۱۳۹۸ فروردین ۱۰, شنبه

چند تصویر

تصاویر زیرین را نگاه کنید.
منتظرِ قضاوتِ شما هستم.
قضاوتِ شما ریشه در دانش و هوشِ شما دارد.



















عجله نکنید. دقّت کنید.
پاسخ شما نشانهٔ «ارزشِ وجودی و نوعِ تفکّر شماست».

کژدم

۴۹ نظر:

  1. با انتشارِ این تصاویر میخواهم ببینم که چقدر «عمیق» فکر میکنید؟
    آیا از اهالیِ کوچه ها و خیابانهایِ «شعار» هستید؟
    یا اینکه واقعاً چیزی میفهمید و «حقّتان را خورده اند».

    پاسخحذف
  2. فرمانِ دروغینِ این روسپی زادهٔ «کُس کِش» را فراموش نکنید و در تجزیه و تحلیل هایتان حتماً بگنجانید:

    https://tinyurl.com/y3uw5swf

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اگر دیدید که لینکِ بالا راه به جایی نمی بَرَد...
      جملهٔ زیرین را در رادیو فردا و یا اینترنت جستجو کنید:

      «فرمان پاپ فرانسیس برای گزارش بلافاصله ادعاهای آزار جنسی به واتیکان» (منظورِ اصلی تجاوز به «فرزندانِ خدا» است ... یعنی کودکان ... و گرنه «راهبه» ها دستِ کمی از «زینبِ مقدّس شیعیان» ندارند و همیشه عاشقِ «میخوام امشب بغلِ این یکی و اون یکی باشم .... حالیته؟» (صیغه بازی= روسپیگریِ مقدّس اسلامی) هستند.

      حذف
  3. کژدم عزیز وضع فعلی ممالک در مجموع به یک چیز بستگی دارد و آن فرهنگ جوامع است پیشتر مرسوم بود که سطح فرهنگ هر جامعه را با ضریب هوشی آن بسنجند اما امروزه به نظر داستان پیچیده تر از ضریب هوشیست من مقاله جالبی میخوندم در مورد همین ضریب هوشی میگفت انسان ها چهار گروه هستند افراد با ضریب هوشی زیر 70 افراد با ضریب هوشی 70 تا 115 افراد با ضریب هوشی 115 تا 145 و افراد با ضریب هوشی بالای 145 این ها دنیای متفاوتی دارند اساسا ارزش ها و نوع نگاه و همه چیز متفاوت است مثل یک بچه کودکستانی با یک بچه دبستانی با یک پیرمرد جا افتاده که اساسا هم دیگر رو نمی تونند درک کنند بلکه ناچار به تحمل هم هستند منتها تمام میانگین ها در مورد ضریب هوش به ما نشون میده تمام ملل میانگین هوشی بین 80 تا 110 دارند با توجه به نرمال بودن توزیع (Normal distribution) متغیر ضریب هوشی احتمال کشف شدن و پرورش یافتن یک انسان با ضریب هوشی بالای 145 در جوامع متفاوت است اما این تفاوت اونقدرها تاثیر گذار نیست یعنی حداکثر از 0.25 درصد(باهوش ترین مثل چین و ژاپن) تا 0.08 درصد(کم هوش ترین مثل ممالک آفریقای شرقی) جوامع نوابغ (افراد با ضریب هوشی بالای 145) هستند این نشون میده که ضریب هوشی مهم هست اما تعیین کننده ترین عامل در ایجاد فرهنگ نیست یک شاهد دیگر ژاپنی ها سومین کشور از نظر رتبه iq در جهان هستند اما می بینیم شخصی مثل شوکو آساهارا به طرز باور نکردنی طرفدار پیدا می کند آن هم به تعداد بسیار زیاد و باور نکردنی و همین کشورها مثل ژاپن یا کره با وجود ضریب هوشی بسیار بالا تا قبل از قرن 19 درخشندگی چندانی در تمدن و علم ندارند تمام این ها نمایانگر این هست که چیز مهم تری در شکل گیری فرهنگ نقش دارد از اینجا بود که نقش جغرافیا آب و هوا و تاریخ پر رنگ شد در شکل گیری فرهنگ یعنی مثلا چقدر بیابانی بودن خاورمیانه و در نتیجه رونق داشتن زندگی بدوی در شکل گیری فرهنگ امروزین آن نقش داشته چه میشد اگر هیچ وقت چنگیزخان ظهور نمی کرد تا مغولان را متحد کند و امثال اینها حال امروز ما باید چه کنیم مهم ترین چیز نابودکردن فرهنگ مسموم گذشته است و اتفاقا من برخلاف شما خوش بین هستم چون باور دارم نقش عوامل محیطی در شکل گیری فرهنگ از ضریب هوشی مهم تر است برای همین شانس شکل گیری یک فرهنگ نوین و پیشرو در ایران در صورت سرنگونی رژیم بالاست

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پویای گرامی
      آن مقالهٔ جالبی که خوانده اید؛ با اینکه تقسیم بندی درجهٔ هوش از طرفِ کژدم را در نوشتارهایِ ۱۶ گانهٔ «گفتگویی از نوعی دیگر» را تأیید میکند؛ امّا این ۲ نویسنده هرگز همدیگر را ندیده اند.
      امّا نویسنده ای که موردِ نظرِ شماست؛ مرتکبِ یک «گناهِ کبیره» شده است و آن اینکه: «خفه شدنِ افرادِ بالایِ ۱۴۵ را در جوامعِ ۹۹ درصدیِ زیرِ ۸۰ را نمیبیند»( یعنی کور است و به زبانی دیگر پَخمهٔ زیرِ ۸۰ است) و فکر میکند که ۱۴۵ و بالاتر از آن مؤثر نیستند.
      به همین خاطر نیز شما «خوشبین» هستید (خوشان خوشانتان شده است) و حتّی میتوانید مانندِ «فخر آور» ... یک «سناتورِ خوشبین و خوشان خوشان» باشید.
      زمانی که حاکمیّت ایران در دستِ زیرِ «۸۰» ها است و حاکمیّتِ اروپا و آمریکا به دستِ زیرِ «۱۲۵» ها است ...
      جایی برایِ نفس کشیدن؛ حتّی برایِ ۱۳۰ ها نیز نمیماند.
      امیدوارم خیلی خوشبخت باشید و یا حدّ اقلّ احساسِ خوشبختی کنید.

      «وصف العیش ... نصف العیش»

      «خر فهم شد؟» ... و یا زبانِ شلّاق و چوبِ تَر و گاو و خَر و «نیشِ گزنده تر» را بهتر میفهمید؟
      گُمشو برو ببینیم ... بابا...

      حذف
    2. پویایِ گرامی

      برایِ اینکه «ذهنِ زنگ زده اَت را روغن کاری کنم» ... چند جمله از چند فرهنگ برایت نقل میکنم که همهٔ شما «دوشان فکرها» از کنارش به سادگی میگذرید:

      تُرکهای آذری میگویند:
      «ماشین سوئرور» ... فقط جایِ «اشّک» (الاغ) را با «ماشین» عوض کرده اند.
      افغانها میگویند: «موتَر میدوانَد» .. فقط جایِ «اسب» و «الاغ» با «موتور» عوض شده است ... امّا تصوّر «دوانیدن» همچنان پابرجا مانده و تغییری نکرده است.
      فارسها میگویند: «اتوموبیل می رانَد» و گواهینامهٔ شان نیز «رانندگی» است. فارسهای بسیار متمدّن نیز به جایِ «ارّابه» و «اسب» و «الاغ» فقط «اتوموبیل» را جایگزین کرده اند و حتّی اگر بگویند «ماشین» ... باز هم ایرانی نیست. آنچه که ایرانی است: «اسب و الاغ و ارّابه» است.
      امّا «آفرینندگانِ اتوموبیل» فرق میانِ «موتور» و «اِنجین» را میدانند و «موتور» را بخشی از «اِنجین» میدانند و اوتوموبیل را با «الاغ» و «اسب» و «ارّابه» یکسان نمیدانند و برایِ رانندگی نامِ دیگری آفریده اند که «درایوینگ» است... و گرنه نامهایی از قبیلِ «رایدینگ» را در کیسهٔ ادبیّاتشان دارند و به «دوچرخه چی ها» اطلاق میکنند.
      من متخصّص ادبیات و زبانشناسی نیستم. امّا «الاغ» هم نیستم.
      آنهایی که این فرقها را تا کنون ندیده و یا متوجّه نشده اند؛ ... حتماً کمتر از الاغ هستند و متأسفانه بر رویِ ۲ پا راه میروند.
      زمانی که به «الاغهای طرفدارِ زبانِ مادری» گفتم که مهمّ نیست که به کدامین زبانِ مُرده سخن بگویند ... بلکه مهمّ آن است که یک «زبانِ مُرده» را «زنده» کنند.... امّا فکر نمیکنم در گوشهایِ خَرو یا شُتُریشان رفته باشد.
      زنده کردن یعنی «آفرینش» ... و با «کُس کلک بازیهایِ مترادف سازی» و «پارسی را پاس بداریم» و «آنا دیلیم بازیها» ... امکان پذیر نیست.
      «ساختنِ تمدّن» یک چیز است ....
      امّا «مهندسی معکوس کردنِ تمدّن» و باز سازیِ آن بسیار دشوارتر است. زیرا هیچگونه «راهِ میان بُر» وجود ندارد.

      NO more Shortcut ..But Hard work.

      حذف
  4. خوانندگانِ گرامی
    تصاویر همچنان به شما نگاه میکنند و از شما میخواهند که در «آیینهٔ آنها» خودتان را ببینید.
    این تصاویر به شما چه میگویند؟
    و یا اینکه تصوّرات شما از این مجموعهٔ تصاویر چیست؟
    نگرانِ «نیشِ گزندهٔ کژدم» نباشید. زیرا تقریباً همهٔ تان «ناشناس» هستید و اگر هم «ناشناس» نباشید... «اسمِ مستعار» دارید.
    از سرزنشِ «همسر» و «دوستِ دختر و یا دوستِ پسرتان» نیز نترسید.
    در این میدان «کشته نخواهید شد» بلکه تصویرِ خود را در آیینهٔ این تصاویر خواهید دید.
    آیا شجاعتِ «دیدنِ خود» را دارید؟

    این «گوی» و این «میدان»...
    تا هر جایی که میتوانید «موتَر بدوانید»....

    پاسخحذف
  5. کژدم من مطلب ام رو فرستادم چرا منتشر نمی کنی؟!!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوباره بفرست.... نترس نمیمیری... اگر فحش و فحشکاری نباشد منتشر میکنم.
      یادت باشد که در این وبلاگ فقط یک نفر «باتربیت» وجود دارد که حق دارد به همه فحس بدهد. بقیّه اگر میخواهند «باتربیت» باشند و «فحش» بدهند؛ ... بروند «دکّان = وبلاگ» دیگری باز کنند ...
      کارِ من «نگرفت» .... امّا خدا رو چی دیدی؟ ... شاید کارِ دیگران بگیرد و «سناتورخان» شوند.

      حذف
  6. عکسهایی که فرستادین نشان دهنده بحرانی است که به خاطر ناترازی موجود در منابع طبیعت نسبت به جمعیت بشر وجود دارد و ایدئولوژی و دین هم بستری برای جمع کردن این جمعیت دو پا به حاشیه رانده شده می باشد از طرفی آن روی سکه دنیایی را نشان می دهد از افرادی در بستر لیبرالیسم پرورش پیدا کرده و فاقد درک بحرانهای موجود هستند و در نتیجه فانتزیهایی شبیه نه به جنگ و صلح را همانند طوطی تکرار می کنند و خطری که این جوامع را تهدید می کند درک نکرده اند اینکه منابع نسبت به جمعیت بشری و قابلیت تولید و خلاقیت محدود است را ندارند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      به موضوع نزدیک شدی... دستت درد نکند.
      اگر بیشتر فکر کنی... عمق فاجعه بیشتر روشن میشود.
      مسئله اصلاً بر سرِ شیعه و سُنّی و غربی نیست ...
      بلکه بر سرِ «مستراحِ مشترک» است.
      بعداً نگویی راهنمایی نکردم؟!!!

      حذف
  7. کژدم عزیز

    تمام این تصاویر نشانگر سو استفاده ابزاری از کودکان برای پیشبرد اهداف (سیاسی و عقیدتی و نظامی) و مغز شویی و شکافت شخصیت هستند.

    اخیرا تعدادی معلم(؟) مریض احوال در اروپا و آمریکا راه افتاده اند و کودکان ۳ تا ۵ ساله دوره پیش دبستانی را آماده همجنسگرا شدن می‌کنند، تحت این عنوان که هنوز معلوم نیست تو پسری یا دختری. با مغز شویی و انکار بیولوژی و فنوتیپ چه جنایتی در حق نسل آینده می‌کنند...

    برای پیشبرد اهداف سوسیالیستی خود از کودکان زیر ۱۸ سال استفاده میکنند تا از تغییرات آب و هوایی برای خود فایده سیاسی ببرند، تازگیها از دختری کم سن در پارلمان اروپا برای این کار استفاده کردند. دارند جوامع خود را نسبت به تهاجم مهاجران بی‌حس می‌کنند تا ملی‌گرایی را ویران کنند.

    البته این وضعیت در آفریقا و تشیع شنیعه مدتهاست وجود دارد... پرورش نسل ابله با تروماتیزه کردن کودک، تا در بزرگسالی مغزی کاملا تهی و آماده اجرای فرمان داشته باشند. پدیده اساتید دانشگاه مومن از همینجا شکل میگیرد. خونی و مالی شدن یا تجاوز در سن کودکی تا آخر عمر اثر پایدار دارد.

    واتیکان(با چند قرن مطالعه اثر شکنجه و تجاوز بر انسان) و حوزه(با تجربه تجاوز جنسی به طلبه ها) و بعدها دانشمندان نازی در اردوگاههای کار اجباری(به مدیریت دکتر جوزف منگله)، تکه کردن شخصیت از راه وارد کردن تروما به کودکان را شناخته بودند و ذهن آنها را دو یا چند پاره می‌کردند(درست مانند پارتیشن کردن هارد دیسک کامپیوتر).

    ظاهرا منگله توانست دختر بچه ها را از نظر ذهنی به انسان-گربه تبدیل کند و با یک فرمان صوتی بین گربه و انسان سویچ کند(از طرف ارتش آمریکا عمده دستاورد های او جزيي از اسرار کاری ارتش و بعدها سی آی ای طبقه بندی شدند و تا روز مرگ در برزیل این فرد تحت حمایت آنها بود).

    در حوزه علمیه و کلیسا تروما شدید است چون به تمام نوجوانان تجاوز جنسی میشود بنابراین اکثر طلبه ها و کشیشها مریض بوده و چند شخصیت در یک بدن دارند. از این موجودات در آفریقا و اروپا و ایران و پاکستان و بقیه جاها به راحتی میتوان سربازانی برای ناامن کردن دنیا و نابودی آن در جهت اهداف اربابان ساخت.

