۱۳۹۲ آبان ۱۸, شنبه

گفتگویی از نوعی دیگر (بخش سوم)

در بخش پیشین به صورتی خلاصه وار تا میانهٔ راه پیش آمدیم. من میدانم که خوانندگان گرامی با پوست و استخوان خود این مسئله را درک میکنند و حتی اگر از نظر اعتقادی که ریشه در تفکرات گذشته (فرهنگ انسان نماها) دارد؛ با روند حذف شدن انسان نماها مشکل داشته باشند؛ نمیتوانند وجود این موجودات را نادیده بگیرند؛ زیرا این موجودات اکثریت جامعهٔ دروغین و موسوم به «جامعهٔ انسانی» را تشکیل میدهند. گویی که شاخهٔ رویش انسان را خزه ها و سرخس ها و شته ها و موریانه ها پوشانیده باشند.
میگویند که خداوند جهان را در ۶ روز آفرید و من میگویم که بسیار با عجله آفرید و اشتباهات مهندسی زیادی داشت و تقریباً چند هزار سال است که «انسان» در حال کشف و رفع اشتباهات خداوند نخستین است و به کلامی دیگر «انسان» خدای نوین است و مشکلاتی که با آن سر به گریبان است بسیار مهم تر از مشکلات «خداوند عجول» هستند. من خدایان نوین را به احترام و پاسداشت «طلایه داران ظهور انسان» که زبان را آفریدند؛ درمان و شیوهٔ تحقیق را آفریدند؛ «شمن» می نامم. شمن هرگز بوی تهوع بر دهان ندارد و تنها از «شناخت» لذت میبرد و به همین خاطر نام او «شمن» (بینندهٔ آنچه که دیگران نمیبینند) است.
دیاگرام را بار دیگر منتشر میکنم تا نیازی به بازگشت به بخش پیشین نباشد؛ هر چند که بخش های پیشین؛ مانند پله هایی هستند که ما را به این بخش میکشانند.




اکنون زمان بررسی نیمهٔ سمت راست تصویر رسیده است. ۳۴ درصد جامعهٔ «انسان سانها» را موجودات باهوش تشکیل میدهند درجهٔ هوش آنها به صورت تقریبی میان ۱۰۰ تا ۱۱۵ متغیر است. این بخش از موجودات هم زبان همدیگر را میفهمند و هم زبان ۳۴ درصد مادون خویش را. بیشتر مهندسین؛ اساتید دانشگاهها؛ آموزگاران رده بالای مدارس؛ بنیانگذاران و یا وارثین موفق موسسات تجاری و خدماتی؛ پزشکان عمومی و متخصص؛ دندانپزشکان (متخصص یا عمومی)؛ حقوقدانان؛ در این بخش قرار دارند. این بخش از جامعهٔ «انسان سانها» بخشهای مهمی از «قدرت اجرایی و خدماتی» را در دست دارند و به عنوان افسران میان پایه و دون پایهٔ اجرایی و مدیریت مشغول کار هستند؛ اما همچنان به عنوان «تابع» معادلهٔ «هوش برتر» ایفای نقش میکنند و نقشی آفریننده ندارند.
بخش دوم در سمت راست دیاگرام؛ تقریباً ۱۴ در صد جامعهٔ «انسان سانها» را تشکیل میدهند و درجهٔ هوش آنها میان ۱۱۵ تا ۱۳۰ در نوسان است. این موجودات مجموعه ای از شارلاتانها؛ سیاستمداران برجسته؛ طراحان اجرایی؛ افسران ارشد اطلاعاتی و جاسوسی؛ افسران کار آمد و ارشد نظامی؛ گردانندگان سیاستهای کلان اقتصادی؛ مدیران اقتصاد کلان؛ کارکنان مراکز تحقیقاتی و و مطالعات استراتژیک... را تشکیل میدهند. این دسته از «انسان سانها» به تنهایی کارایی ندارند و باید به صورت گروهی کار کنند تا وزن فکری شان بالا برود. این دسته از «انسان سانها» نقش «پادو های اجرایی» دستهٔ برتری را که ۲ درصد جامعهٔ «انسان سانها» را تشکیل میدهند را بر عهده دارند. درجهٔ هوش این دسته میان ۱۳۰ تا ۱۴۵ در نوسان است؛ اساتید برجستهٔ دانشگاهها؛ تدوین کننده های استراتژیهای کلان؛ مخترعین  و نظریه پردازان (در حد نظریه های خام) و نو آوران در این دسته جای میگیرند و از درجهٔ ۱۴۰ نشانه هایی از «انسان» را بروز میدهند.
میگویند که «سالوادور دالی» نقاش و طراح برجسته و بنیانگذار سبک «سوررئالیسم» در هنرهای تجسمی؛ کاغذها و بومهای نقاشی سفید بسیاری را بدون آنکه نقشی بر آنها نهاده باشد؛ امضاء کرده بود و هنوز دلیلی برای این کار او یافت نشده است و از سوی دیگر پیدا کردن نقاشی های اصلی  وی بسیار مشکل است و «سالوادور دالی شناسان» (گروهی از احمقها و شارلاتانهای جویای افتخارات مجانی) نمیتوانند بفهمند که کدام یک از آثار اصلی و یا تقلبی است. بعضی ها نیز زوج او را متهم میکنند که برای ثروتمند شدن آن کاغذهای سفید و امضاء شده را فروخته است. اما من صدای خنده های سالوادور دالی  در زمان امضای آن کاغذ پاره ها را هنوز میشنوم؛ این کاغذهای سفید امضاء شده؛ بزرگترین شاهکار هنری سوررئالیستی سالوادور دالی هستند و به این ترتیب «جویندگان افتخارات مجانی» و «شارلاتانها» و «بوزینگان مقلد» و «سالوادور دالی شناسان دلقک» را به تصویر کشید و دور باطل  زندگی سراسر نکبت این گروه از «انسان سانها» را تنها با امضا کردن کاغذ پاره ها به تصویر کشید. سالوادور دالی «نیچهٔ عرصهٔ هنرهای تجسمی است.».

کژدم

۵ نظر:

  1. درود
    بی صبرانه منتظر دنباله این نوشته خوب شما هستم.

    پاسخحذف
  2. گژدم گرامی آیا شما به آثار سالوادور دالی علاقمند هستید ؟ از انجا که شما از نوعی دیگر می بینید، آثار دالی را چگونه می بینید؟ منظورم این است که دیدگاه یا بهتر بگویم توصیف شما را ازآثار دالی دوست داشتم بدانم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      بله من به آثار سالوادور دالی علاقه مندم. موضوع بررسی و اظهار نظر در رابطه با سالوادور دالی بسیار پیچیده تر از نظر دادن در رابطه با حماقتهای فلسفی ابو علی سینا و یا ابو ریحان بیرونی ست. در کلّ میتوانم بگویم که سالوادور دالی رویش یک شاخه بر روی شاخهٔ تناور اندیشه ای است که فردریک ویلهلم نیچه کاشف و نخستین پیامبر آن بود. سالوادور دالی نه به عنوان «مقلد نیچه» بلکه به عنوان کسی که در رابطه با «انسان سانها» به درکی مشترک با نیچه رسیده است؛ زندگی تکراری و بازتولید تصورات ساده ای که از زمان و مکان و مفهوم غریزی زندگی دارند و غیر از آنرا بر نمیتابند و بر تکرار حیوان وار آن اصرار میورزند؛ کاخهای مرتفعی که بر پایه های لرزانی مانند پاهای بلندعنکبوت بنا شده اند؛ فیلهایی که پاهایی عنکبوتی دارند؛ سرهایی که در تمامی سوراخهای آن مرگ و دلمردگی کهن اسکلت مردگان به چشم میخورد. تصاویری که انعکاس دیگرگونه و خیالی واقعیتها هستند و در پایان راه سالوادور دالی همان جملهٔ مشهور نیچه را در رابطه با «آفرینندگی» تکرار میکند و میگوید که مفاهیم و کلمات و جملات را با هم ترکیب کنید تا شاید مفهومی نوین بدست آید و از آفرینندگی نهراسید. البته اینجا جایی نیست که در رابطه با نیچه و سالوادور دالی با گستره ای درخور آنها پرداخت و گرنه ما نیز به نیچه شناس و سالوادور دالی شناس تبدیل خواهیم شد (یعنی دلقکهای پرکاری که چیزی برای گفتن ندارند مگر نشخوار گذشته ها؛ یعنی شنا کردن بر خلاف آنچه که پیام آوران آفرینندگی در پی آن بودند).

      حذف
  3. کژدم گرامی! آیا استعداد و هوش ذاتی و ژنتیک است یا نتیجه پرورش در محیطی خاص است?? تجربه شخصی من می گوید کسانی که مادر یا پدر اخمق دارند گاهی اوقات برخلاف انها بسیار با هوش جلوه می کنند و یا پدران و مادران ضعیف فرزندانی قوی از نظر مهارتهای اجتماعی و یادگیری پرورش می دهند و پدران و مادران قوی فرزندانی بی لیاقت. حتما دیده اید که اکثر فوتباليستهاي پر اوازه فرزندان بسیار دست و پا چلفتی در فوتبال تربیت می کنند. با این بحث ميخواهم نقش ژنتيك و محيط را و اندازه تاثيرگذاری هر کدام را بدانم. ایا شما در این زمینه مطالعاتی دارید و اصلا در این بحث شما مي گنجد و یا جداگانه به آن خواهید پرداخت. البته نمیخوام بحث را منحرف كنم چون فوق العاده بحث اصلي جذاب است. اكبر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اکبر گرامی در ادامهٔ این بحث به همهٔ این مسائل پرداخته خواهد شد اما به طور خلاصه میتوانم بگویم که تمامی عوامل نامبرده از قبیل وراثت ژنتتیک و محیط رشد و آموزش و پرورش در تولید محصول نهایی موثر هستند و مسئلهٔ وراثت ژنتیکی تنها یکی از پارامترهاست ؛ هرچند که شاید مهم ترین پارامترها باشد.

      حذف