۱۳۹۸ فروردین ۱, پنجشنبه

نوروزِ باستانی بر همهٔ نوروزیان خجسته باد .... امّا «نوروزِ آیندگان» چگونه خواهد بود؟

خوانندگان گرامی
از این روی که در «اکنون» زندگی میکنید؛ آرزویِ «نوروزی خجسته» بر همهٔ شما دارم.
امّا «نوروزِ آیندگانمان» چه می شود؟
کودکی که در بغل دارید.... دختر و یا پسری خُردسال که به مدرسه میروند؛ چگونه نوروزی خواهندداشت؟
آیا فقط باید به «ترقّه بازی» و «عید دیدنی» بسنده کنند؟ آیا حتّی وقتی برایِ اینکارها خواهند داشت؟
یا اینکه؛ چنان از زندگیِ اجتماعی به دور خواهند افتاد که «پدر» و «مادر» را فقط «بی شرفهایی که زندگی را بر آنها تحمیل کرده اند» خواهند دانست؟
آیا فکر میکنید که شما «نسلِ سوخته» هستید؟
پس «کودکانِ شما» چطور؟
آیا شماها سازندگانِ «کوره هایِ آدم سوزیِ کودکانِ خود»؛ نیستید؟
آیا همچنان فکر میکنید که: «هر آنکس که دندان دهد .... نان دهد»؟
آیا همچنان میخواهید به بازیهایِ «زمین خواری لواسان» و کشفِ جُرم و جنایت از طرفِ روسپی زادگانی مانندِ «دانشجویانِ عدالت خواه» سرگرم شوید؟ که عدّه ای «غارت» کنند و روسپی زاده هایِ دیگری به دنبالِ «عدالتخواهی» و کشفِ «غارتگران» باشند و این بازیِ «تام و جِری» را تا دهها سالِ دیگر برایتان اجرا کنند؟
آیا  کژدم میتواند  برایِ «احمقها» آرزویِ «نوروزِ پیروز» نماید؟

تا زمانی که چشمهایِ «کورِتان» باز نشود....

نوروزهایتان .... همیشه ملعون خواهد بود.

کژدم

۳۳ نظر:

  1. چرا همگی خفه شده اید؟ چرا این وبلاگ را فقط برایِ «جلقِ فکری» ... مانندِ مُرغها و بر اساسِ «عادت» ... «نوک» میزنید؟
    آیا دیده اید که اگر مرغها را حتِی در انبارِ گندم رها کنید برایِ یافتنِ «دانهٔ گندم»؛ باز هم بر اساسِ «آموزه های ژنتیک»؛ بر رویِ «فلّه های گندم» به «پا واکاوی» میپردازند و گندمها را زیر و رو میکنند تا «دانهٔ گندم» پیدا کنند؟
    این است تفاوتِ «انسانها» و «انسان نماها».
    چگونه میتوان از «انسان نما» انتظار داشت که «معجزه» کُنَد و «آینده» را دَر یابَد؟
    آیا بازیهایِ «چهارشنبه سوری»... نشانهٔ «ناسیونالیسم» است؟ ... یا فقط یک بازیِ تکراریِ «نهادینه شده» است؟
    آیا این «چهارشنبه سوری» است که پاسدارانِ «ایرانی بودن» را تعریف میکِند؟ ... آیا شناسهٔ بهتری برایِ «ناسیونالیسم» را سراغ ندارید؟
    اگر سراغ دارید ...
    پس چرا آذربایجانیها را «تُرکهایِ خَر» مینامید؟
    چرا «کُردها» را «سُنّیها» مینامید؟
    چرا خوزستانیها را «عربهایِ سوسمارخور» می بینید؟
    چرا «لُرها» را «حمّال» خطاب میکنید؟
    چرا گیلانیها را «زَن فروش» و «بی غیرت» مینامید؟

    با این بی شرافتیهایِ فکری ...

    کدام نوروز؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آیا تا به حال دیده اید که حتّی احمقترین کشاورز؛ بر رویِ «نمکزار» گندم بکارد و یا خربزه و خیار و هندوانه کِشت کُند؟
      چرا حتّی «احمق ترینها» نیز چنین کاری نمیکنند؟
      پاسخ را پیشا پیش میدانید. زیرا همه میدانند که «شوره زار» نمیتواند «زمینهٔ کِشت» باشد.
      پرسش این است که چرا رژیمِ شیعی توانسته است «کِشت» شده و با تمامیِ نواقص و محصولاتِ عفونی؛ ۴۰ سال دوام بیاوَرَد؟
      چرا به دروغ میخواهید به خود بقبولانید که «انقلاب را دُزدیدند» و یا به بیراهه کشانیدند و اکنون مردم در حالِ بیدار شدن هستند؟
      به خواهرت و برادر و پدر و عمّه ها و دایی هایت نگاه کُن؛ به همسایه هایت نگاه کُن ... آیا نشانه ای از «شوره زاری» که «اسلام و شیعه گری» نتواند در آن رشد کُنَد پیدا میکُنی؟ ... یا اینکه همهٔ اطرافیانَت همگی «جمیعاً صلواة» کشتزارِ مناسبِ رُشدِ «انگلهای صفوی» هستند؟
      دعوایِ «انگلهایِ صفوی» و «ساکنینِ ایران» بر سرِ «چهارشنبه سوری» و «نوروز» مانندِ «گاز گرفتنِ پستان» و «نیشگون گرفتن» در زمانِ «جفتگیری» هستند و کرانه هایش به بیش از این ختم نمی شود.
      نتیجه:

      کبودیِ نوکِ پستانها و «ران ها».

      نوروزتان ماچ.

      حذف
    2. با درود
      در جواب پرسش شما ... که چرا رژیمِ شیعی توانسته...
      بدلیل اینکه این رژیم اهریمنی, تصویر همان مردم است.
      با سپاس
      ایرانی در غربت

      حذف
  2. چرا شیراری ها را تنبل
    اصفهانی ها را خسیس
    تهرانی ها را سوسول

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      اینگونه نامگذاریِ اقوام؛ «تحقیرهای مثبت» هستند.
      اگر با افکارِ من آشنا باشید؛ به ۲ مسئله اشاره داشته ام:
      ۱- «گرامیداشت مردم» بر اساسِ «کارهایِ نیک» آنها.
      ۲- «خوار داشتِ مردم» بر اساسِ «کارهایِ اهریمنی» آنها.

      «خوار داشت» و «گرامیداشت» نباید بر اساسِ «نفرت پراکنی قومی» شکل بگیرد.

      حذف
    2. میگویند که ایرانیانِ باستان؛ با پدیدهٔ «روزه گرفتن» آشنا بودند و «روزه گرفتن» را به خاطرِ تولیدِ «بویِ گَندِ دهان» ... خوار میداشتند.

      حذف
    3. آنچه که اوباشانِ مسلمان به رهبریِ «صنفِ انگلی» تا کنون به صورتِ «سُنّت» در آورده اند؛ خوار داشت بر اساسِ «تهمت و افترا» بوده است. این بی شرفها تا هر جایی که توانسته اند؛ در مسجدها و منبرها به اقوامِ ایرانی «تهمت» زده و آنها را بر علیه یکدیگر شورانیدهاند.
      اگر در ایرانِ نوین در «ماهِ شنیعهٔ رمضان»؛ عدّ ای به کسانی که به خاطرِ روزه گرفتن؛ دهانشان بویِ «گند» میدهد بگویند که: «بویِ گند میدهی»؛ ... توهین نیست. بلکه مانندِ این است که به کسی که در خیابان «تُف» میکند؛ بگویی که «خیابان بخشی از سفره است» ...... «به سفره تُف نکن»

      حذف
    4. آیا یاد آوریِ «بویِ گندِ دهان» به یک «روزه دار».... «تهمت» و «افترا» است؟ یا یاد آوریِ «واقعیّت» به روزه دار است؟
      آیا این یاد آوری؛ به آن «روزه دار» به صورتی محترمانه یاد آوری نمیکند که:
      لطفاً خیابانها و کوچه ها را با «بویِ گندِ دهانت آلوده نکن»!!!!

      حذف
  3. کژدم عزیز

    شب چهارشنبه اصلا از خانه بیرون نرفتم و حتی از پنجره بیرون نگاه نکردم. فلسفه این جشن همبستگی و تقویت روحیه جنگندگی بوده وقتی هیچکدامش را نداریم به چه دردمان میخورد؟
    کلی سر و صدا بود و پسر بچه ای فشفشه ای از ساختمان روبرو در کرد که خورد به پنجره من. منتظر بودم بترکد که فسفس کرد و خاموش شد. صبح روز عید در بالکن پیدایش کردم. کله نیمه سوخته یک فشفشه که روش نوشته بود made in china
    راستش همه چیز بازی شده برای این مردم، سپاه از چین ترقه وارد کند و مردم تا صبح بزنند و باز تکرار بدبختی.
    این عید را به هیچ کس تبریک نمی‌گویم حتی شما. یکسال بدبختی دوباره چه تبریکی دارد؟ به هر حال امیدوارم سلامت باشید و این ربطی به نوروز ندارد. طبیعت نگون بخت ایران امسال سیل شمال را تجربه کرد و چندین نفر در جاده ها جان دادند. مردم هم نو نشده و کهنه تر شدند.

    پاسخحذف
  4. یه ضرب المثل انگلیسی هست به این مضمون:
    Barking up the wrong tree
    معادل فارسیش میشه: گریه کردن بالای گوری که مرده توش نیست
    از مردم پفیوز و بی غیرت ایران انتظارات بیهوده نداشته باش، چند سال پیش هم همینو بهت گفتم الانم تکرار می کنم مردم ایران به دلیل ذهنیت طاعونی-اسلامی شون فقط داخل چاله مستراح می تونن دووم بیارن اگه اینها رو توی یک محیط استریل و پاکیزه قرار بدی خواهند مرد.
    شاید به خاطر دوره ای که در ایران زندگی می کردی فکر می کنی هنوز امیدی هست و خودتو به در و دیوار می زنی(هر چند که تلاشت قابل ستایشه) ولی حقیقت عریان اینه که ایران با سرعت سرسام آوری به سمت نابودی در حال پیشرویه.
    سلسله گفتارهای هجده گانه ات رو در حالی می خوندم که یک چشمم اشک بود و یک چشمم خون چون می دیدم ایران چه آینده ای می تونست داشته باشه ولی مردم انگلش چه چیزی رو انتخاب کردن.
    در ضمن اگه میگم "مردم پفیوز و بی غیرت" خودم رو هم شامل این تعریف می دونم، من اگه غیرت داشتم باید بمب به خودم می بستم و می رفتم بین عوامل این نظام ولی به خاطر مصلحت اندیشی علاقه ای ندارم جونمو به خاطر یه مشت انگل دیگه به خطر بندازم.

