۱۳۹۲ مهر ۱۲, جمعه

به بهانهٔ تحلیل یک خبر مهم

از نظر من تحلیلی که نتواند به پیشبینی بینجامد و فقط وصله پینهٔ اخبار جاری باشد؛ ارزشی حتی کمتر از کاغذ توالت دارد. زیرا کاغذ توالت به پاکیزگی کمک میکند ؛ ولی تحلیلهای وصله پینه ای تنها به اتلاف وقت می انجامد که البته تعریف عنصر وقت و یا «زمان» برای افراد فرق میکند. مثل عنصر زمان برای شخصی که در حال انجام کاری است که باید تحویل داده شود و عنصر زمان برای کسی که با XBox و یا Playstation میخواهد فاصلهٔ تولد و مرگش را پر کند. البته منظورم توهین نیست؛ اما در عرصهٔ مطالعات سیاسی تنها خواستم که «تلنگر»ی زده باشم و یا به شیوهٔ پادگان بیدارباش بگویم.
خوشبختانه در این وبلاگ به کمک یارانی همچون «شهاب» گرامی و «م.ر» گرامی در ماه اخیر توانستیم تحلیلهای سیاسی از نوع «پیشگو» ارائه کنیم. پیشگوییهایی که اکنون در حال بروز و ظهور هستند که در سطور زیرین به آن اشاره خواهم نمود. البته هرچند که با نیشی که اقتضای طبیعت «کژدم» است؛ این یاران دیگر نظری نمیدهند؛ اما تمامی تلاش من این بوده و هست که همیشه؛ نه یک گام... بلکه ۱۰ گام و اگر ممکن باشد ۱۰۰ گام به پیش باشیم و ضرورت مطالعات استراتژیک را نیز در همین مورد ضروری میدانم. در آن زمان گفتم که «افتخار نوشتن تحلیلهای وصله پینه ای در BBC و رادیو فردا؛ مال آنها.... و افتخار تحلیلهای پیشگو از آنِ ما».
امروز خبری در وبسایت رادیو فردا منتشر شده است که اشاره به تشکیل اتحادیه ای از سوی اسرائیل و عربستان سعودی و شیخ نشینهای حوزهٔ خلیج همیشه فارس دارد (اینجا). این خبر نشان میدهد که این وبلاگ با داشتن دوستانی که در تحلیلها به آن یاری رساندند و به قول بعضی از خوانندگان «بخش نظرات بسیار پربارتر از خود مقاله هستند». بسیار پیشگام بوده است و آنچه که اکنون به عنوان خبر منتشر میشود؛ ما و خوانندگان این وبلاگ حد اقل از یک ماه پیش اینرا میدانستند. مفهوم این جملات در نهایت این است که ما میدانستیم چه خبر است (در درون) و دیگران میگفتند که خبرها همینهایی هستند که در وبسایتهای خبری منتشر میشوند. این افتخار همچنان از آنِ ما.




این خبر را باید به بیرون آمدن «نوک کوه یخ» به حساب آورد و نباید با آن به عنوان یک خبر دست چندم در حد  «فاطی به مدرسه میرود» برخورد نمود. این خبر میگوید که : این اتحادیه مدتها پیش بوجود آمده بود و حتی «کژدم و یارانش» نیز دیر فهمیده بودند... (هرچند که بسیار پیش تر از همه) فهمیده بودند و عواقب تشکیل این «اتحادیه» را در سوریه و عراق و ایران خواهیم دید.اما مسئلهٔ اصلی این است که باید از «تحلیهای پیشگو» نیز فراتر رفت و به «تحلیلهای کاربردی» رسید. اما مسئلهٔ دیگر این است که داشتن «تحلیلهای کاربردی» نیز یک پایش می لنگد؛ زیرا ایرانیان هنوز دارای آن گروهها و سازمانهایی که بتوانند از «تحلیلهای کاربردی» استفاده نموده و آنرا در « طراحی های عملیاتی» منظور دارند؛ نیستند. زیرا متاسفانه جامعهٔ ایرانیان بیشتر یک «جامعهٔ هیجانی و هیجان زده» است. اما ما به نیروهایی نیاز داریم که «بسیار خونسرد» باشند (مانند خونسردی یک دانشمند در آزمایشگاه)؛ تا بتوانند ایران را آزاد سازند. به خبر هیجانی زیر (اینجا) توجه کنید:


این خبر با خبری دیگر که در «وبسایت تندر» آمده است (اینجا) مقایسه میکنیم:




وبسایت تندر خواسته است با احتیاط بگوید که این کار را بچه های تندر انجام داده اند؛ که اگر کار آنها باشد دستشان درد نکند و زنده و سالم بمانند و به ایران خدمت کنند. اما به تصویر بعدی نگاه کنیم:




این تصویر میگوید که هیچگونه پشتوانهٔ برنامه ریزی شده ای برای آن عملیات (احتمالی) انجام شده توسط این گروه وجود ندارد و این گروه همچنان در دورهٔ «زال و رودابه» مانده است.
روزی دهها پاسدار پیر و جوان به مرگ طبیعی میمیرند و یا در سوریه کشته میشوند؛ اما آنچه که نقش تعیین کننده در مبارزه دارد مرگ یک یا چند پاسدار و بسیجی نیست و حتی مرگ گروه بزرگی از آنها هم نیست؛ گروههای سلفی-جهادی و یا ارتش آزاد سوریه؛ به طور روزانه در سوریه دهها نفر را به هلاکت میرسانند؛ اما ماجرای سوریه همچنان لاینحل مانده است و حتی اگر ماجرای نظامی آن حل شود؛ آیندهٔ سوریه همچنان در پس پردهٔ ضخیم ابهام است.
اما اگر چنین حرکتی (کشتن پاسدار در کرج) به عنوان بخشی از یک استراتژی کلان؛ تعریف شده باشد؛ میتواند ارزش پیدا کند.
ما تجربهٔ ناپدید شدن ۵۰ هزار نیروهای «سپاه جاویدان» در مصر را داریم؛ اما اتحادیهٔ بزرگ سرزمینهای ایران را به خاک سیاه ننشاند و حتی موجب تضعیف آن نشد (به مقیاس تعداد جمعیت ایران در آن زمان توجه کنید تا بدانید که ۵۰ هزار نیروی جنگی چه مفهومی دارد)... ما تجربهٔ «خط ماژینو» فرانسویها را داریم که برای حد اقل ۲ سال مقاومت طراحی شده بود؛ ولی در طی ۴۸ ساعت «دور زده شد»... ما تجربهٔ رایش سوم را داریم که بیش از ۶۰ میلیون کشته و بسیاری ویرانیها به جای گذاشت و هیجانات سیاسی در اوج خود بود؛ اما به شکست استراتژیک آلمان و اروپا منجر شد.
تجربهٔ سال ۵۷ و پس از آن پیش روی ماست؛ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران؛ در سرنگونی محمد رضا پهلوی نقش موثری داشتند؛ اما نتیجهٔ کار این بود که به قول معروف «انقلاب توسط آخوندها دزدیده شد». مفهوم این جمله این است که این دو سازمان در واقع «نوکران بی جیره و مواجب» رژیم کنونی شدند. اگر هم اکنون ما بتوانیم حتی خامنه ای و دهها فرمانده سپاه را همزمان به درک واصل کنیم؛ بحرانی بوجود خواهد آمد که اگر نتوانیم آنرا «کنترل و هدایت» کنیم؛ به نفع بازیگران منطقه ای و روسیه و اروپا و آمریکا تمام خواهد شد. اگر ما نتوانیم قانون اساسی درستی تدوین کنیم که پایه گذار «دموکراسی» باشد و «لیبرالیسم» را به جای دموکراسی تحت نام «پادشاهی پارلمانی» و یا «جمهوری» به حلق مردم ایران فرو کند؛ از هم اکنون شکست خورده ایم.
اینجاست که نقش مطالعات استراتژیک و داشتن دیدی عمیق از آینده و کاربردی نمودن تحلیل ها آ شکار میشود.
داشتن «تحلیلهای پیشگو» یک افتخار است؛ اما داشتن تحلیلهای کاربردی و استراتژیک؛ به معنی  گامی برای «شکل دادن آینده» است.

کژدم


۲۱ نظر:

  1. ba dorud,
    neveshtan qanune asasi ham hadaf mobareze ra moshaxas mikonad va ham taklife mardom ro. mardom be adamha etemadi nadarand. chizi ke rahgoshast dashtane hadaf az tarighe neveshtane misaqe melli jadid ast. anhahai ke mihahand hazine bedahand midanand baraye che, va anha ke tavanash ra nadarand mitavand be toroqe digar dar jahate an misaq yari beresanand. bazi ba matrah kardan entekhabate azad mikhahand dobare mardom ra be taleh biandazand. tajrobe mesr in ra dobare sabet kard.
    m. b.

    پاسخحذف
  2. به همين راحتى سررررررردار سپاه اسلام زرتش قمصور شد و ميشود دست بچه هايى ايران درد نکند درود بر نیرو های ملی .

    Paymaan

    پاسخحذف
  3. با پوزش دوباره خواستم نوشتارم را تصحيح کنم.

    * * * *
    خبر
    در پی اعلام مرگ یکی از افسران سپاه پاسداران استان البرز، سخنگوی سپاه اعلام کرده که علت مرگ ترور نبوده است....

    * * * *

    البته تخم حروم ترور نشد!! به دست بچه هايى ايران قسط شد.
    چيزى نيست با با چى همه شلوغ کرديد..

    Paymaan



    پاسخحذف
  4. ك‍ژدم عزيز با درود.
    غيبت اين چند وقته را بايد به حساب سفري غيرمترقبه و كاري پيش بيني شده گذاشت نه از نيش هاي شما كه لااقل براي من نيش نيست و نوش است.
    خوشحالم از اينكه تا حدي پيش بيني هايمان به حقيقت پيوسته و ناراحتم كه روزهاي بسيار تلخي را پيش رو خواهيم داشت. به قول شما آرام آرام نوك كوههاي يخ دارد پديدار ميشود و با فاصله گرفتن از روزهايي كه همه جو زده شده بودند غبار از روي برخي از واقعيتها در حال زدوده شدن است.
    فعلا كه ائتلاف سعودي-اسرائيلي بدجوري مشغول حال گيري از اوباما و مشاورينش است و قافيه بدجور تنگ شده است. اميدوارم فرصتي بيابم و تحليلي مرتبط با وقايع اخير آماده كنم . به هرحال دوري اين چند وقته از ناچاري بود نه ناراحتي.

    پاسخحذف
  5. در اولین گام از تلاش برای پیشبرد دیپلماسی بدون تنش و عادی‌سازی روابط و گسترش اعتماد متقابل و احترام طرفین، ایالات متحده‌ امریکا کلا به حالت تعطیل درآمد. بدین‌وسیله ما ضمن آرزوی توفیق برای دولت‌مردان امریکا در ادامه‌ راه، و نگرانی نسبت به اینکه فعلا که فقط دو دقیقه تلفنی با هم حرف زدند اوضاع این‌طوری شد، اگر با همدیگر دست داده بودند چه خاکی به‌سر امریکا می‌شد، و همان‌گونه که امام راحل قبلا به‌درستی چنین روزی را برای امریکای جهان‌خوار پیش‌بینی نموده و مشت محکمی فرموده بود، بروز اتفاقات زیر را عنقریب به حق پنج تن در امریکا قطعی می‌دانیم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شما همچنان منتظر بمانید؛ امام راحلهٔ شما که میگفت صدام به جز خودکشی راه دیگری ندارد؛ در ماههای آخر جنگ چنان به گه خوردن افتاده بود که ۲ لشکر را در جزایر مجنون به کشتار کامل سپرد و حدود ۷۰ هزار سرباز را به طور عمدی در جبهه ها رها نمود تا به اسارت صدام در آیند. این امام راحلهٔ شما چنان گهی خورد که حتی امام حسن تان نخورده بود.

      حذف
  6. با درود به شما کژدم گرامی من از هواداران انجمن پادشاهی در کرچ هستم و همیشه مطالب زیبای شما را دنبال می کنم و از مقالات شما بسیار لذت می برم بعد از شنیدن خبر از وبلاگ شما به تحقیق پرداختم و مشخص شد که ماجرا اصلا ترور نبوده و این شخص یک نیروی ساده بسیجی هست ولی برای من عجیب حمایت شما از این مردک دروغ گو جمشید شارمهد است و دیدن کامنت شما در سایت این گروه 2-3 عضوه تندرتعجب مرا بیش از بیش جلب کرد براستی آیا به اینان باور دارید و هنوز به دنبال برگست به این گروه هستید؟!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      نخست اینکه من هوادار انجمن پادشاهی ایران نیستم؛ برای اینکه چنین انجمنی وجود خارجی ندارد. گروه تندر را هم بنا به دلایلی که در ۳ فایل صوتی در یوتیوب منتشر کردم؛ حدود ۲ سال پیش ترک کردم و هیچ دلیلی برای بازگشت به این گروه برای من وجود ندارد. البته اینکه شما میفرمایید که هوادار انجمن پادشاهی ایران هستید نیز برای من تعجب آور است؛ چون چنین انجمنی وجود خارجی ندارد و ۳ گروهی که ادعای انجمن پادشاهی ایران را دارند و یکی از آنها نیز گروه تندر است؛ تنها گروههای خود خوانده هستند. من در رابطه با درکی که از انجمن پادشاهی ایران دارم پیشترها در یک مقاله منتشر کردم. آنچه که نیز بر بالای وبلاگ به عنوان انجمنهای پادشاهی ایران میبینید یادگاری زمانی است که درک درستی از انجمن پادشاهی نداشتم. مسئلهٔ دیگر اینکه من از جمشید شارمهد حمایت نکردم؛ بلکه از کسی که این عملیات را انجام داده است قدردانی نمودم. اگر سازمان مجاهدین و یا فداییها و یا کومه له و یا پژاک نیز چنین کاری انجام دهند؛ از آن حمایت خواهم کرد ولی هیچ ربطی به وابستگی گروهی ندارد. مسئلهٔ سوم اینکه این شخص یک بسیجی ساده نبوده و به قول وبسایتهای وابسته به رژیم از عناصر مهم سپاه پاسداران بوده است. اما اینکه چرا عنصر مهمی بوده است؛ روایتها گوناگون هستند.
      بگذارید اندکی بی پرده تر صحبت کنیم؛ میگویند که ۱۵ میلیون نفر به حسن روحانی رای داده اند و در فرودگاه چند نفر به اتوموبیل او حمله کرده و لنگه کفش پرتاب کرده اند؛ این ۱۵ میلیون کجا هستند؟ چرا به استقبال رئیس جمهور بنفش شان نرفتند و آن چند نفر را مثل توله سگ از آنجا بیرون نینداختند؟ راستی این ملت ایران کجاست؟
      در بیابان لنگه کفشی نعمت است.

      حذف
  7. کژدم گرامی بعد از رفتن استاد، انجمن ایشان هم به شکلی که انگار ریسمانِ وصل و نظم مهره ها پاره شده باشد، تیکه پاره شد و هر مهره ساز خود را می نوازد یا مثل من کار تشکیلاتی نمی کند چون کسی که بتواند با « توانمندی » استاد تشکیلاتی را پایه ریزی و بچرخاند را نمی شناسد.. کسانی هم بعد از رفتن استاد به یکباره و بی خاصیت مانند قارچ ظهور کردند. عده ای هم برای خراب کاری پا پیش گذاشتند( جمشید شارمهد ). ولی یاران واقعی و توانمند استاد فولادوند هستند و هوشیارند . کژدم گرامی در مورد انجمن پادشاهی و شخص استاد فرود فولادوند نظرتان چیست؟ لطفا دو پهلو هم سخن نگویید. شفاف و روشن. .

    پاسخحذف
  8. درود بر شما
    من همیشه راست و پوست کنده حرف زده ام؛ شاید هم ایراد کار من همین است و گاهی عده ای از دوستان هم از من میرنجند. فکر میکنم که اگر مقاله های وبلاگ را دنبال نموده باشید؛ نظر خودم را در رابطه با استاد فرود فولادوند و گروهی که ایشان به عنوان انجمن پادشاهی ایران بنیانگذاری نمودند را مطرح نموده ام. من با آنچه که در «بیانیهٔ اعلام موجودیت پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران» در رابطه با استاد فرود فولادوند و انجمن پادشاهی ایران کاملاتً موافقم. اگر این مطلب را مطالعه بفرمایید میتواند پاسخ پرسش شما باشد. در صورت داشتن پرسشهای دیگر در خدمت شما هستم.
    لینک بیانیه:
    http://kajdoum1.blogspot.com/2013/03/blog-post_22.html

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. لینک بیانیه های بعدی را هم در ادامه می آورم :
      بیانیهٔ شماره ۲

      http://kajdoum1.blogspot.com/2013/04/blog-post_5154.html

      بیانیهٔ شمارهٔ ۳

      http://kajdoum1.blogspot.com/2013/04/blog-post_3076.html

      بیانیهٔ شماره ۴

      http://kajdoum1.blogspot.com/2013/06/blog-post_6304.html

      حذف
  9. درود کژدم گرامی
    با عرض پوزش میخواهم از شما انتقاد کنم. گویا شما هم به تناقض و تضاد درونی در گفتار و کردار و تفکرتان مبتلا شده اید. از یک سو می گویید به جای بحث در مورد تفكرات چپ و راست باید گامهای عملی برای سرنگونی برداشت و متحد بود در حالی که بدون هدف و چشم انداز. واحد و همسو نمی توان متحد شد از سوی دیگر لیبرالیسم را از اهداف و چشم اندازهای پیش رو حذف می کنید و بدون اینکه الترناتیوی برای راهبردهای اقتصادی و فرهنگی لیبرال بدهید دوردستهای مبهم تعریف می کنید. در ثاني بارها به شما گفته ام که اگر ادعای عملگرایی دارید چرا برنامه مشخصی ارایه نمی کنید?? مشکل اینجاست که همیشه از وسط راه شروع میکنید بدون اینکه قدمهای اول را برداشته باشید. لطفا قدمهای عملی اولیه را ارایه کنید و به رای و نظر دیگران بگذارید. اگر اینطور ادامه دهید شما هم در باقی ماندن سرنوشت کشور در دست عده ای شیاد و بی لیاقت شریک هستید. متاسفانه ذره ذره خاک کشور را در حال فروش و معامله اند و در نهایت شما نمی توانید بگویید که من گفته بودم. به نظر. باید کاری کرد. من پیشنهاد میکنم در قدم اول زیاد از نبرد مسلحانه و کشتار صحبت نشود چون باعث دفع مي شود. در حال حاضر ثبات قدم و تصميم جدي كافيست. فرصت از دست مي رود و شيادان بي صفت روز به روز بيش از گذشته بر جان و روان ما مسلط می شوند. نمی دانم چه می شود کرد و ما همه مستاصل و مذبذبیم. اگر طرج و برنامه ای داری و ساختار منطبق با واقعیتی می توانی تعریف کنی ما منتظریم. اکبر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اکبر گرامی درود بر شما
      زمانی که وارد مبحاحثی همچون سیاست و یا جامعه شناسی و یا روانشناسی میشویم؛ در واقع از وسط قضیه شروع میکنیم. تمامی مباحث دیگر نیز به همینگونه هستند و هیچگاه کسی را ندیده ام که بخواهد از نقطهٔ نخست آغاز کند. اصلاً آنچه که اکنون مطرح است همگی به وصط قضیه مربوط میشوند و دلیلش هم این است که «آنچه که هست» را به عنوان واقعیتی غیر قابل اجتناب پذیرفته اند و به همین دلیل نیز میبینیم که نه سوسیالیسم و نه لیبرالیسم و نه مخلوطی از آنها راه چارهٔ نهایی نیستند و همهٔ شان تقّ و لقّ هستند. من هرگز نخواسته ام به مشکل ساختاری جوامع بشری که یک مشکل بنیادی است اشاره کنم و قضیه را از همینی هم که هست پیچیده تر سازم. البته چون هنوز هیچکس به آن فکر نمیکند و «همینی که هست» از طرف عموم به رسمیت شناخته میشود و تمامی دارو و درمانهای سیاسی-اجتماعی- اقتصادی نیز برای «همینی که هست» تجویز میشوند؛ اما ملغمه ای که «همینی که هست» نامیده میشود؛ دچار تناقضات درونی فراوانی است و تمامی دارو و درمانها نیز میخواهند نوعی «بالنس» و «توازن» ایجاد کنند و البته هر کسی به شیوه ای. هیچ بحثی در اینکه باید مراکز قدرتی وجود داشته باشند وجود ندارد و طبعاً هر جایی که مراکز قدرتی وجود دارند باید «ثروتهای بزرگ» را نیز در آن مراکز جستجو نمود و در واقع گریزی از آن نیست. اما زمانی که میگوییم «من» و «او» ایرانی هستیم؛ باید به صورت «ایرانی» تعریف شویم و نه «ایرانی ارباب» و «ایرانی برده»؛ باید که یک حوزهٔ حقوقی مشترک برای ایرانی بودن تعریف شود. بدون تعریف چنین حوزهٔ حقوقی و داشتن امید به پیشرفت و جهشهای اقتصادی با پذیرفت اقتصاد انگلی به عنوان یکی از همان چیزهایی که موجود هستند امکان پذیر نخواهد بود و تنها راه پیشرفت؛ «اقتصاد تولیدی» و شاخه های شناخته شدهٔ مربوط به آن هستند. این امر باید به عنوان یک راهبرد کلان تعریف شده و تمامی انرژی کشور در آن مسیر هدایت شود.(دنباله در پایین)

      حذف
    2. اکبر گرامی
      لیبرالیسم اقتصادی هم میتواند به عنوان «بخشی از دموکراسی» و هم به عنوان «دشمن دموکراسی» تعریف شود و آنچه که دشمن دموکراسی خواهد بود «لیبرالیسم اقتصادی لجام گسیخته» است. ایران ۱۴۰۰ سال است که هم تکه پاره شده است و هم اینکه تمامی پاره های آن به صورت «حوزهٔ نفوذ دیگران» تعریف شده است و اگر بخواهیم این تعریف را عوض کنیم ایران سری در میان سرها باشد و از «حوزهٔ نفوذ» به استقلال و سپس «دارندهٔ حوزهٔ نفوذ» تبدیل شود؛ لیبرالیسم لجام گسیختهٔ اقتصادی سد راه این روند خواهد بود و سرمایه ها را به سوی روندهایی که «سود سهل الوصول» بوجود می آورند هدایت خواهد نمود و نه تنها از حوزهٔ «راهبرد تعریف شدهٔ اقتصادی» خارج خواهند شد؛ بلکه به دشمن راهبردی تبدیل خواهند گردید.
      اما در رابطه با اینکه چگونه ساختاری را باید تعریف و پیشنهاد نمود که هم قصد سرنگونی رژیم را داشته باشد و هم پاسخی برای شکستن ستون فقرات نظامی و امنیتی رژیم نداشته باشد؛ بهتر است که به همان جزوهٔ آشپزی موسسهٔ «سوروس» مراجعه کنید؛ چون تنها شیر بی یال و دُم و اشکمی است که تا کنون آفریده شده است.(دنباله در پایین)

      حذف
    3. منظور من از مبارزهٔ مسلحانه کشتن یک پاسدار در ۶ ماه نیست؛ اینگونه عملیاتها هر چند که قابل تقدیر هستند؛ ولی هیچگونه تاثیری ندارند و بیشتر جنبهٔ تبلیغاتی دارند و آنگونه که رهبران گروه تندر در رابطه با ضرورت آن توضیح میدهند؛ همان نظریهٔ «بیژن جزنی» است که میگفت : «عملیات نظامی برای گشودن فضای سیاسی است؛ تا به ایجاد زمینه ای برای مبارزات مردمی کمک نماید»؛ این نظریه زمانی میتواند درست باشد که مبارزات سیاسی گسترده ای وجود دارند ولی سرکوب میشوند و یک نیروی مسلح سیاسی رادیکال به صورتی نسبتاً گسترده وارد میدان میشود و به کشتار نیروهای سرکوب رژیم میپردازد و رژیم را ناچار میکند که از ترس مرگ به تب راضی شود. اما واقعیت این است که چنین نیروی بزرگی که بتواند عملیاتهای مداوم و موثری انجام دهند وجود ندارد و عملیاتهای نظامی پراکنده ای از نوع هرچند ماه یکبار موثر نیستند زیرا اگر برای هر یک از این نوع عملیاتها حد اقل ۴ ماه زمان صرف شود؛ برای کشتن ۱۰۰ پاسدار باید ۴۰۰ ماه زمان صرف شود یعنی ۳۳ سال و ۴ ماه. اما اگر این نیروها اهداف بزرگتری را مد نظر داشته باشند و تمامی نیرو و توانشان را به آن سمت هدایت کنند؛ میتوانند ضربات مهلکی بر پیکر رژیم وارد سازند. شیوهٔ کار سازمان «القاعده» باید مطالعه شود و میدانیم که ضرباتی که این سازمان زد؛ ارتش آمریکا را به افغانستان کشانید و نبردی بسیار وسیع در عرصهٔ بین المللی درگرفت که اگر دولتهای دیگری که در ازای دریافت پول به جنگ القاعده پیوستند و بسیاری از کشورها تبدیل به زندانهای مخفی «گوانتانامو بی» شدند؛ نبود؛ آمریکا به تنهایی از عهدهٔ این جنگ بین المللی بر نمی آمد. اگر چنین جنگی از طرف نیروهای میهن پرست به رژیم اسلامی تحمیل شود؛ حتماً با پشتوانهٔ مردمی روبرو خواهد گردید و رژیم قدرت تحمل آنرا نخواهد داشت. گزیدن چنین راهی ضروتهایی را در پیش روی مبارزین قرار خواهد داد که به خاطر نظامی بودن آن باید پذیرفته شوند و باید دانست که در هیج جای تاریخ جوامع انسانی؛ چیزی به نام «جنگ تمیز» وجود نداشته و ندارد و تمامی جنگها به شکلی از اشکال از نظر اخلاقی کثیف هستند. جنگ یعنی: کشتن؛ دستگیر کردن؛ شکنجه دادن و تخلیهٔ اطلاعات؛ امحاء جمعی نفرات و ساختار های نظامی و سیاسی دشمن. (دنباله در پایین)

      حذف
    4. اینکه میگویید مطرح نمودن مبارزهٔ مسلحانه پذیرش اجتماعی ندارد؛ در شرایط کنونی با شما موافق هستم. البته شرایط همیشه اینگونه نمیماند و پذیرش ها هم با تغییر شرایط تغییر میکنند. در این رابطه باید بگویم که من حتی بدبین تر از شما هستم و میگویم که این مردم حتی لیاقت حمایت از رئیس جمهوری که به او رای داده اند را نیز ندارند و مبارزاتشان در حد رفتن به سر صندوقهای رای خلاصه میشود و در این واویلای بی لیاقتیها من نمیتوانم بفهمم که چرا مرا بی کس گیر آورده اید و میگویید که من هم در این مسیر فروش ایران به دست «شیعیان صفوی» با آنها همدست به حساب می آیم؟ شاید اگر از این غارتها حتی اگر «یک ریال» به من میدادند حق با شما بود. شما با مردمی که تمامی فکر و ذکرشان این است که دلار گران شد و طلا ارزان شد و برویم اینرا بخریم و آنرا بفروشیم و نمیخواهند به آیندگانشان بیندیشند؛ در حد یک وبلاگ نویس چکار میتوانید بکنید؟ زمانی که دشمنان اصلی شما پیش از رژیم؛ همین گدا گودولهای شیادی هستند که خود را اپوزیسیون معرفی میکنند چکار میتوانید بکنید؟ استاد فرود فولادوند زمانی که در لندن بود؛ نه از طرف رژیم بلکه از طرف سید رضا دیبا و ارازل و اوباش اتو کشیدهٔ اطرافنش مورد حمله قرار گرفت. از طرف همین بهرام مشیری قصه گو و مصدقیهای بی پشم و پیل مورد حمله قرار گرفت. شاید نیرویی که بخواهد نبرد را آغاز کند؛ نخست باید این طویله ای را که «اپوزیسیون قلابی» نامیده میشود را پاک کند و یا باید چنان پر قدرت وارد میدان شود که همهٔ این حیوانات بی ثمر درون این طویله خفه شوند. (دنباله در پایین)

      حذف
    5. مگر شیادها؛ همگی در حاکمیت جمع شده اند؟ من به شما میگویم که شیادها در درون آنچه که اپوزیسیون نامیده میشود؛ به تعداد همان شیادهایی که حکومت میکنند فراوانند. چه کسی میتواند باور کند که احمقهای اتو کشیده ای وجود دارند که برای گرفتن یک جلد «تازینامه» ۱۵۰۰۰ دلار میپردازد؟ چه کسی میتواند باور کند که احمقهای اتو کشیده ای وجود دارند که وقتی رضا پهلوی میگوید که «کارشناسان بخش انرژی در حال مطالعه و برنامه ریزی هستند» این سخنان دروغ و یاوه را باور میکنند؟ مگر آنکه نتیجه ای دیگر بگیریم و آن اینکه تمامی کسانی که اطراف این جریان جمع شده اند همگی نه در فکر ایران و آیندهٔ ایران؛ بلکه برای رسیدن به نان و نوا تلاش میکنند و همگی از صدر تا ذیل خائنینی هستند که برای آیندهٔ شخصی خودشان و خوشبختانه به صورتی اشتباهی سرمایه گذاری میکنند. جمهوری خواهان نیز همینطور؛ منبع تغذیهٔ فکری این دار و دسته ها کثافتکاریهای رژیم حاکم است و تنها وعده ای که میدهند و به آن عمل خواهند نمود «آزادیهای فردی» (لباس و آرایش و امثال اینها) خواهد بود و غارتها به شیوه ای دیگر ادامه خواهند یافت و غارتگران جدید به جای غارتگران کنونی خواهند نشست و نامش هم همان «اقتصاد لیبرال» است که همگی آنها به آن معتقدند؛ زیرا نان و نوا و غارت و وطن فروشی در آنجا خوابیده است. (دنباله در پایین)

      حذف
    6. اما در رابطه با اتحاد گروهها باید بگویم که تا زمانی که سازمانهای کارامدی وجود ندارند؛ کدام اتحاد؟ میان چه کسانی؟ آیا میان کسانی که وجود ندارند؟ سازمانهایی که وجود ندارند؟ ما در سراسر ایران تنها ۲ سازمان داریم که آنها هم در دوران زنده یاد «قاضی محمد» یخ زده اند و آرمانشان نیز در عمل چیزی بهتر از کردستان عراق نخواهد شد. بقیه هم گروههای کوچکی هستند که از آشفته فکری رنج میبرند؛ این آشفتگیها تا زمانی که یک نیروی مکوثر و مبارز به وجود نیاید ادامه خواهد یافت و اگر این نیروی موثر بوجود آید شرایط فکری نیز تغییر خواد یافت و این تشتت فکری به نفع پیوستن به نیروی موثر از میان خواهد رفت. حال اگر میخواهید کاری کنید؛ در فکر بوجود آوردن چنین نیرویی باشید و من در مقاله های زیادی؛ گاهی به صورت متمرکز و گاهی پراکنده در رابطه با بوجود آوردن چنین سازمانی سخن گفته ام. اما اینجا نیز به چند نکتهٔ مهم برای بوجود آوردن چنین سازمانی اشاره میکنم:
      ۱- سازمانی که باید بوجود آید نباید «هرمی» باشد. به معنایی دیگر سازمان از پروتوکولهای تشکل «افقی» پیروی نماید.
      ۲- هسته های این سازمان را من و عده ای از یاران «انجمنهای پیشگامان کاویانی» نامیده ایم که در شرایط کنونی هیچ ارتباط تشکیلاتی با هم ندارند و نباید داشته باشند و مانند جویبارهایی در آینده به هم خواهند پیوست.
      ۳- این انجمنها باید تنها در فکر برنامه ریزی و تدارکات و افزودن توش و توان خود باشند. این توش و توان بر اساس وظایفی که هر انجمن برای خود تعریف میکند بوجود می آید و گسترش پیدا میکند.
      ۴- این انجمنها میتوانند در میان نیروهای میهن پرست در درون ارتش و یا سپاه و بسیج نیز تشکیل شوند و به صورت خفته و آماده برای روزی که جنبش آغاز میشود به سر برند. این انجمنها میتوانند پادگانها و مراکز تجمع نیروهای وفادار به رژیم را شناسایی نموده و در زمان مقتضی به تسلیح مردم و فتح پادگانها و مراکز تجمع نیروهای رژیم کمک نمایند و یا فرماندهان نیروهای دشمن را به سزای اعمال ننگینشان برسانند و شیرازهٔ سازماندهی نیروهای دشمن را در هم بریزند.
      ۵- انجمنهای کاویانی نباید وقت خود را برای عملیاتهای کوچک تلف کرده و موجودیت خود را به خطر اندازند.
      ۶- انجمنهای کاویانی باید برای تساط بر مراکز استراتژیکی همچون سایتهای اتمی آماده شوند تا به دست دشمنان اعم از داخلی و خارجی نیفتند.
      ۷- انجمنهای کاویانی باید برای جلوگیری از نفوذ نیروهایی مانند سلفی-جهادیها و پان ترکها که از طرف بازیگران منطقه ای تغذیه میشوند؛ آمادگی داشته باشند
      ۸-.......
      ۹-.........
      حالا باید چند تا از این بندها را ردیف کرد ؟ زمانی که مانند باد هوا میچرخند و کسی نمیخواهد کاری بکند و یا به قول شما «مذبذب» هستند؟
      مسئلهٔ مهم تر اینکه آن تشکل و یا انجمن مرکزی که بتواند چنین کار بزرگی را هدایت کند کجاست؟ اگر چنین انجمن مرکزی وجود دارد که مورد پذیرش است؛ چرا تا کنون حتی یک ایمیل از کسانی که اعلام آمادگی کنند دریافت نکرده است؟
      اکبر گرامی
      مردم ایران جمهوری اسلامی را دوست دارند؛ چون هم زنان خیابان شان را تامین میکند؛ هم مشروبات الکلی شان را تامین میکند؛ هم میتوانند به فرزند خوانده هایشان (دختران بی سرپرست) نیز به صورت شرعی تجاوز نمایند؛ صیغه خانه و خانه های عفاف هم کم نیست... فروش سیم کارد و شمارهٔ موبایل و خرید و فروش کوپن بنزین و سایر شغلهایی از این قبیل هم فراوان و در آمد زا هستند. میتوانند برای رژیم هم کار کنند و بابک زنجانی بشوند و یا برای هر تظاهرات و حمله به سفارتخانه هم پولهای خوبی بگیرند.... به نظر من مردم ایران هیچ غمی ندارند.... برای اینکه نه میفهمند و نه میخواهند بفهمند. حال بگذارید مدتی هم بر طبل بی عاری بکوبند و ادامهٔ تحریمها هم اثر بیشتری بکند و شیرازه های اجتماعی بیش از این هم از هم دریده شود و روغن داغ بر رویشان ریخته شود تا سراسیمه از خواب بیدار شوند و ببینند که بسیار دیر شده است و نیمه شب است و نه روشنایی سحر.

      حذف
  10. جواد ظریف نگو بلا بگو، خوشگل خوشگلا بگو. یک پارچه آقا، جدی میگم. خودتان بروید ببینید
    https://www.facebook.com/jzarif#!/jzarif?hc_location=timeline

    پاسخحذف
  11. « استاد فرود فولادوند زمانی که در لندن بود؛ نه از طرف رژیم بلکه از طرف سید رضا دیبا و ارازل و اوباش اتو کشیدهٔ اطرافنش مورد حمله قرار گرفت. از طرف همین بهرام مشیری قصه گو و مصدقیهای بی پشم و پیل مورد حمله قرار گرفت. شاید نیرویی که بخواهد نبرد را آغاز کند؛ نخست باید این طویله ای را که «اپوزیسیون قلابی» نامیده میشود را پاک کند و یا باید چنان پر قدرت وارد میدان شود که همهٔ این حیوانات بی ثمر درون این طویله خفه شوند. » عالی عالی عالی عآآآآآلی بووووووود. سپاس

    پاسخحذف
  12. "مردم ایران جمهوری اسلامی را دوست دارند؛ چون هم زنان خیابان شان را تامین میکند؛ هم مشروبات الکلی شان را تامین میکند؛ هم میتوانند به فرزند خوانده هایشان (دختران بی سرپرست) نیز به صورت شرعی تجاوز نمایند؛ صیغه خانه و خانه های عفاف هم کم نیست... "
    این دقیقا درسته. مردم ایران به شدت بخواب رفتند و کسی که سر و صدا کنه بیدارشون کنه از دستش عصبانی میشن . میگن ساکت باش می خوایم بخوابیم. اکبر

    پاسخحذف