۱۳۹۷ اسفند ۱۸, شنبه

ملاقات با «اندیشه های کُهَن» و «اندیشه های نو» (بخش پانزدَهم)

ایران

ارتش

برخلاف نظرِ «سطحی نِگرها» به خاطر دیدنِ ۲ نیرویِ نظامی و نامیده شدنِ آنها به «ارتش» و «سپاهِ پاچاهارداران»؛ همگان فکر میکنند که ایران دارایِ ۲ نیرویِ نظامی است و سپاهِ پاچاهارداران؛ حقّ ارتش را خورده است. 
امّا واقعیّت این نیست. حتّی اگر نیروهایِ ارتش نیز چنین فکر میکنند؛ نشانهٔ بلاهتِ آنها است و شایستگی داشتنِ درجه هایِ نظامی  بر رویِ شانه هایشان  را ندارند. زیرا فرقِ میانِ «استراتژی» و «دکترین» را نمی دانند و موجوداتی «الکی خوش» هستند. درجه هایِ اینگونه از نظامیان؛ درجه هایِ واقعی نظامی نیستند. بلکه  «فضله هایِ پرندگان» بر دوشِ آنها هستند.
پس از خیانتِ ملّیِ ۵۷  تا زمانِ پایانِ جنگهای پُر افتخار و پیروزمندانهٔ ۸ ساله؛ ارتش همچنان «لِکّ و لکّی» میکرد و کمترین تلفات را متحمّل شد. امّا شاید بتوان گفت که خونِ ۸۰٪ از کشته شدگانِ آن جنگ به خاطر حماقتها و خیانتهایِ سپاهِ پاچاهار داران؛ یعنی بر گردنِ همین اوباشانی است که میگویند: «ما خون دادیم» و هیچکس نیز از آنها نمی پرسد که: «مادر قحبه اگر خون دادی.... پس چرا هنوز زنده ای؟». همهٔ این اوباشان؛ از «حاجی بادمجان گروهبان میرزا قاسمی» گرفته تا «گروهبان سعید قاسمی روضه خوان» همهٔ شان خائنین و فراریانی هستند که از سربازان و بسیجیها به عنوانِ «فشنگ» استفاده نموده اند. 
پرونده هایِ «فوق محرمانهٔ جنگ»؛ پُر از این خیانتها و حماقتها است. امّا ساکنینِ جذام زدهٔ ایران؛ احمقانه چشمهایشان را بر این خیانتها و حماقتها میبندند و همچنان فکر میکنند که «سپاهِ پاچاهارداران» شرّ صدام را از ایران دور کرده است. در حالی که شرّ صدام  با فرو کردنِ قطعنامهٔ ۵۹۸ به ماتحتِ خمینی از طرفِ قدرتهایِ جهانی از سرِ ایران کَم شد. 
تعدادِ کشته ها و زخمیها که بالغ بر یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر گزارش می شد؛ با همکاری و همداستانی «اصلاح طلبها» و «اصولگراها» روز بروز کمتر شده و اخیراً میگویند که ۲۰۰ هزار کشته داده اند.
اگر یادتان مانده باشد؛ در یک سالِ نخستِ جنگِ داخلی سوریه آمارِ تلفات را ۱۵۰ هزار اعلام نمودند و من (کژدم) در همان زمان گفتم که دروغ میگویند و این آمار باید بیش از ۳۵۰ هزار نفر باشد و یک ماهِ بعد تعداد کشته ها را ناگهان حدودِ ۴۰۰ هزار نفر اعلام نمودند. از آن زمان تا کنون؛ تعدادِ کشته هایِ جنگِ داخلیِ سوریه به مرزِ ۵۰۰ هزار نفر هم نرسیده است. زیرا دروغ میگویند. در رابطه با تعدادِ نیروهایِ داعش نیز دروغ گفته و ۱۰ هزار نفر اعلام کردند و من گفتم که داعش باید حدّ اقلّ ۳۰ هزار نیرو داشته باشد که چنین حرکتی را با این وسعت و حجم آغاز کرده باشد. پس از تقریباِ ۲ ماه منابعِ رسمی اطّلاعاتی آمریکا تعداد ۳۰ هزار نفر را تاًیید کرده و سخنان پیشینِ خود را به اشتباهاتِ محاسباتی حواله دادند. زمانی که آنها ۳۰ هزار نفر را تأیید کردند؛ من مطمئن بودم که نیروهای داعش در آن زمان باید بیش از ۷۰ هزار نفر باشد. 
من نظامی نیستم؛ امّا حدّ اقلّ از سوراخِ کلید امّا اندکی هوشمندانه تر به این دنیا نگاه کرده ام و به همین دلیل هر سخنی  که گفته و یا نوشته میشود را هورت نمیکشم و فضولاتی را که گوینده و یا نویسنده  به بیرون پرتاب میکند را به عنوانِ پایه هایِ تحلیلهایِ خود  قرار نمیدهم و «اخبارِ موثّق از درونِ رژیم» را به خوردِ خوانندگان نمیدهم. چند باری نیز که بر اساسِ برآوردهای محافل اطّلاعاتی و امنیتی غربی مطلبی نوشتم؛ به «تُف سربالا» تبدیل شد و پیش از آنکه کسی به من طعنه بزند؛ به طورِ شخصی؛ شرمسار شدم. لذا به مطالبِ منتشر شده از طرفِ به اصطلاح «اتاقهایِ فکری» و اندیشکده ها ارزشی قائل نیستم؛ زیرا بیش از آنکه «اندیشه» تولید کنند؛ ... «پروپاگاندا» و  «آدرس غلط» تولید میکنند. هرچند که میتوان بسیاری از «مطالبِ نانوشته» و «اهدافِ نانوشته»  و «شیوه هایِ تولید» را با اندکی فکر کردن؛ از این مطالب استخراج نمود.