    به این ترتیب است که بیماری مسجد و کلیسا و نازیسم و سوسیالیسم ادامه می‌یابد و جهان را رها نمی‌کند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوکچه گرامی
      در این بهارِ زندگی درود ها بر شما.
      دقیقاً به هدف زدید.
      در نوشتارهایِ پیشین بارها به امتحاناتِ حرفه ای «IQ» و امتهاناتِ مامان جونیِ «IQ» اشاره نموده ام. این تصاویر نمونهٔ فقط یک پرسش از پایین تر از «متوسط» اینگونه امتحانات هستند.
      شما تا کنون تنها کسی بودید که دقیقاً به هدف زدید.
      مسئلهٔ اصلی اشاره به «کودک سربازی» بود.
      «کودک سربازی» وجه مشترک (مستراحِ مشترک) میانِ تمامی رژیمهای اعم از غربی و یا شرقی و یا خاورمیانه ای است.
      فرقی میانِ فریبِ جنسی کودکان و تجاوزِ جنسی به آنها و یا استفاده از آنها به عنوانِ «سربازِ نظامی» و یا «تظاهرات کننده» وجود ندارد.
      در ایرانِ آینده؛ کودکان باید آموزشِ علمی ببینند. نه اینکه از طرفِ پدرها و مادرهایِ احمقشان که افسارشان در دستِ عدّه ای «شارلاتان» (آخوند و یا سیاست باز) است؛ تحتِ «هیپنوتیزمِ گسترده» قرار گرفته و تبدیل به «سربازِ نظامی و یا سیاسی و یا جنسی» شوند.
      ایرانِ آینده با ید با این پدیدهٔ شرم آور به صورتی جدّی برخورد کند.
      «کودک» یعنی: «ادامهٔ من و تو».
      «کودک» یعنی «آينده».
      امّا آینده به هیچ وجه در گِرو امیالِ «تولید کنندگانِ کودکان» نیست.
      کسی که نمیتواند «آینده» را ببیند؛ حقّ تولیدِ «کودک» را ندارد.
      به همین خاطر در نوشتارهایِ ۱۸ گانه؛ حقّ تولیدِ «کودک» از ازدواجِ سفید (ازدواجِ هورمونی)را مجاز ندانستم.
      اگر به یکی از تصاویر نگاهی دقیق تر بیندازید؛ به DW و «نوجوانانِ آلمانی» که عاشقِ عدمِ تغییرلاتِ آب و هوایی هستند اشاره کرده ام. این بی شرفها؛ دهها مقاله در رابطه با «سوء استفاده از کودکان» توسط داعش و یا گروههایِ مشابهِ قومی و مذهبی منتشر نموده اند. امّا گویا فراموش کرده اند که «کودک» هر کجا که باشد... همچنان «کودک» است.
      در ایرانِ آینده استفادهٔ ابزاری از «کودکان» و «نوجوانان» بوسیلهٔ «مغز شویی» باید جُرمی نابخشودنی به حساب آمده و مُجرمین باید حذف شوند.

      خوکچه گرامی

      ۲۰

      حذف
    2. خوکچه گرامی
      من هنوز نمیدانم که چه اهدافی در لایه هایِ پنهان وجود دارند که بافتنیهایی به نامِ «روانشناسی» را نه تنها به عنوانِ «علم» به رسمیت شناخته اند و بدتر از آن؛ اینکه به این بافتنیها اجازهٔ ورود به حوزهٔ «حقوقی و قضاوت» داده اند چه می گذرد؟؟
      امّا میدانم که یک موجود به نامِ روانشناس و موجودی دیگر به نامِ «وکیلِ مدافع» میتوانند تبانی کرده و حرف در دهانِ متّهم بگذارند و به او بگویند که فلان ادّعا را بکن تا تبرئه بشوی و یا از شدّتِ تنبیهاتت کَم شود.
      متاًسفانه در دنیایِ کنونی؛ «لیبرالیسمِ لجام گسیخته» را «کامل ترین دموکراسی» میخوانند. در حالی که مبحثِ حقوقیِ «دموکراسی» موجودیّتی «بافتنی» و «پا بر هوا» است و هیچگونه «سندیّتِ علمی» مانندِ «2h + 1 o = H2O» در شرایطِ تعریف شدهٔ متعارف ندارد و مبنایش بر اساسِ روده درازی بر اساسِ «بافتنیها» استوار است.
      زمانی که چاهی کَندی و گفتی که «مسیح» و یا «مهدی» در این چاه برایِ روزِ مبادا پنهان شده است و این داستان را به «باورِ عمومی» تبدیل نمودی .... میتوانی هر مزخرفی را از این چاه استخراج کُنی.

      حذف
    3. کژدم عزیز

      متاسفانه حتی روانپزشکی نیز که قاعدتا باید بر اساس فرضیه آمینهای مغزی(سروتونین و دوپامین و ...) استوار باشد بسیار گرفتار روانشناسی است و مرزی بین افسانه و واقعیت برایش باقی نمانده است.
      تشخیص بیماریها بر اساس گفته های خود بیمار و اطرافیان یا پرستار مراقب و معیار روانشناسی(کرایتریا) است و هنوز تستی برای اثبات افسردگی یا اسکیزوفرنی استفاده نمیشود. این چه بیماری است که آزمایش خون و ادرار و عکس و ... ندارد؟
      مثلا اگر روانپزشک بپرسد آیا صدایی میشنوی که بقیه نشنوند؟ آیا چیزی میبینی که بقیه نمیتوانند ببینند؟ کافی است حتی به شوخی یکبار بگویید بلی... تضمین میکنم که تا ۳۰ روز از بخش روانپزشکی بیرون نخواهید آمد، به شرطی که اثبات کنید قصد مزاح داشته اید! به همین ترتیب میتوان یک فرد جانی را در سیستم قضایی از مجازات رهانید.
      با انجام fMRI که فعالیت سیستم لیمبیک (محل عواطف انسان) را عکس میگیرد باید بتوان افسردگی و جنون را شناخت. مساله فقط گران بودن آن نیست، اگر برای همه انجام شود، مشخص خواهد شد تعدادی از کسانی که افسرده و مجنون شناخته شدند و عمری داروهای شرکتهای گوناگون را خوردند اصلا افسرده و مجنون نبودند بلکه فقط فقیر بودند، جامعه توی سرشان زده بود یا مثل بقیه نبودند.
      چون تصور کردم از نظر قبلی خوشتان نیامد ادامه ندادم، ولی میتوانید تجربه های منگله را در یوتیوب دنبال کنید، مدتی دنبال کارهایش بودم ولی الان رشته آنرا در دست ندارم. مطمین هستم مورد آزمایش را انسان طلقی نمی‌کرده است. چندین سال نیز در برزیل دکتر زنان شد و این بدون حمایت سازمانهای امنیتی نبوده وگرنه مثل بقیه شکار می‌شد.
      متاسفانه چون اکثرا شرح کارهایش طبقه بندی شده اند در سایتهای تئوری توطئه دیده میشوندکه آنرا در کنار حرفهای بیربط قرار میدهند ولی باید بگویم آزمایشات این فرد به احتمال قوی صحت دارند.
      به نظر من یکی از عللی که آرشیو کتابهای واتیکان هرگز برای مطالعه باز نشد(فقط به خبرنگاران اجازه فیلمبرداری از قفسه کتابها! را دادند) شکنجه های مستند شده‌ای است که کشیشها بدون روش علمی قرنها برروی قربانیان خود انجام میدادند، در سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ احتمالا با همکاری نازیها و با روش علمی نیز بوده است.
      به هرحال از اصل موضوع دور نشویم متاسفانه این عملیات تخریب ذهنی از کودکی را گروههای مختلف در سراسر کره زمین دارند اجرا میکنند و پایانی ندارد. امیدوارم شرایطی پیدا شود که حداقل کودکان ایران از آن رها شوند.

      حذف
  8. خوانندگانِ گرامی
    ۴۸ ساعت وقت دارید که ذهنتان را متمرکز کنید و نظرات درست حسابی بفرستید.
    این ۴۸ ساعت برایِ «فشار آوردن به خود» و «گوزیدنِ نظرات» نیست.
    لذا به خودتان فشار نیاورید...
    بلکه ذهنتان را متمرکز کنید.

    پاسخحذف
  9. کژدم عزیز

    در آینده جنگی بین این کودکان در راه است علتش شاید ترکیبی از تغییرات آب و هوایی، ماشینی شدن یا ازدیاد جمعیت باشد. چیزی که مشخص است گروه ساکن کشورهای صنعتی در مقابل سیل مهاجرانی که از آفریقا و کشورهای اسلامی وارد کشورهایشان میشوند شانسی ندارند.

    تربیت گروه جهان سومی همراه با ایدیولوژی خشونت و تمرین عملی آن بوده و تربیت گروه دومی با ایدیولوژی بیایید همه مهربان باشیم انجام شده و اینها توانایی دفاع از خود را ندارند.

    گروه جهان سومی میداند که باید بجنگد و از خشونت کافی برخوردار است ولی طرف مقابل درکی از این موضوع ندارد و آماده دفاع نیست.

    کمتر فشار آوردم امیدوارم از قبلی بهتر باشد😂

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوکچه گرامی

      بد تر شد.
      زیرا فقط به فشار و درجهٔ فشار فکر میکنی.
      البتّه اروپا به خاطرِ حماقتهایش؛ پاسخِ نا امید کننده ای خواهد گرفت و حقّ با شما است.

      حذف
  10. کل حرف من اینست چطور در جامعه متمدن ژاپن با ضریب هوشی بالا شخصی مانند شوکو آساهارا طرفدار پیدا می کند ؟ چون در نهایت میانگین هوشی باهوش ترین کشورها هم کمتر از 115 هست در واقع من حرف شما رو تایید میکنم که افراد خردمند ( ضریب هوشی بیش از 145) در محاصره انسان های عقب مانده گیر افتاده اند اما من به چه چیزی خوش بینم به زدودن تدریجی جوامعی مثل ایران از افراد با ضریب هوشی پایین در واقع معتقدم خاورمیانه شانس بیشتری برای این زدودن دارد چرا؟ چون مسائل جغرافیایی و آب و هوا آن را در مضیقه گذاشته و از طرفی سنت های کهن ( فرهنگ مسموم ) این دیار در حال فروپاشیست این دقیقا برعکس ممالک اروپاییست آنجا با وجود فرهنگ مسموم که ماحصل ازدیاد افراد با هوش پایین است اما متاسفانه ثبات ظاهری سیستم منجر به این خواهد شد که جایگزین کردن یک دستگاه فکری نو ممکن نباشد حداقل نه به این زودی در واقع خوشبینی من به امکان بسیار زیاد در نابودی فرهنگ های گذشته در خاورمیانه است در واقع امکان پیشبرد افکار رادیکال هیچ کجای دنیا بیش از خاورمیانه مهیا نیست و این باعث خوشبینی من است اما بهترین سیاست چیست در کوتاه مدت چهار کار باید کرد اول نابود کردن نگهبانان فرهنگ کهنه است در ایران این نگهبانان فرقه آخوندیست این ها اصلی ترین ترمز پیشرفت ایران بوده اند دوم تلاش برای کنترل گسترده زاد و ولد است و اخراج مهاجرین غیرقانونی سوم هم تلاش برای تبدیل ایران از یک حکومت اسیر در قرون وسطی به یک دولت مدرن و نرمال است یعنی حاکمیت قانون و کشوری با روابط نرمال با دنیا و چهارم حکومت ایران باید سرمایه گذاری گسترده در زمینه علم ژنتیک و ماهیت وجود استعداد و هوش در انسان در سطح جهانی بکند اگر ژاپن مرکز علم رباتیک دنیاست ایران باید مرکز وراثت ژنتیک دنیا بشود متاسفانه دانش ما از نحوه انتقال هوش و استعداد به نسل های بعد بسیار ناچیز و ابتدایی است البته ممکن است اینکار ما با اعتراض محافل گلوبالیستی روبرو شود چاره چیست ؟ اینکه ایران می خواهد تا 100 سال آینده نخستین مستعمره نشین فضایی خود را ایجاد کند اما ساکنان آن باید توانایی زیستن در آن محیط خطرناک را داشته باشند در واقع ما مستعمره ای مانند آمریکا می خواهیم نه دبی این می تواند بهانه خوبی برای تحقیقات گسترده در زمینه ژنتیک باشد و صداهای مخالفین را خاموش کند در میان مدت دولت باید تلاش همه جانبه را برای بهبود وضع آموزش کشور به خرج دهد حتی اگر بخش قابل توجه بودجه کشور خرج این شود در واقع ما در وهله اول باید بتوانیم همین تعداد کم نخبگان خود را بیابیم و پرورش دهیم و با ایجاد یک محیط باثبات زمینه لازم برای تبدیل ایران به یک کشور قدرتمند در سطح جهانی را فراهم کنیم همین یک قدم اگر به درستی مدیریت شود بسیاری از مشکلات رفع خواهد شد اما این کافی نیست در بلند مدت بزرگترین مشکل همین جمعیت عظیم از افراد با هوش پایین است با این جمعیت چه کنیم این جمعیت حتی اگر مزاحم رشد ممالک نشوند مانند سرعت گیر عمل خواهند کرد با این حال معتقدم در این مورد باید بر اساس حوادث آینده عمل کرد می شود در عرض سه نسل جمعیت این قشر را از 95 درصد فعلی به کمتر از 50 درصد رساند اما در صورت حوادث غیرمترقبه و غیرقابل پیشگیری نمی توان بدون حرکت های رادیکال و مخفیانه به موفقیت رسید و در نهایت نیاز به یک عمل جراحی اچتناب ناپذیر است که بازکردن آن خود داستان دیگریست اما در مورد نوشتار های شما در مورد ایران آینده با وجود توافق من در کلیات اما در جزئیات بسیار منتقد هستم بزرگترین نقد من هم عدم توجه شما به افراد با ضریب هوشی 115 تا 145 می باشد این گروه بزرگترین پاشنه آشیل طرح شما هستند من نام این گروه را شارلاتان ها گذاشته ام این ها نه آنقدر باهوشند که مثل افراد با ضریب بالای 145 مثمر ثمر باشند و نه آنقدر کم هوش که بشود به راحتی حذفشان کرد به علاوه عامه مردم با ضریب پایین به این افراد گرایش بیشتری دارند که خود داستان مفصلیست باشد برای بعد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گاو گرامی
      سخن از «ضریبِ میانگینِ هوشی» نیست. زیرا این «میانگین» تغییر پذیر است.
      زمانی که از ۱۴۵ و بالاتر سخن میگوییم؛ یعنی بسیار کمتر از ۱٪ موجوداتِ معروف به «انسان».
      امّا قدرتِ اقتصادی و سیاسی و نظامی و تبلیغاتی و شیوه هایِ پرورش کودکان در دستِ گاوهایی مثلِ شماست و آن ۱۴۵ ها فقط «کندوهای عسل» هستند تا زیرساختهایِ علمیِ نیازهایِ گاوها را تولید و تأمین کنند.
      من هیجیک از تظرات شما را حذف نکرده ام.
      امّا به هیچ وجه دوست ندارم که با «گاوها» که در حوزهٔ زبانشناسی فقط با « مااااا» ارتباطِ ادبی و علمی برقرار میکنند؛ سر و کلّه بزنم.
      نگرانِ سیستمی که پیشنهادا میکنم نیز نیستم.
      زیرا میدانم که در روندِ کوتاه مدّتِ ۵ ساله میتواند پِی ریزی شود تا از «ژاژخواییهایِ فلسفی و بافتنیهای دیگر» رها شده و به «طبیعت» و هماهنگی با طبیعت باز گردیم.

      ماچ

      بای ... بای

      حذف
    2. در بلبشویِ یوتیوبیِ ۸۸ با یکی از سرانِ «یوتیوب» حرف میزدم. این شخص میگفت: «اینکه کاری نداره ... یک سری فرمانده هایِ سپاه را برکنار میکنی... عدّه ای را نیز جا بجا میکنی (یعنی از ارومیه به زاهدان و از زاهدان به تبریز میفرستی) و کار تمام میشود. فقط کافیه که با «جنبش سبز» همراه بشوی... تا دشتهایِ گلهایِ خرزهره را ببینی....
      پاسخ من این بود:

      خر خودتی.... اِی الاغِ طرفدارِ اتوبوس مجّانی و قتل عامهای ۶۷

      حذف
    3. آنچه در این عکسها مشاهده میشود بر چند محور استوار است
      اولی کودکان
      دوم حاکمان
      سومی جهانبینی
      حاکمان جوامع مختلف اعم از جوامع لیبرال پیشرفته یا قبایل افریقایی یا مسلمانان و جهان سوم همگی مشترکا در پی سو استفاده از کودکان جهت کادر سازی و پیشبرد اهداف سیاسی و حفظ جایگاه خود هستند

      کودکان کاربرد چندگانه دارند اعم از اینکه در آینده ناخوداگاه و ناخواسته در جهنم فکری و چارچوبی که برایشان ساخته اند اسیر خواهند بود و پیاده نظام ساختار فکری هستند که حتی نمیدانند چیست و از طرفی کاربرد رسانه ی و تبلیغاتی جهت تحمیق قشر به حاشیه رانده شده هر جامعه ی دارند همان قشر ابله ای که همواره منتظر تاپاله ی هستند برای نوشخوار کردن

      جالب اینکه فازغ از میزان پیشرفت جوامع، درک حاکمان از کارکرد کودکان جهت تثبیت قدرت و اهداف پوپولیستی یکسان است و به خوبی روشهای کنترل و هدایت قشر عوام جامعه را می دانند

      البته جوامع پیشرفته هرچند سو استفاده از کودکان می کنند ولی به نسبت میزان تخریب کمتر است زیرا مغز این کودکان را با مفاهیم بهتری اعم از ازادی و صلح پر کرده و نهادینه میکنن تا اسلحه و خون و ترس و نفرت و توهم

      به قول خودت این کودکان جهان سومی در فاز منفی عمل خواهند کرد مثل جان بولتون و اون کودکان در فاز مثبت و سازندگی هرچند هر دو آنها ابزاری بیش در دست حاکمان نیستند

      در مورد کشیشها هم مشخص است دیگر، تجاوز سیستماتیک به کودکان سنگ بنای تولید کشیش و اخوند است و این بزرگترین درس و تجربه ی است که یه فرد باید یاد بگیرد تا مرد خدا شود

      بحث خیلی زیاده ولی محوریتش همین بود

      حذف
  11. مشکلت اینه حوصله نداری اصلا حرف من هم میانگین هوشی نیست متاسفانه نظرات رو کامل نمی خونی همان اول و آخر را خواندی و نظر دادی در واقع من از طرفداران جدی نظر شما هستم ببین تو تمام این عکس ها رو میذاری که تا ایده های قدیمیت رو ثابت کنی مثل نقش گلوبالیست ها در داستان مهاجرت خطر انسان سان ها برای تمدن واقعی اون گروه مرزنشین ها اما من همون موقع ایمان داشتم برای همین به نظرم این بحث ها تکراریست همین داستان سربازکودکی و سواستفاده از کودکان و کودنان برای سربازگیری مگر بار اول هست که مطرح میکنی ؟ برای همین یه قدم جلوتر رفتم اینکه چطور میشه این انسان سان ها رو حذف کرد دیگه وقتشه راه عملی بدیم تو نظراتت رو گفتی در نوشته های قبلیت به نظرم ساده لوحانه بود حالا این نظرات من بود اینبار گشادتر مینویسم و امیدوارم برخلاف دفعه قبل چند دقیقه وقت بگذاری و بخوانی:
    الف) کوتاه مدت:
    1) نابود کردن نگهبانان فرهنگ کهنه است در ایران این نگهبانان فرقه آخوندیست این ها اصلی ترین ترمز پیشرفت ایران بوده اند

    2) تلاش برای کنترل گسترده زاد و ولد است و اخراج مهاجرین غیرقانونی

    3) تلاش برای تبدیل ایران از یک حکومت اسیر در قرون وسطی به یک دولت مدرن و نرمال است یعنی حاکمیت قانون و کشوری با روابط نرمال با دنیا

    4) حکومت ایران باید سرمایه گذاری گسترده در زمینه علم ژنتیک و ماهیت وجود استعداد و هوش در انسان در سطح جهانی بکند اگر ژاپن مرکز علم رباتیک دنیاست ایران باید مرکز وراثت ژنتیک دنیا بشود متاسفانه دانش ما از نحوه انتقال هوش و استعداد به نسل های بعد بسیار ناچیز و ابتدایی است البته ممکن است اینکار ما با اعتراض محافل گلوبالیستی روبرو شود چاره چیست ؟ اینکه ایران می خواهد تا 100 سال آینده نخستین مستعمره نشین فضایی خود را ایجاد کند اما ساکنان آن باید توانایی زیستن در آن محیط خطرناک را داشته باشند در واقع ما مستعمره ای مانند آمریکا می خواهیم نه دبی این می تواند بهانه خوبی برای تحقیقات گسترده در زمینه ژنتیک باشد و صداهای مخالفین را خاموش کند
    ب) میان مدت:
    دولت باید تلاش همه جانبه را برای بهبود وضع آموزش کشور برای تربیت نسل جدید به خرج دهد حتی اگر بخش قابل توجه بودجه کشور خرج این شود نسل جدید باید از شر اندیشه های مسموم والدین خود در امان باشد در واقع ما در وهله اول باید بتوانیم همین تعداد کم نخبگان خود را بیابیم و پرورش دهیم و با ایجاد یک محیط باثبات زمینه لازم برای تبدیل ایران به یک کشور قدرتمند در سطح جهانی را فراهم کنیم همین یک قدم اگر به درستی مدیریت شود بسیاری از مشکلات رفع خواهد شد اما این کافی نیست
    ج) بلند مدت
    بزرگترین مشکل همین جمعیت عظیم از افراد با هوش پایین است با این جمعیت چه کنیم این جمعیت حتی اگر مزاحم رشد ممالک نشوند مانند سرعت گیر عمل خواهند کرد با این حال معتقدم در این مورد باید بر اساس حوادث آینده عمل کرد می شود در عرض سه نسل جمعیت این قشر را از 95 درصد فعلی به کمتر از 50 درصد رساند اما در صورت حوادث غیرمترقبه و غیرقابل پیشگیری نمی توان بدون حرکت های رادیکال و مخفیانه به موفقیت رسید و در نهایت نیاز به یک عمل جراحی اچتناب ناپذیر است

    پاسخحذف
  12. اگر درست با اندیشه های کژدم آشنا شده باشم به نظر میاد میخوای نتیجه بگیری که باید یک نهادی ورای خانواده برای کودکان ایجاد کرد تا والدین نتوانند اندیشه های مسموم خودشون رو به اونها تزریق کنند درسته یک نهاد مستقل بالاتر از خانواده تا کودکان سرباز این و آن نشوند ؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پویا گرامی
      من طرفدار ایجادِ «پرورشگاه» نیستم. کودکان باید توسط پدران و مادران نگاهداری و تربیت شوند. امّا نهادهایی نیز باید وجود داشته باشند که نه بر اساسِ «ایدئولوژی» بلکه بر اساسِ «آموزش کودکان برایِ آماده شدن برای زندگی »؛ به خانواده ها نظرِ مشورتی بدهند. این مشکل را نمیتوان به سادگی حلّ کرد و زمان میخواهد.

      کودکان نه «اسباب بازی» هستند و نه «سطلِ زباله». کودکان آیندهٔ ما هستند.
      نتیجهٔ «زباله ای» که به فرزند میگفت: «بچّه اینقدر کتاب نخون بی دین میشی»...
      همینی میشود که ۴۰ سال است تجربه میکنیم و بنیادهایِ متعفّنی که این ۴۰ سال را به ارمغان آوردند در گذشته هایِ چند صد ساله نهفته است.

      حذف
  13. تمامی تصاویر استفاده برخی افراد از کودکان و نوجوانان در راستای منافع خودشان هست

    پاسخحذف
  14. https://twitter.com/FarsiMediaWatch/status/1111675211961765889

    پاسخحذف
  15. خوب چون در محل زندگی من احتمال سیل هست و قرار است بالای ۱۰۰ میل باران بخوریم و همین الان قطرات باران را دیدم که به اندازه یک نخود بزرگ هستند، این نظر را به عنوان خداحافظی می‌گذارم. اگر بلایی سرم نیامد دوباره مزاحم میشوم.
    نمونه ای است از مغز شویی مدرن و با کلاس در دنیای غرب. اگر بتوانیم از مدل شیعه(امام بازی و تاسوعا و عاشورا و مداحی و مجالس زنان مکتبی) خلاص شویم، این نوعش را برایمان آماده کرده اند:

    https://www.youtube.com/watch?v=0FnZOGB4C-c

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوکچه گرامی
      زیاد نگران نباش.... نمی میری و باز هم سر و کلّه ات چاق و سلامت پیدا میشه.
      ۲ پیشنهادِ اختصاصی برایِ شما:

      ۱- به مدّتِ ۲ هفته به رسمِ آبا اجدادی برو بالای درخت زندگی کُن. درختِ نارگیل را انتخاب نکن و نارگیل نَنداز. نارگیلها خیلی بزرگتر از قطراتِ «نخودهای درشت» هستند. اگر هم چاره ای نبود فقط به خاطرِ خدا هم که شده «نارگیل نَنداز» و اندکی «تمدّن» نشان بده.
      ۲- به طورِ فوری یک دانه «لوبیایِ سحر آمیز» بِخَر و بکار تا فوری رشد کُند. بعدش مانندِ «جَک خان» از ساقهٔ لوبیا بالا برو و به «هر کَس» و «ناکَسی» ... اعم از «زئوس» و «اهورا مزدا» و «انگره مینو» و «سپنتا مینو» و «الله» و «یَهُوَه»... و مهمّ تر از همه «عارِفِ شاشندهٔ حسینی» رسیدی ... داد بزن و بگو:
      هِی... مادرقحبه ها .... «بیشتر از این نشاشید».
      یکی از متخصصینِ «اعما و احشا» زنگ زد و گفت که:
      «الله به بیماریِ مثانه و کُلیه» دچار شده و نمیتواند «ادرارش» را کنترل کُنذ.
      دعاهایِ «ضدّ باران» و «ضدّ بلایایِ آسمانی و زمینی و ترکیبی» نیز اثری ندارند و «الله» فقط باید به زندگیِ مومنین و کُفّار به طورِ یکسان «بشاشد» ... تا مثانه اَش خالی شود.
      بعد از آن میتوانی از بالایِ درخت و یا «ساقهٔ لوبیا» پایین آمده و «کامنت» بگذاری.

      زندگی در بالایِ درخت خوش بگذرد.
      راستی «گره زدنِ سبزی» در بالایِ درخت یادت نرود.

      حذف
  16. کژدم عزیز

    اگر ساقه لوبیا مرا به آن بالاها ببرد حتما کیر الله را قطع می‌کنم تا اینهمه مورد مالش امت ویران قرار نگیرد و بجای سبزی پشمهایش را گره میزنم شاید شاشبند کرد و دست از بارش برداشت🤣. ولی وای به روزی که بخواهد بجای شفاهی کتبی کار کند و به تمام مملکت بریند!

    پاسخحذف
  17. قبل از اینکه آب همه را ببرد این را هم ببینیم خالی از لطف نیست:

    https://www.youtube.com/watch?v=RvU864EPMKw

    پاسخحذف
  18. درود بر شما گژدم گرامی

    از نظر من این تصاویری گویای عمق فاجعه در جوامعیست که اکثریت آن را افرادی چون مومنان، هواداران، هیچکارگان و در نهایت گله هایی که بدون چوپان قادر به ادامه راه و مسیر از پیش تایین شده خود نیستن و همانطورکه بدرستی اشاره کردین: علت همه این مشکلات در ریشه ها نهفته است .


    ولی ادامه ، تداوم ، دگردیسی و گستره آن در همه جوامع ، بدون حمایت و ایجاد بستری مناسب توسط اراذل و اوباش حکومتی از اینکه بتوانند قدرتی موازی با دولت ایجاد کنند هم امکان پذیر نیست .
    هماتطوریکه در عکسها مشاهده میشود هر ساله با مانورهای مذهبی این قدرت را به نمایش گذاشته و از جانب مردم و دولت بنوعی بخود مشروعیت داده و بیشتر از پیش به تحمیق مردم و سرباز گیری مشغول میشوند.
    چنین سربازانی قاعدتا ضریب هوشی پایینی دارند تا حتی از تجزیه و تحلیل مشکلات زندگی خود عاجزند همیشه وابسته و مقلد وافسارشان در دست متولیان دینی است و یا مشتریان گروهک های سیاسی و یا مذهبی باشند.
    فرقی هم نمیکند چه اسلام ، مسیحیت ، یهودی ، زرتشتی و بودایی درکلیت با هم وجه اشتراک زیادی دارند و تا این نوع اشخاصِ همیشه هار، متعصب ، طلبکار ومتجاوز وجود دارند هیچگاه نخواهیم توانست به استقبال آینده برویم .
    رضا

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. رضا گرامی
      ما مجبور هستیم تا با آینده ملاقات کنیم.
      چه به عنوانِ شمپانزه و نئاندرتال...
      و ...
      چه به عنوانِ انسان....
      این یک ضرورت است.... نّه میتوان انکار نمود و نّه میتوان پنهان کرد.

      حذف
  19. دست و پایِ «انگل فرزانه» و «اوباش حاجی بادمجان گروهبان میرزا قاسمی» از سوریه و عراق؛ آرام آرام و بی صدا و سکوتِ خبری؛ در حالِ کوتاه شدن است.

    http://tinyurl.com/y6ojzgux

    اکنون همه سرگرمِ بازیِ فوتبالِ «سیلابها» و یا تماشایِ این بازیهاهستند.
    پس از پایانِ این بازیها؛ زخمهایِ عمیق و عدم تواناییِ حکومتِ اوباشانِ صفوی مسلک در التیامِ زخمها؛ بازیهای دیگری آغاز خواهد شد که ماجرایِ دیماه ۹۷ در برابرِ بازیهایِ جدید؛ فقط یک شوخی است.

    این است آن اردیبهشت که در باره اش سخن گفته بودم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گر به تو اُفتَدم نظر چهره به چهره رو به رو
      شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
      در پِیِ دیَنِ رُخت همچو صبا فتاده ام
      خانه به خانه دَر به دّر؛ کوچه به کوچه کو به کو

      همهٔ آنچه برایِ شکوفایی ایران آرزو داشتی به وقوع خواهند پیوست.
      هرچند ۲۰۰ سال دیر تَر.

      حذف
  20. زمانی که حکومت به تولید اوباشگری و حفاظت از «اوباشان» می پردازد....
    این زن ... «شیرزن» میشود.

    http://tinyurl.com/y46gyks6

    اگر حاکمیّت به «اوباش زدایی» روی بیاورد؛ آنچه که زندگی این شیرزن و دخترش را دچارِ آشوبهایِ «پاک نشدنی» نمود ... هرگز اتّفاق نمی افتند.

    چی؟ ... گفتی «حقوق بشر»؟

    بشاش توش بره ... احمق.

    پاسخحذف
  21. ۴۱۱سال پيش، در روز ۱۷فوريه‌ی ســـال ۱۶۰۰ ميلادی، "جوردانو برونو" فيلسوف ايتاليايی پس از گذراندن ۸ ســـال در سياهچال‌های خوفناك دادگاه انگيزاسيون (تفتيش عقايد) در ميدان كامپو دی فيوری شـــهر رم زنده زنده در آتش سوزانده شد. برونو كسی بود كه از حق تمام انسان‌ها برای انديشيدن بدان‌گونه كه دلشان می‌خواست، دفاع می‌كرد.

