۱۳۹۷ بهمن ۶, شنبه

مسابقهٔ هوش ... «تظاهراتِ گلّه ای» و «تظاهراتِ سازمان یافته»؟

ایرانِ سوخته

«تظاهراتِ گلّه ای»

چگونه تظاهراتی را «تظاهراتِ گلّه ای» مینامید؟

«تظاهراتِ سازمان یافته»

چگونه  تظاهراتی را «تظاهراتهایِ سازمان یافته» می اِنگارید؟

بهترینهایِ «اندیشه هایِ  مِیدانیِ خود را» به این «صندوقِ تفکّر» بریزید.

باشد که «پیروزمندان» شوید.

و به امیدِ آنکه:

«پیروز مندان باشید»

کژدم


۴۳ نظر:

  1. کژدم جان خیلی خوشحال می شوم اگر در مورد پاسخ من نظری داشتید دریغ نکنید.
    تظاهرات سازمان یافته اول از همه سازمان دارد.
    هدف دارد.
    ابزار دارد.
    و مهمتر از همه رسانه دارد.
    سازمان تعیین می کند که کدام گروه از تظاهرکنندگان در دید دوربین ها باشند.
    از یک مسیر تظاهرات انجام شود یا چند مسیر.
    هدف تظاهرات نشان دادن شمولیت آن باشد یا فتح مکانی یا نشان دادن تضاد مردم با نیروهای سرکوبگر.
    وظیفه هر دسته از تظاهرکنندگان چیست و ماسک و سایر ابزار در دستان کیست و ....

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      خوب شروع کردید.
      ادامه دهید. باید «مشروح» بنویسید.
      نترسید. رسانه نیز پیدا میشود.
      نخستین «رسانهٔ پیزوری» ... من (کژدم) هستم.
      نترسید ... بنویسید. ... بگویید و سپس گفته ها را «مِیدانی» کنید.
      همه جا پُر از رسانه است.

      حذف
  2. سلام کژدم
    من تا امشب چندان به کانال ایرا اینترنشنال توجه نکرده بودم
    اما امشب این شبکه چه تحلیلها و ذوقی از حذف کلمه ایران از کنفرانس ورشوو داشتند و همچنین در مصاحبه با یک خائن که قصد ماله کشی صحبتهای معاون وزارت خارجه روسیه در خصوص حمایت از اسرائیل را داشت . و یک بچه ای که نمیدانم با این سن و سال و تجربهچگونه تحلیل گر پیچیده ترین مسائل شده اند.
    با این شبکه های متعدد که سعی در شقه شقه کردن این ملت و دلسرد کردن دارند .
    به نظر من جمهوری اسلامی و جناح راست سگش شرف دارد بر این منافقین .

    و در خصوص سوالات :
    1- زمانی تظاهرات گله ای خواهد شد که اولا اکثریت مقهور نون به نرخ روز خور به یقین قریب الوقوع بودن تغییر سیستم برسند 2- معلمین با عدم حضور در کلاس و هجوم همزمان تعداد زیادی نوجوان که ترس برای از دست دادن چیزی در وجودشان نیست و هیجان تظاهرات آنان را بعنوان سیاهی لشکر بکشاند
    2-تظاهرات سازمان یافته باید در درون هز شهر تعدادی لیدر داشته باشد و همچنین در تمام شهر ها اهدافی جهت تسخیر مشخص و محل تظاهرات یا مسیر آن به این سمت باشد مثل ادارات ستاد خبری و پایگاه های کوچک و متوسط و کانونهای تصمیم گیری و تبلیغات .

    پاسخحذف
  3. خوانندگان گرامی

    اینکه برخی مطالب را با عنوانِ «مسابقهٔ هوش» منتشر میکنم؛ به دلایلِ زیر است:

    ۱- آیا کسانی وجود دارند که روی مطلب مطالعات و کارِ حرفه ای کرده باشند؟
    ۲- پاسخِ سریع و فراگیر نشانهٔ «بهرهٔ هوشیِ بالا» است.
    ۳- پاسخ سریع و فراگیر همراه با «نو آوری»؛ نشانهٔ بهرهٔ هوشیِ بسیار بالا است.
    ۴- پاسخِ سریع و فراگیر همراه با «نو آوری» و طرحِ «مسائلِ مِیدانی»؛ نشانگرِ وجودِ «افسران و فرماندهانِ بسیار باهوش» است.
    ۵- عدم وجود خصوصیتهایی که بر شمرده شد؛ نشانهٔ این است که ساکنانِ ایران و «ایرانی زبانان» همچنان منتظرِ «فَرَج» و «ظهورِ امامِ زمان» هستند و هیچ اتّفاقی نخواهد افتاد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. برای پاسخ سریع و فراگیر به مسابقه هوشت باید منتظر مرغ کیلویی 30 تومن و گوشت کیلویی 200 تومن باشی که در صورت کم نبودن ضریب هوشی به صورت یک اپیدمی در میان خوانندگان مثل بلبل جوابت را بدهند

      حذف
    2. حرف ناشناس واقعا درست است😂

      به هر حال باید در باره روشهای فلج سازی تهران پس از وارد کردن نیروهای مردمی به درون شهر صحبت کنیم مثلا:

      --بستن راههای ترانزیت کالا و مسافر زمینی(مسیرهای کامیون و اتوبوس بین شهری و سواری ها) با رها کردن خودرو اسقاطی سبک و سنگین و همچنین بستن مسیرهای عمده درون شهر(بستن مسیر brt که در تظاهرات شاهراه موتورسوارهای مزدور است).
      --فلج کردن ترمینالهای مسافربری غرب و جنوب و شمال نیز موثر است چون همه اتوبوسها نمیتوانند پلیس راه مسافر بزنند. حداقل ۵۰ درصد ترانزیت مسافر با بستن ترمینال مختل خواهد شد. سایتهای رزرو اینترنتی باید هک شوند و دفاتر رزرو در صورت عدم اعتصاب ترمینالها نابود شوند.
      --متروی تهران باید فلج شود. در این باره کسانی که باسیستم آشنایی دارند نظر بدهند ولی به هرحال ساده ترین کار بستن مسیر مسافر(مزدور) به درون زمین است. همان ایستگاههای مترو. و برنامه بعدی آسیب به سیستم ریلی و کنترول ترافیک آن است که هماهنگی و عامل نفوذی می‌خواهد.
      --راههای مقابله با تانکها و خودروی زرهی که برای باز کردن مسیر خواهند آمد. دسترسی به ابزارهای مشابه rpg یا هر روش تست شده در سایر مناطق دنیا.
      --نابود کردن پستهای برق محلات و صدمه زدن به سیستم آبرسانی. فلج کردن سیستم بانکی از طریق ((نابود کردن دیتاسنتر های تهران مانند پارس آنلاین، تبیان، سروش رسانه، فن آوا و آسیاتک در برج میلاد)) در صورتیکه که اکثریت مردم تهران همچنان بی‌خیالی را ترجیح دهند.
      همه دیدید که چگونه بوی گند تهران را فلج کرد.

      خوانندگان گرامی اگر زندگی تهران فلج نشود جمهوری اسلامی حداقل ۱۵ سال دیگر حکومت خواهد کرد و ایران فلج دایم خواهد شد. تهران باید به زیر کشیده شود و گرنه ایران به زیر کشیده خواهد شد.

      حذف
  4. خوانندگان گرامی

    اگر ساکنینِ ایران و «ایرانی زبانهایِ خارج کشور» به همین شیوه ای که زندگی میکنند ادامه دهند و حرکتی نداشته باشند؛ در ۳۰ سالِ آینده شاید «چینیها» درصدِ قابل توجّهی از جمعیّت ایران را تشکیل بدهند.
    پیشنهاد میکنم که ویدیوی زیرین را با دقّت ببینید.
    در این ویدیو «سرعتِ تولید» و «اهدافِ چینیها برای ۳۰ سالِ آینده» بسیار قابلِ تأمّل است.
    گوش سپردن به مزخرفاتی را که شارلاتانها و قرمساقها (طیفِ مقدّس از خامنه ای تا سیّد رضا دیبا) را تعطیل کنید. زیرا گوش سپردن به اینهمه مزخرف بافیها نه تنها «اتلافِ وقت» است بلکه به نوعی میتوان آنرا به «کَندَنِ گورِ ایران به دستِ خود» تعبیر نمود.
    سالها است که میگویم: «ایران باید مُدِل چین» را برگزیند.

    https://www.youtube.com/watch?v=XewnyUJgyA4

    پاسخحذف
  5. راستش قبلا کلی در این موارد حرف زدی اما باید دید خوانندگان این وبلاگ سواد/حال و حوصله سرچ کردن دارن یا نه!

    پاسخحذف
  6. Don't believe his lie, China is a third class developing country. And we still need at least 30 years' development to catch up with India today's achievement. So american should just relax.

    this speech has the illusion of insightfulness but is really just the rambles of an irrelevant academic who has done no practical work in the topic. please leave your ivory tower

    با درود. من همکار چینی زیاد توی آلمان دارم و به همین خاطر ۲ تا کامنتهای پای این سخنرانی را اینجا میذارم که بیشتر با واقعیت جور در میاد. البته ما نباید به خواب بریم ولی هر گردی گردو نیست

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      گویا مخاطبینِ من «مشکلِ شیوهٔ تفکّر» دارند.
      انتشار این ویدیو برای «ساکنین ایران» بود. ایرانیها نباید خود را با «جیبوتی» و «افغانستان» مقایسه کرده تا «متمدّن» دیده شوند. بلکه باید خود را با «چین» مقایسه کنند که در زمانِ خیانتِ ملّی ۵۷ کجا بودند و اکنون کجا هستند؟
      من (کژدم) در بارهٔ چین بسیار نوشته ام. اینرا نیز میدانم که سخنران فقط یک آکادمیکِ رؤیا دیده نیست. بلکه به «پروپاگاندا» مشغول است. مانندِ همان کاری که اسرائیل و آمریکا در رابطه با ادّعاهای «اتمی» و «موشکی» رژیم ایران میکنند و این ادّعاهارا ۱۰ ها برابر بزرگنمایی میکنند. امّا مشکل اینجاست که «حزبلبلیهای احمق» و عدّهٔ زیادی از «خود روشنفکر پندارانِ ظاهراً میهن پرست»؛ فریب پروپاگاندای غرب را خورده و فکر میکنند که «پُخی» شده اند.
      شما اگر ۵۰٪ سخنانِ این سخنران را واقعیّت بپندارید و وضعیّت کنونی ایران را در تمامی عرصه ها نگاه کنید؛ فرق «دریاچه» و «باتلاقِ پُر از انگل» را خواهید دید.
      لذا مسئله بر سرِ مقایسهٔ هندوستان و چین نیست و معادله ای که شما بر رویِ تخته سیاه نوشتید؛ نتیجه اش «پیشرفتِ ایران» نخواهد بود.
      من دقیقاً میفهمم که زمانی که میگویند «درآمد ناخالص ملّی آمریکا» برابرِ «درآمدِ ناخالص ملّی چین» است. در اینجا یک مسئله را به طور عمدی از قلم می اندازند و آن «جمعیّت» است. جمعیّت چین تقریباً ۵ برابرِ آمریکا است.
      آمریکا «مهاجر پذیر» است و «چین» صادر کنندهٔ «انسان». هر ساله میلیونها نفر به عنوانِ کارگرانِ فصلی وارد آمریکا میشوند. در چین چنین خبرهایی نیست.
      لذا وقتی معادله مینویسید؛ از مقایسهٔ «کُنگو» و «اریتره»؛ تمدّن ایران را استخراج نکنید.
      مسئله بر سرِ برنامه ها است. مسئله بر سرِ «ترمیم یک پُل در ۴۳ ساعت» است. مسئله بر سرِ این است که هرکجای ایران ویران شود؛ همچنان ویرانه میماند.
      به همان «تخت جمشید» نگاهی بیندازید.
      ۲۳۰۰ سال است که همچنان «ویرانه» مانده است.
      به «شهرِ ممنوعهٔ چین» نگاهی بیندازید که همیشه در حالِ ترمیم و نگهداری است.

      سپاس

      حذف
    2. این مطلبت جالب بود! واقعیت را باید گفت. عیب تو این است که فقط ایرادات را خوب می بینی. ولی مثه دیگر ایرونی ها همانند خر در گل مانده ای و راهکار برون رفتی نداری. بدرود.

      حذف
    3. ناشناس گرامی
      اگر منظورتان از مطلبِ خوب مسئلهٔ «تختِ جمشید» بود؟؟!! ... مطلب تازه ای نیست و آنرا سالها پیش گفته ام و اینجا تکرارش کردم.
      امّا گفتید که مثلِ خر در گِل مانده ام. از یک نظر درست است.
      مثلی تُرکی هست که میگوید:

      زمانی «سوارکار» هست؛ امّا اسب و میدان نیست.
      زمانی «اسب و میدان هست» ... امّا «سوارکار نیست».

      حذف
  7. کژدم عزیز

    -تظاهراتی که با انگیزه بیرون آمدن و پیوستن به شلوغی در محلهای کلاسیک تجمع باشد گله ای است. نتیجه کتک خوردن و شناسایی و دستگیری و از دور خارج شدن است ولی اگر گروهی با تعداد کافی و نه بیشتر ماموریت جلب توجه نیروهای سرکوب در همین مکانهای کلاسیک را داشته باشند مفید است.

    -تظاهراتی که بصورت بیرون رفتن تک نفره به شلوغی باشد خودکشی است. همین بیرون رفتن یکنفره در روزهای شلوغی و انجام کاری خارج از مسیر و ساعت تظاهرات مثلا زدن یکی از اعضای خانواده فردی که قبلا شناسایی شده در عصر یا شب همان روز می‌تواند مفید باشد. افرادی که توانایی بدنی دارند با برنامه ریزی موفقیت کسب خواهند کرد.

    -تعیین محل تظاهرات به جز مراحل آخر دست مردم نیست اکثرا ماموران اطلاعات یک محل را در رسانه ها و اینترنت مطرح و داغ می‌کنند که مهم نیست چون مقداری بی‌نظمی لازم است تا گله ها و ماموران مشغول هم شوند. آنچه اهمیت دارد استفاده از روزهای شلوغی در خارج از مسیر و ساعت تبلیغ شده است.

    -شهر های مجاور باید وقتی نیروها برای شلوغی به مکانی خارج از محل خدمت اعزام میشوند خدمت خانواده و اموال آنها برسند. ضربه به اموال هم مفید است مثلا مغازه و اتوموبیل و منزل را می‌توان به آتش کشید.

    - باید نوع اهداف مشخص باشد. زدن کدام دسته افراد مفید است؟ زدن کدام نوع زیر ساختها مفید است؟ مثلا ضربه به زیر ساخت برق خوب است یا بد است؟ گرفتن صدا و سیما فایده دارد یا ندارد؟ کدام افراد را باید ناکار کرد و کدام را باید کشت؟ ما هنوز اینها را تعیین نکرده ایم. رسانه و اینترنت بیشتر برای این مفید است. میتوان افرادی را از همین الان مامور پخش این روشها و اهداف در اینترنت کرد.

    -معرفی اهداف بصورت کلی بسیار خوب است تا گروهها بدانند انجام چه کارهایی راهگشا است و چه کارهایی در این شرایط بیفایده است. اینترنت برای پخش کلی ایده خوب است ولی مطمین نیستم برنامه ریزی کارها روی بستر اینترنت کار درستی باشد. گروههای کوچک با ابزار ارتباطی که خودشان دارند بهتر جواب میدهد چون در روزهای شلوغی بستر اینترنت بدرد نمی‌خورد.


    -تعیین مصداق اهدافی که بصورت کلی معرفی شده اند به عهده اجرا کنند باشد(کدام فرد خاص، کدام پمپ بنزین و ...) پس از تعیین اهداف(فرد خاص یا ابزار و اموال مورد استفاده سرکوبگر) باید گروههای ۵ نفره تا ۱۵ نفره ماموریت خود را بدانند و برای اجرای آن در اولین روزی که فرصت شد(تظاهرات) برنامه ریزی کنند یعنی شناسایی قبلی، تهیه ابزار، رسیدن به محل، اجرای نقشه و برنامه ای برای خروج.

    -معرفی روشهایی برای ارتباط خارج از اینترنت به مردم مفید است. به هرحال باید دانست که مثلا امروز روز اجرای برنامه است و منابع و افراد را به موقع به هدف رساند. استفاده از تاریکی وقتی ماموران سرکوب دویده و خسته هستند کارگشا است بگذارید بدوند، برای رسیدن به هدف وقت خواهید داشت.

    -ما روی رسانه بیش از حد کار کرده ایم و اصلا مفید نبوده. تا بشود باید از روشهای اینترنتی و موبایلی برای روز تظاهرات و شلوغی دوری کنیم. برای روزهای هدف شاید ملاقات حضوری مفید تر باشد... همانطوری که برای پیک‌نیک وسایل جمع می‌کنیم. تعدادی اندک از افرادی که همدیگر را میشناسند و از هیچ جا در تعیین مصداق و نحوه اجرا دستور مستقیم نگرفته‌اند راهکاری است که به نظر من چاره ساز خواهد بود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نظرات خوکچه گرامی را می پسندم. و نظر شخص خودم این است. روز 22 بهمن بزرگ و کوچک اهالی کشور تهران و بزرگ و کوچک همه شهر های تهران به تهران ریخته و با تمام قوا و انرژی همچون سیلی خروشان تلویزیون را گرفته و از همان جا سقوط نظام را اعلام کنند. اگر مردند و می خواهند در اینده زندگی کنند.و اگر بقول ناشناس گرامی بالا هم این اخوندا و این زندگی مطلوبشان هست. خود دانند. ولی دیگر ننشینند و دایم عین پیر زنها چس ناله سر دهند و از همه چیز شکایت و اه و ناله کنند. والسلام. بدیهی است حول محور پیشنهاد بنده می توان به شکل میدانی تری بحث کرد.در ضمن بدیهی است که در تصمیم گرفتن تصرف تلویزیون باید از هیچ گلوله و سلاحی نترسند. و شعارشان این باشد. یا مرگ یا زندگی شرافتمندانه.اصلا از مرگ نباید بترسند. چون در ایران معنی زندگی و مرگ عوض شده. یک مردانگی دیگر این دو واژه را بجای خود بر می گرداند.

      حذف
    2. ببینید روشهایی برای ضربه به سیستم بانکی میتوان در نظر گرفت. با برنامه ریزی درست میتوان ۷۰ درصد خودپردازهای تهران را در یک شب خراب کرد و چون همه رمز اینترنتی کارت خود را ندارند این باعث فشار به سیستم بانکی خواهد شد.
      خیلی راحت lcd این سیستم ها را میشود خرد کرد. در فیلم زیر روش کار را میبینید هرچند اجرا ضعیف است و مجری یک فرد عصبی است که فراموش می‌کند و بار دوم ماسک خود را بر می‌دارد و بعدا گیر می‌افتد. ولی کلیت موضوع را مشاهده می‌کنید:

      https://www.youtube.com/watch?v=vopn5j13Sd4

      این کار را گروهای دو نفره که یکی سوار موتور با پلاک پوشیده باشد بهتر هم انجام می‌دهند و البته نیاز به یکی دوبار تست دارد تا بشود در سطح وسیع اجرا کرد. همانطور که گفتم باید دید انجامش تا چه حدی مفید است؟

      حذف
    3. روش هوشمندانه تر اسپری رنگ پاشیدن روی lcd میباشد که میتوان با صورت خندان هم انجام داد.

      حذف
    4. سلام
      این گونه اقدامات اولا که کودکانه به نظر میرسد و در ثانی این اقدامات نیازمند وجود گروهی شبیه دار و دسته مسعود رجوی و ساختاری شبیه به آن نیاز دارد
      برای انقلاب الگوی ونزوئلا را بررسی کنید
      فردی با ایده مشخص مخالف مادورو و دارای مقبولیت رهبری موقت جنبش را با تمام ریسک بر عهده گرفت و خود نیز در میدان حاضر شد .
      در ایران هر فردی را که در سیستم حاکمیت در نظر بگیرید در نهایت مجیز گوی کلیت نظام است و چنین اراده و خواستی ندارد .
      شاید از میان تمام نمایندگان مجلس محمود صادقی دارای پیشینه به نسبت مقبولی میباشد و همواره در یک خط و راستا سخن و عمل داشته است .
      که متاسفانه در صورت اقدام ممکن است ده هزار نفر هم به ندا و فراخوان ایشان گوش ندهند .
      این ملت هنوز راه خیلی زیادی را باید طی کنند که به یک سطح حداقل از شعور برسند که اینان ( ملت ) بندگان خدا و شهروندان یک کشور میباشند و هر حکومتی مجبور و ملزم به رعایت حقوق اینان و تامین زیرساختهای لازم برای بقا و کار و زندگی میباشد . هر فردی در هر سرزمینی بعنوان شهروند وظیفه قانون مداری و رعایت اصول اجتماعی میباشد و باید بر اساس توانایی و شرایط خدمتی به جامعه ارائه دهد و قسمتی از در آمد را بعنوان مالیات جهت حفظ و ارتقای سیستم پرداخت و در برابر از سیستم خدمات لازم را دریافت کند.
      امروز در اخبار ساعت دو بعد از ظهر شهروند خوزستانی که در مورد بارش و سیل توضیح میداد قبل از شروع بحث اصلی کلی چاپلوسی برای رهبر و مسئولین و امت شهید پرور و خوزستانی های شهید پرور انجام داد . براستی آیا چرا ؟ آیت الله خامنه ای چه نیازی به این چاپلوسی دارد ؟ و مطمنا هیچ کس از وی درخواست این تملق را نداشته و بابت عدم انجام آن نیز هیچ جریمه و تنبیهی شامل حاش نمیشد .
      باور کنید که این ملت خود چنین اند و سیستم و نظام گاهی از این همه ریا و تملق بیزار میگردد .
      باید این مردم به رشد هقلی و شرافت برسند که در این صورت سیستم هم یا تغییر خواهد کرد یا واقعا اصلاح خواهد شد .

      حذف
    5. ناشناس گرامی
      -به هر حال ایجاد حدی از بی نظمی برای رسیدن به نظم بعدی لازم است. البته در نظرهای دیگر گفتم که راهکار اصلی احتمالا بستن راههای مواصلاتی به تهران و کارهای دیگر است. ضربه به خودپرداز و کارهای مشابه بیشتر اثر موقت دارد و مقداری ضرر به مردم هم حساب میشود و میتوان آنرا وندالیسم هم دانست ولی وقتی هیچ کس تکانی نمی‌خورد کمی کسب روحیه خوب است.
      -بدون هماهنگی با بخشهای نظامی و به دست آوردن اسلحه تقریبا هرکاری بیفایده است. نیاز به اسلحه و به دست گرفتن زیرساختهای ارتباطی وجود دارد. در صورت لزوم هر چه در زمینه پدافند غیر عامل برایش برنامه ریزی شده را باید بتوان به دست گرفت و گرنه هیچ...
      -در مورد ونزویلا قضیه فرق دارد مثلا علت موضع گیری بسیار سریع آمریکا و بخصوص همراهی فرانسه(که اخیرا در هرکاری با آمریکا زاویه دارد) در این مساله را با کمی دقت می‌توانید پیدا کنید، ایران در این وضعیت نیست...
      -شخصا امیدوارم الگوی ونزویلا موفق باشد ولی برای رسیدن به آنجا باید ۳ تا ۵ سال گرسنگی بکشیم که کار زجر آوری است. موافقم که اگر الگوی فکری مردم ایران همین باشد متاسفانه به سمت الگوی ونزویلا می‌رویم، این مسیر از خوردن حیوانات خانگی مانند سگ و گربه و بازار فروش گوشتهای فاسد شده و کشتن همسایه برای بسته یک کیلویی آرد عبور می‌کند که کسی درباره آن صحبت نمی‌کند.

      حذف
  8. پرسش خوبیه اما نباید از این غافل شد که شما در اول شروع این وبلاگ راهنمایی های عملی خوبی در این رابطه کردید.. جواب ها Civil هستند.. پس کو این مدعیان شارلاتان اپوزوسیون تا در جامعه رهبر نظر و یا حتی انتقاد کنند.. و آیا آن ارتش بدها یا سرهنگ ها که در دوره ای جلوی دوربین های شبکه های لس آنجلسی سخنرانی ها میکردند.. تا بیاند کمی سطح پیشنهادات رو Army کنند؛.. هدف و تلاش شما درست بوده هست بدون اینکه نتیجه هر چه که باشد؛ اول باید گله نبود.. و دوم یا نیاد یا برای آخرین رقصش در میان نبرد در صورت لزوم آماده باشه.. این اپوزوسیون بعد ۴۰ سال نفهمیدند که باید بلاخره یکجا باید اختافات رو کنار گذاشت و دورهم جمع بشند و فریاد همه برای ایران و ایران برای همه رو سر بدند!؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. حق با شماست. تا کنون هرچه مطرح شد از جمله آنچه من به درست یا غلط گفتم تجربه عملیاتی پشت آن نیست. ما نیاز به برنامه ریز اطلاعاتی و نظامی با تجربه عملی داریم... شاید این افراد در جایی در حال نقشه ریزی هستند، ولی اگر می‌خواهند از مردم برای نقشه های خود کمک بگیرند تاکنون هیچ نشانه ای از تلاش آنها برای برقراری تماس ندیده‌ایم و نشنیده‌ایم.

      حذف
  9. ژیله زردها مصداق بارز تظاهرات سازمان یافته است و البته تظاهرات ونزوئلا از زمره انگولکهای سیاسی صهیونیستی است با شیوه مرسوم نفوذ به لایه های دولتی و ناراضی تراشی با ایجاد فساد و دزدی و هرج و مرج.

    خیالتون راحت ایران هرگز انقلاب نمیشه، اما مقدمات رژیم چنج در قالب یک کودتای نمایشی تو سال دیگه فراهم میشه.

    پاسخحذف
  10. خوانندگان گرامی
    اگر نتوانم بگویم «از همان هفته هایِ نخستین»؛ امّا میتوانم بگویم که از همان ماههایِ نخستینِ تولّدِ این وبلاگ؛ از «ایرانیان» خواستم که بیایید و بر سرِ مسائل اساسی بحث کنیم.
    من (کژدم) اشتباه میکردم. زیرا وبسایتهایِ «حمایت شدهٔ فراوانی» وجود داشتند تا «مسائل اساسی» را به صورتی عمدی به «گندابِ حرّافیهایِ بی پایان» تبدیل کنند که هیچگونه «برآیندِ مِیدانی» نداشته باشد.
    از سلطنت طلبهایِ احمق که حتّی نمیدانستند بالاخره در «سیّد رضا دیبا» ذوب شده اند؟ و یا اینکه به دنبالِ «راهِ برون رفت» از معضلات بر پایهٔ «بازگشت به شکوهِ دورانِ پهلوی» هستند و «سیّد رضا دیبا» با اینکه بی لیاقت است؛ امّا از نظرِ آنها «تنها راه» است.
    من (کژدم) یک «وِلگردِ کوچه پس کوچه هایِ سیاسی» بودم که تلاش کرد که بگوید: دورانِ دایناسورها پایان یافته است و هر گونه نظریّه ای که برایِ بازگشت به «گذشته» طرّاحی میشود؛ «آب در هان کوبیدن» است.
    پس از ۹ سال تلاش؛ باید بگویم که شکست خورده ام. زیرا خوانندگانِ این وبلاگ؛ پس از ۹ سال؛ همچنان نفهمیده اند که وقتی از آنها دعوت میشود تا در رابطه با یک مسئلهٔ بسیار مشخّص با نامِ «سازمان یافتگی و حرکتِ گلّه ای»؛ نظر بدهند؛... هیچگونه علایم حیاتی از اینکه «موجوداتِ زندهٔ سیاسی هستند» را از خود نشان نمیدهند.
    تعدادِ نظرات بسیار «کَم» بود؛ امّا اینکه همهٔ نظرات مانندِ «پرتابِ بی هدفِ کلمات» بودند؛ چیزِ دیگری است و این «چیزِ دیگر» به من (کژدم) میگوید:
    ۱- ایران هیچ «ژنرال»ی ندارد.
    ۲- ایران هیچ «ایرانی» ندارد.
    ۳- سرزمینی که نَه «سرباز» و نَه «فرماندهِ آگاه» دارد؛ محکوم به خشکیدن مانندِ «دریاچهٔ آذربایجان» است.

    زیرا زمانی که از «سازمان یافتگی» و «حرکتِ گلّه ای» پرسیده میشود؛... حدّ اکثرِ عُمقِ نظراتِ منتشر شده «تکنیکها و تاکتیکهایی» هستند که حتّی «جایگاهِ استراتژیکِ آنها» تعریف نشده اند.

    (دنباله در پایین)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. (ادامهٔ بالا)

      در زمانی پیش از این از «ساختار شناسی» و «ساختار سازی» سخن گفتم. آیا خریداری داشت؟ ... نَه ... نداشت.
      همهٔ مشغولیتهایِ ذهنی بر رویِ «رویدادهایِ روزانه» متمرکز بود و همین اکنون نیز به صورتی غیرِ قابل تصوّر همهٔ ذهنها همچنان بر «رویدادهایِ روزانه» متمرکز هستند.
      به عنوانِ مثال: «رویدادهایِ ونزوئلا» به گونه ای مطرح میشوند که گویی «آزادیِ ونزوئلا»؛ همانا «آزادیِ ایران» است.
      این «کثافتکاریِ عَمدیِ بازی با کلمات = علمِ کلام » در «بهارِ عربی» نیز مطرح بود؛ امّا به خاطرِ اینکه «هیچ درسی از آن آن آموخته نشد»؛ ... همچنان تکرار می شود.
      برایِ من (کژدم)؛ ماجرایِ «ونزوئلا» هیچ ارزشی ندارد... مگر به عنوانِ «موشِ آزمایشگاهی».
      برایِ من (کژدم) ... «ونزوئلا» فقط یک «تجربهٔ زنده» از «دگر دیسی» است و اینکه عدّهٔ بسیاری از «ساکنینِ ایران» و «قرمساقهایِ خود روشنفکر پندار» میخواهند از «ماجرایِ ونزوئلا» آرزویِ «دموکراسی برایِ ایران» را از «چاهِ درماندگیِ سیاسیِ خود» بیرون بِکِشند؛ هم خنده دار و هم تراژدی است.

      (دنباله در پایین)

      حذف
    2. (ادامهٔ بالا)

      «سازماندهی» نوعی از «ساختار سازی» است. هیچ حرکتِ «ساختار سازانه»ای بدونِ تعریفِ هدف و یا تعریفِ مجموعه ای از اهداف؛ امکان پذیر نیست.
      البتّه «ساختار شناسی و ساختار سازی» بحثِ بسیار گسترده ای است و نمیخواهم پایِ این مبحث را به میان بیاورم و فقط میخواهم به یکی از میوه های این مبحث که « تظاهراتِ سازمان یافته» میباشد بپردازم.

      مهم نیست که یک تظاهرات «کوچک» و یا «بزرگ» باشد. مهم این است که هدف و یا اهدافِ آن به دقّت تعریف شده باشند. پس از آن نوبت به سازماندهی می رسد.
      سازماندهیِ یک تظاهرات فقط سازماندهیِ یک حمله نیست؛ بلکه باید «عقب نشینیِ سازمانیافته» را نیز دِر بر می گیرد.
      شما نمیتوانید واردِ اتاقی شوید که نمیدانید چه راههایِ خروجی دارد!!!
      شما نمیتوانید واردِ کوچه ای شوید که نمیدانید که آیا «بُن بست» است؟
      اگر «عقب نشینیِ سازمانیافته» را به «ابیلفض» و «الله» بسپارید؛ حتماً دستگیر و در شرایطی دیگر که به «سطحِ نبرد» بستگی دارد؛ چه بسا «کشته» خواهید شد.

      پرسش این است که:

      پس از تعریفِ دقیقِ اهداف و رسیدن به مرحلهٔ «تظاهاتِ سازمان یافته»؛ به چه نوع «اطّلاعاتی» نیاز داریم؟

      نیاز داریم که به همهٔ تظاهر کنندگان بگوییم که:
      ۱- آن منطقهٔ مشخّص که برای تظاهرات تعیین شده است؛ از نطرِ نظامی (رویارویی با نیروهایِ دشمن) در کدامین جغرافیایی قرار دارد؟ چه تعداد مراکزِ نظامی و انتظامی در آن منطقه وجود دارند؟ راههای حمله و عقب نشینی کدامند؟
      ۲- مسیرِ ترابریِ «نیروهای دشمن» برای سرکوبِ مردم باید شناسایی شوند.
      ۳- باید بخشی از نیروهایِ مردمی؛ برایِ مسدود کردنِ راهِ نیروهای دشمن در آن ناحیه گُسیل شوند.
      ۴- باید بخشی از نیروهایِ تظاهرات؛ برایِ نجاتِ دستگیر شدگان؛ زخمیها و ... آماده شوند.
      ۵- ......
      و... و ...و .... این لیست میتواند بسیار گسترده تر باشد.
      امّا من (کژدم) فقط خواستم که از «پیلهٔ ابریشمی» بیرون آمده و به مسائل بسیار جدّی تر از «خیالبافیهای شبهِ روشنفکرانه» نگاه کنید تابه معنایِ واقعی در قامتِ یک «روشنفکر» ظاهر شوید.

      اگر با این توضیحات توانسته ام که ذهنِ شما را روشن کُنم؛ منتظرِ «نظراتی پُخته تر» می مانم.
      وَ گرنه:
      It is just waste of the time & energy

      حذف
    3. (ادامهٔ بالا)
      پرسشهایِ بَعدی اینها خواهند بود:

      ۱- آیا میتوان «تظاهراتِ گلّه ای» را که دیگران مکان و زمانش را مشخّص کرده اند؛ به ابزاری در دستِ «تظاهراتِ سازمان یافته» تبدیل نمود؟
      به معنایی دیگر: آیا میتوان تظاهراتِ گلّه ای را به بخشی از «حملهٔ آگاهانه» به ستونِ فقراتِ رژیم تبدیل کرد؟ طوری که هَم «تظاهر کننده» و هَم «نیروهایِ دشمن» (رژیم) را به چشمهایِ از حدقه درآمدهٔ «متعجّب» تبدیل کرده و «محصولِ موردِ نیاز» را برداشت نمود؟
      فرض کنید که کسی میخواهد با خانواده اش به رستوران برود. آیا میتوان ۴ چرخِ اتوموبیلشان را پنچر کَرد تا مجبور شوند از «تاکسی» استفاده کنند و ناگهان یک «تاکسی سرگردان» در جلوشان سبز شود و آنها را به رستوران ببرَد؟
      این «تاکسیِ سرگردان» را باید «آفرید».
      تمامی وجودِ یک «ساختار ساز» ... آفرینش است.
      «ساختار ساز» همان موجودی است که او را «خدا» می نامید.
      آیا میخواهید که «خدا» شوید؟
      یااینکه در حدّ یک «سَگِ قلّاده به گردن» (شیعهٔ مقلّد) باقی مانده و در چرخهٔ «بازیهایِ کلامی»؛ مانندِ گربه به دنبالِ «دُمِ خود» بچرخید؟
      پیشنهادِ من (کژدم) این است که «آفریدگار» شوید و «ذِقّ و ذِقّ» را کنار بگذارید.

      حذف
    4. (ادامهٔ بالا)
      حتماً ماجرایِ «عملیاتِ کربلایِ ۴» را که اخیراً نُقلِ مجلس شده بود را دنبال کرده اید.
      مگر این عملیّات؛ نوعی از «تظاهراتِ سازمان یافتهٔ مسلّحانه» نبود؟
      چرا شکست خورد؟ آیا میتوانید دلایلِ اصلیِ شکستِ این «تظاهراتِ مسلّحانه» را موشکافی کنید؟
      اینکه «گروهبان حاجی بادمجان میرزا قاسمی» و «دکتر محسن رضایی» و سایرِ ارازل و اوباش که «مقامِ طرّاحی و فرماندهیِ این تظاهراتِ مسلّحانه» را به عهده داشتند و «حزبلبیلیهایِ خودی» را در مقیاس ۸۰۰۰ «رأس الاغ» را به کُشتن و یا «اسارت» و «مفقود الاَثر شدن» و «موردِ تجاوزِ جنسی» توسّطِ سربازانِ ارتشِ عراق قرار دادند؛ ...
      چرا در این عملیّات شکستی مفتضحانه خوردند و «اکبرِ بهرمانی» به «چه کُنَم... چه کُنم» افتاده بود که در نمازِ جمعهٔ باشکوهِ الاغهایِ حزب اللهی؛ چه بگوید؟ را کنار بگذارید.زیرا بحث بر سرِ «یافتنِ مقصّر» و یا «خائن» نیست؛ بلکه بحث بر سرِ «تعریفِ اشتباهی از اهداف» و «عدَمِ آگاهی از تواناییهایِ دشمن» و همچنین «عدمِ سازماندهیِ عقب نشینیِ سازمان یافته» است.
      اگر آن «احمقها» اکنون «ستاد نشین» و «قهرمانِ سپاهِ قدس» شده اند؛ باید در مقوله ای دیگر موردِ بحث و بررَسی قرار گیرد.
      همین «گروهبان حاجی بادمجان» نیز مانندِ «رحیم صفوی» و «دکتر محسن رضایی» از طرفِ «انگلِ بنیانگذار» به خاطرِ به کشتن دادنِ «اوباشانِ خودی» و «بی لیاقتی» به اعدام محکوم شده بود.
      این «گروهبان حاجی بادمجان» تا همین ۳ سالِ پیش نیز مانندِ خَر در گِل مانده بود و اگر «کیرِ پوتین» را لیس نمیزد؛... همهٔ نیروهایش را به دریایِ مدیترانه میریختند. امّا اکنون به خاطرِ حمایتهای «خدایگان روسیه»؛ این «گروهبانِ میرزا قاسمی» به «قهرمانِ عکسهایِ سِلفی» تبدیل شده و لقبِ «آریوبرزنِ عارف» را گرفته است.
      اگر بتوانید دلایلِ شکستِ مفتضحانهٔ «کربلایِ ۴» رابفهمید؛ ... قهرمانانِ «آفرینشِ ایرانِ نوینِ آینده» خواهید شد.

      بیش از این؛ دیگر حرفی نمیزنم.

      حذف
  11. کژدم گرامی با درود،اگر به صورت کلی و از بالا به زندگی روزمره موجودات ساکن ایران و حتی خارج از ایران نگاه کنید تنها وجه مشترکی که دارند مسلمانی است، ایرانیان به معنی واقعی کلمه مسلمان و شیعه اند، این را خودتان نیز چندبار گفته بودید، ایرانیان برای اسلام میجنگند، برای حسین میجنگند، حتی در محرم با تمام وجود به سر و سینه میزنند، ولی هیچگاه برای ایران نمیجنگند، این حیوانات هیچ درکی از ایرانی بودن ندارند، این حیوانات برده صفت اند، اگر قبل از سال 57 را فاکتور بگیریم اسلام و جمهوری اسلامی به بدترین و فجیع ترین راه ممکن این کشور را نابود کرده است ولی کک هیچکس نمیگزد نمی دانم چگونه بگویم که متوجه شوید این جماعت به هیچ عنوان از ایرانی بودن، نابودی ایران و هر موضوعی که به شرافت و وطن پرستی ختم شود کوچکترین درکی ندارند.یک نفر را میشناختم که عقیده اش این بود که آخرت بر دنیا برتری دارد و هرکاری که برای سعادت در آخرت صورت گیرد از نظر او هیچ اشکالی که ندارد هیچ ثواب هم دارد او ایران را بخش کوچکی از دنیا میدید که اگر لازم باشد برای سعادت آخرت باید آن را نابود و با خاک یکسان کرد و هیچ اشکالی هم ندارد. شاید این شخص مستقیما نماینده ی همه نباشد ولی باوری که دارد با خلوص کمتر یا بیشتر پایه ی اصلی فکری همه ی ساکنین ایران در طول چندصد سال اخیر است شاید به زبان نیاورند، شاید انکار کنند ولی قلبا به آن باور دارند و در همین مسیر پیش میروند. زحمات بی دریغ یک ساله شما مثل نوش دارو بعداز مرگ سهراب است، شما برای ایرانیان مینویسید ولی متاسفانه ایرانی وجود ندارد. ایرانیان سالها پیش یا مرده اند یا گوشه نشین شده اند چون قدرت در دست اکثریت خائن است.تعداد افرادی که به وبلاگ شما در این یک دهه سر میزنند اگر از رهگذران و ساندیسیان فاکتور بگیریم تعداد بسیار کمی هستند که شما را درک میکنند و میدانند و میفهمند که چه میگویید ولی همین تعداد اندک نیز در ایران پراکنده اند من خودم را مثال میزنم که از سال اول این وبلاگ باشما بوده ام باتمام وجود و از ته قلبم این را میگویم که حاظرم در صورتی که یک گروه منظم و هدفمند بود که برای ایران میجنگید نه یک بار بلکه هزاران بار در این راه بمیرم ولی کو؟ کجا؟ تنها و تنها تشکیلاتی که در این چندسال حداقل منظم تر و منسجم تر بوده است فقط مجاهدین بوده اند که آنها را نیز نیازی نیست من بگویم خودتان میدانید که همان جمهوری اسلامی و اسلام و ووو هستند در لباسی دیگر. مهم نیست که همین اقلیت وبلاگ شما چه بگویند و چه کار کنند چون بسیار کم و پراکنده اند و حتی از همین اقلیت هم خیلی کم خایه ی یک حرکت واقعی را دارند، سرنوشت ایران را 90 درصد احمق هایی رقم میزنند که در مشهد در حرم رضا پول میدهند تا کبوتر آزاد کنند، کبوترهایی که خانه شان همان جاست و فردا دوباره برمیگردند و دوباره و دوباره پول میدهند تا آنها را آزاد کنند!!!!! سرنوشت ایران دست همین افراد است چرا؟ چون همین افراد ایرانند، کشور یک منطقه ی جغرافیایی نیست، کشور مردم ساکن آن منطقه اند. مهم نیست که ما و شما باهم چه مسائلی را مطرح کنیم و چه استراتژی برای آینده ی ایران داشته باشیم مهم این است که نتیجه ی این استراتژی و هدف نهایی آن باید نجات مردم ایران باشد که وجود ندارند. مثل معادله ای است که جواب ندارد. با درود

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      من (کژدم) برایِ «شما» و آن «تعدادِ انگشت شمار و پراکنده» مینویسم. من (کژدم) برایِ شیعیان و سُنّی ها و مسیحیان و بودائیان و هندوها و یهودیهای مذهبی و بهائیان نمی نویسم.
      من (کژدم) برای کمونیستها و جمهوریخواهان و سلطنت طلبان نمینویسم.
      من (کژدم) به نیکی میدانم که با «مدفوع» نمیتوان «کِیک» درست کرد. اگر هَم درست شود؛ نتیجه اش «مجاهدینِ خلق»؛ «سلطنت طلبان»؛ «جمهوری خواهان»؛ «مشروطه خواهان»؛ «جبههٔ ملّی چیها»؛ «بنی صدریها» و «اصلاح طلبان» و .... خواهد بود و به همین خاطر است که هیچ نکتهٔ اساسی که بتواند فرقِ حکومتِ ننگینِ شیعیِ حاکم با سایرِ «کیکهایِ پخته شده از مدفوع» نمیبینید.
      همهٔ این گروهها و سازمانها با «جمهوریِ اسلامی» از یک قماش هستند و یک «طیف» را تشکیل میدهند.
      هیچ یک از اینها «نیک پندار» و «نیک کردار» نیستند؛ امّا زبانهایِ درازی در «نیک گفتاریِ شارلاتانی» دارند.
      هیچ یک از اعضایِ این «طیفِ قُرمساقهایِ مقدّس»؛ مدّعی «ملاقات با آینده» نیستند. بلکه دعوا بر سرِ این است که «همین موجودیّتِ کنونی» چگونه اداره شود؟
      دعوا بر سرِ «حلّ ریشه ایِ بحران» نیست؛ بلکه بر سرِ «تعویقِ مرگ» است.

      حذف
    2. با درود بر کژدم گرامی,

      ... هیچ یک از اینها «نیک پندار» و «نیک کردار» نیستند؛... بله, این شاخص " ناسیونالیسم نوین " ایرانی است.
      سرفراز باشید.
      ایرانی در غربت

      حذف
  12. کژدم گرامی با درود مجدد، در ادامه نظر قبل بگذارید تا یک مثال دیگر از دلیل شکستی که شما در مورد خودتان گفتید بزنم. اگر در مورد پیدایش حیات بر روی زمین و مسیری که طی کرده است تا به این مرحله رسیده است اطلاع داشته باشید میدانید که پس از اینکه اولین سلول های زنده به وجود آمدند در ابتدا تک سلولی بودند ولی پس از چندید سال بعضی از این سلول ها به صورت کلونی درآمدند که با اینکه در کنار هم بودند ولی هرکس کار خودش را میکرد به گونه ای که هرسلول تمام نیازهایش را خودش برای خودش تامین میکرد و هیچ سلولی وابسته به کناریش نبود و در نتیجه هیچ وظیفه ای هم نسبت به هم نداشتند. این مسیر برای آنها هزاران سال طول کشید ولی آن کلونی ها همیشه همان کلونی باقی ماندند و فقط در تنها چیزی که باهم شریک بودند نابودیشان بود چون به هم چسپیده بودند.اما بعضی کلنی ها به دلیل جهش در بعضی سلول ها و شاید عوامل دیگر به سمتی رفتند که دیگر فقط کلنی نبودند بعضی از آنها فتوسنتز میکردند، بعضی دیگر غذا را به هر شکلی که بود هضم میکردند، این مجموعه ی سلولی دیگر کلونی نبود بلکه یک جاندار سازمان یافته بود همین جاندار فقط و فقط به دلیل همان نظم و تقسیم وظیفه ای که داشتند در مدت زمان کوتاهی به جایی رسیدند که یکی از آنها مثل من در یک طرف دنیا نظرش را میگوید و یکی دیگر در طرفی دیگر آن را میخواند، نتیجه ای که از این مثال میخواهم بگیرم این است که اگر شما ساکنین ایران را در تمام کارهایی که میکنند از رانندگی، از خرید و فروش از کوچکترین مسائل زندگی تا مسائل سیاسی زیر نظر بگیرید متوجه میشوید که ساکنین ایران در واقع برعکس جوامعی مثل ژاپن یا چین و بسیاری از کشورهای دیگر شاید همه ی آنها یک سیستم منظم و دارای وظیفه ی مشخص برای هر عضو نیست، یا به قول معروف یک ملت نیست. ساکنین ایران باهم تشکیل یک جاندار منظم با وظایف مشخص را نمی دهند بلکه تشکیل کلونی میدهند دقیقا همان ویژگی هایی که میتوان به یک کلونی نسبت داد را میتوان به صورت کامل به ساکنین ایران نیز نسبت داد.یک قانونی که در طبیعت وجود دارد و شاید مهم ترینش باشد قانون بقا است، این قانون بین یک تک سلولی و یک جاندار پیشرفته هیچ تفاوتی قائل نیست و زنده ماندن آن جاندار چه تک سلولی چه پیشرفته فقط به خودش بستگی دارد فقط اگر باهم باشند شانس بیشتری برای بقا دارند. دلیل اینکه در این شرایط به جای اینکه نظرات و برنامه های منظمی در جواب سوال شما و در کل تمام سالهای فعالیت شما فرستاده شود فقط و فقط تکنیکها و تاکتیکها هستند که میبینید همین قانون بقا است چیزی که شما انتظار دارید مربوط به یک به طور مثال جاندار منظم است که هرعضوی به صورت دقیق وظیفه اش را انجام میدهد نه یک کلونی مثل ایران بنابراین وقتی اعضای این کلونی هنوز حتی یک جاندار نشده اند چگونه از آنها توقع کارهای یک جاندار را دارید؟ در ایران هرکس کلاه خودش را گرفته است تا باد نبرد مشخصا در این شرایط خفقان کسی نمی آید راه کار برون رفت بدهد یا به سوال شما پاسخ گوید بلکه به فکر نجات زندگی خودش است.گفتم که اینکه یک کلونی به یک جاندار منسجم تبدیل شد انتخاب اعضای آن کلونی برای زندگی بهتر نبود بلکه یک جهش و اجبار بود.مردم ایران فقط در یک چیز با هم مشترکند و آن هم نابودیشان است. دلیل گله ای بودنشان را میتوان در کلونی بودنشان خلاصه کرد. مردم ایران در پایه ای ترین جزئ یک ملت بودن یعنی یک ملت بودن مانده اند. شاید اگر چینی یا ژاپنی مینوشتید تاکنون بسیار معروف شده بودید ولی به فارسی؟متاسفانه فقط در هاون کوبیدن است.با درود

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی

      این مطلبی که نوشتید؛ فقط روده درازی و آسمان ریسمان بافتن بود.

      حذف
    2. بله متاسفانه بعد از انتشار متوجه شدم در کل منظورم این بود که ساکنین ایران تشکیل یک ملت نمی دهند بنابراین هرگونه برنامه ریزی که برپایه ی ملت بودن آنها صورت گیرد با شکست همراه خواهد بود، ابتدا باید به یک ملت تبدیل شوند سپس میتوانند برای آیندیشان برنامه ریزی کلان کنند. اگر یک ملت مانند ژاپن، چین و.... را مثل یک جاندار سازمان یافته در نظر بگیریم جامعه ی ایران یک کلونی بیشتر نیست،در هرصورت با عرض پوزش که وقت شما را نیز تلف کردم قصد روده درازی و آسمان ریسمان بافتن نداشتم

      حذف
  13. کژدم گرامی با درود. به نظرم برای رسیدن به تظاهراتی سازمان یافته مهم ترین عامل میتواند 1-هدف تظاهرات کنندگان از تظاهرات و 2-وجود هسته یا یک جریان سازمان یافته برای هدایت تظاهرات باشد همان چیزی که در تظاهرات 96 از آن خبری نبود، فقط چندنفر به خیابان ها ریختند و داد و فریاد کردند و برگشتند، یک عده رضاشاه رضاشاه میکردند و یک عده مخالف این شعار بودند، یک عده به حمله با هر وسیله ای معتقد بودند و یک عده به تظاهرات بدون خشونت و این کش مکش ها انرژی و وقت و فکر بسیاری از تظاهرات کنندگان گرفت گرفت و آن را کاملا به حاشیه برد. ولی مثلا در انقلاب 57 چون همه میدانستند چه می خواهند و همینطور یک جریان توسط آخوندها که به صورت هماهنگ توسط مساجد و سایر اماکن مذهبی که در همه ی محله ها بود بسیاری از این استراتژی ها را بررسی میکردند و در روز بعد پیاده، و هرکس میدانست که باید چکار کند. به نظرم مهم ترین عامل برای جلوگیری از یک تظاهرات گله ای مشخص بودن هدف تظاهرات برای همه و پایبندی به آن و همینطور وجود یک جریان سازمان یافته در راستای همان هدف در پشت تظاهرات که مورد اعتماد تظاهرات کنندگان نیز باشد.با درود

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناسِ گرامی
      به یک مسئلهٔ اساسی اشاره نمودید و آن «ایجادِ شبکه هاي اجتماعی» است. آخوندها این شبکه ها را بسیار پیش از «خیانتِ ملّلی ۵۷»؛ در اختیار داشتند و تنها کاری که کردند؛ «هدایتِ شبکه ها» برایِ سرنگونیِ رژیمِ محمد رضا پهلوی بود. لذا نمیتوان گفت که «شاهکار» کردند.
      «شاهکار» آن است که در شرایطِ کنونی بتوانی چنان شبکه هایی را بیافرینی.
      شاید سخن گفتن از «آفریدنِ شبکه ها» دست آویزی برایِ «نیروهایِ دشمن» و همچنین «اوباشانِ شبهِ اپوزیسیون» باشد تا بگویند: «خودت نیز مانندِ خَر در گِل مانده ای». که یک «مغلطهٔ احمقانه» است. زیرا من (کژدم) هرگز «ردایِ رهبری» بَر تن نکرده ام و همیشه تلاشِ من (کژدم) بر «تولیدِ اندیشه» استوار بوده است.

      حذف
  14. کژدم گرامی با درود. به نظرم حتی اگر تمام شرایط و پیش نیازهای یک تظاهرات سازمان یافته را اگر داشته باشیم فقط در صورتی موفق خواهد شد که آن جامعه آمادگی و همینطور خواهان تغییر باشد و تک تک اعضای آن حاضر به بالاترین فداکاری ها برای هدف و در نهایت یکدیگر باشند. در تظاهرات 96 یکی از مهم ترین چیزهایی باعث شکست میشد همین نبود همبستگی بین مردم بود، وقتی نیروهای ضدشورش به آنها حمله میکردند هرکس جانش را در دستش گرفته بود و فرار میکرد و اینکه دیگری به چنگ نیروهای دشمت بیفتد برایشان مهم نبود.به نظرم عنصر فداکاری هم برای خود و هم برای هدف یکی از مهم ترین پایه ها برای ایجاد یک تظاهرات هدفمند و موفق خواهد بود

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      اگر مهم ترین دلیلِ شکستِ جنبشِ یوتیوبی ۸۸ را در خیانتِ آشکارِ «رهبرانِ جنبش» بدانیم؛ اشتباه است.
      جنبشِ یوتیوبیِ ۸۸ از نظرِ «فرهنگِ سیاسی» آنقدر «حقیر و فقیر» بود که حتّی در صورتِ تسلیم شدنِ «انگلِ فرزانه»؛(پَس دادنِ رأی ها) راه به جایی نمی بُرد. زیرا نظریهٔ «بازگشت به دورانِ طلاییِ انگلِ بنیانگذار» به عنوانِ «دورانِ دموکراسیِ ایرانی»؛ یک «رؤیایِ احمقانه» و بازگشت به «خیانتِ ملّی ۵۷» بود.
      دورانِ «انگلِ بنیانگذار»؛ دورانِ «بِلبشو و هرج و مرج» بود. در آن دوره دار و دسته هایِ «انگلها» هنوز نمیدانستند که با آن «سیبِ بزرگِ قدرت» چه بکنند؟ امّا روسها به «اکبرِ بهرمانی» یاد دادند که چگونه رفتار کنند.
      «قتلِ عام ۶۷» نخستین نشانهٔ «برقراریِ قدرتِ انگلهایِ شیعی» بود.
      پیش از قتل عامهای ۶۷ ؛ عملیاتهایِ فراوانی مانندِ «کربلایِ ۴» انجام داده و «شکستها» را «پیروزی» جلوه دادند.
      همین اکنون نیز «شکستهایِ بزرگ» را «پیروزی» جلوه میدهند؛ زیرا هنوز هم نمی فهمند که چکار باید بکنند؟! و BBC و سایرِ موجودیتهایِ فرهنگی که خود را «خبرگزاری» مینامند؛ کارِ اصلی آنها «فرهنگ سازی برایِ پذیرشِ حاکمیّتِ جهانی = گلوبالیسم» است؛ لذا وظیفهٔ تعریف شدهٔ آنها تحمیقِ مردم است.
      آیا این موجودیّتهایِ ظاهراً خبری؛ با «کولبران» و «گور خوابها» و «کودکانِ کار= طعمه هایِ طبیعی بچه بازی» تماس برقرار میکنند؟ .... هرگز.
      آنها با با بی شرفهایی که سرگردانند و نمیدانند که بالاخره «جمهوری؟» و یا «پادشاهی؟» ... رابطه برقرار میکنند.
      کسانی که نقشِ «قرمساق» را در این میانه بازی میکنند؛ همان «لَپ تاپاله به دستان» هستند که ظاهراً خود را «اِلیت» مینامند و فکر میکنند که «مرکزِ اشائهٔ فرهنگِ نوین» هستند. در حالی که که تفکّراتِ سیاسیِ آنها از حدّ «درازیِ کیرشان» فراتر نمی رَوَد.

      حذف
    2. اگر با «کولبران» تماس گرفته و از آنها در رابطه با «آیندهٔ طلایی» بپرسید؛ چه خواهند گفت؟
      آیا حتّی یک مُدعیِ خبرنگاری را سراغ دارید که با «کولبران» مصاحبه کرده و از اندیشه هایِ مشعشعِ «کولبران» در رابطه با «حاکمیتِ آینده» بپُرسَند؟
      زمانی که خواستهٔ یک «بلوچ» به داشتنِ «مسجدِ سُنّی» کاهش پیدا کرده است؛ چه انتظاری از این موجودات دارید؟ این موجودات هنوز نفهمیده اند که «زورَکی» زنده هستند. آن گاوِ روشنفکرِ بلوچ که خود را «دوشوکی» مینامد و قرار است که حقّ بلوچها را اعاده کُنَد؛ فقط به نوشته هایِ پراکنده در رابطه با «ظلم ستیزی» آویخته و کاسهٔ سَرِ حقیر و کوچکش توانایی «هضمِ آینده» را ندارد و همچنان در دایرهٔ «داشتنِ مسجدِ اهلِ تسنن» گرفتار است.

      دردها فراوانند.

      حذف
    3. من (کژدم)؛ همان «باب» هستم.
      اگر از این «باب = دَر» وارد شوید؛ دشتهایِ سبز و پُر آبِ آینده که نویدِ «احیایِ زندگی» است را خواهید دید.
      اگر من (کژدم) را انکار کنید ... راهی به جز «سَگ دو زدن» در بیغوله هایِ به ارث مانده از «گذشته هایِ تاریک»؛ در برابرتان نخواهید دید.

      ۲ پرسشِ بنیادین وجود دارند:

      ۱- آیا به گذشته باز گردیم؟

      ۲- به «آینده» سلام کنیم؟

      پاسخِ من (کژدم) به آن روسپی زاده هایی که «بازگشت به گذشته» را «ترویج و تبلیغ» میکنند؛ این است که:
      «احیایِ عصرِ دایناسورها» نه تنها امکان پذیر نیست؛ بلکه اتلافِ وقت و انرژی و ثروتهایِ ملّی برای رسیدن به «ناکجا» است.
      اگر این «وقتها» و «انرژیها» و «ثروتهایِ ملّی» را در راهِ «ملاقات با آینده» مصرف کنیم؛ نتایجِی غیرِ قابلِ وصف را بدست خواهیم آورد.
      گویی که پس از «کِشتِ گندم»؛ انتظارِ ۷ برابریِ بازدِهی داشته ایم و ناگهان با بازدِهیِ ۱۰ هزار برابری روبرو شویم.

      حذف
    4. در رابطه با «تظاهراتِ سازمان یافته» بسیار گفتیم؛ امّا چیزی نگفتیم. آنچه که من (کژدم) گفتم نیز در حدّ «تئوری» یخ زده است.
      به یک «مثال» پناه می بَرَم:

      زمانی که گفته میشود: «به مِس نیاز داریم»؛ عدّه ای معدود پیدا میشوند که میفهمند «تولیدِ مِس» میتواند به بخشی از تجارت و تولید تبدیل شود بَرندگانِ آینده خواهند بود زیرا پیش از دیگران مسئله را فهمیده اند. امّا آنهایی که فکر میکنند «نیاز به مِس» همیشه بوده است و اعلامِِ «نیاز به مِس» فقط یک «پروپاگاندا» برایِ بالا بردنِ «ارزشِ مِس» است؛ بازی را خواهند باخت. در چنین شرایطی؛ آنهایی که اقتصادشان در «بازارِ مِس» تعریف شده است؛ میتوانند «شاخِصِ عینی» باشند و رَصد کردنِ «رشدِ اقتصادیِ آنها» میتواند بگوید که آیا شعارِ «نیاز به مِس»؛ واقعی است؟ و یا اینکه «بیراهه» است.
      زیرا برای آنهایی که در «بازارِ پلاستیک» لانه کرده اند؛ چه بسا «اهمیّتِ مِس» هرگز فهمیده نَشَود و اگر هم فهمیده شود؛ ارزشِ کوچیدن از «بازارِ پلاستیک» به بازارِ «مِس» را نداشته باشد.
      همگان چه در اروپا و آمریکا و یا روسیه عکس العملی تقریباً یکسان به این شعار خواهند داشت.
      هیچ یک از این «موجودیتهای تعریف شدهٔ اقتصادی» دِل به دریاي «ظهورِ دُنیایِ مِس» نخواهند زد و به «تولیدِ سُنّتیِ خود» ادامه خواهند داد.
      آنهایی که به طورِ سنّتی در «بازارِ مِس» بودند؛ ثروتمند خواهند شد؛ بدونِ اینکه «پیام را گرفته باشند». امّا آنهایی که پیام را گرفته اند؛ به «سازماندهیِ بازارِ مِس» (از تولید تا مصرف) خواهند پرداخت و بدونِ اینکه از مشکلاتِ این رَوَند رَنج ببرند؛ به ثروتهایِ «طلایی» خواهند رسید.
      شاید این مثال آسانترین شیوهٔ تبدیلِ «مِس» به «طلا» است.

      حذف
    5. تا زمانی که نتوانیم «اهدافِ مشترک» میانِ ساکنینِ ایران را تشخیص دهیم؛ «سازماندهی» در حدّ یک «افسانه» خواهد ماند.
      ایران پس از ادّعایِ داشتنِ «تمدّن با شکوهِ ۲۵۰۰ ساله»؛ هنوز یک «قبیله زار» است.
      لذا وظیفهٔ یک روشنفکر این است که بتواند «گرایشها و اهدافِ مشترک» میانِ این قبایل را پیدا کرده و بر رویِ آن سرمایه گذاری کند.
      تا زمانی که به جایِ کوبیدن بر طبلَ «منافع مشترک» بر طبلهایِ «اختلافات» بکوبیم؛ باید «سازمان یافتگی» را فراموش کنید.... «ایران» را نیز مانندِ «افغانستان» فراموش کنید.
      از رژیمِ انگلهایِ صفوی بیاموزید که «سازماندهیِ آنها» بر بنیادِ خرافهٔ «تشیّع» استوار است و همچنان بر این طبل میکوبند. زیرا خرافهٔ «تشیّع» تنها چیزی است که میانِ قبیله هایِ ساکن ایران؛ نوعی از «اتّحادِ خرافی» را تشکیل می دَهَد. خرافهٔ «تشیّع» است که سازمان مجاهدینِ خلق را مانندِ «نخِ تسبیح» نگه میدارد و اگر این «خرافه» از میان برود؛ قدرتِ سازماندهی از انگلهای صفوی و لچک به سرهایِ مجاهدین سَلب خواهد شد.
      اگر به پیوندهایِ سازمانیِ این دو جریان نگاه کنید؛ پیوندهایشان «خانوادگی» و «فامیلی» است که ملاتِ آن «خرافهٔ تشیّع» میباشد.
      روشنفکرِ ایرانی؛ زمانی تولّد خواهد یافت که بتواند ورایِ خرافه ها؛ پیوندهایِ ملّی را به ساکنینِ ایران نشان داده و معرّفی کند. و گرنه همه چیز «یاوه سرایی» است.

      حذف
    6. کژدم گرامی با درود. اتفاقا اولین مسئله ای که در ذهن من پس از سازمان یافتگی و ایجاد شبکه ی اجتماعی به وجود آمد همین نبود اهداف مشترک است که متاسفانه فعلا هیچ هدف مشترکی در مقابل رژیم انگلهای صفوی در ساکنین ایران وجود ندارد، به نظرم رسیدن به مرحله ی تظاهرات سازمان یافته و در ادامه انقلابی موفق، دارای دو مسیر است اولین مسیر که قبل از نابودی آن کشور و مردم است و عامل به وجود آمدن آنها داشتن هدف مشترک و داشتن شعور سیاسی در اکثریت و وطن پرستی و... است و در صورت از دست دادن مسیر اول وارد آن کشور به ناچار وارد مسیر دوم میشود که بعد از نابودی است. بعد از نابودی آن کشور هدف مشترک و منافع مشترک خود به خود به وجود خواهد آمد و آن نابودی مشترک است، تنها چیزی که مردم آن کشور را به هم متصل و هماهنگ میکند نابودی و بدبختیشان است و این میتواند باعث اعتراضات سازمان یافته و هدفمند با شبکه ی اجتماعی شود، همان عاملی که در اعتراضات دل به دریا زدگان در دی ماه 96 دیدیم آنها فقط برای یک تکه استخوان اعتراض میکردند درست است که هدف درست و حسابی نداشت و سازمان یافته نیز نبود ولی به ما نشان داد که چه عاملی میتواند آنها را از خانه ها بیرون بکشد، برای مردم ایران در این زمان جلوگیری از خشک شدن دریا چه ارومیه هدف نیست و گرسنگی همگانی و قحطی و بدبختی تنها میتواند هدف باشد

      حذف
    7. کژدم گرامی موضوع دیگری که من در این چندسال اخیر در درصد زیادی از مردم ایران چه در کوچه و بازار و چه در فضای مجازی دیده ام بی اعتنایی محض به هردو جناح موافق و مخالف رژیم است، عده ی بسیار زیادی از مردم ایران به معنای واقعی کلمه هیچ کاری نمی کنند، نه واقعا مخالف رژیمند هر چند بعضی مواقع نق نق هم بکنند و نه موافق رژیم اند. نه در تظاهرات ها شرکت می کنند و نه در راهپیمایی ها، اصولا نه کاری انجام می دهند که به رژیم ضربه بزنند و نه کاری میکنند که به نفع رژیم باشد حتی اگر کاری هم بکنند ناخواسته و از روی حماقت است. به نظرم این افراد یکی از بزرگترین عاملان شکست هر جنبشی هستند، چون با اینکه درصد زیادی از جامعه را تشکیل میدهند ولی هیچگاه نمی توان روی آنها نه حساب بازکرد و نه نادیده یشان گرفت، و مشخص نیست که اصولا چه میخواهند

      حذف
    8. ناشناس گرامی
      با اینکه مردم ایران بسیار «فرصت طلب» و «مدافع منافع فردی» خود هستند؛ امّا زمانی که اموالشان به تاراج میرود؛ میبینید که با همدیگر دست به حرکتِ «دسته جمعی» میزنند و حتّی میخواهند که سایرین نیز به آنها کمک کنند و شعارِ «ایرانی باغیرت؛ حمایت ... حمایت» سر میدهند. امّا اگر اموالِ همسایه شان به تاراج رود؛ خود را به آنراه زده و اهمیّتی نمیدهند.
      دولتِ کنونی آمریکا نیز انگشت را بر همین نقطه گذاشته است.
      اگر من و شما در اینجا بحثهایی پراکنده میکنیم؛ کارشناسانِ آمریکایی و اروپایی؛ اعما و احشاي ساکنان ایران را از جنبه های گوناگون مورد بررسی قرار میدهند. دیدیم که آمریکاییها در همان آغاز به کارِ دولتِ ترامپ؛ همهٔ مدّعیانِ «اپوزیسیون بودن» و «آلترناتیو بودن» را برای وزن کشی به کنگره دعوت کردند.
      پس از «وزن کِشی» فهمیدند که هیچ یک از این مدّعیان هیچ «پُخی» نیستند و برای «پول و بودجه» صف کشیده اند. در آن زمان نیز به همهٔ این «گدا گودولها» گفتم که معدهٔ شان را صابون نزنند و دولتِ ترامپ «خر نیست» و به دنبالِ «کنتراتچی» است. الآن میبینید که از آن زمان به بعد؛ هیچ حرکتی دیده نمیشود. یعنی اینکه دولت آمریکا به این نتیجه رسیده است که نه میتواند بر رویِ ساکنانِ ایران حساب باز کند و نه «اپوزیسیونی وجود دارد»؛ لذا باید مسئلهٔ تحریمها را بسیار جدّی گرفت. این تحریمها هم برای حکومتِ شیعی و هم برایِ ساکنینِ ایران کَمر شکن خواهند بود.
      در ماههای آینده خواهیم دید که حاکمیّت شیعی؛ قادر به کنترلِ بحران نخواهد بود و ساکنینِ ایران نیز خواهند دید که «منافعِ فردیِ آنها» زیرِ چکّش و پُتک رفته است.
      در آن زمان ساکنینِ ایران ۲ راه بیشتر نخواهند داشت:
      ۱- به آمریکا فحش خواهر و مادر بدهند که هیچ مسئله ای را حلّ نخواهد کرد.
      ۲- با حاکمیّتِ بی لیاقت و غارتگر وارد جنگ شوند.

      لذا آنچه که اکنون مینویسیم؛ برای اجرایی شدن در «فردا و پس فردا» نیست. بلکه «تولیدِ اندیشه» برای کاربُردی شدن در آینده است.
      بحثهایی که اکنون در این وبلاگ به راه انداخته میشوند را به نوعی «سرمایه گذاری» میتوان تشبیه کرد.
      حتّی در میانِ خوانندگانِ این وبلاگ نیز «گرایشهایِ قویِ مشترک» برای گسترانیدنِ بحث ها در رابطه با موضوعات را نمیتوان دید.
      در رابطه با آنهایی که میگویید تعدادشان زیاد است امّا بیطرف هستند؛ خواهید دید که وقتی شپش در جیبهایشان «سه قاپ» بازی کرد و نتوانستند حتّی یک ساندویچ به نیش بکشند؛ بسیار «باطرف» خواهند شد.

      حذف