۱۴۰۱ آبان ۴, چهارشنبه

کتابِ «آشپزیِ انقلاب» (بخش سوّم)

 زمین و زمین داری

پیش از آنکه «آریایی» و «ایرانی» و یا «آمریکایی» و یا «مسیحی» و «مسلمان» و یا «شیعه» و .... باشیم؛ همهٔ ما به «گونهٔ انسانی» تعلّق داریم (نمیگویم که «انسان» هستیم). «زمین» به جز بر اساسِ «قرارداد» به هیچ موجودی چه انسان و یا حیوانات تعلّق ندارد.
پرسش این خواهد بود که پس چگونه میتوان «میهن پرست» بود؟ زمانی که «زمین متعلّق به ما نیست»؟
پاسخ بسیار ساده است: 
ما بر رویِ این قطعه از زمین زندگی میکنیم و از محیطِ زیستمان در برابرِ هر خطری که زندگیمان را به خطر اندازد؛ دفاع خواهیم کرد. آیا در برابرِ حملات باید برایِ ادامهٔ زندگی به قطعه ای دیگر از زمین و یا «کُرهٔ مرّیخ» برویم؟ چون قبیله ای دیگر چنین میخواهد؟ معمولاً اینکار را نمیکنیم. امّا آن قطعه زمین میتواند ما را از خود بیرون رانده و ما را وادار به «فرار» کند. آنگاه تمامیِ اسنادِ مالکیّت به اندازهٔ دستمال مستراح نیز ارزش نخواهند داشت. مانندِ «مارکِ آلمان» در جنگِ جهانیِ دوّم که به جایِ هیزم در بخاریها سوزانده می شد.
در این پاسخ؛ به سادگی «سَر» و «زمین» توضیح داده میشود و اینکه «ایران سرزمینی است که ایرانیان بر رویِ آن زندگی میکنند» و حقّ دارند از «محیطِ زیستِ خود» دفاع کنند. امّا با به رسمیّت شناخته شدنِ «مالکیّت بر زمین»؛ شاهدِ این خواهیم بود که فردی در شیراز زندگی میکند و در تبریز زمین میخرد. در حالی که تبریز «محیط زیستِ او» نیست و یا بالعکس. در نتیجه عدّه ای «زمیندار» و عدّهٔ ای هزاران بار بیشتر از آنها «بی زمین» تعریف میشوند و «زمین خواری» که نوعی از «کشور گشایی» است؛ قانونی تلقّی میشود و یا با «شارلاتان بازی» و لطایف الحیل مالکیّتهایی مانندِ زمین خواریِ اوقاف و وارثانِ زمین دارانِ قدیمی رابه کمکِ تبصره هایِ قانونی (قرار دادها) به کُرسی مینشانند.
 
آیا لغوِ «مالکیّت بر زمین»؛ «مالکیّت بر سازه ها» را از بین می بَرَد؟
 
به هیچ وجه... هر کسی مالکِ آن چیزی است که آنرا ساخته است. امّا آنکه بر رویِ «ساختنِ خانه» و «کارخانه» و یا هر سازهٔ دیگری سرمایه گذاری کرده است؛ اینرا میداند که «خانهٔ کُهنه» حتماً ارزانتر از «خانهٔ نو» است. لذا باید پیهٔ «نوسازی» را بر تَن بمالد و یا  پس از ساختن یا باید آن سازه را بفروشد و یا  اجاره دهد و یا اینکه در زمینهٔ دیگری سرمایه گذاری کُند.
حال اگر این مسئله را در کنارِ «تعدیلِ جمعیّت» و پایین آوردنِ تعدادِ جمعیّت و «انبوه سازی» بگذاریم ؛ هم «اجاره بها» و نیز «قیمتِ خانه ها» و یا هر سازهٔ دیگری به شدّت پایین می آید. لذا وظیفهٔ دولت است تا در «نو سازیها» به «سازندگان و سرمایه گذارانِ سازه ها» یاری برساند تا کشور به «ویرانه» تبدیل نشود. دولتِ مرکزی مُجاز است و باید هزینهٔ این کمکها را از طریقِ «بهایِ سالانهٔ اجازهٔ ساختن و استفاده از زمین» تأمین کند. این قوانین نباید به «قوانینِ حمایت از سرمایه داران» تعبیر شود. زیرا «نو سازی» برایِ جلوگیری از «ویرانی» نیاز به «سرمایه گذاری» دارد و این سرمایه گذاری میتواند بخشی از سرمایه هایِ داخلی را در این روند؛ «امیدوار»کرده و «جذب» کُند.

آیا به این ترتیب؛ «دولتِ مرکزی» مالکیّتِ زمینها را بدست می آورد؟؟
 
.... پاسخ منفی است. زیرا «حکومتِ مرکزی» فقط وظیفهٔ «ادارهٔ زمینها» را بر عهده دارد و «مالکِ زمینها» نیست و بر اساسِ این «دکترین» برنامه ریزی میکند که چگونه «بستاند» و چگونه «هزینه» کُنَد و چگونه «استفاده از زمین» را بنا بر نیازهایِ تعریف شده بر اساسِ نیازهایِ کوتاه مدت و میان مدت و طولانی مدّتِ کشور «باز تعریف» کند. تا هم سازه ها به «ویرانه ها» تبدیل نشوند و از سویِ دیگر اقتصادِ داخلیِ کشور نه تنها آسیب نبیند؛ بلکه شکوفاتر شود.
«زمین» و «زندگی» خدایان به هم چسبیدهٔ طبیعی هستند. امّا «فرهنگ» هرچند که به هیچ وجه طبیعی نیست؛ میتواند این خدایان را «شاد و سرشار» و یا «افسرده و غمگین» سازد. ما هرگز نمیتوانیم مالک و یا صاحبِ «خدایان» شویم.
اگر در ایران و یا سایرِ کشورها؛ «قیمتِ خانه» همیشه سیرِ صعودی دارد؛ نه فقط به خاطرِ سازه هایِ نو و مُدِرن؛ بلکه به خاطرِ عواملِ متعدّدِ دیگری است که مهمّترینِ آنها «رُشدِ جمعیّت» و «مالکیّتِ مصنوعی بر زمین» است. و گرنه هیچ احمقی یک «کفشِ کهنه و پاره» را  به قیمتی گرانتر از «کفشِ نو» نمی خرد.
اکنون در بسیاری از شهرها ساختمانهایی ویرانه و رها شده وجود دارند که هر روزه بر قیمتِ آنها و فقط به خاطرِ «زمین» به صورتی کاذب افزوده میشود..... روستائیانی که پس از «تقسیمِ اراضی» از روستاها فرار کردند؛ اکنون فرزندانشان و نوه هایشان برایِ فروشِ همان زمینهایی که «متروکه» شده بودند هجوم می آورند و برایشان هیچ اهمیّتی ندارد که بر رویِ این زمینهایِ کشاورزی؛ چه چیزهایِ دیگری کاشته خواهد شد؟!!
 
این بازارِ مکّاره نیز باید برایِ یکبار و همیشه بسته شود تا به زندگیِ «اقتصادِ انگلی» پایان دهیم. زیرا «زندگیِ انسانی» یعنی «آفرینندگی» و نَه «زندگیِ انگلی به قیمتِ تباهیِ زندگیِ دیگران» و «تباهیِ آیندگان»؛ که به طورِ احمقانه ای در زیرِ لایه هایِ «روزمرّگی» گُم شده و دیده نمی شوند. من فکر میکنم از آنچه که «انسان» مینامیم؛ انتظاراتِ بسیار بهتر و بیشتری باید داشته باشیم.

مسئلهٔ «مَسکن»
 
تقریباً در همهٔ دموکراسیهایِ غربی که«کعبهٔ آمالِ خود روشنفکر پنداران» است؛ مسئلهٔ «داشتنِ مسکن» در حدّ «شما حقّ دارید و آزاد هستید تا برایِ داشتنِ مسکن تلاش کنید» تعریف شده است و مسئلهٔ «مالکیّت بر زمین» طبقِ ارثیهٔ فرهنگِ شومِ به جای مانده از دورانِ «مالکیّتِ فئودالی بر زمین» همچنان دست نخورده باقی مانده و «شهروندان» همچنان به ۲ دستهٔ «زمیندار» و «بی زمین» تعریف میشوند و چون مسئلهٔ «زمین و مسکن» مانندِ دوقلوهایِ به چسبیده تعریف میشوند؛ داشتنِ مسکن نیز روز به روز دشوارتر میشود و حتّی در دورهٔ «جورج بوشِ پسر» به یک بحران و رکودِ بزرگِ اقتصادی در آمریکا منجر شد. تنها در کشورهایی این مسئله حلّ شده است که جمعیّتِ بسیار کمی دارند و از درآمدِ سالانهٔ بسیار بالایی برخوردار هستند.
در ایران میتوان با بکار گرفتنِ ۸ ماه از خدمتِ سربازی برای«آبادانی» و سپردنِ سربازان به شرکتهایِ سازندهٔ مسکن به عنوانِ نیرویِ کارِ ارزان؛ هزینه هایِ ساختن مسکن را به شدّت پایین آورد و بخشِ مهمّی از این مسئله را در مدّتی تقریباً کوتاه حلّ نمود. امّا حلّ کردنِ ظاهریِ مسئلهٔ مسکن نباید بر اساسِ «واقعیّت پنداریِ آنچه تا کنون ساخته اند» انجام گیرد و چنین بینگاریم که آنچه که اکنون داریم «دستاورد» هستند و باید آنرا «حفظ» کرده و فقط اصلاحاتی انجام گیرند. آنچه که اکنون از طرفِ کسانی که منادیانِ «دموکراسی و سکولاریسم» هستند و به ضرب و زورِ «بازی با کلمات» به خوردِ مردم داده میشوند.... «راه» نیستند؛ بلکه «چاه هایی بسیار عمیقتر» هستند که در آینده سَر باز خواهند کرد و همه چیز را خواهند بلعید. اگر اکنون باری دیگر فریب بخورید؛ فاصلهٔ چندانی با آن چاهها نخواهید داشت.
 
پرسش این است که در آن زمان به کجا پناه خواهید بُرد؟ آیا باید برایِ باری دیگر از «نو» آغاز نمود و «انقلابی دیگر...» و «شارلاتانهایی دیگر...»؟

کژدم

۳۸ نظر:

  1. تا دار و دسته شازده شومبول هستند، این نوشتار و تفکرات خاک میخوره.
    گلوبالیست ها هم از شازده شومبول خوششون میاد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. تا شماها هستید؛ این نوشتارها و تفکّرات خاک نخواهند خورد.

      حذف
    2. برای رسیدن به این هدف باید از «هفت خوان رستم» رد شد.
      به نظر من شازده شومبول و دنباله هاش یکی از خوان ها هستند.

      حذف
    3. لازم نیست که این موجودِ بی شرف را به صورتِ فیزیکی «حذف» کنید؛ مگر آنکه از حدّ بگذرد.
      کافی است که به مردم بگویید که این موجود یک «بی شرافتِ موج سوار» است.
      «شازده شومبولِ بنی هاشمی» در کنفرانسِ خبریِ اخیرِ خود گفت:
      «مگر از نافرمانیِ مدنی سخن نمیگفتیم؟... نافرمانیِ مدنی آخرش همین اعتصابات هستند. پس باید صندوقِ اعتصابات تشکیل دهیم و البتّه تعدادی تشکیل شده اند و تعدادی دیگر در حالِ تشکیل هستند که در آیندهٔ نزدیک خواهید دید.» (نقل به معنی).
      این «قرمساق» باید ثابت کند که حدّ اقلّ به «پیمانِ صندوقهایِ اعتصابات» وفا دار است و نمیتواند بگوید که این اشتباه در وبسایتِ او تقصیرِ گردانندگانِ آن وبسایتِ کذایی بوده است و خودش را بیگناه جا زده و سفید شویی کند.
      بر این موجود فشار بیاورید تا نتواند با وعده هایِ دروغ به «موج سواری» بپردازد..... او را تا «درّه هایِ جهنّم» فراری دهید؛ تا به جهنّم سقوط کند... و تا «زمانِ پس از سقوط» او را رها نکنید تا مطمئن شوید که «سقوط کرده است» و دیگر کارش تمام است.

      حذف
    4. من تورج رام هستم نصف لاتهای تهرون صفرزن نوچه های منن.
      شازده پهلوی شومبول نیست عزته می فهمی؟
      نطق میخوای بکشی بیا فردوس روبروی افق پلاک ۲۳ سراغ نوچم ایرج رو بگیر.

      حذف
    5. یکی از «قُقنوس»یها؛ اظهار وجود کرد. شاید برادرِ همان «داعشی - اطّلاعاتی» شاهچراغ باشد. خودش «تورجه» و نوچه اَش هم «ایرجه». اینها همهٔ شان از «نامهایِ ایرانی» استفاده میکنند. امّا نامهایِ واقعیشان همه اش «عربیِ بنی هاشمی» است. قبلاً میگفت در کانادا زندگی میکند و الآن در «فردوسِ اُفقی» البتّه در «تهرون» تشریف دارند و معنی «عزّت» را نیز کاملاً می فهمند.

      حذف
    6. منتشر کردم که اندکی بخندید.

      حذف
  2. یک مَثَل معروف هست که میگه : " تو حوضی که ماهی نباشه، قورباغه سپهسالار".
    رسانه ها خیلی دارن شازده شومبول رو بادش میکنن. حذف کردن این مادرجنده میتونه نقطه عطفی در این خیزش باشه.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پَس ماهی شوید. به همه بگویید که «ماهی بودن یعنی چه؟».

      حذف
  3. https://tinyurl.com/mv44v5fy

    بسیاری از این تصاویر نشان میدهند که «زمین» چگونه «انسانهای مالک» و حیوانات را فراری میدهد و به آنها ثابت میکند که:
    شما «مالکِ من نیستید .... بلکه بر رویِ من زندگی میکنید».
    سازه هایی که در این تصاویر نشان داه شده اند؛ آثارِ «بیابان گردان» نیستند؛ بلکه نوعی از «تمدّن» و «هنر» و «مهندسی» را میتوان در آنها دید. امّا با تمامیِ این اوصاف؛ زمین آنها را فراری داده است.
    اگر دریاچهٔ آذربایجان خشک شود؛ آذربایجان اینگونه خواهد شد.
    « به چشمانِ خودتان خاک نپاشید.... زیرا به اندازهٔ کافی کور هستید».

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. زمانی گفتم که «سازه ها» نوعی از «نوشتن» بر رویِ زمین هستند.
      آنهایی که از «عربِ سوسمار خور» دَم میزنند(قرمساقهایِ پان ایرانیست)؛ بر رویِ این تصاویر کلیک کنند و «هنرِ معماری» و «مهندسی ها» را ببینند و دیگر «گُه اضافی» نخورند.
      در آینده «کویرِ آذربایجان» را «نوشتهٔ تمدّنِ تُرکهایِ آذربایجان» خواهند خواند. آیا مردم آذربایجان میفهمند که در حالِ «نوشتنِ کویر و شوره زار» هستند؟ دریاچه ای که حدّ اقل تاریخی ۱۳ هزار ساله دارد؛ در مدّتی کمتر از ۳۰ سال توسّطِ «شیعیانِ آذربایجان» به «کویر نمک» تبدیل شد و به عنوانِ «اثرِ تمدّنِ تُرکهایِ آذری» ثبت خواهد شد.

      حذف
  4. https://kajdoum1.blogspot.com/2022/01/blog-post_8.html

    این نوشتار را آویزهٔ گوشتان کرده و هرگز فراموش نکنید تا «فریب» نخورید. به روشنی باید بفهمید که اگر «فراموش کردید».... روزِ بَعد خواهید مُرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. https://tinyurl.com/yva4teec

      این حادثه به احتمالِ زیاد توسّط عوامل وزارتِ اطلاعات و اطّلاعات سپاه انجام گرفته است تا با این «حادثه سازی» مردم را به وحشت بیندازند.

      حذف
    2. https://tinyurl.com/y7uhw233

      حتماً این ماجرا یادتان هست و دچارِ «آلزایمر» نیستید.
      بویِ بَد و مشمئز کننده در تهران که منبعش مشخّص نشد. زیرا منبعِ آن به راحتی تغییرِ مکان میداد. روزی در جنوب و روزی در غرب و روزی در شرق و....
      یک دفعه مانندِ «مهدیِ موعودِ متعفّن» ظاهر میشد و ساعتها همه جا را آلوده میکرد و دوباره «غیب» می شد.
      این «حادثه سازی» را «تشتک نیوزهایِ حکومتی» بال و پر میدادند و «محیط زیستیها» و رسانه هایِ خارج از کشور نیز به آن باور داشتند و «تحلولهایِ طلایی» میدادند.
      ظهورها و غیبتهایِ مکرّر و در نهایت غیبتِ کبرای این «رایحهٔ بهشتیِ مَهدَوی (عج)» از زمانِ انتصابِ «پروفسور رئیسی» (رئیسِ «جمنا بیا... جمنا بیا... جماع کنید با جِنده ها»)...به غیبت رفته است.
      دلیلِ ظهورِ این «بویِ متعفّنِ مَهدَوی»؛ باج خواهی از («امام حسنِ قرمساقِ» بنفش) بود.
      تولیدِ این بو نیز استفادهٔ «کیلویی» از مادهٔ «SH2» بود که مادّه ای بسیار «فرّار» است (تبخیر میشود) و با جریانِ هوا حتّی نسیمِ ملایم؛ به همه جا پراکنده میگردد. استفاده از آن نیز به این صورت انجام میگرفت که در نقاطِ گوناگون آنرا در جایی دور از چشم میریختند تا «بویِ تعفّنِ مهدوی» تهران را فرا گرفته و «تشتک نیوزها» نیز برایِ نجاتِ مردمِ تهران پا به جلو گذاشته و «قهرمان» شوند و («امام حسنِ قرمساقِ» بنفش) نیز به بی لیاقتی متّهم شود. به همین دلیل بود که منبعِ آن نیز «کوچ» میکرد و دیدیم که به ناگهان؛ بدونِ آنکه منبعِ آن شناسایی شده و مشکِلِ آن رفع شود؛ به ناگهان «غایب» شد.