    پاسخحذف
  5. کژدم سلام
    1- من خود پدر و مادرم علی الخصوص پدرم را بی شرفی میدانم که فقط بخاطر اینکه سر پیری عصای دستش باشم زندگی را بر من تحمیل کرده اند .
    2- زن احمق و پست فطرتی دارم که برای حفظ موقعیت خود دو موجود مفلوک را به دنیا آورده و بر من تحمیل کرده است و جنایتی در حق من و این بدبختان شکل داده است که تمام شدنی نیست .
    3- تمام ساکنین ایران زمین موجوداتی سرگردان و بی اطلاع از تاریخ و سرگذشت خود و بی هویت ترین مردمان میباشند . از نامیده شدن خلیج فارس رگ گردنشان ورم میکند ولی اسم خود و فرزندانشان همه عربی است و با اتخار خود را آمنه سادات و محمد مهدی و امیر حسین مینامند چه انتظاری از این موجودات داری ؟
    4- کشتزار ایران برای کشت هر نوع محصول این سیستم در بالاترین حد حاصلخیزی خود قرار دارد.
    بیش از هفتاد درصد پیامهای تبریکات دریافتی من تبریک همزمانی عید نوروز و عید علوی میباشد . به نظرم ما آب در هاون میکوبیم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      اروپا نیز زمانی در «گندابِ مسیحیّتِ کاتولیک» زندگی میکرد. پس از «رنسانس» نیز یک پرسشِ جدّی در رابطه با اینکه آیا میتوان به «کاتولیک» فرانسوی و یا انگلیسی و یا آلمانی که از «واتیکان» دستور میگیرد اعتماد نمود؟
      فرهنگِ نوینِ پس از «رنسانس»؛ «کاتولیکها» را مانندِ «تفاله هایِ گذشته» میدانست و توانست آنها را تا سرحدّ «انزوایِ سیاسی» به عقب نشینی وادار کُند.
      امّا جنایتهای کلیسایِ کاتولیک تا همین ۲۰ سالِ اخیر نیز قابل پیگردِ پلیسی نبود.
      اگر اکنون میبینیم که در سراسر دنیا «پَتهٔ کلیسایِ کاتولیک» را به رویِ آب می اندازند؛ به خاطرِ دموکراسیِ غربی نیست؛ بلکه «گلوبالیستها» به این کار مشغولند و نباید اشتباه کرد؛ امّا باید از این پروژهٔ گلوبالیستی «ماهی گرفت» و به عنوانِ یک «ایرانی» از تمامیِ این رَوند؛ «درس آموخت».
      آیا ما نیز باید مسئلهٔ «اسلام» در «کُلّ» و «تشیّع» را به طورِ «اَخصّ» به گردبادِ حوادث بسپاریم؟ یا اینکه «خوکدانی» که «بهشتِ خوکها» است را بر سرِ «خوکها» فرود آوریم؟
      نباید از هیچ چیز بترسیم. «سازمانهایِ حقوقِ بشری» (گلوبالیستها) به کمکِ «انگلهایِ صفوی» خواهند آمد تا نگذارند که «ایرانِ نوین» پا بگیرد.
      ما تجربیّاتِ رژیمِ شیعی را نیز داریم و «نیروهایِ خودسَر» را به خوبی میشناسیم؛ ما حتّی میدانیم که اگر «نجف» و «کربلا» نخواهند «انگلهای فراری» و «غارتگران» را به ایران تحویل دهند؛ «خلبانانِ خودسَر» میتوانند هر ۲ این شهرها را بمباران و با خاک یکسان کنند.
      ما تجربهٔ «اسرائیل» را داریم که همهٔ این بی شرفها را در هر کجایِ دنیا که باشند؛ «شکار» کنیم.
      ما تجربیاتِ زیادی داریم و از تجربیّاتِ کشورهایِ دیگر نیز برخوردار هستیم.
      ما نباید بگذاریم که عناصرِ بی شرافتی مانندِ «سیّد رضا حاجی زاده» برایِ «انگلهایِ صفوی» و «پاچاهاردارن»؛ لابیگری کُنند.
      ما خیلی از مسائل را میدانیم. ما میدانیم که ماجرایِ قضایی «آمیا» در آرژانتین ۴۰ سال طول کشیده است و هنوز به جایی نرسیده است؛ در رابطه با ما نیز چنین خواهد بود و ماجراهایِ قضاییِ رسیدگی به قتلِ عامِ «انگلهایِ صفوی» و «پاچاهارداران» نیز ۱۰ ها سال طول خواهد کشید.
      اینها سرمایه هایِ ما هستند.
      نا امید نباشید.
      ایران «پاک» خواهد شد.

      حذف
    2. آیا فکر میکنید که آنچه سخنِ اوّل را میگوید؛ «تعدادِ نفراتِ شیعیان» است؟ پس چرا «اوباشانِ یوتیوبیِ شیعه مسلک» شکست خوردند؟ مگر تعدادشان کَم بود؟
      این «یوتیوبیها» به این خاطر شکست خوردند که رهبرانشان «خائنین» بودند و دعوا بر سرِ آیندهٔ ایران نبود. بلکه دعواهایِ جناحی بود. (مانندِ همین ماجرایِ زمینخواری در لواسان و روسپی زاده هایِ «عدالتخواه»).
      من به شما قول میدهم که اگر این شیعه ها ببینند که «هوا پس است» و صحبت بر سرِ زندگی و مرگ است؛ ماستها را کیسه خواهند کرد.
      اگر زنجیر زنان و سینه زنان ببینند که چند نفر آدمهایِ «خود سَر»؛ «۲۰ نارنجکِ جنگی» به میانِ زنجیر زنان و سینه زنان انداختند؛ ... حتی برای شاشیدن و ریدَن به گورِ حسین؛ صف خواهند کشید؛ ... چه رسد به «عزاداری»....
      این بیشرفها اینگونه مسلمان شده اند(زیرِ تیغِ شمشیر) و به همان روش «نا مسلمان» خواهند شد.

      باور ندارید؟
      امتحان میکنیم و به آنها از تَهِ دل میخندیم.

      حذف
    3. یک تنه چه قدر کار می خواهید بکنید هم مسلمان زاده ها را ادم بکنید و هم اخوندها را دور بریزید...خخخخخخخ

      حذف
    4. ناشناس گرامی
      باید آنقدر کار کنیم تا کونمان پاره شود.
      مطمئن باشید که اگر واقعاً کار کنیم؛ نتیجه خواهد داد.

