۱۳۹۳ دی ۲۷, شنبه

آیا اروپایی ها بیدار میشوند؟ یا آسپرین میخورند؟

جنبش اروپایی «پگیدا» بر علیه مهاجرین «مسلمان» که نخست به «گدایی» به درگاه کشورهای «لیبرال» پناهنده شده و سپس به خاطر «بی لیاقتیهای خود» و «کثافات معدهٔ اسلامی»؛ نمیتوانند در جوامع غربی به «زیستی مسالمت آمیز» و جذب شدن در این جوامع نائل شوند؛ لذا در پایین ترین لایه های اجتماعی به زندگی انگلی خود ادامه میدهند و از تمامی امکانات آن کشورها در رابطه با «فقر زدایی» به صورتی خائنانه استفاده میکنند (حقوق بیکاری و حقوق فرزندان) و با استفاده از «قوانین لیبرالی» برای خود و عقاید کثیفشان «حق حیات» قائل هستند؛ بوجود آمده است. این روند برای هر دو طرف «میهمان پذیر» و «میهمان ناشایست» همیشه یک روند درد آور است؛ بویژه زمانی که به عنوان یک «میهمان نالایق و خائن»  نه تنها به ریش «میهمان پذیر» چسبیده ای؛ بلکه فکر میکنی «انسان» هستی و ارزشهای تو نادیده گرفته شده اند .... ولی در واقع یک «انسان سان عقبمانده» هستی که حتی به «جایگاه طبیعی اجتماعی خویش» اعتراض داری؛ زیرا حتی مفهوم «جایگاه»  را نیز نمیدانی ..... زیرا هرگز فاصلهٔ میان «انسان» و «انگلی در شکل انسان» را در نیافته ای؛ زیرا هرگز نمیخواهی بفهمی که سرزمینت و حکومت آنرا «کثافات معدهٔ» تو ساخته اند. حال با این «کثافت معده» کدامین سرزمینها را میخواهی به «مستراح اسلامی» تبدیل کنی؟
این روند؛ ماجرای واقعی تمامی «انسان سانها»یی است که نه تنها نتوانسته اند «خود» و «کشورشان» را بسازند و زیستگاه خود را به «لجنزار» تبدیل کرده اند و برای «تبرئهٔ خویش»؛ سیاستمداران و «امپریالیسم جهانخوار» را بهانه قرار میدهند... اکنون در کشور میهمان پذیر؛ «طلبکار» هم هستند.
«اسلام زدایی» در اروپا یک ضرورت در حدّ «ریشه کنی مالاریا» است. «ریشه کنی مالاریا» یک شوخی و یا یک «التیام موقت» نیست؛ بلکه یک «ریشه کنی» است .... و «ریشه کنی» از نظر «پشّه ها» و «ویروسها» و «میکروبها» و «لجنزارها»... بسیار بیرحمانه است. البته به طور طبیعی و بنا بر اصل «تنازع بقا» ... حق هم دارند. امّا دیگرانی که سالیان دراز تلاش کرده و به یک «زندگی نسبتاً متوازن» رسیده اند نیز حق دارند که «انگل زدایی» کنند. مانند خانه تکانی نوروز.... مانند شستن ظروف بعد از آلوده شدن .... مانند استفاده از «پنیسیلین» برای کشتار دسته جمعی «میکروبها» و عفونتهایی که به عنوان «عوارض جانبی گسترش میکروبها» شناخته میشوند.
تا زمانی که حکومتهای غربی آبگوشتشان را با «عفونت اسلامی» آغشته میکنند؛ «جنبش پگیدا» موفق نخواهد شد. «جنبش پگیدا» باید بسیار رادیکال تر عمل کند و تمامی مساجد و حسینیه های مسلمانان را در سراسر کشورهای غربی با خاک یکسان کنند و پرسش نهایی أنها از مسلمانها باید این باشد:
آیا می خواهی با این جامعه به صورتی هماهنگ زندگی کنی؟ آیا می خواهی بخشی از این جامعه باشی؟ .... یا می خواهی که کثافات معدهٔ اسلامی خود را به کشور «میهمان پذیر» تحمیل کنی؟
این یک پرسش بسیار منطقی و بسیار سخت است. مسلمانها یا باید به عنوان «گدایانی که کشورشان را به دست خود به مستراح تبدیل نموده و اکنون میخواهند از آن مستراح خودساخته فراتر کنند» به این پرسش سخت پاسخی درخور دهند..... و یا به «مستراح های خود ساخته شان» باز گردند.
«جنبش پگیدا» باید بسیار رادیکال تر با این مسئله برخورد کند. زیرا «اوباشان مسلمان شیعه و سنّی» هرگز توانایی تبدیل شدن به «انسان» را ندارند.

کژدم

۱۳ نظر:

  1. (پادشاه به خواب رفته است) گرامی

    همانگونه که خواسته بودید؛ نظرتان به طور کامل حذف شد. از ارتباط شما سپاسگذارم.
    بخش اصلی نظر شما را پس از حذف حاشیه ها برای یاران فرستادم.
    اگر مطالب دیگری دارید؛ بفرستید.
    سپاس

    پاسخحذف
  2. "aanirfan.blogspot.com/2015/01/mossad-attacks-paris.html"??

    M.B.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. M.B. گرامی

      شما هنوز هم در کوچه های «تئوری توطئه» سرگردانید. این عملیات از طرف «القاعده» و به دستور «ایمن الظواهری» انجام گرفته است و القاعدهٔ یمن نیز مسئولیت آنرا به به عهده گرفت.
      اینگونه مزخرفات در ماجرای ۱۱ سپتامبر نیز از طرف مسلمانها و عده ای از هواداران تئوری توطئه در غرب؛ مطرح شدند.
      همیشه کار یا کار یهودی هاست و یا «سیا» و یا دیگران.... الّا مسلمانان مظلوم.
      اگر ناسیونالیسم را از «داور ویسه» و سیاست را از «تئوری توطئه» یاد بگیریم. همیشه سرگردان خواهیم ماند.

      حذف
  3. با درود. بطور اصولی بحث شما را قبول دارم اما این مشکل خارجبها در المان کمی پیچبده تر از این حرفهاست. اما کاملا درست است که مسلمانها را باید در اروپا به خفه گی واداشت والا اینجا را نیز به کثافت اسلام الوده میکنند. این مشکل نباید به دست فاشیستهای المان در خیابانها بلکه توسط قانونگذاران حل شود. البته انها تا حالا به طور جدی این خطر را درک نکرده وبه این جانوران امتیازات زیادی داده اند. فاشیستها فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نمیگذارند و به هر خارجی در خیابان ممکن است حمله کنند. باید از بوجود امدن جوامع موازی مثلا درون ترکها وعربها در المان پیشگیری شود. در این مورد المانها کمی هشیارتر از مثلا فرانسویان عمل کرده اند ولی بازهنوز بایست بیشتر دست وپای این اراذل مسلمان را بست یا در صورت کوچکترین عمل جنایی به طویله اسلامیشان برگرداند. ادرس مساجد که داده اید جای خوبیست و اروپاییان از انجا باید شروع کنند. پیروز باشید.

    پاسخحذف
  4. کژدم گرامی
    وجود تئوری توطئه و طرفداران آن باعث نمیشود که چشم مان را به احتمالات در سیاست و فاکت ها ببندیم. احتمال قوی میدهم حتی متن را نخوانده باشید.
    در ضمن من فقط نظرتان را در مورد ویسه پرسیده بودم و گفتم یکی از نظراتش قابل توجه است. همان موقع هم به شما عرض کردم که افکار و عقایدش -اگر داشته باشد- به ضرر اتحاد ایرانیان است.

    M.B.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست گرامی
      نظریهٔ احتمالات بسیار گسترده است. از شانس یک در دهها میلیارد تریلیارد بگیر و همینطور بیا پایین تا برسی به احتمال صد در صد.
      تئوری توطئه معمولاً بی سند ترین احتمالات را مطرح میکند و پر از ادعاهای توخالی است.
      قصد من آزردن شما نبود. بلکه یک هشدار دوستانه بود که در کوچه های احتمالات که بیشتر ارزش کلامی دارند و از ارزش واقعی تهی هستند سرگردان نشوید.

      حذف

  5. منظور احتمالات ریاضی نبود. همانطور که میدانید سیاست میدان ممکن ها و لحظات فرصت ها و سود بردن از آنها است. در کثیف بودن و نمک نشناسی و وقاحت مسلمانان و بویژه اسلامیست ها شکی نیست. اما شاید برای شما همزمانی تولد پیامبر اسلام و سال جدید مسیحی و اتفاقات فرانسه حاوی پیام و طرحی نباشد.
    نمیدانم از کجا برداشت آزردگی کردید ولی تمام حرفم اینست که این تئوری های توطئه دلیل نمیشود اصل "cui bono" -چه کسی سود میبرد- را ساده انگارانه نادیده بگیریم؟

    M.B.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. M.B. گرامی
      سود بردن از یک حادثه دلیل بر بوجود آوردن حادثه نمیتواند باشد و تنها در حد «قرینه» میماند. همین پروندهٔ «آمیا» در آرژانتین؛ در نهایت به سود اسرائیل و به ضرر رژیم انگلهای شیعه تمام خواهد شد. آیا میتوان گفت که آن عملیات را موساد انجام داده بود؟ امّا تئو.ری توطئه با قصه پرزدازی؛ پس از آنکه رژیم انگلها به شکست کشانیده شد؛ خواهد گفت که آن عملیات را موساد انجام داده بود. داستانهای تئوری توطئه از این گون هستند. بی سر و ته؛ بر اساس حساب احتمالات؛ وصله پینه کردن یک سری اتفاقات که هیچ دلیل زنجیره وار پشت آنها وجود ندارد.
      در مورد آن ۳ حادثهٔ تولد و سال مسیحی و اتفاقات فرانسه؛ من حتی نیم نگاهی هم نمی اندازم.

      حذف
    2. اگر قرار است که رابطه ای بین تولد محمد و سال جدید مسیحی و اتفاقات فرانسه ارتباطی پیدا کنیم بهتر است که به علم آینده بینی بر اساس گردش ستارگان و رماّلی و رمل و اسطرلاب و کتاب «جفر» روی بیاوریم. در تئوری توطئه حتی سوسکها هم در حوادث تاریخی نقش بازی میکنند.

      حذف
  6. گژدم گرامی
    نمیدونم این نارسایی متن فاقد لحن یا نه اما ماشالله گاهی اوقات "کامنتهاتون"- البته با عرض پوزش - شکل سوفیستری آخوندی به خودش میگره. من یه چیز میگم شما یه چیز دیگه برداشت میکنید. گفته شد که این تقارن به عمد انتخاب شده نه اینکه این تقارن را از تو ته فنجان در أوردن یا کف بینی کردند.
    عزت زیاد.
    M.B.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. M.B. گرامی

      انتخاب کردن چنین قرینه هایی تنها در چند «ژانر» انجام میگیرند.
      ۱- ادبیات و داستان سرایی (فیلمها و داستانهای شبه سیاسی) و یا (داستانهای خرافی دراکولایی) که از اینگونه تقارنها برای جلب مشتری (خوانندگان) سود میجویند.
      ۲- از طرف گروههای طرفدار نظریهٔ «توطئه» (چرخانیدن جهان با سر انگشتان موجودات نامرئی)؛ تا برای خوانندگانشان علامت سوالهای «خدایگانی» تولید کنند و به آنها بگویند که همهٔ شما بازیچه هستید و این «فراماسونها»؛ «یهودیها»؛ «ایلومیناتی ها» هستند که دنیا را اداره میکنند و یا شاید هم «موجودات فضایی» که خود را به شکل «آدمیزاد» در آورده اند؟؟؟؟!!!!
      ۳- از طرف حکومتهای خودکامه؛ که میخواهند نه تنها هواداران معلول الذهن خود بلکه همهٔ مردم را به رویارویی با دشمنی ناشناخته فرا بخوانند تا آنها را از درگیری با خود (اوباشان حکومتی) برکنار کنند و همیشه آنها را با دشمنی فرضی و نادیده و ناشناخته (مانند خدا) درگیر کنند.
      ۴- کسانی که در دام این تبلیغات افتاده و میخواهند دیگران را مجاب کنند که فهمیدگی آنها همانا «نافهمیدگی» است وو بدانند که سرنوشت آنها از سوی «از ما بهتران» پیشاپیش نوشته شده است.
      من آخوند سوفیستری نیستم. به جملاتی که نوشته اید؛ به عنوان «شخص ثالث» نگاه کنید.......... آیا اثری از «انتخاب عمدی» در آنها میبینید؟ ............ من که ندیدم....
      ما معمولاً با «کلمات» و «جملات» با یکدیگر رابطه برقرار میکنیم. کاربرد این کلمات و جملات برای ایجاد یک «تعریف مشترک» ااز موضوعات گوناگون است؛ تا ما بتوانیم همدیگر را درک کنیم. امّا اگر این کلمات و جملات نتوانند ما را در رابطه با« درک مشترک» یاری رسانند. آن کلمات و جملات را در «مستراح» بریزید و به دنبال کلمات و جملاتی بهتر که بتوانند ما را راهنمایی کنند بگردید. اگر نمیتوانید؛ خود را از نوشتن خلاص کنید ... و اگر میتوانید... دریغ نکنید.
      این وبلاگ برای «انتقال دانش» است. انتقال دانش ... انتقال دانش ... انتقال دانش...
      اگر به زبان «داش آکُل» بخواهم به شما پاسخ دهم باید به جای :
      عزّت زیاد
      باید بگویم

      «زت زیاد»

      حذف
  7. کژدم گرامی

    ۱. من شما را آخوند نخواندم.

