۱۳۹۷ اسفند ۲۰, دوشنبه

ملاقات با «اندیشه های کُهَن» و «اندیشه های نو» (بخش هفدهم)

ایران

آزادی ها

من در اینجا نمیخواهم وارد بحثهای کلامی در رابطه با آزادی بشوم و اگر نیازی بود در بخش نظرات میتوان به آن پرداخت.
امّا فقط به یک مثالِ ملموس بسنده میکنم:
فرض کنید که ۱۰ نفر در یک اتاق (جامعه) زندگی میکنند.هیچکدامشان به دلخواهِ خود به آن اتاق وارد نشده اند (تولّد اجباری در جامعه که مُهرِ ملّیت و قومیّت و عقاید را بر پیشانی آنها داغ زده است)؛ هیچکدامشان به دلخواه تعیین نکرده اند که قدّشان بلند و یا کوتاه و استخوانهایشان درشت و ریز باشد و یا استعدادِ چاقیِ بیشتر و کمتر داشته باشند و یا درجهٔ هوششان این و یا آن باشد (ارثیهٔ اجباریِ ژنتیک). هیچیک از کسانی که در کرهٔ خاکی زندگی میکنند نمیتوانند ادّعا کنند که توسّط والدین و جامعه «شستشویِ مغزی» داده نشده اند. تعداد بسیار اندکی از مردمان میتوانند پس از رسیدن به سنّ بلوغِ فکری و اجتماعی؛ خود را «باز تعریف» نموده و از چنگِ پسمانده هایِ «شستشویِ مغزی»  دورانِ کودکی و نوجوانی و جوانی رهایی یابند.

لذا من (کژدم) دراین سلسله گفتارها در پِی ترسیمِ جامعهٔ آرمانی دروغین که وعدهٔ «آزادی - برابری - برادری» بدهد نبوده و نیستم. دلیلِ ساده ای نیز دارد: نَه احمق هستم ونَه شارلاتان.
امّا آنچه که پیشنهاد میکنم؛ رو به سویِ «ظهورِ انسان = نژادِ پنهان» دارد و در واقع برنامه ریزی برایِ «دورانِ گذار» است.

آزادیهایِ فردی

همهٔ افرادِ جامعه تا جایی که تعریفِ «بزه» و «بزهکاری» آنها را محدود نکُند آزاد هستند.
داشتنِ سلاحِ گرم برای دفاعِ شخصی که به صورتِ قانونی خریداری شده باشد؛ برای کسانی که به بلوغ (۲۵ سالگی) رسیده باشند آزاد است. داشتنِ سلاحهای اتوماتیک و نیمه اتوماتیک و جنگی ممنوع است.


آزادیهایِ مدنی

فعالیتهای مدنی برای همهٔ کسانی که به سنّ بلوغِ (۲۵ سال) رسیده اند آزاد است و میتوانند گروههایِ فعالیّت مدنی تشکیل دهند.
فعالیتهای گروههای معروف به NGO آزاد است امّا حقّ گرفتنِ کمکهای مالی از موجودیتهای خارجی را ندارند.
NGO هایی که از موجودیّتهای خارجی کمک دریافت میکنند؛ یا «نان دانی» هستند و یا در جهتِ اهدافِ جهانیِ موجودیَتهای خارجی فعالیّت میکنند.
NGO ها حقّ دریافتِ کمک از احزابِ سیاسی ایرانی و یا اتّحادیّه ها راندارند. زیرا به «بازویِ تبلیغاتی» این احزاب و اتّحادیهه ها تبدیل میشوند. لذا به جایِ اینگونه شامورتی بازیهای حزبی؛ بهتر است که در چهارچوبِ حزبی و یا اتّحادیّه ای  به فعالّت بپردازند.
آزادی فعّالیتهای مدنی میتواند مشکلاتِ نهفتهٔ جامعه را آشکار نموده و با پیگیریهای مدنی به رفعِ مشکلات منجر شود.
ترویجِ خرافات و نفرت پراکنی با سوء استفاده از حوزهٔ فعالیتهای مدنی ؛ به شدّت ممنوع و میتواند به حذفِ مجریان و دست انرکارانِ اینگونه تشکُلها به جرمِ خیانت بینجامد.

آزادی احزاب

تمامی احزابِ سیاسی آزاد هستند تا در چهاررچوبِ دولتهای استانی و یا سطحِ ملّی فعالیت کنند. هیچ محدودیّتی برای فعّالیت احزابی که رنگ و بویِ قومی دارند وجود ندارد و میتوانند در سایر استانهای ایران نیز فعالیّت کنند و حتّی با سایر احزابِ همسو در دیگر استانها نمایندهٔ مشترک برایِ مجلس شورای ملّی معرّفی کنند.
هیچ یک از احزاب سیاسی حقّ داشتنِ «شاخهٔ نظامیِ حزبی» (میلیشیا) را ندارند.
هیچ یک از احزاب حقّ نفرت پراکنیهای قومی و مذهبی و نژادی را ندارند. در چنین صورتی؛ مسئله از طرفِ «پلیسِ ملّی» قابل پیگیری است و پلیسِ اُستانی حقّ دخالت در موضوع را ندارد.
ساختن و انتشارِ جوکهای تحقیر آمیزِ قومی و نژادی جُرم  و قابلِ پیگردِ قانونی میباشد و اگر از طرفِ مقاماتِ حکومتی و یا به صورتی سازمانیافته هدایت شده باشد؛ از طرفِ «پلیس ملّی» پیگیری شده و متّهمین در صورتِ اثباتِ جُرم؛ به خیانت محکوم شده و حذف خواهند شد.
 وعده هایِ انتخاباتی که بر دروغ و یا بزرگ نمایی شعاری برایِ کسبِ آرای مردم داده شوند؛ ممنوع و جُرم عمدی است. لذا نامزدهایِ مستقل و یا نامزدهای احزاب باید پیش از «انتخابِ وعده ها و شعارها» نیروهای خودرا برآورد کرده و بفهمند که کدامین وعده ها میتوانند دروغ از آب در آیند. زیرا مجلس شورایِ ملّی نیز مانندِ خیابانی است که عدّهٔ زیادی در آن رانندگی میکنند و «خیابانِ یک نفره و تک حزبی» نیست. احزاب و افرادیکه به دادنِ وعده های دروغین متّهم شوند؛ پس از اثباتِ جُرم میتواند از ۲ دوره محرومیّت در انتخابات (برای احزاب) تا ممنوعیّت دائم العمر برای نامزد شدن افرادِ مستقلّ بینجامد.

زبانهای مادری

در نوشتارهای پیشین و به طورِ پراکنده بارها گفته ام که زبانهایی که در ایران چه به طورِ رسمی و یا غیر رسمی به آنها تکلّم میشود؛ همگی «زبانهای مُرده» هستند. وظیفهٔ ایرانیان در حکومتِ آینده «زنده نمودنِ زبانهای ایرانی» است. زنده نمودنِ زبانهای ایرانی با دوباره خوانی «شاهنامه» و «کور اوغلی» امکان پذیر نیست؛ بلکه با شکوفایی علمی و صنعتی امکان پذیر میباشد. شکوفایی علمی و صنعتی نیز با «نشخوارِ تولیداتِ دیگران» امکان پذیر نیست؛ بلکه با تحقیقات و اکتشافات و اختراعات و نوآوریها از طرف ایرانیان و عرضه کردنِ محصولاتِ پیشرفتهٔ ایران در جامعهٔ بین المللی امکان پذیر است.

لذا:

همهٔ اقوامِ ایرانی حق دارند به شکوفایی و ترویجِ فرهنگ قومی و زبانِ مادری بپردازند. وظیفهٔ سازماندهیِ این تلاشها نخست به عهدهٔ حکومتهای استانی است تا در مدارس و دانشگاههای استان ها تمامی علوم به زبانِ مادری آموزش داده شوند.
حکومتِ ملّی نیز وظیفه دارد تا در این زمینه به حکومتهای استانی یاری برساند.
فعّالان مدنی میتوانند در کشف مشکلات و  پیشنهادِ راههای علمی و فنّی (دکترینال) و عملی در این مسیر گام برداشته و لذّت «فعالیتهایِ مدنیِ عِلمی» (و نَه شعارهای توخالی و نفرت پراکننده) را بچشند.
همهٔ دانش آموزان و دانشجویانی که بخواهند به زبانِ فارسی آموزش ببینند نیز حقّ دارند در مدارس و دبیرستانها و هنرستانهایِ فنّی حرفه ای و تحصیلاتِ دانشگاهی که به زبانِ فارسی تدریس میکنند ثبت نام کنند.

مطالبی که در فوق مطرح گردید  وعده های توخالی نیستند؛ بلکه تعریفِ بخشی از حوزهٔ حقوق مردم ایران هستند و وظیفهٔ تحقّق یافتن این حقوق بر دوشِ فعّالانِ حقوقِ قومی است و اگر در این راه شکست خوردند؛ نمیتوانند دیگران را متّهم سازند. زیرا مسئله تنها به خواندن و نوشتن به زبان و خطّ الرسم قومی ختم نمیشود؛ آنچه که مهمّ است حضور در جامعهٔ بین المللی به عنوانِ «زبانِ زنده» است.
اگر به آنچه که «آذربایجانِ شمالی» و «ترکیه» و «اقلیمِ خودمختارِ کردستانِ عراق» نامیده  میشوند نگاهی بیندازید؛ در جامعهٔ جهانی حتّی «پُخ» هم نیستند. اگر به آنچه که «ایران» نامیده میشود؛ نگاهی بیندازید؛در جامعهٔ جهانی  «پُخ» هم نیست.
لذا آنچه که ضرورت می یابَد «زنده کردنِ زبانها» در جامعهٔ بین المللی است و با «شاهنامه خوانی» و موسیقی شجریانی و «رقص لزگی» و «تراخنور تراختور» گفتن نمیتوان فرهنگی را زنده نمود.

آزادیهای جنسی و ازدواج

آزادی روابط جنسی محدودهٔ سِنّی دارد.
دختران و پسران پس از ۱۸ سالگی میتوانند  برای داشتنِ رابطهٔ جنسی تصمیم بگیرند. آنچه که «ازدواجِ سفید» نامیده میشود مناسبترین نوعِ رابطهٔ جنسی است که هیچگونه مسئولیّتی را به گردنِ دختران و پسران نمی اندازد.
«ازدواجِ سفید» نباید به «تولیدِ فرزند» بینجامد و در چنین صورتی؛ جنین حذف خواهد شد. اگر نوزادی تولید شود؛ آنهایی که به تولیدِ نوزاد پرداخته اند به اردوگاهِ کار میروند و نوزاد خود را هرگز نخواهند دید. کسانی که در ازدواجِ سفید نوزاد تولید کرده و نوزاد را در کوچه و خیابان رها کنند؛ حذف خواهند شد.
ازدواجِ سفید برای رفعِ نیازهای جنسی سالم و جلوگیری از رشدِ «روسپیگریِ اقتصادی» و همچنین نوعی «زناشوییِ آزمایشی» است و نباید برای دختران و پسران و همچنین جامعه؛ «مسئولیّت ناخواسته» و مشکل تولید کُند. طرفینِ ازدواجِ سفید در صورتِ وقوعِ بارداری باید به «سقط جنین» اقدام کنند.

سنّ قانونی برای ازدواج و تشکیلِ خانواده ۲۵ سالگی است.
در ازدواج قانونی مسئله ای به نامِ «مهریّه» وجود ندارد. زیرا دادن و گرفتنِ مهریّه به معنیِ «خودفروشیِ دائمی و انحصاری با دریافتِ کارمزد» از طرفِ زنها و «خریداری  زن»از طرف جنسِ «نَر» است که «توهینی باستانی به زنان» میباشد و در دینِ کثیفِ محمّدی به صورتِ «قرار دادِ گاییدن و گاییده شدن = نکاح»  تقدیس شده است. در اسلام «ازدواج » وجود ندارد بلکه قراردادِ «نکاح = گاییدن» وجود دارد. به همین خاطر «مرد» به عنوانِ «پردازندهٔ نِرخِ روسپی دائمی = مهریّه» به عنوانِ «مالک» شناخته میشود و «زن» به عنوانِ « موجودِ خود فروش در برابرِ نِرخِ معلوم» به عنوانِ «مِلک و مزرعه» و «مملوک» شناخته میشود.
سیاستِ «تک فرزندی» باید حدّ اقل به مدّت ۲۵ سال به شدّت ادامه یابد. سیاستِ «تک فرزندی» پس از اعلامِ آن؛ تنها به نوزادانی که پیش از اعلامِ سیاستِ «تک فرزندی»؛ جنینشان بسته شده است؛ اجازهٔ تولّد و به رسمیّت شناخته شدن به عنوانِ «شهروند»  اعطا خواهد شد. جنینهایِ بعدی یا به صورتِ داوطلبانه و یا اجباری باید سقط شوند.
تنها کسانی که فرزندِ نخست خود را از دست داده باشند میتوانند دوباره تولیدِ مثل کنند.

در ایرانِ آینده «همجنس گرایی» به عنوانِ یک پدیدهٔ «ناهنجاریِ ژنتیک» به رسمیّت شناخته میشود و هیچکس حقّ توهین به «همجنس گرایان» و آزار و اذیّت آنان و نفرت پراکنی علیه آنان را ندارد. زیرا جُرم محسوب میشود و میتواند به پیگردِ قانونی و مجازات بینجامد.
همجنس گرایان حقّ ازدواج ندارند؛ زیرا ازدواج برایِ تشکیلِ خانواده و تولیدِ مثل و نگهداری از فرزند است.
همجنسگرایان حقّ برپا کردنِ کارناوالهایِ مستحجنی مانند «ماردی گرا» را ندارند. زیرا غیرَ همجنسگرایان نیز چنین کارناوالهایِ مستحجنی را برپا نمیکنند. لذا حقّی در این زمینه پایمال نشده است.
همجنس گرایان حق دارند در همهٔ رشته های دانشگاهی تحصیل نموده و در بازارِ کار جذب شوند. هیچ یک از مؤسساتِ اقتصادی حق ندارند که به دلیلِ «همجنسگرایی» از استخدامِ آنان امتناع کنند. چنین تلاشهایی جُرم شناخته شده و موجبِ پیگردِ قانونی و مجازات میشود.
همجنسگراین میتوانند  مانندِ سایرین از «ازدواجِ سفید» بهره مند شوند.
تجاوز جنسی در صورتِ اثبات شدن؛ جرم بسیار سنگینی است که مجازاتِ آن حذف است.
تجاوز به کودکان و کودک آزاری در صورتِ اثبات به حذف متجاوز و یا کودک آزار منجر میگردد.
کسانی که هم اکنون در زیرِ سایهٔ حکومتِ «عدلِ علی» با داشتنِ چنین جُرمهایی همچنان زنده هستند؛ باید حذف شوند.

آزادیهای دینی و عقیدتی

در ایرانِ آینده؛ هیچ دین و مذهبی به رسمیّت شناخته نمیشود؛ بلکه «تحمّل» میگردد. هیچکس به جرمِ داشتنِ دین و مذهب و عقیدهٔ خاصّی تحت پیگرد قرار نمیگیرد و همچنین محترم شمرده نمیشود. در حکومتِ آینده «احترام به عقاید» چه دینی و چه ضدّ دینی؛ محلّی از اِعراب ندارد. کسی که دین و مذهب و عقایدش را به خیابان بیاورد؛ باید تحمّل شنیدنِ عقاید مخالف را نیز داشته باشد.
هرگونه نزاغِ فیزیکی در اینگونه مباحثات قابل پیگردِ قانونی و مجازات است.
عقایدی که دارایِ «صنفِ انگلی» (آخوند و کشیش و امثالهم) هستند؛ باید از این صنف چشم بپوشند. صاحبانِ تمامی عقاید و ادیان و  افراد غیر مذهبی و یا ضدّ دینی  میتوانند با همدیگر بحثهای آزادانه داشته باشند.
انگلهایی که ادّعای «کرامات» دارند؛ باید برای اثباتِ ادّعاهای خود در برنامه های مستقیمِ تلویزیون شرکت نموده و «کراماتِ خود» را به نمایش بگذارند و یا از «تحمیقِ مردم» دست بکشند.
بحثهای میانِ ادیان در رسانه های جمعی دیداری و شنیداری منتشر نمیشود زیرا جنگِ «مزخرفات» بر علیه نوعِ دیگری از «مزخرفات» است. امّا همهٔ آنهایی که فکر میکنند بسیار دیندار هستند و میتوانند از عقاید دینی خود دفاع کنند؛ میتوانند با افرادِ «ضدّ دین» در «برنامه های مستقیمِ تلویزیونی» شرکت کنند.
در ایرانِ آینده «سازمانِ اوقاف» منحلّ شده و تمامی اموالِ آن به حاکمیّت ملیّ منتقل میگردد.
در حاکمیتِ آینده؛ همهٔ مراکزِ «تولیدِ انگل» منحلّ شده  وداراییهای آنها به حکومتِ ملّی انتقال می یابد و انگلهایی که زنده مانده اند باید از ایران اخراج شوند و در غیر اینصورت باید در اردوگاههایِ کار به خدماتِ تولیدی بپردازند.
مساجدی که وجود آنها غیر ضروری تشخیص داده شود بسته خواهند شد.

آنچه که «آستانِ قدس رضوی» نامیده میشود؛ منحلّ شده و تمامی ثروتهای آن به حسابي ویژه منتقل  می گردد.
مسئولیّت مدیریّتِ زیارتِ «گورِ رضا» را حاکمیتِ ملّی به دست گرفته و تمامی صدقات و نذورات آن به همان حسابِ ویژه ریخته میشود. در ۳ سالِ نخست تمامی این مبالغ برایِ احیای دریاچهٔ آذربایجان و پروژه هایِ احیایِ زاینده رود هزینه خواهد شد. پس از ۳ سال؛ همچنان بخشی از این درآمدها به پروژه های دریاچهٔ آذربایجان و سایرِ دریاچه و تالابهای های خشک شده و ایجادِ کارخانه های «آب شیرین کُن» تعلّق گرفته و بخش دیگرِ آن برای آبادانی  «استانهای محروم» بنا بر تشخیص مشترکِ «دولت» و «مجلس شورای ملّی» و دولتهای استانی  در رابطه با اولویتهای استراتژیک هزینه میشوند. هر ساله نامِ ۳ استانِ محروم برای دریافتِ این اموال اعلام میگردد.
روسپی خانه های رضوی (صیغه خانه ها) منحلّ شده و در صورتِ ادامهٔ کار؛ به شدّت با اینگونه مراکز فساد برخورد میشود.
همهٔ امامزاده ها ویران خواهند شد و بساط انگلهای بی شرف برای تحمیقِ مردم برای پولهای باد آورده برچیده میشوند.
«دینِ یهود» به خاطرِ اینکه «دینی ترویجی» نیست و یک دینِ «بسته و قومی» است؛ آزاد میباشد. امّا آنچه که «کابالا» نامیده میشود؛ یک عقیدهٔ ترویجی است که به بهانهٔ «عرفان» و «رسیدن به نور» به ترویجِ آیینِ یهود میپردازد و در واقع به عنوانِ «دَرِ پُشتی» برای ورود برای تبدیل شدن به «یهودی غیر رسمی» است؛ در ایران ممنوع خواهد بود.
اهلِ «تصوّف» نیز که نسخهٔ اسلامی «کابالا» هستند؛ یا باید «Sophia» را به همگان نشان داده و معرّفی کنند و رابطهٔ «Sophia» را با «تسنّن و تشیّع» نشان دهند و یا باید دکّانهای معرکه گیری خود را ببندند.


محیط زیست

حفظ و نگهداری و بِهسازی محیطِ زیست از وظایفِ مهمّ حکومتِ ملّی و دولتهای اُستانی است.
احیای دریاچهٔ آذربایجان و رسانیدنِ آب به استانِ بلوچستان از طریقِ سرمایه گذاری بر روی پروژه های «آب شیرین کُن» در حاشیهٔ خلیج فارس و همچنین دریایِ مازندران برای آبرسانی به مناطقِ کُم آبِ شمالی؛ احیایِ زاینده رود و ویران کردنِ سدّهای ویراگر و بهسازی رودِ کارون و پروژه های هدایت آبهای بارندگیهای شدید و بسیاری مشکلاتِ دیگر که در ۴۰ سالِ اخیر از طرفِ حکومتِ کثیفِ شیعی به ایران تحمیل شده اند؛ وظایف بسیار دشواری هستند که با ادامهٔ حاکمیّت فاسدِ شیعی مبتنی بر «عدلِ علی = تقسیمِ غنایم به تساوی میانِ غارتگران» امکان پذیر نیست.

شکار حیوانات دَشتی و کوهستانی و پرندگان و آبزیان به طورِ کُلّی ممنوع است؛ مگر آنکه برای تغذیهٔ عمومی (مانندِ ماهیها) و یا تعدیلِ جمعیّت حیوانات و یا «خَطر زدایی»؛  تحتِ نظرِ سازمانهایِ حکومتی مربوطه و داشتنِ مجوّز به صورتی سازمان یافته انجام گیرد.

آزادی مطبوعات و رسانه ها

همهٔ احزاب سیاسی میتوانند رسانه های خود را داشته باشند.
همهٔ فعّالانِ مدنی میتوانند رسانه های مستقلّ خود را داشته باشند.
هیچگونه سازمان و یا تشکیلاتِ حکومتی برای سانسور وجود نخواهد داشت .
دولت و مجلس شورای ملّی و قؤّ قضائیه و شورایِ رهبری دارای رسانه ای مشترک خواهند بود که که بیانیّه ها و گزارشهای خود را به وسیلهٔ آن منتشر نمایند.
سایر رسانه ها نیز حقّ و وظیفه دارند تا از این ۴ ارگان برای مصاحبه دعوت نمایند.
از ۴ ماه پیش از انتخابات حکومتِ ملّی و دولتهای استانی؛ وظیفه دارند تا رسانه های رادیویی و تلویزیونی به طورِ رایگان در اختیارِ نامزدهای انتخاباتی قرار دهند و مباحثات نامزدهای انتخاباتی برای مردم پخش شود.
«خبرنگاری تحقیقاتی» یکی از مهمترین بخشهای حرفهٔ خبرنگاری است و باید در ایرانِ آینده تقویت شود. «خبرنگاری تحقیقاتی» میتواند بسیاری از فسادهای درونِ حکومت را به طورِ مستند به مردم گزارش داده و اسنادِ این نوع از خبرنگاران میتواند به عنوانِ سند بر علیه عناصر و یا باندهای فاسد در دادگاه مورد استفاده قرار گرفته و عناصر و باندهای فاسدرا به عنوانِ «علفهای هرز» حدف نماید.
تنها مسئله ای که رسانه ها و مطبوعات را محدود خواهد نمود؛ اقدام به «دروغگویی» و «گزارشهای ساختگی» از طرفِ مطبوعات و رسانه ها است.


کژدم






۱۸ نظر:

  1. در مورد داشتن اسلحه گرم باید‌ به فکر اساسی کرد تا مثل غرب باعث کشتار نشه و بعد سقوط رژیم زیارت گور های ظاهرا مقدس توسط ایرانی‌ها باید محدود و ممنوع بشه چون ما به دلار بیشتر از واحد پول ملی نیاز داریم و این اماکن به هر حال ظرفیت پذیرش زائر محدودی دارن

    پاسخحذف
  2. ناشناس گرامی
    فقط در آمریکا مشکل وجود دارد. دلیل آن نیز فروشِ بی رَویهٔ تسلیحاتِ جنگی است.

    پاسخحذف
  3. دورد کژدم گرامی، بسیار عالی است، فقط در مبحث خانواده دو زمینه مسکوت مانده :
    یکم اینکه آیا روابط جنسی خارج از خانواده برای زنان متاهل آزاد است؟
    دوم اینکه آیا طلاق برای زنان متاهل آزاد است؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شهریار گرامی
      نظر شخصی من این است که طلاق پیش از رسیدنِ فرزند به ۱۸ سالگی باید برای هر ۲ طرف ممنوع باشد و مشکلات خانوادگی باید از طریقِ مشاورین خانواده حلّ گردد.
      در رابطه با رابطهٔ جنسی خارج از خانواده و یا بزهکاریِ سنگین باید بگویم که تنها مواردی هستند که به طرفِ مقابل حقّ تقاضای طلاق میدهند.
      حقّ نگهداری از فرزند در چنین صورتی به فردِ خاطی داده نمیشود. امّا اینگونه موارد به «داشتن و نداشتنِ حق» باز میگردد و حکومت نمیتواند به کسی که میخواهد به خاطرِ فرزند فداکاری کُند؛ وظیفه ای را تحمیل نماید و داشتنِ «حقّ» را به «وظیفه» تبدیل نماید.
      آنچه که من در این نوشتارها به دنبالِ آن هستم؛ مسائل مربوط به «کشورداری» در سطحِ کلان است و گرنه در اینجا دفتر طلاق و ازدواج و یا دادگاه باز نکرده ام.
      با توجّه به پرسش پیشین شما و پرسش کنونی که هر دو مربوط به مسائل جنسی بودند؛ به نظر میرسد که یا مشکلِ جنسی دارید و یا هدف خاصّی را دنبال میکنید.

      حذف
    2. شهریار گرامی
      آیا در میانِ اینهمه مطلب فقط «شومبول» چشمتان را گرفته است؟
      چشماتو درویش کُن.

      حذف
    3. شهریار گرامی
      به پرسش دوّم خودتان نگاهی بیندازید:
      (دوم اینکه آیا طلاق برای زنان متاهل آزاد است؟)
      آیا پرسشی احمقانه تر از این به یک ذهنی که ادّعایِ حتّی هوشِ متوسّط دارد میتواند برسد؟
      مگر زنی که متأهل نیست میتواند تقاضای طلاق کُند؟ از چه کسی تقاضای طلاق کند؟ از چه کسی باید طلاق بگیرد؟

      به نظر میرسد که «شومبول» همهٔ مارپیچهای مغزت را پُر کرده و یا حتّی متلاشی نموده است.

      حذف
  4. با درود به کژدم گرامی؛ با اجازه شما هر روز تلاش خواهم کرد تا وبلاگ شما را در توئیتر معرفی و جماعتی که خود را برانداز مینامند و به ایران و آینده این سرزمین فکر میکنند، مطالب روشنگرانه و آگاهی بخش شما را مطالعه کنند و به فراخور درک و فهم خود از این نوشته های عمیق و نقشه راه بیاموزند.

    پاسخحذف
  5. کژدم گرامی، عبارت "زنان متاهل" را از این بابت به کار بردم که نگویید زنی که حق طلاق می خواهد سراغ ازدواج سفید برود. خواستم روشن کنم که منظور من ازدواج سفید نیست.
    مشکل جنسی ندارم و شومبول چشمم را نگرفته، هدف خاصی دارم، دیدم برای اولین بار کسی به جای دور زدن مشکل و پاک کردن صورت مساله یک برنامه ی بنیادین برای ریشه کنی تضاد ارائه می دهد و برنامه در هیچ زمینه ای(حتی زمینه هایی که کسی بحثش را نمی کند) نقصی ندارد. خواستم ببینم به مساله ی آزادی زنان که معیار آزادی جامعه است چگونه پرداخته می شود.
    راستش را بخواهید اسم خانواده(ارتجاعی ترین هسته ی جامعه) را که شنیدم شک کردم.
    در مورد ضریب هوشی من هم 9 روز پیش که بحثی در مورد ضریب هوشی کرده بودید ضریب هوش خود را تست کردم که 148 بود، اسکرین شاتش را برایتان ارسال می کنم.
    فکر می کنم شما خانواده داشته باشید، به همین دلیل نمی توانید خیلی مسائل را ببینید و دگم ها و تابوهای ارتجاعی برای شما بدیهی شده.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شهریار گرامی
      فکر میکنم که ذهنِ شما دچارِ مغلطه های کلامی شده است.
      ارتجاع یعنی چه؟
      مترقّی یعنی چه؟
      آزادی یعنی چه؟
      آزادیِ زن یعنی چه؟
      منظورتان از تضادّ چیست؟
      چرا آزادیِ زن معیارِ آزادی جامعه است؟
      چرا خانواده ارتجاعی است؟
      چرا اساساً خانوده تشکیل میشود؟ آیا چون یک «سنّت دیرینه» است که همگان تکرار میکنند امّا به خاطرِ دیرینه بودن ارتجاعی است؟
      شما نخست به این پرسشها پاسخ بدهید تا ببینیم که از کجا می آیید؟
      آن ضریبِ هوشی که دیاگرامش را دارید؛ «ضریبِ هوشِ مامان جونی» است؛ و گرنه اینهمه دچار «گشتن به دنبالِ زندگی در میانِ کلمات و جملات» نبودید.
      من در آغازِ این نوشتار یک مثالِ «ملموس» زدم.
      مفهومِ این مثال این بود که آنچه که «علمِ کلام» به عنوانِ «آزادی» موردِ بحث قرار می دهد ؛ وجود ندارد. روابط اجتماعی را «قوانینِ قراردادی» تعریف میکنند.
      «ارتجاع» و «مترقّی»؛ مزخرفاتی هستند که «انگِلس» و «مارکس» تولید کردند. همانگونه که «پاک» و «نجس» را مسلمانها احتراع کرده اند و ما به ازای خارجی ندارند. من به همین دلیل از «علمِ کلام» و «فلسفه» نفرت دارم.
      اوّل «خدا» را اختراع میکنند و بعد مردم را سرِ کار میگذارند که بیایید بحث کنیم که آیا خدا وجود دارد و یا ندارد؟
      چیزی به نامِ «طبقهٔ کارگر» درست میکنند که وجود خارجی ندارد؛ بعد اسمش را طبقهٔ پیشرو و مترقّی میگذارند. امّا زمانی که با «کارگرانِ تحصیل کرده و متخصص» روبرو میشوند؛ چون بویِ «گَند» نمیدهد؛ نامش را میگذارند: «اشرافیّت کارگری».
      اگر منظورتان اینگونه مزخرفات است؛ ولشان کُن.
      تابوهای ارتجاعی یعنی چه؟
      آیا تابوهای مترقّی هم داریم؟
      معیارهای ترقّی چیستند؟ کدامین سمت و سو ترقّی را نشان میدهند؟ این قبله کجاست؟

      لطف کنید به جای متّهم کردنِ من به پیروی از تابوها؛ به این پرسشها پاسخ دهید.

      حذف
    2. چند روزِ پیش اکبر گنجی روسپی زاده باز هم قَلَمش را بکار انداخته و مغلطه نامه ای در رادیو فردا منتشر کرده بود.
      تمامی سر و تَه حرفش این بود که «انقلاب» یا «خوب» است و یا «بد» است و نمیشود که یک جایی خوب باشد و جایِ دیگر بد باشد؛ و با این استفراغِ معده میخواست بگوید که اگر انقلاب علیه شاه بد بوده است؛ لذا انقلاب بر علیه رژیم کثیفِ شیعی نیز باید بد باشد.لذا بیایید و انقلاب نکنید.
      این روسپی زاده احمق نیست. از شاگردانِ سروشِ روسپی زاده است. و دقیقاً می داند که «خوب» و «بد» وجودِ خارجی ندارند. امّا چون میدانید که احمقهای زیادی وجود دارند که فکر میکنند: «خوب و بد» وجود دارند؛ میخواست ذهن آنها را تاب بدهد و بپیچاند. برو رادیو فردا مقاله اش را بخوان.
      فکر نکن که این سروشها و اکبر گنجی ها هستند که با استفاده از «شارلاتانسمِ کلامی» مردم را فریب میدهند.
      تا زمانی که آثارِ «جورج ادوارد مور» را مطالعه نکنید؛ در پیچ و خمهایِ کلمات و مفاهیمِ اختراعی و بی در و پیکر که وجودِ خارجی مانندِ سیب و خیار و آهن و شمشیر و توپ و تفنگ ندارند خواهید ماند.

      حذف
  6. کژدم گرامی، منظور من از "ارتجاعی" در عبارت "تابوهای ارتجاعی" صرفا "تاکید" بر ارتجاعی بودن تابو است. همچون عبارت "آخوند شپشو"
    ضمنا قصد متهم کردن شما را نداشتم، نبوغ شما برای من کاملا روشن است، ولی در مورد مقوله خانواده بر خلاف سایر موارد به شدت با شما مخالفم.
    به هر روی:
    یک اینکه من به مفهوم من درآوردی طبقه هیچ اعتقادی ندارم. به نظر من مارکس هیچ تئوری سیستماتیکی در زمینه مناسبات جنسی ارائه نکرد و با کشکیاتش ستم جنسیتی را به استثمار اقتصادی تقلیل داد.
    دو اینکه آزادی زن معیار آزادی جامعه است، چرا که رابطه زن با مرد طبیعی ترین رابطه بشریست. ارتجاع و ترقی نیز در رابطه با آن تعریف می شود.
    سه اینکه اساسا ایجاد خانواده و محدود کردن زن به ارتباط با شوهر در دورانی که انسان آغاز به انباشت تولیداتش کرد، به این منظور بوده که مرد فرزند خود را بشناسد و ارث را به او منتقل کند.
    با آغاز نظام سرمایه داری تقسیم جنسیتی جدید عبارت بود از محرومیت زن از کار مزدی و تبدیل بدنش به ماشینی برای تولید و پرورش رایگان نیروی کار در کانون خانواده.
    چهار اینکه من از شما می پرسم، اساسا چه دلیلی برای ممنوعیت روابط جنسی دو انسان وجود دارد؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شهریار گرامی
      تمامی آنچه که نوشته اید؛ بافتنی است. نه من و نه شما آنجا نبوده ایم و از اجدادمان نپرسیده ایم که چرا و از چه دورانی ازدواج آغاز شد؟ ماشین زمان هم نداریم و با زبانِ آنها نیز آشنا نیستیم؛ لذا برای شما یک راه وجود دارد:

      «بافتن و حدس و گمان».

      وظیفهٔ من «سکوت» است؛ زیرا نمیدانم چه گذشته است.
      نظریات فروید نیز مانندِ نظریات شماست و به «بافتنی جات» ها تعلّق دارد:
      ۱- کودک زمانی که از سینهٔ مادر شیر میخورد با او رابطهٔ جنسی برقرار میکند.
      لابد اگر کودک «دختر» باشد حتماً به مادرش سیگنال میفرستد که «همجنسگرا» است.
      فروید آنقدر احمق و یا شارلاتان بود که به دانش آموزانش نگفت که «ماهی» دهانش به طورِ اتوماتیک (مثل ضربانً قلب) باز و بسته میشود و آب را مکیده و به آب ششها میفرستند و بدینوسیله تنفّس میکُند. کودکِ انسان نیز از بدو تولّد در حالِ «مکیدنِ عیرِ ارادی» است. اگر انگشتِ پایتان را در دهانش فرو بکنید آنرا نیز خواهد مکید. شما میتوانید کودک را «انگشت باز» تفسیر و تعبیر فرموده و برای آن کتابهای فلسفی بنویسید و هر چه دلتان خواست ببافید.
      من (کژدم) اهلِ اینکار نیستم.
      فروید یک باورِ احمقانهٔ یهودی داشت (داستانِ آدم و حوّا و عشقبازیِ ممنوعهٔ آنها) و به هر قیمتی چه با اینگونه مزخرفات و یا گزارشهایِ دروغین بالینی تلاش میکرد که قصّهٔ آدم و حوّا را به ماتحت مردم فرو کُند و برایش ریشه های روانشناسانه ببافد.
      «آدم و حوّای شما» از جنسِ استثمار و مزخرفاتِ مارکس با جرح و تعدیل است.
      شما به احتمالِ زیاد به «حکمتیست ها» تعلّق دارید و پیشنهاد میکنم که مقالهٔ «زمانی که حماقت فضیلت نامیده میشود» را در این وبلاگ بخوانید.
      شما به هیچیک از پرسشهای من پاسخ ندادید و باز هم به مزخرفبافیهای بی اساس و بدونِ مدارکِ تاریخی و بر اساسِ «حدس و گمان» ادامه دادید.
      نظرِ بعدی شما به خاطرِ اتلافِ وقت منتشر نخواهد شد.
      توصیه:
      ۱- «جورج ادوارد مور» را فراموش نکنید.
      ۲- مقالهٔ «زمانی که حماقت فضیلت نامیده میشود» را نیز بخوانید.

      حذف
    2. چند جمله ای نیز برای شما که ادّعای بررسی بر اساس روابط طبیعی دارید بنویسم:
      ۱- کودکِ انسان مانندِبچّه گربه نیست که مادرش پس از زایمان او را لیسیده نَلیسیده بر روی در و دیوار و پشت بام آفتاب بالانس مهتاب بالانس بزند.
      ۲- کودکِ انسان موجودی بسیار ضعیف است که اگر ۵ روز از او مراقبت نکنی؛ توی مدفوغ خودش خفه میشود.
      ۳- کودکِ انسان؛ مدفوغ خودش را میخورد. امّا حیواناتِ دیگر نمیخورند.
      ۴- بیشترِ حیوانات نسبت به کودکانِ خود «مهرِ مادری» و «پدری» دارند. این مهر مادری و پدری شاید یکی از دلایلِ تداوم واحدی به نامِ خانواده باشد.
      ۵- انسان از آن دسته از موجوداتی است که «عاشق» میشود و در دورانِ عشق و عاشقی؛ هر دو جنس (نر و ماده)نسبت به طرفِ مقابل احساس مالکیّتِ انحصاری دارد.

      اگر شما خیلی پایبند به «تحلیلهای طبیعی» و «رئالیستیک» هستید؛ همین چند مسئلهٔ «رئالیستیک» را بچسبید و تلسکوپ دود گرفته و زنگ زدهٔ تان را به دهها هزار سال پیش زوم نکنید.
      امّا اگر میخواهید به «شِر و وِر بافتن» ادامه دهید؛ بروید «بالاترین».

      حذف
  7. کژدم عزیز

    بهتر است قوانینی حداقلی برای حفاظت حیوانات و مجازات کسانی که آنها را زجر می‌دهند بوجود آید. در ایران کمتر از حیواناتی انسان نما وجود دارند که بخاطر لذت یا بیماری روانی، حیوانات را شکنجه می‌کنند.
    شکستن دست و پای گربه و سگ و قطع پنجه پلنگ و پاره کردن شکم بچه خرس را این قوم مریض بارها بصورت مستند ضبط کرده و به آن افتخار می‌کنند.
    گرچه گاهی نیروهای اطلاعاتی برای گیج کردن مردم از این تکنیک استفاده کرده‌اند باید بگویم مشکل حقیقی است و بیشتر این جانیان به هیچ جا وصل نیستند.
    کار به جایی رسیده که در چندین مورد حامیان حیوانات خانگی و دشتی را به قتل رسانده اند تا دیگر کسی به فکر مراقبت از موجودات زنده نباشد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوکچه گرامی
      البتّه که چنین قوانینی تدوین خواهند شد.
      امّا من (کژدم) در مقامی نیستم که به همهٔ جزئیات بپردازم. زیرا اگر چنین قصدی داشته باشم؛ باید به دنبالِ «چکمه ها»یی بگردم که اندازهٔ پاهایم باشد و ادّعایِ «رضاخانی» کُنم.
      تمامیِ تلاشِ من این است که یک «شالودهٔ کُلّیِ حکومتی» را برایِ آینده پیشنهاد کنم.
      لذا بگذارید قوانین و جزئیّات را دیگران تدوین کنند.
      من (کژدم) تلاش میکنم که مانندِ یک «بَلَد» (راهنما) باشم و هیچگونه ادعایی بیش از این ندارم. تمامیِ تلاشِ من این است که آنهاییکه به ستوه آمده اند؛ «گربه» را به جایِ «خَز» اشتباه نگیرند.

      حذف
  8. شنیدیم که تهران را بویِ «گُندِ اسلام» گرفته است. بویِ «گند» در اطرافِ «مقعدِ مطهّر خمینیِ سگ تبار» بیشتر به مشام می رسد.
    گویا این بویِ «گند» به «پاستور» نیز رسیده و خاطرِ آن «الاغِ فرزانه» را که از درونِ «کُسِ ننه اش یاعلی میگفت» را آزرده نموده است.
    این «کافر» پیشنهادی برای رفعِ «بویِ گندِ بهشتی» دارم.

    الاغهایِ اسلامگرا به احتمال قوی در «حلیةالمتّقین» دعایی برای رفعِ «بویِ گندِ اسلام» نخواهند یافت.
    لذا بهتر است به به پیشنهادِ «کژدم فرزانه» گوش بسپارند.

    در اطرافِ هر یک از آن ۲۸ نقطه «تلّ هایی از ذغال چوب» قرار دهید تا بویِ گندِ امپراتوری اسلامِی را کاهش دهد.
    مشکل را ۱۰۰٪ حلّ نخواهد نمود؛ امّا میتواند ۷۰٪ کاهش دهد.
    باور ندارید؟... به جایِ جلق زدن با قرآن و حلیةالمتّقین؛ این روش را امتحان کنید.

    پاسخحذف
  9. با درود.. چرا شما این ثروت امروزی و آینده دار بدن انسان های محکوم به مرگ که یا آنها که لایقش هستند در صورت برخواستن ایران نمیگویید..اینهمه کشتند و خاک کردند و کرم ها خوردند و یا روز زمین بود و لاشه خاران هم شرکت کردند..با این حجم از مقیاس حذف میتوان نه تنها شهروندان ایران فردا را از پیوند اعضا بی نیاز کرد..بلکه میتوان بانکی پر برای فروش بین المللی باشه.. و گفتم آینده؛ میشه آنها را در مراحل پایانی درست کردن یک دارو و تاثیرش رو بدن انسان ها رو روشون آزمایش کرد..و همینطور دانشمندانی که بدنبال درمان و ریشه کنی بیماری هایی مانند انواع سرطان و ایدز و .. از این قشر استفاده کنند.

    پاسخحذف
  10. امروز دکتر سیامک شجاعی متلک خوبی به سید دیبا انداخت گفت این اقا فقط منتظر یک حادثه مثل ازادی کروبی یا موسویی هست تا زود رنگ کرواتش رو سبز بزنه...تمام....کاش ما هم یکی مثل گوایدو داشتیم...خدایی بد قحطی تو این مملکت در همه زمینه ها اومده

    پاسخحذف