      حذف
    5. به این «فرشگرد» ها نگاهی بیندازید. اینها همان بیکاره هایی هستند که BBC برایشان تبلیغات راه انداخت.
      به «سیّد رضا حاجی زاده» نگاه کنید که رادیو فردا ۳۰ دقیقه به او وقت داد تا بتواند مثلِ آدم حرف بزند. امّا این «تَنِ لَشِ پولدار» در آن ۳۰ دقیقه نشان داد که فقط یک «تَنِ لَش» است.
      حرفی برای زدن نداشت و مانندِ یک «شُتُر ناشی»؛ «کُس شعرهایِ جورج سوروسی» را «نشخوارِ چنیدین باره» کرد.
      امّا این وبلاگ تقریباً همیشه «تازه به تازه» است.
      همیشه حرفی تازه برایِ زدن دارد.
      گرداننده اش نیز یک نفر است. و به قولِ شما «یک تنه» کار میکند. خیلی هم کار می کُنَد... بسیار «خیلی تر» از آنچه که تصوّر میکنید.

      حذف
  6. به نکته بسیار جالبی اشاره کرده بودین. ترک خر... هیچکس هم به سوراخ کونش نیس چرا. چندی پیش یه کوسی گویا یه افاضاتی کرده به تیتراش دقت کنین
    �� گفت‌وگوی کامل بانو «ویکتوریا آزاد» با شبکه پارس تی وی اسرائیل:

    ��شرط اولیه ما ایرانیان برای گفت‌وگو باید مبتنی باشد بر صداقت، صمیمیت و جلوگیری از تخریب.

    ��اصل تفاهم‌نامه بر این اساس بود که ما بتوانیم همه ایرانیان را از نحله‌های مختلف سیاسی یک‌دل و یک‌زبان کنیم و تفرقه را از بین ببریم. بنابراین با همه تماس گرفتیم.

    ��مرز قرمز ما گروه‌هایی بود که به اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل پایبند نبودند.

    ��کسانی که من به گروه ایرانیاران دعوت کردم و در جمع ما هستند، سابقه همکاری با جریانات تجزیه‌طلب را ندارند.

    ��حق مدیریت‌های منطقه‌ای و گویش و آموزش به زبان مادری را در مناطق می‌توانید داشته باشید اما باید بپذیرید که زبان فارسی زبان مشترک ارتباطات، زبان محاوره‌ای مشترک و زبان آموزش در سراسر کشور باشد.

    �� آقای «خسرو فروهر» با من تماس گرفتند و خواستار این شدند که عضو شورای راهبردی شبکه ایرانیاران شوند که من مخالفت کردم و گفتم شما هیچ حزب و جریانی را نمایندگی نمی‌کنید که ایشان گفتند با این حساب من امضایم را پس می‌گیرم. خروج ایشان ربطی به استدلال‌شان درباره بحث زبان فارسی ندارد.

    #ایرانیاران

    به بند حق مدیریتهای منطقه ای فلان نگا کنین.ادبیاتشو داشته باشین:
    میتوانن داشته باشن،باید بپذیرد....
    آخه آمجیق تو کی هستی ! ها؟؟؟
    شما فک میکنین این ملت ایران فارس نسبت به بقیه بهتر از این دیدگاه دارن؟
    یه مثالی براتون میزنم
    آموزش و پرورش،وزارت علوم، فرهنگستان زبان فارسی و و و،
    جنگهای استقلال آمریکا بر علیه انگلستان زیر یه پرنسیب اساسی بود:
    taxation without representation
    منابع و مالیاتی که جمع میشه از فرد فرد شهرواندان از طریق ادارات بالا صرف خدمت برای فارسها میشه.این همون
    taxation without representation
    هستش و بر علیه فلسفه وجودی کشور هستش.شما که مالیات میدی و شهروند این خراب شده ای بایستی از حق و حقوقت برخوردار باشی.منابع منو نبایستی صرف دیگری بکنی.
    یه مسله اساسی رو میگم براتون؛ حقوق، آزادیها، شرافت و رفاه فرد فرد این انسانها از تجزیه این خراب شده مهم تر هستش، از خود سیستم و دولت مهمتر هست. فلسفه وجودی سیستم و دولت برای خدمت، رفاه و خوشبختی شهروندان هستش، این توافقی بین شهروندان و سیستم از طریق قانون اساسی هستش. مخیر به قبول و یا رد آن هستید.شما برای تداوم یه سیستم او توافق رو انجام نمیدین برای اینکه شما رو محافظت کنه، آموزش و بهداشت رو فراهم کنه، آینده شما رو تامین کنه، ملزومات یه زندگی شرافتمند رو داشته باشین او توافق رو انجام میدین
    تکرار میکنم خوشبختی، رفاه، حقوق ،شرافت و آزادیهای فرد فرد شهروندان این خراب شده فارغ از وابستگیهای اتنیکی و فرهنگی از تجزیه این خراب شده مهمتر هستش، اگه میتونین بگین تو مسیر درستی هستیم والا زنده باد جمهوری اسلامی، اگه اینا هم برن ایمان داشته باشین : no taxation without representation

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      فکر میکنم شما بایستی نظرِ مرا در نوشتارهایِ ۱۸ گانه دریافته باشید.
      اگر در نیافته اید؛ همین بهتر که به آغوشِ «ولی فقیه» پناه ببرید. زیرا درکِتان بیشتر از این نیست.
      به قولِ خودتان اگر اینها هم بروند .... مگر «گاو» هستید که سیستمِ taxation without representation را بپذیرید؟
      اینکه فلان زن و یا مرد اینچنین گفت و یا آنچنین گفت ... نشانهٔ خالی بودنِ جایِ شماست.
      یعنی اینکه:

      دووران «اوکوز» ... یاتان «اوکوزون» باشینا سچار»

      پس بهتر است به ایستی و مواظبِ سَرَت باشی و ذِقّ و وِقّ نکنی.

      حذف
  7. جناب کژدم درود
    قبل نوروز درخواستی از شما کردم و امکانات خودم را هم در حد بضاعت گفتم صریحا اعلام مخالفت کردید که باعث شد روزنه ای که گمان میکردم شاید باز شود مسدود بود حتما میخواهم که به طور مفصل دلیل مخالفت خود را اعلام کنید اگربه خاطرتان مانده باشد دوسال قبل از شما خواستم که با محمد نوریزاد تماسی و یا هماهنگی داشته باشید که با پاسخ سرد شما و اعلام اینکه شخص قابل اعتمادی نیست مواجه شدم لطف بفرمایید اگر فردی به شجاعت این شخص که در ایران زندگی میکندو علنا تمام آخوند هاومقامات را علنا مفتضح کرده را به ما بشناسانید .لازم به یادآوری هست که وی رسما اعلام کرده که آماده تکه تکه شدن به دست آخوند ها و بادمجان دور قاب چین های اطرافشان هست و از مولضع گذشته اش هم اعلام برائت کرده و یک تنه حد اقل در یوتیوب کلیپ میگذارد و سایتی هم دارد و کامنت گذارانی چند . ببخشید جناب عالی هم جرئت وی را دارید ؟ ویا همانطور که همه میگویند و میدانید در صورت اینکه شناسایی بشوید عوامل ملا ها شمارا نابود میکنند و نوری زاد را هم همه شکاکان اعلام میکنند که چرا تورا نمیگیرند و و وی میگوید که اگر مرا بگیرند خیالتان راحت میشود ؟ اگر بند وبستی باحکومت از من مشاهده کردید ذسما اعلام کنید . ببینید راحتتان کنم متاسفانه همه دم از غیرت و وطن دوستی میزنند ولی در عمل هیچ کاری نمیکنند . باز هم تکرار میکنم به چه دلیلی با درخواست من مخالفت کردید ؟ لطفا صریح بگویید .
    ایرانی گمنام

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ایرانی گمنام گرامی

      حرکتی که بر اساس توانایی های یک «گروه» انجام گیرد و دارایِ «شبکه هایِ پشتیبان» نباشد نمیتواند ادامه دار بوده و مؤثر باشد.
      دلیلِ اصلیِ مخالفت من با نظراتِ شما؛ برای «حفظِ شما» بود.
      شمشیری که در فرداها میتواند مؤثرتر باشد؛ چرا باید به هدر داده شود؟

      حذف
  8. متأسفانه و شرمگینانه: در روزهایِ نوروزی که باید روزهایِ شادمانی و خوشامد گویی به «زایشِ مادرِ اصلی = طبیعت» باشد؛ بخشهایِ وسیعی از ایران به زیرِ آب رفته و شهرها و روستا ها را به صورتی بسیار جدّی تهدید میشوند.
    زمانی که جوان بودم؛ همیشه به «بنگلادشی ها» میخندیم. زیرا زمانی که باران نداشتند؛ «دعایِ باران» میخواندند و زمانی که باران می آمد؛ زندگیشان را ویران می نمود و به دعاهایِ «دفعِ بلایا» پناه میبردند. به همین دلیل نیز همچنان «بنگلادش» مانده اند.
    ناتوانیهایِ رژیمِ کثیفِ شیعی در مبارزه با طبیعت و توسّل به «حلیة المتّقین» و دعاهایِ گوناگون نشان میدهد که «اسلام» و بویژه «تشیّع شنیعه»؛ ایران را همچنان در دورانِ «غار نشینی» نگاه داشته است. با «دانشِ عاریتی»؛ بُرج سازی میکنند؛ پُلهایِ هوایی و «مترو» و «موشکهای نقطه نَزَن» میسازند. امّا از مطالعهٔ طبیعت و به کنترل در آوردنِ آن؛ عاجزند. زیرا فکر میکنند که «کُپی کاری» و «فوتو شاپ بازی» میتواند پاسخگویِ خواسته هایِ «بزک دوزکِ متمدّنانهٔ آنها» باشد.
    «سردار گروهبانِ کوتوله» (جعفری) میگوید که در عراق و سوریه ۱۰۰ هزار نیرو سازماندهی کرده اند که هیچ «تولیدی ندارند» و فقط «مصرف کننده» هستند و سالانه صدها میلیون دلار را می بَلعند تا «الله اکبر» بگویند. مصرفِ روزانهٔ این اوباشانِ «الله اکبر گو» بسیار بیشتر از مصرفِ روزانهٔ ۴ میلیون نفر در درونِ ایران است. حال بگذریم از رشوه هایی که به «خردوغانها» میدهند و «گروهبان روسپی زاده هایِ سردار» بالا میکِشند (پرونده هایِ فوقِ محرمانه).
    اگر دریاچهٔ آذربایجان و ۹۰ تالابِ دیگرِ ایران خشک شوند و در جایی دیگر دهها شهر و روستا و مزارع و مراتِع به زیرِ آب بروند و برایِ هیچکدامشان راه حلّی به جُز «دعاهایِ امام جعفر صادقی» نداشته باشیم ..... با «انسانهایِ اوّلیّه» چه فرقی داریم؟

    «اکبرِ گنجیِ روسپی زاده» در آخرین مقالهٔ خود به بهانهٔ «مبارزه با ولایت فقیه»؛ تلاش کرده است که بگوید: «رژیمِ شیعی دست آوردهایِ زیادی در ۴۰ سالِ اخیر داشته است»

    https://tinyurl.com/yxbs5bsu

    به تمامی این مقاله نگاه کنید. تمامی تلاش «اکبرخانِ روسپی زاده» این است که بگوید:
    (اگر رژیم شیعی را سرنگون نکنید ...«روسپی زاده هایِ اصلاح طلب» میتوانند از این دستاوردها به بهترین وجه استفاده کنند ... فقط رژیم را سرنگون نکنید (بنا بر مقالهٔ قبلیِ این نسناس در رادیو فردا).
    «روسپی زاده گنجی» به «تعداد» اشاره می کُنَد... امّا به «کیفیّت» اشاره نمیکُند. زیرا وظیفهٔ «متکلّم» فقط بازی با اعداد و کلمات است .... تا «نا فَهم ها» را «خَر» کُند.
    یعنی: بقیّه اش «بازیهای سیاسی» برای «برحقّ دانسته شدن» است.
    من (کژدم) به شما قول میدهم که ۸۰٪ موجوداتی که به قولِ «روسپی زاده اکبر گنجی» به عنوانِ «تحصیلکرده» به خوردِ خوانندگانِ رادیو فردا داده میشوند؛ حتّی لیاقتِ پاک نگاه داشتنِ یک «مستراحِ عمومی» را نیز ندارند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نقدی که بر مقاله گنجی نوشتید بسیار عالی بود.

      حذف
    2. خوانندگان گرامی

      اکبر یک سپاهی (زومبی) است. نقش طبیعی خود را بازی می‌کند. مهم این است گه چرا کسی مشکلش را برای همیشه حل نکرده است؟

      https://www.youtube.com/watch?v=3EHV_0Q-0vU&t=1s

      استفاده از یک ((کراسبو دوربین دار با قدرت ۱۲۰ پوند)) موثر تر از این است، چون از ۳۰ تا ۵۰ متری دقیق به هدف می‌زند، بی‌صدا است، یک وسیله ورزشی محسوب میشود نه سلاح و حملش جرم نیست. خرس گریزلی را نیز هلاک می‌کند زومبی که قابلی ندارد.

      متاسفانه اکثرا اهداف زوبین حیوانات هستند از گذاشتن فیلم آن معذورم. به هر حال خودتان اگر خواستید روی یوتوب ببینید، خیلی سریع کار را تمام می‌کند.

      کراسبو یا همان زوبین کاردرست ۳۰۰ دلار آب می‌خورد ولی چون ایرانیان عمدتا حاضر نیستند این مقدار را برای چیزی جز تفریح خود خرج کنند همون تیرکمان با سه لایه کش پهن تراباند گولد. از یک نارگیل درسته برای تمرین استفاده کنید اگر از یک سمت وارد شد و از سمت دیگر خارج شد همین کار را با کله زومبی خواهد کرد.

      متاسفانه زوبین هایی که در داخل هستند اسباب بازی چینی هستند ولی اگر بخواهید خرج کنید، در کشور محل زندگی این زومبی نوع با کیفیتش را میشود خرید. شکار ورزش دل انگیزی است به شرطی که هدفش گوزن و بقیه موجودات زبان بسته نباشد. باید این کمتر از حیوانات را مورد عنایت قرار داد.

      حذف
  9. نفاق و دو رویی و عافیت طلبی در ذات ما ایرانی جماعت گویی ژنتیک شده و اگبر گنجی هم پفیوزی درجه یک است . باید گاهی از خود شرع مقدس کمک گرفت در شرع نجاست سگ ذاتی است و با شستن پاک شدنی نیست . رذالت و پستی و جنایتکار بودن این عوضی هم همان حکم نجاست سگ را دارد و نباید انتظار غیر از این داشت

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      من (کژدم) سگها را نجس نمیدانم؛ «اکبر گنجی» نیز این افتخار را ندارد که یک «سگ» باشد.
      موجودی خودفروخته و «جویایِ نام» است که در «پروژهٔ خاتمی» با آن تصاویرِ قلّابی «اعتصاب غذا» و تبدیل شدن به چهره ای شبیهِ «مرتاضانِ هندی» همراه با دیگر اوباشانِ «حزبلبلی» به اروپا و آمریکا تزریق شد (پروژهٔ گفتگویِ تمدّنها).
      نوشتاری که لینک آنرا دادم؛ دقیقاً ادامهٔ نوشتارِ قبلیِ این بی شرف است که میگوید اگر انقلاب بد بود؟!!! چرا حالا خوب است؟ که در آن رابطه نیز در بخشِ نظراتِ مقالهٔ قبلی توضیح داده ام.
      برخوردِ «روسپی زاده گنجی» با مسائل را باید فوتوکپی «فرقهٔ سلطنت طلبان» دانست.
      فرقهٔ «سلطنت طلبان» مجموعه ای از آنهایی که فکر میکنند؛ «حاجی محمّد رضا» خیلی کارها کرد و انقلاب علیه او حدّ اکثر «خیانت» و حدّ اقلّ «اشتباه» بود و رادیکالهایشان به «سیّد رضا حاجی زاده» ایراد میگیرند که چرا به طورِ ۱۰۰ در صدی؛ پدرش را قبول ندارد و میگوید که پدرش اشتباهاتی داشته است؟
      به«روسپی زاده گنجی» ندا داده اند که خطرِ اصلی «سلطنت طلبان» هستند... لذا «سنگِ تمام بگذار» و خواهر و مادرشان را با همان منطقِ خودشان یکی کُن.
      امّا «کژدم» را در هیچ ترازویی نمیگذارند و فکر میکنند که تقریباً وجود ندارد. زیرا میدانند که همهٔ «اِپولوزیسیونیها» (کلمه ای مَن در آوردی و «آبستره» از طرفِ «کژدم» برای نشان دادنِ هویّتِ «بی هویّتِ اپوزیسیون».)
      لذا سخنانِ مرا همهٔ «طرفهایِ ظاهراً درگیر» (پوزیسیون و اپوزیسیون) خودشان میخوانند امّا برایِ هواداران و «گلّه هایشان» حرام میدانند.
      همهٔ آنها میخواهن که «گفتمان» همانی باشد که پیش از این بوده است.

      (دنباله در پایین)

      حذف
    2. (ادامهٔ بالا)

      در آنچه که به «عِلمِ بازیهایِ سیاسی» مشهور است؛ زمانی که بتوان «گفتمان ها» را ثابت نگاهداشت؛ «پاسخگوییها» نیز به صورتی ثابت و در همان بستر جریان پیدا میکنند.(ساختار شناسی و ساختار سازی).
      لذا هیچکس دوست ندارد که موجودی «کون برهنه» مانندِ «کژدم» به وسطِ «صفحهٔ شطرنجِ چیده شده و تا نصفِ را بازی کرده شده» پریده و همه چیز را واژگون نموده و بگوید: «خفه شوید ... بازی از ... از ....سَر» (آغازی نوین).
      همهٔ «کمونیستها» و «کمونیستهایِ اسلامی = قلعهٔ اَلَموتی ها» و «فرقهٔ سلطنت طلبان» و «عارفِ شاشنده» و «نوریزاد» و «قالی گَردها» و «سناتورها» و ....
      دوست دارند که بازیِ «یهِ قُل ۲ قُل» به عنوانِ بازیِ «رسمی» شناخته شود و هرکس که بخواهد سازِ دیگری بزند و یا «سمفونیِ دیگری» را بنویسد؛ ...
      بهتر است که: شنیده نشود.

      کژدم میگوید:

      گُه میخورید.....
      بازی عوض شده است.
      زیرا همهٔ پارامترها و مقیاسهایِ اندازه گیری تغییر کرده اند (بارها گفته ام که «کوروش» و دورانِ او مُرده است)... امّا شماها به شیوهٔ «مُردگان در عصرِ ستّارخان»؛ با «قوانینِ نوینِ بازی و بازی سازی در «ساختارِ نوینِ تمدّن»؛ برخورد میکنید. زیرا تمامی وجودهایِ «کِرم زده و جذام زدهٔ تان» در آن «دوران» یخ زده است. به همین خاطر «ترکیبِ جذامِ فکریِ مشروطه و مشروعه گرایانه» برایِ پاسخگویی به «عصرِ نوین» ... مانند «نخستین تجربهٔ انسانِ اولیّه با غار» است.

      من (کژدم) قاصر از کلماتی هستم که این روسپی زادگانِ گوناگونی را که «مکمّل» یکدیگرند ... زیرا در یک مستراحِ فکری زندگی میکنند را توضیح دهم.
      ایران برای تبدیل شدن به یک جامعهٔ پایدار نیازی به ۱۵۰ میلیون «گلّه هایِ گاو» ندارد.
      ایران به تحصیلکرده هایی که فقط عاشقِ داشتنِ مدرکِ تحصیلی که جایی در بازارِ کار ندارن؛ نیازی ندارد.
      اگر یک «مهندس کشاورزی» با موتورسیکلت مسافرکِشی کُند؛ چه نیازی به ۵ سال تحصیلاتِ کاغذی» با هزینه هایِ گزاف دارد؟ مگر «آموزشِ مسافر کِشیِ حرفه ای» برایِ آن شخص بهتر نیست؟ و او را به «مسافرکِشِ ورزیده» تبدیل نمی کُند؟

      پایانِ سُخن اینکه:

      همهٔ این بی شرفها از «کژدم» نفرت دارند.
      زیرا به صورتهای بَزَک زدهٔ شان «تُف» می کند.

      حذف
    3. آنچه که در ایرانِکنونی با صدایی بلند سخن میگوید: «طبیعت» از یک طرف و ناتوانیِ «پان ایرانیستهایِ شیعه مسلکِ صفوی» در پاسخگویی به «طبیعت» است.
      آنهاییکه «باب المندب» را تسخیر میکنند؛ کونهایِ دریدهٔ شان در برابرِ طبیعت؛ ظرفیتِ «صدها کیرِ خر» را دارد.
      من (کژدم) دیگر هیچ علاقه ای ندارم که در وصفِ «کونهایِ دریدهٔ شیعه مسلکها» اعم از گاوهایِ معمولی و شارلاتانهایی که رهبرانِ این گلّه هایِ گاو نامیده میشوند بنویسم.
      هر چقدر که در رابطه با این حیواناتِ ماقبلِ تاریخ بنویسی؛ باز هم کَم می آوَری و باید همچنان ادامه دَهی و صدها ساعت را برایِ ادامهٔ مزخرفات تَلَف کُنی.

      حذف
    4. هنریک مجنونیان، پژوهشگر برجسته‌ی محیط زیست، نوشتاری با عنوان «آگاهی وارونه‌ی ما» دارد که با توجه به سیل اخیر جا دارد چند جمله از آن را مرور کنیم: «انسان همزیستی مسالمت آمیز خود را با طبیعت مدت‌ها است که از دست داده است. این زمین رخساره‌ی کلان بر خلاف ظاهر استوارش سخت ناپایدار و شکننده است.کوه‌ها تاب مقاومت در برابر فشار، بهره‌کشی و غارت بی‌رویه‌ی منابع خود به‌وسیله‌ی جوامع انسانی را ندارند. سیلاب که اغلب از آن به‌نام بلای طبیعی یاد می‌شود، آمیخته‌ی متضادی از خشم و درماندگی کوهستان از رفتار ناشایست ما در قبال طبیعت است، به طوری که به‌زحمت بتوان آن را بلای طبیعی نامید.
      کوهها زخم های عمیق پیکره‌ی خود را قبل از رسیدن به مرحله‌ی سیل‌خیزی آشکارا نشان می‌دهند... اما ما گوش‌ها و چشم‌های خود را بر آثار فرسایشی آشکار کوه‌ها فرومی‌بندیم تا درباره‌ی رفتار غیرمسوولانه‌ی خود نه چیزی بشنویم و نه چیزی ببینیم... بیایید یک بار هم که شده تصور کنیم که‌درک ما از پدیده‌ی سیلاب، آگاهی وارونه‌ای است‌و در مناسبات خود با کوه‌ها و طبیعتکمی اصولی‌تر و اخلاقی‌تر عمل کنیم.»