      حادثه سازیِ دیگر نیز ورودِ «داعشی ها» به «طویلهٔ اسلامی» بود و اوباشانِ این طویله قهرمان شده و از خود «سِلفی» میگرفتند. زیرا میدانستند که ماجرا چیست؟

      انفجارِ «مقعَدِ مطهّرِ رضا اسهال و استفراغی» نیز حادثه ای بود که پس از داستان سراییهایِ گوناگون؛ معلوم شد که توسّط وزارتِ اطّلاعات آفریده شده است.

      حذف
  5. کژدم هیچ آفریننده ای تو جوامع انسانی شکل نمیگیره و هیج از اعضای جامعه(گله) توان آفرینندگی ندارن.با براه انداختن مجلس عزاداری و تحریک احساسات نمیشه حکومت رو سرنگون کرد.
    اونچه که من تجربه کردم اینه که هیچ آفریننده ای بدون آگاهی بر تصمیمات و رفتارش هیچ پیشرفتی رو نمیتونه حاصل باشه و آگاهی پیدا کردن بر اتفاقات درونی و بیرونی(شناخت) اولین مرحله برای آفرینشه.
    دومین مرحله هماهنگ شدن با محیط براساس رسیدن به هدفه.سومین مرحله هم فاز اجرایی(شروع به اجرای تغییر محیط بر مبنای هدف)و درنهایت نتیجه و ارزیابی.
    تو چهارچوب مبارزه خیابونی اولین مرحله که شناخت دشمن باشه، گفته شده و همه میدونن که شناسایی از طریق لباس شخصی ها در حال انجامه.به عنوان مثال همین امروز بنده شاهدش بودم که یک شخص با تیپ تینیجری و ماشین شاسی بلند مشکی رنگ آهنگ(برای) رو با صدای بلند پخش میکرد و با دقت در حال فیلمبرداری از زنان معترض بود.
    بنده پاسخ های بی‌ربطی به سوالات سنجیده شده اون شخص که به شکل دوستانه‌ای پرسیده شد دادم و فکر نمی‌کنم در شناخت اون شخص دچار اشتباه شده باشم.حتی جمله تحقیرآمیز که نسبت به پاسخ من بکار برد هم فکر میکنم از قبل سنجیده شده بود.
    هیچ مبارزی با ماشین گران قیمت به نزدیکی محل تجمعات نمیره و بعدش هم چرا با پخش آهنگ برای با صدایی که از خارج ماشین بشه شنید بخواد توجه یگان ها رو بخودش جلب کنه و درنهایت هم چرا از درون ماشین از کسایی که قابل تشخیصن بخواد فیلم برداری کنه؟
    متأسفانه موضوعی که منو آزار میده اینه که بواسطه هیپنوتیزم از سمت خانواده(تزریق اخلاقیات و مذهب) و احساساتی از قبیل آشتفتگی،استرس و ترس من توان حمله به اون شخص رو در خودم ندیدم و ناچارا اون مکان رو ترک کردم ولی هنوز هم که به این اتفاق فکر میکنم نمیتونم اون احساس شکارچی بودن رو در خودم پیدا کنم.بیشتر خودم رو یک عضو از گله میبینم نه یک گرگ تنها.اگر منظورم رو متوجه شدین ممنون میشم راهنمایی کنید به چه شکلی میتونم بین این احساسات تعادل ایجاد کنم و اراده ام برای مبارزه به احساساتم غلبه کنه؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. «اراده برایِ مبارزه» از یک احساس سرچشمه میگیرد. «مبارزه» و «سرکوب» هر دو از یک جنس هستند. در واقع «سرکوب» نیز نوعی مبارزه برایِ بقاء است.
      برایِ دیگران تأسف نخورید. منتظرِ دیگران نیز نباشید تا آفریننده شوند. اگر میخواهید کاری بکنید.... این گوی و این میدان.

      حذف
  6. درود
    درباره آذربایجان حرفمو پس میگیرم. مردم نشون دادند که بیدارند. اون قرمساق های پانترکی که خودشون رو «میلَتچی» می نامیدند به طور کامل رسوا شدن.

    اشکان

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مردم شاید برایِ مدّتی ساده باور باشند. امّا نمیتوان مردم را برایِ مدّتی طولانی فریب داد. اینکه میبینند رژیم به «پان تُرکها» نه تنها کاری ندارد؛ بلکه از آنها به عنوانِ نیرویِ سرکوب و جاسوسی بر علیه دیگر نیروها چه در آذربایجان و چه در «کشورِ تهران» و یا سایرِ شهرها که تُرکهایِ زیادی در آنجا زندگی میکنند استفاده میکند و تلاش میکند تا بوسیلهٔ این مزدوران تُرکهایِ ایران را تحتِ کنترلِ خود در آورد؛ بویِ گندِ آن بلند می شود. من(کژدم) به این دلیل فریبِ این جریانِ کثیفِ را هرگز نخوردم که شاهدِ تولّدِ این گروهِ مزدو توسّط «وزارت اطّلاعات» و «اطّلاعاتِ سپاه» در دورانِ «اکبر بهرمانی قُرمساق» بودم.

      حذف
  7. https://www.youtube.com/watch?v=p3lmtjUD-cE

    دیدنِ این ویدیو هم برایِ تفریحِ سیاسی خوب است.
    این همان شخصی است که در جنبشِ یوتیوبیِ ۸۸ از رهبرانِ درجه دوّمِ آن بود و با پفیوزی به نامِ «مخملباف» میخواستند به «دورانِ طلایی امام» بازگردند.
    این شخص اکنون در «شورایِ گذار» لانه کرده است و اگر در این ویدیو دقّت کنید؛ «مچ بندِ سبزِ بنی هاشمی» را همچنان با خود حفظ کرده است. اینها اکنون به «پروانه هایِ چرخنده به دُورِ شازده شومبولِ بنی هاشمی» تبدیل شده اند و از اعضایِ «تیمهایِ ایشان» هستند و همگی میگویند: «اینهایی که سرکوب میکنند و میکشند» تعدادشان به اندازهٔ تعدادِ انگشتان دست است. آنها را طبقِ قوانینِ حقوقِ بشری محاکمه میکنیم؛ برخی را نیز اخراج یا بازنشسته میکنیم و بیشترینشان را با ارتش ادغام میکنیم و مسئله حلّ میشود. زیرا به نیروهایِ «جاوید شاه» تبدیل میشوند.
    امّا مردم روز به روز هوشیار تر میشوند و میدانند که «دموکغاسیِ حسن شغیعتمداغی» (حسن شریعتمداری نمیتواند «ر» را تلفّظ کند و آنرا «غ» تلفّظ میکند.
    عجب دنیایی داغیم از دستِ این «موج سَواغان».

    پاسخحذف
  8. آیا کسی در میانِ خوانندگان تصویری از کشته شدگان و زخمیهایِ «شاهچراغِ شیراز» را دیده است؟
    تصاویرِ ویدیویی نشان میدهند که اسلحهٔ مهاجم حدّ اقل ۲ بار گیر کرده است. آیا این احتمال وجود دارد که خشابها فقط پُر از پوکه هایِ انفجاری و «بدونِ مَرمی» بوده اند و اساساً هیچ کُشته و یا زخمی در کار نیست؟!! و همه اش یک فیلمِ کارگردانی و ساخته شده توسّط سازمانهایِ تبلیغاتیِ سپاه می باشد؟!!! همچنین در هیچیک از زخمیها و کشته هایِ ادّعایی اثری از خون دیده نمیشود.
    کلاشنیکُف معمولاِ گیر نمیکند. امّا اگر فشنگها «مرمی = گلوله» نداشته باشند؛ گازِ ایجاد شده به ۲ قسمت تقسیم نمیشود:

    مکانیسم شلّیکِ واقعی از این قرار است:
    پس از خوردنِ سوزنِ چکاننده به «تَهِ فشنگ» (چاشنی)؛ این چاشنی منفجر شده و باروت را منفجر میکند و انفجارِ باروت گازِ متراکم تولید میکند و این گاز ۲ کار را همزمان انجام میدهد:
    ۱- بخشی بزرگ برایِ پرتابِ گلوله مصرف میشود.
    ۲- بخشی کمتر برایِ به حرکت در آوردنِ «گَلَن گِدن» (روآیَک) به عقب و پرتابِ پوکه به خارج و فشنگ گذاریِ اتوماتیک.
    این مکانیسمِ پرتاب و فشنگ گذاری است. امّا اگر «گلوله»ای وجود نداشته باشد؛ همهٔ گازِ تولید شده از مسیرِ لوله خارج شده و به ۲ قسمت تقسیم نمیشود و به همین دلیل «گلن گِدن» کار نمیکند.
    من فکر میکنم که اسلحه گیر نمیکرده است؛ بلکه فشنگ گذاری انجام نمی گرفته است. زیرا همهٔ گازِ تولید شده از طریقِ لوله خارج می شده است. امّا این فیلم را برایِ آدمهایِ عادی ساخته اند که با این مکانیسم آشنایی ندارند.
    اگر اطّلاعاتِ موثّقی از زخمیها و کُشته هایِ ادّعایی دارید دریغ نکنید.

