۱۳۹۷ دی ۲۶, چهارشنبه

ملاقات با «اندیشه های کُهَن» و «اندیشه های نو» (بخش نُهم)

ایران

به نظرِ من اکنون تقریباً میدانیم که:

۱- مسیرِ حرکتِ جوامعِ گونه های انسانی؛ چه سمت و سویی دارد؟
۲- ایران از نظر اقتصادی؛ سیاسی؛ اجتماعی و فرهنگی  در کجایِ جهان و مسیرِ حرکتِ جهانی ایستاده است؟
۳- ایران از نظرِ «زیست محیطی» چه ظرفیتهایی دارد؟  امّا نمیدانیم که چه تعداد از جمعیّت میتواند بهترین شرایط را در این قطعهٔ جغرافیایی برای ادامهٔ زندگی شرافتمندانه و پایدار؛ تضمین کند؟

مسائلی نیز وجود دارند که دوست نداریم بدانیم و بپذیریم:

۱- ساکنینِ ایران چندین بار سابقهٔ «خیانت به خود» داشته اند که بزرگترینِ آنها «خیانتِ ملّیِ ۵۷» است. «خیانتِ ملّی ۵۷» از این نظر بسیار مهمّ است که در آستانهٔ «نقطهٔ عطفِ تاریخی» در مسیرِ حرکتِ جوامِعِ پیشرفته بوقوع پیوست.
۲- ساکنینِ ایران خود را بسیار باهوش و دارایِ فرهنگِ غنی میدانند. زیرا  حافظ و سعدی و ملّایِ رومی و «هشترودی» و چند دانشمندِ پراکنده و فراری دارند که در مجامِعِ علمی جوامِعِ پیشرفته فعالیت میکنند. زیرا ایران محیطِ زیستِ مناسبی برایشان نبوده است. این امر نشان میدهد که ساکنینِ ایران نه تنها دارایِ فرهنگِ غنی نیستند؛ بلکه از نظر فرهنگی بسیار عقبمانده  هستند. «عقبماندگیِ فرهنگیِ مُزمِن» نشانگرِ درجهٔ بسیار پایینِ میانگین هوشِ ساکنین ایران است و بدتر از همه اینکه هیچکس جرأت نمیکند  این واقعیّت را تویِ صورتِ ساکنینِ ایران بگوید. چه «پوزیسیون» و چه «اپوزیسیونِ قلّابی» همیشه از ساکنینِ ایران با عنوانِ «مردمِ فهمیده و هوشیار» یاد و «پالان» بر پشتشان مینهند تا «بارکِشِ اهدافشان» باشند..
۳- ساکنینِ ایران «آنارشیست» هستند و به همین دلیل نیز قابلیّتِ بسیار اندکی برای «سازمان یافتگی» دارند. مبنایِ اصلیِ «آنارشیسم»؛ حتّی در عرصهٔ نظری؛ «فرد گراییِ احمقانه» است.
۴- تنها جوامعِ سازمانیافتهٔ ایران؛ کسانی هستند که «اعتقاداتِ دینی» دارند. نیروهای رژیم و سازمان مجاهدین خلق نمونه های آشکار این نظریّه هستند. نمونهٔ دیگرِ برای این نظریّه؛ گروههای غیر مذهبی هستند که به خاطِرِ نداشتنِ باورهایِ دینی به  تبعیّت از خصلتِ طبیعي «آنارشیستی»؛ به «خود محوریِ احمقانه» باز گشته و نه تنها حتّی از تشکیلِ «یک سازمانِ پایدار» عاجز هستند؛ بلکه نمیتوانند حتّی در یک اتّحادیّه جمع شده و سازمان یابند.
«سازمان یافتگی» حولِ محورِ «باورهای دینی»؛  نشان میدهد که در ایران «فرهنگِ سیاسی» وجود ندارد.
آنچه که وجود دارد؛ «عقبماندگیِ عمیق و مُزمنِ سیاسی» است.
۵- «قوم گرایی» یکی دیگر از بیماریهای ساکنینِ ایران است. هرچند که «قوم گراییِ طبیعی» بر اساسِ «تعلّقِ خونی و محیطِ زیست» تعریف میشد؛ امّا پس از جنگهای طولانی بین اقوامِ گوناگون و شکستِ برخی اقوام و به تاراج رفتنِ داراییهایشان و سپس تبدیل شدن به «بردگان» و یا در بهترین حالت تبدیل شدن به «شهروندانِ درجه ۲» به «کینه هایِ قومی» دامن زد. در بسیاری از موارد؛ مذاهب و فرقه هایِ گوناگونِ دینی و مذهبی نیز بستری مُغَذّی برای رشد در «گندابِ کینه های قومی» یافتند. برندگانِ «گندابِ کینه هایِ قومی»؛ نَه مردمانَ آن اقوام؛ بلکه در بیشترِ موارد؛ انگلهایی بودند که آنان را به نامِ «روحانیّون» میشناسیم.
ورودِ «انگلها»؛ «گندابِ کینه هایِ قومی» را نه تنها «متعفّن تر» نموده است؛ بلکه حتّی اگر رهبرانِ اقوام به نوعی از «اشتی و رواداری» قانع شوند؛ در زیرِ پوستِ این «آشتی»؛ «کینه های مذهبی» ادامه می یابد.
این مسئله فقط مربوط به «ایران» نمی شود و امری جهانی است. امّا زمانی که در بارهٔ «ساکنینِ ایران» سخن میگوییم؛ باید بدانیم که این «گنداب» در ایران؛ بسیار متعفّن تر است.

«مشکلاتِ بزرگ» و  «نَرها» و «ماده ها»یِ ...«کوتوله»

من (کژدم)؛ آنچه را که  شما «رهبرانِ سیاسی» مینامید را « نَرها و ماده هایِ کوتوله» مینامم و آنچه را که شما «مبارزه» مینامید را «کٓژراهه» میدانم. زیرا همهٔ آنانی که شما «رهبرانِ سیاسی» مینامید؛ وعده هایشان «سطحی» و در بسیاری از موارد «دروغ» است. اگر بسیار خوشبینانه سخن بگویم و این «رهبران» افرادی «دلسوز» بدانَم؛ هیچ تضمینِ «ساختاری» و زیربنایی برای وعده هایشان ندارند. لذا بهتر میدانم که آنها را «نرها و ماده های کوتوله» بنامم.
تاریخِ ۱۰۰ سالهٔ اخیرِ ایران را «کوتوله ها» و «ساکنینِ عقبمانده و خائنِ ایران»  ساخته اند.
وجودِ «کوتوله ها»؛ و «ساکنینِ عقبمانده و خائنِ ایران» به خودیِ خود یک «مشکلِ ساختاری و نهادینه شده» است و اگر کسی بخواهد برایِ ایران کاری انجام دهد؛ باید پیش از فکر کردن به «سرنگونیِ رژیمِ انگلهایِ صفوی»؛ باید «ساختار شکن» باشد.

در بخشِ نظراتِ نوشتارِ پیشین گفتم:
«اگر ۲۰۰ هزار کوروش جنگاور دارید .... مطمئن باشید که مشکل حلّ خواهد شد».

حال میپرسم:
آیا حتّی «یِک» کوروشِ جنگاور دارید؟ .... امّا اگر ندارید؛ ... پَس ...
اینهمه داد وقالِ دروغین برایِ چیست؟
آیا اگر چنین «کوروشی» پیدا شود؛ به جز فحشِ خواهر و مادر؛ بهره ای از شماها خواهد بُرد؟

این ۲۰۰ هزار کوروش؛ برای «رفتن به تظاهراتهای خیابانی» و «جنگ و گریزهای بی ثمر» نیستند. بلکه کسانی هستند که باید «آینده را بسازند».

من (کژدم) با کمک خواستن از «نیرویِ خارجی» مخالف نیستم؛ زیرا همین بیشرفهایِ شیعه مسلک که حاکمیّت را در دست دارند؛ بدونِ کمکهای خارجی؛ حتّی در طرّاحی یک عملیّاتِ زمینی؛ مانندِ «خر» در گِل میمانند.
امّا واقعیّت این است که «نیروهایِ خارجی» به تمامیِ رهبرانِ آنچه که «اپوزیسیون» مینامید؛ به دیدهٔ حقارت مینگرند و به درستی میدانند که آنها «رهبرانِ سیاسی» نیستند. بلکه مجموعه ای از «کوتوله هایِ فاسد» هستند.

کژدم






۷ نظر:

  1. در آبان ماهِ سال ۱۳۹۲ گفتم که به این نتیجه رسیده ام که به «باورهایِ نخستینِ خود» باز گردَم و نخستین بخش از «گفتگویی از نوعی دیگر» را منتشر نمودم.
    پس از آن سلسله نوشتارها؛ در رابطه با مسائل زیادی سخن گفتم که نوشتارِ «جنبشهای به حاشیه رانده شدگان» یک از فرازهایِ این تفکّر بود.
    دیروز در «یوتیوب» به دنبالِ مطلبی بودم که ویدیویِ زیرین از طرفِ «یوتیوب» به من پیشنهاد شد.
    این ویدیو تقریباً ۲ سال پیش منتشر شده است.
    البتّه سخنران شخصی بی نام و نشان مانندِ من (کژدم) نیست. کتابهایش مانندِ «کیک تازه» به فروش میرسند و بسیار با نام و نشان است.
    ظاهراً از نظرِ فکری فرقِ زیادی با هم نداریم. امّا فرقهای زیاد و عمیقی با هم داریم.
    این ویدیو را با دقّت ببینید.
    مطالبی را که این سخنران مطرح میکُند؛ مطالبی هستند که ۵ سال است در این وبلاگ مطالعه کرده اید و شاید آنها را «فانتزی» دانسته اید.

    https://goo.gl/Wouv8n

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. در این ویدیو و سخنرانیهای دیگر؛ این شخص به طورِ عمدی از سخن گفتن در رابطه با «عواقبِ مِیدانی» خارج شدنِ «گونهٔ انسانی» از «بازارِ کار»؛ سخنی نمیگوید. اینجا است که من (کژدم؛) وَ این شخص با اینکه ظاهراً هم نظر هستیم؛ ناگهان به اختلافی شاید ۱۸۰ درجه ای برسیم.
      اینکه این شخص از عواقبِ «A.I» خبر ندارد و یا به آن نیندیشیده است؛ حدس و گمانی احمقانه و مسخره است.
      زمانی که گفته میشود: «میلیاردها نفر» از چرخهٔ تولید تا مصرف؛ خارج میشوند و قابلِ «استخدام» نیستند؛ به این معنی نیست که این افراد «مصرف کننده» نخواهند بود و یا اینکه «غریزه های حیاتی» در آنها خواهد مُرد و به عنوانِ مثال «شومبولشان» تعطیل خواهد شد. بلکه به این معنی است که به «مصرف کننده هایِ بی مصرف» تبدیل خواهند شد.
      پرسشِ بعدی این است که هزینه های مصارفِ این موجوداتِ بی مصرف؛ از کجا و چگونه تأمین خواهد شد؟
      چرا کشورهایِ پر جمعیّت مانندِ «چین» و «هندوستان» به طورِ گسترده ای به «مونیتورینگ» از طریقِ «دوربینها» و «ثبت مشخّصاتِ بایو متریک» روی آورده اند؟
      چرا حکومتِ «چین» عاشقِ «آفریقا» شده است؟
      البتّه همه میدانند که A.I در چرخهٔ تولیدِ مستراحهایی مانندِ افغانستان و اندونزی و کثافتستان و مستراحهای آفریقایی؛ تأثیری ندارد و چه بسا هرگز نخواهد داشت.