      حذف
    5. ناشناس گرامی
      من «هنریک» را نمیشناسم و کاری نیز ندارم که به رستهٔ «پستاندارانِ مجنون» تعلّق دارد و یا از تیرهٔ «سَعدی زادگان» است....

      اینکه در میانِ اینهمه ویرانی به پند و اندرز پناه برده است؛ به نظرِ من (کژدم)... اندکی ... به «دایناسورها اخلاق گرایِ چُس ناله ای» شبیه است.

      ناراحت نشو ...
      یکی گفتی....
      یکی بشنو ...

      مرگ نیست ....
      فقط گفتگوست.

      حذف
  10. کژدم نباید با ننوشتن در باره اینها آرامش برایشان به ارمغان آورد .

    پاسخحذف
  11. درود
    در پست قبلی و در قسمت کامنت، ایده بسیار خوبی در مورد دیسیپلین مطرح کردید. لطفاً ادامه دهید.
    انقلاب و شورش 57 را شاید بتوانیم تا حدی پیروزی تمایلات آنارشی گری بر دیسیپلین و تمدن بدانیم و از آن زمان تا امروز تمایلات آنارشی گری در جامعه بیشتر شده که کمتر نشده. شاید اغراق نباشه بگیم تنها وعده و دورنمای آنارشی عمیق تر میتونه باعث دگرگونی در سیستم حال حاضر شود.
    تمایلات عمیق زندگی غریضی در بین مردم رو نمیشه انکار کرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      داشتنِ اهداف و تعریفِ استراتژیها و همچنین تعریفِ «دکترینها» (سازماندهی بر بنیادِ داشته هایِ واقعی) در مجموع پدیده ای به نامِ «دیسیپلین» را می طَلَبد و بنا بر ضرورتها آنرا «تولید» میکُند.
      بدونِ «دیسیپلین» باید به تمامیِ «استراتژیها» و «دکترینها» شاشید تا مانندِ «دروازه قرآن» در «سیلابهایِ آنارشیِ ادرارِ آسمانی» غرق شود.

      در موردِ ایران؛ داستانِ تعریفِ هدفها و استراتژیها و دکترینها در هر ۲ سویِ «پوزیسیون» و «اپوزیسیون» به خاطرِ پایین بودنِ شدیدِ «IQ» دچارِ بحرانهایِ «مرگ آور» است.
      البتّه باید گفت که «پوزیسیون» به خاطرِ دسترسی به منابِع انسانی و مالی و تبلیغاتی و اطّلاعاتی... دَستِ بالا دارد. امّا «اپوزیسیون» از حدّ «افرادِ نِق نِقو» فراتر نرفته است. به همین دلیل نیز هوادارنِ «اپوزیسیون» را نباید افرادی «سازمان یافته» انگاشت. زیرا «مراکزِ اپوزیسیون» همگی به افرادِ «حرّاف» ختم میشوند و هوادارانِ ظاهریِ این «افراد» نیز؛ آنچنان در اندیشه هایِ فلسفهٔ سیاسی غرق شده اند که حتّی نمیتوانند تصمیم بگیرند که آیا باید سربازانِ «سید رضا حاجی زاده» باشند؟ یا هوادارنِ «سناتور خان» و «سیّد حسینی شاشندهٔ عارف»؟
      لذا همهٔ ساختارِ سیاسیِ اپوزیسیون؛ مانندِ نمازِ مسلمانان است و با یک «گوز» باطل میشود.
      آنچه که من (کژدم)در این «آنارشی» دیده ام؛ مرا به «بی اعتمادیِ مطلق» کشانیده است.
      آنهایی نیز که نیم نگاهی به «کژدم» دارند؛ تلاش میکنند تا «کژدم» را به زیرِ چترِ «مادرقحبه ها» بکشانند.
      یکی میگوید:
      «آیا کُشتنِ موسوی و کرّوبی» را صلاح میدانید؟
      «کژدم» پاسخ میدهد: بکشید این روسپی زاده ها را. امّا هنوز پس از ۸ ماه؛ این روسپی زاده ها (موسوی و کرّوبی و جنده هایشان) همچنان زنده هستند و تصاویرشان توسّط رژیمِ انگلِ فرزانه با «کلاههای جلال آل احمدی» منتشر میشود. یعنی اینکه: همهٔ این پرسشهایِ «فوقِ امنیّتی» که نباید «منتشر شوند»؛ بیشتر از «گوز» ارزشی ندارند. دلیلِ بسیار ساده ای نیز دارد..... اگر میخواهی کاری کُنی و منتظرِ «فتوا» از طرفِ کژدم هستی ... کژدم فتوا را داد.... پس منتظرِ چه هستی؟
      دیگری میگوید که بیا و «کیرلیسِ نوریزاد» باش.
      این احمق نمیداند که «کژدم» حتّی حیفش می آید که ادرارش را با شاشیدن بر رویِ «نوریزاد» هدر بدهد.
      کژدم شاید «الاغ» باشد ... امّا «خر» نیست.

      حذف
    2. از من می پرسید؟
      اگر این رژیمِ کثیف برچیده شود؛ نخستین کسانی که باید بدونِ هیچ «مدارا» باید «حذف» شوند ... «اصلاح طلبان» هستند.
      با بقیّه خیلی کارها داریم... تا هر روزه ۱۰ ها بار «آرزویِ مرگ» کنند و «مرگ» از آنها فرار کُنَد.
      آیا فکر میکنید که «حاجی بادمجانها» را باید «اعدام» نمود؟
      من (کژدم) اینگونه فکر نمیکنم.
      حاجی بادمجانها باید روزانه هزار رکعت آرزویِ مرگ کنند و الله صدایشان را نشنود.

      حذف