۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

سوریه ؛ نگاهی دیگر .... ( بخشی در رابطه با گاه شمار سوریه)

سوریه گام به گام به سوی شرایط «باتلاق» شدن پیش میرود و با توجه به موقعیت و نقش استراتژیک آن در منطقه سرنگونی رژیم «خاندان اسد» برای تمامی همسایگانش «تلخ و شیرین» خواهد بود. قدرتهای اروپایی و آمریکا و حتی اسرائیل هنوز در رابطه با «دشمن دوست داشتنی» به سیاست «ملچ مولوچ» ادامه میدهند اما در داخل سوریه یک نبرد در جریان است و از هر دو سوی یعنی «مردم» و «حکومت» هیچ ملچ و ملوچی در کار نیست و هر دو طرف بسیار جدی هستند. اکنون حکومت نظامی پنهان خاندان اسد به سوی «حکومت نظامی برهنه» پیش میرود و مردم نیز آرام آرام دست به سلاح میبرند. شدت جریان رشد جغرافیایی جنبش مردم سوریه در روزهای اخیر جهش شدیدی داشته است و حکومت اسد اکنون حتی از کوچکترین تجمعات نیز با گلولهٔ جنگی پذیرایی میکند و ارازل شبه نظامی خود به نام « گروه شبّیحه» را با حکم تیر برای کشتن به میدان گسیل داشته است که برادر سوم «نیروهای بسیج» و «فدائیان صدام» در نوع خود میباشد. بستن راهها و گلوگاههای تردد بین شهری و عدم رساندن خدمات درمانی به زخمیها نشان از ترس بی حد رژیم دارد. طبق شنیده های تایید نشده (البته بعدها تایید خواهد شد)؛ در درون ارتش «اعدام» هایی صورت گرفته است که نشان از بی ثباتی در میان نیروهای نظامی در رابطه با «دفاع از خاندان اسد» میباشد؛ خبری که بشار اسد از شنیدن آن احتمالاً روزی ده بار شلوارش را عوض میکند.
از عوارض جانبی شدت گرفتن تنشها در سوریه میتوان به مقالهٔ ۷.۶ متری ( با توجه به صفحهٔ نمایشگر کامپیوتر من) آقای «رضا تقی زاده» اشاره کرد که کیفیتش را باید با متر اندازه گرفت و در واقع بیان وقایع اتفاقیه است.
اگر در روزهای اخیر از «عربده کشی های نظامی» مجلس و مخصوصاً روح الله حسینیان گوش منطقه کر شد؛ باید گفت که این عربده کشی «مربوط به بحرین» نبوده است و پاسخگوییهای تهدید آمیز و البته غیر مستقیم عربستان سعودی توسط سفیرش در مصر و پاسخ متقابل کمیسون امنیت مجلس رژیم اوباشان نیز ( اینجا ) تنها فرستادن پیغامهای «انگار آفرینانه» و دادن «آدرسهای غلط» طراحی شده از طرف سیستم اطلاعاتی و حفاظت اطلاعات رژیم اوباشان حاکم بر ایران میباشد که سفیر بیچارهٔ عربستان نیز در تله افتاد و مجبور به «تهدید نظامی متقابل» گردید. اگر مسئلهٔ بحرین به تنهایی اتفاق می افتاد شاید میشد که این عربده کشیهای نظامی را در آن راستا تعبیر نمود؛ اما داستان اصلی این است که «اهمیت بحرین» در کنار آنچه که در سوریه میگذرد دیگر رنگ باخته است. همانگونه که پیشتر نیز گفته ام مسئلهٔ بحرین از نظر رژیم دیگر تمام شده به حساب می آید و تنها به عنوان یک «پروندهٔ همچنان باز» از روی میز به درون «کشوی میز» نقل مکان نموده است تا در صورت امکان به روی میز بازگردانیده شود. اساساً احمقانه است که فکر کنیم رژیم به دنبال «حفظ آفتابه» به بحرین و یا سایر امیر نشینها حمله کند در حالی که «سوریه در آتش میسوزد». اما آنچه که بعد از این «عربده های جنگی» رخ نمود؛ مسئلهٔ «تغییر در آرایش نظامی جغرافیایی ارتش» بود. اینکه ارتش میخواهد در تمامی مناطق مرزی استقرار یابد نشانهٔ آرایش نظامی تدافعی  رژیم با محاسبهٔ احتمالات وقایع نظامی بعد از «سرنگونی خاندان اسد» میباشد و البته این احتمال هم وجود دارد که برای سپاه پاسداران وظایف جدیدی تعریف شده است که مجبور به ترک مناطق مرزی و چه بسا خروج به بیرون مرزها باشد و ارتش موظف است که این «خلاء» را پر کند. این خروج نظامی تنها میتواند از مسیر مرزهای ایران و عراق انجام پذیرد و صد در صد از طرف نیروهای آمریکایی مستقر در عراق نیز رصد خواهد شد. البته این مسئله را از این جهت عنوان کردم که چیزی از قلم نیفتاده باشد و گرنه «رژیم» به خوبی میداند که اگر سوریه برای او «نقش حیاتی» دارد برای دیگران هم همان نقش را دارد. لذا اگر نیروهای سپاه برای ماموریتهای نظامی برون مرزی گسیل شود باید به یک «جنگ پیش رس همه جانبه» تن در دهد؛ که در شرایط فعلی احمقانه است.
مسئلهٔ دیگری که همگان به عنوان یک خبر «اقتصادی» از کنار آن گذشتند؛ ماجرای به حراج گذاشته شدن بخشی از طلاهای بانک مرکزی بود که از نظر من فروش این طلاها نشان از شروع تامین بودجه برای یک «کار بزرگ» را دارد و تنها برای کنترل بازار طلا و یا جمع آوری نقدینگی برای مقابله با تورم نبوده است. این کار بزرگ میتواند «وظایف جدید» سپاه پاسداران باشد. از نظر شخص من این کار بزرگ ایجاد «پروژه های دفاعی» جدید در درون میهن و  سازماندهی نیروهای وابستهٔ شیعی در عراق و همچنین نقل و انتقالات حزب الله لبنان و چه بسا کمک به خاندان اسد هم  باشد که بسیار پر هزینه خواهد بود.

سیاست ملچ مولوچ غربیها:

کشورهای غربی تا زمانی که نتوانند در کنترل بحران سوریه نقشی داشته باشند؛ به صورت جدی وارد عمل نخواهند شد و ترجیح خواهند داد که «دشمن دوست داشتنی» همچنان در قدرت باقی بماند. سیاست ملچ مولوچ تا زمانی ادامه خواهد یافت که نیروهای اپوزیسیون سوریه اهداف سیاسی برون مرزی خود را آشکار سازند و اکنون تمامی قدرتهای منطقه و همچنین کشورهای غربی در حال تلاش برای ارتباط گیری و تاثیر گذاری بر جنبش مردم سوریه و جهت دادن به آن هستند و تا این روند به پایان نرسد به غیر از «ملچ مولوچ» صدایی به گوش نخواهد رسید.

سیاست رژیم اوباشان مقدس:

رژیم حاکم بر ایران تنها میتواند ۳ گزینه را دنبال کند :

۱- شرکت فعال در سرکوب مردم سوریه؛ به امید حفظ رژیم خاندان اسد که به خودی خود درجهٔ بالای «ریسک» درگیر شدن در یک جنگ «پیش رس» را در خود نهفته دارد و مواضع اتخاذ شدهٔ اخیر از سوی امیر نشینها و کشور عربستان نشان از یک «سمبهٔ پرزور» دارد. لذا ریسک از دست دادن بسیاری از نیروها در بیرون از مرزها و نهایتاً شریک شدن با « طرف بازنده»تنها احتیاج به حماقت دارد و عواقب بعدی آن نیز اصلاً به سود رژیم ایران نخواهد بود.
۲- شرکت فعال برای برون رفت از بحران سوریه و بیرون کشیدن تمامی داراییهای خود «اعم از نفرات و ادوات» از مناطق بحرانی کنونی و مناطق بحرانی آتی مانند لبنان.(عقب نشینی منطقی برای حفظ خود)
۳- گسیل کردن نیرو به لبنان و آغاز درگیری با اسرائیل برای بوجود آوردن بحران در کنار بحران سوریه که در شرایط کنونی حاکم بر لبنان؛ باید در دو جبهه بجنگد : الف- اسرائیل   ب- مردم لبنان؛ لذا این احتمال نیز منتفی به نظر میرسد مگر آنکه خامنه ای گوشهایش زیاده از حد دراز شده باشد.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر