۱۳۹۲ شهریور ۵, سه‌شنبه

زمان نمایش فرا رسید

در زبان انگلیسی برای چنین لحظاتی از دو اصطلاح Showdown (نمایش تقابل قدرتها) و Showtime (زمان اجرای نمایش) استفاده میشود که اصطلاح نخست برجسته تر است (اینجا). اما در منابع خبری اصطلاح دوم پر معنی تر است.





 آیا هیجان زده شده اید؟ مطمئن باشید که نمیتوانید بیشتر از رهبر فرزانهٔ عالم و عالمیان که در هنگام تولد «یا علی» گفت هیجان زده تر باشید. اندکی به نوشته های پیشین بازگردید. نوشته هایی که در رابطه با سوریه و افتادن رژیم منحوس اسلامی حاکم بر ایران در باتلاق سوریه نوشته بودم. نوشته های طنزی که مخاطبش «ژنرال قاسم سلیمانی» بود که زمانی خود را وزیر امور خارجهٔ رژیم در امور خاورمیانه مینامید و حزب اللهی های احمق از او خدایی ساخته بودند. نوشته هایی که به روند «شکست استراتژیک رژیم اسلامی»  پرداخته ام. اکنون پس از کش و قوسهای فراوان روزهایی که نقطهٔ عطف بسیار مهمی در حال انجام است فرا رسیده است و ناقوس فروپاشی «دژ هلال شیعی» به صدا در آمده است.
میگویند که قاسم سلیمانی به حسن نصرالله دستور داده است که در صورت آغاز حمله هرچه میتوانند غربیها را به گروگان بگیرند و البته زورشان نیز بیشتر از این نیست و جمجمهٔ پر از «پهن»شان نیز بهتر از این کار نمیکند و مانند کسی که در رودخانهٔ خروشان در حال غرق شدن است به هر خس و خاشاکی «امید نجات» میبندند. زمانی که ناجی موعودشان از ترس در چاه فرو رفته باشد و «الله»شان از ترس کشته شدن آن ناجی موعود؛ او را مخفی نموده باشد (اللهی که از بندگانش وحشت دارد) و چنان افرادی داشته باشیم که به چنین داستانهای یاوه ای ایمان آورده باشند؛ انتظار شما از چنین مخبط هایی چه میتواند باشد؟ آخرین جادوی رهبر فرزانه که به شکل حسن روحانی از صندوق شعبدهٔ انتخابات بیرون آمد؛ به پشیزی خریده نشد و هرگز خریده نخواهد شد.
براستی شعبده باز اصلی در شرایط کنونی کیست؟ آمریکا؟.... انگلستان؟.... فرانسه؟.... اسرائیل؟.... یا عربستان سعودی؟.... کدامیک؟
بیرون آوردن مردک بی لیاقتی از درون صندوقچهٔ پوسیدهٔ «دیپلماسی» و مطرح نمودن او در حدّ «قاسم سلیمانی نبردهای دیپلماتیک» (اینجا) در حالی که خودشان نیز میدانند که تمامی پیروزیهای دروغین رژیم را مدیون «کوچه دادن های غرب» هستند و بیرون کشیدن حسن روحانی که فرزندش از ننگ داشتن پدری مانند او خودکشی کرده است به عنوان «ناجی پرستندگان رنگ بنفش» هیچ دردی را دوا نکرد. تمامی لاطایلات بافیهای مزدوران رژیم در خارج از کشور مانند اکبر گنجی که برای چنین بیشرفهایی سینه زنی مینمود هم تبدیل به نوشداروی بعد از مرگ شده است.
اکنون زمان نمایش رسیده است و روزهای سختی را برای ایرانیانی که در فکر میهنشان و آیندهٔ  فرزندانشان نیستند به ارمغان خواهد آورد. آیا حتی یک نفر و تنها یک نفر (و نه بیشتر) را سراغ دارید که توانایی و لیاقت کنترل بحرانهای آینده را داشته باشد؟

کژدم


۱۴ نظر:

  1. روسها آخرین نفرات نظامی خود را با یک فروند هواپیمای ایلیوشین از لاذقیه خارج میکنند.

    پاسخحذف
  2. برخی منابع خبری روز پنجشنبه را روز آغاز حملات توسط آمریکا اعلام نموده اند. طبق این گزارشها حملات آمریکا حملات موشکی خواهد بود و به مدت ۲ تا ۳ روز طول خواهد کشید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. رادیو فردا از پیش رس بودن «پخش زنده» (مانند شوهای تلویزیونی و یا پخش زندهٔ مسابقات) شرمگین شده و دستور رسیده است که «پخش زنده» را از گوشهٔ سمت راست در بالای صفحه اش را حذف کند.

      حذف
  3. کژدم عزیز. آنچه که پیش بینی میشد در شرف وقوع است و عربده کشی های سپاه و خط و نشان کشیدن های وزارت خارجه ایران و تهدبدهای رهبر نیز به مانند وزوز پشه در گوش فیل می ماند. همه از عملیاتی محدود صحبت میکنند ولیکن تدارکات خبر از واقعه ای دیگر میدهند. نیروهای لااقل ده کشور در منطقه گرد آمدهاند. جلسه ای محرمانه با ائتلاف مخالفان بشار اسد در ترکیه در حال برگزاری است و در اقدامی بی سابقه جبهه النصره موضع واحدی با ارتش آزاد سوریه اتخاذ نموده.
    به نظر میرسد که پیامهای ارسالی به تهران اولتیماتوم لازم را به آخوندها داده است و جالب اینکه هر روز لحن روسیه به سمت لحنی سرشار از التماس و خواهش در حال تغییر است و انتقال روسها و خانواده های آنان از طریق فرودگاه لاذقیه مسائل را به گونه ای دیگر نشان میدهد.
    ادعا میشود که عملیات محدود خواهد بود ولی جنگ منطق خود را دارد و هر اتفاق پیش بینی نشده میتواند سبب دگرگونیهای طظیم در استراتژی نبرد گردد. شلیک موشکی به سمت اسرائیل و یا حرکتی ناحساب شده توسط قایقی تندرو در خلیج فارس و یا حتی انفجاری کوچک در یکی از منابع تامین و یا انتقال نفت میتواند سناریوهایی را پیش آورد که کسی تصورش را نمیتواند بکند.
    به هرحال نظم نوین خاورمیانه شروع به شکل گیری نموده است و حوادث آینده نشان خواهد داد که هلال شیعه به روزهای آخر عمر خود نزدیک میشود.
    ولی جالب اینست که مرض خنتق در روشنفکران ایرانی بروز کرده و همگی لال شده اند و عاجز از تحلیل اوضاع و از ترس بسته شدن دکانهایشان لب ار لب باز نمیکنند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود م.ر گرامی
      سخن گفتن از عملیات کوچک و ضربات تنبیهی برای آغاز نبرد است. دیپلماسی فشار خرد کننده در کنار آن خواهد بود و کار به جایی خواهد رسید که بشار اسد مانند «میلوشویچ» به دنبال سوراخ موش بگردد. پس از اتمام ماجرا این رضا پهلوی شارلاتان نخواهد بود که خامنه ای را به دادگاه لاهه بکشاند؛ بلکه از طرف نیروهای پیروز و با فشارهای بازیگران منطقه ای به خاطر شراکت در جنایات سوریه به دادگاه فرا خوانده خواهد شد.
      اما در رابطه با این روشنفکرانی که اکنون لال شده اند باید گفت که اگر مسئله مربوط به محمدرضا پهلوی- مصدق باشد زبانشان از .... خر هم درازتر است و حاضرند هزاران صفحه لاطایلات ببافند. اگر بحثهای نیم بند آکادمیک به میان آید باز هم همینطور؛ اما در رابطه با تحلیل مسائل جاری و پیش بینی مسائل آینده مثل خر در گل میمانند. این افتخار ازآن ما و افتخار رادیو فردا و بی بی سی و عکسهای جورواجور با «سرمایه های سیاسی» مال آنها. فکر میکنم عادلانه باشد.

      حذف
  4. با درود به کژدم گرامی،
    آنگونه که محافل غربی موکدا می‌گویند هدف از این «عملیات نظامی دو روزه» سرنگونی بشار اسد نیست، بلکه «تنبیه» اوست تا بداند اجازه ندارد هر وقت دلش خواست از جنگ‌افزار کشتار جمعی استفاده کند، بویژه اینکه دارد در همسایگی کشوری چون اسرائیل زندگی می‌کند! معنی این سخن همزمان اینست که اگر او از گاز شیمیایی استفاده نکرده بود ـ چیزی که البته هنوز اثبات نشده واقعا توسط رژیم اسد صورت گرفته باشد ـ کماکان می‌توانست به کشتار مردم خود ادامه دهد، همانگونه که در دو سال گذشته انجام داده است! و غربی‌ها هم با خونسردی آدمی که انگشتش را در سوراخ دماغش فروبرده نظاره‌گر این همه جنایت علیه مردمی غیرنظامی بودند. البته به نظر من هیچ تضمینی برای «دو روزه» بودن عملیات نظامی علیه ارتش سوریه وجود ندارد، چون جنگ همواره دینامیسم خود را دارد و می‌تواند همه‌ی محاسبات و برنامه‌ریزی‌های اولیه را در هم بریزد و از چارچوب‌های تنگ از پیش تعیین شده فراتر برود. به باور من، «دوروزه» بودن این عملیات پیش از هر چیز به واکنش سوریه و جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان بستگی دارد. اگر سوریه در واکنش به حملات موشکی آمریکا و متحدانش، متقابلا به رزمناوهای آمریکایی در مدیترانه شلیک یا به سوی اسرائیل موشک پرتاب کند، آن وقت باید منتظر حملات کوبنده‌تر و درازمدت باشد، چیزی که نهایتا مانند لیبی به تغییر رژیم منجر خواهد گردید. ولی من معتقدم که سوریه و طبعا متحدان اصلی‌اش یعنی رژیم ولایت فقیه و حزب‌الله لبنان هیچ غلطی نخواهند کرد، بلکه مانند سگی که کتک خورده، دمشان را لای پایشان می‌گذارند و چند زوزه‌ی دردآلود می‌کشند تا این حملات بگذرد. بعد هم دوباره روز از نو و روزی از نو. یعنی جنگ فرسایشی میان رژیم سوریه و مخالفانش ادامه خواهد یافت. منتها این بار با یک تفاوت و آن اینکه رژیم دمشق ضعیف‌تر از گذشته شده است و از این پس از بیم از سرگیری حملات غربی‌ها در کشتارهای خود خیلی دست به عصاتر راه خواهد رفت و نهایتا هم در یکی دو سال آینده از کشوری به نام سوریه تنها شبحی باقی خواهد ماند و به مناطق مختلفی تقسیم خواهد شد که در هر یک از آن‌ها یک فرقه مذهبی یا دسته‌ی قومی یا گروه تروریستی حاکم است!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما شهاب گرامی
      استراتژی که در نبردهای یوگسلاوی توسط آمریکا اتخاذ شد؛ آغاز حملات در حجم کم و فشار دیپلماتیک در حد بالا بود و میلوشویچ و روسها باورشان نمیشد که به آن شدتی که در آخر رسید؛ برسد. تدارکاتی که برای این نبرد دیده شده است و شیر شدن ترکهای عثمانی (که احتمالاً به نیابت از طرف آلمان در این نبرد شرکت خواهند کرد) و فشارهای سنگین عربستان سعودی و اقمار آن؛ نشان از جنگ بزرگتری دارد.
      اینکه میگویند جنگ محدود «۲ روزه» بیشتر به یک شوخی شبیه است و اینکه از اهداف محدود بدون تعیین حدود سخن میگویند نیز یک شوخی دیگر است.
      شما اگر خودتان را به جای یک فرمانده نظامی که میخواهد کاری کند که بشار اسد دیگر از بمبهای شیمیایی استفاده نکند و اگر هم بخواهد؛ نتواند که استفاده کند؛ چگونه میتوانید مطمئن شوید که تمامی اهداف شیمیایی را هدف قرار داده اید؟ هیچ تضمینی وجود ندارد.
      به نظر من «حدود جنگ محدود» را تنها دو چیز تعیین خواهند نمود:
      ۱- عربستان سعودی متعهد میشود که پس از پیروزی مخالفان؛ با تمامب توان خود «سلفی-جهادیها» را از صحنهٔ سوریه بیرون ببرد.
      ۲- در پی تعهد عربستان سعودی؛ حملات تا جایی ادامه خواهند یافت که دست و بال ارتش آزاد باز شود و بتواند دمشق را تصرف نموده و از سوی دیگر با نفوذ و تصرف بخشهایی از مناطق ساحلی دریای مدیترانه که آرزو و بهشت علوی هاست؛ از بوجود آمدن یک منطقهٔ خودمختار علوی نشین جلو گیری شود و راههای تدارکاتی حزب الله لبنان کاملاً مسدود گردند.

      جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان و بشار اسد؛ یا باید از هم اکنون خط قرمزهای خود را مشخص کنند و یا اینکه دچار سردرگمی خواهند شد و امروزها را به امید بهبود فرداها از دست خواهند داد. اما مشکل تعیین کردن خط قرمز این است که بحران سوریه مستقیم به خاک ایران کشانده خواهد شد. این آن نقطه ای است که رژیم اسلامی را آچمز کرده است.

      حذف
  5. شهاب عزیز. تصور میکنم مسئله بسیار عمیقتر از چیزیست که در حال اعلام است. سفر غیر مترقبه وزیز خارجه ترکیه به سعودی. آماده باش کامل نیروهای نظامی سعودی. اسرائیل. اردن و ترکیه و امارات . اعزام نیروهای رزمی فرانسه و انگلیس به مجاورت مرزهای آبی سوریه و همکاری لجستیکی و اطلاعاتی ارتش آلمان با آنها موضوع را از یک عملیات دو سه روزه به عملیاتی بلند مدت سوق میدهد.
    به نظر میرسد در مرحله اول نابودی دفاع هوایی و زمینی سوریه و زیرساختهای نظامی اش توسط غربیها مدنظر باشد و سپس ادامه عملیات از طریق کشورهای دیگر.
    اگر طرح یازده ماده ای آمریکا را که انتشار یافت مدنظر بگیرید به گونه ای برا این مسئله اشارت دارد و ادعای غرب که این فقط تنبیه سوریه است نمیتواند با چنین لشکرکشی متناسب باشد.
    تغییر لحن ایران نیز حکایت از ناامیدی کامل آنها دارد. در جایی که وزیر خارجه ایران که تا دیروز مختلفان اسد را تروریست می نامید با لفظ برادرکشی از نبرد سوریه نام میبرد فشارهای وارد به حاکمان ایران و سرگشتگی آنها واضح است و فکر میکنم غرب نیز فقط منتظر اقدامی نسنجیده چه از جانب ایران و چه از جانب حزب الله است تا داستان را به انتها برساند.

    پاسخحذف
  6. من بر خلاف نظر دوستان معتقد نیستم که ابعاد تدارکات جنگی کنونی غرب برای یک جنگ دراز مدت متناسب است. کسانی که با جنگ‌های مدرن آشنا هستند می‌دانند که حتا اگر آمریکا و متحدانش بخواهند در میان مدت بر فراز سوریه منطقه‌ی پرواز ممنوع برقرار کنند، بسیار بیش از این باید نیرو به منطقه منتقل کنند، چه برسد به عملیات نظامی درازمدت تهاجمی که مختصات و مقدمات خود را دارد و مستلزم انتقال نیروهای گسترده به منطقه است (مانند چیزی که در عراق و افغانستان یا حتا لیبی اتفاق افتاد). ولی بر عکس تا کنون همه چیز حاکی از آن است که این عملیات نظامی "تنبیهی" و طبعا محدود خواهد بود و نه با هدف تغییر رژیم. البته معنای این سخن این نیست که این حملات جنگی لزوما محدود باقی خواهد ماند. در کامنت بالا هم گفتم که تداوم و گسترش آن به واکنش طرف مقابل بستگی دارد. ولی از آنجا که به نظر من شاهد هیچ مقاومت جدی از طرف سوریه و متحدانش ـ بجز مقداری عربده‌کشی‌های تبلیغاتی ـ نخواهیم بود، نتیجه گرفتم که بنابراین این عملیات نظامی هم محدود خواهند بود. دوستان باید توجه کنند که آمریکا در حال حاضر به هیچ عنوان آماده‌ی ورود به یک جنگ تمام عیار تازه نیست و این مساله دست‌کم تا پایان دوره‌ی زمامداری باراک اوباما در کاخ سفید اعتبار خود را حفظ خواهد کرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شهاب گرامی
      مسئله اصلاً بر سر اعزام گستردهٔ نیرو نیست. در سوریه به اندازهٔ کافی نیرو وجود دارد و تنها به مسلح شدن نیاز دارند. آمریکاییها از همان نخست نیز گفته اند که پای هیچ سرزباز آمریکایی در این نبرد خاک سوریه را لمس نخواهد کرد. این جنگ اساساً جنگ آمریکا نیست. جنگ عربستان سعودی است و آمریکا نیز از حاشیه های آن سود خواهد برد و با اینکه ظاهراً رهبری حرکت را به دست دارد؛ اما نقشی مانند افغانستان را بازی نخواهد کرد و تمامی گفتگوهای مکرر سران کشورهای مخالف بشار اسد با آمریکا بر سر همین مسئله دور میزند. غرب نبرد را آغاز خواهد کرد و ضرباتی اساسی به ساختار نظامی ارتش اسد وارد خواهد آورد؛ بقیهٔ امور را به ارتش آزاد و حامیانش خواهد سپرد. آمریکا بارها اعلام کرده است که این نبرد در حوزهٔ منافع آنها تعریف نمیشود؛ اما زمانی که ادعای «کدخدایی» دارد این کدخدایی مسئولیتهایی نیز در بر دارد که نمیتواند از آنها شانه خالی کند؛ هر چند که اوباما قصد داشت که تا آنجایی که میتواند درگیر ماجرا نشود. اما به نظر من این جنگ از طرف عربستان سعودی و اسرائیل بر آمریکا تحمیل شده است. آمریکا اکنون در حال تغییرات عظیمی در ساختار ارتش خود است و مشکلات مالی فراوانی دارد. احتمال اینکه هزینهٔ این جنگ را عربستانم سعودی و اقمار آن بپردازند نیز بسیار با لاست. وزیر امور خارجهٔ عربستان سعودی در دو روز اخیر چنان سخن گفته است که گویا به عنوان مشتری که پول هنگفتی پرداخته است میخواهد که ضربات خرد کننده و کاری باشند. البته این مسئله که آمریکاییها انتقام انفجار بیروت و ظهران عربستان و آمیا را نیز در این میان از حزب الله لبنان بگیرند را نیز نباید از نظر دور داشت. البته نه من و نه هیچ یک از دوستان در ستاد جنگ ننشسته ایم و از گفتگوهای پشت پرده اطلاعی نداریم؛ و در حال چیدن مهره های گوناگون برای به دست آوردن یک تصویر نزدیک به واقعیت هستیم و احتمال اشتباهات را نباید از نظر دور داشت.