    نوشته‌اند كه وقتی برونو را به يك ستون‌ آهنين بسته بودند و انبوهی از هيزم برای سوزاندن او جمع كرده بودند، او هم ساكت بود و تسليم شده بود و چيزی نمی‌گفت؛
    ولی اتفاقی افتاد كه يك جمله‌ گفت كه در تاريخ باقی ماند.

    آن اتفاق اين بود كه ناگهان ديدند پيرزنی نزديك شد و تكه هيزمی در دست داشت و با آوردن نام خدا بر لب، آن را به روی هيزم‌ها انداخت.
    برونو سكوتش را شكست و گويی عمل اين پيرزن مغز استخوانش را سوزانده بود، گفت:
    «لعنت بر اين جهل مقدست!»

    مهمترين و يا لااقل يكی از اهم آفت‌های اجتماعی نه‌تنها در منطقه‌ی اسلامی بلكه شايد بتوان گفت در سراسر جهان که جوامع دينی از آن رنج می‌برند، جهل مقدس است (جهل مقدس جهلی است كه بُعد قدسی دارد).

    در چنين جهلی، شخص جاهل در جهل می‌سوزد، ولی برای خدا می‌سوزد.
    گرسنگی، فقر، فلاكت، بيماری، جنگ و دشمنی، جنايت، آدمكشی، ايذا و آزار به همنوع، همه را به قصد قربت تحمل می‌كند و جالب اين است كه از هرگونه روشـــنگری هم می‌هراسد، آن هم برای خدا!‌

    در جهل قدسی، شخص جاهل با نهادی همراه می‌شود به نام «اعتقاد»؛
    یعنی براي چنين انسانی اعتقاد به جای تفكر می‌نشيند.
    اعتقاد از ريشه‌ «عقد» یعنی بستن است. شخصی كه به امری معتقد می‌شود فكرش را گـره زده و معتقداتش را خط قرمز خويش می‌سازد.

    كسانی كه به جهل مقدس گرفتار می‌شوند، جاهلانه برای خويشتن، خدا می‌سازند، خدايی كه ناخودآگاه مجموعه‌ای از خواسته‌های خود آنان است.

    جهل مقدس همـراه با اعتقادهاي دينی است؛
    ولی دينی كه نه براساس تعقل، بلكه براساس هواهای نفسانی، انسان معتقد می‌شود و بالاترين جنايت را ممكن است مرتكب شـــود در حاليكه خيال می‌كند براي خداست و متقرب الی‌الله می‌شود.

    يكي از آفات اجتماعی كه من مايلم آن را فاجعه‌ تأسفبار برای جوامع دينی امروز بنامم، جهل مقدس است؛
    جهلی كه قهرمانانش دست به مهمترين جنايات می‌زنند، به خيال آنكه كاری كه می‌کنند مورد خواست خداست و آنان برای خدا تلاش می‌کنند.‌
    در يونان باستان، جنگ ميان خدايان بود و در ادوار بعد در قالب جنگ اديان شكل گرفت. در تاريخ اسلام جنايات و خونريزی‌هايی كه به بار آمد، عموما معلول همين نوع جهل است.

    امروز در جامعه‌ ايران نيز جهل مقدس گاه منشأ فاجعه می‌شود، كه به ذكر يك نمونه بسنده می‌کنیم.

    در دادنامه‌ی ۱۷۲ ۱۶/۲/۱۳۸۲ پرونده‌ی كلاسـه‌ی ۱۱۳۱-۸۱-۹ دادگاه عمومی كرمان، از قول متهمين قتل‌های محفلی كرمان مكرراً اين مطلب آمده است كه در مورد برخی مقتولين با تسبيح استخاره گرفتيم و چون عدد۶ آمد و عدد۶ به معنای لزوم تعجيل در عمل است، تصميم گرفتيم كه او را بكشيم و كشتيم!

    گاهی اوقات جهل كه لباس تقدس می‌پوشد، يك ملت را در تاريكی و جهنم ابدی فرو می‌برد.

    چکیده‌ای از کتاب «جهل مقدس»

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      من (کژدم) از کتابها نقل نمیکنم.

      این قطعه را سالها پیش برایِ «باب» و «جوردانو برونو» ها سرودم:

      https://tinyurl.com/yyrjojl2

      حذف
    2. «جوردانو برونو» بسیار کوچکتر از آن است که با «باب» مقایسه شود.
      تمامیِ دردِ او «روح القُدُس» و «بی مصرفیِ او» بود.

      امّا «باب» از گونه ای دیگر بود.

      حذف
  22. جناب کژدم گرامی درود به گمان من از زمانی که انسان به طور دست جمعی زندگی کرد همانطور که در گله حیوانات نیز مشاهده میشود یک حیوان نر که از همه قوی تر است رهبری گروه را به عهده میگیرد و در عوض بهترین ماده ها و بهترین قسمت شکار نصیب وی هست تا قدرتش رو به نقصان گذارد و یا در جنگ کشته شود و این موضوع در مورد انسان نیز صادق است اما یک فرق اساسی دارد و آن نیست جز انسان های ضعیف ولی با هوش که توانستند آتش را که در خس و خاشاک افتاده بود ابتدا با ترس و.سپس با تعجب آن را به غار های خود بیاورند و معاون رئیس شوند و همین با هوش ها کنجکاو شدند که چرا حیوانات که توسط غریزه ذاتی که دارند در هنگام درد (به هردلیلی) به طرف گیاه خاصی میروند و از آن میخورند که دردشان تسکین یابد به طور مثال گربه به هنگام درد به سوی گیاه سنبل الطیب رفته و از آن میخورد و درد شکمش ساکت میشود و این موضوع از چشم.انسان های کنجکاو دور نبود و.آن انسان ها از کیاهان استفاده کرده و به غارهای خود برای هم نوعانشان هم بردند و به عنوان پزشک ویا جادوگر شناخته شدند و .شدند مشاور و مباشر رئیس قبیله این جادوگر ها برای تحکیم قدرتشان رسم قربانی کردن را هم آموختند و به دروغ به عنوان شفا و دراصل به عنوان باج گیری از ثروتمندانی که قرعه به نامشان نیفتد که باج پنهانی بدهند و ضعفا جور آن را بکشند مورد سو; استفاده قرار دادند و در حال حاظر هم که قربانی انسانی منسوخ شده ولی متاسفانه این قربانی کردن وارد روح و روان انسان های احمق و اصولا ادیان شده و چون نمیتوانند انسانی راقرباتی کنند لاجرم خود را و نزدیکان خود را به هرنحوممکن وهمانطور که ذر عکس ها نشان داده شده و با جشم خود حتما دیده اید رسم وحشی گری را به طور دیگر نشان میدهند و روحانیون مذاهب به این آتش دامن میزنند که ضمن استمرار تحمیق نصیبی ببرند و شکمشان و ززیر شکمشان هم سیر شود . با احترام ایرانی گمنام .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ایرانی گمنام گرامی
      در خلاصه سازی تاریخِ ظهورِ «فرهیختگان» دچار اشتباه شده اید. آیینی که به Shamanism مشهور است با آیینِ Paganism که در ظاهر ادامهٔ Shamanism به شمار می آید به محصولِ همین «خلاصه سازی» است.
      «شمن» یعنی «بیننده». شمن یعنی «کسی که میتواند آنچه را که مردم عادی نمیتوانند ببینند را ببیند».
      امّا Paganism با «اختراعِ خدایان» آغاز میشود. هر دو آیینِ Shamanism و Paganism در جوامع انسانی «جهان شمول» (Universal) هستند.
      یعنی اینکه همهٔ جوامعِ «گونهٔ انسانی» این دو پدیده را تجربه کرده اند.
      امّا بسیاری از تحلیلگرانِ تاریخِ جوامع انسانی؛ این نکتهٔ ظریف را که «شمنها» «بی خدا» بودند و تنها کارشان «آموختن از طبیعت بود» را با آیینِ Paganism که آغازِ ظهورِ Charlatanism (ظهورِ شارلاتانها) در دنیایِ «کشفیات و اختراعات» بود را نتوانسته اند هضم کنند و آیینِ Paganism را که در ایران به «بت پرستی» مشهور است را «ادامهٔ طبیعیِ آیینِ شَمنی» میدانند. امّا به ۲ نکتهٔ بسیار ظریف که این ۲ آیین را از همدیگر جدا می سازد توجّه نمیکنند:
      ۱- آیینِ شمنی در پِیِ «اکتشافات و اختراعات» بود.
      ۲- آیینِ Paganism از زمانی شروع شد که «شارلاتانها» Logical Reasoning را به دنیایِ «آیینِ شمنی» وارد کردند و «خدایان» را ساختند و به «جادوگران و آینده بینان» که از طرفِ «خدایان» پشتیبانی میشوند؛ تبدیل شدند.
      معبدِ «دِلفی» نمونهٔ یونانیِ Paganism در اروپا و «کعبه» نمونهٔ عربیِ آیینِ Paganism در دنیایِ عربها است. آنچه که «ابراهیم» نامیده میشود نیز به دنیایِ Paganism در جوامعِ سامی تعلّق دارد که شاهکارش بحثِ احمقانهٔ تبدیل کردنِ «چند خدایی» به «یک خدایی = توحید» بود.
      آنچه که به ظهورِ «ادیان» انجامید؛ تحوّل در دنیایِ «آیینِ شمنی» نبود.
      بلکه همهٔ ادیانی که میبینید را شارلاتانهایِ آیینِ Paganism (خدا باوران) تولید کردند.

      ۱- نخست خدایی وجود نداشت و انسان باید با طبیعت دست و پنجه نرم میکرد. امّا دنیایِ انسان آمیخته ای از «روحِ انسانی» و «موجودیتِ فیزیکیِ انسان» بود و «شمنها» کسانی بودند که به «سفر» و «اکتشاف» در هر ۲ عرصه مشغول بودند و نتایجِ سفرهایشان و اختراعاتشان را بارها به صورتِ پراکنده در این وبلاگ گفته ام.

      ۲- شارلاتانها که رهبران و بنیانگذارانِ Paganism بودند؛ معابد و قربانگاهها و آیینِ «قربانی کردن» برای ترغیب «خدایان» (رشوه به خدایان) را آفریدند.
      ادیانِ مشهورِ «یهودی» و «مسیحیّت» و «اسلام»؛ آفریدهٔ شارلاتانهایی در دنیایِ Paganism هستند.
      نخست با استفاده از علمِ کلام؛ «خدا» را آفریند؛ سپس با استفاده از «علمِ کلام» «پیامبر بازی» را اختراع نمودند و پس از آن «نمایندگانِ الله» و «جانشینانِ پیامبران» به کونِ مردم فرو کردند و همچنان مشغولِ کار هستند

      حذف
    2. در دنیایِ کنونی نیز Paganism حرفِ اوّل را میزند.
      خدایانِ جدیدی مانندِ «گرمایش زمین» می آفریند که باید «ستایش» شود و به درگاهِ این خدایِ جدید؛ قربانیها هدیه گردد تا از «خشمِ طبیعت» (خشمِ خدا و یا خدایان)کاسته شود.
      امّا «آیینِ شمنی» به دنبالِ یافتنِ ریشه ها و خشکانیدنِ ریشه هاي بیماری و دَرد است.
      آیینِ Paganism در شکلِ نوینِ خود بسیاری از فاکتورها و پارامترها را به صورتی عمدی نادیده میگیرد تا کُمپانیهایِ تولیدی که این جادوگران را استخدام کرده و آنها را در جایگاههایی مانندِ «رهبر»؛ «رئیس جمهور»؛ «نخست وزیر»؛ «نمایندگانِ مجلس» کاشته اند؛ تا به حفظِ منافع آنها مشغول باشند.
      شمن می پرسد:
      چرا طبیعت را با اینهمه تولیداتِ مزخرف ویران میکنید؟
      Pagan نوین میگوید: دنیایِ اقتصاد به این تولیدات وابسته است و گرنه اقتصاد تعطیل شده و باید دچارِ بحران شویم.
      شمن میگوید:
      چرا به جایِ یافتنِ ریشه های بحران؛ به آنچه که خودتان آفریده اید (خدایی به نامِ اقتصاد) سجده میکنید و حتّی پیشرفتِ دانش را محدود میسازید؟
      چرا جامعهٔ انسانی را با دانشهای نوین کوچکتر و باهوشتر نمیکنید؟ امّا هر روزه مُدلهایِ جدیدِ اتوموبیل تولید نموده و صدها نمایشگاه برایش ایجاد میکنید؟
      چرا «انسانِ نوین» نمیسازید و برایِ آن نمایشگاههایِ «تشویقی» ترتیب نمیدهید؟
      چرا راهها را بر «همسان سازیِ انسان» می بندید؟

      Pagan هایِ نوین میگویند:
      ما بر رویِ چیزی که «سودهایِ دیجیتالی» نداشته باشند؛ سرمایه گذاری نمیکنیم. زیرا «خدایِ اقتصاد» آزرده خاطر و خشمگین میشود و «بحرانهای اجتماعی» تولید می کند.

      «شمن» با خود میگوید:
      سخن گفتن با احمقها و شارلاتانها فقط اتلافِ وقت است.

      حذف
    3. منظور از پاگان pagan را نفهمیدم. منظورت آیا جادوگر و شعبده باز بود که مدفوع سگ را با موی پیرزن باکره و پی گراز در آتش می سوزاندند و یک کسشعر به نام فالگیری می ساختند؟

      حذف
  23. ابرقدرتهای سکولار فهمیده اند که افرادی که نمونه اش در عکسها نشان داده ای، با خلوص نیت و تمام و-ود مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس میگویند ولی بی خبر از همه جا به راحتی آلت دست ابرقدرتها میشوند!

    همان پاسدارها و بسیجی ها که آرزو داشتند جنگ ایران و عراق تمام نشود نمیدانستند ثانیه به ثانیه جنگ ایران و عراق پول بسیار کلانی به اسرائیل و آمریکا و اروپا میرساند و سبب تقویت ابرقدرتها بود.

    به نظر اینگونه مردم اصلاح پذیر نیستند و باید به دنبال استفاده از پتانسیلهای خریت آنها باشیم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آنکه به دنبالِ پاشیدنِ «تخمهایِ پتانسیلِ خریّت» باشد؛محصولش نیز «خریّتِ ۷۰ برابری» خواهد بود.
      آیا میخواهیم «خریّت» دِرو کنیم؟
      یا اینکه: «انسان بکاریم» و «انسانیّتِ ۷۰ برابری» دِرو کنیم؟

      حذف
  24. این هم یک خبرِ تازه از رادیو فردا:

    (آتش زدن مجموعه کتاب‌های «هری پاتر» در یک قصبه گدانسک در لهستان )....
    این حیوانات و اوباشان هرگز دست بردار نخواهند بود.
    در جایی به نامِ «سَلَفی» و جایی دیگر به نامِ «شیعه» و و در جاهایِ دیگر با نامهایِ «یهودیهای اورتودوکس» و یا «مسیحیانِ اورتودوکس» و یا «کاتولیکها» و یا «بوداییها» و یا «بهایی ها» و یا «نژاد پرستها» و ... تنها و تنها به ترویجِ «اوباشگریِ مقدّس» میپردازند.

    پاسخحذف
  25. بر خلاف جناب کژدم جهانگیری ....می گوید دها برابر خسارات وارده بارندگیهای اخبار منشا خیر و برکت خواهد بود!!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      باید مناظر ماند و دید که پس از پایانِ بازیهایِ «فوتبالِ بارندگی» چه خواهد شد؟
      هنوز بازیهایِ فوتبال پایان نیافته است.
      اظهاراتِ «اوباش جهانگیری» را به حسابِ «فرار به جلو» بگذارید.

      حذف
  26. سو استفاده از انسان ، در بدترین شکل ممکن.

    پاسخحذف