۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

اصلاحات در چین و تغییر موازنهٔ قدرت و در نهایت تغییر چهرهٔ جهان


چند روز پیش خبر کوتاهی در رابطه با پلنوم حزب کمونیست چین منتشر شد و اینکه حاکمیت چین در این نشست نقطهٔ عطف مهمی در رابطه با نوع نگرش سیاسی و اجتماعی و تمرکز بر اقتصاد درونی  چین را مورد بررسی قرار خواهد داد. این خبر سپس با اخباری بی محتوا و مه آلود که بیش از هرچیز به مسائل مربوط به تغییرات قانون تک فرزندی و اردوگاههای کار اجباری و مسائل قضایی میشوند و ابراز رضایت و استقبال سازمانهای بزن و برقص حقوق بشری بین المللی از این تحولات منعکس گردید (اینجا). اما به گمان من داستان بسیار عمیقتر و فراتر از این اخبار مه آلود و سطحی است و خبر از یک سونامی در۱۰ سال آینده را میدهد که امواج نخست آنرا تا ۷ سال آینده مشاهده خواهیم کرد.
آنچه که در این نوشتار به آن خواهم پرداخت به درد ایران نمیخورد و فارسی زبانانی که خود را ایرانی میدانند؛ باید تنها از منظر نظر تئوریک با آن برخورد کنند و ۱۵ سال دیگر چیزی به نام «ایران آرمانی» وجود نخواهد داشت؛ زیرا تمامی زیرساختهای در پیتی کنونی نیز جارو شده و به زباله دان ریخته خواهند شد و همانگونه که در نوشتار پیشین اشاره کردم باید از «جزیرهٔ کویری ایران» سخن گفت.
خیانتی که ایرانیان  در سال ۵۷ و به نام «انقلاب» به خود و آیندگانشان کردند و ۳۵ سال است که به این خیانت ادامه میدهند؛ ایران را به چنان ذلتی کشانده است که با سونامی جدید اقتصادی-سیاسی-نظامی چین در سالهای آینده به طور کامل فرو خواهد پاشید.
فاجعه ای که ایرانیان با آن روبرو خواهند بود حتی در تصورشان نیز نمیگنجد و حتی اگر همین امروز رژیم ننگین اسلامی سرنگون گردد و خرد ورز ترین حاکمیت آرمانی جایگزین آن شود؛ بسیار دیر است. حتی برای کشورهای غربی نیز مقابله با این سونامی غیر ممکن خواهد بود؛ هرچند که تلفات کمتری را متحمل شوند؛ اما تلفات راهبردی خواهند بود.

تمرکز بر درون

خبر تنها یک جملهٔ ساده بود: مقامات ارشد چینی از نشستی خبر میدهند که برنامه های اصلاحات گستردهٔ داخلی در چین را مد نظر قرار میدهد. در توضیح این جمله چنین ذکر شده بود که در ۱۰ سال آینده حاکمیت چین بر مسائل داخلی تمرکز خواهد نمود و بر روی اقتصاد صادراتی متمرکز نخواهد شد. معنی واقعی این توضیح این است که : « اقتصاد صادراتی چین به مرحله ای گام گذاشته است که دیگر نیازی به هدایت و رهبری ندارد و راه گسترش خود را یافته است» و به هیچ وجه به این معنی نیست که حاکمیت چین «اقتصاد صادراتی» را به حاشیه خواهد راند.
پس تمرکز بر مسائل داخلی به چه معنایی میتواند باشد؟برای پاسخ به این پرسش باید ۴ دهه به عقب برگردیم؛ زمانی که ریچارد نیکسون با مائو تسه دون بنیانگذار چین نوین دیدار نمود. جملهٔ «اگر هر فردچینی روزانه یک بطری کوکاکولا بنوشد؛ آمریکا روزانه یک میلیارد بطری کوکاکولا خواهد فروخت» شاید مشهورترین جمله ای بود که در آن دوره بر سر زبانها افتاده بود. اقتصاد مبتنی بر لیبرالیسم لجام گسیخته؛ در ادامهٔ این رابطه منبع انسانی «نیروی کار ارزان قیمت چینی» را هدف قرار داد و سرمایه های آمریکایی و سپس اروپایی به طرف چین سرازیر شدند و چین به جایی رسید که اکنون میبینیم. فرق مائو تسه دون و زیرساختهای اندیشهٔ چینی و اندیشهٔ روسی و لنینیستی و استالینیستی روسها را اکنون میتوان با ارزیابی نتایجی که در این ۴ دهه به بار آورده اند به سادگی مشاهده نمود. اتحاد شوروی از هم گسیخته و روسیهٔ ناتوان و چین قدرتمند.
چینیها در مرحلهٔ نخست با جذب سرمایه های خارجی به وضعیت بی سر و سامان اقتصادی چین؛ سر و سامان دادند و در همین روند با تکنولوژی غرب آشنا شده و به صورتی بسیار آرام تلاشی گسترده و پیگیر برای بومی کردن آن آغاز نمودند.
 در یک دههٔ اخیر چینیها آغاز به خرید زمینهای حاصلخیر در سایر کشورها نمودند و اکنون شاید زمینهای کشاورزی چین در خارج از کشور به وسعت آذربایجان شرقی و غربی باشد و همچنان به گسترش مالکیت زمینهای حاصلخیز در خارج از کشورشان ادامه میدهند. این زمینها را شرکتهای دولتی چین خریداری میکنند و ماکیت آنها در دست حاکمیت چین است؛ به معنایی دیگر چین در حال گسترش سرزمینی است. (رهبر خاک بر سر شیعهٔ فرزانه نیز خاکهای حاصلخیز ایران را به کشورهای عربی میفروشد).
تعداد توریستهای چینی (آنهایی که دستشان به دهنشان میرسد) در سال ۲۰۱۰ میلادی به ۲۵ میلیون نفر در سال رسیده بود و گمان میرود که در سال ۲۰۲۰ تعداد توریستهای چینی به ۲۰۰ میلیون نفر در سال برسد و بسیاری از شرکتهای بزرگ که در صنعت توریسم فعالیت دارند؛ در حال برنامه ریزی جهت دادن خدمات به این سونامی پر از ثروت توریستهای چینی هستند . تعداد ثروتمندان در چین به شدت در حال افزایش است و تصاویری که از چین فقیر و چین ثروتمند از طرف منابع خبری غربی انتشار می یابند؛ جنبهٔ جنگ تبلیغاتی داشته و این مسئله را که ۴۰ سال پیش از این؛ همان فقرایی که به تصویر کشیده میشوند؛ حتی نان شب نیز نداشتند فراموش میکنند؛ همچنان که مردم عادی غربی نیز ذهن فراموشکاری دارند . البته قرار هم نیست که همهٔ چینیها میلیونر شوند؛ همانگونه که همهٔ آمریکاییها و آلمانیها نیز میلیونر نیستند. آنچه که مهم است اینکه : سطح زندگی چینیها و ثروت سرگردان در دست ثروتمندان چینی به اندازه ای است که اگر در داخل چین هزینه نشوند؛ به خارج از چین گسیل خواهند شد و تمرکز دههٔ آیندهٔ چین بر روی مدیریت این ثروت کلان متمرکز خواهد شد.
چینیها از بازار یک و نیم میلیاردی برای کالاهای ارزان قیمت و مصرفی روزانه و همچنین بازار چند صد میلیونی برای اجناس لوکس برخورداند و این بازار بزرگ اکنون میخواهند پورش و بی ام و و بنز و لامبورگینی سوار شوند و اگر چین نتواند کالاهایی با چنین کیفیتی را عرضه کند؛ ثروت چینی به سوی غرب سرازیر خواهد شد. اما عرضهٔ کالاهای با کیفیت بالا؛ نیاز به تکنولوژی بسیار پیشرفته تری از آنچه که چینیها اکنون صاحب آن هستند دارد و تمرکز بر اقتصاد داخلی این هدف را دنبال خواهد نمود. نتیجه اینکه در ۱۰ سال آینده؛ کشورهای غربی از بخش بزرگی از این بازار محروم خواهند شد.
 تمامی اصلاحات روبنایی قضایی و از میان برداشتن اردوگاههای کار اجباری و امثالهم؛ برای ایجاد محیط و بستری مناسب برای تحقق هدفی است که در بالا به آن اشاره نمودم.
چینیها همچنین سیاست دیگری را به شدت دنبال میکنند و آن «سیاست صدور جمعیت» است. این جمعیت زمانی که به عنوان مهاجر از چین خارج میشوند؛ ظاهراً و بر روی کاغذ؛ چینی به حساب نمی آیند؛ ولی واقعیت این است که همچنان چینی هستند. سالانه ده ها هزار چینی به صورتهای قانونی و یا قاچاق و با سیاست هدایت شده از طرف حکومت چین؛ از سرزمین اصلی چین خارج میشوند و سرمایه های انسانی و اقتصادی بزرگی را در آینده برای کشور چین تشکیل خواهند داد. چینیهایی که امروز در کشورهای ثروتمند مورد تحقیر قرار میگیرند؛ در آینده از حمایت دیپلماتیک حاکمیت چین برخوردار خواهند شد.
مردم خاورمیانه و رهبران سیاسی آنها اعم از اپوزیسیون و یا حکومتها نشان دادند که لیاقت ایجاد پدیده ای به نام «خاورمیانهٔ بزرگ» را که میتوانست دروازهٔ بزرگی را برای رشد اقتصادی و تکنولوژیک بر روی آنها بگشاید را ندارند و همچنان در جنگهای قبیله ای و عشیره ای و حماقتهای اعتقادی ۱۴۰۰ سال پیش مانده اند. حتی اسرائیل نیز نخواهد توانست در برابر سونامی آیندهٔ چین مقاومت کند و هنوز هم که هنوز است در چهارچوب سرزمین یک وجبی اجدادی اش مانده است و تمامی تلاشهایش در این چهارچوب تعریف میشوند و حتی هوشمندانه بودن سیاستهای اسرائیل نیز تنها در همان چهارچوب تعریف میشود و در برابر یک سونامی بسیار ناتوان خواهد بود.
شکافی که میان غرب و اسرائیل ایجاد شده است؛ با اینکه ریشه های تاریخی گوناگونی دارد؛ اما آن ریشه های تاریخی اکنون ضرورت خود را از دست داده اند و ریشه های نوین آن در ناهماهنگی اسرائیل با غرب برای مقابله با سونامی چینی نهفته است. اسرائیل به عنوان پدیده ای خاورمیانه ای وارث مشکلات خاورمیانه ایست که بود و نبودش را به زیر سوال میبرند و این چالش حیاتی آنها را از پرداختن به ماجراهای بزرگتر تاریخ ساز باز میدارد. به کلامی دیگر؛ اسرائیل در خاورمیانه «باهوش» و در تصویر بزرگ جهانی و بویژه شرایط کنونی «احمق» است. سرنوشت قوم بنی اسرائیل به این حد کاهش خواهد یافت که در چهارچوب ارضی یک وجبی؛ خیار و سبزیجات و میوه بکارند و بخورند و در برابر دیوار ندبه نمایش نیایش به درگاه «یهوه» را با بیماری عصبی «لقلقه» سر و گردن را به نمایش بگذارند و با عربها بجنگند و در همان تار عنکبوتی بمانند.
چینیها برای مقابله با غرب و گرفتن امتیازهای هوشمندانه (نه از نوع امتیازهایی که روسها به دنبال آن هستند) از چاقو کشها و لات های محلی مانند پاکستان و افغانستان و بشار اسد و رهبر فرزانهٔ عالم و عالمیان سود میبرند و یکی از دلایل عدم توجه غربیها به ماجرای سوریه و رژیم اسلامی ایران نیز شاید درک اولیه ولی ناپختهٔ غرب از همین مسئله باشد و به معنایی دیگر اسرائیل ارزش تاریخی خود را برای غرب و بویژه آمریکا از دست داده است.
 پایه های ساختار اندیشهٔ چینی برخلاف تصور عمومی نه «مارکسیسم» یا «مائوئیسم» و نه «بودیسم» بلکه «تائوئیسم» است که یکی از کهن ترین آیینهای «شمنی» است و تنها با درک ساختارهای این اندیشه است که میتوان شیوهٔ حرکتی چینیها را درک نمود. غرب؛ مسلمانها؛ روسها و یهودیها و حتی «کابالا»ی یهود؛ از درک این شیوهٔ اندیشه عاجزند و شاید هندیها بتوانند اندک درکی از آن داشته باشند.

وظایف ایرانیان

ایرانیان میتوانند با تکیه بر «انرژی هسته ای حق مسلم ماست»؛ «میل» و «دنبل» و «کباده» های اتمی بسازند و در زورخانه ها با استفاده از این ابزار پیشرفتهٔ اتمی «علی علی» و «هو یا علی مدد» بگویند و شجریان نیز میتواند با درست کردن سازهای جدید «ایرانی-اروپایی» نسل جدید را برای سرگرم کردن «توریستهای چینی» در «سفره خانه های سنتی مدرن» و «کافه- قلیان خانه های سنتی مدرن» آماده سازد و شیعیان علی و حسین نیز میتوانند با برپا سازی «صیغه خانه های مدرن» به پذیرایی این توریستهای پولدار چینی بشتابند و از اینکه مشکل شرعی در این مورد وجود داشته باشد نیز هراسی به دل راه ندهند؛ زیرا «فقه شیعهٔ جعفری» بسیار «نو آور» است و میتواند پاسخهای شرعی برای این نوع «صیغه خانه ها» را در یک چشم به هم زدن از جیب قرمساقها و دیوثهای مقیم «قم» و «نجف» بیرون آورد (همانگونه که خمینی گفته بود: برای حفظ رژیم میتوان احکام شرع را نیز تعطیل کرد)؛ اما باید رویای «پیشرفت صنعتی» و «درخشیدن بر تارک جهان» و امپراطوری هخامنشی و کوروش را فراموش کنند و حتی اگر نخواهند فراموش کنند؛ به خاطر خیانتی که در این ۳۵ سال به خود و سرزمین خود و آیندگان خود نموده اند باید زنجیر بردگی بزرگتری را بر گردن اندازند که «ساخت چین» است.

کژدم

۱۸ نظر:

  1. ba dorood. chandi pish dar yeki az post-hayetan chini-ha ra asghal-tolid-kon namideh boodid. amma aknoon nagahan "shaman" shodand? albatteh har keshwari ke rahbarane door-andish dashteh bashad mitawanad sari dar myane sar-ha dar byawarad, chini-ha ham estesna nistand. amma be nazare man be sokhreh gereftane hame chiz (masalan saaz-saakhtane shajarian) be nazara man rabti be in bahs nadarad. mowafagh bashid.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. http://www.lexilogos.com/clavier/farsi.htm
      با درود به کژدم گرامی۰
      برای تایپ فارسی«کامنت گذاری» نرم افزار فوق را پیشنهاد می کنم۰
      جواد

      حذف
  2. درود بر شما
    چینیها هنوز هم در بسیاری از عرصه ها «آشغال تولید کن» هستند. در ضمن چینیها از آیین شمنی بسیار فاصله گرفته و مردمانی بسیار خرافاتی هستند. رواج خرافات در چین دست کمی از هندوستان ندارد. آنچه که زمانی چشمهٔ جوشش دانش بود اکنون به صورت تعابیر خرافی در آمده است؛ البته نمیدانم که شما با «آیین شمنی» تا چه اندازه آشنا هستید؛ اما من هر آنچه را که «چشمهٔ جوشش دانش» باشد را بخشی از آیین بسیار فراگیر شمنی میدانم. شمن یک کلمهٔ ترکی-مغولی به معنی«بیننده» است. کسی که میتواند چیزهایی را ببیند که بسیاری نمیتوانند ببینند. یکی از آثار باستانی شمنی در چین کتاب «یی چینگ» و یا « آی چینگ» است که به «کتاب سرنوشت» معروف است. کتاب باستانی دیگری نیز در چین وجود دارد که به نام «هنر جنگیدن» (Art of War) مشهور شده است و اندیشه های کنفوسیوس همگی در اندیشه های شمنی جای میگیرند. طب سوزنی و تمامی مراکز رصد شدهٔ عصبی در این دانش پزشکی؛ آثار دیگری هستند که یادگار پژوهشهای شمنی هستند. حتی زمانی که بودای بیست و هشتم که با نام «بودهید هارما» و یا به قول ژاپنی ها «داروما تائیشی» شناخته میشود؛ برای تبلیغ «‌ذن بودیسم» به معبد «شائولین سو» رفت؛ توانست هماهنگی نوینی میان اندیشه های شمنی «شائولین» و «ذن بودیسم» بوجود آورد که بنیانگذاری «تای چی» را به دنبال داشت. اکنون «تای چی» (بالانس قدرت) به عهنوان یک ورزش و یا هنر رزمی (کانگ فو) شناخته میشود؛ اما این اندیشه بسیار فراتر از این یافته ها و بافته هاست. من نمیخواهم در رابلطه با «آیین شمنی» مقاله بنویسم؛ اما از اینکه ناچار به گشایش بخشی به صورت مقدمه شدم پوزش میخواهم. (دنباله در پایین)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. زیر ساخت اندیشه های چینی را «آیین شمنی» تشکیل میدهد و حتی «بودیسم چینی» نیز به شدت متاثر از «تائوئیسم» است و با بودیسم هندی فاصله دارد.
      حال میخواهم به نقطه ای اشاره کنم که بسیار مهم است (حد اقل از نظر من)؛ و آن نقطهٔ جدایش «اندیشهٔ شمنی» و «انچه که در جریان است» اشاره کنم.
      پاکستان را مثال می آورم. پاکستانی ها ملغمه ای از هندیها و ترکهای صفوی و تاتارهای تیموری هستند. آنچه که پاکستانی ها به عنوان آیین» پذیرفته اند «اسلام» است که هماهنگی بسیار شدیدی با «درنده خویی ترکهای صفوی» و «تاتارها» دارد و قتل و غارت و برده داری ذاتی آن است. پاکستانیها تنها میتوانند تا مرحلهٔ «مزدوران جنگاور» به پیش روند و زیرساختهای اندیشهٔ آنها؛ بیش از این را اجازه نمیدهد و پدیدهٔ «ملت - دولت» پاکستان محصول این ملغمه است. دزدی؛ خیانت؛ چاپلوسی؛ جنگاوری؛غارتگری را نمیتوان از پاکستان زدود و در بطن وجود هر پاکستانی نهادینه شده است و اسلام هماهنگ کنندهٔ تمامی این پستی ها در وجود یک پاکستانی است (به بحث استثناها نرویم).
      حکومت چین از مردان و زنانی که در مکتب چینی راه زندگی تربیت شده اند تشکیل شده و راه گریزی از «تائوئیسم» ندارد. تائوئیسم را نیز هرگز رها نخواهد کرد؛ زیرا که مرکز جوشش انرژی «ادامهٔ حیات» چین بوده است. به همین گونه است که پاکستانیها نیز هرگز از اسلام دست نخواهن شست؛ زیرا هماهنگ کنندهٔ شایستگیهای آنها در کشتار و غارت و خیانت است.(دنباله در پایین)

      حذف
    2. اما در رابطه با « به سخره گرفتن شجریان» باید بگویم که این موجود؛ همان «ربّنا خوان» مانده است و ساختن چند ساز او را تغییر نمیدهد. موسیقی که شجریان در پی ماندگار نمودن آن است؛ شاید در نظام فکری «ناسیونالیسم شیعی-صفوی» قابل هضم باشد و شاید بسیاری از ایرانیان نیز عاشق ترنم مزخرفات مولوی و باباطاهر لخت و پتی (عریان) باشند و در کنار آبگوشت و قلیان و تریاک احساس «غرور ملی و ناسیونالیسم ایرانی» نداشته را را به صورت یک رویای زمان «نئشگی» القاء کند؛ اما «هنر زمان» نیست و تکرار صفویه و قاجاریه است. نیازی به تحقیر شجریان و یا شهرام نظری و یا مامک خادم وجود ندارد؛ آنها تحقیر شده های تاریخی هستند و تعلقی به عصر نوین ندارند. «پیشاهنگ» و «پیشگام» دانستن آنها نه نشانهٔ بزرگی آنها؛ بلکه نشانگر درجهٔ «عقب ماندگی» ماست. شاید بتوان گفت که «محسن نامجو» یک خواننده و آهنگساز ایران کنونی است؛ اما آنهایی که برشمرذدم و شما نیز اعتراض نمودید متعلق به عصر غارنشینی هستند.
      اما به مسئلهٔ چین باز گردیم؛ .... چینیها در طی این ۴ دهه از جنگ بر علیه اعتیاد به تریاک و کشتارهای بیرحمانهٔ معتادین و قاچاقچیان؛ به مسیر «آشغال سازی» رسیده و اکنون در حال گام نهادن به عرصهٔ نوینی هستند که ایرانیان موجود حتی در رویاهایشان نیز قدرت تصور آنرا ندارند.

      حذف
  3. درود
    نوشته بسیار با ارزشی باد. بخصوص بخش نظرات که بی نظیر بود
    در مورد اسراییل هر چه گفتید قبول دارم. یک کشور ذره بینی که بیشتر به کلکسیون و موزه ادیان سامی در آمده و هر چه در آن می گذرد در این چهارچوب است.
    اما در مورد چین من با شما اختلاف نظر دارم. درست است که چین به درستی به این نتیجه رسیده است که نباید بر روی اقتصاد صادراتی متمرکز باشد، اما این نتیجه گیری از این روی نیست که : « اقتصاد صادراتی چین به مرحله ای گام گذاشته است که دیگر نیازی به هدایت و رهبری ندارد و راه گسترش خود را یافته است» بلکه اگاهی دولتمداران چینی از سرنوشتیست که این گونه اقتصاد صادراتی برای چین رقم خواهد زد.
    صادرات چین در واقع صادرات نیست بلکه مسیررسیدن به سفره ایست که غرب بویژه آمریکا دهه ها پیش بر سر راه چین گستردند. سفره ای که در واقع باتلاق است. باتلاقی که آرام آرام چین را در خود فرو برد، تا خرخره. قلاده است. زنجیر بردگی به سرزمین پهناوری بنام آمریکاست. نهایتا دو راه در پیش روی چین می ماند، ادامه مسیر باتلاق یا در امدن از آن. من معتقد هستم که چین مجبور خواهد بود که مسیر باتلاق را ادامه دهد
    در مورد ایران هم شما اشتباه می کنید. آینده منطقه مال ایران است. مهرها در حال جابجایی هستند و پازل خاورمیانه جدید با ایرانی آزاد و آباد رقم خواهد خورد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آن سفره ای که غرب برای چینیها گسترد؛ بلای جان خودش خواهد شد. لشکر کشی آمریکا به حوزهٔ آسیا - پاسیفیک برای کنترل بحران به تنهایی گویای این مسئله است و توضیح بیشتری نمیخواهد. هیچ ستارهٔ داوودی نیز بر پیشانی ایران نمیدرخشد ایرا سرزمینی است که دریاچه اش خشک شده و در دههٔ آینده شاهد ظهور کویر آذربایجان خواهد بود. زاینده رودش را خشک کردند؛ درختهایش میبرند و یا به آتش میکشند؛ خاکهای حاصل خیزش را میفروشند؛ صنعتی در پیتی دارد که حتی یارای رقابت با کرهٔ جنوبی را هم ندارد. ایرا در حال سقوط به نقطه ای بی بازگشت است.

      حذف
    2. در دههٔ آینده اگر مسائل به همینگونه که هست پیش بروند؛ مردم ایران به چتر حمایتی غذایی سازمان ملل محتاج خواهند شد و از هم اکنون باید به فکر تولید کاسه بود.

      حذف
  4. تحليل بي بي سي اين بود كه ممكنه ٥+١ تبديل به ١-٥ بشود. و پنج كشور با ايران توافقنامه را امضا كنند اين جداي از توافق دوطرفه ايران و امريكاست كه مي تواند اتفاق بيفتد و امريكا تحريم هاي يك جانبه خود را كاهش طهد و يا براي رفع انها برنامه ريزي كند زيرا اين مضوع يعني تحريم هاي امريكا ربطي به فرانسه نخواهد داشت و در واقع تحريم هاي مهم هم همان تحريم هاي امريكا هستند

    انروز اقاي ظريف هم اعلام كرده كه ذكر موضوع حق غني سازي. از حقوق اعضاي nptًاست و قبلا براي اعضاي ان در نظر رفته شده است
    لذا اوردن موضوع ان در توافق نامه ضروري نبست
    اين يعني ساده و قابل تحمل وةتوافق. موافقتنامه براي ٥+١ و تضمين حتمي امضا رفتن از پنج كشور منهاي فرانسه
    در ضمن كدخدا سرجاش و توخونه اش نشسته. و فرانسه نوكر امريكا هم نميشه
    اقتصاد خراب فرانسه او را يك كشور درجه سه بعد از انگليس و المان ساخته است
    انها ظرفيت امادگي درگيري و خشم امريكا را ندارند
    امريكا نجات دهنده فرانسه از دست المان نازي و صدقات طرح مارشال مانع تلف شدن انها از گرسنگي و بازسازي كشورشان بوده
    ناتانياهو بدجوري اولاند را گرفتار كرده
    بيچاره الولاند
    تنبي همين ايًان به تنهايي ساقطش مي كنه
    و بايد به مردمش جواب بده

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. فرانسه قدرت سوم اقتصادی اروپاست. تحلیل بی بی سی را هم ول کنید؛ بی بی سی بنگاه سخن پراکنی دولت فخیمهٔ انگلیس و بازوی تبلیغاتیMI6 هستش. آقای ظریف هم در حد سگ در خانه به حساب نمیاد. کار ظریف زبان بازی و دادن وعده های سرخرمن است. دل خودتان را با این مسائل خوش نکنید. ۳۵ سال است که دلتان خوش است که راه قدس از کربلا میگذرد و بمب هسته ای میسازید ... الآن به این پیسی افتاده اید.

      حذف
  5. ba sepaas az jawabetan. man dar maghame defa-e az musike sonnatiye iran bar nayamadam, chunke motaghedam adam-haye mokhtalef salighehaye goonagoon darand. man shakhsan az heavy metal motanaferam 8ba wojoode inke momken hast kheili modern ham bashad), amma sonnati ra ham hoseleh-sar-bar midanam. manzoore man bishtar ertebaate mozoo-at ba ham digar bood. keshwar-haye asiyae-jonoobe-sharghi chandin dahe mibashad ke tabdil be ghool-haye san-ati shodeand, negah be south korea in jaryan ra be khoobi neshan midehad. haman tor ke shoma neweshtid farhange an-ha dar in pishraft besyar mo-asser hast amma syasat-madarane ayandeh-negar ra niz nabayad az nazar door dasht. motasefaneh ma dar iran mahroom hastim az in syasat-madaran. dar zemn farhange mardome iran ra dar hamin ertebat nabayad faramoosh konim. ma ensan-haye aghab-oftadeh hastim ke syasat-madarane aghab-oftadehtar ra baraye khodemoon bargozidim wa haala az sharreshaan khalaasi nadarim. ba arezooye mowafaghiat baraye shoma wa mozoo-ate jazabetaan.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      مسئله اصلاً بر سر موسیقی نبود؛ من از شجریان به صورت استعاری استفاده کردم اما همین امر باعث شد که کار به بحث در رابطه با موسیقی هم بکشد. موسیقی هارد راک نیز یک موسیقی مدرن نیست؛ موسیقی پول سازی است که بر گردهٔ «سرگردانی فکری» جوانان غربی سوار شده است. تبلیغ جنگ و جنگاوری؛ شیطان پرستی موهومی مسیحی؛ و مزخرفات اگزیستانسیالیستی خوراک اشعار این موسیقی هستند. موضوع اصلی که من با استفادهٔ استعاری از شجریان میخواستم بیان کنم این بود که اگر قرار ایت که موسیقی و پیشرفت آن بخشهای خالی زندگی ایرانیان را پر کند و بر زندگی شادمانهٔ شان رنگی آهنگین برهد؛ اکنون دیگر موضوعیت خود را در جایی دیگر باید تعریف کند و آن هم سونامی بزرگ دههٔ آینده است (سونامی چین) و اینکه ایرانیان جایگاه خود را بیش از پیش از دست خواهند داد.

      حذف
  6. کژدم گرامی بعد از این انقلاب لعنتی انگار دیگر ما هیچ نداریم. مردمی که زیبا ترین مردم بودند، دنیای خوب آروم وآسوده ای داشتند. ناگهان حالشون بد شد و خودکرده، توی زشت ترین سالهای تاریخ اسیرشد ند. بی روح و روان پشت درهای بسته .جامعه ای تحقیر شده، پر عقده، زن ستیز. جامعه ای پر از آدمهای بیکاری که تفریحشان تماشای اعدام و تخمه شکستن است؛ مجازاتشان قطع ید و سنگ سار. جامعه ای بد بو و بد حال که برای له کردن هرکس که شبیه خودش نیست ازهیچ فرصتی فروگذار نمی کند، جامعه ای در سراشیبی. همه چیز از کار افتاده، بی رنگ و قلابی و کپی شده از گذشته. موسیقی هم به همین گونه گرفتاروبی ارزش . تا بدان گونه که برای ارتباط با موسیقی ایرانی ناگزیریم به آهنگهای قبل از انقلاب روی بیاوریم. نتیجه بیش از سه ده فعالیت این جماعت مداحی و شیون و زاری شجریان و وعده سمفونی محمد رسول خدا از طرف لطفی است. موسیقیدانان غیر ایرانی هم بدلیل بی ارزش بودن موسیقی بعد انقلاب به موسیقی قبل از انقلاب روی می آورند . بله ایران جامعه ای در سراشیبی
    کاری کنیم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ایران لجنزاری به نام «تشیع» است و به جز کرم و پشهٔ مالاریا پرورش نمیدهد.
      ۴ کانون اصلی پرورش کرم و تولید لجن صفوی را با خاک یکسان کنید تا ایران آمادهٔ ورود به عصر نوین شود.

      حذف
  7. کژدم گرامی شما از پدیده ای به نام سونامی از نوع چینی یاد کردید اما نگفتید که چه منافع و مضراتی برای جهان و در بعدکوچکتر ان برای ایران از لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و... دارد ممنون میشم موشکافی بفرمایید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست گرامی
      آیا تا به حال شنیده اید که کشوری با چین و روسیه عقد اخوت بسته و دارای تکنولوژی شود؟ سیاست چینی و روسی در بعضی مسائل شبیه هم هستند.
      ۱- کشورهای دوست خود را به عنوان End User به حساب می آورند و محصول نهایی مصرفی را به آنها میفروشند و در قبال آن تنها تضمین امنیتی-نظامی میدهند.
      ۲- هر دو کشور به گسترش سرزمینی معتقدند و از کشورهای تحت اشغال و یا به قول معروف «تحت الحمایه» به عنوان «سرزمینهای تسویه حساب» و سرزمینهایی که «جنگهای نیابتی» شان را در آنها براه می اندازند تا سرزمین اصلی از گزند مصون بماند.
      اگر کشورهای غربی را «استعمارگر» بنامیم به این معنی است که با حضور خود تکنولوژی می آورند. اما چینی ها و روسها تنها به «برده های مصرف کننده» نیاز دارند.
      امیدوارم بقیهٔ مسائل را خودتان حدس بزنید. با نگاهی به کرهٔ شمالی؛ رژیم موگابه؛ سوریه؛ کوبا؛ کشورهای سابق اتحاد شوروی؛ تصور آینده آسان تر میشود.
      اگر به آنچه که «شطرنج چینی» نامیده میشود و استراتژیهای این شطرنج نگاه کنید؛ بیشتر با این مسئله آشنا میشوید.

      حذف
    2. در همین نوشته به این مسئله که تنها هندیها هستند که شاید درکی اندک از حرکت چینیها داشته باشند اشاره نمودم. متاسفانه چون بسیاری از خوانندگان با «آیین شمنی» و نوع چینی آن «تائوئیسم» آشنایی ندارند؛ بیشتر از این نمیتوانم توضیح بدهم و نمیخواهم دوستانی بیایند و بگویند که چینیها تا دیروز «آشغال ساز» بوده اند و امروز«شمن» شده اند. تنها یک چیز را میگویم و آن اینکه:
      اگر سونامی چینی اتفاق بیفتد؛ عصر تاریکی برای سایر نژادها آغاز خواهد شد.

      حذف
    3. منظورم از شطرنج چینی؛ بازی مشابه شطرنج هندی نیست؛ شطرنج چینی را در این آدرس پیدا میتوانید بکنید
      http://en.wikipedia.org/wiki/Go_%28game%29

      حذف