۱۳۹۲ مرداد ۳۰, چهارشنبه

بالاخره نیروهای سوری آموزش دیده در اردن وارد سوریه شدند.

طبق گزارش وبسایت اطلاعاتی- امنیتی «دبکا فایل»؛ نخستین گروه ۲۵۰ نفره از نیروهای انتخاب شده از میان مبارزین سکولار سوری در روز شنبه ۱۸ آگوست ۲۰۱۳ در مسیر مرز اسرائیل اردن سوریه وارد بلندیهای جولان در خاک سوریه شده و با سرعت زیادی به سوی «جبل الدروز» حرکت نموده اند و گروه دوم نیز مرکب از ۳۰۰ مبارز سوری آموزش دیده در خاک اردن؛ وارد خاک سوریه گردیده و مناطق اطراف درعا را از چنگ نیروهای رژیم اسد بیرون آورده اند. گروههای دیگری نیز در پشت مرزهای اردن آمادهٔ ورود به خاک سوریه و ادامهٔ عملیاتهای از پیش تعیین شده هستند. طبق گزارشهای پیشین قرار است که درعا به عنوان مرکز فرماندهی نیروهای ارتش آزاد و ائتلاف مبارزین سوریه بر علیه رژیم بشار اسد  قرار داده شود. این نیروها توسط ارتش آمریکا و اردن آموزش داده شده و توسط حکومت عربستان سعودی با سلاحهای روسی مسلح گردیده اند. پس از بیرون راندن نیروهای رژیم اسد و حزب الله لبنان از اطراف درعا؛ احتمال برقراری منطقهٔ پرواز ممنوع در این ناحیه میرود.
بمباران شیمیایی مناطقی در محله های دمشق که منجر به کشته شدن بیش از ۶۵۰ نفر از مبارزین و زنان و کودکان و زخمی شدن بیش از هزار نفر گردیده است؛ نشانگر عکس العمل دیوانه وار ناشی از شکست هایی است که نیروهای اسد و حزب الله لبنان در  منطقهٔ درعا و اطراف جبل الدروز متحمل شده اند.

کژدم

خبر تکمیلی

طبق گزارش رادیو فردا (اینجا)؛ آقای ژنرال مارتین دمپسی دولت آقای باراک اوباما را از هرگونه دخالت مستقیم محدود در نبردهای سوریه برحذر داشته است. استدلال آقای دمپسی بر این واقعیتها استوار است که آمریکا با دو گروه طرف نیست که از میان آنها یکی را برگزیند بلکه گروههای بیشماری در سوریه مشغول نبرد با رژیم سوریه هستند که حتی یکی از آنها نیز حاضر به حفظ منافع آمریکا در فردای پیروزی نیست و دخالت آمریکا موردی ندارد ایشان افزوده اند که نباید ساختار دولتی در هم فرو بریزد و مشکل عراق تکرار شود. آقای دمپسی سپس نظریهٔ تشدید ارسال کمکهای بشردوستانه به مبارزین سوریه را مطرح نموده است.
آنچه که از نامهٔ آقای ژنرال دمپسی بر می آید؛ آمریکا سوریه را از دست رفته میداند و آن روی سکهٔ گفتار ایشان مذاکره با سایر گردانندگان برون مرزی نبردهای سوریه برای هدایت نبردهای نیابتی و کنترل بحران را پیشنهاد میکند.
با این حساب؛ «مذاکرات ژنو۲» نیز از نظر آقای دمپسی آب در هاون کوفتن و تلاشی بیهوده مینماید و حاکمیت کنونی عراق و وضعیت کنونی آن نیز مایهٔ تاسف دولت آمریکاست که نمیخواهند برای تکرار آن در سوریه به طور مستقیم (حتی بسیار محدود) دخالت کنند.
با توجه به نظریات آقای دمپسی؛ اینگونه به نظر می آید که عربستان سعودی پاسخ آخر آمریکا در رابطه با سوریه را شنیده است و نباید بیش از کمکهای جانبی انتظاری از آمریکا داشته باشد و آمریکا تنها حاضر خواهد بود در رابطه با نتیجهٔ حاصل شده از پیروزی مخالفین؛ با حامیان آنها مذاکره کند.
با این توصیف؛ آمریکا بردهای عراق  را یک شکست میداند و با احتساب از دست رفته دانستن سوریه و خارج شدن مصر از کنترل غرب؛ این سومین کشوری است که آمریکا در منطقهٔ خاورمیانه از دست میدهد.

نتیجه اینکه:

استراتژی احمقانهٔ دونالد رامسفلد که منجر به طولانی شدن نبردهای عراق شد و آقای جورج بوش در دور دوم ریاست جمهوری اش تبدیل به یک «نماد» گردیده و خانم کوندالیزا رایس سکان هدایت کشتی را به دست گرفته و سپس به آقای اوباما سپرد؛ همگی روند از دست دادنها بوده اند.
اما پرسش این است که آنچه که آمریکا از دست داده است در نهایت به دست چه کسانی خواهد افتاد؟ آمریکا میخواهد با آن  کسان به مذاکره بنشیند. لذا باید منتظر نبردهای بسیار سنگین و بی رحمانه ای در میان رقیبان منطقه ای در خاک سوریه و عراق بود.

کژدم

۵ نظر:

  1. بخش اول
    كژدم عزيز. فكر ميكنم كه تحولات خاورميانه با سرعتي زياد بسوي مراحل آخر خود در حال پيشرفت است و بزودي شاهد تحولات ساختاري شگرفي در منطقه خواهيم بود. حمله شيميايي اسد به حومه دمشق و آنهم در زمان حضور بازرسان سازمان ملل قابل تعمق است. اگر به اين نكته توجه كنيم كه اين مناطق عمدتا در اختيار جبهه النصره و اسلامگرايان تندرو است بايد اين عمل اسد با چراغ سبز آمريكا و اروپا و حتي عربستان صورت گرفته باشد كه ميتواند نشانه پايان تاريخ مصرف گروههاي جهادي در سوريه تلقي شود و اگر كمكهاي اخير تسليحاتي عربستان به ارتش آزاد سوريه را در نظر بگيريم بايد نتيجه گرفت كه بازيگر اصلي در حال تقويت ارتش آزاد سوريه در پي بي عملي و ترس اوباماست. اگر غير از اين باشد عمل اسد چيزي جز خودكشي نظامي و سياسي معناي ديگري ندارد مگر اينكه جناح ديگري در سوريه مشغول بازي ديگري بر عليه اسد و اسلامگرايان باشد.
    از جانب ديگر براي اولين بار نيروهاي مخالف سوري به شدت و به وسعت به نقش عراق در جوار ايران و حزب الله در درگيريهاي سوريه اشاره داشتند كه ميتواند زمينه سازي براي گسترش بحران به عراق و تهديد كامل دولت نصفه و نيمه آن و در گيركردن ايران در جبهه ديگري باشد.
    درگيري ارتش آزاد سوريه و مخالفين اسلامگرا با اعضاي احزاب كردي طرفدار پ كا كا در شمال سوريه و همكاري حزب دمكرات كردستان تركيه با آنان خبر از واقعه ديگري ميدهد و آن تشكيل حكومتي خودمختار در كردستان سوريه شبيه به كردستان عراق ميباشد كه هم پيماني آنان سبب دستيابي كردستان عراق به بندر اسكندرون و يا به عبارتي اتصال منطقه نفت خيز و گازخيز كردستان عراق به مديترانه و ايجاد مسير امن انتقال انرژي به اروپا خواهد بود.
    در جنوب عراق مردم مناطق بصره و يا به عبارتي مركز اصلي توليد نفت عراق زمزمه هايي را براي جدايي از حكومت شيعه و ايجاد دولتي خودمختار در آن ناحيه آغاز كرده اند و با توجه به فرهنگ خاص آن منطقه كه بيشتر به سمت سكولاريسم تمايل دارند و يا حالتي عشيره گونه دارند خط امن ديگري براي انتقال انرژي در حال شكل گيريست.
    در مناطق سني نشين عراق كه از مرزهاي سوريه و اردن تا شرق بغداد و از موصل تا مرزهاي عربستان وسعت دارد نبرد براي خودمختاري جريان دارد و حتي حكومت شيعه عراق به اين مسئله راضي است و جالب است بدانيد اين منطقه در برگيرنده بيابانهاي جنوبي عراق از رمادي تا مرزهاي سعودي است كه حاوي بزرگترين ذخاير شناخته شده وليكن دست نخورده نفت عراق است و عملا تحت نفوذ و حمايت سعودي قرار دارد.
    استراتژي غرب در خاورميانه عمدتا بر دو محور استوار است كه تامين مرزهاي امن براي اسرائيل از يكسو و جريان امن توليد و انتقال انرژي از سوي ديگر است.
    چنين بر ميايد كه با شكست دكترين رايس-اوباما در خاورميانه دكترين ديگري در حال يكه تازيست و آن دادن نقش پررنگ و تعيين كننده به عربستان است.
    با سقوط سوريه و متعاقب آن درهم شكستن نيروي نظامي حزب الله بخش يكم استراتژي به انجام ميرسد و با قدرت گيري عربستان در منطقه بخش دوم نيز در حال تكميل است.
    هم اكنون مصر به هم پيمانان عربستان اضافه شده و با اين عمل و كشتار نظاميان مصري در سينا و بسته شدن گذرگاه رفح عملا نارضايي عمومي از حماس در غزه رو به افزايش نهاده كه مطمئنا سبب افت توان حماس و قدرتگيري فتح و محمودعباس و ريشه كن كردن باقي جاي پاي ايران (جهاداسلامي) در غزه خواهد شد و به عبارتي بخش ديگري از مرزهاي اسرائيل به آرامش خواهد رسيد.
    در عراق. جاي پاي عربستان بوضوح مشخص است. بر بخش سني نشين سيطره كامل دارد. روابط بسيار خوبي با كردستان عراق دارد كه نشانه آن وجود چندين شركت سعودي در پروژه هاي نفتي اين منطقه است. در بصره و ميسان از طريق كويت نفوذ قابل توجهي بر عشاير عرب آن ناحيه دارد و در مركز حكومت مالكي و ايران را درگير جنگي طايفه اي و عقيدتي كرده است.
    در سوريه به آرامي در صدد جلب ارتش آزاد سوريه و ائتلاف مخالفان سوريه است و با ارسال كمكهاي انسان دوستانه و تسليحاتي عملا شريك آينده سياسي سوريه شده است.
    بطور خلاصه همه قطعات پازل در حال چينش در كنار يكديگر براي رويارويي نهاييست كه ايران را هدف قرار خواهد داد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. م.ر گرامی

      تا آنجایی که من میدانم حزب دموکرات کردستان عراق روابط صمیمانه ای با حکومت ترکهای عثمانی دارد و این ترکهای عثمانی هستند که در صنایع نفت کردستان عراق سرمایه گذاری های سنگینی کرده اند و به صورت منطقهٔ نفوذ ترکیه در آمده است و ماجرای مذاکرات نیم بند صلح با «پ.ک.ک» نیز با تلاشها و میانجیگری حزب دموکرات کردستان عراق (بارزانی ها)انجام گرفت.
      کردستان سوریه بیشتر تحت نفوذ سیاسی حزب «پ.ک.ک» است و حزب دموکرات کردستان عراق تلاش میکند که با تامین کمکهای نفوذ خود را در کردستان سوریه گسترش دهد و خطر گسترش «پ.ک.ک» را از سر ترکهای عثمانی کم کند. هرچند که همهٔ مردم کردستان میدانند که این نوع دست به دست شدن احزاب کرد در میان کشورهای منطقه به خاطر چندپارگی و ضعف کردستان است و از نظر من نیز اشکالی ندارد و مردم سرزمین ماد در شرایطی که احساس قدرت بیشتری بکنند تصمیمات دیگری خواهند گرفت. البته اینکه عربستان سعودی و اقمارش و همچنین قطر از سوی دیگر به طور مستقل در مناطق سنی نشین عراق نفوذ بالایی دارند شکی نیست. اما عشایر تحت نفوذ قطر بیشتر در جهت مخالف منافع عربستان و همسو با منافع ترکهای عثمانی بوده هستند و همین نقش را در سوریه هم دارند. یکی از اختلافهای بزرگ میان عربستان سعودی با قطر نیز همین است. جیغ و داد ترکهای عثمانی بعد از تضعیف جبههٔ شان با فروکش کردن نقش قطر و سرنگونی اخوان المسلمین مصر نیز در همین رابطه است و تمامی آنچه که تا کنون بافته بود در حال فروریزی است. حمله به سازمانهای کردستان سوریه از طرف دو نیروی متحد «جبهةالنصره» و «امارت اسلامی شام و عراق» صورت میگیرند تا نفوذ «پ.ک.ک» را در کردستان سوریه کم کنند و به نفع ترکهای عثمانی است که احتمالاً از سوی قطر رهبری میشود. قطر تنها با برگ اخوان المسلمین بازی نمیکرد و گروههای سلفی-جهادی تحت نفوذ خودش را هم دارد. (دنباله در پایین)

      حذف
    2. حرکت اخیر رژیم اسلامی ایران در زابطه با انتشار تصاویر «آرنولدی» و هالیوودی عده ای از اراذل و اوباش خالکوبی شدهٔ به عنوان «مدافعین حرم زینب» نشان از کمبود نیروهای غیر رسمی رژیم ولی فقیه فرزانه در سوریه دارد و به این ترتیب میخواهند عده ای از بسیجیان را تحریک نموده و به سوریه بفرستند. زیرا استفاده از نیروهای حزب الله نیز حدپی دارد و حزب الله لبنان نمیتواند تمامی نیروهایش را (برخلاف عربده های اخیر حسن نصرالله») به سوریه بفرستد و لبنان را خالی کند. همین امر نشان میدهد که فشارها از طرف ارتش آزاد سوریه و سلفی-جهادی ها بسیار سنگین شده است و نیروهای تحت امر رژیم (عراقیها-لبنانیها-شیعیان سوریه) کفاف مقاومت در برابر حملات سنگین اخیر و رو به ازدیاد آینده را نمیدهد
      اما در رابطه با آنچه که شما آنرا «دکترین جدید» به عنوان جانشین «دکترین کوندالیزا رایس-اوباما» مطرح میکنید شکی ندارم؛ اما این دکترین در مصر شکست کامل خورده است و در سوریه نیز از همان نخست بی عملی را تبلیغ میکرد و آمریکاییها چشمشان را به گسترش نفوذ اخوان المسلمین دوخته بودند. پیشنهاد دکترین «هلال اخوان المسلمینی» در برابر «هلال شیعی» با شکست مواجه شده است و دخالت مستقیم آمریکا همنگونه که آقای دمپسی میگویند به جز «پرداختن هزینهٔ پیروزی دیگران» مفهومی ندارد. اما اینکه دکترین جدید چیست و چگونه میخواهد عملیاتی شود؟ هنوز روشن نیست. شاید هم ادامهٔ همان دکترین پیشین باشد که بخواهد اینبار با محدود کردن منابع لجستیکی مصر و عربستان را در فشار قرار دهند؛ از این روی من فکر میکنم که نبردهای بسیار شدید و وحشیانه ای در سوریه و عراق و لبنان در پیش است و اگر عربستان بتواند «دروزی»ها را با خود همراه کند ورق برخواهد گشت. دروزیها نیز زمانی به جبههٔ مبارزه بر علیه بشار اسد و حزب الله لبنان کشیده خواهند شد که از شکست حتمی آنها مطمئن شوند و ریسک نخواهند کرد. در مجموع به نظر من هنوز برای ترسیم مرزهای جدید و ایجاد کشورهای کوچک جدید زود است و این خمیر آب خواهد برد.

      حذف
  2. بخش دوم
    بارديگر با اعلام سفر قريب الوقوع سلطان قابوس به ايران و ملاقات وي با روحاني روشنفكران خوش خيال به مردم نويد ميدهند كه بلي قابوس براي آشتي دادن ايران و آمريكا به ايران سفر ميكند و حامل پيام آشتي است. بلي قابوس حامل پيام است وليكن نه پيام آشتي بلكه اولتيماتوم و اينكه اين آخرين فرصت ايران براي دست برداري از برنامه هاي اتمي و موشكي خود و تحويل كليد آنها به نمايندگان دكترين جديد است و اينكه مذاكره اين بار با آمريكا و غرب نخواهد بود بلكه غربيها نيز به نمايندگي از اسرائيل و عربستان در مذاكرات شركت ميكنند.
    سياستهاي ابلهانه و نابخردانه ايران در نهايت سبب شده كه نماينده يهود در زمين با پرده دار كعبه به تفاهمي دست يابند كه چند سال پيش كسي حتي به خواب نميديد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلطان قابوس یک «بچه باز» است و «غلمان» هایش را وزارت اطلاعات و سپاه قدس از ایران و کشورهای دیگر برایش تهیه میکنند و تا کنون نیز نقش پل ارتباطی را داشته است. دیدار رسمی یک بچه باز و لواط کار با رهبر فرزانه و یا آخوند حسن روحانی که مدعیان اسلام ناب محمدی هستند تماشایی خواهد بود.
      اینکه سلطان قابوس هنرمند میخواهد به ایران برود؛طبعاً رژیم اسلامی ایران باید «پیش آگهی»هایی از پیغامی که حامل آن است را دارند.
      اگر این شخص پیغام اولتیماتم با خود حمل کند؛ رژیم رهبر فرزانه تشنهٔ شنیدن جزئیات آن هستند تا حرکات بعدی خویش را به صورت دقیقتری محاسبه کنند و چه بسا محاسبالت جدید به تسلیم سریعتر رژیم که «دکترین تسلیم گام به گام» در ازای «ادامهٔ بقا» را در پیش گرفته است؛ در پی داشته باشد.
      کاربرد دیگر فرستادن این هنرمند به ایران میتواند اولتیماتوم و یا حد اقل یک تهدید نیم بند به عربستان سعودی نیز به حساب بیاید.

      حذف