      حذف
  7. کژدم جان،
    نکاتی که شما فرمودید می‌تواند ترسیم خطوط کلی حوادث بعدی باشد و من لزوما با آنها مخالفتی ندارم. صحبت من فقط بر سر آن بود که نباید از حوادث جاری زیاد جلو زد و انتظار رویدادی مانند افغانستان یا عراق یا حتا لیبی را برای سوریه داشت و فکر کرد که رژیم سوریه بسرعت سرنگون خواهد شد. اراده‌ی غرب فعلا متوجه چنین تغییری در سوریه نیست، چون آلترناتیو آن برای غرب مطلوب نیست و منافع آنها و اسرائیل را برنمی‌آورد. هدف بیشتر تضعیف سوریه و خارج کردن آن از گردونه‌ی قدرت‌های منطقه‌ای و نهایتا تضعیف موقعیت ایران است. سناریوی فعلی غرب برای سوریه سناریوی "داج سیتی" در غرب وحشی است. یعنی سوریه به مرور تبدیل به کشوری می‌شود که در هر منطقه‌ی آن دسته‌ای راهزن حاکم خواهند شد و زور هیچ کلانتری برای برقراری نظم و قانون به آنها نمی‌رسد. تقریبا سناریویی مشابه جنگ داخلی در لبنان که پیامدهای آن را الان هم داریم می‌بینیم و جریان‌هایی مانند حزب‌الله خودشان دولتی در دولت هستند و برای دولت مرکزی تره هم خرد نمی‌کنند. در ضمن به نظر من شما در مورد نقش عربستان در منطقه کمی مبالغه می‌کنید. البته جای این بحث الان در این کامنت نیست و من در فرصتی دیگر حتما به آن خواهم پرداخت. فقط به اشاره بگویم که به نظر من عربستان فقط از نظر مالی یک قدرت منطقه‌ای است و نه از نظر نظامی و استراتژیک. واگر آمریکا دست حمایتش را از پشت این کشور بردارد، حتا حریف نظامی قدرت‌های منطقه‌ای هم نمی‌شود. ارتش صدام حسین که به کویت حمله کرد اگر ترس از آمریکا نبود در عرض چند روز عربستان را هم اشغال می‌کرد. خود عربستان هم این را می‌داند و مطمئن باشید هیچ سیاست حتا میان مدتی را بدون توافق با واشنگتن پیش نمی‌برد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شهاب گرامی
      در رابطه با قدرت عربستان؛ فرق دیدگاه من با دیدگاه شما در این است که شما عربستان را به صورت یک واحد فیزیکی مجزا (انتزاع شده از محیط) برررسی میکنید و سخنتان هم کاملاً درست است ولی من عربستان را در یک مجموعهٔ نگاه میکنم و منابع قدرت در یک مجموعه بسیار فراتر از داشتن قدرت مالی و یا نظامی است. در بخش نظرات یکی از مقاله های اخیر به دو مسئلهٔ مهم به عنوان منابع قدرت عربستان سعودی اشاره کرده ام. عربستان سعودی هم مصونیت مذهبی دارد و هم به خاطر بزرگترین منبع انرژی غرب (تا زمانی که این نقش را حفظ کند) میتواند از این جایگاه خود به عنوان «منبع قدرت سیاسی» نیز سود ببرد. البته این مسئله در مبحث «منابع قدرت» قابل بحث است.

