۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

سازماندهی برای جنبش سرخ ( بخش سیزدهم)


سازماندهی برای جنبش سرخ ( بخش سیزدهم)

در بخش دوازدهم؛ در رابطه با جهانی بودن اقتصاد و ضرورت باز تعریف منافع ملی در میان؛ تنیدگی تار و پود اقتصاد بین المللی اندکی سخن گفتیم. متاسفانه مردم ایران گویی که بر فراز صخره ای ایستاده اند که تمامی اطراف آن پرتگاه است. از یک سوی حاکمیتی که برخلاف عربده کشیهای مستقل بودن؛ در برابر اقتصاد جهانی به سجده در آمده و  اقتصاد ملی را به شکل دلالی  محصولات مصرفی قدرتهای اقتصادی تعریف نموده و آنچه را که نیز میتوانست به عنوان زیربنای یک اقتصاد تولیدی و پویا قرار گیرد با واردات بی رویّه ویران ساخته است. در سوی دیگر نیز با گروهها و محافل شبه سیاسی و چه بسا «استحاله یافته» در تعاریف منافع استراتژیک  بیگانگان قرار دارند که دیدگاههای آنان؛ حداکثر از مصرف تکنولوژی کشورهای غربی فراتر نمیرود که البته در یک مقایسهٔ ظاهری و نگاه اولیه پیشرفته تر به نظر میرسند؛ اما واقعیت شیرین برای کشورهای فراصنعتی و تلخ برای ما این است که تکنولوژی پیشرفته ترین محصول این کشورها برای فروش در کشورهای عقب مانده است و آنرا ارزان هم نمیفروشند.
با این وصف چشم انداز آیندهٔ چنین ملتی بسیار تاریک است  مگر آنکه کار گروههای مطالعات استراتژیک از سوی میهن پرستان تشکیل شده و مطالعات عمیقی را برای پاسخگویی به مشکلات اقتصادی ایران فردا و تدوین استراتژیهای اقتصادی انجام دهند. این امر به خودی خود به اندازهٔ طراحی استراتژی مبارزاتی برای سرنگونی رژیم اهمیت دارد و گرنه مبارزه تبدیل به تلاشی بی هدف خواهد شد.
« مدل چینی» رشد اقتصادی چشمهای بسیاری از تحلیلگران را خیره کرده است. عده ای از آنها به عمد و عده ای دیگر با توجه به ظاهر درخشان مدل چینی؛ اشعار تحلیلی عاشقانه میسرایند. من « مدل چینی» را پیش از آنکه  یک مدل موفق بدانم؛ آنرا « مشکل چینی» مینامم. کشور چین با داشتن یک و نیم میلیارد جمعیت؛ دارای بزرگترین مشکل استراتژیک و همزمان دارای بزرگترین جاذبه برای سرمایه گذاران خارجی را توأمان در خود داشت. رهبران حزب کمونیست چین بسیار پیشتر از روسها  متوجه شدند که در صورت ادامهٔ راه به شیوهٔ پیشین به نقطهٔ عطف شکست استراتژیک خواهند رسید. چینیها از شرایط بسیار مهمی که در دورهٔ جنگ سرد وجود داشت و جهان غرب به دنبال گسست چین و اتحاد شوروی بود؛ به بهترین وجه استفاده نمودند. اگر نظریات خروشچف نتوانست از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جلو گیری نماید؛ اما دولتمردان چین توانستند بسیار پیشتر از زمان وقوع زلزله از حادث شدن آن پیشگیری نمایند ؛ اما چینیها میدانستند که این مشکل استراتژیک(جمعیت بزرگ) در هر صورت پا بر جاست. و ما نیز باید بدانیم و بفهمیم و بسیار بیشتر از حتی فهمیدن منطقی...باد بدانیم ( دانستنی از جنس چشیدن و دیدن) که جمعیت یک واقعیت فیزیکی و ماندگار است ولی روابط اجتماعی ماندگار نیستند. آنچه که امروز مشتری دارد ؛ فردا حتی به مفت هم خریده نمیشود اما جمعیت ماندگار است؛ این موجود ماندگار (جمعیت) هم رفیق راه است و هم دزد قافله. جالب این بود که هیچیک از مارکسیست لنینیستهایی که در کشورهای دیگر زندگی میکردند این مسئله را نفهمیدند و آن اتفاقات عظیم را با « فتوا»های مارکسیستی سنجیدند و نه بر اساس شعار همیشگی شان که میگوید: « تحلیل عینی... از شرایط عینی»... مارکسیستها نشان دادند که چگونه در دام کلمات و کتاب زندانی شده اند و هیچ درکی از شعاری که میدهند ندارند.
دولتمردان چین به ناچار رشد اقتصادی خود را بر اساس « نیروی کار ارزان» تعریف کرده اند. رشد بادکنکی اقتصادی که بر پایهٔ « تولید زباله» بنا شده است؛ اقتصاد بزرگ چین را به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان در سال ۲۰۱۱ میلادی مطرح ساخت. اما ظهور خاورمیانهٔ بزرگ میتواند تهدیدی جدی برای آیندهٔ آن باشد. حتی بدون این تهدید نیز به این خاطر که مشکل استراتژیک «جمعیت بسیار بزرگ» همچنان موجود است. نهایتاً حاکمیت چین ( از هر نوعی که باشد) باید برای این پرسش استراتژیک و ویرانگر پاسخی بیابد و گرنه شالوده های جامعهٔ چین فرو خواهند ریخت.
یکی از اهرمهای بسیار مهمی که حاکمیت چین همچنان از آن برخوردار است؛ نظم پذیری اجتماعی مردم چین است که بر اساس فرهنگ « تائوئیستی» در طی هزاران سال در چین گسترش یافته و نهادینه شده است. این فرهنگ شاید بتواند برای مدتی برای پیشگیری از فرو پاشی بکار آید؛ اما در آینده ای نزدیک چین  با عواقب این اقتصاد بزرگ در عرصهٔ اجتماعی و فرهنگی آن روبرو خواهد شد.... و آن روز بسیار دیدنی خواهد بود.
الگو برداری از اقتصاد چین و پیچیدن نسخه بر اساس آن برای ایران با توجه به تاریخ اقتصاد چین بعد از «مائو تسه دون» که تبدیل به اقتصادی متمرکز شده بود  و با توجه به پتانسیل جمعیت بزرگ چین برای جذب سرمایه های خارجی و همچنین هدایت آن در بستر اقتصاد متمرکز؛ آن چیزی نیست که که بتوان در ایران پیاده نمود و آنهایی که ایده هایی از این نوع را مطرح میسازند نه به خاطر تعمق و مطالعه در ساختار اقتصادی و اجتماعی چین در پیش و بعد از اصلاحات گام به گام بعد از درگذشت « مائو»؛ بلکه به خاطر دیدن عقب ماندگیهایی است که رژیم مبتنی بر اندیشه های «دزدان مدینه» برای میهنمان به ارمغان آورده است. اما باید به خاطر داشت که اقتصاد ویران کنونی ایران با اقتصاد متمرکز چین زمان مائو تسه دون بسیار فاصله دارد. اما حتی گذشته از این مسائل اساسی؛ تجویز چنین نسخه ای برای آیندهٔ ایران نه برای پیشرفت بلکه تبدیل ایران به یک کشور « زباله ساز» خواهد بود. اینگونه اندیشه ها در اشکال دیگر آن اقتصاد ترکیه و حتی دُبی را نیز آرمانی میپندارند ( فرهنگ سیاسی روشنفکران دهاتی).
در ایران آینده باید دو مسئلهٔ مهم مد نظر تمامی برنامه ریزان اقتصادی باشد :
۱- سرمایه گذاری کلان بر روی  زیر ساختهای لازم برای پی ریزی و بنا نهادن اقتصاد فراصنعتی که در  مقالهٔ «نبرد کردستان بخش سوم» به طور تیتر وار به آن اشاره کرده ام.
۲- جلوگیری از هدایت سرمایه ها به سوی سرمایه گذاری در بخش « اقتصاد انگلی» که در مقالهٔ « زمین و زمین داری در آیینهٔ آیین ریشه ای» به آن پرداخته ام؛ و هدایت تمامی سرمایه ها به بخش تولید صنعتی و کشاورزی صنعتی.
از نظر من هر برنامهٔ اقتصادی که برای فردای ایران پیشنهاد میشود؛ اگر این دو اصل را زیر پا نهد؛ یک برنامهٔ ساخته و پرداختهٔ بیگانگان است و پیشنهاد دهندگان چنان برنامه هایی تنها مترجمین فارسی زبان استراتژی های اقتصادی سیاسی بیگانگان میباشند و هم نوا شدن آنها با جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران تنها برای رخنه در جنبش؛ برای پیشبرد اهداف بیگانگان است و بس.
زمانی که ما از انقلاب سخن میگوییم؛ تغییر بنیادی در ساختار اقتصادی و اجتماعی را مد نظر داریم و این تغییرات باید در راستایی انجام پذیرند که در دو بند بالا مطرح نمودم  و گرنه در آینده ای نه چندان دور؛ جامعه دوباره دچار بحرانهای ادواری خواهد شد. زیرا پیوند خوردن با اقتصاد جهانی  در صورت عدم وجود توازن قدرت تنها به انتقال بحران دیگران به کشورهای ضعیفتر می انجامد.
داشتن یک اقتصاد لیبرال لجام گسیخته نه تنها به رشد اقتصاد تولیدی کمکی نخواهد نمود؛ بلکه سرمایه های موجود را به سوی پروژه هایی با « سود آوری سریع» خواهد کشاند که ضرورتاً با اهداف ملی همخوانی ندارند و میتوانند به ادامهٔ « مصرفی» بودن اقتصاد ایران منجر شوند.
بدون تدوین استراتژیهای اقتصادی کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت اقتصادی و سیاسی و نظامی؛ تمامی خونهای ریخته شده و تمامی تلاشهای مبارزان و تمامی دردها و داغ دلها ؛ به هدر خواهد رفت. ما حتی اگر از نظر سیاسی و نظامی بر رژیم اسلامی چیره شویم و قدرت را در دست بگیریم؛ بدون داشتن این استراتژیها هنوز پیروز نشده ایم و شکستهای بعدی در پیش رویمان خواهند بود.

کژدم
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر