۱۳۹۸ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

نوروزِ سیاه

در زبان و فرهنگِ «تُرکی» به عیدِ نوروزِ کسانی که پیش از نوروز عزیزی را از دست داده اند؛ «قره بایرام» (عیدِ سیاه) میگویند. آن شخصی که عزیزی از دست داده است در حیرت است که «گریه» کُند؟ ویا به رویِ «رویش جوانه ها» لبخند بزند؟
«نوروزِ سیاه» سمبلِ چنین «مغاکی» است. امّا دیدار کنندگان تلاش میکنند که به «عزاداران» بگویند که: «زندگی همین و برایِ همگان یکسان است... با تولّد آغاز و با مرگ خاتمه می یابد» ... لذا چشم از مُردگان بردار و به جوانه ها بنگر. مُرده ها «تاریخ» و جوانه ها ... «آینده» هستند.
اکنون اوباشانِ حزب اللهی راه افتاده و برای دادنِ امیدهایِ واهی به مردم و جلوگیری از اعتراضاتِ پس از پایانِ بارندگیها میگویند که: این بارندگیها با اینکه خسارات به بار آورد؛ امّا ایران را از خشکسالی نجات داد.
این «کفتار تبارها» همچنان به خیانتهایِ خود برایِ «حفظِ نظام» ادامه میدهند.
خشکسالی زمانی از میان می رود که بارندگیها به طورِ مداوم و آرام صورت بگیرند. آبهای باران خانه ها و زیرساختها را ویران نکنند و خاکهایِ حاصلخیز را نشویند و به تدریج در سفره هایِ زیرزمینی ذخیره شوند.
امّا بارندگیهایِ «بنگلادشی» به جز ویرانی؛ حاصلی ندارند.
ایرانیان و ساکنینِ ایران پس از پایانِ بارندگیها  عمقِ فاجعه را در خواهند یافت.
اکنون همه یا در فکرِ «زنده ماندن» هستند و یا به «تماشا» ایستاده اند و مهم ترین دلمشغولیها این مسائل هستند.
امّا پس از پایانِ بارندگیها؛ «دلمشغولیها» رنگِ دیگری خواهند گرفت.
مزاِعِ شسته شده؛ خانه هایِ آبگرفته و از نظرِ ساختاری سُست شده؛ لایروبیِ خیابانها و باز سازی ویرانیها و ... همگی مانندِ زخمهای عفونی و خونین سر باز خواهند نمود. زخمهایی که بیشرفهایِ حاکِمِ شیعه مسلک حتّی به فکرِ پانسمان آنها نخواهند بود.

وظیفهٔ ما چیست؟

آیا بنشینیم و فیلمهای سیابها را منتشر کرده و به رژیم شیعی لعنت بفرستیم؟ تا همه بدانند که خیلی انقلابی و میهن پرست هستیم؟

نّه .... هرگز....
وظیفهٔ ما این است که به شعاری که در بالایِ صفحهٔ وبلاگ کژدم مطرح شده است عمل کنیم.

(انجمنهای «پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران» در درون میهن؛ از هم اکنون باید آماده باشند که در صورت عملی شدن حملهٔ نظامی به ایران؛ انجمنهای محلی دفاع غیر نظامی را تشکیل دهند و امر مهم کنترل بحران در شرایط جنگی را به عهده گیرند.)

اگر  به انجمنهای پادشاهی و یا پیشگامانِ کاویانی حسّاسیت دارید ... بشاشید تویشان بروند.
مهمّ این است که آن وظایف انجام شوند. «نامها را فراموش کنید» و هر دستی را که به کمک مردم بیاید را بفشارید و ببوسید.
اکنون موقعیّتی پیش آمده است تا «همدلی و هم نوایی ملّی» بوجود آورد.
میدانم که اوباش کوتوله هایی مانندِ «گروهبان کوتوله جعفری» تلاش خواهند نمود تا جلو «کمکهایِ مردمی» را بگیرند؛ تا خدایِ نکرده «هژمونیِ حکومتِ ننگینِ شیعی» خدشه بر ندارد.
در چنین صورتی؛ با این اوباشانِ صفوی مسلک؛ درگیر شوید و مطمئن باشید که مردم با شما خواهند بود. زیرا این خائنینِ شیعه مسلک را میشناسند.
تا جایی که میتوانید کمکهایِ مردمی را سازماندهی نموده و به دست مردمِ آسیب دیده برسانید و در برابرِ مزاحمتهایِ اوباشانِ حزب اللهی به نبرد با آنها بپردازید.

کژدم

۱۰ نظر:

  1. در رسانه های اجتماعی سپاه شروع کردن به تبلیغ برای بسیجیها و هدفشون هم کوبیدن دولت روحانی و هم اجازه ندادن به ایجاد هیچ جنبش خودجوش مردمی برای عرض اندام هست

    پاسخحذف
  2. دولت خواست با نوسان گیری از بالا و پایین بردن نرخ ارز چاله چوله های اقتصادیش رو پر کنه و کسری بودجه ش رو جبران کنه.
    حالا مجبوره همه ش رو صرف جبران خسارت های سیل کنه.
    بله دیگه.
    عجب از بازی روزگار!!!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      چاله چوله هایِ اصلی در خارج از ایران هستند و بخش بزرگی از ثروتهای ملّی ایران؛ هزینهٔ اوباشان بیگانه میشود.
      این چاله چوله ها را نمیتوان به سادگی پُر کرد.

      حذف
  3. سلام کژدم
    پیشدبینی قبلی تو در مورد قهرمان سازی از نسرین ستوده را نیز یک نفر دیگر در بالاترین با طنز نوشته !!!۴۶
    ۱
    من و اوهام دایی جان؛ بخش دوم : مبادا «سیل» به «اوین» برسد!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      من چنین پیشبینی نکرده بودم. بعضیها این داستانها را راه می اندازند.
      بانو نسرین ستوده زحمات زیادی کشیده و ضربات سنگینی خورده است.

      حذف
  4. نسرین ستوده داخل باندهای رژیم تعریف شده اصلاح طلب -استمرارطلب هست.نوری زاد هم زندان وسختی کشیده بایدمواظب دلالهای اروپایی بود.

    پاسخحذف
  5. با درود..
    نظرم رو باید در پست قبلی میفرستادم اما این چند وقته خفه شده بودم و به صدای طبیعت و سیل گوش میکردم..من همون ناشناسی هستم که به خاطر احساسات احمقانه حذف انسان سان ها رو درست ندونسته و بخاطر ذات با ادبم از روی درد نیشت واکنش نئاندرتالی نشان دادم و از روی غریزه نئاندرتالی شما رو خمینی طبیعت خواندم(هنوزم فکر میکنم تا اجرایی شدن طرح شما نقاط کور زیادی موجوده اما شروع همیشه بهتر از غر زدنه!)

    طبیعت برایم واژه های شما رو تکرار کرد .. «ملاقات با آینده»
    و با دیدن پست قبلی شما آخرین پرده نئاندرتالی چشمانم کنار رفت و باید اعتراف کنم که حق با شماست باید این کثافتکاری و تولید مثل دائمیش رو قطع کرد..وگرنه ما هم با این قضیه خواسته و ناخواسته شریک و درگیر میشیم.. مثل گاو و گوسفندهای طویله هایی هستیم که خدایان اجنبی(متاسفانه!) چوپان و دامداران ما هستند و بخواطر ذات سازشکارانه و فضای بسته طویله در کوران های سیاسی و اقتصادی و طبیعی مثل چیز!در طویله خفه میشیم و لاشه مان در گل مدفون..
    این عید قشنگ ترین رقص طبیعت در سال های اخیر بوده و بر خلاف تصور عموم.. درجاهایی که انتظار بارش بوده مثل گیلان و آذربایجان ها و کردستان مشکلی پیش نیومده.. ایران اینقدر خشک بود که حتی باران بنگلادشی هم جهنمی دلپذیر هستش!؟ مشکل از عدم آمادگی و زیرساخت های افغانستان مانند و مدیریت لجن های انسان نماست..
    دیگه کور ها هم با حرف شما میبینند وضعیت خوزستان و کرمانشاه رو.. اگر مردم به همدیگه کمک نکنند..تا آخرش این سیستم کپر نشین و ذلیل میمونند..

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      در اینجا باید انواع «محاسبه کردن» را برایتان یاد آوری کنم. زیرا میدانم که با آن آشنا هستید و تنها یک «تلنگر کوچک» میتواند انواعِ محاسبات را در ذهنِ شما به «نظم» در آورد.
      میگویند که «سرخپوستهایِ آمریکا» و «بومیانِ استرالیا» حدودِ ۶۰ هزار سالِ پیش به این ۲ قارّه رفته اند.
      به جای اینکه ۳۶۵ واحد (روز)را مبنایِ محاسبهٔ یک سال قرار دهید؛ هر گردشِ ۳۶۰ درجه ای بلند ترین عقربهٔ ساعت (عقربهٔ ثانیه شمار) را واحدِ قرار دهید. خواهید دید که ۲ قارّهٔ آمریکا و اقیانوسیه؛ ۶۰ هزار دقیقهٔ پیش؛ مهاجرانِ بیگانه را پذیرفته اند و ۴۰ سال حاکمیتِ شیعی نیز همان ۴۰ دقیقه است. با اینکه نامها تغییر می یابند میبینید که تناسبها به هم نمیخورند.
      اگر بالعکس نیز محاسبه کنید و ۶۰ هزار سال را به ۳۶۵ و حاصل را به ۲۴ و سپس ۶۰ و بارِ دیگر به ۶۰ ضرب کنید؛ با اینکه تناسبها به هم نمیخورند؛ امّا تنها چیزی که عوض میشود؛ تبدیل شدنِ «اعدادِ کوچک» به «اعدادِ نجومی» است.در اینگونه محاسبات؛ با اینکه اعداد بزرگتر و یا کوچکتر میشوند؛ امّا تغییرات بر اساسِ «تغییراتِ عددی» انجام میگیرند.
      حال به تقویمِ محاسبهٔ «تغییراتِ فرهنگی = علوم و فنون و بافتنیها» نگاهی بیندازید. خواهید دید که از قانونِ خاصّی پیروی نمیکُند.
      حتّی اگر به «تقویمِ رشدِ تکنولوژی و علوم» در دورانِ پس از «رنسانس» توجّه کنید؛ خواهید دید که از «تصاعدِ عددی» و یا «هندسی» پیروی نمیکنند. بلکه چنین به نظر می آید که این تقویم به «تقویمِ ۵ محوری در ماشینِِ CNC» بیشتر شباهت دارد تا به تقویمهای «تصاعدِ عددی» و یا «تصاعدِ هندسی».
      حال اگر در نقطه ای از زمان بر اساسِ «تصاعدِ عدی» (تقویمِ تَک محوری) ایستاده باشید؛ شایدِ «تقویمِ مبتنی بر تصاعدِ هندسی» را تا حدودی بتوانید درک کرده و از این بازیِ فکری لذّت ببرید.
      امّا ورودِ «محورِ سوّم» تمامی دنیای شما و تقویمهایِ عددی و هندسی را در هم خواهد شکست و تصوّرِ تغییراتی که با ورودِ «محورِ چهارم» و «محورِ پنجم» میتوانند تولید شوند؛ حتّی برای «باهوش ترین انسان سانها» (شارلاتانها) نیز غیر قابل هضم خواهد شد.
      زمانی که همهٔ آن ۴ محورِ دیگر توسّط «خواستِ خدا»؛ «حتماً قسمت نبود» و «حلال و حرام» و «بهشت و جهنّم» و... «کور» میشوند؛ موجودِ «انسان سان» فقط در «یک محور» (تصاعدِ عددی) زندگی میکند . امّا دنیایِ اطرافِ او در «۵ محور» تغییر می یابد.
      بدین گونه است که یک موجودِ «انسان سان»؛ هر لحظه ای که چشمشرا باز کند؛ خواهد دید که گویی از اعضایِ «اصحابِ کهف» بوده است و محیطِ اطراف برایش «غیرقابلِ باور» خواهد بود.
      این را داشته باشید تا با همین فرضیّه به دیدارِ «اوباشانِ شیعه» برویم که ادّعایِ «رُشدَ صنعتی بر اساسِ مهندسی معکوس» را دارند.
      این اوباشان فقط به «کُس ننهٔ شان» میخندند.

      حذف
    2. ممنونم از اینکه اراده کردید تا برای ما باشید؛ سپاسگزارم.

      حذف
  6. عربستان در کمتر از ۳ سال نخستین نیروگاهِ هسته ای خود را بدونِ «عربده کشی هایِ امام حسینی» و «فَدَک حقّ مسلّمِ ماست» و در سکوتِ کامل بدست خواهد آورد.

    http://tinyurl.com/y38kdlhv

    نه از «حلقه هایِ شبهِ انسانی» استفاده کرد و نَه «کیرِ پوتین» را روزی «۱۷ رکعتِ واجب» و «صدها رکعتِ مستحبّی» لیس زد.
    نیروگاهِ بوشهر بیش از ۵ برابرِ ارزشِ واقعی آن به سوراخِ «ننهٔ رهبرِ فرزانه» و «کُس زنِ حاجی بادمجان گروهبان آریو برزنِ عارف» فرو رفت و اکنون نیز «مرده است».
    ما؛ رهبرانِ «کُس کِش» نمیخواهیم که اراجیفِ ۱۴۰۰ سالِ پیش را در ماتحتمان فرو کنند.
    ما به حاکمیتی نیاز داریم که رهبرانِ آن مجموعه ای از «دانشمندانِ استراتژیست» باشند.

    نیروگاهِ مُردهٔ «بوشهر»؛ نوشِ جانِ «کُسِ زن و دخترانِ محمّد خاتمی و انگلِ فرزانه» باشد.

    پاسخحذف