۱۴۰۱ مهر ۲۴, یکشنبه

گروگانگیری کودکان با فتوایِ «قرمساق فرزانه»

آنچه که وبسایتهایِ خبریِ فارسی زبان به نامِ «دستگیریِ کودکان» از أآن نام میبرند؛ دستگیری نیستند و «دستگیری» نامیدنِ آن بسیار بی شرمانه است؛ بلکه این عمل  «گروگانگیریِ آشکار» است که با فتوایِ «قرمساقِ فرزانه» در حالِ انجام است و اگر جلو آن از همین اکنون گرفته نشود؛ به بسیاری از این کودکان تجاوز خواهند کرد و سپس آنها را به قتل رسانیده و پیکرهایشان را تکّه پاره کرده و مفقود خواهند نمود. مانندِ همان «کُشتی گیر» که بخشهایی از پیکرش را در کوهستان یافتند. 

در عقایدِ متعفّنی به نامِ «اسلام»؛ دخترِ ۹ ساله طبقِ سنّتِ «محمدّ دیّوس»؛ بالغ محسوب میشود و پسران نیز از ۱۱ سالگی بالغ نامیده میشوند. در دینِ متعفّنِ «شیعه گری» پا را از این نیز فراترنهاده و تجاوز به «نوزادِ شیرخوار» را نیز «حرام» اعلام نکرده اند. لذا آن دسته از بی شرفهایی که خود را همچنان «مسلمان» و «شیعه» میدانند؛ همچنان میخواهند این کثافاتِ معدهٔ «محمّدی» و «جعفری»(دیانتِ شیعه) را «سفید شویی» کنند و بگویند «آقا... اسلام چیزِ دیگری است» و در حالِ به کژراهه کشاندنِ مردم و ابقایِ این کثافاتِ معده هستند.

(با حفظِ کثافاتِ معده نمیتوان انقلاب کرد).

خلاصه اینکه؛ باید تا میتوانید؛ در سازمانهایِ بین المللیِ که خود را طرفدارانِ حقوقِ بشر و کودکان مینامند؛ رژیمِ کثیفِ «شیعیانِ شنیعه» را به «گروگان گیریِ کودکان» متّهم سازید که اتّهامِ بسیار درستی است.

در درونِ میهن نیز باید به مکانهایی که این کودکان را به صورتِ «گروگان» نگه میدارند و این کودکان هر لحظه میتوانند معرضِ تجاوز و قتل قرار گیرند؛ باید حمله کنید و کودکان را آزاد سازید.

من (کژدم) از بکار گیریِ کودکان به عنوانِ «کودک سرباز» در تمامیِ اشکالِ آن مخالف هستم. به شما ها گفتم که کودکان را به تظاهراتها نکشانید . زیرا آگاهیِ سیاسی ندارند و سربازانِ بسیار ضعیفی هستند و اگر اوباشانِ رژیمِ شیعی کودکانشان را مسلّح به سلاحِ گرم به خیابانها میفرستند؛ به عنوانِ سربازانِ دشمن با آنها رفتار کنید. هیچ فرماندِهِ خردمندی؛ از سربازانِ ضعیف استفاده نمیکند. امّا عدّه ای بر طبلِ «درود بر دانش آموزانِ شجاع» میکوبند و فکر میکنند که خیلی انقلابی هستند و یا اینکه برایِ خودنمایی؛ کودکان را به «کامِ مرگ» و «شکنجه و تجاوز» میفرستند. در حالی که میدانند «شیعهٔ شنیعه» یعنی چه؟ حدّ اقلّ با «قزلباشها» و «داعش» و «بی شرافتیهایِ محمّد دیّوس» آشنا هستند. لذا این امر نشانگرِ آن است که این «اوباشانِ انقلابی نِما» دستِ کَمی از «قرمساقهایِ مسلمان» و«بی شرفهای شیعه» ندارند و همین «خِشتِ اوّل» را نیز به عَمد میخواهند «کَج» بگذارند. 

 

کژدم

۳۳ نظر:

  1. درود بر کژدم گرامی
    میخاستم این مطلب در نوشتار های قبلی که مرتبط تر بود منتشر کنم ولی دسترسی به اینترنت دشوار بود .
    از نظر شما هخامنشیان بابی در تاریخ این سرزمین بوده است و آیا بعد از تاراج عقایدی و میهنی توسط دزدان مدینه هنوز این باب باز است برای ایندگان و یا خیر .
    از دلسوزیه شما برای این اقلیم طی سالها اطمینان دارم و افسوس که صدای کژدم نسیت به بی شرفهایی که ادای دلسوز درمی اورند کمتر شنیده شده . نظرتان هرچقدر هم گزنده باشد باز هم پذیراست
    سپاس.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من «کوروش» را «باب» نمیدانم. «داریوش» بیشتر از کوروش کار کرد. امّا او نیز «باب» نبود. مشهور بودنِ این ۲ شخص نه به خاطرِ «راهگشا» بودنشان؛ بلکه به ۲ دلیلِ ساده است.
      ۱- زندگی در همهٔ عرصه ها بسیار ساده تر بود.
      ۲- بالاخره هر گروهی از مردمان باید برایِ خود تاریخهایِ افسانه ای و دروغین تولید کنند.

      اگر این ۲ نفر «باب» بودند؛ کمترین کاری که باید میکردند؛ «زبانِ نوشتاری» را سازمان میدادند.
      به افغانستان و کردستان و بلوچستان و زندگیِ «سُنّتیِ آنها» نگاهی بیندازید تا ببینید که آنها که بوده اند.
      به آثارِ یونانی و رُمی نیز نگاهی بیندازید تا ببینید که آنها که بوده اند.
      نیازِ زیادی به خواندنِ «داستانهایِ تاریخی» ندارد.
      در آسیا فقط «چین» دارایِ تمدّن به مفهومِ واقعیِ آن بوده است.

      حذف
    2. بروید «عجایب هفتگانه» را گوگل کنید؛ هیچ یک از اینها حتّی به اندازهٔ «تارِ مو» اثرِ انگشتِ ایرانی ندارند. بروید «قلعه بابک» را با قلعه هایِ اروپایی مقایسه کنید. خواهید دید که «قلعه بابک» حتّی به اندازهٔ «مستراح» نیز در مقایسه با آنها ارزشی ندارد.
      بروید تصاویرِ ایرانیان در دورانِ قاجار و رضا شاه را نگاه کنید که نکبت از سر و رویشان میبارد.
      قصّه هایِ «پان ایرانیستی» و «پان تُرکیستی» را به چاهِ مستراح بریزید. همگی سرتاسر دروغ و نیرنگ است.

      حذف
  2. کژدم این حرفا برای شما هیچ بهایی نداره ولی برای ما به قیمت فروپاشی ساختار خانوادگی، مالی،اجتماعی و حتی مرگ هستش.بنظرتون ملحق شدن به جریان مبارزاتی ارزش اینکار رو داره؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. منظورتان را از «برایِ من هیچ هزینه ای ندارد» را میفهمم. امّا همان زمان که برایِ من «هزینه داشت» نیز در میدان بودم.
      اگر هوشیارانه واردِ میدان شوید؛ بسیار ارزشمند است.
      همه میدانند که من برایِ «تظاهرات برایِ تظاهرلت» هیچ ارزشی قائل نیستم. آنچه که هر کسی باید به دنبالِ آن باشد «دستاورد» است. حتّی یک کارگر نیز برایِ «دستاورد» کار میکند. من در این جنبشِ یک ماهه هیچ دستاوردِ ملموسی نمیبینم.
      نظریاّت مرا میدانید و لازم به تکرار نیستند. اگر آنگونه مبارزه کنید و اینرا عمیقاً بفهمید که در چه مرحله ای هستید؛ بله مبارزهٔ شما بسیار با ارزش و پُر از دستاوردهای روزانه خواهد بود

      حذف
    2. منابع مالی ما تحت سیطره حکومته،اینترنت به عنوان وسیله ارتباطی زیر سلطه نظامه و حتی خانه های ما هم در تیررس حکومته و اوباشان نظام براحتی میتونن تسخیرش کنن.خانواده ها هم قابل شناسایی هستن که بعدها به عنوان نقطه ضعف مبارزا مطرح میشه.
      در کنار آموزش های نظامی و آمادگی جسمانی نیاز به راهی برای از بین بردن این وابستگی ها هم باید باشیم.

      حذف
    3. شما دارید قصّه هایِ رژیم را به صورتی کاملاً دقیق و «طوطی وار» تکرار میکنید. حتّی رژیم نیز نمیتواند بهتر از شما این «پروپاگاندا» را تبلیغ کند.
      ۱- اینترنت را بشاش توش بره و رویش حساب نکن.
      ۲- ادامهٔ راهپیماییهایِ گلّه ایِ و بدونِ دست آوردِ فرسایشی؛ نظمِ زندگی مردم به هم میریزد و هر دو طرف فرسوده میشوند و مردم زودتر فرسوده میشوند. لذا نتیجه این است که برایِ جنگِ فرسایشی به نیرویِ در صحنهٔ مداوم و پشتیبانیِ مالیِ آنها نیاز دارید..... چنین چیزی نیز در دسترس ندارید و فقط باید به جیبِ خودتان متّکی باشید.
      گروههایِ چریکی که در کشورهایِ دیگر با «آرمان» و «ایمان به آرمان» به «جنگِ فرسایشی» دچار شدند؛ به جایِ اینکه به فکرِ راههایِ دیگر باشند؛ همان راه را ادامه دادند و مجبور شدند به فروشِ موادّ مخدّر» روی آورند و در «فساد» استحاله شده و اکنون فقط گروههایِ مافیایی هستند (مانندِ گروه «فارک»). لذا مردم باید به ۲ گروه تقسیم شوند.
      - الف: اکثریّتِ مردم که کار میکنند و منبع درآمد دارند.
      - ب: بخشهایِ «نخبهٔ مبارزاتی» که از طرفِ شبکه هایِ مالیِ مردم تغذیه میشوند.
      این مُدِلی بود که در «کوبا» اجرا گردید و چون جامعه پتانسیلِ پذیرشِ مبارزینِ مسلّح و نظریّاتِ آنها را داشت؛ موفّق شد. امّا همین مُدل در جاهایِ دیگر شکست خورد. زیرا جامعه «پتانسیلِ پذیرش» نداشت.
      - پ: رژیم نیز دچارِ همین مکانیسم است. قدرتِ مالی دارد؛ نیروهایِ آموزش دیده نیز دارد. امّا «پتانسیل پذیرش» میانِ نیروهایش را میتوان زیرِ سؤال بُرد. به این صورت که عدّه ای از مبارزین کارشان فقط گیر انداختن و کُشتن و یا کور کردنِ نیروهایِ رژیم باشد و برایشان فرقی نداشته باشد که نیروهایِ رژیم جوان و یا پیر و یا «ماده سگ» هستند و یا حتّی «نیرویِ وظیفه» هستند.
      آنگاه نه تنها هزینه هایِ رژیم به صورتِ سرسام آوری بالا میرود (هزینه هایِ بیمارستانی و دلجویی از بازماندگانشان و سپس «شهیدانِ زنده»)؛ بلکه «ریزشها» آغاز میشوند.
      اینکه میگویم «فقط یک پادگان را فتح کنید تا ورق برگردد» به همین خاطر است.
      شماها هنوز آماده نیستید. من نیز آن «بُزِ تیزپا» نیستم و بدتر از همه «در میدان» نیستم و فقط میتوانم ذهنتان را باز کنم تا دریچه هایِ جدیدی به رویِ پیدا کردنِ «راههایِ چاره» ایجاد کنم.

      حذف
    4. در کنارِ چشم بستن بر «اینترنت»؛ باید چشمهایتان را بر رویِ «کمکهایِ خارجی» کاملاً ببندید. آن هیاهوهایی که سرانِ آمریکا و اروپا در پشتیبانی از مردم ایران بپا میکنند؛ فقط برایِ «استفادهٔ ابزاری» از مبارزاتِ مردم ایران؛ در مذاکراتشان با رژیمِ شیعی است.
      در رابطه ماجراي آتش سوزیِ زندانِ اوین نیز دیدید که آبِ پاکی را به رویِ دستِ مردم ایران ریختند وبه رژیم گفتند: «مسئولِ جانِ شهروندانِ غربی» هستند.
      در ماجرایِ مبارزاتِ مردمِ «یوکرئین» نیز دیدید که چگونه با «شُل کُن - سِفت کُن» رفتار میکنند؟ در رابطه با مردمِ ایران فقط با «دکترینِ شُل کُن» رفتار خواهند کرد و پس از پیروزی نیز تلاش خواهند کرد تا افرادِ دلخواهِ خود و حکومتِ دلخواهِ خود را به مردمِ ایران بچپانند.

      حذف
    5. من فقط در حال سنجش همه ی جوانب هستم که رژیم میتونه آسیب بزنه.مهمترین مانع در مسیر نبرد تا الان بنظر من مسئله شناسایی نیروهای فعال در حین نبرد و خنثی کردنشون بعد از نبرد هست که بیشترین آسیب از این قسمت داره وارد میشه.اگر این void رو ببندیم تمام ارگان های حکومت از کار می افتن.مطالب و نوشتارهای بعدی رو به راه های از بین بردن این شناسایی ها اختصاص بدین.تا زمانی که دوربین ها رو کور نکنیم فقط در حال گسترش تلفات هستیم.

      حذف
    6. قطع کردن دوربین های امنیتی کار بسیار موثریه ولی مسئله ای که هست اینه که خود از بین بردن دوربین حالا چه حافظه دوربین باشه یا ضبط شدن توسط سایر دوربین‌ها،یک نشانه ای ایجاد میکنه برای شناسایی شدن.

      حذف
    7. قبلاً در نوشتارِ پیشین در رابطه با دوربینها گفتم که مسئلهٔ اصلی فقط این دوربینها نیستند. حتّی اگر این دوربینها نیز نباشند با موبایل فیلم خواهند گرفت. مهمّتر از همه نفوذیهایِ رژیم در میانِ تظاهرکنندگان هستند که از آنها به نامِ «دوربینهایِ نقطه زن» نام بُردم.
      دو سناریویِ حتمی را برایتان ترسیم میکنم تا ذهنتان باز شود و سناریوهایِ احتمالیِ دیگر را نیز بتوانید حدس بزنید:
      سناریویِ نخست:
      یک تیم از نیروهایِ رژیم تقسیم کار کرده و عدّه ای در میانِ جمعیّت مشغولِ شناسایی (دوربینهایِ نقطه زن) و عدّه ای در پیاده روها در حالِ فیلمبرداری با موبایل هستند. نفوذیهایِ رژیم در درونِ تظاهرات با حرکاتِ دست و یا حرکت کردن به یک سمتِ خاصّ به فیلمبرداران «گِرا» میدهند که از چه نقطه ای فیلم بگیرند.

      سناریویِ دوّم:
      عدّه ای از نیروهایِ رژیم در پیاده روها فیلمبدراری میکنند و عدّه ای نیز در میانِ تظاهر کنندگان هستند (دوربینهایِ نقطه زن) و نیروهایِ مؤثّر مردمی را شناسایی میکنند. پس از پایانِ کار؛ در یکی از مراکزِ امنیّتی فیلمها را تماشا کرده و «دوربینهایِ نقطه زن» آن افراد را نشان میدهند و پس از مدّتی آن اشخاص را دستگیر میکنند.
      دوربینهایی که شما از آنها صحبت میکنید نیز اهمیّت دارند. امّا دوربینهایِ شرکت کننده در سناریویِ نخست و دوّم در دستگیریِ مردم بسیار مؤثّرتر هستند.

      چگونه شما را پیدا میکنند؟

      پُرسشِ احمقانه ایست و نیازی به تعجّب ندارد. زیرا هر جایی که تقاضایِ استخدام کرده اید و یا تقاضایِ گواهینامهٔ رانندگی داده اید؛ عکس و آدرس شما را دارند.


      چگونه میتوان این دوربینها را خنثی کرد؟

      ساده ترین راه این است که همهٔ تظاهرکنندگان از «ماسک» استفاده کنند. منظورم ماسکهایِ بهداشتی نیستند. بلکه ماسکهایی هستند که در فیلمهایِ سینمایی؛ «سارقینِ بانکها» از آن استفاده میکنند. میتوانید از کلاههایِ زمستانی که مانندِ «توبره» هستند و چند سوراخ برایِ دیدن و حرف زدن و نفس کشیدن در آنها تعبیه شده است استفاده کنید و یا از جورابهایِ زخیمِ زمستانیِ زنانه استفاده کنید. امّا باید این «ایده» را به میانِ مردم ببرید که حتماً همگی از این تاکتیکِ ساده برایِ مصون ماندن از شناسایی استفاده کنند. تا عدّه ای «ماسک پوش» در میانِ جمعیّتی با چهرهٔ عُریان؛ به «گاوِ پیشانی سفید» (سوژهٔ ساده برایِ شکار) تبدیل نشوند.
      به بیانیّه هایِ گروهِ «انانیموس» در رابطه با «کور کردنِ دوربینها» توجّه نکنید؛ زیرا آنها در «هک کردن» غرق شده اند و همه چیز را «دیجیتال» میبینند و با مسائل مِیدانی بیگانه اند. شما با ابداعِ تکنیکهایِ سادهٔ خیابانی میتوانید دوربینها را دُور بزنید.

      حذف
    8. بله نظر من هم دقیقا این دوربین های نقطه زن هستن که موج اصلی شناسایی ها رو دارن انجام میدن و دوربین ها توان بسیار بالایی ندارن.شناسایی از طریق دوربین‌ها زمان و انرژی بیشتری لازم داره و ابعاد شناسایی گستردگی زیادی نداره و کسایی هم که شناسایی میشن نیروهای فعال نیستن و اکثرا نظارت کننده هان.
      متأسفانه حکومت تو جنگ فرسایشی ضربات به شدت محکمی داره وارد میکنه که ترمیمش روز به روز داره دشوارتر میشه.تمام منابع مالی که از طریق کسب و کار اینترنتی بدست مردم می رسید بسته شده(ضربه مالی)دستگیری ها و کشتارها(ضربه جانی)فشار به خانواده‌ها و حتی گروگان گیری کودکان(ضربه عاطفی) و...
      با این مسیری که رسانه ها و شاهزاده شومبولی ترسیم میکنه پایان این جنگ به شکست ما منجر میشه.

      حذف
    9. نفوذیهایِ رژیم به صورتِ «گلّه ای» واردِ میدان نمیشوند. بلکه به صورتِ «تیمی» وارد میشوند که نشانهٔ «سازمان یافتگی» است. اعضایِ این تیمها برایِ شناختنِ یکدیگر؛ یا باید در تیمهایِ بسیار کوچک واردِ میدان شوند و یا به صورتِ تیمهایِ بزرگِ ۱۰ ها نفره. در هر صورت؛ بخشی از تیمها کارشان هدایتِ مردم به مسیرهایی است که در انتهایِ آن نیروهایی به «کمین» نشسته اند. یا کارشان شناسایی است. در هر صورت؛ اعضایِ این تیمها باید بتوانند به سرعت یکدیگر را تشخیص دهند و برایِ اینکار باید یا «یونیفورم» داشته باشند و یا با علامتهایِ ویژه ای بر رویِ لباسهایشان همدیگر را به سرعت تشخیص دهند. یک سناریویِ احتمالی را مطرح میکنم تا ذهنتان باز شود:

      علامت رویِ لباسها
      این علامت میتواند به صورتِ یک «خالِ سفید» و یا «زرد» و .... و یا آرمِ یک اتوموبیلِ مشهور بر شانه ها و یا کِتفِ لباسها باشد. مثلاً یک تیم میتواند از یک نقطه با رنگهایِ گوناگون در کتفها استفاده کند و تیمِ دیگر میتواند در آستینِ پیراهنها علامتِ خاصّی داشته باشد. لذا اگر لباسها و علامتهایِ ویژهٔ تکراری (حتّی با رنگهایِ گوناگون) بر رویِ لباسها؛ کلاهها و شلوارها و .... دیدید؛ مطمئن باشید که این موجودات اعضایِ یک تیم هستند.

      حذف
  3. رژیمِ تشیّع شنیعه؛ با کودک ربایی و گروگان گیری کودکان و آتش زدنِ عمدی زندانِ اوین؛ در حالِ رسیدن به مرحلهٔ «زدن به سیمِ آخر» است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. حالا این خوبه یا بد ؟؟ بدون گرفتن پادگان توسط مردم به سیم آخر زدن چه معنی داره ؟؟

      حذف
    2. چیزی به نامِ «خوب» و یا «بد» وجود ندارد. آنچه که «بد» میدانید؛ اگر درست نگاه کنید و «Void»ها را ببینید و برایِ خنثی کردنِ حرکاتِ رژیم برنامه ریزی کنید؛... آن «بد» تبدیل به خوب میشود؛ مانندِ تبدیل شدنِ «شیرهٔ انگور» به «شراب». اگر پادگانی را بگیرید؛ «به سیمِ آخر زدنِ رژیم» شکستَش «بیمه می شود». زیرا امنيیّتِ جانیِ مزدورانَش به شدتّ کاهش می یابد. دریده شدنِ سنگرهایِ امنیّتِ جانیِ مزدورانِ رژیم؛ یعنی دریده شدنِ سنگرهایِ امنیّتِ سرانِ رژیم. (سرانِ رژیم در پشتِ مزدورانشان) مخفی شده اند.
      لطفاً مثلِ افلاطون و ارسطو؛ احمقانه «منطق نرینید».
      سخنانتان میگوید که با کلمات زیاد «جلق» میزنید....
      میگویند: «جلق زدنِ زیاد» باعثِ «کوری» می شود.

      حذف
  4. روسیه، هدایتگر اصلی نایاک است. تمام متدهای این سازمان مانند لابی های روسی است. روسیه با نایاک غرب را فریب میدهد تا بتواند نوکری کشیدن از رژیم را ادامه دهد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. همه چیزِ رژیمِ شیعی تحتِ هدایتِ «کعبهٔ کرملین» است.

      حذف
  5. چند روزی است که «شازده شومبول قُلی خانِ شورشی» دیگر بیانیّه نمی ریند. احتمالاً تهدید شده است که اگر حرف بزند؛ فایلهایِ ضبط شده از «مکالماتِ جفتگیری» با سرانِ سپاه را به بیرون دَرز میدهند.

    پاسخحذف
  6. تا زمانی که کشور های خارجی منافع خودشون رو تو چهارچوب جمهوری اسلامی امن ببینن حمایت خارجی صورت نمی‌گیره ولی اگه بتونیم این موازنه رو تغییر بدیم میتونیم حمایت خارجی بدست بیاریم.
    موضوعی که هست اینه چرا نیروهای دشمن میتونن بین ما نفوذ کنن ولی ما اینکار رو انجام ندیم؟
    چرا نیروهای حکومت مارو شناسایی میکنن و بسراغمون میان ولی ما همین کار رو انجام نمیدیم؟

    پاسخحذف
  7. صفحهٔ نوینی با نامِ «نقشه هایِ جغرافیایی» را ایجاد کردم؛ تا نقشه هایِ مکانهایِ نظامی و غیر نظامی رژیمِ کثیفِ شیعی را در آنها منتشر کنم.
    این صفحه در ستونِ سمتِ چپِ بالایِ صفحه مشاهده میشود و از فردا نخستین محصولات آنرا مشاهده خواهید نمود.
    اگر مکانهایی را در همهٔ استانهایِ ایران از آذربایجان تا بلوچستان و از گیلان و مازندران تا بندر عبّاس و از کُردستان تا خراسان و خوزستان را سراغ دارید و میخواهید نقشهٔ جغرافیایی کامل آنها را داشته باشید (کوچه ها؛ خیابانها و .... مناطقِ اطرافِ هدف)؛ در بخش نظرات مطرح کنید. نظراتِ شما برایِ امنیّتِ شما منتشر نخواهند شد؛ امّا نقشه ها منتشر خواهند شد.
    سعی کنید برایِ امنیّتِ خودتان در رجوع به این صفحه حتماً از Tor Browser استفاده کنید.
    این نقشه ها؛ راهنمایِ راهِ شما برایِ تدوینِ و طرّاحی عملیّات هایتان خواهند بود.
    پیروز و سرفراز باشید.

    کژدم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اگر مکانهایِ تجمّع اوباشانِ رژیمِ شیعی در خارج از ایران (مانندِ حسینیّه ها؛ مساجدِ شیعیانِ دیّوس؛ رستورانهایِ متعلّق به آنها و .....) را نیز بفرستید؛ نقشه هایِ جغرافیاییِ آنها را نیز منتشر خواهم نمود.

      حذف
    2. درود بر کژدم
      عکس های نقشه ها رو چطوری برای شما بفرستیم؟
      یا اینکه چطوری میشه آپلود کرد؟

      اشکان دیوس

      حذف
    3. من هرگز به شما اعتماد نمیکنم. من هرگز دری را که میبندم؛ دوباره باز نمیکنم. تصاویرِ «کُدگذاری شده» برایِ «فیشینگ» را در این وبلاگ نمیپذیرم.

      حذف
    4. به آن «پان تُرکِ دیّوس» در رابطه با «دَرها» نیز همین را گفتم:

      (حضرتِ «پان تُرکِ خَر»؛ چند نصیحت دارم که هرگز فراموش نکن:
      ۱- «امروز» فقط «یک روز» است؛ امّا «فرداها» بسیارند.
      ۲- زمانی که میخواهی دَری را باز کُنی؛ بدان که آن دَر برایِ هر دو سو باز میشود و فقط تو نیستی که از آن دَر به سویِ دیگر وارد میشوی؛ موجوداتِ آنسویِ در نیز به سویی که در آن هستی وارد میشوند.
      ۳- اگر دری را می بندی؛ باید بسیار مواظب باشی؛ زیرا شاید هرگز نتوانی آنرا دوباره باز کُنی.
      ۴- دَری را که باز میکنی؛ باید بسیار مواظب باشی؛ شاید هرگز نتوانی آنرا ببندی.)

      حذف
  8. https://www.radiofarda.com/a/32089721.html
    کژدم بزارید سوال هوش رو من اینبار مطرح کنم.تواقف حزب الله(لبنان) با اسرائیل چه ارتباطی با مهسا امینی داره؟و یا به قول این خبر با جنگ اکراین داره؟

    پاسخحذف
  9. زمین سوخته‌ای به نام ایران اگر...(1)

    طی سال‌های 76 تا 98 نسبت عملکرد اعتبارات تملک دارایی‌های سرمایه‌ای به اعتبارات هزینه‌ای به رغم نوسانی بودن در مجموع سیر نزولی داشته است به نحوی که به تدریج از 45 درصد در سال 76 به حدود 14 درصد در سال 98 رسید این نسبت در سال‌های بعد نیز چندان افزایش نیافته است. در سال 99 به 15 درصد، در سال 1400 به 11 درصد و در سال 1401 نیز به 16 درصد رسیده است.

    با توجه به اینکه نحوه هزینه‌کرد این منابع در شورای برنامه‌ریزی استان‌ها تعیین می‌شود، وضعیت مصارف بودجه‌های عمرانی نیازمند بررسی استان به استان است اما آنچه مسلم است این است که علی رغم رشد اسمی این اعتبارات، رشد حقیقی آن منفی و غیرمتناسب با تورم بوده است علاوه بر آنکه سهم آن نیز کاهش چشمگیر داشته لذا در طرح‌های عمرانی کشور اثرگذاری پررنگی نداشته است.

    بر اساس آمار موجود، رشد موجودی کل سرمایه فعالیت‌های اقتصادی در حوزه آب و برق و گاز از 3.3 درصد در سال 91 به 1.7 درصد در سال 98 رسیده میانگین این شاخص در این دوره 2 درصد بوده است در حوزه دیگر مصارف اعتبارات مذکور یعنی حمل و نقل و ارتباطات این شاخص از 5.7 درصد به نیم درصد رسیده است نکته جالب توجه شتاب زیاد در کاهش درصد رشد بوده به نحوی که میانگین این شاخص در این دوره 3.4 درصد است. در همین بازه زمانی رشد مصرف در حوزه آب و برق و گاز از 3 درصد به 6 درصد رسیده میانگین این شاخص در دوره مذکور 5 درصد است.

    در شاخص کلان‌تری مانند بهره‌وری کل عوامل تولید آمار نشان می‌دهد در طول برنامه چهارم توسعه این شاخص 0.4 درصد، در طول برنامه پنجم منفی 0.7 درصد و در طول برنامه ششم منفی 2.1 درصد و در طول سه برنامه حدودا منفی یک درصد بوده است. اما بهره‌وری کل عوامل تولید در بخش آب و برق و گاز در سال 98 نسبت به سال پایه 1390 شاهد افت 5 درصدی است. کاهش رشد موجودی کل سرمایه خود محصول کاهش سرمایه‌گذاری در حوزه یاده شده است و عدم تناسب آن با رشد مصرف در تلفیق با کاهش بهره‌وری شکاف بین تولید و مصرف را منتج شده است.

    آما آنچه بایستی به آن توجه داشت وخیم‌تر شدن شرایط با شتابی روزافزون است اگرچه آمار رسمی از آنچه در سه سال اخیر بر اقتصاد ایران رفته وجود ندارد اما شکی نیست که سقوط شاخص‌های اقتصادی شتاب گرفته است.

    بحران انرژی ناشی از عدم سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها با رشد مصرفی همراه بوده است که نه ناشی از رشد ستانده بلکه ناشی از افت بهره‌وری است این موضوع با شرایط رشد اقتصادی کشور نیز هماهنگی دارد. استهلاک سرمایه به ویژه در بخش تولید در یک دهه اخیر امری است که چندان به آن توجهی نشده، نکته شایان توجه آن است افت بهره‌وری ناشی از استهلاک خود شیب مثبتی دارد به عبارتی از نقطه شکست، شتاب افت بهره‌وری افزون می‌گردد لذا می‌توان پیش‌بینی کرد که شکاف بین تولید و مصرف با شتاب بیشتری گسترش خواهد یافت که در نهایت آنچه رخ می‌دهد افزایش Marginal Cost و کاهش Shadow Price در بخش تولید خواهد بود.

    تا اوایل دهه 80 دولت با تأمین زیرساخت و پرداخت یارانه انرژی به ویژه به صنایع مستقر در شهرک‌های صنعتی نسبت به حمایت از تولید اقدام می‌نمود که منابع مورد نیاز نیز عمدتا از محل فروش نفت تأمین می‌شد اما به مرور این حمایت‌ها کاهش یافت در سال‌های رونق نفتی دولت نهم و دهم نیز منابع نفتی علی‌رغم رشد چشمگیر، در تأمین زیرساخت‌های مورد نیاز و سرمایه‌گذاری در حوزه‌های استراتژیک مصروف نگردید و با طرح‌هایی مانند هدفمندی و یا مسکن مهر یا گازکشی به روستاهای خالی از سکنه حیف و میل شد. اما با جدی شدن تحریم‌ها همراه با افت قیمت نفت تداوم حمایت‌های دولتی امکان پذیر نبود لذا دولت به ماده 56 قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت بیش از گذشته متوسل شد که به دولت اجازه می‌داد از محل تسهیلات بانکی به ویژه تکلیفی برای تأمین مالی طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه‌ای اقدام نماید که از سویی منجر به گران‌تر تمام شدن طرح می‌شود و از سوی دیگر منجر به افزایش بدهی دولت می‌گردد و همچنین در مواردی با مقاومت بانک‌ها نیز مواجه شده است.

    دولت از اواسط دهه 90 تأمین تقریبا رایگان زیرساخت برای تولید را پایان داده و حمایت‌های خود را معطوف به حمایت مالی از طریق تسهیلات تکلیفی با نرخ‌های ترجیحی نموده است که ضمن ایجاد رانت بیشتر، خود، بدهی دولت به بخش بانکی از محل تعهدات جهت تأمین مابه التفاوت نرخ بهره را افزایش داده. در واقع دولت با این تصور که صرفا با عدم استقراض از بانک مرکزی می‌تواند تورم را کنترل نماید بار حمایتی خود را بر دوش بانک‌ها قرار داده اما این اقدام خود از طریق درون‌زایی پول نهایتا منجر به افزایش پایه پولی شده است.

    پاسخحذف
  10. زمین سوخته‌ای به نام ایران اگر...(2)

    با آغاز به کار دولت سیزدهم عملا حمایت‌های دولتی از حوزه تولید کاملا متوقف شده به نحوی که سرمایه‌گذاران هزینه زیر ساخت را نه تنها تمام و کمال می‌پردازند بلکه از یارانه انرژی هم برخوردار نبوده و این در حالی است که در همین شرایط با کمبود برق و گاز و آب مواجه‌‍اند. افزایش بیش از 200 برابری تأمین انشعابات در شهرک‌های صنعتی و افزایش 5 تا 7 برابری هزینه قبوض به نحوی بوده که هزینه‌ای بیش از هزینه تأمین زمین و ساخت و ساز به سرمایه‌گذاران تحمیل شده است.

    این اقدامات علاوه بر هزینه‌های هنگفت افزایش یافته مواد اولیه، فشار مضاعفی را بر واحدهای تولیدی آورده، دولت تصور کرده است با افزایش حجم تسهیلات تکلیفی خواهد توانست واحدهای تولیدی عمدتا خرد و متوسطی را که از صرفه‌های ناشی از مقیاس برخوردار نیستند را مورد حمایت قرار دهد اما فقدان منابع نفتی باعث فشار مضاعف مالیاتی به ویژه برای بخش‌هایی که امکان فرار مالیاتی ندارند (مانند بخش تولید) شده است. این اقدامات هزینه تولید را به حدی افزایش داده است که دیگر افزایش نرخ ارز نیز توان ایجاد مزیت برای صادارت بخش‌هایی که امکان صادرات دارند را نداشته کما اینکه تحریم‌های اعمال شده مانع دسترسی به ارز حاصل از صادرات شده و در موارد بسیاری به ویژه در مبادله با کشورهای نزدیک این صادرات ریالی بوده است.

    فقدان سرمایه‌گذاری در حوزه زیرساخت علاوه بر آنکه بخش تولید را به مرحله اضمحلال رسانده اثرات جانبی سوئی نیز بر حوزه زیستی کشور داشته است. عدم سرمایه‌گذاری در روش‌های نوین حفظ و نگهداشت و همچنین مصارف آبی باعث شده است بدون هیچگونه آینده نگری منابع آبی تجدیدناپذیر مورد مصرف قرار گیرد. شرایط اقتصادی کشور نیز اجازه مدیریت کافی را نداده و عملا فعالیت‌های آب‌بر زمانی متوقف می‌گردند که اصولا منابع آبی پایان یافته باشد. در حوزه تأمین انرژی عدم سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های تأمین گاز استفاده از سوخت‌های آلاینده را ناگزیر کرده است همچنین میادین مشترک را به رقبا واگذار کرده است، همچنین علیرغم فشارهای مالیاتی تأمین مالی هزینه‌های بودجه‌ای و فرابودجه‌ای، دولت را به سمت حراج منابع طبیعی کشور سوق داده که زمینه بسیار مناسبی برای دول غارتگری مانند چین فراهم نموده است.

    تحمیل بار حمایت از تولید بر دوش بانک‌ها خود نه تنها منجر به افزایش روزافزون بدهی دولت شده بلکه نظام بانکی را نیز با ورشکستگی مواجه ساخته است. در بخش تولید نیز استهلاک سرمایه همراه با افزایش نجومی هزینه تولید امکان تداوم فعالیت را از این بخش سلب نموده است.

    شرایط کنونی اقتصاد ایران را می‌توان به مثابه مخزنی دانست که ورودی آن در حال تنگ‌تر شدن است و خروجی آن نیز از محل استهلاک، فرار سرمایه، انحراف منابع به سمت فعالیت‌های غیر مولد، خروج نیروی انسانی ماهر و دست‌اندازی وسیع به منابع تجدیدناپذیر روز به روز در حال فراختر شدن است.

    تداوم شرایطی که تصویر شد کما اینکه در حال حاضر نیز خطوط قرمز بسیاری را رد نموده و از سویی با بحران‌های به شدت مخاطره‌ انگیز دیگری محاصره شده است آینده به شدت تاریکی را پیش روی کشور قرار داده، آینده‌ای که جز زمینی سوخته از ایران چیز دیگری برای ساکنینش نخواهد داشت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آیا هنوز از این «چُس ناله ها» دست بر نداشته اید؟
      میخواهید بگویید که خیلی «تحلولگر» هستید؟

      حذف
  11. بالاخره «شازده شومبولِ شورشیِ استراتژیست» از پُشتِ پردهٔ «آشپزخانهٔ حجاب و عفاف و نور و ایمان» بیرون آمد و «کوفته قِلقِلی» را که چند روز با «تیم های مشاورانش» و «قُقنوس هایش» پخته بود به رویِ «میزِ انقلاب» غلطانید.

    https://tinyurl.com/3c4b69fz

    کاش از این «کوفته قلقلی» دو نسخهٔ دیگر نیز می پختند تا به «سازمانِ منظومهٔ شمسی» و «سازمانِ کهکشانِ راهِ شیری» میفرستادند.
    ایشان چند سالِ پیش نیز یک «کوفته تبریزی» برای «بشار اسد» پُخته بودند و میخواستند که بشار اسد را به دادگاهِ لاهه بکشانند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام کژدم این کیر سرگردان دیگه چندش آور شده .تو ایران هیچکس ایشان تخم چپ اسبش هم حساب نمی کنند .

      حذف
  12. کتابِ «آشپزیِ انقلاب» (بخش دوّم)
    منتشر شد.

    پاسخحذف
  13. In the 21st century, a virus wiped out most of humanity. Fewer than two million people survived, and all their descendants have lost their sense of sight. See takes place several centuries later, by which time society has found new ways to socially interact, build, hunt, and survive without vision, albeit at a much lower economic level.[4] The concept of vision has become a myth, and any mention of it is considered heresy.

    Knowledge of the old, sighted world has become lost or distorted, and humanity has returned to tribal hunter-gatherer and medieval-type societies. It is believed that materials such as metal, concrete, and plastic were created supernaturally by gods.

    In the mountains, a pregnant woman named Maghra seeks shelter with the Alkenny tribe. The Chief of the Alkenny, Baba Voss, who has been unable to father children, marries her and adopts her children. Their biological father, Jerlamarel, is wanted by the Queen of the Payan kingdom for the heresy of being "sighted" (the natural ability to see). Word spreads of Jerlamarel siring children, prompting a witch hunt for Jerlamarel and his offspring. Baba Voss must protect both his family and his tribe against the Queen's army.

    کژدم سریال see از کمپانی اپل دقیقا به نبرد شمن ها(کسی که قادر به دیدن هستن و تو فیلم به عنوان مرتد و جادوگر شناخته شده که معتقد به این هست که تمام اختراعات خدایان متعلق به انسانهایی با قدرت دیدن هست.)و پگانها(کورها) در فضای sci_fi بنمایش گذاشته.زیر سایه کثافتکاریهای نژادی و فمینیستی داستان قدرتمندی رو روایت میکنه.

    پاسخحذف