۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

تحلیلی بر هنر دیپلماسی و تحریمهای جدید

زمانی که سخن از گفتگوهای دیپلماتیک میشود؛ شاید چنین به نظر آید که رژیم اسلامی حاکم بر ایران و ۶ قدرت جهانی؛ بهترین و عاقلترین سخنوران خویش را که با مسائل مربوط به حقوق بین الملل آشنا هستند را به میدان مذاکرات میفرستند تا بنشینند و با همدیگر آنقدر سخن بگویند و اینرا میخواهم و آنرا نمیخواهم بگویند؛ تا اینکه بالاخره مسائل فیمابین به شادی و خوشی حل شود. اما اینگونه نیست. آنچه که حقوق بین الملل نامیده میشوند تنها نوشته هایی بر روی کاغذ هستند و تا زمانی اعتبار دارند که توازن قوا به هم نخورده باشد؛ زیرا آخرین نسخهٔ آن دقیقاً قرار دادی است که برای پایان بخشیدن به آخرین مناقشات بر روی آنها توافق به عمل آمده است. یعنی زمانی که توازن قوای جدیدی بوجود آمده است و تا زمانی اعتبار دارد؛ که توازن قوا به همان شکل بماند و گرنه زمانی که توازن قوا دیگرباره به هم بخورد نتیجهٔ آن جنگ در فازی بالاتراز مذاکرات دیپلماتیک خواهد بود. از طرفی دیگر حقوق بین الملل به خاطر قراردادی بودن آنها قابل معامله هستند. زمانی که مذاکرات آغاز میشوند؛ نشانگر این است که توازن قوا اندکی تغییر نموده است و مذاکرات میتوانند آنرا دوباره با قراردادی نوین به حالت قبلی در آورند و حالت نوین توازن؛ لزوماً مانند مرحلهٔ قبلی نخواهد بود.
زمانی که از توازن قوا سخن میگوییم در واقع به شرایطی اشاره داریم که اهرمهای فشار گوناگونی که هر ملت و کشوری دارای آنها هستند؛ در محاسبات کلی؛ به کیفیتی نیست که بتواند طرف و یا طرفهای مقابل را به زانو در آورد. هر چند کاستیها و کمبودهایی در یک طرف و برتریهایی در طرفهای دیگر موجود است ولی ارزش آنرا ندارند که موجودیت شرایط حاضر را به خطر اندازند. اما زمانی که برتریها و کاستیها شدت گرفتند؛ زمان آن رسیده است که حقوق بین الملل؛ دوباره تعریف شوند و اگر بر سر میز مذاکرات نتوان پیروز شد؛ قضاوت نهایی به میدان نبردهای نظامی سپرده میشود.
لذا آنانی که بر سر میز مذاکره مینشینند؛ در پشت کلمات و جملات زیبا و منطقی سنگر نمیگیرند و اهرمهای فشار خود را بر روی میز مینهند و تلاش میکنند تا با نمایش قدرت که خود نوعی از کاربرد آن است؛ در نوشته های پیشین تغییراتی را بوجود آورند و در واقع بازی پیچیده ای که میتوان آنرا ترکیبی از شطرنج و پوکر نامید آغاز میشود. برندهٔ مذاکرات لزوماً آن کسی نیست که اهرمهای فشار قدرتمند تری در دست دارد؛ بلکه داشتن اطلاعات درست  و طراحی استراتژی مذاکرات نقش بسیار مهمی در نتیجهٔ کار خواهد داشت.برای روشن شدن بیشتر قضیه چند مثال عملی را ذکر میکنم تا نوشته های بالا قابل هضم تر شوند.
آقایان محسن مخملباف و محسن سازگارا؛ که در جنبش سال ۸۸ نقش ژنرالهای ستاد فرماندهی را بازی میکردند؛ در یک شوی صوتی تصویری؛ اعلام کردند که همه چیز به خوبی پیش میرود و آقای مخملباف هم با پارلمان اروپا وارد مذاکرات دیپلماتیک شده است. زمانی که جنبش سازمانیافته و فراگیری وجود نداشت و جنبش محدود به چند استان میشد و رهبری آن نیز « پلورال» بود؛ چنین سخنی؛ یک دروغ آشکار است؛ زیرا نخستین شرط گام نهادن به مذاکرات دیپلماتیک؛ داشتن اهرمهای فشار است. اما این سخنان به خاطر عدم آگاهی بسیاری از جوانان؛  تبدیل به یک امر پذیرفته شده گردید. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده بود؛ سخنرانی آقای مخملباف در پارلمان اروپا بود و نگاه پارلمان اروپا به سخنان ایشان؛ در حد نگاه مشتری به مواد خام بود. (مواد ناپرورده ای که باید پرورده شوند).
این قضیه را شاهزاده رضا نیز در سفر اخیر خود به اروپا تکرار کردند و نام پر طمطراق مذاکرات دیپلماتیک بر آنها نهاده شد. اما واقعیت موضوع این است که هم در زمان آقای مخملباف و هم اینک از طرف شاهزاده این ملاقاتها در حد تسلیم تقاضانامه  بوده است و نهادن نام مذاکرات دیپلماتیک بر اینگونه فعالیتها نمیتواند واقعیت را تغییر دهد. مگر آنکه خوشباورانی پیدا شوند و بخواهند خود را بفریبند. لب مطلب و جان کلام آقایان محسن مخملباف و شاهزاده رضا؛ دو جملهٔ همسان  بودند. نخستین میگفت که به مذاکرات هسته ای اهمیت زیادی ندهید و به اجرای حقوق بشر در ایران توجه نمایید و دومی میگوید که به جای بمباران کردن ایران به ما کمک کنید و یا اینکه حق انتخابات آزاد ما را به رسمیت بشناسید. بقیهٔ داستان تنها غوغا سالاری و اجرای سخنرانیها و مصاحبه های هالیوودی هستند و هیچ یک از آنها ارزش کاربردی ندارند و مبارزان میتوانند هم مصاحبه ها و سخنرانیهای سال ۸۸ و هم سخنرانیها و مصاحبه های کنونی را به عنوان یک ناظر سیاسی بیطرف نگاه کنند و توخالی بودن ادعا ها را به روشنی ببینند. حتی در مورد گروههای انقلابی سوریه که دارای سربازان مسلح میدانی در میدان نبرد هستند؛ بسیار زود است که از مذاکرات دیپلماتیک سخن بگویند. تمامی سیاستمداران استخواندار میدانند که اگر با کسی که وارد مذاکره میشوند دارای اهرمهای قدرت نباشد؛ تنها به فروش نسیه و وعده هایی موکول به بعد از روی کار آمدن؛ بسنده خواهد نمود ( به معنایی دیگر پیش فروش آنچه که شاید به دست آورد و شاید هم نه.) و این یک نوع معامله بر سر هیچ است و بر روی آینده ای نامشخص نمیتوان سرمایه گزاری نمود. به همین خاطر نیز نه آقای مخملباف و نه آقای رضا به هیچوجه جدی گرفته نمیشوند و این ملاقاتها شاید حتی ارزش گرفتن عکس یادگاری هم نداشته باشند.

تحریمهای جدید و مذاکرات هسته ای

اکنون رژیم اسلامی مانند همیشه تمامی دار و ندار خود را که اهرمهای فشار واقعی هستند و یا میتوانند باشند و یا بلوف های توخالی هستند را بر روی میز مذاکرات گذاشته است و گردش حرکت چشمهای نگران مذاکره کنندگان رژیم اسلامی ترسیمی از حرکتهای چین و روسیه است و تنها چیزی که برایشان اهمیت درجه اول را دارد؛ ماندن بر سر کار است. گروه مذاکره کنندهٔ رژیم؛ ظاهراً میخواهد طوری وانمود کند که با دیپلماسی فعال؛ روسیه و چین را متقاعد کند که منافع استراتژیک آنها سطوح مشترک وسیعی دارند. در حالی که هم چین و هم روسیه بنا بر تواناییهای بالای خود میتوانند در مذاکرات پنهانی که با گروه ۵+۱ دارند؛ از حاکمیت اسلامی ایران به عنوان اهرم فشار استفاده نمایند و اگر چین و روسیه را از معادله حذف کنیم؛ مذاکرات رژیم اسلامی ایران؛ بی شباهت به سخنرانی مخملباف در پارلمان اروپا و یا مصاحبهٔ شاهزاده رضا با رادیو اسرائیل نخواهد داشت و شاید حتی نتایج بدتری هم داشته باشد. زیرا آن دو نفر خودشان هستند و شناسنامهٔ شان و مقداری وعده و وعید پیش فروش کردن حقوق ملی و پذیرفتن نسخهٔ جدید حقوق بین الملل. اما آنچه که رژیم اسلامی باید از دست بدهد؛ کاملاً نقدی است و هر آنچه را که تاکنون ساخته اند؛ نه تنها باید تقدیم قدرتهای بیگانه سازند؛ بلکه باید چنین فکر کنند که گویی هرگز صاحب آنها نبوده اند و تنها اجازهٔ ساختن آنها و به هدر دادن اموال ملی را داشته اند و محصول نهایی مال کسان دیگری است و بسیار هم داغ است و دست و دهان را میسوزاند. 
تحریمهای جدید شامل موارد زیر میشود:
۱- تحریم بانک مرکزی.
۲- تحریم کشتیرانی که مبداء و مقصد آنها ایران باشد.
۳- تحریم هوایی کامل شرکتهای حمل و نقل هوایی که مبداء و مقصد آنها ایران باشد.
تمامی شرکتهای دولتی و یا خصوصی که این تحریمها را بشکنند؛ مورد تحریم و جریمه های کلان قرار میگیرند.
در کنار اینها ساختن دژهای تدافعی و تهاجمی نظامی و تسلیح کشورهای همسایهٔ ایران و دهها اهرم فشار دیگر؛ جایی برای حرکت به هیئت رژیم اسلامی نمیگذارد و تنها باید چشم امیدشان را به چین و روسیه بدوزند همانگونه که دیگران نیز چشمشان را به نمایندهٔ مجلس آلمان و یک دیدار غیر رسمی و یا یک مصاحبه با رادیو اسرائیل دوخته اند و نتیجه نیز طبعاً همسان خواهد بود و هیچ دست آوردی نخواهد داشت؛ مگر چند عکس یادگاری برای گذاشتن در وبسایتها.
مشکل دیگر این است که شاید بسیاری از نیروهای شبه سیاسی چنین وانمود کنند که اگر رژیم اسلامی حاکم بر ایران سرنگون شود؛ این تحریمها از میان خواهند رفت. این نیز کاملاً اشتباه است. زیرا این تحریمها نه فقط برای به زانو درآوردن رژیم اسلامی؛ بلکه برای کنترل بحران ناشی از سرنگونی رژیم کنونی نیز در نظر گرفته شده اند.حاکمیت بعدی ایران؛ هر گروه و اندیشه و مرام و مسلکی که باشد؛ بدون استثنا زیر فشار این اهرمهای فشار کنونی که هر روز بر حجم و وزن و گستردگی آنها افزوده میشود؛ خواهد ماند. من متاسفانه تا کنون ندیده ام که سازمانی و یا گروهی و یا نهاد و انجمنی؛ به موشکافی و تجزیه و تحلیل در این مورد  پرداخته باشد و همگان خود را به خواب خرگوشی زده اند و از سیاسی بودن تنها تورم رگهای گردن را یاد گرفته اند و خود را تنها در رگهای گردنشان خلاصه نموده اند و فکر میکنند که با شعارهای توخالی همچون: امروز فقط اتحاد. کاری از پیش خواهد رفت. زهی تاسف.

پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده تندر

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر