۱۳۹۳ مهر ۲۲, سه‌شنبه

ترکهای عثمانی مثل «سگ هار» شده اند.

ترکهای عثمانی مسیر قاچاق نفت ارزان قیمت داعشی؛ مسیر هدایت آثار باستانی عراق و سوریه که توسط داعش به بهانهٔ «بتکده» ویران و آثار با ارزش آن توسط برادران مسلمان عثمانی شان به بازارهای سیاه آثار باستانی اروپا سرازیر و فروخته میشوند و همهٔ اینها مانند رشوه گیریهای  چند صد میلیون دلاری از خامنه ای کثافت به برادران «اخوان المسلمینی ترک» خودش توسط بابک زنجانیها و رضا صرّاف ها؛ نشان از «حکومت راهزنان ترک» در منطقه دارد. و هرگز فکر نکنید که مردمی که در ترکیه زندگی میکنند؛ از حکومتشان جدا هستند؛ همین مردم در دو ماه اخیر به همین کثافتها رای دادند.  پرسش این بود که چرا به سایر احزاب رای ندادند؟ پاسخ این است که سایر احزابشان نیز فاسد و دزد هستند و در میان احزابشان حزب اخوان النمسلمین ترکهای عثمانی «شاه دزد» است.
شاید «لیبرالیسم» نیروهای سازنده را از بند آزاد میکند؛ امّا به موازات آن حیوانات درنده را نیز از قفسهایشان بیرون کشیده و برایشان نقشی در اقتصاد جهانی تعریف میکند و آنها را «هم پیمان» خود مینامد؛ هم پیمانانی که به خاطر خوی درندگی آنچنان هم «هم پیمان» نیستند. ترکهای عثمانی یکی از این حیوانات درنده هستند که تمامی زندگیشان در یک چیز خلاصه میشود «راهزنی برای پارا (پول)» و دیگر هیچ.
ترکهای عثمانی در آخرین تلاشهای خود برای سرکوب و تصرف «کوبانی» شکست خوردند و بمباران مواضع «پ.ک.ک» در خاک عراق؛ نشانهٔ نا امیدی آنها در پیروزی بر «کوبانی» است. ترکهای عثمانی یکی از همپیمانان وفادار«داعش» هستند؛ زیرا خود نیز در طول تاریخ ننگینشان همیشه مثل آنها بوده اند.
عربها این شانس را دارند که «متمدن» شوند؛ اما ترکهای عثمانی هرگز نخواهند توانست که «متمدن» شوند؛ زیرا همه چیز زندگی آنها «عاریه» ایست. نه خط نوشتاری دارند؛ نه دینی ملّی دارند؛ نه موسیقی ملّی دارند و نه اندیشه ای که تولید «ترک» باشد دارند. همه چیز آنها «عاریتی» است. حتی «بوز قورد» آنها نیز عاریتی است.
خوانندگان گرامی میدانند که من طرفدار «پ.ک.ک» و یا هیچ یک از احزاب سرزمینهای تکه پاره شدهٔ کردستان نیستم و دلایل آنرا نیز در بسیاری از نوشته هایم ذکر کرده ام. اما همینقدر میدانم که قلب من برای همهٔ سرزمینهای آریایی می تپد؛ از «خراسان شاش محمد خور» تا «سرزمین ماد»؛ از «گیلان و طبرستان» تا سواحل خلیج فارس؛ از سیستان و بلوچستان محروم؛ تا خوزستان.
در یکی از نوشتارهای پیشین؛ از فرزندان مبارز سرزمین ماد خواستم که بحران را به قلب اقتصادی ترکهای عثمانی بکشانند و اگر شما ۳۰ درصد جمعیت کشور ساختگی ترکیه را تشکیل میدهید و آن ۶۰ درصد سالیان سال است که زندگی شما را به تباهی کشیده اند؛ اما شما نیز میتوانید زندگی آنها را تباه کنید. ۳۰ درصد از جمعیت؛ برای ویران کردن زندگی  ۶۰ درصد وحوش حاکم؛ بیشتر از کافی است. دیدیم که حتی تظاهرات مسالمت آمیز دلیران کردستان نیز با اینکه به خون کشیده شد؛ اما عرصه را بر حکومت تنگ کرد.
این تظاهراتها بیش از ۴۰ جان باخته داشت. حال تصور کنید که هر یک از این ۴۰ تن میتوانستند؛ با عملیات «فدایی»؛ ۴۰ مرکز اقتصادی ترکهای راهزن را با خاک یکسان کنند و یا ضربات سنگینی به آن وارد کنند. شاید سازمانهای کردستان ترکیه بگویند که اگر اینکار را میکردیم؛ راههای «دیپلماسی» بسته میشد و حتی این کمکهای «چندر غازی» غرب هم قطع می شد.
من میگویم که اشتباه میکنید. زیرا اگر به سیاست کلّی غرب نگاه کنید؛ «کردستان» در کانون آن قرار دارد. آنها به کردستان نیاز دارند و این شما هستید که باید از این موقعیت حد اکثر استفاده را بکنید. هر پایگاه نظامی آمریکا در کردستان؛ یعنی: «گامی بزرگ به طرف بسته شدن پایگاه انجیرلیک (باغهای انجیر)»؛ اما اگر همچنان به «عبدالله اوجالان» به چشم ولی فقیه نگاه کنید؛ حداکثر آیندهٔ درخشانی که در برابر شماست؛ کرهٔ شمالی و یا کوبا خواهد بود (کشورهایی که در آنها برخلاف شعارهای خوش آب و رنگ زحمتکشان؛ فقر به تساوی تقسیم میشود). شما باید حتی «اروپای دلّال» را نیز فراموش کنید و از شیوهٔ برخورد آنها با «اوکرائین» درس بگیرید. با دلّال نمیشود معامله کرد؛ زیرا طرف معامله نیست؛ بلکه همزمان با همه طرفها در حال معامله است و آنچه که دل به آن خوش کرده است؛ «حق دلّالی» است.
اگر سرزمینهای کردستان؛ به جای داشتن «احزاب عشیره ای» دست بکار ساختن «احزاب فراگیر ملّی» میشدند؛ شاید حرف مرا بهتر میفهمیدند؛ اما «احزاب عشیره ای» بنا بر «مصالح ایلاتی» بنا شده اند و خودشان کانونهای «بحران ملّی» هستند و این امر تنها به «پ.ک.ک» خلاصه نمیشود و همهٔ احزاب کردستان از این بیماری رنج میبرند و بیماری آنها بر رنج تاریخی کردستان می افزاید.
در واقع باید این احزاب را «احزاب دایناسور» نامید که به دوران زندگی «ایلات و عشایری» تعلق دارند و اگر از کردستان دم میزنند؛ در حد «لقلقهٔ زبان» است.
یک رهبر خوب؛ کسی است که حال و آینده را ببیند و گرنه «حال» را همه میتوانند ببینند.
ترکهای عثمانی تا کنون «آموزش نیروهای میانه رو سوریه» را پذیرفته اند. اروپا و آمریکا خوشحال شده اند. امّا ترکهای عثمانی این گزینه را به خاطر «زمان بر» بودن آن و «خرید زمان» پذیرفته اند و روابط سود آورشان با «داعش» را ترک نخواهند کرد. شیخهای کثیف «قطر» و «ترکهای عثمانی» تقسیم کار کرده اند.
مردم کردستان دیگر با «امپریالیسم جهانخوار» طرف نیستند؛ بلکه با «اراذل و اوباش منطقه ای» طرف هستند.
از این روست که باید بحران را به قلب اقتصادی ترکیهٔ عثمانی کشاند و ضربات هرچه سهمگینتر؛ همانقدر کارسازتر.

کژدم


۱ نظر: