جمهوری اسلامی؛ اکنون به جدی بودن خطری که از سوی عربستان سعودی متوجه ادامهٔ حکومت آخوندهای انگلی شیعی مسلک است پی برده است و میداند که شدت جریان این بازی خطرناک؛ هر لحظه اوج میگیرد. بازی کردن با دستهای خالی و فریب مردم و حتی اراذل و اوباش حکومتی با شعارهای توخالی نه تنها به رژیم کمکی نخواهد کرد؛ بلکه امنیتی کردن «اعتراف به ضعف و ناتوانی» میتواند؛ نتیجه ای کاملاً برعکس ببار آورد و منجر به بی آبرویی های بزرگتری شود که حتماً نیز به چنین نتیجه ای خواهد انجامید؛ زیرا بازی جدید؛ تازه شروع شده است و بازیهای دورهٔ احمدی نژاد؛ زمانی که رهبر فرزانه به فکر مهندسی «امام حسن روحانی» افتاد پایان یافته بود و راهی برای بازگشت به بازیهای قدیمی وجود ندارد و قیل و قالهای توخالی جناح های «تندرو قلابی» احمدی نژادی؛ از طرف غرب به پشیزی خریده نمیشود و بستن دوبارهٔ مشتی که باز شده است؛ مانند حنای بعد از عروسی است.
غوغاهای قلابی
محمد جواد ظریف در سخرانی اش برای دانشجویان به نکتهٔ ظریف و بسیار خطرناکی اشاره نمود؛ نکته ای به ظرافت «ذرات بنیادی» و به خطرناکی «بمب الکترو مغناطیسی». محمد جواد ظریف گفت که آنها از ۴ تا تانک و موشک ما نمیترسند و در ۱۰ دقیقه میتوانند تمامی توان نظامی ما را نابود کنند. الاغهایی که افسارشان در دست کرمهایی مانند خامنه ای فرزانه و مصباح یزدی است؛ رگهای گردنشان متورم شده است و یا شاید هم دستور (به قول خودشان خط ) گرفته اند که غوغایی دروغین به پا دارند و به بازی «جناح بد» و «جناح خوب» جانی واقعی ببخشند. در هر دو صورت نتیجه یکی خواهد بود و با دست خالی و خوانده شده؛ نمیتوان بازی کرد و «بلوف» زد. میتوان در مسجد و یا گرد همایی های دروغین برای بسیجیها نشست و به لاطایلاتهای «سرداران رشید اسلام» گوش داد؛ میتوان به گرد و غبار موشکهای حلبی نشان در زمان شلیک مغرور شد (مانند حاج میرزا آقاسی) و فریب غرور دروغین را خورد؛ اما زمان بیدار شدن از خواب در زمان جنگ و تف و لعنت فرستادن به دروغگویان؛ مشکلات میدانی را حل نخواهند نمود.
بمب الکترومغناطیسی
اگر پدیدهٔ «رعد و برق» را در نظر بگیریم؛ «رعد» یکی از محصولات «برق» است که صدایی مانند غرش انفجاری است. «برق» همان تخلیهٔ الکتریکی (تخلیهٔ الکترونهای مولکولهای یونیزه شده) ابرهای باردار در مقیاسی میان ۱۰ تا ۲۰ میلیون ولت است. اما این «تخلیهٔ الکترونی»؛ چون در فضای بسته انجام نمیگیرد؛ از نظر انفجاری و موج انفجار در فضا منتشر میشود. حال اگر مادهٔ یونیزه شده ای را در یک محفظهٔ سخت؛ با یک چاشنی انفجاری فعال کنیم و الکترونها را در مقیاسی چه بسا چندین برابر «برق» آزاد کنیم و حریان برق از یک «کوئل» (سیم پیچ با هستهٔ سخت) بگذرانیم؛ انرژی دهها میلیون ولتی به امواج الکترومغناطیسی تبدیل شده و اگر آنتن خاصی به انتهای تخلیهٔ «امواج الکترو مغناطیسی» تعبیه شود؛ با یک انفجار امواج الکترو مغناطیسی در مقیاسی بسیار بالا روبرو خواهیم بود. مقدار مواد منفجره و ارتفاع بمب در زمان انفجار از سطح دریا نقش بسیار مهمی در قدرت تخریب و گستردگی مساحت تخریب شده بر روی زمین دارند.
مثلاً اگر یک بمب الکترو مغناطیسی در حد کلاهک موشک اسکاد را در فاصلهٔ ۹۵ کیلومتری از سطح دریا؛ در آسمان آمریکا منفجر شود؛ میتواند یک چهارم آمریکا را به Total Blackout فرو برد. البته در مقاله های مربوط به این بمب؛ آنرا بمبی با کمترین تلفات انسانی مینامند (بمب بشر دوستانه) که یک دروغ بزرگ است.
در تصویر زیرین به آنچه که Total Blackout مشهور است توجه کنید:
یعنی اگر فرض کنیم که یک و یا دو بمب پرقدرت بر بالای آسمان تهران در نیمروز منفجر شود؛ تهران با تمامی آنچه که در آن است دچار چنین مشکلاتی خواهند شد:
تصویرلحظهٔ نخست
۱- تمامی کسانی که در یک منطقهٔ خاص به مرکزیت نقطهٔ انفجار و در مساحت یک دایره که به «منطقهٔ مرگ آور» مشهور است قرار داشته باشند کشته میشوند. گستردگی مساحت این دایرهٔ مرگ آور بستگی به ارتفاع نقطهٔ انفجار و قدرت انفجار بمب دارد.
۲- تمامی کسانی که در تهران و کرج و قم از قطعات مصنوعی الکترونیکی (مانند قلب مصنوعی) استفاده میکنند؛ کشته میشوند.
۳- بسیار از افراد دچار «موج گرفتگی» شده و احتمال ماندگاری دائمی آسیبهای ناشی از آن تا آخر عمر وجود دارد (پدیدهٔ موجی های جنگ ۸ ساله در مقیاسی بسیار وسیعتر).
۴- بسیاری از کودکانی که در رحم مادر هستند؛ سقط میشوند.
۵- شدت آسیبهای سیستم عصبی و مغزی نسبت به دوری و یا نزدیکی به نقطهٔ انفجار در نوسان است.
۶- همهٔ اتوموبیلها به ناگهان از کار می افتند و چه بسا عده ای نیز به خاطر تصادفات گستردهٔ رانندگی کشته و یا ناقص العضو شوند.
۷- همهٔ مراکز تولید برق کاملاً از کار می افتند.
۸- همهٔ بیمارستانها به خاطر نبودن برق و آب کاملاً از ردهٔ خدماتی خارج میشوند.
۹- تصفیه خانه ها و مراکز توضیع آب همگی از کار می افتند و منطقهٔ بمباران شده آب نخواهند داشت.
۱۰- تمامی لوازم برقی خانگی از کار می افتند (خراب میشوند).
۱۱- خطوط تلفن و مراکز ارتباطات تلفن تبدیل به زباله میشوند.
۱۲- همهٔ دستگاههای الکترونیکی خراب شده و قادر به کار نخواهند بود.
۱۳- همهٔ تانکها؛ موشکها؛ سکوهای پرتاب موشک؛ به آهن پاره تبدیل میشوند.
۱۵ - همهٔ کارخانه ها نه تنها به خاطر نبود برق از کار می افتند؛ بلکه تمامی قسمتهای الکترونیکی و الکتریکی آنها نابود میشود.
۱۶- مراکز اتمی در منطقهٔ بمباران شده از کار افتاده و احتمال نشط مواد رادیو اکتیو بالا میرود.
۱۷- همهٔ فرودگاهها و هواپیماها از کار می افتند.
۱۸- تنها وسیلهٔ نقلیه ای که بتوان استفاده کرد؛ دوچرخه و گاری و وسایل مشابهی خواهند بود که به قطعات الکترونیکی و یا الکتریکی مجهز نیستند.
تصویر روز نخست
۱- بلبشو؛ بحران نقل و انتقالات؛ گیجی و سراسیمگی؛ مشکل گمشدگان و بی خبری از وضعیت آنها؛ بی خبری کامل.
۲- عدم توانایی انتقال کشته شدگان و زخمیها.
۳- احساس کمبود دارو.
۴- عدم توانایی برای مقابله با آتش سوزیها و احتمال گسترش آتش سوزی.
تصویر هفتهٔ نخست
۱- افزایش مرگ و میر بیماران.
۲- دفن مردگان در محل وقوع مرگ.
۳- آغاز شیوع بیماریهای عفونی.
۴- آغاز فشارهای ناشی از کمبود آب و مواد غذایی.
۵- آغاز بوجود آمدن گروههای غارتگر برای تهیهٔ آب و غذا و وسایل نقلیه و دارو.
۶- تشکیل گروههای گانگستری توسط بسیج و سپاه و نیروهای انتظامی با فتوای تکفیر دیگران؛ برای غارت مردم.
بقیه را خودتان میتوانید حدس بزنید و اگر اصفهان و خراسان و تبریز نیز همزمان بمباران شوند؛ میتوان تصور کرد که چه خواهد شد. به همین خاطر نام دیگری که برای این بمب گذاشته اند؛ «بمب بازگشت به عصر حجر» است. در آن دوره که «میر فطروس» دعوتنامهٔ حمله به ایران را برای غربی ها نوشت و مانند احمقها فکر میکرد که چندتا بمب که بیندازند کار رژیم تمام است؛ به ایشان گفتم که قرار نیست کار رژیم تمام شود؛ قرار این است که کار ایران تمام شود و وقتی که گفتم اگر حمله ای انجام گیرد؛ ایران تمامی زیرساختهای خود را از دست خواهد داد نمیتوانست باور کند.
اینکه رهبر فرزانه و معصوم بلاد اسلام؛ از ماهها پیش از انتخابات با فرستادن دهها وزیر امور خارجه به بلاد کفر و وعده های صلح و تسلیم به مشرکین و طراحی انتخابات مهندسی شده برای «ظهور امام حسن روحانی» روی آورد؛ نتیجهٔ مشاهدهٔ زمینه هایی بود که با گسترش تحریمها؛ به سوی نابودی کامل رژیم و ایران کشانیده میشد. لذا به هیچ وجه نباید دچار اشتباه محاسباتی شده و چنین اندیشید که رژیم در حال زرنگ بازی در آوردن است و این گونه حماقتهای محاسباتی را به اصلاح طلبان و قبایل عقب ماندهٔ بنفش و «نئاندرتالهای احمدی نژادی» بسپارید. تنها بدانید و مطمئن باشید که هنوز آغاز «بازی پایان رژیم» است و این ماجرا همانگونه که به تکرار گفته ام سر دراز دارد و تا خفت و خواری کامل رژیم شیعی ادامه خواهد یافت؛ اما چون چیزی به نام «جنبش مبارزاتی» واقعی وجود ندارد؛ شاید ادامهٔ حقارت و خفت رژیم به ویرانی ایران نیز کشانیده شود.
القاعده مجهز به گاز سارین ؟؟!!
شکل گیری یک بازی جدید
پیش از توضیح این ماجرا که بسیار مهم به نظر میرسد؛ میخواهم به چند نکتهٔ مهم اشاره کنم که خوانندگان گرامی در تحلیلهایشان منظور کنند.
در میان خانواده های مافیایی؛ معمولاً یک و یا دو خانواده نیز وجود دارند که از طرف همهٔ خانواده ها به رسمیت شناخته شده و به عنوان «خانوادهٔ صلح» از آنها یاد میشود. این خانواده ها حیطهٔ فعالیت مشخصی دارند که حریمشان از سوی همهٔ خانواده ها محترم شمرده شده و آنها نیز هرگز پایشان را از گلیمشان درازتر نمیکنند. زمانی که خانواده ها با یکدیگر اختلاف پیدا میکنند از این خانواده ها برای ایجاد محیط امن مذاکره استفاده نموده و بهای آنرا نیز میپردازند.
در دنیای سیاست نیز در هر منطقه ای یک کشور کوچک وجود دارد که نقش «خانوادهٔ صلح» را بازی میکند. مثلاً «سلطان قابوس» از زمان حضرت آدم سلطان عمان است و اگر عمرش کفاف دهد تا زمان ظهور مهدی و مسیح همانجا خواهد بود. در عرصهٔ اقتصاد نیز «سوئیس» و «لیختنشتاین» این نقش را بازی میکنند و همهٔ رانتهای غیر قانونی؛ رشوه های کلان؛ پولهای کلان مواد مخدر به این بانکها سرازیر میشوند و در آنجا پاک میشوند.
در دنیای بازیهای سیاسی تاکتیکی نیز مراکزی وجود دارند که معمولاً برای درز خبرها و اطلاعات از آنها استفاده میشود. سازمان مجاهدین خلق؛ اکنون به این شغل شریف روی آورده است و ادوارد اسنودن نیز نمونهٔ جدید آن است. اما یک نمونهٔ قدیمی نیز وجود دارد که کارش مانند مجاهدین و اسنودن؛ معاملهٔ اطلاعات است و نامش «سیمور هرش» میباشد. این شخص روزنامه نگار و خبرنگار شناخته شده ای دارای مدال افتخار «جایزهٔ پولیتزر» است.
پردهٔ نخست نمایش
خوانندگان گرامی حتماً جملات زیرین را در بحران بمباران غوطهٔ شرقی در سوریه را به یاد دارند:
۱- مقامهای اطلاعاتی آلمان گفتند که مکالمات افسران سوری را را که دستور بمباران شیمیایی را داده اند شنود کرده اند.
۲- مقامات آمریکایی نیز مکالمات افسران حزب الله لبنان را مبنی بر اینکه «بشار اسد دیوانه شده و کنترلش را از دست داده و دستور بمباران شیمیایی را صادر کرده است» را شنود کرده بودند. همهٔ گروههای مخالف سوری نیز بشار اسد را متهم میکردند.
۳- تنها روسها بودند که میگفتند اسنادی دارند که ثابت میکند که کار؛ کار سلفی-جهادی ها بوده است؛ اما روسها به این اسناد اطمینان کافی نداشتند و در اظهارات خود آنها را مجموعهٔ اسناد ارائه شده از طرف بشار اسد عنوان میکردند که باید صحت و سقم آن نیز با تحقیقات روشن شود؛ و در واقع به دنبال خریدن وقت بودند.
۴- اسرائیل نیز در شنودهایش و منابع اطلاعاتیش به این نتیجه رسیده بود که کار؛ کار بشار اسد است.
پردهٔ دوم نمایش
۱- آمریکاییها گفتند که تولید این نوع سلاح شیمیایی (گاز سارین) تنها از عهدهٔ رژیم اسد بر می آید و موشکهای شلیک شده نیز تنها در اختیار رژیم اسد است و ما دیگر طاقت نداریم و حمله میکنیم و اسد از خط قرمز عبور کرده است و تحقیقات سازمان ملل نیز ارزشی ندارد و رژیم اسد همهٔ رد پاها را پاک کرده است.
۲- اروپاییها هم گفتند که طاقتشان طاق شده است ولی بهتر است که بعد از نشست G20 در این مورد تصمیم بگیرند.
۳- بعد از پایان نشست؛ انگلیسها بازی را پیچاندند؛ آلمانها سکوت کردند؛ فرانسه نیز به این پا و آن پا افتاد و آقای اوباما نیز تصمیم را به کنگره سپرد و بعد هم خواست که هنوز تصمیم نگیرید تا ببینیم که پشت درهای بسته چکار باید بکنیم.
۴- جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان و رژیم اسد هم اسهال و استفراغ گرفتند و هر روز ده دست شورت و شلوار عوض میکردند.
پردهٔ سوم نمایش
نظریهٔ قاطع بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل نیز این بود که:
.... بله ما همه چیز را آزمایش کردیم و به طور قاطعانه میتوانیم بگوییم که مادهٔ شیمیایی به کار رفته گاز سارین بوده و موشکها تنها میتوانسته که از طرف نمیدانیم رژیم اسد و شاید هم رژیم اسد ولی شاید هم یک جوری شلیک شده است و قاطعانه تر میتوانیم بگوییم که حتماً شلیک شده اند....
نتیجهٔ تمامی هیاهو ها دوتا بچهٔ دوقلوی کاکل زری بود:
۱- خلع سلاح شیمیایی رژیم بشار اسد.
۲- مذاکرات لذیذ اتمی با «امام حسن کشتی گیر».
پردهٔ چهارم نمایش:
عربستان سعودی داغ کرد و دو سیلی محکم به گوش ترکهای عثمانی و قطری ها نواخت و مصر را برای خودش تثبیت نمود و آمادهٔ مذاکره شد.
۱- شاهزاده بندر به روسیه رفت و وعدهٔ ۱۴ میلیارد خرید تسلیحاتی از روسها و تضمین سلامتی و امنیت برگزاری «بازیهای المپیک ساچی» را به پوتین پیشنهاد نمود بعدها این ضمانت امنیتی را به حیطهٔ سازمان شانگهای گسترش داد (آنچه که دلیل واقعی مقاومت روسها در رابطه با سوریه و رژیم اسلامی ایران در برابر دیگران است).
۲- تونس از حیطهٔ حاکمیت ترکهای عثمانی و قطریها خارج شده و امنیت آن برای غرب تضمین گردید.
۳- عربستان سعودی اعلام کرد که در پی یارگیری جدید است.
۴- عربستان سعودی اعلام نمود که به سوی تهیهٔ بمب اتمی خواهد رفت (البته از سال ۲۰۰۴ رفته بود و بمبها و موشکهایش آماده اند).
۵- عربستان سعودی معاملهٔ خرید تسلیحاتی از روسیه برای مصر و همچنین معاملهٔ پایگاه نظامی در یکی از بنادر مصر به جای طارطوس و لاذقیه را جوش داد.
۶- عربستان سعودی اکنون اعلام میکند که بازی ۱+۵ قابل قبول نیست و باید به ۲+۵ تبدیل شود.
شکل گیری بازی جدید
پردهٔ نخست:
۱- انفجار بمب در برابر سفارت رژیم اسلامی حاکم بر ایران در بیروت.
۲- قتل یکی از فرماندهان ارشد حزب الله در خانه اش.
۳- روسیه تغییر سیاست خود را به صورت غیر مستقیم توسط سفیرشان در لبنان بیان میکنند و اظهار میدارند که از اول هم گفته اند که حزب الله باید از سوریه خارج شود؛ ولی چون ریش ندارند کسی به حرف آنها گوش نمیداد ولی باید الآن پی برده باشند که اگر حزب الله لبنان از سوریه خارج نشود بحران گسترش پیدا کرده و غیر قابل کنترل خواهد شد. (اینجا)
۴- حزب الله لبنان و نیروهای شیعی عراقی در روزهای اخیر متحمل تلفات سنگینی شده اند.
پردهٔ دوم:
۱- ظهور ناگهانی «سیمور هرش» با این ادعا که همهٔ اطلاعاتی که دولت آقای اوباما در رابطه با بمباران شیمیایی غوطهٔ شرقی توسط بشار اسد به مردم آمریکا داده است؛ دستچین شده و دروغ هستند و ۱۵۰ نفر از افراد گمنام از مقامهای بلندپایهٔ نظامی و اطلاعاتی به او گفته اند که همه چیز مثل ماجرای عراق دروغ بوده است و این گروه های سلفی جهادی بودند که بمباران شیمیایی را انجام داده اند و متخصصین مشهور تسلیحاتی قطعات موشکهای شلیک شده و کلاهک شیمیایی آنرا آزمایش نموده و مطمئن هستند که چون گاز سارین به آنها به طور غیر معمول و بیش از اندازه تزریق شده است؛ پس کار؛ کار جبهةالنصره است و کلاهکها هم دست ساز بوده اند. «سیمور هرش» اضافه میکند که همه میدانند که القاعدهٔ عراق دانش تولید گاز سارین را دارد ولی به طور عمد از طرف دولت آقای اوباما بر روی این اطلاعات سرپوش گذاشته شده است.
۲- وبسایت اطلاعاتی و امنیتی «دبکا فایل» توپی را که «سیمور هرش» پاس داده است میگیرد و اخبار جدیدی به آن اضافه نموده و تحلیل جدیدی ارائه میدهد (اینجا).
دبکا فایل بر خلاف مطالبی که در ماههای اخیر در رابطه با ماجرای غوطهٔ شرقی منتشر نموده بود؛ اینبار شیپور را از سر دیگرش مینوازد و میگوید که:
«طبق اطلاعاتی که به دست آورده است؛ ملاقات آقای ناتانیاهو با آقای پوتین در ۲۰ نوامبر (۱۷ روز پیش)؛ مربوط به مسئلهٔ مسلح بودن نیروهای سلفی-جهادی به گاز سارین و اینکه احتمالاً بازیهای المپیک ساچی هدف حملهٔ شیمیایی قرار خواهد گرفت بوده است و پس از آن آقای پوتین به این خاطر که روسها نمیخواهند به صورت مستقیم در درگیریهای سوریه وارد شوند (حتماً خجالتی و یا بسیار بشر دوست هستند)؛ لذا از دولت چچن خواسته است که گروهی از نیروهای ویژهٔ چچنی را به سوریه بفرستد تا با سلفی-جهادیهای قفقازی مذاکره کنند.» (نقل به معنی).
دبکا فایل سپس گفته های «سیمور هرش» را نیز به تحلیل خبری خود سنجاق کرده است.
اساساً اینکه «سیمور هرش» را چه کسی استخدام کرده است که چنین سخنانی را مطرح نماید؛ اهمیت ندارد. حتی تحلیل خبری دبکا فایل نیز مهم نیست. آنچه که مهم است؛ اینکه بازی جدید در حال ورود به پردهٔ سوم است.
گمانه زنی در بارهٔ پردهٔ سوم:
با توجه به تاریخچهٔ دو دههٔ اخیر شیوهٔ برخورد روسها با اینگونه مسائل؛ روسها بدون گروگانگیری وسیع و برخورد بیرحمانه؛ با چنین گروههایی بر سر میز مذاکره نمی نشینند. آنها مانند اروپاییها برای آزاد کردن گروگانهایشان به اینگونه گروهها پول نمیدهند.
اما مخرج مشترک سخنان «سیمور هرش» و «دبکا فایل» این است که «القاعدهٔ سوریه و عراق» به سلاح شیمیایی مسلح هستند.
اینکه به روسها هم اطلاع داده شده است که احتمالاً بخشی از این سلاحها میتواند به دست سلفی جهادیهای چچنی و قفقازی بیفتد نیز منطقی به نظر میرسد. اما سخنان سیمور هرش و تحلیل خبری دبکا فایل مانند برادران دوقلو میمانند که بیشتر به نوعی «هشدار و فشار آوردن به روسیه» شباهت دارند.
تاریخچهٔ نیروهای سلفی جهادی؛ کاراکتر خاصی به آنها داده است.
۱- عربستان سعودی از آنها استفاده کرده است.
۲- آمریکا از آنها استفاده کرده است.
۳- چین و پاکستان به طور مشترک از آنها استفاده میکنند.
۴- جمهوری اسلامی از آنها استفاده کرده است.
۵- ترکهای عثمانی و قطر از آنها استفاده میکنند.
۶- سلفی جهادیها نیروهای «خودسر» هم به حساب می آیند.
لذا زمانی که این چنین گروههایی را «دارندهٔ سلاح شیمیایی» مینامند؛ در واقع اشاره به این مطلب است که همه مواظب خودشان باشند و معلوم نیست که هدف بعدی کیست؟ و فرمانده پشت پرده چه کسی میتواند باشد؟
اما سلفی جهادیها اینرا میدانند که اگر به بازیهای المپیک روسیه حمله کنند؛ روسها با یک قتل عام وسیع در قفقاز به آن پاسخ خواهند داد و در این مسئله هیچ شکی نمیکنند.
پرسش این است که اگر به جای بازیهای المپیک؛ این بمبهای شیمیایی در منطقهٔ شیعه نشین جنوب لبنان استفاده شود؛ چه رخ خواهد داد؟
باید نشست و منتظر بود که حملهٔ شیمیایی بعدی در کجا رخ خواهد داد؟
اما گمان شخصی من هدف اصلی حزب الله لبنان است.
کژدم
کژدم نازنین در نوشته های شما نوعی پشت کار و حوصله و نکته سنجی دیده میشود که ناخود آگاه انسان را به تحسین وا میدارد.
پاسخحذفموفق باشید
درود بر شما
حذفمتاسفانه کمبود اطلاعات در رابطه با پشت پرده ها آنچنان کم و اطلاعات دستچین شده برای فریب مردم آنچنان زیادند که تنها راه فقط یاری جستن از تصورات است.
سپاس از دلگرمی دادن تان
ممنون از تحلیلهایتان
پاسخحذف