ساختارِ نیروهایِ نظامیِ رژیمِ شیعی

برای اینکه مسئله روشن گردد؛ نخست باید در رابطه با آنچه که «دکترین» نامیده میشود سخن بگویم. زیرا به دفعاتِ زیاد دیده ام که حتّی آنهایی که خود را «سردار» و «سرلشگر» میخوانند نیز «دکترین» را به جای «استراتژی» بکار میبرند.

۱- «دکترین» یعنی: سازمان دادنِ  نیروها برای استفاده از تواناییهایِ ابزاری در چهارچوبهایِ استراتژیهایِ تعریف شده.

۲- تعریفِ یک دکترینِ مناسب میتواند رسیدن به هدف و اجرا شدنِ  استراتژیهای تعریف و تدوین شده را تسهیل کند.

۳- تعریف و تدوینِ  دکترینهای نامناسب میتواند استراتژی را مانندِ کاخِ شیشه ای متلاشی کُند؛ بدون اینکه دُشمنِ فرضی نیروی زیادی بکار بُرده باشد.

۴- با وارد شدنِ ابزارِ نوینِ جنگی؛ استراتژی تغییرِ چندانی نمیکند و تنها «منابعِ ارتزاقِ آن استراتژی» دوباره تعریف میشوند. امّا وارد شدنِ ابزارِ جدیدِ جنگی میتواند تغییراتِ اساسی در «دکترین»ها ایجاد کُند که منجر به تجدیدِ سازماندهی و افزوده شدنِ یگانهای جدید  و یا حذفِ یگانهای قدیمی بشود.

پس از خیانتِ ملّیِ ۵۷ نیروهایِ اِلیتِ حزب اللهی؛ حداکثر افرادی در سطحِ «علی اکبر صفایی فراهانی» بودند که شاهکارش شکستِ ۱۰۰ در صدی در «سیاهکل» بود. این نیروها یا دست پرودهٔ «اَمَل لبنان» و یا دست پرورده هایِ «ساف» و  «معمّر قذّافی» بودند.  لذا پیروزیهایشان نیز در جنگِ ۸ ساله در حدّ «حماسهٔ سیاهکل» (شکستهایِ ۱۰۰ درصدی)  و یا پیروزیهایِ بزرگِ فلسطینیها در ۷۰ سالِ اخیر (شپش خانهٔ غزّه) بود.
ارتش را منحلّ نکردند زیرا به آن نیاز داشتند. امّا در روندی چند ساله؛ ارتش تبدیل به «نیرویِ جنگهایِ منظّم» شد که فرماندهیِ واقعی آنرا سپاه پاچاهارداران بر عهده دارد و فرماندهانِ آنچه که ارتش نامیده میشود نیز از اوباشانِ بله قربان گویِ خامنه ای انتخاب میشوند که نیازی به درجه هایِ نظامیِ واقعی ندارند و میتوان هر «پینوکیویِ چوبی با پیشانیِ مُهر زده» را نیز به جایِ آنها گمارد.

نتیجه اینکه:
از نگاهِ «دکترینال» میتوان گفت که موجودیّتی به نامِ «ارتش» در ایران وجود خارجی ندارد و آنچه که ارتش نامیده میشود؛ بخشِ جنگهایِ منظّمِ سپاهِ پاچاهارداران است و به دلایِلِ دیگری نامِ «ارتش» را  نگهداشته اند.

نتیجهٔ بعدی اینکه:
کسانی که فکر میکنند ارتش نیرویِ اصلیِ نظامیِ ایران و سپاه پاچاهاردارن یک نیرویِ «پارا میلیتاری» است و فریبِ  نامِ «ارتش» را خورده و تلاش میکنند که در سخنوریهایِ مبارزاتیِ دروغینِ خود از «ارتش» به عنوانِ «نقطهٔ امید» یاد کنند؛ یا «احمق» هستند و یا «شارلاتان».
آنچه که «ارتش» نامیده میشود؛ نه دارایِ توانایی تهاجم و تدافعِ هوایی است و نه در زمینهٔ نبردهایِ منظّمِ زمینی و دریایی قابلیّتِ تهاجمی و تدافعی دارد.
ساختارِ اصلیِ نیروهایِ نظامی ایران بر اساسِ دکترینِ جنگهای نامنظّم و استخدامِ مزدورانِ خارجی استوار است.
آنچه که در سالهایِ اخیر به بحرانی به نامِ «هوادارانِ محیط زیست» و «جاسوس» نامیده شدنِ این اشخاص از طرفِ رژیم منجر گردید؛ فقط کشفِ پایگاههایِ موشکیِ زیرزمینی و یا آزمایشهایِ انفجاری نبوده است؛ بلکه به احتمالِ زیاد به کشفِ «تونلها»ی متعدد و مراکزِ تجمّع زیرزمینی سپاه پاچاهارداران که برای جنگهایِ فرضیِ آینده به منظورِ جنگهایِ نامنظّم به صورتِ گسترده ای ساخته شده اند مربوط میشود که البتّه فقط سوراخهای زیرزمینی نیستند و به مراکزِ درمانی و آذوقه و مهمّات و تولیدِ انرژی نیز باید مجهّز باشند و بسیاری مسائل دیگر که در این نوشتار نمی گُنجَد.
بخش بزرگی از بودجهٔ نظامی برای ساختنِ گستردهٔ اینگونه مراکزِ تجمّع زیرزمینی و تونلها هزینه شده اند و شاید بتوان گفت که ایران را میتوان به «سرزمینِ تونلهایِ احمقانه» تغییرِ نام داد.
سپاه پاچاهارداران پس از ظهورِ داعش  در عراق و سوریه شکستهای سختی خورد و اگر روسها و دولتِ ترامپ دخالتِ مؤثر نمیکردند؛ نیروهایِ داعش چه بسا «حاجی بادمجان گروهبان میرزا قاسمی» را با قلّاده در کوچه های سوریه و عراق میگردانیدند. لذا دکترینِ «جنگهایِ نامنظّم» نیز یک دکترینِ شکست خورده است.
ساختنِ گستردهٔ تونلها و مراکزِ تجمّع زیرزمینی در درونِ ایران نشانگرِ این مسئله است که نگاهِ نهایی این دکترین؛ «جنگ در درونِ خانه» است.
این دکترین توسّط احمقهایی  مانندِ فیلسوفها و متکلّمین تدوین شده است که گویی در حجرهٔ طلبه خانه ها به این کشفیّاتِ بزرگ نائل شده اند و به احتمالِ قوی فیلمِ سینمایی «عُمر مختار» را ۱۷ رکعت در روز تماشا کرده و میکنند. (مانندِ کتابِ «خداوند الموت» که دکترینِ ساختاریِ «سازمان مجاهدین خلق» است.).
رونمایی از مراکزِ زیرزمینیِ موشکی و امثالهم؛ فوتوکپیِ اختراعاتی از قبیلِ «تانکِ فلّاق» و جنگنده هایِ فوقِ صوتِ «فرودگاه نورد» است که فقط برای فریبِ مردم و دروغگویی در رابطه با «پیشرفتهای علمی» انجام میشوند و مصرفِ داخلی دارند.
در آینده شاهد خواهیم بود که ثروتهای ملّی ایران هزینهٔ چه حماقتهایی شده است؟!

ارتش آیندهٔ ایران

استراتژیهای نظامی  و دکترینها  و ساختارِ ارتش توسّط کارشناسانِ ارشدِ نظامی که در بخشِ نظامیِ «شورایِ رهبری» عضویّت دارند تدوین و تعریف خواهند شد. لذا آنچه که در پِی می آید؛ پیشنهادهای عمومی هستند.
فرماندهانِ ارشد نه تنها باید دانش آموختگانِ دانشکده های نظامی باشند؛ بلکه باید از میانِ باتجربه ترین افراد در رابطه با  «تعریف و تدوینِ مانورهای نظامی» (تمرینهای جنگی در زمانِ صلح) و با درجهٔ بالایِ هوش و گذشتنِ موفقیّت آمیز از امتحاناتِ تعیینِ درجهٔ هوش انتخاب شوند.
فرماندهانِ ارشد باید دارای دارایِ تحصیلاتِ سیاسی بوده و همیشه در رابطه با مسائلِ سیاسی بین المللی  «به روز شده» باشند تا بتوانند استراتژیها و دکترینهای نظامی را موردِ نقد و بررسی قرار داده و در صورتِ لزوم «باز تعریف» کنند.
خدمتِ سربازی همچنان پا بر جای میماند و به جز کسانی که دارایِ معلولّیتهای جسمی و روانی شدید هستند؛ هیچکس نمیتواند از خدمتِ سربازی به هیچ عنوانی معاف شود. خدمتِ سربازی نمیتواند از طرفِ شهروندان خریداری شود.

ارتش در زمانِ صلح در وظیفه هایِ عمرانیِ ملّی به عنوانِ «منبعِ انسانی» شرکت میکُند و ۸ ماه از وظیفهٔ سربازی برای خدماتِ عُمرانی اختصاص می یابند.
وظایفِ عمرانی را شرکتهایِ خصوصی بر عهده میگیرند و ارتش میتواند منبعِ «نیروهای انسانی» برای این خدمات باشد و در ازایِ آن از شرکتهایِ خصوصی کسبِ درآمد کُند و این درآمدها را در بهسازیِ ارتش و زندگیِ بهتر برای نظامیان هزینه نماید. بخشی از این درآمد به عنوانِ دستمزد به حسابُ سربازان واریز شده که پس از پایانِ خدمتِ سربازی قابل برداشت است.
ارتش موظّف میشود تا در مدّتِ ۴ ماهِ نخستینِ وظیفهٔ سربازی؛ همراه با آموزشهای نظامیِ ابتدایی؛ سربازان را برای شرکت در خدماتِ عمرانی رده بندی نماید.
پس از پایانِ ۸ ماه خدماتِ عمرانی؛ آموزشهای نظامی سربازان در رشته ها و رسته هایِ گوناگون در حوزهٔ  نظری و عَملی ادامه می یابد. بدین گونه میتوان خدمتِ سربازی را از «دورانِ  بطالتِ اجباری» به دورانِ «خدمت و آموزش» ارتقا داد.
در پایانِ خدمتِ سربازی؛ یک سرباز میتواند با افتخار بگوید که «من» این خانه ها را ساخته ام؛ «من» این درختها را کاشته ام؛ «من» «رانندهٔ تانک» هستم؛ «من»؛ «تک تیرانداز» هستم؛ «من» میتوانم در توپخانه خدمت کنم؛ «من» میدانم که «داشتنِ دیسیپلین در زندگی اجتماعی و اقتصادی چه ارزشی دارد؟!»  و در نهایت .... «زندگیِ من در این ۲ سال به هدر نرفته است و اگر آنچه را که آموخته ام در زندگیِ فردی و اجتماعی بکار ببرم؛ شخص موفّقی خواهم بود که در یک جامعهٔ موزون زندگی خواهد کرد».
در آغاز و با توجّه به جمعیّتِ ۹۰ میلیونیِ ایران؛ دورانِ خدمتِ سربازی بر اساسِ گزارشهایِ مراکزِ تحصیلی از وضعیّتِ دانش آموزان آغاز میشود. کسانی که استعداد ادامهٔ تحصیلاتِ دانشگاهی را ندارند؛ از ۱۸ سالگی و کسانی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشوند؛ از ۲۵ سالگی به خدمتِ سربازی فراخوانده میشوند. دانشجویانی که در رشته هایی مانندِ  فلسفه و هنر و ادبیّات و زبانشناسی و روانشناسی ... و امثالهم واردِ دانشگاه شوند؛ با حفظِ جایِ خود در دانشگاه؛ از ۱۸ سالگی واردِ خدمتِ نظام وظیفه میشوند و تحصیلاتِ دانشگاهی خود را پس از اتمامِ دورانِ خدمتِ سربازی ادامه میدهند.

بخش بزرگی از زندگیِ نظامیان معمولاً در «دورانِ صلح» سپری میشود. این دوران نباید به بطالت سپری گردد. بلکه در این دوران باید آمادهٔ «جنگِ فرضی» شوند و به تربیتِ جوانان بپردازند.

نیروهایِ کادرِ ارتش در هیچ مقامی؛ حقّ عضویت در احزابِ سیاسی را ندارند و اگر گرایشِ حزبی پیدا کردند؛ باید استعفا دهند و در غیرِ این صورت میتوانند به «خیانت» متّهم شوند.
ارتش بازویِ نظامیِ احزاب نیست و باید در کشمکشهایِ احزاب؛ کاملاً بی طرف بماند.
ارتش سیستمِ قضاییِ ویژهٔ خود را دارد که به «دادگاهِ نظامی» مشهورند.
ارتش باید نیروي پلیس درونی داشته باشد تا بتواند از اعمالِ بزهکارانه در درونِ ارتش جلوگیری نماید.
ارتش سیستمِ اطلاعاتی - امنیتی ویژهٔ خود را دارا خواهد بود که حوزهٔ وظایف و حقوقِ آن در بخشِ نظامی و اطّلاعاتیِ شورای رهبری و هم فکریهای کمیسیونهای ویژهٔ نظامی و امنیّتی در مجلس شورایِ ملّی تدوین و تعریف خواهند شد. 

کژدم

۶ نظر:

  1. کژدم عزیز

    در ایران سازمانی به اسم فنی حرفه ای داریم که با استاندارد زیر متوسط به آموزش شغلی مشغول است، میتوان با بهبود ساختار و تجهیز فنی این مراکز آنها را موثرتر کرد و در بخش عمرانی دوره آموزش سربازی از آن استفاده کرد.
    رساندن آموزش سربازی به حد تجربه علمی و عملی مناسب مشاغل میتواند با دادن مدرک شغلی همراه باشد.
    میتوان از شرکتهای داخلی تولید کننده تجهیزات باکیفیت یا وارد کننده آنها خواست بخشی از تجهیزات خود را با قیمت کمتر از بازار در اختیار سربازان پایان خدمتی قرار دهند و با این کار خرید تجهیزات شرکتها نیز تضمین خواهد شد.
    سرباز باید بتواند تمام پول خود را بدون شرکت در این برنامه از بانک نظامی خارج کند چون پول کار خودش است. اگر پیشنهاد تهیه ابزار به اندازه کافی خوب باشد بسیاری از سربازان آنرا قبول خواهند کرد و خواهند توانست به تنهایی مشغول کار شده با مشارکت همدوره‌ای هایی که به هم اعتماد دارند بتوانند شرکتهای چند نفره تاسیس کنند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوکچه گرامی
      فکر نمیکنم که جایگاه این مؤسسه در ارتش باشد. در زمانِ شاه مؤسسهٔ آموزشی به نام «هنرستان» داشتیم که مدرکِ تحصیلی آن نیز «دیپلم» بود و دانش آموزان پس از پایانِ دورهٔ آموزش ابتدایی به دبیرستانِ فنّی حرفه ای وارد میشدند که همین کار را انجام میداد. تقریباً ۲ سال پیش از خیانتِ ملّی ۵۷ نخستین آموزشگاهِ فنّی حرفه ای در سطح استانداردهای آلمان در تبریز با مدرّسینِ آلمانی تاًسیس شد و با آمدنِ «انگلِ بنیانگذار» تعطیل گردیدو همهٔ ماشین آلاتِ این مرکز به سرقت رفتند.
      دبیرستانهایِ فنّی حرفه ای باید دوباره احیا شده و در «اردوگاههایِ کار» نیز مشغول به تربیتِ بزهکارانی که بنا بر شرایط ناهنجارِ زندگی و عدم داشتنِ موقعیّت از تحصیل و یا آموزشهای فنّی و حرفه ای محروم بوده اند مشغول به کار شوند.
      ارتش و دورهٔ خدمتِ سربازی؛ مناسب این مؤسسات نیست.

      حذف
    2. کسی که وارد خدمت سربازی می شود؛ ۴ ماه دورهٔ آموزش نظامی ابتدایی را میگذاراند. سپس ۸ ماه در طرحهایِ عمرانی مشغولِ انجام وظیفه میشود. سپس یک سال باقیمانده را باید مشغول آموزشهای نظامی باشد تا حدّ اقل در ۲ تا ۴ یگانِ مختلف آموزشِ نظامی ببیند تا بتواند بگوید که هَم رانندهٔ تانک و هَم تک تیرانداز و هَم توپخانه چی هستم.
      اینکه من پیشنهاد کردم تا حقوقِ سربازی در حسابِ سرباز بدونِ حقّ برداشت ذخیره شود؛ به این دلیل بود که یک سرباز در پایانِ دورهٔ خدمتِ سربازی؛ سرمایهٔ کوچکی داشته باشد.
      هزینهٔ زندگی یک سرباز در دورانِ خدمت از طرف ارتش پرداخت میشود و اگر هزینه هایِ جانبی مانندِ سیگار و مشروباتِ الکلی دارد؛ باید در دورهٔ خدمتِ سربازی به مدّت ۲ سال روزه بگیرد.

      حذف
  2. شخصی در بخشِ نظراتِ نوشتار پیشین از متودولوژی تحلیلهای من (کژدم) در رابطه با قیمتِ دلار پرسیده بود.
    به ایشان گفتم که متدولوژی من بر اساسِ «شُتُر» است.
    اکنون به «خود خواریِ شُتُر» و یا «درون خواریِ شُتُر» نگاهی بیندازید.

    http://tinyurl.com/y28pze59

    «انگل حسن نصرالله» که زمانی گفته بود: «تا حکومتِ شیعی ایران پول دارد... ما با شیرِ گوسفند استحمام خواهیم کرد»...
    اکنون به «استحمام در ادرارِ خوک» و خوردنِ «کبابِ شپش» نیز راضی است.

    وای «حسین کشته شد».... «قوللاری قلم اَبَلفض .... یاتدی عَلَم اَبَلفض ...»....

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. به «کُس کِشِ فرزانه» بگویید که کژدم بارها به گوشهایِ خَرَت سورهٔ یاسین خوانده و گفته است:
      زمانی که به «سگهایِ هارِ شیعه» کوچه میدهند تا خاورمیانه را به جنگهای ۳۰ ساله بکشانند...
      این کوچه دادنها را «نعمتهایِ الهی» به حساب نیاور و خود را «پیروز» نینگار.
      تنها کسی که مثلِ شمپانزه حرفهایِ کژدم را تکرار کرد؛ «خزعلی» بود.
      آنهایی که دیروز «کوچه» دادند .... امروز میخواهند در «کوچهٔ بُن بست» ؛ «کُسِ عروسِ نازنینَت» را صدها پاره کنند.

      «قوللاری قَلم اَبَلفض .... یاتدی عَلَم اَبَلفض»...

      حالا برو «کون بِدِه» .... باور کُن که ... مشتری ندارد.

      حذف
    2. «انگل فرزانه» و «انگل حسن نصرالله» هنوز تفاوت میانِ «مزدور» و «مؤمن» را نفهمیده اند.
      به این «الاغهایِ دوقلو» (البتّه با کمی اختلافِ سنّ) بگویید که «مزدور پول میخواهد و پول نمیدهد».

      حذف