۱۳۹۸ فروردین ۸, پنجشنبه

سِیلها و نا کار آمدیها

روسپی زاده «گنجی» میگوید که حکومتِ ننگینِ صفوی؛ خدماتِ زیادی به ایران کرده است که به شمار نمی آیند. به ساکنینِ ایران در حدّ ۲ برابر جمعیّت موبایل فون عرضه کرده ... حتّی ساکنینِ ایران را به «مهندسین» و «دکتر»هایی تبدیل کرده است که شُغلِ شریفشان «سیم کارد فروشی» و «مسافرکشی با موتور سیکلت» است. خوش شانس ترینِ این «تحصیلکرده هایِ حکومتِ شیعی» «کاکل زریهایِ رانت خواری» هستند که مسئولّت سازمانها به آنها سپرده میشود و بقیّه... به شغلِ شریفِ «آبدارچی گری» روی آورده و  «میکل آنژهایِ سیستمِ شیعی» به جرّاحی «بینی» و تبدیلِ «بادمجان» به «فندق» مشغول هستند و درآمدهایِ سر به فلک کشیدهٔ شان را در «ملک و املاک» سرمایه گذاری میکنند. زیرا وقتی که «انگل فرزانه» میفرماید: «نگران نباشید ... تا جایی که امکان دارد فقط بگایید و توله تولید کنید»؛ آنچه که بسیار بیشتر از «ممه» و « کونهایِ گُنده»  برجسته تر میشود؛ «ازدیادِ جمعیّت و کمبودِ مَسکَن»  خواهد بود.
«انگلِ فرزانه»  فکرِ همه چیز را کرده است و به همین خاطر «فرزانه» نامیده میشود.
آیا این جمعیّتِ شیعه؛ به آب نیاز دارند؟ ... از نظرِ «انگلِ فرزانه» کاری ندارد ... همهٔ پروژه های عمرانی را به «خاتم الانبیا» بسپارید... تا همهٔ ایران را «سدّ باران» کرده و «پول در بیاورند» تا خرجِ «پوتین و قمقمه هایِ مدافعینِ حرم و روسپی زاده هایِ حوثی» تأمین شود.
انگلِ فرزانه در برابرِ این خدمات فقط یک خواهش کوچک دارد و به اوباشانِ دست بوسِ خود میگوید: (فقط خواهشاً به توله سگهایتان بگویید که: در خیابانها با «لامبورگینی» ویراژ نداهند و شعارِ «جانم فدایِ ایران» سر ندهند.)
«انگلِ فرزانه» ادامه میدهد که:
به اکبر گنجیها نیز بگویید که تا میتوانند آبها را گل آلود نمایند تا از دستِ این خارج نشینهایِ خودفروخته راحت شویم.....

امّا... ناگهان دستِ «امتحان» از جِیبِ «سیلها» بیرون آمده و می رود که پتهٔ «انگلِ فرزانهٔ روسپی زاده» و روسپی زاده هایِ «قرارگاهِ خاتم النبیا» (خاتم الانبیایی که بدونِ اجازهٔ  «اوباش علی» به بهشت نخواهد رفت) به رویِ آب بریزد....

میدانم که بسیاری از شماها (خوانندگان) ... مشغولِ محاسباتِ گوناگون در رابطه با «دارایی هایتان» در ایران هستید.
این داراییها میتواند «فَک و فامیل» و یا «سرمایه گذاریها» و یا  چیزهایِ دیگر باشد.
خواندنِ این مطالب نیز در حدّ «ماست خیار» در کنارِ «ودکا» است.
راستش را بخواهید برایِ من مهم نیست. آنچه که برایِ من مهم است؛ گفتنِ «دردها» و نشان دادنِ راه برایِ «درمان» است. بقیّه اش را من نمیتوانم کنترل کنم.
گاهی فکر میکنم که مسائل آنچنان پیچیده هستند که نَه «گوینده» میتواند توضیح دهد و نّه «شنونده» میتواند آنرا درک کُند.
چند روز پیش نوشتاری را در «ایران اینترنشنال» خواندم.

 http://tinyurl.com/yxrcflzk

شاید برایِ  یک ذهنِ «احمق» ؛ این نوشتار را باید «رازگشا» و «آینده بین» انگاشت. زیرا نویسنده ۲ راهِ احتمالیِ انتخاب را مطرح نموده و راهِ قضاوت را برایِ همگان به یکسان باز میگذارد تا خودشان انتخاب کنند که طرفدارِ کدامین نظریّه باشند؟ این نوشتار فقط نمونه ای کوچک در آنچه که دنیایِ «انفجارِ اطّلاعات» نامیده میشود و به خاطرِ وجودِ «اینترنت» دیگر نمیتوان هر مزخرفی را به خوردِ خواننده داد و باید به خواننده «حقّ انتخاب داد» تلقّی شود. اماّ «اینچنین نیست .... ای برادر» (برگرفته از شریعتی). زیرا نویسندهٔ این مقاله فقط میخواهد ۲ دستگی ایجاد کند. در حالی که راه برایِ دسته هایِ سوّم و چهارم و پنجم نیز باز است. امّا «نویسندهٔ شارلاتان» حتّی به وجودِ «راهِ سوّم» نیز اشاره نمیکند تا خواننده اش را در میانِ ۲ راهی قرار دهد و چشم آنها را بر راههایِ احتمالیِ دیگر «کور» میکند.
«فردریک ویلهلم نیچه» را به عنوانِ «فیلسوف» (بافنده) معرّ فی کردند. امّا او هرچه که بود؛ «فیلسوف» نبود.

در نظریهٔ «انسان شناسیِ نیچه»؛ ۲ نوع موجودِ «برجسته» وجود دارند:

۱- اکنونیان.(آنانی که گام به گام و به طورِ روزمرهّ وارد صحنه میشوند و اظهارِ فضله میکنند)
۲- مرغوا جانهایی که به واپس مینگرند و ۲ هزار سالِ «آیندهٔ شما» را میبینند (شمن ها = بیننده ها).

«بیننده» هرگز فلسفه نمیبافد و انتخابِ میانِ «بد» و «بد تر» را پیشنهاد نمیکند. حتّی انتخاب میانِ «بد» و «خوب» را نیز پیشنهاد نمیکند. بلکه راههایی را که برایِ ایجادِ توازن در زندگیِ فردی و اجتماعی بر اساسِ «ضرورتهایِ طبیعی» استوارند را پیشنهاد میکند.
به عنوانِ ۲ مثال:
شما نمیتوانید مصرفِ آب و پیامدهایِ آنرا برای یک جامعهٔ ۴۰ میلیونی و ۱۰۰ میلیونی؛ یکسان تلقّی کرده و به صورتِ احمقانه ای فکر کنید که دعوا فقط بر سرِ «اعداد» است.
شما نمیتوانید به اینکه: «۱۰۰ هزار نفر الله اکبرگو» تولید کرده اید افتخار کنید و مصارِفِ این ۱۰۰ هزار نفر و «بازدهیِ آنها» را در زمانِ «نداریهای منابعِ تأمینی» را در محاسباتِ خود Delete کنید. تا گزارشهایِ دروغین ببافید... و اگر اینچنین کنید ... در نهایت باید به «کون دادن» روی آورده و این شغلِ شریف را نیز از «بابِ تقیّه»... مقدّس بنامید تا «افاقه» کُنَد.

هر زمانی که «فلسفه» و «ایدئولوژی» ببافیم ... از دایرهٔ ایجادِ «توازنِ سازگار با طبیعت» خارج خواهیم شد و همه جا «مِه آلود» خواهد شد.
میگویند که «آهن» برای بدن خوب است. برداشتِ یک الاغ این خواهد بود که حدّ اقل روزی  ۱۷ رکعت تیر آهن لیس بزنیم.
این الاغ هرگز نخواهد فهمید که آن آهن باید در زنجیرهٔ «پروتئنی» شرکت کند تا مفید باشد و گرنه همه میتوانند «برادهٔ آهن» را در کپسولها ریخته و به عنوانِ «قُرص آهن» بفروشند. لذا دیگر نیازی به آزمایشگاههایِ تحقیقاتِ فارماکولوژیستی نخواهمیم داست و برایِ ساده کردنِ کار میتوان همیشه یک نعلِ اسب و یا میخ را در جیب گذاشت و روزانه ۱۷ رکعت آنرا لیس زد.

اگر «سیلهایِ اخیر» غافلگیرکننده بود؛ زیرا رژیمِ شیعی حتّی «ایران» به تخمش نیست  و همین شیعیانِ موجود را نیز به «زن و دُختر فروشی» واداشته است و فکرِ عواقبِ آنرا نمیکُند و فکر میکند که «امام زمان» خواهد آمد و آأنها را به خاطرِ «اهدافِ مقدّسشان» از این همه جنایت خواهد بخشید ...
امّا عواقبِ سیلها بسیار سنگین تر از آنی هستند که در کفّهٔ ترازویِ رژیم بگنجند.
رژیمِ کثیفِ شیعی؛ قدرتِ پاسخگویی و ترمیمِ زخمها را ندارد... و این «پاشنهٔ آشیلِ رژیم» است.

کژدم

۷ نظر:

  1. و به همین دلیل مهم یعنی ناتوانی شدید در ترمیم زخمهای ایجاد شده بر پیکره کشور و جامعه،سعی دارند با به میان کشاندن دو یا چند وزارت خانه و زیرمجموعه هایشان اصل موضوع را مخدوش ودو یا چند مسئول دونپایه را مقصر و دادگاهی و برکنار کنند واین امت احمق همیشه در صحنه های مستهجن به گا رفتن را همواره حفظ نمایند مانند برکنار کردن استاندار گلستان و یا این سخن سردار کوهمره‌ای فرمانده دانشکده علوم و فنون زرهی نیروی زمینی سپاه هم که در شیراز به سر می‌برد به مسئولان شهرداری و دادگستری استان اعلام کرده اگر آنان از سپاه شکایتی نداشته باشند، سپاه از بنیاد شهید فارس درخواست خواهد کرد به زخمی‌ها و کشته شدگان سیل اخیر دروازه قرآن شیراز عنوان جانباز و شهید داده شود.
    گفتنی است که پادگان زنگی در ۳ کیلومتری شمال دروازه قرآن و شرق جاده شیراز مرودشت در همان مسیر مسیل روبروی اکبر آباد واقع شده است. علاوه بر این‌ها قرار گاه خاتم سپاه هم مشغول احداث جاده‌ای به سمت خرامه است و بخشی از تخریب مسیر این مسیل هم ناشی از همین جاده‌سازی در جنوب پادگان بوده است.

    پاسخحذف
  2. این هم یک نمونه ی که البته خیلی قلمبه است البته من از امنیت سایت تابناک مطمئن نیستم با فیلترشکن امن باز کنید.

    https://www.tabnak.ir/fa/news/885400/%D8%B4%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AD-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%82%D8%B4-%D8%B4%D8%AF

    پاسخحذف
  3. امّا عواقبِ سیلها بسیار سنگین تر از آنی هستند که در کفّهٔ ترازویِ رژیم بگنجند.
    رژیمِ کثیفِ شیعی؛ قدرتِ پاسخگویی و ترمیمِ زخمها را ندارد... و این «پاشنهٔ آشیلِ رژیم» است.
    ..............................
    جناب کژدم منظورتان این هست که باید منتظر خشم بیشتر طبیعت به خاطر دست بردن در ان با شیم یا اینکه منظورتان این است که سیلهای اخیر و خسارتی که به بار اورد انچنان به حیثیت رژیم ضربه وارد کرد و ناتوان بودنش را عیان کرد ؟!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی

      حال که شما مسئله را گسترش دادید؛ باید بگویم که هر ۲ درست هستند.
      هنوز خوزستان از زخمهای جنگ ۸ ساله التیام نیافته است. هنوز زخمهای زلزلهٔ کرمانشاه خون چکان هستند.
      رژیم کثیفِ شیعی از ارائه دادن آمارهای درستِ سیلهای چند روز اخیر امتناع میکند و مسئله را «امنیتی» اعلام کرده است. تا بتواند از زیرِ مسئولیّت فرار کُند. همهٔ باندهایِ اوباشانِ صفوی مسلک؛ فقط اشکِ تمساح میریزند و به جایِ حلّ مسئله میخواهند از مسئله بهره برداریهایِ سیاسی - جناحی بکنند.
      در سویِ دیگر «تجاوز به حریمِ طبیعت» بی پاسخ نمیماند.
      حتماً با نشستهای سالانهٔ معروف به «داووس» آشنا هستید. تمامی آنچه که در این نشستهایِ سالانه مطرح هستند؛ بررسی روشهایِ «چگونگیِ رونقِ تولید و چپاندنِ تولیدات به مصرف کننده ها» میباشند. امّا قضیّه به پیشنهادهای تجاری ختم نمیشود. بلکه این نشستها؛ «حمایتهایِ حکومتی» از این پیشنهادها را نیز بر رویِ میز میگذارند و در پی استخدامِ «نمایندگانِ مجلس» و بخشهایِ دیگرِ حکومتی و احزابِ سیاسی نیز هستند تا شبکه هایِ قدرتمندی بوجود آورده و ایده های خود را به ساختارهایِ اجتماعی تحمیل کنند. اینگونه است که میبینیم یک نمایندهٔ مجلس با شعارهایی به مجلس راه می یابد؛ امّا پس از ورود به مجلس؛ به گونه ای دیگر عمل میکند.
      همانگونهکه گفتم؛ مسئله بسیار پیچیده است. امّا این پیچیدگیها را میتوان تعریف نمود و تلاش نموده ام تا ریشه های این پیچیدگیها را در سلسله نوشتارهایِ «گفتگویی از نوعی دیگر» و «جنبشهایِ به حاشیه رانده شدگان» به صورتی کلّی مطرح نمایم.
      آنچه که در روزنامه ها و مجلّه ها و شبکه های تلویزیونیدر جریان هستند؛ بحثهایِ «روزمرّه» هستند و بینندگان و خوانندگان و شنوندگان را بر اساسِ «آنچه که اکنون موجود» است هدایت میکنند. Fox News و MSNBC ‌و BBC و ... به یک اندازه «شارلاتان» هستند. زیرا همه چیز را بر اساسِ آنچه که در صده ها و دهه های اخیر به عنوانِ «راه حلّ» موردِ پذیرش قرار گرفته اند؛ بررسی میکنند.
      هیچکس نیز پیدا نمیشود که بگوید: همگی خفه شوید.
      زیرا میترسند که این شبکه ها با آسمان ریسمان بافی آنها را به «نژاد پرستی» و سایرِ «اوباشگریها» متّهم بکنند و به صورتی «آرایش یافتهٔ دموکراتیک»؛ یا ممنوعالقلم کنند ویا به زندان بفرستند.
      رازِ بقایِ اصلیِ «بی شرفهایِ شیعه مسلکِ حاکم بر ایران» را باید در این بازیها جستجو کرد.

      حذف
    2. زمانی در اروپا و آمریکا و همهٔ کشورهای صنعتی؛ مواد غذایی بدون بسته بندی پلاستیکی؛ نشانهٔ «بربریّت» بود. در آن دوران جمهیت کرهٔ زمین شاید به سختی ۵ میلیار نفر بود. اکنون در حالِ نزدیک شدن به ۸ میلیارد نفر هستیم. مهاجرتِ وحوش به اروپا و آمریکا نیز سرسام آور است و شیرازهٔ کارها از هم دریده است. بخشهای به حاشیه رانده شدهٔ جمعیتهای اروپایی و آمریکایی نیز به طرفِ «ضدّ فرهنگ بودن» تمایل پیدا کرده اند و «فرهنگِ آنارشیستی و اوباشگری» در حالِ اوج گرفتن است و موسیقی «رپ» و «هیپ هاپ» نمونهٔ موسیقایی آن است که «اوباشگری» را پیشنهاد میکند. زیرا مشتریانَش را خوب می شناسد و باید حرفهایِ خوشایندِ آنها را بزند.
      اکنون با رشدِ فرهنگِ «اوباشگری» رودخانه ها و ساحلها و خیابانها پُر از آشغاهای کاغذی و یا پلاستیکی شده است.
      لذا اتحادیهٔ اروپا مجبور شده است که به فرهنگِی که زمانی نشانهٔ «بربریّت» مینامید بازگشته و استفاده از پلاستیک را ممنوع اعلام کنند.
      اگر رشدِ جمعیّت به همین منوال پیش برود؛ در آینده داشتنِ «گور» را نیز ممنوع خواهند کرد.
      زیرا زمینهایی که «مُردگانِ بیمصرف» اشغال میکنند؛ بیشتر از زندگان (اعمّ از با مصرف و بی مصرف)است و برایِ خودش یک «حلقهٔ اقتصادی» دارد.
      نظر شخصی من این است که در ایرانِ آینده؛ باید همهٔ گورستانها جمع شوند.
      همانگونه که زمانی رسید که گورستانهای زرتشتیان که بویِ «گند» و «عفونت» را منتشر مینمود؛ جمع آوری شدند.

      حذف
  4. کژدم سلام
    در مورد نقش عده ای اوباش در سیل نمونه ای را میخواهم مثال بزنم
    در یک شهر 50 تا 60 هزار نفری به دلیل نبود شهردار ما مجبور بودیم بخشی از وظایف شهردار را بر دوش بکشیم . رودی فصلی از شاخه های کرخه از میان شهر عبور میکند . عده ای اوباش که همگی سابفه عضویت در سپاه و جانبازی هم داشتند تمام نخاله های ساختمانی را در مسیر سیل تخلیه میکردند و در فصل بهار نیز در بستر سیلابی رودخانه نهال میکاشتند و بعد از مدتی نخاله ها را تسطیح و اقدام به اخذ سند مالکیت میکردند . من دوبار اقدام به کندن نهال ها کردم . این اوباشان تا مرکز استان رفته و حتی تهدید به مراجعه به بیت رهبری و شکایت از من به جرم تجاوز به زنان هم نوددند . در نهایت زمینها را متصرف و بعد از مدتی با همکاری شورای شهر به شهرداری به قیمت گزاف فروختند .
    همه در این سیستم با هم ارتباط دارند و همدیگر را میشناسند و همدیگر را حمایت میکنند . از شورای آبادی و دهیار تا استاندار استان در تمامی استانها و نمایندگان مجلس همه فقط به فکر چپاول هستند و مردم هم اگر اعتراضی دارند به این است که در بازی نیستند نه اعتراض به ماهیت بازی .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی سلام
      یکی از خوانندگانِ رادیو فردا که یا یهودی بود و یا خودش را به آن راه زده بود سخن بسیار بامزه ای گفته بود.
      «همهٔ ابرهایی که اسرائیل از ایران دزدیده بود .... به یکجا پَس داد».
      اشاره اش به مزخرفاتی بود که «توده ایها» (پیک نت) به دهان مردم انداخته بود که با «هارپ» جلو بارندگی را میگیرند و یا زلزله تولید میکنند.
      موجوداتی که حتّی ارزشِ نامیدنِ آنها به «تفاله» هم را ندارند؛ تمامی عقبماندگیهایِ خود را «توطئهٔ دیگران» میدانند.
      مگر میشود که «ملّتّی شریف» اینچنین حکومتِ «بی شرفی» داشته باشد؟
      یک جایِ کار ایراد دارد.
      همه آن ایراد را میدانند:
      «تنها بی شرفها و احمقها میتوانند حاکمیتی احمق و بی شرافت داشته باشند.»

      حذف