در نوشتار پیشین گفتم که اگر این مذاکرات شکست بخورد به کجا خواهد انجامید؛ اما همزمان یاد آور شدم که آغاز پروژهٔ «امام حسن مهندسی شده» بر اساس ضرورتی انجام گرفته است که نام واقعی آنرا باید رسیدن به نقطهٔ عطف نهایی در «شکست استراتژیک» رژیم شیعی مسلک گذاشت. حال اگر حتی تمامی «ای آخ.... و ای بیداد» های رژیم را به حساب ادا و اطوارهای «زین العابدین بیمار دروغین» بگذاریم که میخواهند با القاء «تاثیرات شدید تحریمها» برای فریب غرب؛ آنها را به پذیرفتن «صداقت دروغین» رژیم بکشانند؛ اما این «آخ و اوخ ها» نشانه های رسیدن به وضعیت قرمز را نیز به واقع در خود دارد و تمامی تلاشهای رژیم برای گریز از رسیدن به «نقطهٔ عطف بی بازگشت در روند شکست استراتژیک رژیم» در آینده ای نزدیک می باشد.
در نوشتار پیشین به تاکتیک احتمالی «حمله به زاغه های تسلیحات شیمیایی در منطقهٔ تحت اشغال رژیم اسد و حزب الله لبنان» اشاره نمودم و خاطر نشان کردم که این فرضیه را شاید بعضی ها به «خیال پردازی» تشبیه کنند؛ اما پیش از آنکه من این مسئله را مطرح کنم؛ گویا همین نظریه در جایی دیگر (یعنی روسیه) از طرف سلفی-جهادیها در حال اجرا بوده است که توسط نیروهای امنیتی روسیه کشف و خنثی شده است. (اینجا).
اگر این حمله کشف شده است تنها به خاطر دهان گشادی شاهزاده بندر در سفر اخیر خود به روسیه و پیشنهاد چند میلیارد دلاری او به روسها در برابر دست کشیدن از حمایت بشار اسد؛ بوده است. اگر او میخواست به روسها درسی فراموش ناشدنی بدهد نباید به روسیه میرفت و نباید هیچ حرف مزخرفی مانند پیشنهاد چند میلیارد دلاری میزد؛ زیرا روسها میدانند که نپذیرفتن پیشنهاد به معنی روبرو شدن با فاجعه است (دیپلماسی پنهان و احمقانهٔ شاهزاده بندر).
امروز میخواهم به پیامدهای «پیروزیهای احتمالی در مذاکرات» بپردازم.
من در اینجا به تمامی کسانی که به نحوی از انحاء در پیشبرد پروژه های هسته ای دست داشته و به مزخرفات رهبر فرزانه اعتماد نموده و آن وعده و وعید ها را «الهی» می انگاشته اند؛ شدیداً هشدار میدهم که اگر اکنون به ذلت و زبونی رهبر فرزانه پی برده اند و تمامی وعده های پیروزی را که شنیده اند؛ نقش بر آب میبینند؛ به هیچ عنوان لب به اعتراض نگشایند؛ زیرا به همان سرنوشتی دچار خواهند شد که فرماندهان جنگ بعد از امضای «گه خوردن نامهٔ ۵۹۸» از طرف خمینی کثیف؛ به آنهمه کشته ها و هزینه ها برای هیچ اعتراض نمودند و در سوانح گوناگون از طرف اراذل و اوباش رژیم کشتار شدند. لذا بهتر آن است که سکوت کنند و شمشیر انتقام خود را در نهانی ترین نهانخانهٔ دل هایشان تیز کنند و در زمان لازم از نیام بیرون کشند. (دهان گشادی شاهزاده بندر را به همین دلیل مثال آوردم).
اینکه میگویم «پیروزی در مذاکرات»؛ به زبان رهبر فرزانه حرف میزنم که مانند گدایی دستمال خود را پهن نموده است و در حال گریه و زاری به امید افتادن سکه ای بر آن دستمال گسترده است تا آنرا به نام «پیروزی» در کون ولایت مداران فرو کند؛ و گرنه پیروزی در کار نیست و چیزی شبیه پیروزی در جنگ ۸ ساله است که به جز نکبت و ویرانی به بار نیاورد. لذا آنچه که اکنون برای این گروه از مخالفین و معترضینی که تمامی آمال و آرزوهای خود را بر بادرفته می انگارند؛ بار دیگر شدیداً هشدار میدهم که چیزی بر زبان نیاورند و خود را برای انتقام از این دریوزگانی که گاهی از «کربلا» و گاهی از «صلح امام حسن» سوء استفادهٔ تاکتیکی مینمایند؛ آماده سازند؛ و گرنه با لطایف الحیل کشته خواهند شد.