      حذف
  8. در مورد اقتدار مذهبی و منابع انرژی سعودی‌ها سخن شما کاملا درست است. ولی بویژه در این منطقه‌ی وحشی و پرتعصب این‌ها کافی نیست و شما نیازمند قدرت نظامی جدی هستید. حالا یا مانند رژیم ایران با تلاش برای دستیابی به بمب اتمی و همکاری نظامی با روسیه و کره شمالی می‌کوشید این قدرت نظامی را کسب و موقعیت خود را تحکیم کنید، یا مانند ترکیه با پیوستن به ناتو و یا مانند شیخ‌نشین‌ها و کشورهای حاشیه خلیج فارس با آویزان شدن از گردن آمریکایا بقول آن ضرب‌المثل شیرین فارسی داماد شدن با دول دیگری! عربستان هم به ناچار همین گزینه‌ی آخر را انتخاب کرده است تا طعمه کشورهای دیگر نشود. وگرنه از خودش هیچ بنیه‌ی نظامی ندارد. مطمئن باشید که از اهمیت این کشور برای آمریکا در آینده کاسته خواهد شد. با ذخایر عظیم نفتی در آمریکا و کانادا که آمریکا را تا چهار پنج سال دیگر از نفت خاورمیانه بی‌نیاز می‌سازد، عربستان در معرض تندبادهای سیاسی قرار خواهد گرفت و مجبور است عیار ثبات خود را نشان دهد. به باور من این کشور در آینده خیلی بیشتر به آمریکا نیاز خواهد داشت تا آمریکا به این کشور. الان نباید در نقش و موقعیت این کشور در تاثیرگذاری بر حوادث و تغییر آرایش نیروها در منطقه زیاد مبالغه کرد، چون این کشور پول زیادی دارد و در حوزه‌ی کشورهای عربی سه قدرت بزرگ یعنی عراق و مصر و سوریه به دلیل جنگ‌ و انقلاب و جنگ داخلی موقعیت پیشین را کاملا از دست داده‌اند و مشغول لیسیدن زخم‌های خود هستند و خلاء آنها را سعی می‌کند عربستان با امکانات مالی بینظیر خود پر کند. ولی وضعیت چنین نخواهد ماند. وای به روزی که آمریکا دیگر حاضر نباشد از این کشور به هر قیمت دفاع کند و این کشور مجبور شود از نظر نظامی هم روی پاهای خود بایستد.آنوقت پوشالی بودن رژیم این کشور کاملا آشکار خواهد شد!

    پاسخحذف
  9. شهاب عزيز. من به شخصه با نژرات كژدم در مورد عربستان موافق هستم. كاملا درست است كه عربستان از نقطه نظر نظامي چيزي براي گفتن ندارد وليكن چه دوست داشته باشيم و چه دوست نداشته باشيم در حال حاضر شاهرگ حياتي كشورهاي اروپايي و كشورهاي صنعتي آسياي جنوبشرقي را در دست دارد و به عبارتي كنترل شصت درصد از صادرات روزانه كشورهاي عضو اوپك در اختيار سعودي و اقمارش است. يك آن تصور كنيد كه سعودي اعلام كند كه بدليل مشكلات فني ميزان صادرات خود و كشورهاي هم پيمانش پنجاه درصد تقليل مي يابد. همين سخن كافيست كه قيمت نفت به بيش از سه برابر افزايش يابد و متعاقبش بحرانهاي عظيم اقتصادي و بدنبال آن نا آراميهاي اجتماعي كه هيچكس نميتواند نتايج آنرا پيش بيني كند.
    به نظر من قدرت اقتصادي عربستان را شما بايد در جوار قدرت نظامي اسرائيل بررسي كنيد و اين عامل مهمي در سير حوادث و تصميم گيريهاي بازيگران خاورميانه است.

    پاسخحذف