خبری کوتاه با دامنهٔ گسترده
آمریکا سقف تولید نفت خود را به ۱۰ میلیون بشکه در روز رسانیده و در سال آیندهٔ مسیحی با رسیدن به سقف ۱۱ میلیون بشکه در روز؛ بزرگترین تولید کنندهٔ نفت جهان خواهد شد (اینجا). در ادامهٔ خبر از کج شدن مییر لوله های نفت روسیه از سوی غرب به طرف شرق سخن رفته است. آنچه که اتاقهای فکری آمریکا از ۵ سال پیش به صورت قطع نیاز به نفت خاورمیانه برای کاهش دادن منابع مالی کشورهای خاورمیانه در جهت بوجود آوردن سازمانهای اسلامی-جهادی از یک سوی و تثبیت امنیت انرژی مورد نیاز غرب با گسترش تولید نفت در حوزهٔ سرزمینی خود و سپس در ادامهٔ آن انتقال تدریجی از مصرف انرژی فسیلی به سوی استفاده از «منابع انرژی پاک» را مطرح نموده و فاز نخست آنرا عملیاتی نمودند که در این خبر با عنوان «انقلاب نفتی آمریکا» از آن یاد شده است؛. در سالهای آینده شاهد نتایج پروژه های عظیم تولید انرژی پاک خواهیم بود و چه بسا بخشی از تولید آمریکا نیز به سوی چین روانه شود. سالیان سال است که به صورت دوره ای شنیده میشود که منابع انرژی فسیلی در حال اتمام هستند ولی اکنون شاید ناقوس پایان عمر استفاده از منابع انرژی فسیلی؛ پیش از اتمام فیزیکی آن به صدا در آمده باشد. دامنهٔ گسترده ای که این خبر موج ساز بوجود می آورد؛ مشتریان نفت خاورمیانه را به چین و هندوستان و چند کشور کوچک شرق دور کاهش خواهد داد و در این میان عراق و ایران و کشورهای عربی حوزهٔ خلیج فارس و روسیه به سوی رقابتی سنگین در ارزان فروشی کشانده خواهند شد و کشورهای نفت فروش در مضیقهٔ مالی و عدم رشد و توسعه قرار خواهند گرفت و سرزمین ایران نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. اگر از میان رفتن تدریجی تحریمهای نفتی رژیم اسلامی ایران به نقطهٔ آغاز بی ارزش شدن نفت بپیوندد؛ ایران تمامی امیدهای خود را به یکجا از دست خواهد داد و آنگاه است که بی ارزش بودن تولید حلبی های پرنده (موشک) و قایقهای تندرو بی مصرفی که در خلیج فارس در حال فرسوده شدن هستند و همچنین طرحهای نطنز و فردو آشکار خواهد گردید و باید گفت که هم اکنون نیز برای تغییر مسیر بسیار دیر شده است؛ حتی اگر خامنه ای کبیر و فرزانه به جای یک نامه؛ دهها نامه برای آقای اوباما بفرستد.
شاید تنها راه عاقلانه ای که در پیش پای کشورهای نفت فروش منطقه وجود دارد؛ ایجاد خاورمیانهٔ بزرگ به صورت یک مرکز تولیدی و تجاری و خدماتی بزرگ باشد تا بتوانند از منابع انرژی فسیلی خود؛ به جای ارزان فروشی؛ در جهت رشد صنعتی منطقه استفاده نمایند و این امر با وجود «اسلام سیاسی» مقدور نخواهد بود.
انتشار این خبر؛ همزمان با بازی تعیین «خط قرمزهای ما این و آن است» از طرف حکومت خاک بر سر شدهٔ شیعیان صفوی و عدم علاقهٔ کشورهای غربی به مذاکراتی که در تبلیغات پرطمطراق رژیم اسلامی ایران؛ قرار بود تا در سطح وزیران امور خارجه تشکیل شود و تنزل ناگهانی آن به سطح معاونین وزیران امور خارجه؛ نشانه های خوبی را نوید نمیدهد. در تصویر پایین به ذوق زدگی احمقانهٔ رژیم ناب محمدی توجه نمایید:
همانگونه که میبینید؛ این حضراتی که خود را خدایان دیپلماسی فعال و تدبیر و امید مینامند؛ با ذوق زدگی از چه جمله ای برای این خبر استفاده نموده اند؟ «رفتن با دستهای پر» یعنی نمایش ضعف مفرط و ذلت و بدبختی که البته در نامهٔ رهبر فرزانه نیز تضمین شده است و اظهارات رئیس طویلهٔ شورای اسلامی نیز بخشی از آنچه که در این «دستهای پر» قرار دارند را به نمایش گذاشته است. زمانی که دولت مهندسی شدهٔ تدبیر و امید؛ چنین ذوق زده شده است؛ تنزل سطح مذاکرات از وزیران امور خارجه به سطح معاونین؛ بسیار تماشایی است.
همانگونه که پیش تر گفته ام؛ این مذاکرات برای رژیم ناب محمدی صفوی تبدیل به باتلاق دیگری به موازات باطلاق پرهزینهٔ سوریه خواهد شد.
خبری بزرگ با دامنه ای باریک
«صادرات نفت ایران ؛ نزدیک به ۲۰ در صد افزایش یافت».(اینجا)... این؛ آن خبر بزرگی است که دامنهٔ باریک آن سیاست «ارزان فروشی» و «چوب حراج زدن» بر ثروت ملی ایرانیان است که چند هفتهٔ پیش از طرف بیژن نامدار زنگنه با مزخرفاتی که به هم بافت آغاز شد؛ زنگنه اظهار فضله نموده بودند که «نفت گران» به نفع آمریکا است و اگر نفت را ارزان بفروشیم آمریکا نابود میشود (نقل به طنز). افزایش ۲۰ درصدی نتیجهٔ ارزان فروشی به کشور چین بوده است؛ اما مشکل اصلی یعنی گرفتن پول همچنان بر سر جای خود باقیست؛ مگر آنکه متفکران و مدبران رژیم فرزانگان ناب محمدی همچنان به واردات چسب پنچرگیری از چین در ازای صادرات نفت ادامه دهند.
کژدم
سپاس ازنوشته خوب و متفاوت.
پاسخحذفمن همیشه از بزرگ جلوه دادن سعودی در معادله خاورمیانه در تحلیلهای شما شکایت داشتم.
با «انقلاب نفتی آمریکا» پرسش من در مورد سرنوشت عربستان سعودی است. .
درود بر شما
حذفهمانگونه که گفته ام و شما نیز میدانید؛ مسائل سیاسی همیشه سیال هستند و هیچ اتفاقی سرنوشت ابدی را تعیین نمیکند؛ مگر آنکه آن حرکت به شکست استراتژیک نیرویی منجر شود. عربستان سعودی خیزهای بزرگی در این چند ساله برداشت :
۱- از حریم خود دفاع نمود تا به سرنوشت بهار عربی دچار نشود.
۲- تعدادی اصلاحات محافظه کارانه را از بالا انجام داد.
۳- دشمن اخوانی اش را به گوشهٔ رینگ کشانید.
۴- قطر و ترکیهٔ عثمانی را به انزوا کشانید و اکنون قطر و ترکهای عثمانی هستند که به مدافعین القاعده تبدیل شده اند و اگر اتفاق ناگوار بزرگی در غرب انجام گیرد؛ این دو حکومت مورد اتهام واقع خواهند شد.
اینها حرکات و پیروزیهای چشمگیری برای عربستان سعودی بودند. اما اینکه آمریکا مسئلهٔ انرژی خود را با انقلاب نفتی بیمه نمود؛ نشان از آن دارد که پس از گامهای دیگری برای تثبیت آن؛ دست به حرکتی تهاجمی خواهد زد (منظورم الزاماً تهاجم نظامی نیست). انقلاب نفتی آمریکا اگر در مراحل بعدی به استفاده از انرژی پاک بینجامد؛ کشورهای غربی از نفت به عنوان انرژی بی نیاز خواهند شد؛ هرچند که نفت در سایر عرصه های تولیدی نقش خود را حفظ خواهد نمود اما از مقام «طلای سیاه» به «نقرهٔ سیاه» تنزل خواهد نمود و به تبع آن «طلا فروشان» به «نقره فروش» و «مس فروش» تبدیل خواهند شد؛ مگر آنکه خاورمیانهٔ بزرگ را به عنوان تنها راه استفادهٔ بهینه از نفت؛ برای ساختن زیرساختهای نوینی که بتواند کشورهای خاورمیانه را به کاروان تمدن جهانی متصل کند؛ تشخیص دهند و در آن جهت گام بردارند.