فرو رفتن گام به گام رژیم در «مذاکرات» تبدیل به باتلاقی خواهد شد که همه چیز خود را بدون بدست آوردن حتی پشیزی؛ خواهند باخت و از هم اکنون برای بقای خود در چنین شرایطی که معترضینی پیدا شوند؛ آماده نموده اند تا هر صدای اعتراضی را خفه کنند.
کژدم
منصور ارضی یکی از مداحان شناخته شده تهران با «پیر» و «کفتار» خطاب کردن اکبر هاشمی رفسنجانی برای وی آرزوی مرگ کرد.
پاسخحذفسایتهای محافظهکار «نامهنیوز» و «انتخاب» گزارش کردهاند که آقای ارضی این اظهارات تند را در مراسم دعای «عرفه» روز سهشنبه (۲۳ مهر) در صنف لباس فروشان تهران بیان کرده است.
براساس گزارش این سایتها٬ ارضی این اظهارات را در واکنش به نقلقول هاشمی از روحالله خمینی درباره موافقت بنیانگذار جمهوری اسلامی با حذف شعار «مرگ بر آمریکا» بیان کرده است.
این مداح گفته که هاشمی «اظهارات نادرستی درباره حذف شعار مرگ بر آمریکا میکند و عدهای از اطرافیان پول پرست و بیغیرتش از او حمایت میکنند.»
وی افزوده است: «اگر اذن و مدیریت رهبری انقلاب نبود، آمریکا و اسرائیل خاک کشورهای شیعه را تاکنون به توبره کشیده بودند.»
منصور ارضی دو سال پیش نیز اسفندیار رحیم مشایی را «یهودی صفت» خوانده و برای او آرزوی «مرگ» کرده بود.
ارضی به همراه چند مداح دیگر از جمله مخالفان سرسخت اکبر هاشمی رفسنجانی در ۱۶ سال گذشته محسوب میشود.
حملات محافظهکاران تندرو به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دو هفته اخیر در پی درخواست تلویحی وی برای حذف شعار «مرگ بر آمریکا» به طور بیسابقهای افزایش یافته است.
روز گذشته نیز گروهی از این محافظهکاران با سر دادن شعار «مرگ بر آمریکا» سخنرانی وی در کرمانشاه را ناتمام گذاشتند.
کژدم گرامی در مورد کشف حمله سلفی جهادیها یک سوال پیش میآید که چرا این گروه از بین تمام گزینههایی که برای حمله در خاک روسیه داشتهاند، حمله به پایگاههای شیمیایی را انتخاب کردهاند. آنهم در موقعیتی که روسیه در مورد حملات سوریه آنها را متهم به استفاده از سلاحهای شیمیایی کرده است. از طرفی هم در همین زمان ما ارسال نیروهای بینالمللی به خاک سوریه برای از بین بردن انبارهای سلاحهای شیمیایی آن را داریم.
پاسخحذفآیا نمیتوان این گزارش را بخشی از سناریوی خود روسیه دانست؟ شاید در آینده روسیه قصد داشته باشد که به نیروهای حزب الله فرمان دهد که به انبارهای شیمیایی سوریه که در حال پاکسازی است حمله نماید. و پس از آن با استناد به این گزارش بگوید که آن حمله هم توسط نیروهای سلفی-جهادی انجام شده باشد. شاید کل این قضیه بخشی از یک سناریو بر اساس «پاسخ روسی» باشد.
آریو
درود بر شما آریو گرامی
حذفنظر شما در رابطه با اینکه شاید این یک سناریوی روسی است میتواند درست باشد ولی اینکه در سوریه چنین کاری را انجام دهند؛ فاز جدیدی را آغاز میکند که دخالت فوری غرب را ضروری میسازد؛ لذا فکر نمیکنم که چنین سناریویی را در سوریه آنهم در بخش تحت کنترل نیروهای اسد انجام دهند.
اما مسئله این است که شاهزاده بندر در کنار پیشنهاد خرید حدود ۱۴ میلیارد دلاری از روسیه؛ همچنین گفته بوده است که اگر روسها دست از حمایت اسد بردارند؛ علاوه بر خرید ۱۴ میلیارد دلاری «امنیت بازیهای ورزشی» در روسیه را هم تضمین میکند که این جمله یک نوع تهدید آشکار است.