    ۲. من از شما یاد میگیرم. اما حق انتقاد و سوال کردن نیز به خوانندگانتان بدهید.

    ۳.سخنان شما کاملا منطقی است. خودم را نمیگویم اما اگر کسی با آوردن دلایلی به شما بگوید - کاری به این نمونه خاص ندارم - این مسائل با هم نمیخواند او را به این دلیل که چنین مسایلی علیه این کشور خاص وجود دارد پس این مورد ارزش سوال کردن ندارد سپس سوال کننده را متهم به توهم تئوری توطئه میکنید؟

    ۴.اگر به کامنت های بنده نگاهی بیندازید خواهید دید که من اینطور فکر نمیکنم. فقط "یکبار" در مورد آن صاحب رادیو پرسیدم شما آن را پیراهن عثمان کرده و مرا به سرگردانی در کوچه های تئوری توطئه متهم میکنید.

    ۵. این ها عبارات و جملات اخیر استفاده شده توسط شماست که نشان میدهد این شما هستید که به این تئوری در کنه افکارتان اعتقاد دارید. شاید در خوشبینانه ترین حالت دچار تناقض شده اید.

    "شعبده بازان"
    "بازی های بزرگ"
    "ﺍﺧﻮﺍﻥ ﺍﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ ﺟﺎﺭﻭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎٔﻣﻦ ﺍﻣﻦﺧﻮﺩ ‏( ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ‏) ﺑﺎﺯ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻧد"
    "ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ؛ ﺷﺨﺺ
    ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺳﯿﺪ ﺟﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﯾﻦ
    ﺍﺳﺪﺁﺑﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﻫﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﺑﻬﺎﻡ : ﻧﺎﻡ ﻭﺍﻗﻌﯽ؛ ﻣﻠﻴﺖ؛ ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﺳﻨﯽ
    ﺑﻮﺩﻥ؛ ﻓﺮﺍﻣﺎﺳﻮﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﯾﺎ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﺍﺯ
    ﻓﺮﺍﻣﺎﺳﺎﻧﻮﻧﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ
    ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ ‏«ﺁﻓﺮﯾﻨﻨﺪﻩ ‏» ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ
    ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﻟﮋ ﻓﺮﺍﻣﺎﺳﻮﻧﺮﯼ
    ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﻕ ﺍﺑﻬﺎﻡ
    ﺍﺳﺖ"

    "ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺟﯽ ﺍﺯ ﺣﻤﻼﺗﯽ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ
    ‏«ﭘﺎﺭﯾﺲ‏» ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻧﺸﻮﺩ؛ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ‏«ﺯﺍﻣﺒﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ‏» ﺭﺍ ﺍﺯ
    ‏«ﮔﻮﺭﻫﺎﯼ ﺭﻓﺎﻩ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻭ ﺗﻨﺒﻠﯽ
    ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻧﻪ ‏» ﺑﯿﺮﻥ ﮐﺸﺪ؛ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ
    ‏«ﺯﺍﻣﺒﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ‏» ﺑﺮﻭﻧﺪ.
    ﭘﺮﻭﺭﺍﻧﺪﻥ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﻪ ﻧﻔﻌﺸﺎﻥ
    ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺗﺤﺎﺩ
    ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﻭﭘﺎﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ
    ﺍﮔﺮ ‏«ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻓﺎﺟﻌﻪٔ ۵۷ ‏»
    ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ؛ ﻗﻄﺒﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺬﺏ
    ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻬﻮﺭﯾﻬﺎﯼ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ
    ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺑﻮﺩ . ﺍﻣّﺎ ﺗﻮﻟﯿﺪ
    ‏«ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ
    ﺗﻀﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ‏» ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻧﺲ ﺭﺍ ﺍﺯ
    ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ" ( راستی شما یکی از آنهایی نیستید که در بوجود آمدن آن "فاجعه ۵۷" سهیم بوده؟!)

    "سلسله مقالات در مورد وجود پروژه ای برای نابودی انسان ها و به حاشیه رانده شدگان"

    با احترام
    M.B.

    پاسخحذف
  8. در ضمن متاسفم که این مسئله کم اهمیت "کش" پیدا کرد.
    M.B.

    پاسخحذف