    سپاس

    پاسخحذف
  9. https://m.youtube.com/watch?v=kfYnlJ2RBVM

    این چیزیه که منتشر شده

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. در این ویدیو هیچ جنازه و یا زخمی که خونریزی کرده باشد دیده نمیشود. آنهایی نیز که ادّعا میکنند به آنها تیرِ خلاص زده شده است؛ از صحنه فرار میکنند. کسی نیز (با پیراهن سفید) قبل از ورودِ شخصِ تیرانداز بر رویِ زمین رویِ شکمش خوابیده است و ظاهراً قبل از ورودِ آن «تروریستِ پدر سوخته» تیرِ خلاص خورده بود؛ از خوابیدن بر رویِ شکم خسته شده و به پُشت میخوابد و صورتش را با بازویِ دستش میپوشاند تا کارگردان بگوید:
      «آفرین خیلی خوب بود... حال بروید خانه».
      آن خونی که نشان داده میشود نیز دارایِ نشانی از شخصی زخمی و یا کشته شده که منبعِ خون باشد را نشان نمیدهد.
      این فیلمِ هالیوودی؛ اثرِ گرانمایهٔ شاگردانِ «قرمساق سلحشور» است.

      حذف
    2. اینجا چند تا عکس منتشر شده

      https://tinyurl.com/32f5rpkz

      حذف
    3. من فیلم رو چند بار نگاه کردم . اون مردی که روی زمین خوابیده واضحا حرکت و حتی اطراف رو نگاه میکنه . احتمالا خودش رو به مردن زده تا شاید نجات پیدا کنه . همچین فیلمی هم از ضارب بعد از دستگیر شدن منتشر شده .

      حذف
    4. سپاس.
      ولی به این تصاویر نمیتوان اعتماد کرد. میتواند صحنه سازی باشد. مانندِ «حماس» که چندتا «متکّا» را کفن پوشانیده و دراز کرده به عنوانِ کودکانِ کشته شده جا میزدند. در این تصاویر صورتِ هیچیک از کشته ها نشان داده نشده است. امّا در یک ویدیویِ دیگر با چند نفر از زخمی ها مصاحبه شده است که بیشتر واقعی به نظر میرسد. امّا حرفهایی که در رابطه با مسیرِ حرکتِ شخصِ تیرانداز میزنند؛ بسیار متناقض هستند. تصاویرِ دوربینهایِ مدار بسته چنین صحنه هایی را ثبت نکرده اند.

      https://www.youtube.com/watch?v=muvp89Cke-M

      حذف
    5. ویدیوهایی که تا به حال دیده ام همگی ضدّ و نقیض هستند و بیشتر نقشِ «پروپاگاندا» بازی میکنند. یک میگوید که اکثر زخمیها زخمهایِ سطحی دارند؛ دیگری میگوید که تعدادِ کشته ها افزایش خواهد یافت و .....

      حذف
    6. در مجموع مردم این سناریو را نخریدند و هیچ ارزشی برایش قائل نشدند.

      حذف
    7. این فیلمی هست از ضارب بعد از دستگیری...

      https://streamable.com/7x2gx1

      حذف
    8. به آنچه که در پایینِ این ویدیو نوشته شده است توجّه کنید. آیا با روسپی زاده هایِ سپاه و بسیج نباید چنین رفتاری کرد؟
      او را «افغان» خطاب میکنند که یک «بیگانه» است و «بیگانگان» را کُشته است. با کسانی که مردمِ خودشان را میکُشند و به آنها تجاوز میکنند چه باید کرد؟
      آیا «کور کردنِ آنها» کمترین مجازات نیست؟

      حذف
  10. به نقل از رادیو فردا و استناد به گزارش «ایرنا»:

    (ایرنا: فرمانده پلیس مهاباد زخمی شده است

    خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، اعلام کرد که فرمانده نیروی انتظامی مهاباد در جریان درگیری‌های روز پنجشنبه در این شهر از ناحیه سر زخمی شده و هم اکنون در بیمارستان بستری است.

    این خبرگزاری همچنین به نقل از یک «منبع آگاه» مدعی شده که یکی از کارکنان نیروی انتظامی این شهر نیز «هر دو چشم خود را از دست داده است».)

    «یکی از کارکنانِ نیرویِ انتظامیِ این شهر نیز هر دو چشمِ خود را از دست داده است».....
    حرکتی درست.
    این «کارکُن» یعنی یگانِ ویژهٔ سرکوب.

    پاسخحذف
  11. کردها یک تنه انقلاب رو دارن بدوش میکشن.باید افتخارآفرینی در مهاباد رو در سایر شهرها تکرار کنیم.

    پاسخحذف
  12. کژدم متوجه هستین هر چقدر زمان بیشتر میگذره پیروزی های مردم و شکست های حکومت در حال افزایشه؟هر موج داره قوی تر و سهمگین تر میشه؟من رقص آتش رو دارم میبینم.آتشی که قراره تمام پلیدی ها رو از این سرزمین پاک کنه.حالا باز سایبری ها بگین که همه چی کار خودشونه

    پاسخحذف
  13. https://m.youtube.com/watch?v=xd3TlzDsEc4
    متاسفانه هیچ خواننده ای خارج از کشور شعر انقلابی برای روحیه بخشیدن به مبارزا در وصف مبارزه نمیخونه و ظاهرا همه به شکلی به حکومت وصلن.این شعر زیباییست در وصف انقلاب هر چند که شاعر لبنانیش یک سیاستمدار بوده.(از دقیقه ۷ شروع میشه)
    برخیز از زیر آوارها همچون شکوفه ای در بهار
    اندوهت رو کنار بگذار که انقلاب از درون زهدان غم ها متولد می‌شود.

    پاسخحذف
  14. https://www.radiofarda.com/a/zahedan-police-bloody-friday/32104867.html

    بلوچ ها پاسخشون به فراخوان جیش العدل و طالبان و.. چی بود؟ تو شروع اعتراضات دیدید که همراستا با سایر شهر ها به خیابون اومدن.من باور دارم که ادامه مبارزات کردها، بلوچستان برخلاف شهرهای بزرگ ایران به پشتیبان کردستان تبدیل میشن.اگر می‌بینید فعالیتی رو شروع نکردن بخاطر نداشتن امید به سایر اقوامه.بلوچستان تو طول تاریخ معاصرش در حال سرکوب شدن از سمت حکومت مرکزی هست و هیچ پشتیبان و یاوری نداشته.فرزندانش هم همیشه با قتل و کشتار و تجاوز روبرو هستن.بماند که با اتهام انتحاری و تروریستی بودن صرفا بخاطر اینکه اسلام رو به شکل متفاوتی از شیعیان درک کردن هم مواجهند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بلوچها «مسلمان» هستند. امّا «شیعه گری» یک دینِ دیگری است که تظاهر به مسلمان بودن میکند. «شیعه گری» درکی دیگر و یا تفسیری دیگر از «اسلام» نیست. اشتباهِ بسیاریها همین است. در دینِ «شیعه گری»؛ محمّد فقط یک تدارکاتچی است. «مهدیِ شیعه گری» بسیار بالاتر از محمّد و عیسی و موسی است و زمانی که ظهور کند؛ همهٔ این پیامبرانِ پذیرفته شده در «اسلام»؛ در «رکابِ مهدی» خواهند بود. یعنی مقامشان بسیار نازل است و در حدّ «خدمتکار» هستند.
      دینِ «شیعه گری» میگوید که حتّی «محمّد» برایِ رفتن به «بهشت» به «شفاعتِ علی» نیاز مند است. به همین خاطر «شیعه گری» در کنارِ «داعش» و بسیار شبیه به «داعش» یک جریانِ تکفیری است تا فقط جایگاهِ «انگلهایِ شیعه» را مستحکم سازد.
      «مسلمانها» اینگونه نیستند. حتّی فرقهٔ «ابنِ تیمیّه» در برابرِ این کثافتکاریهایی که توسّط «جعفرِ کذّاب»(پیامبرِ ششّم شیعه گری) تولید شد؛ به «تکفیرِ شیعه گری» روی آورد.

      حذف
  15. این نبرد تازه شروع شده.دانشجوها کم کم وارد عرصه نبرد نظامی دارن میشن،اقوام به هم نزدیک تر شدن و اختلافات قومی مذهبی تا حد زیادی از بین رفته.بعنوان تجربه شخصی خودم عرصه نبرد در مرزهای ایران بسیار ملتهب تر از شهرهای مرکزی میشه از این جهت که شرافت انسانی رو در مرکزنشینان کمتر از مرزنشینان دیدم.اونهایی که در زیر سایه فقر و ظلم بزرگ شدن بسیار شریف تر از کسانی بودن که زندگی بدون دغدغه ای رو تجربه کردن.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من با شما موافقم. زیرا زندگیِ شهرنشینی بسیار پیچیده تر است و «شرافت» دستخوشِ همین پیچیدگی ها میشود.
      مردمِ ایران در شرایط کنونی در پلّهٔ نخستِ تمرینِ «همبستگی» هستند. امّا پلّهٔ دوّم نزدیک است و اگر مردم هرچه بیشتر مباشرت کنند؛ همدیگر را بهتر شناخته و بر رویِ یکدیگر تأثیر خواهند گذاشت.

      حذف
  16. نوشتارِ بسیار کوتاهِ (اینجا گورِ «خمینیِ کُس کِشه»)
    منتشر شد.

    پاسخحذف