در ضمن سلفی جهادیها دست کمی از روسها ندارند و شاید بسیار بیرحم تر هم هستند.
DEBKA fill
پاسخحذفتقدیم می کند
فیلم کودکی کژدم « تحلیلگر »
http://youtu.be/awIwkY8W93w
سپاس
حذفجالب بود.
کودتا و جنگ داخلی
پاسخحذفدو احتمالی که همراه ج. اسلامی است
دو احتمال و سئوال، حداقل طی ۱۰ سال گذشته، پیوسته مطرح بوده و امکانات آن در زمان های مختلف روی میز قرار گرفته است:
۱ء امکان کودتا از درون نظام
۲ء احتمال غرق شدن ایران در یک جنگ خانگی و تجزیه کشور
این دو احتمال، هر کدام می توانند خود نیز از درون خویش، دومی را تولید کنند، اما در این یادداشت کوتاه که می خوانید امکان وقوع آنها بصورت مستقل مطرح است و نه وقوع اولی در صورت وقوع دومی و یا وقوع دومی در صورت وقوع اولی.
اولء هر کودتائی در عین حال که محصول نبرد قدرت در درون حاکمیت یک نظام است، محصول فروپاشی شیرازه دستگاه دولتی، بحران اقتصادی و اجتماعی و شورش های کور و بی سازمان مردم، در غیاب احزاب نیز هست. معمولا بهانه دراین کودتاها، نجات کشور از بحران و جلوگیری از فروپاشی کشور و و برقراری نظم و امنیت در جامعه است.
تاکنون در جمهوری اسلامی، اوضاع بحرانی کشور چند بار تا این مرز پیش رفته، اما انتخابات و رای مردم جلوی آن را گرفته است. این جنس کودتاها، از جنس آن کودتائی نیست که در سال ۸۸ علیه رای مردم در انتخابات توسط بخشی از حاکمیت ج. اسلامی برای ادامه سیاست نظامیء اتمیء امنیتی انجام شد.
بهانه های ذکر شده در بالا را، ما تحت عنوان دفاع از انقلاب، در تازه ترین مصاحبه تلویزیونی فرمانده کل سپاه پاسداران شنیدیم که در واقع آماده ساختن ذهن مردم و توجیه اقدامات کودتائی از سوی سپاه بود. حتی کسانی که برباد دهنده آرمان های واقعی انقلاب هستند، ممکن است در لباس میش ظاهر شده و بعنوان دفاع از انقلاب، در یک لحظه و دوران بحرانی دست به کودتا بزنند و بگویند چون ما سلاح در اختیار داریم و نام پاسدار انقلاب را هم یکدک می کشیم و می خواهیم امنیت کشور را تامین کنیم، کودتا حق ماست!
دومء جنگ داخلی و فروپاشی تمامیت ارضی کشور که این واقعه در دو حالت امکان پذیر است:
الفء حمله نظامی از خارج و وارد آمدن ضربات مهلک به تاسیسات و قوای نظامی از یکسو و درگیر شدن باقی مانده قدرت نظامی در برخی شهرهای مرکزی و مهم برای نگهداشت نظام و رها شدن بخشهای مهم مرزی کشور به امان حوادث و جنگ های داخلی که بی شک قدرت های خارجی و مهاجمین به ایران در آن نقش آفرین خواهند شد. این نقشه در یوگسلاوی با دقت کامل اجرا شد و تجربه حاصل از آن، در اختیار این قدرت هاست.
بء فروپاشی سیستمی که نظام بر پایه آن قرار دارد، عدم تمکین فرماندهان نظامی – حتی روحانیونء به تصمیمات پایتخت و آغاز رقابت و سپس نبرد قدرت میان فرماندهان و روحانیون. این حالت در نظامی که بر پایه اقتدار یک تن می چرخد و نیروی نظامی نیز تابع آن فرد است امکان وقوع دارد. یعنی همین وضعی که جمهوری اسلامی اکنون دارد و از هم اکنون نشانه هائی وجود دارد که عده ای در درون نظام نگران همین واقعه اند. یعنی مرگ رهبر کنونی جمهوری اسلامی و سر به رهبری بلند کردن هر فرمانده سپاهی و یا نماینده ولی فقیه در نقاط مختلف ایران و این بار جنگ داخلی و نوعی اعلام استقلال و آغاز لشکر کشی برای غلبه بر یکدیگر. تاریخ ایران سرشار از این حالت است.