      (ادامه در پایین)

      حذف
    2. (دنبالهٔ بالا)

      امّا A.I در کشورهایِ صنعتی غربی تقریباً تأثیری روزمرّه دارد. ظهورِ «ناسیونالیسم» در کشورهای غربیِ پیشرفته؛ مانند ظهورِ «ناسیونالیسمِ تهاجمی» از نوعِ قرنِ بیستم نیست؛ بلکه «ناسیونالیسمِ تدافعی» در برابر هجومِ «کرمهایِ کشورهای مستراح» است.
      از یک طرف A.I زندگیشان را ویران می کنَد و از سویِ دیگر موجوداتی در سطحِ «کرمِ مستراح» (اکثراً مهاجرانِ مسلمان)؛ حتّی «بازارِ کارهایِ سخیف» را نیز از آنها می رُبایند و اگر «اعتراض» بکنی؛ به «نژاد پرستی» محکوم میشوی؟!!!!
      اگر قرار است که به خاطرِ کمترین خواستهٔ «صنفی» و «اقتصادی»؛ به «نژاد پرستی» متّهم شَوی ...
      چرا نباید به سیمِ آخر زده و «نژاد پرست» نشَوی؟
      تا حدّ اقلّ «اتّهام» با «واقعیّت» سازگار شود.
      این مسائل را گشودم تا برایِ بخشِ بعدیِ نوشتارِ اصلی آماده شوید.

      حذف
  2. من نمونه ای از رفتار ایرانیان را در قالب خاطره ای بیان میکنم .
    20 سال پیش من به اتفاق چند نفر دیگر از افراد تحصیل کرده یک شرکت مهندسین مشاور تاسیس کردیم . برای تهیه تعدادی نقشه قرار شد نقشه ها را از یک نفر که قبلا تهیه کرده بود خریداری کنیم .
    من ویک نفر دیگر از اعضای شرکت شخص فروشنده را میشناختیم و به پیشنهاد اعضا شرکت این نفر دوم مامور خرید نقشه گردید و بابت این نقشه ها اعلام کرد 300 هزار تومان به تهیه کننده پرداخت نموده است .
    یک هفته بعد من از فروشنده مبلغ دریافتی را جویا شدم که در جواب گفت فقط 130 هزار تومان گرفته است .
    من این موضوع را در مجمع مطرح و درخواست اخراج ایشان را به دلیل همین دزدی در ابتدای راه مطرح نمودم که در مرحله اول همه موافق اما بعد از مدت کمی همه با دلایل مسخره ای از این خطا گذشت نموده و بعد از مدت کوتاهی ایشان را به سمت مدیر عاملی انتخاب نمودند و ایشان در اندک زمانی نه تنها همه اعضا شرکت را پراکنده نمود بلکه با اختلاس و سند سازی شرکت را بدهکار و ورشکسته نمود.
    بعنوان مثال نامبرده تمام هزینه های شرکت در انتخابات شورای شهر و نیز هزینه تمام ائتلافها و لابی گری ها را از حساب شرکت پرداخت و اعضای شرکت نیز با توجیه اینکه راهیابی ایشان به شورای شهر میتواند برای شرکت مثمر ثمر باشد از این دزدی عیان هم به سادگی گذشتند.
    مردم ایران هم همین تفکر را دارند و به راحتی از خطا ها ی سیستم عبور کرده و به دلایل :
    1- شاید اگر من هم جای ایشان بودم همین خطا را مرتکب میشدم
    2- ارزش جنگ اعصاب و درگیری ندارد
    3- کارهای مهمتری دارند
    4- زیاد مهم نیست سخت نگیرید
    5-فقط با اعتراض من کاری درست نمیشود
    6- شاید ایشان به پست و مقام رسید و ارتباطاتم را با ایشان حفظ کنم.
    7- چرا دشمن تراشی کنم

    از ایشان به راحتی گذشتند و مردم ایران نیز در ارتباط با ظلم و ستم و نابودی کشور همین گونه رفتار میکنند .

    پاسخحذف
  3. مختصر و مفید در این نوشتار قصه مرگ یک سرزمین و ساکنین آن را بیان کرده اید ممنون از شما

    پاسخحذف
  4. در همین هفتهٔ اخیر بود که شنیدیم: «ایران در این ۴۰ سال؛ ۴۰۰ سال پیشرفت کرده است». یکی از دلایل پیشرفت را شاید روییدنِ بیش از ۱۵ هزار امامزاده و هزاران «حسینیّه» بر شمرد.
    هر جایی که کارشان گیر میکُند؛ یا موشکهای نقطه زن اختراع میکنند و یا «ماهواره» هوا میکنند (در زمان احمدی نژاد یک فقره شمپانزه نیز به فضانورد تبدیل شد). به این میگویند: «فرهنگِ مشعشعِ رهبرانِ سیاسی».

    ۲ سالِ پیش شنیدیم که در عربستان «ولیعهدِ جوانی» ظهور کرده است که میخواهد اصلاحاتِ اجتماعی انجام داده و خونِ جدیدی به عربستان تزریق کُند. پس از تبلیغاتِ فراوان نَه تنها نتوانست مسئلهٔ «یمن» را حلّ کُند؛ بلکه به احمقانه ترین شکلی که باید در کتابِ «گینِس» ثبت شود؛ یک عدد «نخودچی» را سلّاخی کرد.

    به این میگویند: «فرهنگِ مشعشعِ رهبرانِ سیاسی».
    به هر مستراحی که در خاورمیانه به عنوانِ «کشور» شناخته میشوند؛ نگاه کنید آش همین آش است و کاسه همین کاسه. فقط نامِ «مستراحها» فرق دارند.
    «فرهنگِ مشعشعِ سیاسی» چه در سطح رهبران و چه در سطح «عوام» بسیار شبیه یکدیگرند.

    پاسخحذف
  5. «صادق هدایت» که یکی از «ابر انسانهایِ» عقبمانده هایِ ذهنی بود و همچنان هست؛ گفته بود که «دندانهای ما نشان میدهند که انسان گوشتخوار نیست» (نقل به معنی).
    این «اَبّر احمق»؛ احتمالاً «دندانهایِ نیش» نداشت و یا اینکه به خاطرِ بیماریِ «دندان قروچه»؛ دندانهایِ نیشِ او ساییده شده و به دندانهایِ گوسفندان میماندند.شاید اینکه دندانهایِ نیشِ همسایگان را ندیده بود؛ زیرا همسایگانش هرگز «لبخند» نمی زدند تا به او نشان دهند که «گوشتخوار» نیز هستند.
    اکنون عدّه ای از پژوهشگران «تُخمِ ۲ زرده» زاییده اند و میگویند که: «برایِ نجاتِ خود و زمین» ... «کمتر گوشت بخورید».
    البتّه میدانم که از کجا می آیند. آنها فکر میکنند که «گوشت» نه تنها «آخرین نقطه» در چرخهٔ «غذای انسانی» است؛ بلکه از نظرِ طبیعی بسیار «پُر هزینه » است.
    پرسش این است که: پَس ... چه بخورند؟ ... کرمِ خاکی؟ سوسک؟ حشراتِ گوناگون؟ و ......؟
    این اوباشان که «پژوهشگر» نامیده میشوند؛ به طورِ عمدی نمیخواهند بگویند که «محیطِ زیست» برای جمعیّتِ ۸ میلیاردی؛ بسیار کوچک است.
    این «اوباشانِ خود فروخته» نمیگویند که «تولیدِ مثل» را قطع کنید تا در نخستین مرحلهٔ ۳۰ ساله؛ جمعیّت به ۵ میلیارد نفر کاهش یابَد.
    این «اوباشان» برای کمپانیهایِ بین المللی «فرهنگ سازی» میکنند.

    https://goo.gl/psQwy5

    پاسخحذف