رژیم دلقکهای درماندهٔ تازی پرست شیعه مسلک و بازی بحرین
اکنون بعد از دهها سال باز هم مسئلهٔ بحرین بر سر زبانها افتاده است. اما زمانی که رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران؛ در ضعیف ترین و درمانده ترین شرایط ممکن دست و پا میزنند. اساساً مسئله این است که نه تنها رژیم اسلامی و شیعی مسلک کنونی؛ بلکه تمامیت افکار تازی پرستانه در طول تاریخ ننگین ۱۴۰۰ سالهٔ خود به جز ننگ ضدیت با هویت ملی ایرانی را با خود نداشته است و هم اکنون نیز مزدوران اجیر شدهٔ رژیم با دستکاری در تاریخ ایران حتی تاریخ نیاکانی ایرانیان را نیز به زیر سوال میبرند و اگر چند سالی است که حرکتهای دروغینی از قبیل اجازه دادن به سرایش سروده های میهنی داده میشود و یا از نام ایران و کورش استفاده میشود و یا برخی مجسمه های قهرمانان این سرزمین ساخته میشوند؛ نه به خاطر تغییر ماهیت کثیف و ضد ایرانی اسلام گرایان حاکم بر این سرزمین؛ بلکه تنها و تنها به خاطر رشد بیداری ملی مردمان ایران است. رژیم با این حرکات مذبوحانه سعی دارد سوار موج میهن پرستی ایرانیان شود. و ماجرای بحرین نیز در همین مقوله است که مطرح میگردد. آیا درد فقط همین است؟.... نه... درد بسیار فراتر از اینهاست.
درد این است که زمانی که آن هنرمند افیونی به بچه ها میگوید: «...بچه ها این گربه هِه ایران ماست....» تمامی ذلتی را که اسلام ننگین برای ما به ارمغان آورده است را به عنوان سرزمین ایران به نسلهای بعد انتقال میدهد و نسل بعدی باید بزرگ شود و تاریخ بخواند و بعد ازآن بداند که این مردک کثیف به آنها دروغ گفته است. درد ما اینجاست که حتی «پان ایرانیست»های ما هم همین نقشهٔ گربه نشان را به عنوان « چهارچوب ارضی» خود میپذیرند و ننگ را بر خود میخرند. درد از آنجایی آغاز میشود که کمونیستهای این سرزمین تمامی هم و غم خود را برای زدودن هویت ملی این سرزمین گذاشتند و چه به نام « حزب توده» و چه به نام فدائیان خلق و چه به نام « حزب کمونیست کارگری» دست در دست روسها و انگلو ساکسونها و عربها و حکومت اسلامی حاکم بر ایران؛ تلاششان در جهت بی هویت نمودن ایرانیان است. و کار به جایی رسیده است که دلقکهای اسلامی که جز مسئلهٔ «شیعه و سنی» هیچ اندیشهٔ دیگری برای برپاساختن دژ هلال شیعی نداشتند نیز اکنون بر طبل «شیعیان بحرین» میکوبند. اینگونه سخن گفتن در بارهٔ بحرین هیچ گونه بوی ملّی و سرزمینی ندارد و تمامی درد رژیم درد « تازی پرستانه» و جمع آوری هم مسلکان تازی پرست خویش است. در نوشتار های قبلی گفته ام که شکست استراتژیک «دژ هلال شیعی» از شکست فعالیتهای رژیم در یمن و به را انداختن ماجرای « شیعیان حوثی» آغاز شد و شکست تلاشهای رژیم در براه انداختن جنبشهای شیعی در بحرین نقطهٔ عطفی در آغاز این شکست استراتژیک بود.
زمانی که در پی رشد جنبشهای موسوم به بهار عربی؛ نیروهای مشترک نظامی عربستان سعودی و امیر نشینهای حوزهٔ خلیج فارس به بحرین آغاز شد؛ با اینکه رژیم اسلامی در شرایط بهتری به سر میبرد؛ عربدهٔ سرداران دلیر و ترسیدهٔ اسلام از براه انداختن یکی دو قایق دروغین فراتر نرفت و عربده های کنونی نیز نه از روی دلاوری و نه برای خنثی کردن نقشه های حکومت عربستان سعودی؛ بلکه تنها برای به راه انداختن ماجرای دروغین میهن پرستی و فریب مردم ایران است و گرنه رژیم ننگین و زبون اسلامی بیش از یک سال است که بحرین را باخته است. تمامی این فریاد و فغانها و تبلیغات دروغین رژیم تنها برای سرپوش گذاشتن بر شکستهایی است که هر روز بر وسعت و دامنهٔ آنها افزوده میشود و تلاش میکنند که با نوشیدن جام زهری دیگر؛ در قبال دادن امتیازهای اتمی به گدایی «تضمین امنیتی برای ادامهٔ بقای رژیم» بپردازند. اما میدانند که این امر امکان پذیر نیست.
اما ما چه میگوییم؟ سخن من با سرداران کثیف رژیم اسلامی که دستشان در کاسهٔ اموال غارت شدهٔ سرزمینمان و یا در کاسهٔ اموالی که از طریق فروش مواد مخدر و قاچاق دختران و پسران و فروش آنها به روسپی خانه ها و براه انداختن و ادارهٔ روسپی خانه ها به دستشان می آید نیست. سخن من با آنهایی است که هنوز هم که هنوز است به نام ایران و به نام میهن پرستی دروغین همچنان ننگی را که چه اسلام و چه عثمانیها و چه «انگلو ساکسونها» بر ما تحمیل کرده اند را به عنوان «واقعیتی که باید پذیرفت» نه تنها پذیرفته اند؛ بلکه فکر میکنند که دیگر همینی هست که هست؛ اما هرگز شخصیت زبون و ترسویشان و ذهنهای تنبلشان نمیگذارد به این بیاندیشند که ایالات متحدهٔ آمریکا یک کشور ۴۰۰ ساله است و با تلاشهای شبانه روزی وخوش شانسی دوری از جنگ جهانی دوم؛ توانسته است ریشه ها و شاخها و برگهایش را کران تا کران ۵ قاره بگستراند. پرسش این است که اگر آنها توانسته اند؛ پس ما چرا نمیتوانیم؟ مگر ما نخستین نبودیم؟
روحیهٔ موالی گری چنان در این مرز و بوم نفوذ کرده است که هرگز به کلماتی چون «میتوان» و «میتوانیم» و «میتوانم» نمی اندیشند؛ یا « کار کار انگلیس هاست» و یا « کار کار آمریکاست»..... کار کار هر سگ و گربهٔ دیگری است... به غیر از ما. معلوم است .... زمانی که من و تو نباشیم؛ کار میتواند کار هرکسی باشد و حتی رئیس پلیس «دُبی» نیز برای ایران شاخ و شانه بکشد. زمانی که میهن پرستان قلابی ما مانند موش حتی از آوردن پرچم میهن به جنبش میترسیدند؛ چگونه میتوان مانند شیر دلیر و بی باک بود و مانند خورشید درخشنده و گرمی بخش؟ وقتی که ملی گرای قلابی هنوز میرزا کوچک آخوند جنگلی را تنها به خاطر داشتن افکار ضد رضاشاهی قهرمان ملی خود قرار میدهد؛ مردکی با اندیشه های تازی پرستانه و ارتجاعی؛ با آن عبا و تسبیح ننگین که اگر پیروز میشد همان چیزی را به ارمغان می آورد که شیخهای مجاهد افغانستان برای مردمانشان به ارمغان آورده اند. زمانی که پسر آشپز باشی با بستن دهها دروغ شاخدار تبدیل به قهرمان ملی میشود ... در حالی که تنها هنرش نعلین لیسی آخوندها و بابی کشی بود و تاریخ صده های اخیر را اینگونه مردمان «دون صفت» و «دون تباری» مینویسند.... دیگر آن خوانندهٔ افیونی را چه باک که بیرون آوردن پرچم ملی ایران را ننگ بداند و به فرزندانمان بیاموزد که «.... بچه ها این گربه هه ایران ماست...» و هنوز هم که هنوز است صدها هزار ایرانی نفهمیده و کوته نظر عاشقش باشند و خم به ابرو نیاورند که هوادار دشمن فرهنگی ایران هستند و صفحهٔ فیسبوکش چندصد هزار طرفدار داشته باشد!!!! آیا اینچنین ملتی از خود بیگانه.... میتواند؟ یا اصلاً میخواهد که بداند و بفهمد که به دست خویش گور آیندگان خویش را میکند؟ اگر بداند و بفهمد... با بیشرمی هایش چه کند؟ آیا میتواند خود را دگرگون سازد و با صدایی بلند بگوید که اینک ما هستیم که تاریخ را خواهیم نوشت... نه ملی گرایان دروغین و پاچه خواران تازی پرستی و نوکران و سگهای درگاه «آیین تباهی».... نه نوکران آمریکا و اروپا که در لباس ملی گرایی دروغین سینه برای «احترام به عقاید تازی پرستانه و ننگین مردم» چاک میکنند و برای خود « شجره نامهٔ سید بودن» منتشر میکنند و از هرطرف باد بیاید؛ از همان طرف بادش میدهند.
لجن تبارهای شیعه مسلکی که تاریخ ایران را با حذف پادشاهی ماد که نخستین امپراطوری ایران بود؛ تاریخ ایران را از هخامنشیان آغاز میکنند و قوم بزرگ ماد و بنیانگذاران ایران را به فراموشی عمدی میسپارند زیرا که اکنون اکثریت قوم ماد تنها گناهشان این است که سنی مذهب هستند و ناسیونالیستهای قلابی سلطنت طلب شیعه مسلکی که سلطانشان نیز خود را از تبار امامان زنباره و برده دار و برده فروش و جزیه خور شیعه میداند؛ چنان گستاخ شده اند که تاریخ ایران را سانسور میکنند..... با وجود چنین کثافتهایی؛ دیگر از عربها و تازی مسلکان عرب و ترکهای عثمانی چه انتظاری میتوان داشت؟
زمانی که استاد تاریخ گوسفندان زبا بسته مردک مخبطی همچون بهرام مشیری باشد که دهها بار چهره عوض کرده است و صفویان را میستاید که پیام آور تاریکی بودند و اگر سیستان و بلوچستان ما و کردستان ما و خراسان ما در چنین وضعیت اسفباری هستند؛ و اکنون آخوندهای کثیف بر این سرزمین حکومت میکنند تنها و تنها به خاطر سلسلهٔ کثیف صفوی است..... دیگر از شیوخ و آل خلیفه های عربها چه گلایه ای میتوان کرد؟ مگر نه اینکه آنان دشمنان تاریخی ما بودند و همچنان هستند؟
آنچه که اکنون لقلقهٔ زبان دموکراس خواهان قلابی شده است؛ حاکمیت اکثریت بر اقلیت است و زمانی که به تقسیم بندی و تعیین اکثریت و اقلیت میرسند؛ با شعبده بازی « مذهب» را به پیش میکشند و از اقلیت شیعه و اکثریت سنی و یا بالعکس استفاده میکنند و گوسفندانی که پیروان این جریانهای شیاد هستند نیز انگار که از انسان بودن بویی نبرده اند؛ این تقسیم بندی را برحق میدانند و تمامی دردشان این میشود که اکثریت شیعهٔ بحرین زیر حکومت اقلیت سنی مذهب است و دقیقاً با همان روش رژیم کثیف اسلامی استدلال میکنند. اما مسئلهٔ بحرین این است که به عنوان بخشی از خاک ایران؛ زیر حکومت « آل خلیفه» است که یک خاندان عربستانی است.
بعد از این به فرزندانمان چه بیاموزیم: من میگویم که اینگونه بیاموزیم که اینگونه بود:
شاهنشاهی ماد: «.... بچه ها این سرزمین ایران ماست.....»
شاهنشاهی هخامنشی: «..... بچه ها این سرزمین ایران ماست.....»
شاهنشاهی اشکانی: «....بچه ها این سرزمین ایران ماست....»
شاهنشاهی ساسانی: «...بچه ها این سرزمین ایران ماست....»
آیا اثری از نامهایی چون پاکستان و ترکیه وعراق و اردن و سوریه و دبی و ابوظبی و قطر و ..... در آنها میبینید؟
کژدم
دیوانه!
پاسخحذفآقای ایرانی فهمیده!
پاسخحذفخواجه حافظ شیرازی را برای توهین به او فراموش کردید!
پاسخ ایرانی ناشناس نخست که مرا دیوانه نامید:
پاسخحذفمن... و ما هموندان انجمن پادشاهی ایران (تندر) دیوانهٔ ایرانیم و دشمن خونی تازی پرستان و نوکران بیگانگان که در جهان امروز انگلو ساکسونهای نسل دوم هستند.
اما در پاسخ ناشناس دوم که اگر همان نخستین نباشد پاسخ این است:
خواجه حافظ شیرازی در تمامی اشعار دیوان خود به تمامی اندیشه های تازی پرستانه تاخته است. اگر تازی پرست شیعه مسلک وطن فروشی؟.... نیازی به پاسخ نداری... برای ساندیسی میهن و آیندگانت را بفوش... و اگر شیفتهٔ فرهنگ « انگلو» هستی... باید بدانی که این وحشیهای وایکینک با آلت یهودیان بر تارک تمدن ایستاده اند... باور نداری؟ به متفکرین و بنیانگذاران رنسانس بنگر که بیش از ۹۹ درصدشان یهودی بودند و سپس به مخترعین و مکتشفین بنگر که باز هم بیشترینشان یهودی هستند.... اما اگر خود را آریایی تبار مینامی چرا همچنان از خایه های محمد بچه باز و حسین نوره کش آویخته ای؟
اما پاسخ شما, من ناشناس دومی هستم و اولی نبودم!
حذفاگر این فرهنگ "آریایی" است که شما مدعی آن هستید من از آن بیزاری میجویم.
من نه تازی پرست هستم ونه ساندیس خور و نه شیفته انگلو و نه از آلت تناسلی فردی آویزان شده ام.
شما حتی بدون کمترین آگاهی نسبت بمن, چندین تهمت و اهانت بمن کردید!
در مجموع باید بگویم که " حالتان خراب است "
اگر شما هیچ یک از اینهایی که گفتید نیستید؛ آیا در آغاز خود را معرفی نمودید؟ و این شانس را به من دادید که بدانم شما کیستید؟ اما من به کسی توهین نکرده ام. سید رضا دیبا مرد اخته ای است و خودش بیش از هر کسی میداند... بهرام مشیری آدم ده چهره است و میتوانم ثابت کنم. و آن ژیگولوی خوانندهٔ نوکر افیون نیز با حرکات خویش نشان داده است که کیست؟ میماند انگلو فیلها و آیین تازی پرستی و تشیع صفویان کثیف و مصدق و ملی گرایان تازی پرست دو رگه « مادر ایرانی که به بردگی رفت و پدری تازی که سید خوانده شد»......... براستی در پشت کدامیک از این پرده ها پنهان شده اید؟
پاسخحذفhttp://www.asriran.com/fa/news/215339/%D8%AF%D8%A8%DA%A9%D8%A7-%D9%85%D8%AF%D8%B9%DB%8C-%D8%B4%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%81%D9%82-8-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7
پاسخحذفهمچین توافقی امکان پذیره؟