گروه همکاری شانگهای که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی توسط چین و روسیه بوجود آمد تا در برابر آمریکا نوعی اتحادیهٔ مقاومت تشکیل دهند؛ اکنون به عنوان نماد اتحاد چین و روسیه؛ در برابر گسترش حوزه های نفوذ آمریکا و اروپا به میدان آمده است تا برای جلوگیری از گسترش خاورمیانهٔ بزرگ به آسیای میانه؛ که حیات خلوت مشترک چین و روسیه است؛ اقدام نهایی خود را به نمایش بگذارند. اما آنچه که مسلم است؛ بنا بر تئوریهای اثبات شدهٔ نظامی؛ نیرویی که نتواند در نخستین سنگر مقاومت نماید؛ سنگرهای بعدی را نیز از دست خواهد داد. اکنون چین و روسیه؛ با تمامی مقاومتی که در برابر از دست دادن رژیم بشار اسد و متعاقب آن لبنان و عراق و رژیم اسلامی حاکم بر ایران در سنگر سوریه انجام میدهند؛ اما در عمق یافته های خود به این نتیجه رسیده اند که تنها پیشروی دشمن را کندتر سازند و پیش از آنکه دیر شود آسیای میانه را در تیول خود نگهدارند. مشکل مشترک روسیه و چین این است که در سیاستهای خارجی آنها چیزی به نام توسعهٔ اقتصادی در سرزمینهایی که در تیول آنهاست وجود ندارد. چین که رشد اقتصادی آن در مقایسه با دوسال پیش ۵۰ در صد افت دیده میشود؛ برای عقب نشینی بیشتر در عرصهٔ اقتصادی جایی به اندازهٔ سر سوزن را نیز زیاد میبیند و روسیه نیز که تنها به خاطر داشتن کلاهکهای هسته ای نقشی دلال مآبانه ای را در بازار سیاست جهانی بازی میکند؛ مانند « ماموتها» خود را نسلی منقرض میبیند و در سرمایی که در اثر وزیدن باد بهار عربی در مسکو و پکن و آسیای میانه و پاکستان احساس میشود؛ این اتحادیهٔ نیمچه نیمهٔ امنیتی آخرین سنگر پایداری را به رخ میکشد. مسخره ترین بیانیه ای که در طول تاریخ دیپلماسی صادر شده است؛ شاید بیانیهٔ پایان اجلاس گروه همکاری شانگهای باشد که میگوید: «با هرگونه دخالت نظامی بیگانگان در سوریه مخالف هستند» گویی که روسها و چینیها شهروندان سوریه هستند و کمکهای نظامی و سیاسی و دیپلماتیک آنها به رژیم اسد؛ را موضوع داخلی خود میدانند. اما این بیانیه پیامی پنهان را نیز در خود دارد و آن اینکه: سوریه و لبنان مال شما... ولی دست از آسیای میانه بردارید. اما پیش از صادر شدن این بیانیه؛ خانم هیلاری کلینتون؛ آوازی تهاجمی سرداد و گفت: روسها باید از آبخازیا و اوستتیای جنوبی خارج شوند.بازهم معنی دیگر این پیام این بود که اگر روسها میخواهند همه چیز را از دست بدهند؛ اشکالی ندارد ولی اگر حفظ حاکمیت بر اوستیا و آبخازیا را ترجیح میدهند؛ بهتراست که در مورد سوریه(یعنی خاور میانه) کوتاه بیایند و به فرایند شکوفایی اقتصادی در خاورمیانهٔ بزرگ بپیوندند.
واقعیت این است که آنچه که گروه همکاری شانگهای نامیده میشود؛ شاید برای نئاندرتالهای اسلامی حاکم بر ایران؛ یک رویای غیر قابل دسترس باشد؛ اما از اتحادیهٔ اروپا که به همان دلیل مشترک با گروه شانگهای بناشد؛ بسیار ضعیفتر است. مشکل دیگر این است که اقتصاد روسیه شدیداً وابسته به میزان مصرف اروپاست و در صورت تضعیف اروپا؛ خود نیزغرق خواهد شد. مشکل چینیها این است که همهٔ اینها را میدانند ولی بازی بهتری ندارند. یا باید رخ را از دست بدهند و یا اسب را و شاید بعد از یک یا دوبازی دیگر هر دو را. گروه همکاری شانگهای نه یک اهرم فشار بلکه مهره ای سوخته است.
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر