۱۳۹۲ شهریور ۲۳, شنبه

«کژدم پیشگو» و گوشهای کَر و تنبلهای ذهنی

اکنون ۳ سال است که از فروپاشی هلال شیعی و شکست استراتژیک غیر قابل پیشگیری رژیم منحوس تازی پرستان حاکم بر ایران سخن میگویم؛ روندی که از شکست شیعیان حوثی یمنی آغاز و با شکست بحرین ادامه یافت و اکنون در سوریه به عنوان «ستون فقرات هلال شیعی» ادامه دارد. سخنانی را که در طی این ۳ سال در رابطه با «خاورمیانهٔ بزرگ» و نقش بازیگران بین المللی و غربی و چین و روسیه و سازمان شانگهای زده ام را از زبان رادیو آمریکا بشنوید. توضیح بیشتر نمیخواهد.



به سخنان آقای «رجب صفرف» که عنوان «مدیر مرکز مطالعلات استراتژیک در رابطه با ایران» را نیز به یدک میکشد؛ با دقت توجه کنید؛ که با چند کشیدهٔ ژورنالیستی تمامی استراتژیهای روسیه را به عنوان یک مقام رسمی در یک رسانهٔ بین المللی لو میدهد و دلایل حمایت از رژیم بشار اسد و خامنه ای (جلّ جلاله) را توضیح میدهد و مانند خری که در گل مانده است به تناقض گویی میپردازد. تشابه سخنان «رجب صفرف» با سخانان طوطی واری که به تقلید از ایشان و سایر مقامات روسی؛ از زبان اراذل و اوباش جمهوری اسلامی که نعل به نعل همان سخنان را تکرار میکنند؛ تصادفی نیست و نشانهٔ «نوکری رژیم رهبر فرزانه» و نقش رهبری روسها در رژیم صفویان حاکم بر ایران است.

کژدم

نگاهی به دیپلماسی شیمیایی «کری - لاوروف»

تماشاگران فوتبال سوریه اکنون خیلی ناراحت شده اند. پرسش نخست آنها این است که : این دیگه چه جور مسابقهٔ فوتبالیه؟ داورها دارند با همدیگه توی یک اتاق سربسته و در بسته مذاکره میکنند و همهٔ بازیکنها هم به جای اینکه در میدان باشند؛ همگی روی صندلیهای ذخیره نشسته اند. بعضی از تماشاگران هم میگویند که این کژدم هم ؛ هم خودشو مسخره کرده و هم ما رو سر کار گذاشته.... یه روز میگه عملیات نظامی آمریکایی ها طوری خواهد بود که در آکادمیهای نظامی تدریس شوند؛ یه روز هم میگه که «دهاتی روشنفکر» بوده. البته من زیاد نگران نیستم؛ چون از وقتی که داورها رفته اند توی اتاق مذاکره؛ تعداد خواننده های من کم شده و از وقتی که گفتم  برای راه اندازی یک وبسایت درست حسابی ۱۵ هزار پول لازم دارم؛ تعداد خواننده ها بسیار بیشتر از حد انتظار کمتر شده اند و مجبورم خودم بنویسم و خودم بخوانم.
گفته میشه که رهبر فرزانه نیز که به خاطر فشارهای شدید روزهای اخیر؛ بیماری «فتق»ش عود کرده بود و همهٔ روده هایش به کیسهٔ پایینش ریخته بود؛ بعد از شنیدن خبر نتیجهٔ مذاکرات آقایان کری و لاوروف (اینجا)؛ کمی حالش بهتر شده و روده هایش در حال بازگشت به شکمش هستند.

دست آوردهای ارکستر «روسیه-سوریه-رهبر فرزانه»

سوریه بیش از هزار تن مواد شیمیایی تسلیحاتی داشت که توسط سخنگوی رژیم بشار اسد فرزانه به وجود آنها از طریق رسانه ای و به صورتی رسمی اعتراف شد. این اعتراف رسمی به هر دلیلی که انجام گرفت (مثلاً ارعاب و تهدید مخالفین) زمینهٔ جدیدی را گشود تا نبردها به آن مسیر کشانده شوند (مسیر شیمیایی) و رژیم بشار اسد و سپاه قدس از این سلاح در مقیاس پایین به دفعات استفاده نمودند و برای متهم نمودن القاعده؛ مقداری مواد شیمیایی به یکی از سلولهای آنها در ترکیه تحویل داده و سپس آنها را لو دادند و به موازات آن رژیم رهبر فرزانهٔ عالمیان (انس و جن) به دولت آمریکا اطلاعات ساختگی مبنی بر دستیابی القاعده به سلاحهای شیمیایی را منتقل نمودند تا پوشش رسمی (دستگیر شدن سلفی-جهادیهای با مقداری مواد شیمیایی تسلیحاتی در ترکیه) زمینه های بعدی استفادهٔ احتمالی از این سلاحها را فراهم سازند. چشم پوشی آمریکا از استفاده های محدود؛ تله ای بود که رژیم اسد گرفتار آن شد و در ۲۱ اوگوست؛ به شکل دیوانه واری از آن استفاده نمود. لذا تمامی این روند را در ۵ دست آورد مهم برای ارکستر فیلهارمونیک «روسیه-سوریه-رژیم اسلامی ایران» خلاصه نمود:
۱- نخست اعتراف رسمی به داشتن تسلیحات شیمیایی.
۲- استفادهٔ دیوانه وار از این تسلیحات.
۳- به چکنم چکنم افتادن اعضای این ارکستر که همگی میگفتند : دیدی چه خاکی به سرمان شد؟
۴- بشار اسد با یک تصمیم بشر دوستانه خواست که کنترل تسلیحات شیمیایی رژیمش را در اختیار جامعهٔ بین المللی قرار دهد (در این مورد جامعهٔ بین المللی به ۲ جامعه (آمریکا و روسیه) تخفیف پیدا کرده است.
۵- رژیم اسد به کنوانسیون خلع سلاح شیمیایی میپیوندد.

نتیجه اینکه: دست آوردهای رهبر فرزانه و جانشین برحق «مرد چاه نشین» و «پطر کبیر شهرهای روسیه» و «منجی علویان»؛ به دست آوردهای مرحوم معمرالقذافی؛ در اعتراف به برنامه های هسته ای و تحویل دادن تمامی ایزار آلات «عبدالقدیرخانی» شباهت بی همتایی دارد.

دست آوردهای آمریکا و اسرائیل

همه فکر میکنند که آمریکا نتوانست به حملهٔ نظامی دست بزند و شاید عده ای نیز اینرا به حساب آرمانگرایی و یا بی لیاقتی آقای اوباما بگذارند. ولی واقعیت این است که آقای اوباما از نیروی نظامی استفاده نمود و اعلام حملهٔ نظامی؛ آنهم از طرف ارتشی مانند ارتش آمریکا بسیار جدی تلقی میشود. در آموزه های نظامی میگویند: «نمایش قدرت؛ بخشی از کاربرد قدرت است» و آقای اوباما بسیار ماهرانه از آن استفاده نمود. و هر آنچه که روسها و رژیم اسد و رهبر فرزانه باختند؛ آمریکا و اسرائیل به یکجا صاحب شدند و اکنون به ریش «شاگرد تنبلهای آخر کلاس» میخندند.

سرهای بی کلاه

مردم سوریه چه سنی و چه شیعه و چه علوی؛ هیچ دست آوردی ندارند و نخواهند داشت؛ زیرا «توده ها» هستند.... توده های مگسها... تودهٔ تپاله... تودهٔ ماسه و شن.... تودهٔ خاک. توده همیشه توده بوده است و برای همیشه توده خواهد ماند.

دست آوردهای بازیگران 

احتمالاً ارتش آزاد سوریه به سلاحهای بهتری برای حفظ توازن باتلاق مسلح شوند. عربستان سعودی عصبانی خواهد شد و شیخ نشینهای اقمارش عصبانی تر. «اردوغان پاشا»ی عثمانی نیز جایزهٔ اسکار مسخرگی را در فیلم «امپراطوری عثمانی اخوانی» خواهد گرفت.

آیا میتوان کاری کرد؟

بله میتوان کاری کرد کارستان. میگویند که وقتی چیزی را کشف و یا وسیله ای را اختراع کردی؛ فکر نکن که تو تنها کسی هستی که در حال انجام آن هستی و چه بسا کسان دیگری پیش از تو و یا همزمان با تو و یا با چند روز اختلاف در حال اندیشیدن به همان مسئله هستند.
به نظر من میتوان کاری کرد کارستان؛ که در یک نیمه شب و یا نیمروز زنگ تلفن آقای باراک اوباما و آقای پوتین و آقای موشه یعالون را از خواب ناز بیدار کند و به خاطر عجله شلوارشان را پیش از شورتشان بپوشند و تمامی روده های رهبر فرزانه بار دیگر مانند کسی که اسهال گرفته است؛ به کیسهٔ پایینش بریزد.
آیا کس دیگری به آنچه که من اکنون به آن می اندیشم فکر میکند؟.... نمیدانم

کژدم

 

۱۳۹۲ شهریور ۲۱, پنجشنبه

شرایط وخیم سوریه و تکاپوی بی اثر روسیه و رهبر فرزانه

گزارش فشردهٔ اوضاع کنونی در سوریه
بنا بر گزارشهای جسته و گریخته ای که منتشر میشوند؛ رژیم اسد توانایی تامین غذا و نان را در دمشق و مناطق علوی نشین را از دست داده است و از سوی دیگر با چاپ بی رویهٔ اسکناس بی پشتوانه برای پرداخت حقوق مزدوران خویش؛ اوضاع را وخیم تر نموده است. تجار مواد غذایی و غلات معاملات خود را با رژیم اسد به خاطر عدم توانایی پرداخت بدهیهایش قطع نموده و وضعیت در حال رسیدن به بحران غیر قابل کنترل میباشد. کمکهای میلیاردی رژیم جمهوری اسلامی نیز در باتلاق جنگ سوریه نتوانسته است تاثیری بگذارد و رژیم اسد برای جلوگیری از بحران اجتماعی و وضعیت نابسامان روانی مردم؛ به صورت نمایشی دستور پخت نان صادرنموده تا نشان دهد که اوضاع تحت کنترل است و وضعیت موجود را جنگ روانی مینامد که غرب براه انداخته است. موج جدیدی از فرار نیروهای نظامی و مردم عادی به خارج از سوریه آغاز شده و شیرازه های اجتماعی در حال از هم گسیختن است. از سوی دیگر نیروهای سلفی-جهادی با حمله به مناطق علوی نشین و شیعه نشین به قتل عام روستائیان میپردازند.

پروندهٔ بمباران شیمیایی

سناریوی بافته شدهٔ رژیم صفوی مسلک ایران بر روی دستش مانده و خریداری ندارد و محمد جواد ظریف با تکرار مکرر داستان میخواهد خریداری پیدا کند. ماجرا از این قرار است که شبکه های مرتبط با سپاه قدس (احتمالاً مزدوران عراقی)؛ چند کیلو مواد شیمیایی را در ترکیه به یکی از سلولهای نیروهای سلفی-جهادی در ترکیه تحویل داده و سپس آنها را به پلیس ترکیه لو میدهند؛ تا بدینوسیله  برای سلفی-جهادیها پرونده و تاریخچهٔ داشتن تسلیحات شیمیایی بسازند؛ تا برای مقاصد بعدی خود که استفاده از بمباران شیمیایی بوده است؛ بتوانند بمباران شیمیایی را به گردن آنها بیندازند. اینکه محمد جواد ظریف به صورت مکرر میگوید که ۹ ماه پیش به آمریکاییها ۲ بار خبر داده بودند؛ اشاره به همین ماجراست و گزارشهایی که از طرف رژیم به آمریکاییها داده شده بود ترفندی برای تاریخچه سازی و بوجود آوردن قرینه ای دیگر بوده تا در جهت رفع اتهام از رژیم اسد در بمباران شیمیایی از این قرینه ها استفاده شود. این سناریو نشان میدهد که خامنه ای از همان آغاز از تصمیم رژیم اسد برای بمباران شیمیایی مخالفین آگاهی داشته است. اما گزارش بازرسان سازمان ملل در بارهٔ نتیجهٔ آزمایشات آنها که در روز دوشنبه منتشر خواهد گردید و طبق اخباری که به بیرون درز کرده است رژیم اسد را مسئول بمباران قلمداد خواهند نمود؛  سناریوی سپاه قدس و وزارت اطلاعات را که از طرف محمد جواد ظریف تعریف میشود به تف سربالا مبدل خواهد نمود که بر پیشانی رهبر فرزانه خواهد نشست.

تکاپوی بی ثمر روسیه

دولت فخیمهٔ روسیه قافیه را کاملاً باخته است؛ یک روز به طور رسمی تهدید به فروش سامانهٔ ضد موشکی به رژیم اسلامی میکند و از سوی دیگر برای مردم آمریکا نامه مینویسد تا آنها را با ترفند تمجید و تهدید متقاعد سازد تا از حکومتشان بخواهند تا حملهٔ نظامی به رژیم اسد را متوقف کند؛ سپس در روز بعد پیشنهاد فروش سیستم ضد موشکی را باز هم به طور رسمی تکذیب میکند.
روسها شدیداً در تکاپو هستند که گزارش بازرسان تسلیحات شیمیایی سازمان ملل نام رژیم اسد را به عنوان متهم ذکر ننماید.

سناریوی زندانی آمریکایی

یکی از ۳ نفر گروگانهای آمریکایی که در ایران هستند؛ ظاهراً نامه ای نوشته و به مادر خود خبر داده است که شدیداً با او بد رفتاری میشود و رژیم اسلامی میخواهد آنها را با زندانیان امنیتی رژیم در آمریکا معاوضه نماید. این سناریو چنان مندرس و مسخره است که نویسندگان و مجریان آن در واقع به ریش خود میخندند. زیرا تعداد افرادی که با چنین زندانیانی در ارتباط هستند بسیار محدود است و اگر این نامه توسط یکی از آنها به خارج نشط کرده باشد؛ فرد مزبور فوری شناخته میشود. بنابراین این نامه به دستور بازجویان نوشته شده و از طریق وزارت اطلاعات به آمریکا ارسال شده است تا پیغام «مبادله» را به طرف آمریکایی برسانند.

اظهار همکاری جدی از طرف نمایندهٔ جدید رژیم در آژانس بین المللی انرژی اتمی

داستان مذاکرات «حسن روحانی مهندسی شده» در نیویورک و سپس ادامهٔ مذاکرات با ۱+۵  و از سوی دیگر اظهارات نمایندهٔ جدید رژیم در آژانس بین المللی انرژی اتمی؛ چنان مسخره است که مرا به یاد گفته های «محسن مخملباف» می اندازد که در سال ۸۸ برای گدایی به پارلمان اروپا رفته و سخنرانی کرده بود و به سبزاللهی ها میگفت که «ما در حال مذاکره دیپلماتیک با اتحادیهٔ اروپا هستیم؛ شما هم نگران نباشید و تظاهرات کنید و فیلم و عکس و یوتیوب یادتان نرود». داستان «حسن روحانی مهندسی شده» نیز شبیه همان ماجراست و میخواهد به حزبلبلی ها بگوید که نگران نباشید ما داریم میکشیم پایین.

کژدم

سخنی با خوانندگان گرامی

درسهایی که از روزهای گذشته گرفتم

در طول دو هفتهٔ گذشته با شدت گرفتن هیجانات مربوط به ماجرای دخالت نظامی آمریکا در معادلهٔ سوریه و افت و خیزها و زیگزاگهای مسیر؛ شاهد بودیم که ماجرا ظاهراً چگونه آغاز و به کجا کشیده شد! شاید به جرا‌ت بتوانم بگویم که بحثهایی که در این وبلاگ صورت گرفتند در حد تحلیلهای تحلیلگران حرفه ای خبرگزاریها بودند ولی در دایرهٔ تحلیلگران فارسی زبان رتبه ای بسیار بالاتر داشتند؛ اما هنوز هم از نظر من در حد بحثهای «دهاتی-روشنفکری» جای میگیرند و بزرگترین دهاتی-روشنفکر این جمع هم خود من یعنی کژدم بوده ام. ( دوستان از این نیش ناراحت نشوند). برای اینکه بتوانم منظورم را توضیح دهم؛ دیاگرامی ابتدایی رسم نموده ام که اگر به آن نگاهی بیندازید سپاسگزار خواهم بود.


در این دیاگرام تعدادی دایره و بیضی به عنوان نماد «منافع استراتژیک و ملی» کشورهای گوناگون بکار رفته اند و خطوط مارپیچ  نماد حرکتهای سیاسی آشکار و پنهان کشورها هستند. هرچند که در واقعیت؛ مسئله بسیار پیچیده تر از این دیاگرام است و پارامترهای بیشتری در این دیاگرام میتوانند بگنجند. شاخهٔ اصلی مشکی رنگی که انتهای خطوط مارپیچ به آن وصل میشوند؛ نماد بردار تقریباً نهایی این حرکتها و شاخه های کوچکتر که با اعداد مشخص شده اند؛ اطلاعات پالایش شدهٔ مربوط به بردار هستند که به ترتیب از «اطلاعات فوق محرمانه» تا «اطلاعات محرمانه» و سپس رقیقتر که از پالایشهای «حفاظت اطلاعاتی» میگذرند و دایرهٔ انتهایی که با عدد ۱۰ مشخص شده است؛ همان مزخرفاتی هستند که در اخبار از زبان این و آن برای رسیدن به اهداف خاصی بیان میگردند و اکثر تحلیلهای ما و حتی تحلیلگران حرفه ای روزنامه ها بر اساس آنها و در مواردی اندک بر اساس  اطلاعاتی عمیقتر صورت میگیرند.
اگر میبینیم که افرادی مانند علیرضا عسگری و یا عکاس و فیلمبردار بیت رهبر فرزانه؛ آب میشوند و به زمین فرو میروند؛ به این خاطر است که به اطلاعات از نوع ۱ و ۲ و ۳ و ۴ دسترسی داشته اند که ارزش «عملیاتی شدن» دارند. اگر میبینیم که آقای جولیان آسانژ و اسنودن به شهرت جهانی میرسند به خاطر فاش کردن اطلاعات از نوع محرمانه است؛ هر چند که اگر یک غیر حرفه ای به ویکی لیکس مراجعه کند؛ اطلاعات نهفته در آن برایش خسته کننده و بی ربط خواهند بود؛ اما حرفه ایها میدانند که آنها را چگونه دسته بندی و پالایش کنند و تحلیلهای کاربردی تولید کنند. به همین دلیل نیز آنچه که ما مینویسیم و یا دیگران مینویسند؛ در حد سرگرمیهای سیاسی هستند. به عنوان مثال به این تحلیل که نوشتهٔ یکی از تحلیلگران مشهور است و استاد دانشگاه هم هستند نگاه کنید (اینجا):







مشخص است که این یک تحلیل نیست بلکه سرهم بندی کردن یک سری مسائل مربوط به ایران و سوریه است و بنا بر « تقاضای مشتری» نوشته شده است (سرهم بندی شده است) و حتی نام مقاله هم خالی از اشتباه نیست و  با اینکه خوانندگان به آن اعتراض کرده اند؛ نویسنده ککش هم نمیگزد و فکر میکند که «حالا هرچی.... ماستتو بخور بابا...»؛ شاید دفعهٔ بعد نام مقاله اش را به جای « گیسوی سامسون»؛ «گیسوی فرهاد کوهکن» بگذارد. این تحلیل مرا به یاد برخی نوشته های داستایوفسکی می اندازد که برای هر سطرش پول میگرفت و به همین دلیل هر چقدر که میتوانست «میبافت» تا در آمد بیشتری کسب کند. نویسنده این مقاله هم؛ تازه بعد از ۳ سال فهمیده است که سوریه چه نقشی برای رژیم اسلامی ایران دارد. منظور من تحقیر نویسنده نیست؛ نیازی هم به تحقیر وجود ندارد (همانگونه که شب نیازی به توضیح تاریکی ندارد)؛ مسئله این است که چرا اینگونه تحلیلها خواننده دارند؟ چرا العربیه برای اینگونه نوشته ها پول میدهد؟
پاسخ اینکه: العربیه برای سرگرمی سیاسی ساخته شده است و مشتریان زیادی دارد. مشتریانش میدانند چه میخواهند و العربیه هم میداند که چه میفروشد. کامنتها هم یا جیغ و داد هستند و یا چیزی در ردیف «بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم....»... «آخه من میگم ای خدا... چرا بایداینکارهای زشت رو بکنن.... خاک عالم!!!!؟» . رادیو فردا و BBC و سایرین نیز همینطور.
پرسش دیگر اینکه چرا خوانندگان وبلاگ من (کژدم) در روزهای اخیر ناگهان به بیش از ۲ هزار نفر در روز رسید؟ پاسخ من این است که این وبلاگ «سرگرم کننده تر» بوده است و نه بیش از آن.
دشمنان ایران و ایرانیان؛ سربازان و افسران فرهنگی؛ روزنامه ها؛ وبسایتهای اطلاعاتی-امنیتی؛ تشکلهای گوناگون تعریف شده و سازمانیافته و مبلغین خود را دارند؛ اما آنکه هیچ ندارد ایرانیان هستند؛ نه فرهنگی ایرانی دارند؛ نه فرهنگ ایرانی را میشناسند؛ نه روشنفکران سیاسی دارند و نه سازمانهای سیاسی. لذا ایرانیان به صورت محافل و گروههای پراکنده مشغول خرده کاری و وبسایتهایشان نیز بیشتر به مراکز «آخ و اوخ» و نوحه و مرثیه خوانی شباهت دارد؛ وبسایتهایی مانند بالاترین و امثال آن نیز وبسایتهای نان به نرخ روز خوری هستند که نه به عنوان مرکز تولیدات فرهنگی و اندیشه؛ بلکه شکارگاهی برای وزارت اطلاعات است.
سخن کوتاه...
من در پی بنا نهادن وبسایتی هستم که بتواند به بسیاری از این نابسامانیها سامان دهد. وبسایتی که تحلیلهایش داستان عمه خانم و ننه کلثوم نبوده و دارای بخشهای گوناگون فرهنگی؛ سیاسی؛ خبری؛ تحلیلی؛ بررسی ساختارهای اجتماعی ایرانیان باشد.
برای توضیح بیشتر؛ به دیاگرامی که در بالای صفحه ترسیم شده است باز میگردم.
۱- این وبسایت در بخش خبری و تحلیلی باید به اخبار و تحلیلهایی حداقل از نوع ۶ و ۷ و ۸ و ۹ دسترسی داشته باشد.
۲- باید بتواند روشنفکران ایرانی را برای تولید اندیشه های پراگماتیک سیاسی جلب کند.
۳- بیانیه ها و تحلیلهای  گروههای سیاسی ایرانی را با شرط التزام آنها به پاسخگویی در برابر پرسش خوانندگان منتشر نماید.
۴- تحلیلهای سیاسی وزین منابع غربی را ترجمه و در اختیار خوانندگان قرار دهد.
برای بوجود آوردن چنین وبسایتی دسترسی به منابع اطلاعاتی و تحلیلی بکر تری نیاز است و طبق برآورد شخصی من در آغاز حد اقل به ۱۵ هزار دلار نیاز است و پس از راه اندازی؛ وبسایت میتواند هزینه های خود را از طریق جمع آوری همیاری خوانندگان و یا پرداخت حق عضویت برای مطالعهٔ مطالب و دهها شیوهٔ دیگر؛ فراهم نماید.
حساب Paypal من همان آدرس تماس من است kajdoum.gazandeh@gmail.com 
دوستانی که مایل به چنین اقدامی هستند و کسانی که میخواهند در مسیر روشنگری واقعی فرهنگی-سیاسی ایرانیان و تولید نسل جدیدی از تحلیلگران پراگماتیک گام بردارند؛ میتوانند مرا در این راه یاری کنند.
خوانندگان گرامی میتوانند پرسشهای خود را در بخش نظرات مطرح نمایند و مطمئن باشند که پاسخی درخور خواهند گرفت.

کژدم






۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

آغاز فرار شیعیان مزدور سوریه و سرازیر شدن آنها به ایران

پس ماندگان مزدوران شیعهٔ سوریه که تحت امر سپاه قدس در قتل عامهای مردم سوریه شرکت داشته اند؛ با نقطهٔ عطف جدیدی که در معادلهٔ سوریه به وقوع پیوسته است؛ از ترس انتقام به سوی ایران گسیل شده اند و رژیم در تلاش است تا آنها را در خوزستان و اصفهان اسکان دهد. این ارازل و اوباش مزدور در آینده از طرف رژیم اسلامی برای کشتار ایرانیان مورد استفاده قرار خواهند گرفت. مردم ایران باید با دافعهٔ شدید با این پس ماندگان رفتار کنند و آنها را از خود برانند.





هرگونه ملاطفت با این پس ماندگان مزدوری که نانشان به قیمت کشتارها و قتل عام  مردم سوریه تهیه میشد و اینک به صورت «انگل» و برای  ارتزاق انگلی از ثروت ملی ایران؛ وارد سرزمین ما میشوند؛ خدمت به کفتارانی است که فرزندان ایران را در آینده خواهند درید.
هرگونه ملاطفتی با این پس ماندگان اوباشان سوری؛ مار در آستین پروردن است.

کژدم


علنی شدن بحرانهای عمیق در رهبری رژیم اسلامی ایران

رژیم منحوس اسلامی حاکم بر ایران اکنون به یک باتلاق درون مرزی افتاده است. این باتلاق جدید با سخنرانی اخیر رهبر فرزانه (اینجا) کاملاً علنی شده و از پشت پرده های «عصمت و طهارت و صلابت» بیرون آمده است.
اکنون رژیم سفاک صفویان دیگر در شرایط «یلّلی تلّلی» به سر نمیبرد و درگیر یک جنگ اقتصادی - نظامی  درون مرزی و برون مرزی شده است و آنچه که اکنون سرلوحهٔ فعالیتهای رژیم قرار گرفته است مسئلهٔ «مدیریت و کنترل بحران» میباشد. 
«حسن روحانی مهندسی شده» نخستین محصول این باتلاق است. تندبادهای سیلسی و نظامی و اقتصادی و دیپلماتیک چنان پرقدرت و دامنه دار و ادامه دار هستند که رهبر فرزانه از وحشت عدم توانایی در «مدیریت و کنترل بحران» به جیغ و ویغ اخیر روی آورده است و هشدار کنونی او نه نشان از توانمندی؛ بلکه تلاشی در جهت «عقب نشینی با تلفات کمتر» به حساب می آید. البته بسیجیهای احمق آنرا به حساب «انقلابیگری رهبر» که گفته بود «من یک انقلابی هستم» خواهند گذاشت و بعضی از آنها به فریب خود و برخی دیگر به «نان دانی جدید» خواهند پرداخت و تحلیلهای «صنّار سه شاهی» در رابطه با «صلابت رهبری» خواهند نوشت؛ اما کشورهای غربی برداشت دیگری دارند و لحظه به لحظه به ابداع تاکتیکهای جدید برای عمیقتر نمودن بحران و فشردن طناب دار بر گردن رهبر عالم و عالمیان ادامه میدهند. تلاشهای دولت مهندسی شده به جایی به جز «پرداخت هزینه های کلان» و «عقب نشینی گام به گام» نخواهد رسید و وظیفهٔ بوقهای تبلیغاتی رژیم نیز قرار بود که در جهت «پیروزی» نشان دادن عقب نشینیها بکار رود. اما آش چنان شور شده است که رهبر عظیم الشان که استاد دشمن شناسی است؛ میگوید:

«در تمایز میان تاکتیک‌ها و راهبردهای طرف مقابل و حتی شناخت دشمن دچار اشتباه خواهیم شد».

این گفته گویای کمال درماندگی است و نشان میدهد که رهبر فرزانه به دوستان استراتژیک خارجی اش که در سایهٔ اقتدار واقعی آنها خود را شیر جلوه میداد نیز اعتماد ندارد و حرکتهای دلال مآبانهٔ روسها؛ قلب «چه گوارای شهر ما» را شکسته است و حتی نمیتواند بفهمد که در درون باندهای کفتارانی که به دور سفرهٔ غارت ایران جمع نموده است؛ کدام یک دشمن است و کدامیک دوست؟؟!!
رهبر فرزانه در حاشیهٔ این گفتار برای اینکه همچنان صورت خود را با سیلی سرخ نگهدارد و به تحمیق بسیجیان ادامه دهد فرموده است:

"در مقابل دنیای غرب باید مقتدر بود".

این جمله با توجه به روند سراشیبی شکستهای پی در پی رژیم هیچ محلی از اعراب ندارد. رهبر مخبّط از کدامین اقتدار سخن میگوید؟ اگر اقتداری در کار بود به همان سخنان خویش مبنی بر «مدیریت جهان» که از زبان دلقکش بیرون می آمد ادامه میداد و نیازی به «حسن روحانی مهندسی شده» نداشت تا به دنبال وزیر امور خارجهٔ انگلستان بدود و نامش را «دیپلماسی تدبیر» بگذارد.

بمباران شیمیایی مردم سوریه و آبروی «فقاهت رهبر»

آنچه که تا کنون مورد بحث قرار نگرفته است؛ یکی از زوایای ظاهراً تاریک «فقاهت رهبر» است. در طول ۱۶ سال گذشته یکی از ترفندهای مندرس رژیم برای فریب جهانیان در بوق و کرنا دمیدن فتوای خامنه ای در رابطه با «حرام بودن تسلیحات کشتار جمعی و بمب اتمی» بوده است. اما حرکت اخیر حکومت بشار اسد در بمباران مناطق مسکونی و کشتار کودکان و تلاش رژیم اسلامی تحت نصایح داهیانه و شیعی رهبر فرزانه برای کتمان نمودن و سرپوش گذاشتن بر این جنایت؛ نشان داد که «فتوا» در «فقه جعفری ناب محمدی» یک مسئلهٔ «تاکتیکی» است و رهبر فرزانه هیچگونه ترس و شرمی از کشتار مردم عادی ندارد و مانند برادران سلفی-جهادی شان تنها کافی است که مشروعیت اینگونه کشتارها را از « دیگ تکفیر» بیرون بکشد.
تلاشهای شبانه روزی تمامی جناحهای رژیم برای این کتمان بیشرمانه؛ فتوای حرام بودن کاربرد و یا ساخت بمب اتمی را به یکباره از ذهن ها پاک نمود و دیگر لازم نیست که «موسویان» برای انتشار «آگهی رپرتاژ» در روزنامه ها و مجلات آمریکایی برای تبلیغ «فتوای تاکتیکی رهبر» پول خرج کند.
فتواهای اخیر رهبر فرزانهٔ ناب محمدی در رابطه با سرپوش گذاشتن به غارتهایی که از طرف «مومنین غارتگر» صادر شده است نیز شباهت بسیار زیادی با فقاهت پاپهای واتیکان دارد که برای حفظ آبروی کلیسای واتیکان که «جانشین برحق عیسی رسول الله» هستند؛ در جهت سرپوش گذاشتن بر روی تجاوزهای جنسی کشیشان مومن بالله به کودکان و یتیمانی که در بنگاههای خیریهٔ تحت نظر کلیساها انجام میگرفت دارد. اینها همگی یک کثافت هستند و ریشه در یک لجنزار دارند.

کژدم




۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

یک خبر مهم در رابطه با سوریه

در پی علنی شدن پیشنهاد آقای جان کری به رژیم اسد؛ مبنی بر «تحویل سلاحهای شیمیایی در برابر جلوگیری از حملهٔ نظامی آمریکا» و تعیین بازهٔ زمانی کوتاه مدت برای آن؛ وزیر امور خارجهٔ روسیه آقای لاوروف نیز به اسد اولتیماتوم داده است که در صورت نپذیرفتن این پیشنهاد؛ روسیه کمکهای نظامی و اقتصادی و دیپلماتیک خود را به رژیم اسد قطع خواهد نمود. این پیشنها چند روز پیش به رژیم اسد به صورت محرمانه داده شده است و آنگونه که از سخنان آقای جان کری بر می آید تا کنون خبر مثبتی دریافت نکرده اند. این احتمال که رژیم اسد در پی اتلاف وقت و انتقال بخشی از این سلاحها به حزب الله لبنان و سپاه قدس  است را تقویت میکند. 
از سوی دیگر اظهارات آقای لاوروف این گمان را تقویت میکند که آقای اوباما؛ چه با تایید و یا عدم تایید کنگره دستور حمله را صادر خواهد نمود و روسها آنرا بسیار جدی تلقی کرده اند.
مطرح شدن این پیشنهاد بخشی از بازی دولت آقای اوباما است که در صورت عدم پذیرفته شدن از طرف رژیم سوریه میتواند به رای موافق کنگره بینجامد.

کژدم

بررسی بلبشوی تحلیلی - خبری رسانه ها

در روزهای اخیر به خاطر وقفه ای که در حرکت نهایی حملهٔ نظامی به مواضع استراتژیک رژیم اسد؛ ایجاد شده است؛ تحلیلها و اخبار گوناگونی که متناقض مینمایند به گوش میرسند.
حرکت اخیر رئیس سازمان اطلاعاتی آلمان؛ مبنی بر اینکه اسناد شنود ۴ و نیم ماههٔ گذشته نشان میدهد که ارتش (گارد ریاست جمهوری بشار اسد) چندین بار تقاضای حملات شیمیایی کرده اند ولی از طرف بشار اسد مورد موافقت قرار نگرفته است را دلیلی بر اینکه شاید ارتش به صورت سرخود به چنین اقدامی دست یازیده است را منتشر نمودند و یادشان رفت که چند روز پیش همان سازمان اطلاعاتی گفتگوی تلفنی یکی از عناصر حزب الله لبنان با سفیر رژیم اسلامی ایران در بیروت را مبنی بر صدور دستور حملهٔ شیمیایی از طرف بشار اسد را منتشر نموده است و اینچنین به نظر میرسد که آلمانها بعد از اینکه «بند را آب داده اند» میخواهند ناشیانه؛ آب رفته را به جوی باز گردانند. بشار اسد نیز در مصاحبه ای که با یکی از رسانه های آمریکایی انجام داده است تنها به تطهیر شخص خودش بسنده نموده  و گفته است که من دستور نداده ام ؛ ولی حملهٔ شیمیایی را با آن شدت قبلی رد نکرده است. از سوی دیگر مسئلهٔ رای مثبت و یا منفی کنگرهٔ آمریکا به طرح حملهٔ نظامی آقای اوباما نیز میدانی برای تاخت و تازهای دیپلماتیک و خبری و تحلیلی فراهم آورده است.
آنچه که در این میان نظر مرا به خود جلب نمود مصاحبهٔ رادیو فردا با آقای ابوالفضل اسلامی در ژاپن است (اینجا) و بویژه آن بخش از گفتار ایشان که در تصویر زیرین آنرا مشخص نموده ام.
                 




نخست اینکه؛  آقای ابولفضل اسلامی اشتباه میکند؛ زیرا کوچه دادن به حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی در سوریه و لبنان؛ بخشی از سیاست مشترک فرانسه و آلمان و بویژه انگلستان؛ به عنوان بخشی از استراتژی مهار «اسرائیل»  از طرف اروپاییها بوده است و در همین راستا برای نخستین بار نیز همین کشورها نظریهٔ «باید با جمهوری اسلامی اتمی کنار بیاییم» را مطرح نمودند. در آن سالها حتی تصور وقایع ۳ سال اخیر موسوم به بهار عربی نیز مطرح نبود. البته اروپاییها همچنان مانند روسها از برگ رژیم اسلامی ایران و حزب الله لبنان در معاملات پنهانی و فشارهای دیپلماتیک خود بر آمریکا استفاده میکنند و اکنون نیز از همین برگ میخواهند استفاده کنند و امتیازاتی بگیرند. از سوی دیگر اروپاییها میدانند که جانشین حکومت اسد (در صورت یکپارچه ماندن)؛ بیشتر مایل به عربستان سعودی و آمریکا خواهد بود و موضع اروپا لطمه خواهد دید و حد اقل اینکه اهرم فشار حزب الله و رژیم اسلامی را از دست خواهند داد و سیگنالهای چندگانهٔ اروپا نشان از وزن کردنهای متعدد و وسواس در انتخاب راه دارد.
حال بحث اصلی اینجاست که اگر اروپاییها با اعمال نفوذ در سالیان اخیر به رژیم اسلامی و حزب الله لبنان کوچه داده اند تا دست آمریکا را کوتاه کنند و به این وسیله اسرائیل را مهار نمایند؛ چرا اکنون آمریکا از این شرایط برای خنثی کردن استراتژی منطقه ای اروپا دست نزند و چرا از متحدین خود استفاده نکند؟ و چرا اسرائیل  و عربستان سعودی نیز از این موقعیت طلایی استفاده نکنند؟
اینکه در سوریه استفاده کردن از سلاح شیمیایی منجر به کشته شدن بیش از ۱۴۰۰ نفر شده است در مقایسه با تعداد بیش از یکصد هزار کشته شدگان سوری در طول جنگ داخلی حدود «یک درصد» است؛ لذا واقعهٔ اخیر برای آمریکا تنها به عنوان اهرم فشار در جهت تعیین تکلیف ارزش دارد و گرنه روزانه میلیونها نفر به دلایل گوناگون در جهان میمیرند و هیچکس هم حرفی نمیزند و تنها زمانی مورد توجه قرار میگیرند که بخواهند از آن مرگ و میرها «پول در بیاورند».
 به نظر من آنچه که در تحلیلهای رسانه ای به عنوان «فشار اروپا» بر آمریکا و کنگرهٔ آمریکا برای جلوگیری از حمله به سوریه مطرح شده اند؛ اتفاقاً باید توجه بیشتر آمریکائیان را برای از میان بردن این اهرم فشار که در آینده نیز مانند «کمر درد» میتواند بر اندام دیپلماسی آمریکا فشار آورد؛ جلب کند و به احتمال قوی در تصمیم نهایی نمایندگان آمریکا تاثیر خواهد گذاشت و کنگره نیز مانند مجلس سنا با آقای اوباما موافقت خواهد نمود.
اما احتمال دیگری که مطرح میشود؛ مخالفت اکثر مردم آمریکا با ذخالت نظامی آمریکا در سوریه و ترس عده ای از نمایندگان کنگره به خاطر از دست دادن صندلی خویش در انتخابات بعدی است. به نظر من یک نمایندهٔ کنگره باید بیش از حد احمق باشد که با چنین نظریه ای که ارزش آن در حد «پروپاگاندا» است؛ با دخالت نظامی در سوریه مخالفت کند. زیرا اگر آقای اوباما بتواند این نبرد کوتاه و محدود را خوب کنترل کند؛ همان مردم که امروز به خاطر برخی نگرانیها مخالف هستند؛ در فردای پیروزی آقای اوباما را قهرمان ملی خواهند خواند. از سوی دیگر در زمان انتخابات؛ آنهایی که رای میدهند؛ بالاخره به کاندیداها رای خواهند داد و تاثیری چشمگیر بر تعداد آراء نخواهد گذاشت؛ اما اگر در صورت عدم رای به طرح آقای اوباما؛ مسائل به صورت دیگری در سوریه شکل بگیرد؛ این آقای اوباما و نمایندگان حزب دموکراتیک خواهند بود که به بی لیاقتی و نفهمیدگی متهم خواهند شد لذا در یک بازی طولانی رای مثبت و یا منفی نمایندگان ریسک از دست دادن صندلیهایشان در کنگره را به همراه خواهد داشت و این ریسک تقریباً همیشه وجود دارد.
اما مسئلهٔ دیگری که خبرگزاریها و تحلیلگران به آن نمیپردازند؛ این است که آقای باراک اوباما همچنان از نظر حقوقی نیازی به رای کنگره ندارد و مراجعه به کنگره اهداف دیگری را دنبال میکند که هنوز اعلام نشده اند اما در سخنرانی آتی آقای اوباما میتوان به آن اهداف اعلام نشده  پی برد. این اهداف هرچه که باشند؛ شامل این نظریه که آقای اوباما میخواهد با استفاده از رای منفی کنگره ؛ راه فراری برای خود بسازد؛ نخواهد بود. حمله به سوریه یعنی بستر سازی برای عقب نشینیهای بسیار مهمتر رژیم اسلامی حاکم بر ایران و آمریکا این موقعیت را از دست نخواهد داد.
مطلب دیگری که در مصاحبهٔ آقای ابوالفضل اسلامی با رادیو فردا ذکر شده است؛ میتواند به عنوان یک سند از طرف یکی از مقامهای دیپلماتیک ایران در رابطه با نفوذ انگلستان در درون رژیم جمهوری اسلامی به حساب آید و اینکه در سالگرد کودتای ۲۸ مرداد و انتشار اسناد دخالت انگلستان و آمریکا در آن کودتا و همچنین فشارهای انگلستان به سازمان CIA برای حذف و یا حد اقل رقیق نشان دادن نقش انگلستان در آن کودتا و با اسنادی که رادیو آلمان منتشر نمود و در واقع این انگلستان بوده است که نقش اصلی را در کودتا بازی نموده است؛ میتوان همانگونه که در نوشتار مربوط به ماجرا توضیح داده ام؛ اینبار نه بر اساس برداشت و تحلیل شخصی بلکه با استناد به سخنان آقای ابوالفضل اسلامی به صورت مستند دریافت که انگلستان چه نقش بزرگی در حاکمیت شیعهٔ حقهٔ جعفری بر ایران دارد. و به همین دلیل است که انگلیسها نمیخواهند نامشان بر زبان آورده شود.


کژدم

۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

آقای اوباما تصمیم خود را گرفته است

آقای اوباما از همان زمان که گفت تصمیمش را در رابطه با حملهٔ نظامی به سوریه گرفته است ولی میخواهد نظر کنگره و مجلس سنا را نیز جلب کند؛ تنها هدفش خریدن زمان برای آرایش نهایی نیروهای نظامی متحد و تعریف و تعیین وظایف دقیق هر یک از نیروهای نظامی درگیر و همچنین تببین وظایف نیروهای مخالف رژیم سوریه و در درجهٔ نخست ارتش آزاد سوریه بود.
آقای اوباما دیگر نه امیدی به کنگره دارد و نه امیدی به حزب کارگر انگلستان. داستان از نظر ایشان تمام شده انگاشته میشود و بازیهای توئیتری و زبان بزرگ محمد جواد ظریف ارزشی بیشتر از اعلام موضع «بورکینا فاسو» ندارد.
دریده گوییهای یکی از ارازل رژیم در رابطه با تجاوز به دختر اوباما (اینجا) ؛ به حساب  مذهب حقهٔ جعفری و فتواهای خامنه ای فرزانه نوشته میشود (واقعیت هم همین است و تجاوزهای جنسی در زندانهای رژیم تحفهٔ اسلام و تشیع حقّهٔ جعفری هستند) و حسن روحانی نیز میتواند دلش را به بازیهای مسخرهٔ «رفع تحریم از ۷ شرکت و بانک رژیم توسط دادگاه اروپا» دل خوش کند.
آقای باراک اوباما در روز سه شنبه در سخنرانی برای مردم آمریکا از دلایل تصمیم خود خواهد گفت و در همان سخنرانی فرمان حمله را صادر خواهد نمود. پیشبینی من در رابطه با این حملات نظامی این است که هیچ اشتباه بزرگی مانند آنچه که در نتیجهٔ دکترین آقای رامسفلد در عراق افتاد در این نبرد محدود (محدود کلمه ای قابل تفسیر است و نباید روی آن حساب باز کرد) به وقوع نخواهد پیوست. این عملیات چنان دقیق و موثر خواهد بود که شاید در تاریخ جنگهای محدود زبانزد شود و در آکادمیهای نظامی به عنوان یک منبع مطالعاتی تدریس گردد.
حزب کارگر انگلستان و رهبرش آقای میلیبند در کنار خانم آنگلا مرکل که اخیراً رهبر فرزانه را به عنوان نمایندهٔ انحصاری BMW برگزیده است؛ در کنار آقای پوتین به عنوان چهره های شکست خورده  و شرمگین ظاهر خواهند شد. باید بگویم که اگر دور سومی برای انتخاب مجدد آقای اوباما به عنوان رئیس جمهور بعدی آمریکا وجود داشت؛ ایشان باز هم با اکثریتی قاطع تر از دور دوم میتواند انتخاب شود.

وضعیت رژیم شیعی مسلک

حاکمیت صفوی ایران؛ در تمامی طول تاریخ حیاتش؛ همیشه سعی داشته است که عملیات های برون مرزی خود را از طریق اجیر کردن مزدور و به طور غیر مستقیم  انجام دهد و از چند سال پیش نیز که حزب الله لبنان در لبنان به صورت بخشی از حاکمیت لبنان در آمد؛ از حزب الله لبنان نیز خواسته بود که آنها نیز از دست زدن به عملیات مستقیم و استفاده از نیروهای رسمی خود پرهیزکنند؛ اما اکنون رژیم رهبر فرزانه به چنان روزی افتاده است که مجبور به استفادهٔ مستقیم از آن در مقیاسی بسیار بالا شده است.
 این امر نشانگر توانمندی رژیم نیست؛ بلکه همانگونه که در نوشتارهای پیشین به «روند شکستهای استراتژیک و نتایج آن» پرداخته ام؛ رژیم اسلامی دقیقاً در همان راستا گام بر میدارد. در فردای شکسته شدن ستون فقرات هلال شیعی در سوریه؛ زمان آن خواهد رسید که رژیم اسلامی و آخرین ولی فقیه تاریخ؛ به صورت مستقیم درگیر جنگ خواهند شد و زمانی که چنین اتفاقی به هر شکل و در هر مقیاسی که باشد؛ آغاز گردد؛ نشانهٔ رسیدن به خط پایان تشیع  و حاکمیت صفوی حساب میشود.

وضعیت ایران

نظر به اینکه رژیم اسلامی حاکم بر ایران؛ موجودی جدای از ایران و منابع اقتصادی و انسانی و موقعیت ژئوپولیتیک ایران نیست؛ شکست استراتژیک رژیم به مفهوم شکست استراتژیک ایران نیز خواهد بود و تمامی شیرازه های اجتماعی-سیاسی-اقتصادی ایران از هم خواهد گسیخت و به تعبیر اکبر گنجی به عنوان نظریه پرداز سوراخ بنفش (سوراخ بنفش را در نوشته های پیشین توضیح داده ام و نیازی به تکرار ندارد)؛ ایران «کلنگی» خواهد شد.
اگر میهن پرستان دروغین و ناسیونالیستهای قلابی امروزی؛ برای «ایرانشهر باستان» مویه های دروغین میکنند و اشک تمساح میریزند؛ در آینده ای نه چندان دور؛ فاجعهٔ ۵۷ و شرایط کنونی و بی عملی ایرانیان به عنوان «داغ خیانت ملی» بر پیشانی ایرانیان خواهد نشست.

کژدم
 

۱۳۹۲ شهریور ۱۵, جمعه

بررسی سناریوهای احتمالی رژیم ناب محمدی در رابطه با سوریه

برای ورود به این بحث شاید برای چندمین بار لازم است که بگویم؛ مقالهٔ «جنبش دموکراسی خواهی ایران و نگاه غرب» شاید بهترین نوشته ای است که من در طول چند ساله داشته ام. زیرا «زیرساختهای تدوین استراتژی» در رژیم منحوس شیعی مسلک حاکم بر ایران را آشکار نموده است و اگر میخواهید این نوشتار را بخوانید؛ انچه را که به نام «انجمن پادشاهی ایران-تندر» در آن نوشتار آمده است را از ذهن خویش پاک کنید (من هیچگاه نوشته های خود را سانسور و یا حذف نمیکنم؛ زیرا تاریخچهٔ بخشی از زندگی من هستند؛ اما این نوشتار به شدت با مخالفت رهبر گروه قلابی تندر روبرو شد.).
دیگر آن زمانها گذشته است که خاتمی شیّاد باد در زیر عبایش بیندازد و به مسافرتهای بین المللی برود و «گفتگوی تمدنها» راه انداخته و احمقهای غربی نیز او را «گورباچف ایران» بنامند. جانشینی گفتارهای «توئیتری» سخیف تر از آن هستند که رهبر فرزانه بتواند مانند «گفتگوی تمدنها» برای سرپوش گذاشتن بر نیات رژیم  از آنها استفاده نماید.
رهبر فرزانه بسیار دیر جنبیده است و اکبر بهرمانی مندرس و آبرو رفته تر از آن است که با «سوادکوه بازی» بتواند کسی را فریب دهد؛ مگر آنهایی که به هر بشکنی بابا کرم میرقصند و لزومی به فریب آنها نیست و این چنین قومی همیشه بخشی از جمعیت ارازل و اوباشی هستند که هر حکومتی آنها را در اطراف خود دارد و بخشی از این ارازل در نقشهای «مخالف» و «معترض» نیز ظاهر میشوند؛ اما سرشان همیشه در آخور و توبرهٔ رژیم بوده است. به عنوان مثال میتوانید رژیم بشار اسد را نگاه کنید که بسیاری از هم جنسهای این لعبتکان را با خود دارد.

اما سخن امروز

منابع آمریکایی میگویند که پیغام سرّی سپاه قدس به مزدوران عراقی را کشف نموده اند که دستور حمله به منافع آمریکا را به این گروهها صادر نموده است.
۱- احتمال نخست اینکه عناصری از دولت عراق و یا جناحهایی از شیعیان عراقی با استفاده از نفوذیهای خود چنین پیغامی را کشف و به آمریکایی ها داده اند تا دامن خود را از عواقب بعدی آن پاک کنند.
۲- اساساً چنین پیغامی وجود ندارد و اظهارات بخشی از مزدوران شیعهٔ عراقی با نام «ارتش مختار» که هفتهٔ پیش بیانیه ای مشابه منتشر نمودند دستمایهٔ این گزارش کشف شده است. (کشتار اعضای سازمان مجاهدین خلق در پایگاه اشرف نیز توسط این مزدوران انجام گرفت).
۳- این پیغام قلابی به عنوان بخشی از جنگ روانی و تاثیر گذاری بر تصمیم کنگرهٔ آمریکا در رابطه با حملهٔ نظامی به سوریه؛ از طرف سپاه پاسداران و توسط «دوجانبه ها» در اختیار آمریکا قرار گرفته است.
نتیجه اینکه اگر هرکدام از این سناریوها درست باشد؛ مغازلات توئیتری و سوادکوهی نه به عنوان چراغ سبز به آمریکا؛ بلکه برای فریفتن ساده لوحان است و مصرف داخلی دارد و قدرت واقعی نه در دست دولت بی پشم و پیل؛ بلکه در جای دیگری نهفته است که همه چیز را برباد رفته می انگارد و امیدی به ترمیم ندارد و هرگونه ترمیم را شکست به حساب می آورد؛ که در واقع چنین نیز هست.
با ارتقاء زمان بندی عملیات محدود ۳ روزه به عملیات ۹۰ روزه و همچنین ارتقاء سطح و عمق حملات نشان از گسترش عملیات به خاک لبنان و بویژه جنوب شیعه نشین آنرا دارد. گزارشهای مبنی بر خاموش شدن تلفنهای موبایل تمامی اعضای حزب الله لبنان نیز نشان از وحشت این سازمان از گستردگی عملیات دارد.
اگر ماجرای فرمان سپاه قدس؛ صحت داشته باشد؛ باید منتظر گسترش سریع و وسیع نبرد سوریه به خاک عراق و لبنان باشیم و شاید جای آن گفتار نیچه در اینجا باشد که: اگر به مغاک خیره شوید؛ مغاک نیز به شما خیره میشود.
نتیجه اینکه: رژیم اسلامی؛ به جز دو سناریو در پیش روی خود ندارد:
۱- عقب نشینی با خفت و خواری (صلح امام حسن).
۲- ادامه دادن به دخالت در جنگ سوریه تا نابودی کامل ایران.

باز هم یک شوخی خنده دار

در همین لحظات خبری منتشر شد که دادگاه اروپا هفت شرکت و بانک وابسته به رژیم را از لیست تحریم ها بیرون آورده است. این خبر بی شباهت به شوخیهای توئیتری نیست. گویی که حساب شما را در زمانی که قدرت مالی داشته اید؛ بسته باشند و اکنون که جیبهایتان خالی است؛ برایتان حساب پس انداز باز کنند. اما دو حیلهٔ دیگر نیز میتواند در پشت این لغو تحریمها باشد.
۱- اموال غارت شدهٔ ایران توسط عناصر رژیم که سرگردان هستند؛ به این بانکها سرازیر شده و تحت کنترل اتحادیهٔ اروپا قرار گیرند.
۲- بخشی از اموال خارج از کشور رژیم از طریق این موسسات بتوانند در امر خرید کالاهای اروپایی مصرف شوند (تولید مشتری).
در هر صورت این خبر هیچ نشانی از تغییر مواضع غرب در رابطه با رژیم اسلامی ندارد.
تنها آنگاه که شنیدیم که حملهٔ نظامی به حاکمیت بشار اسد (به هر بهانه ای) لغو شده است. باید دانست که رژیم کاملاً تسلیم شده  و غرب نیز از پخش شکلات دموکراسی برای مردم سوریه و ایران منصرف گردیده است. 

کژدم

۱۳۹۲ شهریور ۱۴, پنجشنبه

عجب «بلبشو» و «ولوله» ای شده

- رفسنجانی در سوادکوه گفته است.....
- برو بابا اون که خر نیست!؟!؟....
- حسن روحانی در «توئیتر» گفته است « روش هاشانا مبارک».... 
- نه بابا حسن روحانی هم که خر نیست... 
- حالا شاید حسن روحانی توی «توئیتر» یک «تِر» کوچک زده باشه ولی ... اینکه قیامت نیست که امام از ته چاه ظهور کنه... امام حالا حالا ها توی چاه خیلی کار داره....
- مگه آخه یه «تِر» کوچک اونهم توی «توئیتر» که از اسمش هم معلومه که «توش پر از تِره» این حرفهارو داره؟... 
- شیطونه میگه بزنم دنده هاش نرم شه ها....
حسن روحانی آن لیاقت و شهامت رو نداره که بیاد خودش بگه که من گفته ام و خوب هم کرده ام که گفته ام.... همچنین اون لیاقت و شهامت رو هم نداره که خودش بیاد بگه: من نگفته ام و هرکی میگه من گفته ام مادر قحب... س
اکبر بهرمانی هم همینطور... دفترش میگه نگفته... مطهری لب غنچه ای (مثل کون مرغ) هم میگه که  رفسنجانی گفته.... 
آخه مردک عوضی... تو که نمیتونی بگی که بالاخره گفتی و یا نگفتی؟... میخوای ایران رو نجات بدی؟.... 
اقلاً از رضا پهلوی یاد بگیر که خفه شده و حرف نمیزنه.
نتیجه اینکه: خاک بر سر «بنفش پرستان».

ژنرال پتریوس در تعریف حاکمیت شیعه مسلکهای ایران راست گفته بود:

 حاکمیت ایران اوباش سالاری است.

کژدم

۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

قاسم سلیمانی قهرمان در مجلس خبرگان

قتل عام اعضای غیر مسلح سازمان مجاهدین خلق در پایگاه اشرف توسط مزدوران رژیم با اسم جعلی «فرزندان انتفاضهٔ شعبانیه» که خود نشان از همکاری حکومت شیعی و کثیف عراق در این جنایت دارد و از طرف قاسم سلیمانی قهرمان به عملیاتی مهم تر از عملیات مرصاد تشبیه شده است شباهت زیادی به حرکت مذبوحانهٔ بشار اسد در صدور فرمان حملهٔ شیمیایی به «غوطهٔ شرقی» را دارد. اگر اشتباه نکرده باشم؛ این دومین بار در طی ۷ ماه گذشته است که قاسم سلیمانی برای دادن گزارش به مجلس خبرگان میرود و پیش از آن چنین سابقهٔ گزارش دهی وجود نداشته است. گذشته از مزخرفاتی که بر اساس گزارش خبرگزاری فارس به نقل از یکی از اعضای بی نام و نشان این مجلس داده شده است؛ حضور قاسم سلیمانی در این جمع و گزارش قتل عام  حدود ۵۰ نفر از بازماندگان یکصد نفر افراد غیر مسلح و در محاصرهٔ  پایگاه اشرف و پیش از آن صدور بیانیهٔ سپاه پاسداران رشید اسلام در همان رابطه؛ نشانگر این مسئله است که رژیم اسلامی؛ برای روحیه دادن به حزب اللهی ها و اینکه نشان دهند هنوز تواناییهای زیادی دارند انجام گرفته است. بقیهٔ گزارشی که به نقل از سلیمانی گزارش شده است؛ نیازی به حضور او در این جمع نداشته و همان سخنان تکراری پیشین آنهاست که زمانی «حماس» و پیروزی آنها و اکنون نیز «بشار اسد» و حماسهٔ حزب بعث را در بوق تبلیغاتی میدمند. آنچه که ظاهراً به نظر میرسد؛ شاخکهای اطلاعاتی رژیم از گسترش «ریزش نیرو» به هراس افتاده است. و میدانند که پس از آغاز حملهٔ نظامی به سوریه نوبت حمل و نقل «لاشه های گندیدهٔ سپاهیان اسلام» فرا خواهد رسید و با تلفات فکری و ذهنی که در مسیر ۸ سالهٔ گذشته و انتخابات مهندسی شدهٔ اخیر بوجود آمده است؛  پاییز دیگری آغاز شده و شکستهای مفتضاحانهٔ آتی سپاه افسانه ای قدس و حزب الله لبنان در سوریه و لبنان منجر به «برگ ریزان» وسیعی خواهد شد.
سناریوی موازی و محتمل دیگر این است که در آستانهٔ سفر حسن روحانی به آمریکا و اظهار «عطش» او در رابطه با دیدار با وزیر امور خارجهٔ دولت فخیمهٔ انگلیس. سپاه پاسداران و قاسم سلیمانی قهرمان با قتل عام اعضای مجاهدین خلق و صدور بیانیهٔ رسمی خواسته اند  به انگلستان و هر کشور غربی بگویند که «حسن روحانی هیچ پُخی نیست» و هواداران بدبخت و احمق و فلک زدهٔ «رنگ بنفش» هم همان «خس و خاشاک» هستند که این بار به عنوان عمله و اکرهٔ مجانی (حتی دریغ از یک ساندیس) برای ظاهر سازی در انتخابات از آنها استفاده شد.
رهبر احمق فرزانه گویا نمیخواهد بفهمد که حسن روحانی با این کثافتکاری رسمی با چه رویی میخواهد به عنوان «رئیس دولت» با مقامات غربی سخن بگوید؟ مگر حد اقل انتظار (در عرف تعریف شدهٔ دیپلماتیک) از یک رئیس دولت؛ این نیست که نیروی نظامی به دستور او دست به عملیات میزند؟ و اگر این دستور از جاهای دیگر صادر شده است؛ پس حسن روحانی چکاره است؟ دلقک است؟ مترسک است؟؟... چه ارزشی دارد که کسی به سخنرانی یک عروسک خیمه شب بازی در سازمان ملل کمترین ارزشی قائل شود؟ و  آقای ویلیام هیگ وقت خودش را با صحبت کردن با یک مترسک تلف کند؟
اما اگر من میتوانم ببینم و بفهمم که معنی واقعی این حرکات این است که این رژیم دچار «بحران رهبری» است؛ کشورهای غربی بسیار دقیق تر و با ذکر جزئیات این مسئله را میدانند و میفهمند و لزومی به این حرکت مذبوحانهٔ سپاه پاسداران برای قتل عام اعضای سازمان مجاهدین نبود و قاسم سلیمانی احمق دچار اشتباه محاسباتی بزرگی شده است که در ماههای آینده با نتایج سنگین آن روبرو خواهد شد. قاسم سلیمانی هنوز به زمین سفت نشاشیده است و در جنگ ۳۳ روزه با اینکه اسرائیلیها به هیکلش ریدند؛ هنوزاز خود فریبی و رویای پیروزی در جنگ ۳۳ روزه بیرون نیامده است و همچنان فکر میکند که ماجرای سوریه هم مثل عراق است که با پخش پول و سلاح میان شیعه ها و سنی ها و القاعده به کشتار شیعه ها و سنی ها پرداخت و آش را شور کرد. همچنین نفهمیده است که آنزمان سال ۲۰۰۳ بود و  اکنون ۲۰۱۳ است و بسیاری از معادلات در سطح بین المللی عوض شده اند و تجربیات نبردهای عراق ۱۰ سال است که در مراکز مطالعات نظامی غرب زیر و رو میشوند و قاسم سلیمانی و سپاه قدس و حزب الله لبنان و شیعیان عراقی و افغانی با «دعوت غیر مستقیم»  استراتژیستهای غربی و بازیگران منطقه ای به باتلاق سوریه رفته اند و دعوای سوریه بر سر لحاف آخوندهای حاکم بر ایران است. مشکل احمقها این است که هرگز نمیتوانند بفهمند.

کژدم

صفحهٔ بررسی «مرگ خامنه ای و بحران رهبری»...عواقب و تاثیرات آن

یاران

در این صفحه میتوانید تمامی اندیشه های خود را در رابطه با مرگ خامنه ای و تاثیرات آن چه در درون و یا برون میهن را مطرح سازید. نظرات شما در این صفحه به صورت گنجینه ای اطلاعاتی که نیروهای مبارز میتوانند در برنامه های مبارزاتی خویش از آنها در طراحی استراتژی مبارزاتی خویش بهره جویند؛ موثر خواهد بود. «مرگ خامنه ای و بحران رهبری» یکی از پارامترهای بسیار مهمی است که بررسی آن میتواند آمادگی نیروهای مبارز برای استفاده از «شرایط بحران» را به شدت افزایش دهد.

برای مراجعه به صفحهٔ جدید میتوانید در بخش بالای ستون سمت راست بر روی آن کلیک کنید و یا از طریق لینک زیرین به آن مراجعه نمایید:

(صفحهٔ بررسی «مرگ خامنه ای و بحران رهبری»... عواقب و تاثیرات آن)

کژدم

۱۳۹۲ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

حملهٔ نظامی به رژیم اسد و بحرانهای پیش روی رژیم آخوندی

شکاف ظاهری در ایجاد ائتلاف بین المللی

با سپرده شدن تعیین سرنوشت مداخلهٔ نظامی دولت آقای کامرون در سوریه به مجلس عوام انگلستان و سپس طرح همین مسئله از طرف آلمانها و سپس تکرار همان داستان از طرف آقای باراک اوباما و متعاقب آن از طرف رئیس جمهور فرانسه؛ از یک سوی این سناریو ابتدایی را به ذهن می آورد که همهٔ داستان و هارت و پورت ها کشک و پشم بوده اند و دولتهای نامبرده به شکلی از اشکال میخواهند از زیر تعهدات و رجزخوانیهای خود فرار کنند و همگی با دستی پاک و با بهانهٔ «دیدید که ائتلاف بین المللی بوجود نیامد؟!!!» از زیر بار شانه خالی کنند. اما تکرار یک سناریو از طرف ۴ قدرت مهم جهانی؛ میتواند نشانهٔ سناریوی دیگری باشد که در زیر لایهٔ سناریوی نخستین در حال شکل گیری است.

سناریوی دوم:

این سناریو میتواند گذار از سناریوی «ائتلاف دولتهای غربی» به سوی ایجاد «ائتلاف ملتهای کشورهای غربی» باشد.
حرکات اخیری که در اروپا و آمریکا در حال انجام هستند؛ احتمال وجود سناریوی دوم را قویتر میسازند و چنین به نظر میرسد که ائتلافهای شکنندهٔ «دولتهای غربی» در گذار از مسیر پارلمانها در حال تبدیل شدن به «ائتلاف یکپارچهٔ بین الملل» باشد که بسیار مستحکم تر است و میتواند اهدافی فراتر از سوریه را مد نظر داشته باشد. در اینچنین ائتلافی دیگر از مخالفتهای حزبی خبری نخواهد بود و زمینهٔ بسیاری از بحرانها که میتوانند از طرف احزاب اپوزیسیون بر علیه «دولتهای حاکم» بوجود آیند از همان آغاز؛ از میان برداشته میشوند. به عنوان مثال: آقای مک کین که گفته بود با طرح حملهٔ محدود آقای اوباما مخالفت خواهد نمود؛ در مذاکرات اخیر خود با کاخ سفید؛ تغییر نظر داده است و آتچه که از مطالب مورد بحث این مذاکرات به بیرون نشط کرده است اینکه: حملات تنها به حملات موشکی از راه دور خلاصه نمیشوند و با حملات هوایی همراه خواهند بود و این میتواند تنها «نوک کوه یخ» باشد. بازهٔ زمانی که آقای کامرون و سپس آقای اوباما در این مرحله باز نموده اند؛ فرصتی بزرگ برای یک اتحاد بسیار عمیقتر را فراهم آورده است. این اتحاد عمیقتر باید ضرورتهای تعریف شدهٔ خاص خود را داشته باشد و کمترین چیزی که از آن انتظار میرود؛ گستردگی حملات نظامی و چه بسا گسترش آن به ایران و یا حد اقل برای به گور سپردن حزب الله لبنان است و در صورت حماقتهای نظامی رژیم صفوی مسلک حاکم بر ایران؛ به درون خاک ایران نیز کشیده شود.

بحرانهای پیش روی رژیم  صنف انگلی آخوندی:

بحرانهای مالی و نظامی

۱- وزیر نفت جدید رژیم که با نام «تدبیر» آمده است؛ در نخستین مزخرفاتی که به نام «تدبیر» تحویل قلاده به گردنهای حزب اللهی و «بنفش پرستان» داد؛ از ارزان نمودن قیمت نفت سخن گفت و اکنون در حال صدور دستور العملهایی است که وضعیت صنعت نفت را به دوران پیش از مصدق بر میگرداند و خود نیز با شرمندگی و شارلاتانی ویژهٔ «زنا زاده های هم جنس خویش» به این مطلب اشاره نموده است که منظورش بازگشت به شرایط پیش از دوران ملی شدن صنعت نفت نیست و در شرایط کنونی باید «جاذبه برای سرمایه گزاری های بین المللی را افزایش داد» و این یعنی عمق بحران اقتصادی و به حراج گذاشتن داراییهای ملی.
۲- رژیم بر سر دو راهی گزینهٔ دخالت رسمی نظامی در دفاع از رژیم سوریه و گزینهٔ گسیل نیروهای شبه نظامی مزدور شیعی به سوریه مانده است؛ زیرا میداند که هر دو راه به یک نقطه می انجامد: «مرگ رژیم»
اکنون گزینه های رژیم تنها میان «مرگ پیش رس» و «مرگ تدریجی» است.

بحران رهبری

به نظر من شاید این وبلاگ نخستین رسانه ای است که از «بحران رهبری»  پرده بر میدارد.
منظور از بحران رهبری؛ بحران منبعث از اختلافات میان باندهای لاشخورها و کفتارهای شیعی مسلک نیست... بلکه بر سر عواقب «مرگ خامنه ای» در شرایط کنونی و یا در شرایطی که بحرانهای فوق الذکر عمق بیشتری یافته باشند؛ است.
«مرگ خامنه ای» یکی از مسائلی است که در هیچ یک از گفتارها و نوشتارها به آن اشاره ای نمیشود؛ اما مطمئن باشید که یکی از مهمترین پارامترهایی است که در تحلیلهای سازمانهای اطلاعاتی غربی و اسرائیل؛ بر روی آن حساب باز شده است و تنها ایرانیان مدعی مبارزه هستند که آنرا تا حد «مرگ مرد همسایه» به حساب می آورند و از روی نفهمیدگی؛ هیچ باب گفتگویی برای این مسئلهٔ مهم باز نکرده اند و امیدوارم که خوانندگان گرامی در این رابطه هر آنچه که به نظرشان می آید؛ چه درست و چه غلط و چه افسانه و تخیل را در بخش نظرات مطرح نمایند. بحران رهبری یکی از مهمترین بحرانهایی است که هر سازمان و حزب و حکومتی میتوانند به آن گرفتار شده و از هم بپاشند.

مرگ کفتار پیر فرزانه نزدیک است

 اگرخوانندگان گرامی به مسیر گفتمان رهبر خرفت فرزانه دقت نموده باشند؛ حدود ۲ سال است که  صدای این کفتار از ماتحتش بیرون می آید و توانایی خود در مهار لاشخورهای اطراف خویش را از دست داده است و میزان غارتها و چپاولها افزایش سرسام آور و نجومی داشته است. این جانشین برحق محمد راهزن و حسین نوره کش و مهدی در چاه؛ در آخرین «گدایی خود» از درگاه ایرانیان؛ از آنها خواست که حتی اگر با رژیم اسلامی مخالف هستند؛ در انتخابات شرکت کنند و زنجیر سگ بهرمانی را نیز که سالها به زنجیر کشیده شده بود از گردنش باز کرد. همهٔ اینها نشان از «بحران در رهبری» دارند که با مرگ کفتار فرزانه؛ به انفجار جنگ قدرت در درون رژیم منجر خواهد شد. 
به نظر من مرگ رهبر فرزانه به عنوان یک پارامتر تعیین کننده در حملهٔ نظامی به رژیم بشار اسد به عنوان آغاز و مرحلهٔ نخستین کنترل بحران وسیعتری که با مرگ این خائن کثیف بوجود خواهد آمد؛ از طرف کشورهای غربی و عربستان و اسرائیل لحاظ شده است.
(این حدسی است که من میزنم).

کژدم

۱۳۹۲ شهریور ۱۰, یکشنبه

خبر ؟.... یا شایعه؟

این ۳ مطلب از دو منبع  به صورت (اسکرین شات) گرفته شده اند:
خبر نخست میگوید که روسیه از تحویل جنگنده های روسی و سیستم S300 به سوریه سر باز زده است و منبع خبر یک منبع سخن پراکنی متعلق به عربستان سعودی به نقل از یک منبع روسی است.





منبع خبر دوم خبرگزاری ایسنا است که به یک روزنامهٔ عربستان سعودی استناد کرده است.


خبر سوم نیز در هیچ رسانه ای منتشر نشده است و تنها منبع آن بازهم به عربستان سعودی تعلق دارد که اینبار از یک منبع خبری وابسته به رژیم اسلامی ایران نقل شده است:



این ۳ خبر با اینکه از دو «منبع اصلی» متضادی که تشنهٔ خون هم هستند منتشر شده اند؛ بسیار موازی به نظر می آیند.
این ۳ مطلب اگر «شایعه» نباشند؛ نشانهٔ نوعی از تفاهم میان روسیه و آمریکا در مذاکرات پشت پردهٔ آنها است و اگر خبر چند روز پیش خروج روسها از لاذقیه (توسط یک فروند هواپیمای ایلیوشین) را نیز در کنار هم قرار دهیم؛ نشانهٔ درک روسها از جدی بودن حمله به سوریه و خروج بی سر و صدای روسها از بحران میباشد.

کژدم