شاید بتوان گفت که پس از سخنان رهبر فرزانه مبتنی بر دریوزگی و التماس به درگاه ایرانیان برای رفتن به پای صندوقهای رای که در نوع خود از بی شرمانه ترین گفتارهای تاریخ و نشانهٔ دریدگی آخوندی است؛ سخنان هاشمی رفسنجانی مبتنی بر «دموکراتیک ترین انتخابات جهان در ایران برگزار شد» گوی سبقت را در دریدگی و بی شرمی از رهبر فرزانه و رهبر بلا منازع مسلمین جهان (خامنه ای عزّ و جل) ربود. گویی که رفسنجانی سخنان خود در چند روز پیش را که صلاحیت او را وزیر اطلاعات رد کرده است را فراموش نموده است؟!
جالبتر اینکه وبسایت اطلاعاتی-امنیتی «دبکا فایل» نیز دقیقاً همان سخنان رفسنجانی را به عنوان نظر گردانندگان وبسایت در رابطه با انتخاب دموکراتیک حسن روحانی سر تیتر مقالهٔ تحلیلی خود قرار داه است. گویا گردانندگان دبکا فایل نیز درکشان از دموکراسی در همین حد است و شاید هم دموکراسی یهودی و دموکراسی اسلامی از یک قماشند؛ همانگونه که آیین یهود پدر و خاستگاه اسلام است. (خوشا به حال مردم اسرائیل که حکومتشان بر اساس لیبرالیسم غربی و نه دموکراسی یهودی بنا شده است).
گذشته از این دریدگیها و بی شرمیها که ذاتی همهٔ مقامات مذهبی است؛ برویم سر اصل مطلب.
آمار انتخابات سخن میگویند:
با توجه به بی شرمیهای رهبر فرزانه و رفسنجانی و ارازل و اوباش سپاه پاسداران؛ آمار انتخابات مهندسی شدهٔ ریاست جمهوری اسلامی؛ یک آمار توافقی به نظر میرسد و رفسنجانی و اعوان و انصار اصلاح طلب حکومتی با باندهای خامنه ای و اطلاعاتی-امنیتی- نظامی در رابطه با آمار قلابی به توافق رسیده اند و به همین قدر که حسن روحانی برنده شود و آبروی دیگران نیز نرود بسنده کرده اند. از سوی دیگر بخشی از رای دهندگان به سعید جلیلی را نباید در زمرهٔ اطلاعاتی- امنیتی-نظامی ها دانست؛ زیرا بخشی از ایرانیانی که از رژیم تنفر دارند؛ استراتژی «هل دادن رژیم به سوی جنگ» را دنبال میکنند و معتقدند که از این طریق میتوان رژیم را تضعیف نموده و تا پای سرنگونی به پیش راند و شاید تعداد اینگونه آرا به سعید جلیلی کمتر از آرای باطله نباشد. آمار باطله نیز به بخشی از رای های اعتراضی اطلاق میشود؛ مانند رای به گوگوش و یا رضا پهلوی و کروبی و موسوی و امثالهم که در لیست هشتگانه حضور نداشتند.
اگر حتی نتیجهٔ اعلام شده را یک نتیجهٔ واقعی بینگاریم؛ از مجموعهٔ ۳۵ و نیم میلیون آرای صحیح (یعنی کل آرا منهای آرای باطله)
از مجموعهٔ ۵۰ میلیون نفر واجد شرایط رای دادن نتایج زیرین به دست می آیند:
الف: ۱۴ و نیم میلیون نفر انتخابات را تحریم کرده اند.
ب: ۱ میلیون و دویست هزار نفر رای اعتراضی باطله داده اند.
پ: ۱۸ میلیون۶۱۳ هزار رای اعتراضی به نام حسن روحانی.
ت: ۱۶ میلیون و ۸۴۵ هزار حزب اللهی ناب محمدی با نظرات گوناگون.(مجموعهٔ آرای قالیباف و رضایی و جلیلی و غرضی).
مجموعهٔ «الف»+«ب» میگوید که حدود پانزده میلیون و ۷۰۰ هزار نفر میخواهند که سر به تن رژیم اسلامی نباشد.
مجموعهٔ «الف»+«ب»+«پ» میگوید که ۳۴ و نیم میلیون نفر مخالف حاکمیت اسلامی هستند ولی رهبری درست و حسابی و استخوانداری وجود ندارد که آنان را در جهت سرنگونی رژیم سازمان داده و ایران را به سوی یک حاکمیت دموکراتیک رهنمون شود.
اگر تعداد آرای سعید جلیلی و قالیباف و محسن رضایی و ولایتی و غرضی را صحیح بدانیم؛ به نظر من چنین نتیجه ای را به دنبال دارد:
در سراسر ایران تعداد افرادی که بخواهند برای بقای رژیم بجنگند؛ کمتر از ۷ میلیون نفر هستند و از کسانی تشکیل شده اند که زندگی ننگینشان با غارتگران عجین شده و نان و روغن و ساندیس شان در گرو بقای حکومت اسلامی است و بخش بزرگی از کسانی که در مجموعهٔ «ت» قرار دارند در طی نبرد علیه مردم؛ ریزش خواهند کرد؛ همانگونه که در سال ۸۸ شاهد ریزشهای عظیمی چه در جبههٔ ولایت فقیهی ها و چه در جبههٔ اصلاح طلبان بودیم و ریزشها زمانی انجام گرفت که کار هنوز به جاهای باریک نکشیده بود.
مقایسهٔ «پ» و «ت» نشان میدهد که شمارندگان آرا خواسته اند که نه سیخ بسوزد و نه کباب و تعداد حزب اللهی ها را همسنگ تعداد مخالفین نشان دهند؛ اما ۱۴ و نیم میلیون نفر «الف» را ناشیانه فراموش کرده اند. اما تجربهٔ سال ۸۸ نشان داد که در شرایط سخت رژیم مجبور به جابجایی نیرو و پروژهٔ اتوبوس شده بود و نیروی کافی برای سرکوب نداشت لذا این آمار یک آمار توافقی ناشیانه است.
کژدم
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفدرود به شما کژدم گرامی، در مورد بند پ که شما آنها را مخالف حاکمیت اسلامی درنظر گرفتهاید، نظر من کمی با شما فرق دارد. بسیاری از این گروه (که شامل تحصیل کردگانی در سطح دکتر و مهندس هم میشوند) فقط به این خاطر به روحانی رای دادند که ایراد را فقط از طرف احمدینژاد و گروهک اصول طلب میدیدند و راهکار را پناه بردن به اصلاح طلبان. (بماند که روحانی هم اصلاحطلب نیست و اصلاحطلبان دنبالش راه افتادند) این گروه هنوز مشکل را در خامنهای و آخوندها نمیبینند. با وجود تحصیلات بالای این دسته، هنوز اگر کسی از آنها بپرسد که آیا مراجع تقلید را قبول دارید؟ خواهند گفت: بله. چون مسلمان هستیم و باید قبول داشته باشیم.
پاسخحذفدنباله در پایین...
بنظر من، متاسفانه اسلامی که در ایران وجود دارد، بسیار خطرناکتر و ماندگارتر از اسلامی است که در کشورهای عربی وجود دارد. چون آنها اسلام ناب را اجرا میکنند و چیز دیگری ندارند. مردم آنها هم در عصر اطلاعات کم کم به مزخرف بودن آن پی میبرند و بخاطر عدم وجود جایگزین خیلی زودتر از اسلام موجود در ایران از بین خواهد رفت. ولی دانشمندان ایرانی، در طول تاریخ، ناخواسته کاری کردند که اسلام ماندگارتر شد. آن کار هم این بود که فرهنگ ایرانی را برای قابل قبول شدن، در دل احادیث و روایات اسلامی قرار دادند. بعنوان نمونه حدیث (علم را بیاموزید حتی در چین). شاید این راهکار در طول تاریخ گذشته راهحل مناسبی بنظر میرسیده، ولی نتیجۀ آن، بوجود آمدن اسلامی دوگانه در ایران شده است. آخوند، زمانی که موقعیت را مناسب میبیند، اسلام واقعی را با شدت هرچه تمام اجرا کرده است (نمونهاش دوران خمینی) و زمانی که از طرف مردم احساس خطر نموده است، به اسلام رحمانی (اسلام با احادیث جعلی) روی آورده است (مانند ریاست جمهوری خاتمی). و این باعث ماندگار شدن اسلام در ایران شده است: تداخل فرهنگ اسلام با فرهنگ ایران از طریق احادیث جعلی که در طول تاریخ از سر ناچاری توسط دانشمندان ایرانی برای لطیف کردن اسلام به آن تزریق شده است.
ادامه در پایین...
درود بر شما
حذفدر مورد بند «پ» نظر شما را میپذیرم زیرا شامل گروههای مختلفی است. بهتر بود که میگفتم «طرفدارن تغییر». در رابطه با نظر شما در رابطه با ماندگاری اسلام در ایران نیز موافقم. از میان رفتن اسلام نیاز به یک حاکمیت فرهنگساز دارد؛ متاسفانه چنین حاکمیتی در ۱۴۰۰ سال گذشته نداشته ایم. تلاشهای جسته و گریخته ای هم که در رابطه با فرهنگسازی انجام میگیرند؛ گاهی به شکل ترویج مذاهب دیگری می انجامد که پایه و اساس آنها نیز به همان اندازهٔ اسلام بی بنیاد است. مانند ترویج آیین زرتشت و یا مسیحیت که نوعی از چاه در آمدن و به چاهی دیگر افتادن است (نه به چاله افتادن).
از سخنان شما لذت بردم.
سپاس
اگر میبینید که در مقاله آنچه را که گفتید تغییر نداده ام؛ به این معنی است که نظر شما موضوعیت خود را از دست ندهد و گرنه سخن شما درست است.
حذفمتاسفانه اکثر منتقدان اسلام در ایران، فقط به نقد قرآن و زندگی پیامبر و امامان پرداختهاند. در حالی که در ایران خیلیها حتی معنی قرآن را هم نمیخوانند و مشکل اصلی همین احادیث جعلی هستند که فرهنگ ایرانی را به فرهنگ عرب زنجیر کردهاند و هرزمان که ایرانی قصد آزاد شدن از این فرهنگ را داشته است، به داد آن رسیدهاند. ولی متاسفانه خیلی کم به این بخش پرداخته شده است.
پاسخحذفادامه در پایین...
در بخش نظرات یکی از مقالات قبلیتان، شما سخن از فرهنگ عربی، فرهنگ ایرانی، و فرهنگ فرویدی نموده بودید. درخواست من از شما این است که اگر امکانش هست، در مقالهای به تفاوت این سه فرهنگ بپردازید و آن را بیشتر باز نمایید.
پاسخحذفآریو
آریو گرامی
حذفاگر لینک مطلب رو در اینجا به من بدهید ممنون خواهم بود. فرهنگ نام گل و گشادی است؛ میخواهم بدانم که در مورد کدام بخش آن حرف زده ام؟ به خاطر تنگی وقت و زیادی مطالبی که باید دنبال کنم؛ موفق نشدم لینک گفته های فرهنگی را پیدا کنم.
سپاس
کژدم گرامی، در بخش نظرات یکی از مقالاتتان، باهم صحبتی در مورد استفاده از زنان در میدانهای نبرد شده بود (جهادالنکاح):
حذفhttp://kajdoum1.blogspot.com/2013/04/blog-post_23.html
درست است که بحث بزرگی میشود. ولی بنظر من ضروری است. خیلیها قانع شدهاند که اصول و فروع دینی که قبول کردهاند، احمقانه است. ولی همانطور که در بالا اشاره کردهام در بخشی که با فرهنگ ایرانی تداخل پیدا میکند، مردم دستهایشان را بالا میبرند و عقبنشینی میکنند و هنوز راهحلی برای این بخش بنظر من نرسیدهاست. فکر میکنم که نشان دادن تفاوت این فرهنگها، اولین قدم در این راه باشد.
آریو
فرهنگ فرویدی---> فرهنگ یونانی
حذفآریو
کژدم گرامی، آیا این امریکا به اندازه یک بچه هم از اوضاع ایران خبر ندارد؟: (به گزارش تلویزیون العربیه در بیانیه وزارت خارجه آمریکا آمده است " شجاعت مردم ایران برای بیرون آمدن و رای دادن در شرایطی که بسیار تحت کنترل حکومت بود و اجازه آزادی بیان و تجمع بسیار محدود شده بود، از نظر ما ستودنی است".)
پاسخحذفیعنی نمیفهمد که در این کشور رای ندادن است که شجاعت میخواهد نه پای صندوقهای آقا رفتن؟ فکر میکنم واقعی ترین واکنش به انتخابات ایران از طرف اسرائیل بود.
آریو
آریو گرامی
حذفاولاً اینکه مردم معمولی آأمریکا و بسیاری از سیاستمدارانشان خیلی بیسواد هستند. اینکه گفته میشود در اتوبوس و مترو و قطار هم کتاب میخوانند؛ فکر نکنید که کتابهای علمی و یا فلسفی میخوانند؛ کتابهای آشغالی مانند؛ امشب اشکی میریزد ... امشب دختری میمیرد میخوانند و گور پدر دنیا....
حتی نمیدانند که فرق ایران و عراق چیست؟
اما این سخنی که شما نقل کردید؛ یک سخن مزخرف دیپلماتیک ادبی است و ارزشی ندارد.
جناب کژدم
پاسخحذفمثل همیشه تحلیلی خوب و متفاوت از دیگر تحلیل ها ارائه دادید.
یک قسمت از تحلیل دقیقا مصداق کاری بود که خود من در سال 88 انجام میدادم.(استراتژی هل دادن رژیم به سوی نابودی). با وجودی که در انتخابات سال 88 شرکت نکردم ولی از کسانی قصد شرکت در انتخابات را داشتند، میخواستم که به احمدی نژاد رای دهند.( فکر نکنم در عمر جمهوری اسلامی ، دشمنی به بزرگی احمدی نژاد برای سرنگونی جمهوری اسلامی ظهور کرده باشد.)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از دیدگاه هموطن ناشناس و جناب آریو در زیر این مطلب استفاده کردم .
بسیار آموزنده و مفید، سپاسگزارم
یکی از برجستگیهای مردم غرب اینه که خودشان را نخود هر آش نکرده و هر کسی کار تخصصی خودش را انجام می دهد. برعکس مردم همیشه در صحنه خاورمیانه که همه متخصص در سیاست هستند٬ آنها سیاست را به دست سیاستمداران داده ودر کمتر از ۳۰۰ سال قویترین کشور دنیا را می سازند. تصور کنید که اگر خسرو گلسرخیِ خلقی وسیاوش کسرایی شاعر و فرهاد خواننده و امثال این متخصصین در همه چیز بخصوص سیاست٬ در اتوبوس و مترو و قطاربجای خواندن کتابهای علمی و یا فلسفی و نهایتا متحول شدن و سینه زن حسین نوره کش و علی سگ کش وخالق شعر والا مقام دار محمد٬ و خواننده اهنگ چندش اور محمد ٬ از اب در امدن و کشوری را به نابودی کشیدن٬ مشغول خواندن کتابهای آشغالی مانند؛ امشب اشکی میریزد ... امشب دختری میمیرد و گور پدر دنیا...بودند٬ وضع ما بهتر نبود؟
پاسخحذفالبته ناگفته نماند که ما اساسا سیاستمدار متخصص نداریم این همه دلقک های روی صحنه هم مشتی « احمق های قابل استفاده » بیشتر نیستند. نتیجه «در سیاست دخالت نکن»
دوست گرامی
حذفزمانی که غرب در حال بیداری و گذشتن از تارهای عنکبوتی غبارگرفتهٔ فرقهٔ ناصری آیین یهود بود؛ مردم ما با ظهور حاکمیت ننگین صفوی؛ به گرفتار شدن هر چه بیشتر در اراجیف و مالیخولیای فرقهٔ عربی آیین یهود بودند و هر روز بیش از روز پیش در خواندن دعای کمیل و دعای بعد از ریدن و قبل از ریدن و طهارت با چند بند انگشت گرفتار میشدند. آنهایی که نام بردید محصول دوران مالیخولیا بودند و هم اکنون نیز این مالیخولیای فرقهٔ عربی آیین یهود ادامه دارد. اکنون بوی بهشت نه از فضلهٔ شتر سرخ موی عایشه؛ بلکه از فضلهٔ حسن روحانی و رفسنجانی به مشام میرسد. مردمی که اعتراضشان چنین باشد؛ آیندهٔ شان نیز چنان خواهد شد که خود بر پیشانی خودشان مینویسند. اما «دانستن و نگفتن» هرگز.... اگر همچنان که شما گفته اید ساکت باشیم؛ بوی فضولات از این سرزمین هرگز نخواهد رفت و خردورزی هرگز نخواهد آمد و به قول شما هرکسی به کار تخصصی خودش نخواهد پرداخت تا این سرزمین نیز روی صلح و آرامش و شکوفایی ببیند.