۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

سکولاریسم از دید آقای رضا پهلوی و حسن شریعتمداری

در این گفتگو شاهد مسائل زیر خواهید بود:
۱- تلاش آقای حسن شریعتمداری برای حفظ اسلام و تشیع با پروژهٔ جذب بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی (احتمالاً سبزهای مذهبی) و بخشهای دیگری که نمیخواهند در صورت شکست رژیم و سرنگونی آن شانس خود را برای ادامهٔ حیات سیاسی و ادامهٔ حکومت از دست بدهند. در واقع حسن شریعتمداری نه برای دموکراسی و جمهوری دموکراتیک و سکولاریسم؛ بلکه برای تشکیل یک جبههٔ اسلامی-شیعی جدیدی وارد میدان شده است تا تمامی جنایتکاران رژیم اسلامی را به عنوان آنهایی که از اصل ولایت فقیه توبه میکنند ولی در پی ادامهٔ حاکمیت اسلامی به نوع و شکلی دیگر هستند؛ در یک جبههٔ شیعی و ضد ایرانی گرد آورد. تمامی دروغها و اراجیفی که ایشان در آغاز و میانهٔ برنامه در رابطه با تشیع و اسلام و فرق تشیع و تسنن میبافند؛ در پایان سخن ایشان به این نتیجهٔ مشعشع می انجامد که همانگونه که خود اظهار میدارند؛ در پی نجات بخشی از رژیم و به اصطلاح خودشان بازندگان رژیم است تا با گرد آوری آنان در یک جبهه به حفظ حیات سیاسی شیعه و ساختارهای مذهبی قم و سایر مراکز مشابه تلاش نمایند و تمامی بازی را یکسره نبازند.
۲- تعریف آقای رضا پهلوی از سکولاریسم به خاطر پذیرفتن ساختارهای دینی در جامعه و تنها بسنده کردن به عدم اجازهٔ دخالت آنها در حکومت؛ یک دیدگاه ناتوان و ضعیف است و در واقع سکولاریسم نیست؛ بلکه پلورالیسم است. این دیدگاه ضعیف در رابطه با سکولاریسم و برخورد محافظه کارانهٔ ایشان در گفتگو با حسن شریعتمداری منجر به عدم پاسخگویی به دروغهای حسن شریعتمداری میشود. در این گفتگو جای استاد فرود فولادوند خالی است تا تمامی تاریخ ننگین اسلام و تشیع چه از نوع کهن آن و چه نوع صفوی آنرا باز نماید و حسن شریعتمداری را سنگ روی یخ سازد.
اگر خوانندگان گرامی این برنامه را به طور کامل ببینند و آنچه را که من در گفتگوی «سکولاریسم دینی تا سکولاریسم واقعی» بیان داشته ام را نیز به طور کامل گوش کنند؛ فرق این دو دیدگاه را به روشنی خواهند دید و در خواهند یافت که آنچه که آقای رضا پهلوی به نام سکولاریسم از آن یاد میکنند و در نظر دارند؛ همان «سکولاریسم دینی» است که نهاد دین (به عنوان یک ساختار) را در کنار حکومت میپذیرند و این یک اشتباه خانمانسوز است. البته من بنا را بر خوشبینی گذاشته ام و آنها را اشتباه دیدگاهی نامیده ام  ولی میدانم که نظرات آقای رضا پهلوی ناشی از اشتباه نیست و دقیقاً آنچیزی است که ایشان از سکولاریسم کلیشه شده از سیستمهای اروپایی و آمریکا پیروی میکنند و مبلغ آن هستند.
نظرات آقای رضا پهلوی در دیدگاه هایشان؛ اشتباهات استراتژیک هستند. اما آقای حسن شریعتمداری میداند که چه میکند و در راه انجام چه کاری است و با تحقیر و طعنه ای آخوند مآبانه در آخر گفتگو به آقای رضا پهلوی میگوید که: من در پی جلب رضایت ۸۵ درصدی شما هستم. آقای رضا پهلوی در بیشترطول زمان گفتگوهای آقای حسن شریعتمداری سرشان را به علامت تایید حرکت میدادند و نمیدانستند که به سوی دام یک آخوند کراواتی کشیده میشوند. زمانی میتوان به دامی کشیده شد که گرایشهای مشترکی  وجود داشته باشند. اما آنچه که در نهایت من در این گفتگو دیدم؛ نزدیکی شدید نظرات آقای رضا پهلوی و آقای حسن شریعتمداری در رابطه با سکولاریسم است و اختلافاتی که در حین گفتگو بروز میکند؛ در رابطه با  شکل حکومتی است. هواداران آقای رضا پهلوی باید بدانند که با اینچنین دیدگاهی در رابطه با سکولاریسم که حتی آقای رضا پهلوی در اوایل سخنانشان به دخالتهای غیر مستقیم نهادهای مذهبی و احزاب مذهبی در اروپا در حکومت نیز اشاره میکنند؛ نتیجه ای به جز داشتن عناصری همچون آقای حسن شریعتمداری که در پی ساختن یک جبههٔ متحد اسلامی با همکاری بخشهای بازندهٔ رژیم کنونی اسلامی را با قدرتی بیشتر از حتی زمان پادشاه آریامهر را در کنارشان خواهند داشت و و برای آب خوردن نیز باید از قم و نجف فتوا بطلبند و یا چنان محدود شوند که هر حرکتی برخلاف نظام پنهان اسلامی (مانند زمان پادشاه آریامهر) به تخطی از قانون اساسی تفسیر خواهد شد و در مدتی کوتاه با یک کودتای نامرئی باید قدرت را دوباره به اسلامگرایان متحد شده در جبههٔ نوین بسپارند. دیدن هردو گفتگو  را برای یاران و مبارزان پیشنهاد میکنم تا مسائل کاملاً باز شوند. زیرا برای ساختن ایران فردا باید نخست بدانیم که چه میخواهیم و عواقب خواسته هایمان چه خواهند بود. 
 


پاینده ایران؛برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده جنبش تندر.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر