شکاف ظاهری در ایجاد ائتلاف بین المللی
با سپرده شدن تعیین سرنوشت مداخلهٔ نظامی دولت آقای کامرون در سوریه به مجلس عوام انگلستان و سپس طرح همین مسئله از طرف آلمانها و سپس تکرار همان داستان از طرف آقای باراک اوباما و متعاقب آن از طرف رئیس جمهور فرانسه؛ از یک سوی این سناریو ابتدایی را به ذهن می آورد که همهٔ داستان و هارت و پورت ها کشک و پشم بوده اند و دولتهای نامبرده به شکلی از اشکال میخواهند از زیر تعهدات و رجزخوانیهای خود فرار کنند و همگی با دستی پاک و با بهانهٔ «دیدید که ائتلاف بین المللی بوجود نیامد؟!!!» از زیر بار شانه خالی کنند. اما تکرار یک سناریو از طرف ۴ قدرت مهم جهانی؛ میتواند نشانهٔ سناریوی دیگری باشد که در زیر لایهٔ سناریوی نخستین در حال شکل گیری است.
سناریوی دوم:
این سناریو میتواند گذار از سناریوی «ائتلاف دولتهای غربی» به سوی ایجاد «ائتلاف ملتهای کشورهای غربی» باشد.
حرکات اخیری که در اروپا و آمریکا در حال انجام هستند؛ احتمال وجود سناریوی دوم را قویتر میسازند و چنین به نظر میرسد که ائتلافهای شکنندهٔ «دولتهای غربی» در گذار از مسیر پارلمانها در حال تبدیل شدن به «ائتلاف یکپارچهٔ بین الملل» باشد که بسیار مستحکم تر است و میتواند اهدافی فراتر از سوریه را مد نظر داشته باشد. در اینچنین ائتلافی دیگر از مخالفتهای حزبی خبری نخواهد بود و زمینهٔ بسیاری از بحرانها که میتوانند از طرف احزاب اپوزیسیون بر علیه «دولتهای حاکم» بوجود آیند از همان آغاز؛ از میان برداشته میشوند. به عنوان مثال: آقای مک کین که گفته بود با طرح حملهٔ محدود آقای اوباما مخالفت خواهد نمود؛ در مذاکرات اخیر خود با کاخ سفید؛ تغییر نظر داده است و آتچه که از مطالب مورد بحث این مذاکرات به بیرون نشط کرده است اینکه: حملات تنها به حملات موشکی از راه دور خلاصه نمیشوند و با حملات هوایی همراه خواهند بود و این میتواند تنها «نوک کوه یخ» باشد. بازهٔ زمانی که آقای کامرون و سپس آقای اوباما در این مرحله باز نموده اند؛ فرصتی بزرگ برای یک اتحاد بسیار عمیقتر را فراهم آورده است. این اتحاد عمیقتر باید ضرورتهای تعریف شدهٔ خاص خود را داشته باشد و کمترین چیزی که از آن انتظار میرود؛ گستردگی حملات نظامی و چه بسا گسترش آن به ایران و یا حد اقل برای به گور سپردن حزب الله لبنان است و در صورت حماقتهای نظامی رژیم صفوی مسلک حاکم بر ایران؛ به درون خاک ایران نیز کشیده شود.
بحرانهای پیش روی رژیم صنف انگلی آخوندی:
بحرانهای مالی و نظامی
۱- وزیر نفت جدید رژیم که با نام «تدبیر» آمده است؛ در نخستین مزخرفاتی که به نام «تدبیر» تحویل قلاده به گردنهای حزب اللهی و «بنفش پرستان» داد؛ از ارزان نمودن قیمت نفت سخن گفت و اکنون در حال صدور دستور العملهایی است که وضعیت صنعت نفت را به دوران پیش از مصدق بر میگرداند و خود نیز با شرمندگی و شارلاتانی ویژهٔ «زنا زاده های هم جنس خویش» به این مطلب اشاره نموده است که منظورش بازگشت به شرایط پیش از دوران ملی شدن صنعت نفت نیست و در شرایط کنونی باید «جاذبه برای سرمایه گزاری های بین المللی را افزایش داد» و این یعنی عمق بحران اقتصادی و به حراج گذاشتن داراییهای ملی.
۲- رژیم بر سر دو راهی گزینهٔ دخالت رسمی نظامی در دفاع از رژیم سوریه و گزینهٔ گسیل نیروهای شبه نظامی مزدور شیعی به سوریه مانده است؛ زیرا میداند که هر دو راه به یک نقطه می انجامد: «مرگ رژیم»
اکنون گزینه های رژیم تنها میان «مرگ پیش رس» و «مرگ تدریجی» است.
بحران رهبری
به نظر من شاید این وبلاگ نخستین رسانه ای است که از «بحران رهبری» پرده بر میدارد.
منظور از بحران رهبری؛ بحران منبعث از اختلافات میان باندهای لاشخورها و کفتارهای شیعی مسلک نیست... بلکه بر سر عواقب «مرگ خامنه ای» در شرایط کنونی و یا در شرایطی که بحرانهای فوق الذکر عمق بیشتری یافته باشند؛ است.
«مرگ خامنه ای» یکی از مسائلی است که در هیچ یک از گفتارها و نوشتارها به آن اشاره ای نمیشود؛ اما مطمئن باشید که یکی از مهمترین پارامترهایی است که در تحلیلهای سازمانهای اطلاعاتی غربی و اسرائیل؛ بر روی آن حساب باز شده است و تنها ایرانیان مدعی مبارزه هستند که آنرا تا حد «مرگ مرد همسایه» به حساب می آورند و از روی نفهمیدگی؛ هیچ باب گفتگویی برای این مسئلهٔ مهم باز نکرده اند و امیدوارم که خوانندگان گرامی در این رابطه هر آنچه که به نظرشان می آید؛ چه درست و چه غلط و چه افسانه و تخیل را در بخش نظرات مطرح نمایند. بحران رهبری یکی از مهمترین بحرانهایی است که هر سازمان و حزب و حکومتی میتوانند به آن گرفتار شده و از هم بپاشند.
مرگ کفتار پیر فرزانه نزدیک است
اگرخوانندگان گرامی به مسیر گفتمان رهبر خرفت فرزانه دقت نموده باشند؛ حدود ۲ سال است که صدای این کفتار از ماتحتش بیرون می آید و توانایی خود در مهار لاشخورهای اطراف خویش را از دست داده است و میزان غارتها و چپاولها افزایش سرسام آور و نجومی داشته است. این جانشین برحق محمد راهزن و حسین نوره کش و مهدی در چاه؛ در آخرین «گدایی خود» از درگاه ایرانیان؛ از آنها خواست که حتی اگر با رژیم اسلامی مخالف هستند؛ در انتخابات شرکت کنند و زنجیر سگ بهرمانی را نیز که سالها به زنجیر کشیده شده بود از گردنش باز کرد. همهٔ اینها نشان از «بحران در رهبری» دارند که با مرگ کفتار فرزانه؛ به انفجار جنگ قدرت در درون رژیم منجر خواهد شد.
به نظر من مرگ رهبر فرزانه به عنوان یک پارامتر تعیین کننده در حملهٔ نظامی به رژیم بشار اسد به عنوان آغاز و مرحلهٔ نخستین کنترل بحران وسیعتری که با مرگ این خائن کثیف بوجود خواهد آمد؛ از طرف کشورهای غربی و عربستان و اسرائیل لحاظ شده است.
(این حدسی است که من میزنم).
کژدم
بخش اول
پاسخحذفكژد م عزيز. در نوشته خود به دو مسئله بسيار مهم اشاره نموده ايد كه هرچند ممكنست در ظاهر ارتباطي به يكديگر نداشته باشند وليكن كاملا به يكديگر وابسته. به همين دليل است كه مايلم برداشت خود را در دو بخش جداگانه بيان كنم.
هر روز كه ميگذرد و سير وقايع مشخص تر ميگردد اين نظريه برايم بيشتر تقويت ميشود كه اوباما هوشمندترين تصميم را در اين برهه زماني اتخاذ كرده و با خريد زمان و عكس العمل بازيگران ديگر اين حقيقت را بيشتر بر مردم آمريكا و اروپا روشن نموده كه نميتوانند به مانند سابق به حساب كشورهاي خاورميانه زندگي آسوده اي را داشته باشند و اكنون زمانيست كه بايد بهاي آنرا بپردازند.
شما نيز حتما به مانند من اخبار را تعقيب ميكنيد و سعي در تحليل آنها داريد. اول اينكه اتفاق نظري در ميان كارشناسان و استراتژيست هاي نظامي وجود دارد كه عمليات نظامي در سوريه نميتواند محدود باشد و صحبتهاي مك كين در مورد مخالفت جمهوريخواهان با عمليات محدود و يكباره تغيير موضع و ساكت شدن وي ميتواند مزيد اين نظر باشد كه اطمينان لازم براي يكسره كردن تكليف اسد به آنها داده شده. از سوي ديگر خبري اقتصادي از عربستان مبني بر مذاكره با چين در مورد عقد قرارداد جهت اكتشافات نفتي در منطقه اي در شرق عربستان ميتواند معناي لازم خود را داشته باشد.
تغيير موضع بسياري از شخصيتهاي سياسي و نمايندگان پارلمان انگليس از هر دو حزب و درخواست آنها از نخست وزير انگليس جهت مطرح نمودن مجدد اخذ اجراي عمليات نظامي در سوريه نيز جدا از فشارهاي پشت پرده نيست.
در كنار فشار فرانسه و اعلام آمادگي آن كشور براي حمله به سوريه. بايد موضع جديد دولت آلمان در افشاي دلايل انجام حملات شيميايي توسط اسد و آمادگي براي پيوستن به ائتلاف در صورت تصويب ناتو و همچنين اعلام دبيركل ناتو در مورد اطمينان از انجام اين حملات ميتواند مقدمه اي براي شكل گيري ائتلافي باشد كه آرام آرام اين ايده را در اذهان تداعي ميسازد كه مرحله گذر از جريانات حزبي موافق و مخالف در حال جريانات تصميم گيري ها به نوعي فرا رسيده است و به نوعي شايد نظر شما در مورد ايجاد ائتلافي بين المللي و نيرويي بين المللي خارج از چارچوب سازمان ملل در شرف تكوين است.
اظهارات ديروز نتانياهو و تاكيد وي بر وزراي كابينه اش در مورد عدم ايراد سخناني بر عليه اوباما كه باعث خدشه در هم پيماني دو كشور ميشود نيز غيرمترقبه و بر خلاف صحبتهاي چند روز پيش مسئولين اسرائيلي بود. اطلاعيه نهايي كنفرانس وزراي خارجه كشورهاي عربي و تاكيد آنها بر لزوم حمله به سوريه در قبال انجام حملات شيميايي توسط اسد نيز حاكي از قدرتي نهان جهت همسو كردن اين كشورها دارد كه تا سال پيش حتي در مورد مسئله اي كوچك اتفاق نظر نداشتند.
نظر شما در مورد ايجاد ائتلافي بين المللي با واقعيتهاي موجود تطابق دارد. ائتلافي كه كشروعيت خود را از نمايندگان مردم ميگيرد و محدوديت زماني ندارد.
اما به تصور من اين ائتلاف براي تعيين تكليف اسد شكل نگرفته و وظيفه اصلي آن ايجاد نظمي نوين در خاورميانه است نظم نويني كه بر مبناي ثباتي چند ده ساله در اين منطقه شكل خواهد گرفت و در آن نه خبري از هلال شيعه است و نه دايره سني.
جدا از اسرائيل سه كشور عراق و سوريه و ايران برترين توانمنديهاي نظامي را در خاورميانه دارا بودند. اين توانمنديها در عراق به نحوي نابود گشته كه حتي قادر به دفاع از خود در برابر مشتي جهادگر افراطي نيست و ححتي قدرت كنترل بخشهاي بزرگي از كشور خود راندارد و فقط و فقط مي بايد نفت بفروشد تا بتواند با سير نگهداشتن مردمش جلوي نا آراميهاي بيشتر را بگيرد.
سوريه كه آخرين نفسهاي خود را ميكشد و تمامي توان نظامي و انساني اش در حال نابودي است و اگر حزب الله و ايران و روسيه نبودند مدتها بود كه نفس آخر را كشيده بود.
حال فقط ايران مانده و مطمئنا نابودي تمامي توانمنديهاي اتمي و نظامي آن هدف اول اين ائتلاف بين المللي و اگر ملتش به زبان خوش شر حكومت آخوندي را از سر خودشان كم كردند كه چه بهتر و اگرنه مي بايد توانمنديهاي اقتصادي خود را نيز در اين ميانه از دست دهند و در حالت ايده آل تبديل به كشوري مانند عراق شوند كه مردمش از ترس تروريسم چه شيعه و چه سني جرات ظاهر شدن در خيابان و بازار نيز ندارند.
در اين ميانه ممكنست نقشه برخي كشورها دچار دگرگوني شود و كشورهايي كوچكتر از دل آنها بيرون آيد كه اين مورد در عراق و سوريه محتملتر است و يا اينكه ائتلافاتي منطقه اي نيز شكل گيرد تا تنش سياسي را در تمامي منطقه زنده نگاهدارد.
به هرحال اين مسائل ميتواند منبع آن چيزي باشد كه در صحبتها و رفتار مسئولين ايران شاهديم كه ناشي از ترس از آينده ايست كه ميدانند بسيار تلخ و نابودكننده خواهد بود و در جوار ائتلافي كه بر عليه شان در حال شكل گيريست دغدغه مرگ كفتار نيز بر آن اضافه شده است.
درود
پاسخحذفکژدم گرامی شما فکر نمی کنید شو تایم امریکا قبل از اینکه با سوریه باشد با اروپا و انگلستان است؟ سیاست گام به گام و شطرنج گونه( گام پس و گام پیش ) اروپا و انگلستان از یک سو و امریکا از سوی دیگر بسیار یونیک و کاملا نو آوریست . و اگر چنین باشد هدفی که نشانه گرفته اند نمی تواند سوریه باشد و سوریه تنها بهانه ای است برای نشانه گرفتن بدون شک رژیم ایران' و اغاز شوداون
شما چه فکر می کنید؟ با سپاس
درود
حذفبله این بازی در نوع خود بی نظیر است و بخشی از اثرات آنرا در نشست G20 خواهیم دید و سپس شاهد بوجود آمدن یک موج عظیمی که از طرف اتحاد «دولت-ملت»ها تشکیل خواهد شد خواهیم بود.
بخش دوم.
پاسخحذفكژدم عزيز در اين بخش به مسئله دومي كه در نوشتارتان به آن اشاره نموده ايد ميپردازم كه به نظر من بسيار مهم و حياتي است و اولين بار است كه مشاهده ميكنم كسي در وبلاگها به آن پرداخته باشد.
اين دو هفته كه اخبار ايران را تعقيب ميكردم و اظهار نظر مسولين حاكم بر اين مملكت فلكزده را ميخواندم. از تناقضهاي فاحش در گفتار اين دارودسته واقعا گيج شده بودم. از يكطرف چراغ سبز روباه بنفش به غرب. از طرفي التماس و خواهشهاي ظريف به غرب براي شروع مذاكرات. از جانب ديگر چوب حراج زدن زنگنه به ثروتهاي نفتي ايران و در آخر گفته هاي رفسنجاني جلاد كه در حالي كه دستانش به خون دهها هزار جوان ايراني در زندانها و صدها هزار در جبهه ها آغشته است و شريك كامل جنايتهاي اسد به ناگاه به ياد مردم سوريه ميفتد. در جوار همه اينها بي سروصدا بودن بيت كفتار و سپاه جاني و احضار مرتب سليماني قاتل به شوراي به اصطلاح امنيت و سخنان غيرعلني وي و يا به نوعي سين جيم كردن وي. نتيجه گيري از اين مسائل و درك واقعيتهاي نهفته در پشت اين ماجراها مشكل و در برخي موارد غيرقابل حل.
شما با اظهارنظرتان در مورد مرگ كفتار راهنمايي لازم را براي در كنارهم چيدن قطعات اين پازل ارائه نموديد. به نظرم نتيجه گيري شما كاملا درست است و ترس ناشي از مرگ كفتار سبب همه اين مسائل است.
نتايج ناشي از مرگ كفتار با نتايج حاصل از مرگ لاشخور قبلي بسيار متفاوت است. اين بار جناح بنديهاي گوناگون و باندبازيهاي بوجود آمده در ميان سران و هواداران نظام به واسطه تضاد منافع به چنان حدي رسيده است كه امكان كنار يكديگر زيستن و چپاول مشترك را از آنها سلب كرده است. ريزش شديد هواداران اسلام ناب محمدي و آگاهي مردم از خميره شيطاني اسلام مداران شرايط متفاوتي را قلم زده كه مرگ كفتار سبب تنش و به هم ريختگي كل نظام خواهد شد و مملكت عملا به ملوك الطوايفي تبديل خواهد شد كه هركس سوداي سالاري آنرا در سر خواهد داشت. اين تشتت و چند دستگي حتي در ميان تيروهاي ساده سپاه مشهود است و دسته دسته شدن آنها در پي بروز هرج و مرج ناشي از مرگ كفتار كاملا قابل پيش بيني است.
اين اختلاف ميان روحانيون و مراجع نيز وجود دارد كه امكان اجماع بر سر يكي از آنها را براي تبديل به كفتاري ديگر عملا غيرممكن ميسازد.
هرگونه فشار خارجي په به صورت نظامي و چه به صورت سياسي سبب بروز شورشهاي اجتماعي و در درجه اول مرگ نظام دروغ و فساد خواهد بود. در اينجاست كه حمايت بازيگران خارجي و پشتيباني آنها از اين نظام ميتواند مانع از فروپاشي آن گردد و اين سياستي است كه گرگها و كفتارها و لاشخورها بر سر آن توافق كرده اند.
اينها ميتواند از دلايلي باشد كه نمايه هاي آنرا در سخنان دارودسته رفسنجاني شاهد هستيم و مرا به ياد آخرين روزهاي حكومت صدام مي اندازد.
بخش سوم
پاسخحذفصدام در پي سخنان بوش مبني بر حمله به عراق پيغامي را از جانب پادشاه اردن براي آمريكا ارسال كرده بود كه آماده واگذاري تمامي قراردادهاي اكتشاف و استخراج نفتي و حتي انحصار فروش نفت عراق به شركتهاي آمريكايي با قيمتي به مراتب كمتر از قيمت جهاني. موافقت با حضور دائم بازرسان غربي در عراق جهت كنترل فعاليتعاي نظامي و از ميان بردن تمامي سلاحها و تسليحات سنگين نظامي و موشكهاي زمين به زمين خود است كه در عمل به اين مطالب توجهي نشد چون استراتژي خاورميانه اي غرب هدف ديگري را دنبال ميكرد.
حال همين رفتار را در گفتار سران حكومت ايران شاهد هستيم. زنگنه دستور تجديد نظر در قراردادهاي نفتي را داده است و به عبارتي تجديد نظر در قراردادهاي منعقده با چين را و اعلام ميكند كه حاضر به قبول سرمايه گذاري در صنايع نفت و گاز با شرايط سهل هستيم و آماده ايم كه شرايط را به زمان قبل از ملي شدن نفت برگردانيم. معناي عملي اين اظهارنظر اينست كه شركتهاي نفتي خارجي بخصوص آمريكايي و انگليسي ميتوانند به استخراج و فروش نفت ايران بپردازند و در قبال آن سهمي را به ايران پرداخت كنند.(قرارداد دارسي).
وزير خارجه شان با هزار ترفند به كشورهاي غربي نويد مذاكرات معتدل ميدهد كه به نوعي به منزله قبول تمامي شرايط غرب و درخواستهاي آنانست.
رفسنجاني صحبت از حمله شيميايي اسد به ملت سوريه ميكند كه به منزله آمادگي ايران جهت پذيرش شرايط غرب و عدم حمايت از اسد و خروج از سوريه است كه به معناي پذيرش نابود كردن حزب الله هم ميباشد.
تمامي اينها ناشي از درك ملاها از شرايط جديد حاكم بر خاورميانه و آگاهي آنها از اين امر است كه زجركش كردن رژيم ايران و نابودي آن در دستور كار بازيگران منطقه است.
مرگ كفتار و بلبشوي متعاقب آن ميتواند شرايط داخلي لازم را براي اين امر فراهم آورد و به همين دليلست كه همگيشان دست به دامن رفسنجاني شدند تا با آوردن روباه بنفش و قبول شرايط غرب براي از بين بردن تمامي آن چيزي كه به نام توان اتمي و موشكي و نظامي در خلال اين سي و چند سال و از سرمايه اين ملت خوش خيال فراهم نموده اند و به حراج گذاشتن تمامي ثروت ايران بتوانند نظر غرب را براي ابقاي آنان جلب كنند.
جواب اين پرسش كه تا چه حد موفق خواهند شد به سياستهاي منطقه اي و جلب نظر تمامي بازيگران بستگي دارد كه لااقل راضي نمودن كشورهاي عرب و اسرائيل نه تنها مشكل بلكه غبرممكن است.
از جانبي حركتهاي ملت ايران در اين بحبوحه ميتواند نقش عمده اي در آينده كشورمان و فرزندانمان داشته باشد. به تصور من فرصت لازم براي ايجاد حكومتي دموكراتيك و نه ليبرالي در آينده اي نزديك برايمان فراهم خواهد شد و اين ما هستيم كه يا ميتوانيم از اين فرصت استفاده كنيم و آينده اي مناسب را براي فرزندانمان ايجاد كنيم و يا به مانند عراق به جنگ حيدري و نعمتي با يكديگر بپردازيم و جهنمي را به نام ايران ايجاد كنيم كه هر گروهي در گوشه اي به دنبال جان مخالفانش هستند.
در اين ميانه بزرگترين وظيفه به عهده روشنفكران است وليكن افسوس كه من در اكثريت آنان جز خيانت و گمراه كردن ملت چيز ديگري نمي بينم.
با نگريستن به سايتهايي چون ايران پرس يا گويا يا پيك ايران يا خودنويس جز افسوس چيزي عايد م نميشود و وقتي ميبينم در اين بحبوحه كه كارزار براي تغيير نقشه خاورميانه آغاز شده روشنفكران خارج نشين ما به فكر درخواست از روحاني براي نجات آهوان ايراني و يا نبش قبر زمان مصدق و كشتار زندانيان و يا سخن با نويسنده طناز ميگويند و ...و....و... و در جوار اين لاطائلات به خواندن تحليلهاي روشنفكران نه غربي بلكه عرب مينشينم كه به سير تحولات پرداخته و سعي ميكنند كه ملت خود را به بهترين شيوه در استفاده بهينه از اين تحولات راهنمايي كنند به حال ملت و كشوري كه عاشقش هستم غبطه ميخورم و مي گويم "خلايق هرچه لايق".
درود
حذفوبسایتهایی که نام بردید؛ یا متعلق به جلبکهای سبز هوادار حفظ نظام و ایجاد اصلاحات هستند (آخور و توبره برای خودشان) و یا سلطنت طلبها هستند که آزارشان به پشه هم نمیرسد و نفری صدتا فروهر و شیر و خورشید به خودشان آویزان کرده اند و به خواندن ترانه های حماسی و «ایران ما... ایران ما» دل خوش کرده اند و البته با تفکرات دایی جان ناپلئونی دربدر به دنبال «سرمایه های سیاسی» رضا شارلاتان میدوند. توده ای ها هم که از همان آغاز شیعه مسلک و خمینی پرست بوده اند.
در ضمن ما آدمهایی که انبار تاریخ هستند و با سواد هستند زیاد داریم؛ اما «روشنفکر» نداریم. به تعدار این باسوادها نیز فرصت و طلب و شارلاتان داریم.
حذفهمین مردک احمق معروف به(امید دانا) را ببینید... یک پاپاق روی سرش گذاشته و به دیانت زرتشت گرویده و این نهایت روشنفکری و میهن پرستی احمقانهٔ اوست. این آدم یادش رفته که همین دیانت ساخته و پرداختهٔ آخوندهای زرتشتی در زمان ساسانیان چه جنایتهایی که نکرد و جامعهٔ ایران را به انحطاطی شبیه دورهٔ صفویان نکشاند؟!!! این احمقها هنوز هم نمیخواهند بفهمند که دیانت زرتشت با آیین زرتشت فرق دارد. اگر دیانت زرتشت در همان دورهٔ اوج فرمانروایی «مُغ ها» آب و رنگی داشت؛ نه «آیین مانی» که از چین تا اروپا را در نوردید بوجود نمی آمد و این همه گسترش نمی یافت و یا آیین بودایی که در ایران شدیداً در حال رشد بود نمیتوانست رشد کند.
حذفمشکل ما یکی دوتا نیست زیرا تعداد پشه ها خیلی زیاد است. یک دوره ای «شلوار سربازی» و «چه گوارا» مد شده بود؛ الآن هم فروهر و «زرتشتی بازی» مد شده است.
اگر من امیدی به اینها داشتم؛ این وبلاگ وجود نداشت.
امروز اولین روز شورای شهر چهارم به انتخاب رئیس شورای شهر، نایب رئیس ،اعضای هیات رئیسه و سخنگو گذشت.
پاسخحذفدر اواسط جلسه،صندلی رضازاده شکست.
رئیس جمهور روسیه آقای پوتین هم در حال پیوستن به مهمانی حملهٔ نظامی به سوریه است.
پاسخحذفhttp://www.radiofarda.com/archive/news/20130904/143/143.html?id=25094969
اما مسئله این است که آقای پوتین چه نقشه ای در سر دارد؟ آیا میخواهد با پیوستن ظاهری به مهمانی؛ مسیر را با شرط و شروط تغییر دهد؟ مثلاً حمله را به عقب بیندازد و خواستار امنیت خانوادهٔ اسد و عدم بازداشت بشار اسد توسط دادگاه لاهه شود؟ یا برای بشار اسد زمان بخرد؟ باید نشست و دید.
شاید هم پیش از نشست G20 به قول باقرزاده در شهر پیشنهاداتی به روسیه شده است و به قول «پدر خوانده» پیشنهادی به روسیه شده است که نتواند رد کند؟؟!! و حالا آقای پوتین میخواهد نشان دهد که حاضر است امروز رژیم اسد و در فرداها رژیم شیعه مسلک رهبر فرزانه را به بند کفشی بفروشد و در حال تمرین کردن برای یک دورخیز است؟؟
حمله ای که قرار بود به مدت ۲ و یا ۳ روز به طول بکشد؛ اکنون محدودهٔ زمانی اش به ۶۰ روز و تمدید ۳۰ روزهٔ آن کشیده شده است که در مجموع ۹۰ روز و به قول خودمان ۳ ماه. البته تقویم آمریکاییها طور دیگری کار میکند و منظورشان از یک روز همان یک ماه است.
نیجریه هم وارد شد.
حذفhttp://www.dw.de/%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%B7-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D9%87/a-17065233