی که به قراردادهای اجتماعی وارد میکنند از تنوع بسیار بالاتری برخوردار هستند. به مفهومی دیگر؛ فردی که به زندگی اجتماعی گردن مینهد دیگر از «حریم خصوصی» واقعی برخوردار نیست و این حریم میتواند با قوانین و تبصره ها و تفسیرهای قانونی متعدد دستخوش تغییرات زیادی شود و هرچند که عملاً جامعه یک موجودیت قراردادی است و «فرد» یک واقعیت طبیعی است؛ اما «فردانیت» به شکل «افسانه» در می آید.
آقای «ادوارد اسنودن» با تواناییهایی که داشت در یکی از مهمترین مراکز «ادارهٔ اطلاعات» (Information & Intelligence Management )  مشغول بکار بود. ایشان میدانستند که کارشان چیست و دلایل کارهایی که در این سازمان انجام داده میشوند نیز چه ها هستند؟ شاید بعضی ها فکر کنند که آقای اسنودن یک فرد آرمانگرا بوده است و میخواست به کشورش خدمت کند ولی در روند انجام وظایف خود دچار شک و تردید شده است که کارهایی که او انجام میدهد در جهت ویرانی آرمانهای اوست. اما من میگویم که آقای اسنودن دقیقاً و بهتر از همهٔ ما میدانست که این کارها؛ به عنوان کارهای روزانهٔ تمامی سازمانهای مشابه در کشورهای مختلف به شمار می آیند که «ضرورتهای تعریف شده ای» دارند. زمانی که ایشان از هنگ کنگ سر در می آورد و توسط حمایت چینیها به مقصد نهایی خود یعنی روسیه میرسد؛ کشوری که نه تنها دست کمی از آمریکا و اروپا و چین ندارد؛ بلکه به اشکالی بسیار وحشیانه تر همان کارها را انجام میدهد؛ لذا دادن لقب «قهرمان» به چنین شخصی به دور از واقعیت و بسیار مسخره است. کاری که آقای اسنودن انجام داده است؛ باید بسیار گسترده تر و مهم تر از آن چیزی باشد که در منابع خبری از آن به عنوان «افشای شنود وسیع مردم آمریکا توسط NSA » نامیده شد. به نظر من سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا به صورت عمدی خواستند تا مسئله را در همین حدی که آقای اسنودن مطرح نموده است حفظ کنند (از منظر حفاظت اطلاعات) و سوراخ بزرگ اطلاعاتی بوجود آمده و اطلاعات فروخته شده را ساماندهی و بخیه کاری نمایند (کنترل بحران). سناریوی بازیهای بعدی مانند تقاضای پناهندگی از ۲۱ کشور و قرنطینه شدن در فرودگاه مسکو توسط سازمان اطلاعات فدرال روسیه نوشته شده بود و ادعاهای بعدی آلمانی ها و انگستان و فرانسه در رابطه با جاسوسی آمریکا از کشورهای دوست و هم پیمان نیز به همان اندازهٔ قهرمان شدن آقای اسنودن مسخره است. زیرا این کشورها نیز با دیدی حرفه ای میدانند که خودشان هم همین کار را میکنند و تمامی حکومتها در حد تواناییهای خود به همین کارها مشغول هستند و این امری طبیعی و تعریف شده و پذیرفته شده است. پرسش دیگر در مورد آقای اسنودن این است که آیا ایشان یک «مامور دوجانبه» بوده است که پیش از دستگیر شدن موفق به فرار شده است؟
مردم آمریکا دیر زمانی است  میدانند که توسط سازمانهای اطلاعاتی؛ تجاری؛ تولیدی؛ موسسات علمی شنود و تعقیب میشوند و  این مسئله را نیز تا حدودی طبیعی می انگارند. یک آمریکایی و یا اروپایی میداند که دریافت پیشنهاد وام از طرف یک موسسهٔ مالی بر اساس یک تصادف و یا خوش شانسی او نیست؛ بلکه به این خاطر است که تاریخچهٔ اعتباری او توسط بانکها و موسسات مالی به یکدیگر فروخته میشوند و پیشنهاد پرداخت وام نتیجهٔ اینگونه معاملات «اطلاعات فردی» اوست. ماجرای شنود تقریباً همگانی مردم توسط سازمانهای اطلاعاتی  حتی در فیلمهای شبه سیاسی-جاسوسی هالیوودی نیز مطرح بوده اند و چیزی نیست که مردم آمریکا را به تعجب واداشته باشد و آنچه که دولت کنونی آمریکا انجام میدهد استفاده از موقعیت پیش آمده برای قانع کردن مردم به ضرورت این روند است و تعطیلی سفارتخانه ها نیز (احتمالاً) میتواند بخشی از این سنایو برای قانع کردن مردم باشد. مطمئن هستم که آمریکاییها از ماجرای اسنودن فیلمهای سینمایی و ویدیویی خواهند ساخت و میلیاردها دلار درآمد خواهند داشت.

کژدم 


۱۲ نظر:

  1. درودکژدم گرامی. اگر اسنودن یک جاسوس دو جانبه بوده باشد روند انتقال او به روسیه اینقدر رسانه ای و کش دار نمیشد. چند مساله وجود دارد. اول اینکه چرا این موضوع تا این اندازه رسانه ای می شود دوم اینکه چگونه چنین فردی به این راحتی از دام سیا می گریزد و مانند مارکوپولو به این طرف انطرف می رود?
    می دانید که یک روش سیستم های اطلاعاتی سرکوبگر القای این مساله به شهروندان است که انها دائما در معرض کنترل هستند و اگر دست از پا خطا کنند ردیابی خواهند شد و به این طریق هزینه هر عملیاتی را برای مردم و گروه ها بالا برده و امکانات سایبری را برای انها محدود و پر خطر نشان داده و عملا فضای غیر قابل کنترل مجازی را قابل کنترل نشان می دهند. تمام اطلاعاتی که توسط ابرکامپیوترهای انریکا از دنیای ارتباطات ذخیره و تحلیل می شود نه توسط انسانها که توسط کامپیوترهاست و فقط در صورت مشخص شدن مجرم یا مظنون قابل استفاده و سرچ است و هرگز هیچ سازمان اطلاعاتی انقدر نیرو ندارد که بتواند توسط انسانها و در حین عملیات همه مخالفان و مجرمان را کنترل کند بنابراین به نظر من ماجرای اسنودن استفاده از همان تاکتیک قدیمی سازمانهای سرکوب است تا تک تک مردم امربکا خود را در معرض رصد ببینند و فکر شلوغ کاری ا اعتراض و یا خرابکاری در ذهنشان در نطفه خفه شود. اما روسیه چرا با وجود اگاهی از این موضوع در زمین امریکا بازی کرد و اسنودن را پذیرفت?? این هم یک دلیل ساده دارد. پوتین نیازمند چنین مانورهاییست تا غرور جریحه دار شده روسها را بازسازی کند و وجهه خود را بالا ببرد و انتقادات اوباما و نسبتهایی که او به پوتین داد بهترین پاداش برای او بود. به قول کژدم روسیه دوباره به استخوان و بال مرغ و پس مانده غذای امریکا قناعت کرد و وظبفه تمیز کردن سفره امریکاییها را ایفا کرد. بنابراین من فکر می کنم امریکا در هراس انتقال اشوب های خاورمیانه به انجاست و می ترسد مردمش اعتراض به این شکل را بیاموزند و این نشان می دهد نظام فعلی امریکا تا کجا با ارمانهاب لیبرال دموکراسی فاصله گرفته است. بنابراین انها به روش سیستمهای سرکوبگر روی اورده اند و در اینده بسیار بیشتر شبیه واواک ایران خواهند شد. اکبر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود اکبر گرامی
      این احتمال که آقای ادوارد اسنودن یک فرد دوجانبه بوده باشد همچنان وجود دارد و سفرهای مارکوپولویی ایشان (از این نوع توصیف شما بسیار خوشم آمد)و آنچه که رسانه ای شد و به طول انجامید نمیتواند این احتمال را به زیر سوال ببرد. سناریوها بر اساس شرایط موجود و کنترل بحران نوشته میشوند. من فکر میکنم که روسها و غرب بر سر سناریوی «مارکوپولوی انقلابی» به توافق رسیدند و به این ترتیب هم روسها توانستند صاحب عظمت قلابی اتحاد جماهیر شوروی شوند و هم غرب توانست ماجرای اسنودن را در حد «ماجراجویی غیر میهن پرستانه» مطرح نماید و از سوی دیگر حاکمیت غرب به بهانهٔ آقای ادوارد اسنودن توانست اندیشهٔ «ضرورت کنترل» را در جامعهٔ لیبرال آمریکا نهادینه سازد. تقریباً شبیه ماجرای آقای بیل کلینتون و خانم مونیکا لوینسکی که در نهایت به این نتیجه انجامید که مهم نیست که رئیس جمهور در روابط خصوصی اش پایبند اخلاق رادیکال هست و یا نیست؟ مهم این است که چگونه از منافع ملی دفاع میکند.
      لازم به یاد آوری است که ماجرای آقای بیل کلینتون و خانم مونیکا لوینسکی مدتها پیش از آن توسط آقای مسعود رجوی و خاتم مریم قجر عضدانلو انجام شده بود و در جلسات «فرضیه» این مسئله به طور وسیع در درون سازمان مجاهدین به بحثهای یک جانبه (من میگویم و تو فقط میشنوی و قبول میکنی)مطرح گردیده بود و در نهایت نیز به عنوان «نباء عظیم» (خبر بزرگ) به این مفهوم تفسیر گردیده بود.
      (دنباله در پایین)

      حذف
    2. اکبر گرامی
      اما به نظر من این تصور که سرویسهای اطلاعاتی غربی از همان شیوه های روسی و چینی و کرهٔ شمالی و سوریه ای و وزارت اطلاعاتی ایران استفاده میکنند؛ درست نیست؛ زیرا آمریکا با توجه به اقتصاد بزرگی که دارد حتی توانایی پاسخگویی به نیم میلیارد جمعیت بدون دست یازیدن به اینگونه شیوه ها را دارد. سیستم اطلاعاتی غربی مبتنی بر شیوهٔ سیال و شکل پذیر است و آن پیچیدگیهای «اداره کردن اطلاعات» که در این نوشته به آن اشاره نمودم نیز معطوف به همین مسئله بود.
      در رابطه با انتقال آشوبهای خاورمیانه به درون مرزهای آمریکا باید بگویم که این مسئله بسیار نامحتمل است و حتی در صورت بروز چنین بحرانهایی مطمئن باشید که مردم عادی کوچه و خیابانها مشکل عربها و مسلمانها را بدون کمک ارتش و سازمانهای اطلاعاتی در مدتی کمتر از دو ماه فیصله میدهند. شما به اهرمهای نژادی و مذهبی توجه نمیکنید و این اهرمها در آمریکا بسیار قدرتمند هستند.

      حذف
  2. درود
    کلاً با گفته های شما موافق هستم . تنها چند نکته به نظر من ضروری امد که بیان می کنم . ابتدا باید بگویم که ادوارد اسنودن به عنوان پیمانکار از NSA .... در شرکت بوز آلن همیلتون ( Booz Allen Hamilton ) مشغول به کار بوده٬ که به دلایلی که معلوم نیست یا من نمی دانم از این شرکت اخراج شوده و بعد ازاخراج است که ماجرا اغاز میشود. من فکر می کنم تمام این ما جراها ساختگیست و و تارگِتِ اصلی شرکت بوز آلن همیلتون بوده و تمام این ماجرا ها برای در کنترل دراوردن این شرکت عظیم و جهانی یعنی شرکت بوز آلن همیلتون است .
    شرکت بوز آلن همیلتون یک شرکت تقریبا صد ساله و از همه مهمتر جهانی و اطلاعاتیست . کسب و کار اصلی این شرکت ارائه مدیریت، فن آوری و خدمات امنیتی،در درجه اول به سازمان های دولتی و غیر نظامی است و به عنوان یک پیمانکار امنیتی و دفاعی در سازمان های اطلاعاتی، و همچنین خدمات مدنی و تجاری فعالیت کسترده و بی مانندی دارد. حوزه خدمات شامل برنامه ریزی استراتژیک، آموزش، ارتباطات، بهبود عملیات، کار های فن آوری اطلاعات، مهندسی سیستم ها، مدل سازی و شبیه سازی، مدیریت برنامه، ووو غیره است.
    اولین کار اطلاعاتی انها مربوط به سالها پیش و در کشور استرالیا است و در ارتباط با پروژه راه اهنی در انجاست که گزارش این شرکت باعث زیر و رو شدن کل ان پروژه می شود.
    با گذشت زمان این شرکت قوی تر و پهناور تر شده و به لحاظ جهانی بودن وداشتن اطلاعات گسترده تضاد منافع برای کشورها پیش می اورد و معلوم نیست که این شرکت بزرک و قوی کجا و کی و به چه کسی و از طریق چه کسانی اطلاعات سازمانها را به ضرر یا منافع کدام کشور و سازمانی دست به دست کند. به بیان دیگر این شرکت به تنهایی می تواند برای تمام کشورها یا خیلی از کشورها به لحاظ اطلاعاتی تهدید باشد.
    لازم به یاداوریست که درسال 2012 بوز آلن به گسترش عملیات خود در شمال آفریقا و خاورمیانه، و طرح های اولیه برای اضافه کردن عملیات در کویت، عمان، قطر، امارات متحده عربی دست زده. و قصد اضافه کردن عملیات در بحرین، عربستان سعودی، و ترکیه در اینده نزدیک دارد.

    ادوارد اسنودن مهره انچنانی در NSA نبوده و از دست دادن ان هم مهم نیست
    من هنوز نمی دانم این سناریو ار کجا یا کجاهاست ولی هر چه هست منافع مشترک انها پروژه ادوارد اسنودن را سازمان داده
    اولین نشانه ها حاکی از این است که کار کنترل این شرکت جهانی و غول اطلاعاتی کلید خورده و بسیاری از سازمانها در کشورهای مختلف قرار داد خود را با این شرکت یا لغو کرده اند یا به تعویق انداخته اند.
    همان جور که کژدم گرامی گفتند مردم امریکا می دانند که تمام حرکات روزانه انها شنود و تعقیب میشود . و برملا شدن این واقعیت هیچ کس را سورپرایز نکرد . سیستم در امریکا به گونه ایست که خود مردم با وعدهٔ اینکه اگر ایمیلت را بدی یا شماره تلفنت و ادرست را بدی در اینده تخفیف می گیری حالا اگر این تخفیف ۱۰ سنت هم باشد خودشان داوطلبانه تمام اطلاعات و عملکرد روزانه خود را به ثبت می رسانند .

    در ضمن اکبر گرامی نتیجه گیری شما از ماجرای اسنودن که ان را «استفاده از همان تاکتیک قدیمی سازمانهای سرکوب است تا تک تک مردم امربکا خود را در معرض رصد ببینند و فکر شلوغ کاری ا اعتراض و یا خرابکاری در ذهنشان در نطفه خفه شود» میدانید٬ با پوزش٬ بسیار خنده دار و حتی به جهاتی « نخ نماست »
    با سپاس
    گوراتا

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      اینکه میگویید همهٔ اینها یک بازی و ماجرایی ساختگی و برای به کنترل در آوردن شرکت اطلاعاتی-امنیتی «بوز الن همیلتون» براه افتاده است؛ با توجه به توصیفی که از گستردگی و قدرت این کمپانی به دست میدهید؛ اندکی ساده انگارانه به نظر میرسد. نخست اینکه در این نظریهٔ شما طرفی که میخواهد این کمپانی را زیر کنترل در آورد غایب است و مشخص نیست که اینها چه کسانی هستند که با روسیه و اوباما و چین دست به یکی کرده اند تا ماجرای ادوارد اسنودن را بوجود آورند؟ آیا راه حل بهتری نداشتند؟ یعنی یک موضوع دندانگیر واقعی که بتوان آنرا «به زیر سوال رفتن امنیت آمریکا» نامید گیر نیاورده اند؟ مگر این کمپانی چکار میکند که ده ها کمپانی مشابه دیگر نمیکنند؟ اینکه میگویید تعدادی از کشورها قراردادهایشان را با این کمپانی لغو کرده و یا به تعویق انداخته اند شاید به این خاطر است که داده های اطلاعاتی و نظریه پردازیهای این کمپانی دارای کیفیت خوبی نیستند و در موارد زیادی به شکستهای فاحش مشتریان آنها منجر شده است.
      به هر حال من فکر نمیکنم که کالای خوب در دنیای لیبرال خریداری نداشته باشد؛ آنهم کالایی از نوع اطلاعات و تحلیلهای اطلاعاتی-امنیتی که مبانی تدوین استراتژیهای کلان را تشکیل میدهند.

      حذف
  3. سخنان شما كاملا درست است. مديريت هفت ميليارد انسان كه هريك انديشه و متفاوتي را داراست كه به عملكردي جداگانه منتهي ميشود نياز به اطلاعات دارد. مسئله شنود و كنترل ارتباطاعات موبايل. ايميل و...و...و... مسئله اي پوشيده نبوده. به ياد دارم كه در جريان حملات هواپيماهاي بدون سرنشين به شبكه القاعده در افغانستان و يمن. سخنگوي پنتاگون در جواب به اين سوال كه شما چگونه اهداف خود را مي يابيد و تا چه حد دقت همليات را تضمين ميكنيد ؟ گفت كه از طريق گفتگوهاي تلفني(موبايل) مكان كاملا براي ما مشخص ميشود.
    وليكن اين امر تا كنون فقط در جد جدس و شايعه بود كه تمامي دنياي ارتباطات در حال كنترل است . بالاخره بايد روزي اين حربه به طور رسمي اعلام ميشد كه توسط اسنودن شد.
    به نظر من قضيه اسنودن مسئله اي كاملا هماهنگ شده مابين سازمانهاي اطلاعاتي بود و در حقيقت براي شانتا‍ژ مخالفان و اينكه به همه يگويند چيزي به نام حريم خصوصي وجود ندارد. حال اين سوال براي سياستمداران به وجود ميايد كه تا چه حد از مسائل آنها چه از جنبه خصوصي و چه از جنبه عمومي در اختيار سازمانهاي اطلاعاتي است و با اين يقين كه ميدانيم اكثريت سياستمداران چه در جناحهاي حاكم و چه در جناح اپوزيسيون انسانهايي كاملا شريف نيستند. ترس و توهم را در دل آنها حكمفرما ميكند كه ميتواند وسيله اي براي شانتاژ سياسي به نفع دارنده اطلاعات باشد.
    به هرحال من قضيه اسنودن را خمكاري همه جانبه سازمانهاي اطلاعاتي ميدانم براي رسمي كردن ماجرا و اينكه تمامي گفته هاي سازمانهاي اطلاعاتي و عملكردشان بر مبناي وجود اطلاعاتيست كه از طرف مقابل در دست دارند و در جقيقت سلاحي براي استفاده از اشخاص.
    بگذاريد اين توهم براي مردم ايجاد شود كه شما هركاري كه كيكنيد از تماسي تلفني ساده و ورود به سايتي در دنياي مجازي و پيامهايتان در صندوقهاي پستس الكترونيك و يا در شبكه هاي مجازي و حتي گفتگوهايتان در اتاق خوابتان همه و همه نزد ماست و باقي را خود دانيد.
    اين استراتژي مديريت جهان امروزيست كه كنترل افراد در آن وظيفه اصلي سازمانهاي اطلاعاتيست كه خود حكومتي جداگانه هستند و به عبارتي با اسنودن اين پيغام به جهانيان داده شد كه ماييم كه بر جهان حكومت ميكنيم نه آن حكومتهايي كه در ظاهر بر شما گماشته شده اند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      من با این نظریه که سازمانهای اطلاعاتی کشورهای گوناگون با همدیگر اتحادیه تشکیل داده اند و همه را کنترل میکنند و نوعی حاکمیت جهانی اطلاعاتی-امنیتی وجود دارد به هیچ وجه موافق نیستم. متاسفانه اینگونه نظزیات را وبسایتهای معروف به طرفداران «تئوری توطئه» اشاعه میدهند و نان و آب بسیار خوبی هم برای گردانندگان و سخنوران گوناگون مدعی چنین نظزیه هایی دارد و کارشان این است که با آسمان ریسمان بافی همه چیز را به حپروت حواله کنند. این حپروتها آزانس یهود؛ پروتوکول یهود؛ ایلومیناتی ها؛ فراماسونها؛ یهودیان آنوسی؛ بهائیان و کلوپ روتاری؛ موجودات فضایی پنهان شده در میان مردم به شکل انسانی و دهها نوع از این جریانها نسبت دهند و ذهنهای کنجکاو ولی متاسفانه تنبل را به دنبال نخود سیاه بکشانند. شیوه های برخورد سازمانهای اطلاعاتی در کشورهای گوناگون زیر مجموعهٔ نوع نگرش حاکمیتها است. در کشورهایی مثل پاکستان و ایران و چین و روسیه به درجات مختلف این سازمانها میتوانند نقشی خداگونه بازی کنند. در کشورهای غربی به اینگونه نیست و دیدیم که بر سر ژنرال برجسته ای مانند ژنرال پتریوس چه آمد و یک رابطهٔ عاشقانهٔ ساده به کجا انجامید؟ رفتن به اتاق خوابهای مردم زمانی موثر است که بتوان از آن به صورت حربه استفاده نمود و اگر جامعه حساسیت خود را نسبت به مسائل جنسی از دست بدهد دیگر نمیتوان از آن به عنوان حربه استفاده نمود. همانگونه که اکبر گرامی در مطلب خود اشاره نمودند؛ جمع آوری اطلاعات از طریق ابر کامپیوترهای برنامه ریزی شده برای این نوع از کارها انجام میگیرد و اینگونه نیست که عده ای حقوق بگیر کارشان مراقبت از اتاق خوابها باشد و اینگونه آرشیوها زمانی قابل دسترسی هستند که ضرورتی وجود داشته باشد.

      حذف
  4. بالاخره جریان چیه؟ اکبر گرامی که اب پاکی ریخت روی دستمان که به هر جا بری اسمان همان رنگ است و در ارتباط با تظاهرات و گرین موومنت و بهار عربی کاپی کردن مردم امریکا ممنوع چون از بالا یکی شما را می پاد که اسمش هم خدا نیست کوشمالی اش هم شبیهه حق تعالی نمی باشد.
    کژدم هم که طبق معمول سیاست نه سیخ بسوزه نه کباب و از هر دری سخنی .
    ناشناس ها هم که مانند اکبر بر طبل امریکا با ارمانهاب لیبرال دموکراسی فاصله گرفته می کوبند. و گویا حالا که نظام امریکا که پیش نماز هست می گوزه ( با پوزش ) پس از ریدن ( با پوزش )جهان سومی ها که نظام خودمون باشه زیاد توقع نباید داشت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      من مسئله رو در کلیت آن مورد بحث قرار دادم و سیاستی به عنوان نه سیخ بسوزه؛ نه کباب نیست. هر نظام سیاسی چه لیبرال؛ چه دموکراتیک و چه دیکتاوری و یا توتالیتر تلاش میکنند که سیستم حاکم را حفظ کنند و در واقع از همین نظر نوعی محافظه کاری بر آنها حاکم میشود که بسیار هم طبیعی و عاقلانه است. اما مسئلهٔ اصلی سمت و سوی جمع آوری اطلاعات است؛ در یک جامعهٔ لیبرال ساختارهای اجتماعی و اقتصادی که بر اساس سرمایه داری کلان و لجام گسیخته استوار است؛ طبعاً سازمانهای اطلاعاتی تمامی سمت و سوی حرکتشان برای حفظ منافع کارتلها و تراست ها و کمپانیهای بزرگ است. در جامعهٔ دموکراتیک هر آنچه که برنامه های کلان و منافع ملی و حقوق مردم را تهدید کند؛ زیر سوال خواهد بود. در جوامعی نیز که به دیکتاتوری خو کرده اند به طور طبیعی گروه ها و باندهای حاکم از موجودیت خود دفاع خواهند کرد. لذا آسمان همه جا یک رنگ نیست. سازمانهای اطلاعاتی در یک جامعهٔ دموکراتیک به صورت «پدافند مردم» ظاهر میشوند و نمیتوانند به بی خیالی و اینکه شهر در امن و امان است و سیستم خوب کار میکند کاری انجام ندهند و بعد از مدتی ببینند که لیبرالیسم بنیانهای دموکراسی را از جای کنده است و تمامی رشته ها پنبه شده اند. اما در رابطه با نظام جهان سومی و اسلامی خودمان همهٔ ریشها و قیچی ها دست صنف انگلی آخوندی و نظامیان و اطلاعاتی هاست و هر کدام نیز بر علیه همدیگر یک پروندهٔ قطور دزدی و رانت خواری و خیانت دارند و افشاگری تبدیل به فرهنگ شده است و با اینهمه افشاگری ها همه سرجای خودشان نشسته اند و آب از اب تکان نمیخورد و غارت و چپاول و سرکوب همچنان ادامه دارد و کشور نیز به همان شیوه اداره میشود که میبینیم.

      حذف
    2. منظور از این نوشته که به بهانهٔ ادوارد اسنودن نوشته شد؛ آشنایی با مفاهیم کلان سیاسی و سیستم کشورداری در یک نگاه کلی بود و اینکه وجود سازمانهای اطلاعاتی برای هر سیستم سیاسی-اقتصادی-اجتماعی یک ضرورت است.

      حذف
  5. در جامعهٔ دموکراتیک هر آنچه که برنامه های کلان و منافع ملی و حقوق مردم را تهدید کند؛ زیر سوال خواهد بود کلی گوییست و تنها در جامعه دمکراتیک نیست که زیر سوال می رود بلکه در تمام جوامع چه دمکراتیک چه دیکتاتور اگر دلیل باشد زیر سوال خواهد رفت . برخورد با زیر سوال رفتن است که معادله را عوض می کند. ایین ریشه ای یا قانون اساسی هر کشوری یک جامعه را دمکراتیک یا دیکتاتور می کند .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      سخن شما کاملاً درست است. در مقاله های مربوط به دموکراسی و قانون اساسی تمامی سخن شما به صورت وسیع توضیح داده شده اند. در اینجا فقط در یک جمله یاد آوری نموده بودم.

      حذف