تاکنون دو بار، جمهوری اسلامی تا آستانه این واقعه پیش رفته و توانسته اند آن را مهار کنند. یکبار با بروز نشانه های عارضه قلبی آیت الله خمینی و اعلام پیشگیرانه آیت الله منتظری بعنوان قائم مقام رهبری و بار دوم با انتخاب شتابزده و آلوده به شهادت های دروغ برای تراشیدن یک رهبر – علی خامنه ایء و جلوگیری از پاشیده شدن شیرازه نظام.
در آن دو بار و دو نوبت، دو ظرفیت در نظام، زمینه عبور از بحران را فراهم ساخت. نخست حضور آیت الله خمینی و نفوذ کلام قاطع او در جامعه و در میان مردم، و تاثیر در گذشت آیت الله خمینی روی مردم و عدم اعتنای مردم به آنچه در مجلس خبرگان برای انتخاب رهبر جدید گذشت.
آیا، زمینه چنین امکانی برای سومین بار فراهم است؟ با قاطعیت می توان پاسخ منفی داد و به همین دلیل دو سئوال و احتمال طرح شده در بالا روز به روز پر رنگ مطرح می شود.
شاید به همین دلیل و ملاحظات باشد که در هفته های اخیر زمزمه هائی درباره تشکیل شورای رهبری در زمان زنده بودن علی خامنه ای و انتقال تدریجی اختیارات وی به این شورا به گوش می رسد. از آنجا که بنای یک کار تحلیلی و تفسیری بر مبنای زمزمه ها و شایعات نیست، ما به جزئیات آنچه زمزمه میشود – حتی با ذکر اسامی برخی افراد نظامی و روحانی و نوع رابطه خامنه ای با این شوراء وارد نمی شویم، و تنها زمینه های دو واقعه و احتمال را طرح کردیم.
با درود
حذفمن از مدتی پیش که خامنه ای مسائلی را مطرح نمودند که به قول خودمان به گروه خونش نمیخورد؛ سخنان ایشان را بیشتر به وصیت نامه تشبیه نمودم تا به روند تسلیم شدن رژیم در برابر فشارهای بین المللی و همچنان فکر میکنم که خامنه ای در حال انتقال قدرت پیش از مرگ خویش است و سپردن فرماندهی نیروی انتظامی به وزیر کشور نیز چنین استنباطی را قویتر میکند.
http://azadnameh1.blogspot.de/2013/10/blog-post_16.html
پاسخحذف----------
http://azadnameh1.blogspot.de/2013/10/blog-post_19.html
در این هفته ها یکباره فرماندهان سپاه در شهرها تمرین نرمش قهرمانانه را با شرکت در مراسم عروسی و ولیمه های محلی شروع کرده اند. با جعبه شیرینی و حتی دسته گل در این جور مراسم حاضر می شوند و حتی کمک مالی هم می کنند. شاید برایتان جالب باشد بدانید که اخیر در فعالیت های هنری هم فرماندهان سپاه حاضر می شوند و همراهی می کنند. مثل اختتامیه فلان نمایشگاه و یا تئاتر. در پاكسازی طبیعت و محیط زیست هم اخیر آستین ها را بالا زده و در كنار جوانان و مردم خود جوش حضور پیدا می کنند و حمایت می كنند. در حالیكه قبلا به سختی می شد چنین تجمعاتی داشت چه رسد به این که فرماندهان محلی سپاه در آن حاضر شوند. همه اینها خوبه، اگر آدم دید مثبت داشته باشد و معتقد نباشد که "ذات بد نیكو نگردد" ... . برای من هم مثل خیلی ها که در این هفته ها شاهد این صحنه ها هستند، این سئوال مطرح است که به چه دلیل یکباره ورق برگشته؟ نمیشود گفت که این همه ناشی از همان سیاست کلان "نرمش قهرمانانه" است، یا اگر هم باشد مردم هنوز بدبین هستند و بیشتر فکر می کنند که زیر این کاسه، یک نیمکاسه ای پنهان است. این تلاش برای زدودن جدائی مردم از سپاه، شاید تدارک اقدامات کودتائی در آینده و حمایت مردم از این اقدام آنها باشد. شاید هم از محبوبیت ناگهانی فرماندهان ارتش در میان مردم مصر درسی گرفته باشند. آنقدر همه به همه چیز بدبین هستند که تصورات آدم تا اینجاها پیش می رود.
پاسخحذفدرود
پاسخحذفمدتی ایست که وبسایت شما به روز نشده، لطفا دوستداران را از تندرستی خود باخبر کنید.
سپاس فراوان