برای گشایش بحث؛ میخواهم از بازی شطرنج آغاز کنم. مطمئنم که خوانندگان گرامی حتماً با این بازی در سطوح گوناگون آشنا هستند. شطرنج یکی از مهمترین بازیهای تدوین استراتژی است. صفحهٔ شطرنج ۶۴ خانه دارد و یک بازی دونفره است. هر یک از بازیکنها ۱۶ مهره دارند که مجموعاً ۳۲ مهره را تشکیل میدهد؛ با اینکه ۱۶ مهره را نیروهای پیاده (سرباز) مینامند؛ اما جایگاه هر سرباز از محدودیتها و یا امکانات بازی دیگر سربازان برخوردار نیست. پیش از گشایش بازی؛ تنها به تعداد مجموعهٔ مهره ها خانه های خالی داریم (۳۲ خانهٔ خالی). هر یک از مهره ها بنا بر موقعیت خود و تعریفی که برای حرکت آنها فرض شده است؛ بنا بر مجموعه ای از آزادیها و محدودیتهایی که وجود دارند به حرکت در می آیند. حال اگر فرض کنیم که تنها یک ردیف در هر دوسوی صفحه به تعداد ردیفها اضافه نموده و مهرهٔ ۱۷ را با تعریفی جدید از نوع حرکت وارد میدان کنیم و طبق معمول یک سرباز نیز به آن اضافه کنیم؛ تمامی آنچه که طراحی استراتژی و گشایش بازی بر اساس قوانین شطرنج شناخته شدهٔ کنونی مطرح هستند؛ به کلی فرو می ریزند. به زبانی دیگر نام بازی شاید همان «شطرنج» بماند؛ اما اینباز به جای ۶۴ خانه و ۳۲ بازیگر؛ ۸۱ خانه با ۳۶ بازیگر و ۴۵ خانهٔ خالی خواهیم داشت. درست است که قوانین بازی و طراحی استراتژیها زیر و رو خواهند شد؛ اما بازی همچنان به عنوان یک بازی تدوین استراتژی شناخته میشود. باز هم مهره ها کشته خواهند و بر تعداد خانه های خالی افزوده خواهد شد اما نقش خانه های خالی تغییر خواهد کرد. یک ذهن ریاضی میتواند فرق این دو معادله را بفهمد. آنچه که مسلم است؛ بازیگران نیز باید بسیار با هوشترباشند زیرا معادله ها بسیار پیچیده تر میشوند. اما اگر ما فقط برای گذراندن تعطیلات آخر هفته و یا برای پر کردن وقت در شب نشینیها به بازی شطرنج میپردازیم.... من مطمئن هستم که شاهد هیچ فرقی نخواهیم بود.... زیرا هدف ما سرگرمی است.
بازیگران و مشغلهٔ فکری آنها تعیین کنندهٔ نتیجهٔ بازی است. اگر چنین بیندیشیم که بازی زمانی آغاز میشود که یک وزنه بردار در صحنهٔ مسابقه وزنه ای را در طی چند دقیقه و یا ثانیه بلند میکند؛ اشتباه بزرگی است؛ زیرا بازی از زمانی آغاز میشود که آن وزنه بردار تمرینات خود را شروع میکند و تمامی پارامترهایی که در دورهٔ تمرین دخالت داشته اند؛ در آن چند لحظهٔ آخر نتیجهٔ خود را به نمایش میگذارند.
بازیگران و مشغلهٔ فکری آنها تعیین کنندهٔ نتیجهٔ بازی است. اگر چنین بیندیشیم که بازی زمانی آغاز میشود که یک وزنه بردار در صحنهٔ مسابقه وزنه ای را در طی چند دقیقه و یا ثانیه بلند میکند؛ اشتباه بزرگی است؛ زیرا بازی از زمانی آغاز میشود که آن وزنه بردار تمرینات خود را شروع میکند و تمامی پارامترهایی که در دورهٔ تمرین دخالت داشته اند؛ در آن چند لحظهٔ آخر نتیجهٔ خود را به نمایش میگذارند.
زمانی که میشنویم که بعضیها میگویند که اگر فاجعهٔ ۵۷ بوقوع نمی پیوست؛ ایران و ایرانیان به فتح کهکشان راه شیری نائل میشدند؛ به جای جدی گرفتن چنین سخنانی و اتلاف وقت در پیوستن و دامن زدن به چنین مباحثی میتوان با یک جملهٔ ساده به این بحثها خاتمه داد و آن اینکه اگر چنین اتفاقی هم نمی افتاد؛ محمد رضا پهلوی پس از حد اکثر یک سال و نیم به خاطر بیماری فوت میکرد و کار به دست رضا پهلوی می افتاد که میتواند جلو دوربین بنشیند و توی صورت همه دروغ بگوید؛ آن هم نه یکبار بلکه دهها بار. کار به دست کسی می افتاد که با پرونده های زیر بغلش در راهروهای ادارات به دنبال وقت ملاقات می گشت. زمانی که میشنوم عده ای خود را در بحثهایی از قبیل اگر شاه و یا مصدق و کاشانی چنین و چنان میکردند؛ اینچنین و آنچنان میشد. مانند این است که به جای شروع بازی کنونی؛ به بازیهای دههٔ ۷۰ (میلادی) «فیشر» و «اسپاسکی» بیندیشیم. شاید گفته شود که مطالعهٔ بازیهای اسپاسکی و فیشر میتواند ذهن ما را پرورش دهد؛ این سخن تا حدودی میتواند درست باشد اما به شرطی که مطالعه جانبدارانه نباشد و در لابلای مطالب به دنبال جمع آوری مدرک برای اثبات حقانیت این و یا آن نباشیم؛ زیرا آنکس که به دنبال «اثبات حقانیت» است انگیزه اش برای مطالعه؛ «آموختن» نیست. از سوی دیگر مطلب مهم تر اینکه؛ قوانین شطرنج همچنان ثابت مانده اند و تغییرات جزئی هرگز در کلیت سیستم قوانین آن تاثیر گذار نبوده اند؛ اما زندگی اجتماعی-اقتصادی- سیاسی؛ در ۴۰ سال اخیر تغییرات شگرفی را به خود دیده است که برخی از آنها بخشهای مهمی از قوانین بازی را دگرگون ساخته اند و ما با صفحهٔ شطرنج بسیار پیچیده تری روبرو هستیم. اما نه حاکمیت کنونی ایران و نه نیروهای اپوزیسیون صفحهٔ کنونی شطرنج نگاه نمیکنند و در حیطهٔ بازیهای قدیمی مانده اند.
حاکمیت ننگین شیعی-صفوی ایران؛ به خاطر سنت اسلامی رسول الله و ائمهٔ اطهار؛غارت و چپاول و باج و خراج خواری؛ ایران را به عنوان حیاط خلوت روسیه تعریف کرده است و تمامی سیاستهای آنها از کرملین دیکته میشوند. این امر غیر طبیعی نیست؛ زیرا هر دو به جهان کهن صفویه و نیکلای تعلق دارند و بازی کردن با قوانین جدید را دشمن وجود خویش میدانند و اشتباه هم نمیکنند.
نیروهای اپوزیسیون نیز دلدادهٔ لیبرالیسم غرب هستند و فکر میکنند که میتوانند دوست استراتژیک غرب در منطقه باشند؛ اما غرب به آنها هیچ اهمیتی نمیدهد و در حدی حتی کمتر از ارزش «تایر زاپاس» با آنها رفتار میکند.
شناخت «لیبرالیسم لجام گسیختهٔ اقتصادی» بین المللی و شیوهٔ برخورد «سرمایهٔ جهانی» با کشورهای فلک زده و ورشکسته ای مثل ایران بهتر از برخورد آنها با «اوکرائین» نخواهد بود و برخورد روسها نیز بهتر از شیوهٔ حمایت از بشار اسد نخواهد بود و آنچه برای سوریه در اثر این حمایتها خواهد ماند سرزمین سوخته و ویران است.
اکنون ارازل و اوباش حاکمیت شیعی ایران؛ برای دفاع از روسیه عربده میکشند؛ در حالی که حلبیهای پرنده شان (موشکها) در دستشان باد کرده است و در سوریه نیز هزینهٔ ژنرالهای روسیه و تقریباً تمامی نظامیان و شبه نظامیان حلقهٔ «هلال شیعی» را می پردازند و هیچوقت نیز اینرا نخواهند فهمید که اگر از همین امروز دست از سوریه بکشند عده ای در آینده آنها را محکوم خواهند کرد که چرا عقب نشینی کردید؟ و اگر ادامه دهند؛ باز هم مورد انتقاد قرار خواهند گرفت که چرا عقب نشینی نکردید؟ اینگونه بازیها قدمتی طولانی داشته و در حاکمیتهایی که از طرف باندهای چندگانه هدایت میشوند؛ حد اقل ارزش تبلیغات انتخاباتی دارد و در حاکمیتهایی از قبیل حکومت ایران که از «پهن ایدئولوژی» به عنوان سوخت موتور حکومتی استفاده میکنند؛ رنگ خیانت میگیرد. به کلامی دیگر این نوع از آتش بیاران معرکه؛ هواداران خود را همیشه در تب و تاب گذشته ها نگه میدارند؛ بحثهای مصدق و محمدرضا پهلوی و کودتای ۲۸ مرداد و بختیار و خمینی و ماجراهای دیگر همگی سر و ته یک کرباسند و هیچگونه ارزش سیاسی عملی چه در عرصهٔ مبارزات کنونی و چه ادارهٔ «حاکمیت فرضی»؛ «ایران فرضی» در «فرداهای فرضی» ندارند. به تیتر یکی از همین مزخرفات که توسط رادیو فردا منتشر شده است توجه کنید ولی حتی وقتتان را برای خواندنش و یا شنیدنش تلف نکنید (اینجا). فقط بدانید که چیزی به نام «تولید اندیشه» در میان ایرانیان مرده است و «نشخوار گذشته ها» همچنان مُد روز است.
همانگونه که درمجموعهٔ مقالات «گفتگویی از نوعی دیگر» اشاره کرده ام؛ جهان امروز مانند یک موزهٔ زنده از عصر حجر تا لیبرالیسم اقتصادی جهانی و فرا تکنولوژی را در غرفه های خود دارد. البته بخش از این آثار زنده به درد سرگرمی و توریسم میخورند؛ اما بخش دیگر در حال صف آرایی در برابر هم هستند و بخشهایی نیز در حال ادغام در یکدیگر به سر میبرند و تلاش دارند تا همه را در خود ادغام کنند. شناخت این جریانها و یافتن پتانسیلهایی که بتوانند به عنوان «منافع ملی ایران» تعریف شده و در طرحهای راهبردی آیندهٔ ایران گنجانیده شوند آن چیزی است که میتواند بخش مهمی از فعالیتهای سیاسی واقعی را به نمایش بگذارد وگرنه در رابطه با «دموکراسی یک میلیمتر کمتر و یا دو میلیمتر بیشتر» میتوان میلیونها ساعت یاوه سرایی نمود.
مطالعهٔ «مسائل زندهٔ سیاسی» . جمع آوری اطلاعات در این زمینه ها و تحلیل سمت و سوی و اهداف و نقش بازیگران بین المللی در اینگونه «مسائل زنده»؛ تنها یک بخش از وظایف مردان و زنان سیاسی است.
به عنوان مثال نوشتهٔ «م.ر» گرامی در رابطه با منابع جدید انرژی؛ یک دریچه به روی افقهای سیاسی-اجتماعی-نظامی آینده باز میکند؛ هر چند که ظاهراً مربوط به شیوهٔ جدید استخراج نفت و گاز است. این نوشته یک «مسئلهٔ زنده» را مطرح مینماید و سخنی از داریوش و کوروش و هگل و لنین در آن وجود ندارد و دلیل آن هم بسیار ساده است؛ چون همهٔ آنها مرده اند و عصر آنها و سیستمهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی دوران آنها نیز مرده است. مطالبی از این دست بسیار زیادند و نیروهای روشنفکر و اندیشمند میتوانند وقت و ذهن خود را بر روی اینگونه مسائل متمرکز کنند تا روند «تولید اندیشهٔ سیاسی» بر روند جاری «یاوه سرایی و ژاژ خایی» چیره شود. من میدانم که راه اندازی اینگونه پروژه های فکری بسیار سخت و زمان بر است و مطالب نیز بسیار لغزنده (در حال تحول روزمره) هستند؛ اما این نوع از مطالعات سیاسی؛ تنها کاری است که میتواند نقشی مهم در رابطه با پیشبرد مبارزات برای سرنگونی رژیم اسلامی و بنیانگذاری ایرانی نوین نقش حیاتی بازی کند.
تا زمانی که مدعیان مبارزه خود را اسیر نوشتن تحلیل در بارهٔ ریش و سبیل ظریف بکنند و به هواداران خود خروار خروار دروغ بگویند؛ نه مردم ایران و نه؛ هیچکس دیگری به آنها اهمیت نخواهند داد.
به آنچه که «شورای ملی ایران» نامیده میشود نگاهی بیندازید؛ تا ببینید که با دروغهای شاخدار و دریوزگی به درگاه این و آن ؛ کار به جایی میرسد که دیگر حرفی برای گفتن نمانده است؛ برای اینکه از اول هم قرار نبوده است که کاری انجام شود.
کژدم
حاکمیت ننگین شیعی-صفوی ایران؛ به خاطر سنت اسلامی رسول الله و ائمهٔ اطهار؛غارت و چپاول و باج و خراج خواری؛ ایران را به عنوان حیاط خلوت روسیه تعریف کرده است و تمامی سیاستهای آنها از کرملین دیکته میشوند. این امر غیر طبیعی نیست؛ زیرا هر دو به جهان کهن صفویه و نیکلای تعلق دارند و بازی کردن با قوانین جدید را دشمن وجود خویش میدانند و اشتباه هم نمیکنند.
نیروهای اپوزیسیون نیز دلدادهٔ لیبرالیسم غرب هستند و فکر میکنند که میتوانند دوست استراتژیک غرب در منطقه باشند؛ اما غرب به آنها هیچ اهمیتی نمیدهد و در حدی حتی کمتر از ارزش «تایر زاپاس» با آنها رفتار میکند.
شناخت «لیبرالیسم لجام گسیختهٔ اقتصادی» بین المللی و شیوهٔ برخورد «سرمایهٔ جهانی» با کشورهای فلک زده و ورشکسته ای مثل ایران بهتر از برخورد آنها با «اوکرائین» نخواهد بود و برخورد روسها نیز بهتر از شیوهٔ حمایت از بشار اسد نخواهد بود و آنچه برای سوریه در اثر این حمایتها خواهد ماند سرزمین سوخته و ویران است.
اکنون ارازل و اوباش حاکمیت شیعی ایران؛ برای دفاع از روسیه عربده میکشند؛ در حالی که حلبیهای پرنده شان (موشکها) در دستشان باد کرده است و در سوریه نیز هزینهٔ ژنرالهای روسیه و تقریباً تمامی نظامیان و شبه نظامیان حلقهٔ «هلال شیعی» را می پردازند و هیچوقت نیز اینرا نخواهند فهمید که اگر از همین امروز دست از سوریه بکشند عده ای در آینده آنها را محکوم خواهند کرد که چرا عقب نشینی کردید؟ و اگر ادامه دهند؛ باز هم مورد انتقاد قرار خواهند گرفت که چرا عقب نشینی نکردید؟ اینگونه بازیها قدمتی طولانی داشته و در حاکمیتهایی که از طرف باندهای چندگانه هدایت میشوند؛ حد اقل ارزش تبلیغات انتخاباتی دارد و در حاکمیتهایی از قبیل حکومت ایران که از «پهن ایدئولوژی» به عنوان سوخت موتور حکومتی استفاده میکنند؛ رنگ خیانت میگیرد. به کلامی دیگر این نوع از آتش بیاران معرکه؛ هواداران خود را همیشه در تب و تاب گذشته ها نگه میدارند؛ بحثهای مصدق و محمدرضا پهلوی و کودتای ۲۸ مرداد و بختیار و خمینی و ماجراهای دیگر همگی سر و ته یک کرباسند و هیچگونه ارزش سیاسی عملی چه در عرصهٔ مبارزات کنونی و چه ادارهٔ «حاکمیت فرضی»؛ «ایران فرضی» در «فرداهای فرضی» ندارند. به تیتر یکی از همین مزخرفات که توسط رادیو فردا منتشر شده است توجه کنید ولی حتی وقتتان را برای خواندنش و یا شنیدنش تلف نکنید (اینجا). فقط بدانید که چیزی به نام «تولید اندیشه» در میان ایرانیان مرده است و «نشخوار گذشته ها» همچنان مُد روز است.
همانگونه که درمجموعهٔ مقالات «گفتگویی از نوعی دیگر» اشاره کرده ام؛ جهان امروز مانند یک موزهٔ زنده از عصر حجر تا لیبرالیسم اقتصادی جهانی و فرا تکنولوژی را در غرفه های خود دارد. البته بخش از این آثار زنده به درد سرگرمی و توریسم میخورند؛ اما بخش دیگر در حال صف آرایی در برابر هم هستند و بخشهایی نیز در حال ادغام در یکدیگر به سر میبرند و تلاش دارند تا همه را در خود ادغام کنند. شناخت این جریانها و یافتن پتانسیلهایی که بتوانند به عنوان «منافع ملی ایران» تعریف شده و در طرحهای راهبردی آیندهٔ ایران گنجانیده شوند آن چیزی است که میتواند بخش مهمی از فعالیتهای سیاسی واقعی را به نمایش بگذارد وگرنه در رابطه با «دموکراسی یک میلیمتر کمتر و یا دو میلیمتر بیشتر» میتوان میلیونها ساعت یاوه سرایی نمود.
مطالعهٔ «مسائل زندهٔ سیاسی» . جمع آوری اطلاعات در این زمینه ها و تحلیل سمت و سوی و اهداف و نقش بازیگران بین المللی در اینگونه «مسائل زنده»؛ تنها یک بخش از وظایف مردان و زنان سیاسی است.
به عنوان مثال نوشتهٔ «م.ر» گرامی در رابطه با منابع جدید انرژی؛ یک دریچه به روی افقهای سیاسی-اجتماعی-نظامی آینده باز میکند؛ هر چند که ظاهراً مربوط به شیوهٔ جدید استخراج نفت و گاز است. این نوشته یک «مسئلهٔ زنده» را مطرح مینماید و سخنی از داریوش و کوروش و هگل و لنین در آن وجود ندارد و دلیل آن هم بسیار ساده است؛ چون همهٔ آنها مرده اند و عصر آنها و سیستمهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی دوران آنها نیز مرده است. مطالبی از این دست بسیار زیادند و نیروهای روشنفکر و اندیشمند میتوانند وقت و ذهن خود را بر روی اینگونه مسائل متمرکز کنند تا روند «تولید اندیشهٔ سیاسی» بر روند جاری «یاوه سرایی و ژاژ خایی» چیره شود. من میدانم که راه اندازی اینگونه پروژه های فکری بسیار سخت و زمان بر است و مطالب نیز بسیار لغزنده (در حال تحول روزمره) هستند؛ اما این نوع از مطالعات سیاسی؛ تنها کاری است که میتواند نقشی مهم در رابطه با پیشبرد مبارزات برای سرنگونی رژیم اسلامی و بنیانگذاری ایرانی نوین نقش حیاتی بازی کند.
تا زمانی که مدعیان مبارزه خود را اسیر نوشتن تحلیل در بارهٔ ریش و سبیل ظریف بکنند و به هواداران خود خروار خروار دروغ بگویند؛ نه مردم ایران و نه؛ هیچکس دیگری به آنها اهمیت نخواهند داد.
به آنچه که «شورای ملی ایران» نامیده میشود نگاهی بیندازید؛ تا ببینید که با دروغهای شاخدار و دریوزگی به درگاه این و آن ؛ کار به جایی میرسد که دیگر حرفی برای گفتن نمانده است؛ برای اینکه از اول هم قرار نبوده است که کاری انجام شود.
کژدم
كژدم گرامي
پاسخحذفيكي از بهترين مقالاتي بود كه از شما در اين مدت خوانده ام كه به جهان بيني خاصي ميپردازد كه تحليل سياسي نيز بايد بر اين نوع جهان بيني منطبق گردد.
گفتار بسيار زيبايي را در مورد بازي شطرنج نگاشته ايد و به نطر من بازي شطرنج بازيگران امروزي نه بر مبناي بازي در پهنه اي به وسعت شصت و چهار خانه بلكه در پهنه اي صورت ميگيرد كه در آن بسياري رديف و ستون اضافه شده و مهره هاي ديگري نيز به بازي افزوده شده اند كه پيش بيني حركت بعدي و نتيجه بازي را بس پيچيده تر مي كند.
وظيفه ما نيز روشن نمودن چگونگي اين بازيست و بايد سعي كنيم حتي اگر به بازيمان نميگيرند بدل به مهره قرباني نگرديم.
سخنتان بسيار صحيح است و در جهاني كه ليبراليسم اقتصادي جهاني چهار نعل در حال تاخت است و ميرود كه تمامي محاسبات و توازن سياسي قرن بيست را به هم ريزد نگرشي نو لازم است تا لااقل به بازي بازيگران پي برد.
روزي كاپيتاليسم را به مانند خوره اي بر جان جهانيان مي پنداشتند و دل به مبارزه ميان كاپيتاليسم و كمونيسم بسته بودند. امروزه با هيولايي بس مهيب تر از آن روبرو هستيم كه با ليبراليسم اقتصاد جهاني تعريف شده و لااقل تا حال حاضر هماوردي در برابر آن پيدا نشده و آنان كه فكر مي كنند تزاريسم پوتين متواند در برابر اين هيولا بايستد بسيار از قافله دور و پرت هستند. عمر رژيم هايي چون ايران و كرئ شمالي و روسيه و سوريه و دهها به مانند اينها تمام شده است و اقتصاد جهاني تمامي اينها را خواهد بلعيد و دلخوش بودن به افتخارات قديم و افتخار به بزرگان و نامداران پيش نيز بيش از خواب و خيال برايمان نخواهد آورد. سراپا ماندن يك ملت در برابر طوفاني كه در راهست احتياج به سلاحهاي ديگري دارد و دل بستن به رضا شاه دوم و كروبي و موسوي و روحاني و امثالهم فقز گام برداشتن در جهت معكوس تاريخ پيش روست. تنها شناخت و آگاهي و تطبيق شرايطمان با مسير اين هيولاست كه ميتواند نامي از كشور ايران و ملت ايران را در دهسال آينده بر جهان نگاه بدارد وگرنه ما نيز چون شوروي به اعماق تاريخ افكنده خواهيم شد و ملتي كه نيروي خود را به هيچ انگارد و اميد را در مشتي ابله و شياد جستجو كند آينده اي به از اين نخواهد داشت.
م.ر گرامی
حذفگویا سرنوشت ایران شبیه اعرابی خواهد شد که خود را به دروغ «فلسطینی» مینامند. آنها در ۱۹۶۷ به همراه تمامی سران عرب به فکر روبیدن یهودیان بودند و در نبردهای ۶ روزه همه چیز را باختند. و آرزوهایشان را پس از آن رسیدن به مرزهای پیش از ۱۹۶۷ تشکیل میداد. در نبردهای ۱۹۷۳ برای همیشه شکست خوردند و اگر به وضعیتشان در طول تاریخ پس از شکست ۱۹۷۳ نگاه کنید؛ آرزوی هر «امروزشان» بازگشت به موقیت «دیروز» بوده است. چنین مردمانی لاجرم در زیر چرخهای بازیهای قدرت یه خواهند شد.
روشنفکران آریایی نژادهای شیعه مسلک کمونیست و بسیار باهوش ایران؛ در فاجعهٔ ۵۷ (۱۹۷۹) رو بسوی ۱۹۱۷ (۱۷ اکتبر) بود و ملی گراهایشان نیز به مصدق بازی فکر میکردند (۲۵ سال به زمان عقب) و ارازل و اوباش قم نشین و نجف نشین نیز به بازگشت به ۱۴۰۰ سال پیش و یا ۵۰۰ سال پیش (صفویان) می اندیشیدند. اکنون نیز بحث روشنفکران ایران این است که «زمان محمد رضا پهلوی بهتر بود»؛ یعنی به ۳۵ سال پیش می اندیشند.
در این سرزمین «اندیشیدن به آینده» مرده است و همهٔ مردمش؛ آینده را در گذشته میجویند. نگاهی به یاوه های مردک تریاکی (شهریار) در مجموعهٔ مشهورش «حیدر بابایه سلام» که بسیار هم مورد توجه آذربایجانیهاست؛ نشانهٔ توصیف گذشته ها و غبطه خوردن به زندگی ایلات و عشایری و روستاهای پر از شپش و کک و جذام است. این مردک مافنگی بزرگترین و شاید تنها شاعر آذربایجان است و رشد فرهنگی این خطه را نشان میدهد. صمد بهرنگی و اوختای و دیگران هم که تفاله های ۱۷ اکتبر ۱۹۷۷ بودند.
زمانی که آینده را در گذشته بجوییم؛ برندهٔ نهایی انگلهای الهی قم و نجف خواهند بود. زیرا زمانی که به جای داشتن مسابقه میان «اندیشه های رو به سوی آینده»؛ مسابقهٔ «اندیشه های بازگشت به گذشته» چراغ راه گردد؛ مطمئناً انگلهای نجف و قم؛ مسابقه را خواهند برد.
ایرانیان آریایی نژاد شیعه مسلک؛ آینده ای ندارند و به دست خود؛ خودشان را به گور گذشته ها سپرده اند. به فوکول و کراوات و صورتهای تراشیده شان نگاه نکنید؛ مغزهایشان پر از «پهن» گذشته هاست. کاش خالی بود تا بتوان چیزی در آن ریخت.
كژدم گرامى، ميخواستم نظر شما را دربارها كردها و نقش وجايگاه كردستان در سياست نوين اقتصادى جهان در اينده جويا شوم، در ضمن از مطالب بسيار مفيد و پر محتوا شما سپاسگزارم و همچنين از م ز گرامى.هميشه بى صبرانه منتظر مقالات و نوشته ها ى شما دوستان هستم
پاسخحذفکسرا گرامی
پاسخحذفبه نظر من کردستان آینده ای بهتر از بخشهای دیگر ایران خواهد داشت. آذربایجان در حال تبدیل شدن به «کویر بزرگ و پر افتخار آذربایجان» است.
کردستا این شانس را دارد که به چند منطقهٔ «خودمختار کامل» تبدیل شده و به «اتحادیهٔ حکومتهای خودمختار کردستان» تبدیل شود. این روند از کردستان عراق آغاز شده و به سوی کردستان سوریه گسترش یافته است و در آینده کردستان ایران را نیز در بر خواهد گرفت. اگر تا چند دههٔ اخیر کردستان به عنوان سرزمینی فقیر از نظر معادن زیر زمینی تعریف میشد؛ در آینده به یکی از مراکز استخراج و فروش انرژی (نفت و گاز) تبدیل خواهد شد و البته اینکه با این در آمد تبدیل به مفتخورهای عربستانی و قطری شوند و یا اینکه خود را در مسیر رشد صنعتی بیندازند؛ چیزی است که خودشان میتوانند تصمیم بگیرند؛ اما شرایط کنونی نشان میدهد که سرمایهٔ جهانی به چیزی به نام «کشور کردستان» می اندیشد و یکی از نتایج «ویران سازی ساختار کنونی خاورمیانه» تشکیل «اتحادیهٔ اقلیمهای خودمختار کرد» و در آینده «کشور کردستان» خواهد بود.
در آینده شاهد جنگهای شدیدی در داخل ایران خواهیم بود که به ویرانیهای وسیعی خواهد انجامید و نتیجهٔ این جنگها تبدیل شدن ایران به چند استان مرکزی خواهد بود. آریاییهای باهوش شیعه مسلک هنوز نمیدانند که با «حکومت عدل علی» چه خاکی بر سر خودشان ریخته و چه آشی برای آیندهٔ خود پخته اند. هر چه که بگویی «نرود میخ آهنین در سنگ».
حذفکژدم گرامی بر روی خوب نکته ای دست گذاشتین و ممنون از این دید جهان بینی خاصی که دارین وقتی شهریار مافنگی بزرگترین نویسنده خطه اذربایجان می شود یا وقتی که نیما یوشیج مافنگی پدر شعر ایران لقب می گیرد یا وقتی خیلیها برای شریعتی و ال احمد ..و خیلی از این روشنفکر نماها غش می کنند سرانجام کار به اینجا خواهد رسید
پاسخحذفمتاسفانه بسیاری از مردم ایارن به حد ابتذال رسیده اند در اینجا منظور از ابتذال فقط به نوع عامیانه ان منتهی نمی شود ابتدال فرهنگی سیاسی و....
در اینجا سوالی که دارم این است که چه قراینی برای این جنگ داخلی گسترده وجود دارد و ایا نفوذگروههای تروریستی اسلامی رو به ایارن محتمل می دونید با تشکر
ناشناس گرامی
حذفآنکس که میگفت: بیابان را سراسر مه گرفتست....
نگفت که آن «مه» خود شخص ایشان و همپالگیهایی مانند شاملو و شریعتی و پویان و احمدزاده و بیژن جزنی و توده ای ها و قم نشینهای انگل بودند و مردم را از این کوچهٔ مه آلود به آن کوچهٔ مه آلودتر میبردند.
اما در رابطه با قرائن و شواهد:
۱- لیبی که تمامی ساختارش را در هم شکستند و اکنون هر دار و دسته ای برای خودش نفت صادر میکند.
۲- سوریه.
۳- عراق.
۴- ساختن آسمان غیر قابل نفوذ برای اسرائیل به عنوان دژ مستحکم سرمایهٔ جهانی در خاورمیانه.
۵- گروههای سلفی جهادی که تقریباً در سراسر منطقه پراکنده اند.
۶- استقرار سیستم ضد موشکی X Band در ترکیه که با سیستمی مشابه و قدرتمندتری که در اسرائیل مستقر شده است مرتبط است.
همهٔ اینها نشان از بازی بسیار بزرگی دارند که نتیجهٔ آن بازتعریف مرزهای شناخته شدهٔ کنونی هستند. ایران نیز از این قاعده نه تنها مستثنی نیست؛ بلکه ریختن اینهمه پول و نفرات به سوریه از طرف رژیم جمهوری اسلامی ایران؛ نشانگر یک وحشت تاریخی است.
من تا ۲ سال پیش چنین فکر نمیکردم که اینهمه نبردهای پیدا و پنهان در خاورمیانه برای فروپاشی سیستمهای موجود است؛ اما اکنون یقین دارم که آنچه در جریان است؛ رو به سوی گسیختن تار و پود ساختارهای سیاسی خاورمیانه دارد و ایران نیز یکی از اهداف آن است.
مهم نیست که مردم ایران حال و حوصلهٔ جنگیدن ندارند؛ مهم این است که کسانی هیتند که این حال و حوصله را دارند و به شدت بر روی طرحهای گوناگون عملیاتی سرمایه گذاری میکنند. آنهایی هم که حال و حوصله اش را ندارند؛ به حال و حوصله خواهند آمد.
اگر شما چند نفر را بگیرید و چشمهایشان را ببندید و با چند اسلحه آنها را در میدان جنگ رها کنید؛ حد اقل برای زنده ماندن خود خواهند جنگید.
جناب کژدم این سوالم به ذهنم خطور کرد که با توجه به روحیات مردم ایارن من امکان ورود انها را در یک نبرد واقعی حالا از نوع داخلی در اینجا(جنگ داخلی) بعید می دانم البته اگر منظور عملیات خرابکارانه خارجی باشد بحق فرق می کند اما اینجا استنباط من از بحث شما این بود که شما به نبرد میان دو یا چند گروه داخلی اشاره دارید حالا به هر دلیلی
پاسخحذفتحريم اقتصادی روسيه مهلک خواهد بود
پاسخحذفناظران اقتصادی می گویند اگر بخش نفت و گاز روسیه و سرمایه گذاری های خارجی در این کشور مورد تحریم قرار گیرد ضربه مرگباری بر اقتصاد روسیه وارد خواهد شد. البته اعمال این تحریم ها به مشتری اصلی روسیه ، یعنی اروپا نیز ضربه وارد خواهد کرد.
به گزارش شبکه تلویزیونی فرانس 24، آمریکا و اروپا مصمم شده اند که روسیه را به خاطر جدا کردن شبه جزیره کریمه از خاک اوکراین مورد تحریم قرار دهند. غربی ها اعلام کرده اند در واکنش به اقدام روسیه در اوکراین به اقتصاد روسیه ضربه وارد خواهند کرد.
تحریم های شدیدی که مورد نظر کشورهای غربی است تحریم نفت و گاز روسیه است. تحریم این بخش نیز از آنجا مهم است که 70درصد درآمدهای ارزی روسیه از محل صادرات نفت و گاز به دست می آید. نیمی از بودجه عمومی دولت روسیه نیز از درآمدهای ناشی از فروش نفت وگاز به دست می آید.
بخش کلیدی و مهم دیگری که ممکن است مورد تحریم قرار گیرد همکاری های نظامی، بانک ها، بورس و سرمایه گذاری های خارجی است. سرمایه گذاری های خارجی حدود 40 درصد کل ارزش بازار بورس مسکو را به خود اختصاص داده است.یعنی حدود 40 درصد سهام شرکت های ثبت شده در بورس مسکو متعلق به سرمایه گذاران خارجی است.
این در حالی است که روسیه برای نوسازی زیر ساخت های صنعتی کهنه خود به این سرمایه گذاری های خارجی نیاز مبرم دارد.همین سرمایه گذاری های خارجی نقش مهمی در اشتغالزایی در روسیه داشته است.
با توجه به این آمار و ارقام ، اگر بخش نفت و گاز روسیه و سرمایه گذاری های خارجی در سوریه مورد تحریم قرار گیرد ضربه مرگباری بر اقتصاد روسیه وارد خواهد شد. البته اعمال این تحریم ها به مشتری اصلی روسیه ،یعنی اروپا نیز ضربه وارد خواهد کرد.
سرمایه گذاران آلمانی بیشتر از همه نگران هستند. آنها می گویند روسیه مشتری اصلی تولیدات کارخانه و خدمات آنها هستند. با توجه به همین واقعیت است که اروپایی در روی آوردن به جنگ اقتصادی با روسیه تردید دارند و دچار اختلاف هستند.
با تشکر از جناب کژدم به نظرتون این پروسه ای که در مورد فروپاشی سیستم حکومتی و جنپ داخلی عنوان کردید چه قدر طول می کشه؟
پاسخحذفناشناس گرامی
حذفاینگونه مسائل را نمیتوان زمانبندی مشخصی را برایش تعیین نمود؛ زیرا تمامی کنش ها و واکنشهای بازیگران در مقابل یکدیگر که خود مسئله ای زمان بر است و اینکه تمامی بازیگران به خاطر «منافع» به میدان می آیند و تمامی تواناییهای خود را تا حد ممکن بر روی میز میگذارند و عده ای زودتر و عده ای دیرتر از میدان بیرون میروند و از طرف استراتژیستهای همهٔ طرفهای درگیر همهٔ این مسايل مورد مطالعه قرار میگیرند تا بتوانند تا آنجایی که ممکن است در صحنه بمانند و گاهی دست به ائتلافهای تاکتیکی دست می یازند. به هر حال اگر به ماجرای سوریه نگاه کنید؛ در طی یک هفته اوباما تصمیم به بمباران مواضع کلیدی ارتش بشار اسد گرفت و در ساعات آخر حرف خود را پس گرفت؛ لذا کاری که میتوانست در آن زمان چه بسا تمام شود؛ اکنون به دور جدیدی از بازیها کشانیده شده است. لذا سخن گفتن از زمان و یا حتی طول تقریبی زمانی پیشگویی فال بینانه خواهد بود. اما آنچه که مشخص است؛ ایران را تقسیم خواهند نمود. شاید تا آن زمان آذربایجان تبدیل به کویر شود و بسیار ارزان بفروش برسد.
دوستان گرامی
پاسخحذفبرخی از شما سئوالهایی را در مورد وضعیت کردستان مطرح نموده اید که میتواند پایه گذار بحثی باشد که به تمامی به تبیین نقشه جدید ژئوپلتیک جهان مرتبط باشد.
- بزرگترین شانس کردها را در وضعیت کنونی جهان باید در وجود ذخایر غنی نفت و گاز در کردستان عراق و به مقداری کمتر در کردستان سوریه و همچنین اهمیت استراتژیک این منطقه بعنوان خط حائلی مابین ترکیه و اسرائیل از یکسو و نزدیکی آن به بازارهای مصرف اروپا دانست.
در مبحث ذخایر نفت و گاز که از سال 2008 در کردستان عراق آغاز گردیده ذکر یک نکته ضروریست. این منطقه از همان ابتدا به پنجاه و هفت زون اکتشافی تقسیم گزدید که از منطقه خانقین و کلار در جنوبی ترین نقطه کردستان عراق آغاز و به زاخو و شیخان در شمالی ترین نقطه این پهنه میرسد. پنجاه و چهار زون طی قراردادهایی طویل المدت و با شرایطی نسبتا سهل به شرکتهای مختلف نفتی واگذار گردیده که عمده آنها به نوعی در سیطرع اکسون می باشند بجز چند منطقه محدود که به توتال و یا گازپروم واگذار شده بود. اولین براوردها در مورد میزان ذخایر در انتهای سال 2012 منتشر گردید و میزان ذخیره قطعی نفت را در حدود چهل و پنج میلیارد بشکه (رتبه نهم در جهان) اعلام نمود ولیکن گزارشات پراکنده ای که در سال 2013 جسته و گریخته به بیرون درز نمود میزان ذخایر نفتی کردستان را بیش از هشتاد میلیارد بشکه براورد گردیده. از لحاظ ذخایر گازی تا کنون آماری رسمی اعلام نشده است ولیکن بر اساس گزارشات غیر رسمی میزان ذخایر قابل استحصال گاز در انتهای سال 2012 بیش از سه تریلیون متر مکعب (رده یازدهم جهان) تخمین زده شده است. مقادیر فوق میزان ذخایر موجود در هفتاد درصد مناطق اکتشافی است و نتایج کار بروی سی درصد مناطق تا کنون اعلام نشده است و در ضمن این مقادیر ذخایر بزرگ نفت کرکوک را در بر نمیگیرد. بر اساس برنامه های پیش بینی شده مقدار صادرات نفت کردستان عراق برای سال 2014 در حد چهارصد هزار بشکه در روز قرار داده شده که در سال 2015 به یک میلیون بشکه و در سال 2020 به دو میلیون بشکه خواهد رسید. میزان استخراج و صادرات گاز بستگی به تکمیل خط انتقال گازی دارد که می باید کردستان را به سواحل دریای مدیترانه در ترکیه یا سوریه پیوند دهد. در ضمن ذکر این نکته ضروریست که هزینه استخراج یک بشکه نفت خام در کردستان عراق چیزی در حدود یک هفتم این هزینه در روسیه و یک پانزدهم این هزینه در آمریکاست.
حال اگر پارامترهای نفت کردستان را در معادلات اقتصادی جهان وارد کنیم به وضوح حرکت اخیر مخالفان سوریه در آزادسازی شهرک مرزی بسک و کنترل بخشی از ساحل مدیترانه در شمال لاذقیه معنایی استراتژیک می یابد. از سویی درخواست اخیر کردهای سوریه از حکومت کردستان عراق بمنظور اعزام نیرو جهت حفاظت آنها در برابر نیروهای اسلامگرا و ارتش سوریه میتواند به نوعی یادآور درخواست ساکنین کریمه از روسیه تلقی گردد.
این دو واقعه بیشتر در جهت نظریه کژدم گرامیست در مورد تلاش در جهت الحاق کردستان سوریه به کردستان عراق و تشکیل کشوری مستقل که از نظر اقتصادی نفت و گاز کردستان را به دروازه های اروپا در دریای مدیترانه متصل می کند و از دخالتهای ترکیه در امور این ناحیه خواهد کاست و از سوی دیگر ایجاد خط حائل جدیدیست مابین اسرائیل و ترکیه.
کردستان سوریه با امکانات بسیار غنی کشاورزی خود و راه داشتن به دریای آزاد و کردستان عراق با امکانات چشمگیر ذخایر نفتی و گازی خود میتوانند مکمل یکدیگر در ایجاد کشوری نو گردند و این امکان با توجه به اشتراکات قومی و فرهنگی و نژادی آنها بسیار محتمل است.
الحاق کردستان ایران به کردستان عراق به نظر محتملتر است تا الحاق کردستان ترکیه به کردستان عراق و امیدوارم بتوانم در فرصتی گفتاری را در مورد وضعیت کلی کردستان در نقشه جدید ژئو.پلتیک جهان عرضه نمایم و دورنمای سیاسی و اقتصادی این ناحیه را ترسیم نمایم.
کژدم گرامی
پاسخحذفدوستان پرسشی را در مورد تاثیر تحریم های اقتصادی بر روسیه مطرح نموده اند و خوشحالم که این وبلاگ دریچه ای است تا خوانندگان بتوانند به مسائل این جهان فارغ از پیش داوری های و واپسگرایی های مرسوم در روشنفکران نظر بیاندازند.
آتحلیل هایی که در این وبلاگ پس از وقایع کریمه آمده است کلا بر اشتباه محاسبه پوتین و اثرات مهلک اقتصادی تصمیم وی بر کشور روسیه تاکید نموده است. آینده روسیه رقم خورده است و هیچ کاری در مورد آن نمیتوان کرد و سیستم لیبرالیسم اقتصادی جدید میرود تا آنرا نیز ببلعد و اقدامات پوتین نه تنها باعث جلوگیری از این مسئله نخواهد بود بلکه باعث تسریع این روند گردیده است.
از طرفی این اقدام پوتین فرصت مناسبی را برای تنبیه اقتصادی آلمان و پیرو آن یعنی اتریش در اروپا فراهم آورده و روند وقایع به گونه ایست که مانعی در سر راه رشد اقتصادی آلمان ایجاد خواهد نمود و برتری اقتصادی آن در برابر انگلیس و فرانسه را به چالش خواهد کشید.
سقوط بازار بورس مسکو که حتی پوتین و مافیای اقتصادی طرفدار وی نیز نتوانسته اند علی رغم دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم تاثیری بر آن داشته باشند نشانه ای اولیه ایست از فروپاشی اقتصادی که در نهایت پوتین و رویای تزاریسم جدید وی را به زیر خواهد کشید. سیر سریع فرار سرمایه های خارجی از روسیه و تحریم تکنولوژیک و تحریم کالاهای استراتژیک میتواند سبب تاثیری مخرب بر بازارهای صادراتی روسیه گردد و همچنین بر روند تولید نفت و گاز آن اثری منفی برجای نهد. اولین نتایج میتواند منجر به بیکاری گسترده و کم شدن درآمدهای ملی باشد که نتیجه ای جز شورشهای اجتماعی را در برندارد. دومین تاثیر میتواند ناشی از مخالفتهای مافیای اقتصادی روسیه باشد که منابع اصلی پولشویی خود را بسته خواهند دید و این مورد نیز نتیجه ای جز سرمایه گذاری در برکناری پوتین و برگرداندن وضع به حالت قبلی نخواهد داشت. به عبارتی ساده تر روسیه مجبور است که به سهم تعریف شده خود در اقتصاد جهانی راضی گردد و در غیر اینصورت سهم وی به دیگری واگذار خواهد شد.
پوتین در حال حاضر سه راه بیشتر در پیش رو ندارد. اولین مورد آن توسط سخنگوی پوتین شب پیش مطرح گردید و آن اعلام آمادگی روسیه برای مذاکره با غرب در مورد تمامی مسائل بود که اولین اقدام عملی آن نیز با ملاقات لافروف با وزیر خارجه اوکراین در حاشیه اجلاس اخیر لاهه بود. دومین اقدام پوتین میتواند نگاهداشتن وضع به همین حالت فعلی باشد که آن نیز با بروز نشانه های فروپاشی اقتصادی نمیتواند مدت زیادی به درازا کشد و سومین اقدام میتواند زدن به سیم آخر و شروع جنگی منطقه ای و بزرگ در جهان باشد که نه روسیه قدرت شوروی سابق را دارد و نه حتی هم پیمانان پوتین راضی به قبول این ریسک هستند.
به عبارتی تمامی راهها به ترکستان ختم میشود و اظهارات اخیر سخنگوی پوتین میتواند نشانه هایی از تصمیم روسیه برای رسیدن به توافقی مجدد با غرب تلقی گردد. پیشرویهای اخیر مخالفین اسد در خانه امن اسد در لاذقیه و رسیدن نخالفین به سواحل دریای مدیترانه میتواند ناشی از سیاست جدید روسیه در مورد دادن امتیازاتی تلقی گردد و این امتیازات میتواند تا فروختن اسد و ایران و حزب الله در برابر عدم الحاق اوکراین به ناتو و باز بودن لوله های صادرات نفت و گاز روسیه ادامه یابد.
این آن چیزیست که سردمداران حکومت آخوندی نیز با تمامی حماقت خود آنرا درک نموده اند و سخنان اخیر لاریجانی مبنی بر عدم اظهار نظر رسمی ایران در قبال وقایع اوکراین میتواند ناشی از درک اوضاعی باشد که نفعی را در هر دو صورت برای آنها ندارد. مسائلی که توسط برادران دالتون قابل درک است ولیکن به چشم به اصطلاح روشنفکران ما نمی آید و هنوز در جهان بینی زمان جنگ سرد و دو قطبی بودن جهان به خواب رفته اند.
م.ر گرامی
حذفمن قضیه را اینگونه نمیبینم. اکنون هر هفته بیش از یکصد نفر از نیروهای ویژهٔ روسیه و روس تباران کریمه ای به خاطر عبور غیر قانونی از مناطق حایل به مناطق شرقی اوکرائین دستگیر میشوند که تعداد زیادی از آنها مسلح هستند. این امر نشان میدهد که روسها در پشت پردهٔ فریب دیپلماتیک؛ در حال نفوذ عناصر نیروهای ویژهٔ خود به شرق اوکرائین هستند و طبعاً پایگاههایی در مناطق شرقی اوکرائین نیز برای اسکان آنها به صورت سلول های خفته وجود دارند. وضعیت الیگارشی روسی (مافیای پوتین) آنچنان خراب نیست که به زودی تن به مذاکرات جدی بدهد و بیشتر برای خرید زمان است تا هر چه میتواند نیروهای بیشتری را به مناطق شرقی اوکرائین نفوذ دهد تا زمان عملیات برای تسخیر شرق اوکرائین برسد.
سازمان ناتو در رابطه برای یک رویارویی نظامی با روسیه بسیار ضعیف است؛ مگر آنکه بخواهد در مدتی کوتاه تواناییهای خود را بالا ببرد. آنچه که استراتژیستهای غربی پیشنهاد میکنند؛ شیوهٔ پیروزمند دوران جنگ سرد (محاصرهٔ نظامی روسیه) همراه با تحریمهای خرد کننده در آینده است.
با این اوصاف چنین به نظر میرسد که آمریکا به خاطر ضعف نظامی مفرط اروپا سیاست «مهار» را در پیش بگیرد؛ اما نه به شیوهٔ دوران اتحاد شوروی؛ بلکه اینبار با چماق سنگین تحریمهای اقتصادی. در این راستا تسلیح سریع کشورهای زیرین مد نظر آمریکا و اروپا خواهد بود:
آذربایجان؛ گزجستان؛ اسلونی؛ لتونی (لاتیوا)؛ لیتوانیا؛ اسلواکیا؛ مجارستان؛ بلغارستان و رومانیا.
این امر نمشان میدهد که آمریکا و اروپا میخواهند سطح نبرد را از حیطهٔ نظامی خارج ساخته و روسیه را از درون متلاشی کنند.
روسیه به خاطر وسعت سرزمینی اش؛ نمیتواند در دراز مدت دوام بیاورد.
فشار بر روسیه در سوریه نیز میتواند مشکل را دوچندان کند و از طرف دیگر؛ ارمنستان که دارای پایگاههای نظامی روسی است توسط آذربایجان؛ ترکیه و گرجستان به محاصرهٔ آمیبی در آمده است و میتواند نقطهٔ بعدی فشار به روسیه باشد.
در شرایط کنونی نباید بر روی ترکیه حساب باز کرد و حرکات نظامی ترکیه جنبهٔ دوگانه دارد:
۱- این حملات جنبهٔ تبلیغاتی پیش از انتخابات را برای اردوغان برای پوشش دادن رسواییهای مالی دولت او دارد.
۲- کمک به پیشروی نیروهای عمدتاً تحت نفوذ قطر و ترکیه به طرف لاذقیه.
در اساطیر یونان غولی وجود داشت به نام «پروکروستس». ویژگی این غول این بود که تختخوابی آهنین داشت و قربانیان خود را روی آن میخواباند. اگر قربانی بیچاره کوتاهتر از تختخواب بود آنقدر او را میکشید تا اندازهی تختخواب شود و اگر قربانی بلندتر از تختخواب بود از سر و پای او میبرید تا باز اندازهی تختخواب شود. تحلیلهای ما هم درست مانند تختخواب «پروکروستس» شده است. یعنی بهرغم اینکه شناخت جامع و دقیقی از عمق مناسبات و فاکتها نداریم و در بهترین حالت فقط پسماندهی تحلیلهای برخی محافل غربی در مجلات به اصطلاح «مطالعات استراتژیک» آنان را برای خودمان ترجمه و نشخوار میکنیم، ولی در عوض یک ایدهی فیکس ـ و غالبا عقب مانده و جهان سومی و خاورمیانهای ـ از مناسبات جهان در ذهن خودمان داریم و هر اتفاقی میافتد آن را آنقدر اینور و آنور و کوتاه و بلند میکنیم تا بر ایدهی فیکس ما منطبق شود. حالا اینکه واقعیاتی که بیرون از ذهن ما هستند واقعا چگونهاند، دیگر هیچ اهمیتی ندارد. مهم این است که اندازهی «تختخواب ذهنی» ما باشند. این وضعیت مرا یاد مورچهای میاندازد که در شاش بزی افتاده بود و فریاد میزد: آی جماعت، دنیا را دارد سیل میبرد!
پاسخحذفچشم «توده ای ناشناس عزیز»
حذفمیبینی که چشم بینا داریم و تنها از یکی دو کلمه ای که لقلقهٔ زبان «توده ایها» و «مارکسوسکهای طرفدار و نوکر روسیه است» تو را از سوراخ بیرون کشیدم.
اتفاقا اسلوب فکری که من در بالا گفتم بیش از همه در مورد «تودهایها» صادق است. آنان هم همان «تختخواب ذهنی» را داشتند و دارند و دنیا را خیلی ابلهانه و سادهلوحانه به دو اردوگاه «امپریالیسم» و «سوسیالیسم» تقسیم کرده بودند و هر کس طرفدار «سوسیالیسم» نبود، اتوماتیک طرفدار «امپریالیسم» محسوب میشد. پس شما با «تودهای» خواندن من فقط صورت مساله را پاک کردید و خودتان را کمی تسکین دادید! اصلا عادت ما جهان سومیها همین است. تا دیروز از لابلای «اسناد جنبش جهانی طبقهی کارگر» به حوادث روزگار مینگریستیم و حالا از لابلای خزعبلات «مطالعات استراتژیک» که اصلا به ما هیچ ربطی نداره. در واقع اگر شطرنج را یک بازی فکری جدی حساب کنیم ـ که البته چنین هم هست ـ و بخواهیم مناسبات جهانی را با الگوی این بازی توضیح بدهیم، باید اعتراف کنیم که ما را حتی به تماشای این بازی هم راه نمیدهند، چه برسد به اینکه بخواهند به بازی بگیرند! در واقع ما حتی پیادهی شطرنج هم نیستیم، چون پیادهی شطرنج بهرغم کارایی ضعیف و میدان عمل ولو محدودی که دارد، در صورت حرکت درست و سنجیده، با تلاش زیاد ممکن است حتی به وزیر تبدیل شود. ولی ما با این بضاعت فکری ناچیز و الگوبرداریهای مکانیکی عقبمانده، پیادهی شطرنج که هیچ، حتی تماشاگر بازی هم نمیتوانیم باشیم!
حذفالبته من فکر نمیکنم که شما با مطالبی که در این وبلاگ نوشته میشوند آشنایی داشته باشید و بوی «روسیه» شما را به اینجا کشانیده است. زمانی که خودتان را قاطی کسان دیگری یک کاسه جهان سومی میخوانید؛ نه نشانگر سطح بالای تفکر شما بلکه نشانهٔ درماندگی شماست.
حذفشما اگر سخنی در خور ادعاهای خودتان داشتید؛ میتوانستید مانند سایرین به طور روشن و بدون مطالعهٔ به قول خودتان «خزعبلات » آنچه که منابع مطالعات استراتژیک غرب نامیده میشون؛ با توسل به هر منبعی که خودتان به آنها اعتماد دارید؛ حرفتان را بزنید و از شلنگ تخته انداختن و تختخواب فکری و مزخرفاتی از این قبیل پرهیز کنید.
اما اگر شما از دریچهٔ جهان سومی به دنیا مینگرید؛ من حرفی ندارم. اما اگر فکر میکنید که ما عقب مانده های جهان سومی هستیم؛ لطفاً سخنانی را که گفته شده اند؛ نقد کنید و از روابط بین الملل که شما را حتماً به آن راه میدهند و طبعاً اطلاعات بسیار وسیعی از درون این روابط دارید؛ ما را نیز در جریان بگذارید تا خوانندگان؛ به بیراهه نروند. اما اگر به همین روال و شعارگونه سخن بگویید؛ مجبورم که به عنوان «جفنگیات» منتشر نکنم و یا پاسخی ندهم تا این بیراهه به بن بست برسد.
اما اگر اطلاعات درستی که بتواند به من و سایر خوانندگان کمک فکری کند در خدمت شما خواهم بود.
پس شما فقط حاضرید «شعارها» و «جفنگیاتی» را منتشر کنید که در تایید یا امتداد سخنان خودتان باشد. این البته حق شماست، چون ریش و قیچی دست خودتان است. ولی دستکم صادق باشید و بگویید از حرفها و تذکرات مزاحم خوشتان نمیآید و حاضر به چاپ آنها نیستید و فقط دنبال سخنانی میگردید که تحلیلهای شما را تایید کنند. بیخود هم موضوع «بیراهه رفتن و بن بست» را بهانه نکنید. از کجا مطمئناید که بحث شما از آغاز بیراهه و بن بست نبوده است؟!
حذفدر ضمن همانطور که یکبار گفتم من نه طرفدار حزب توده هستم و نه طرفدار روسیه. آدم باید خیلی احمق و ذلیل باشد که امروزه به چنین «امامزادههایی» دخیل ببندد! ولی شما با تکرار این اتهام نشان میدهید که حتا اگر از نظر تشکیلاتی تودهای یا چریک فدایی یا اکثریتی و کمونیست کارگری و کومله و غیره هم نباشید، ولی کماکان از فرهنگ عقبمانده و ثنویت مبتذل جهانبینی آنها پیروی میکنید. آنها هم میگفتند هر که با ما نیست «ضدخلق» و طرفدار امپریالیسم است! فقط تفاوت شما با آنها این است که اگر کسی تردیدی در سخنان شما ابراز کند، فورا «نوکر روسیه» قلمداد میشود. هر چه باشد امروز شعارهای ضدروسی بیشتر از شعارهای ضدآمریکایی خریدار دارد، چون همهی چپولهای سابق «دمکرات» و «مدرن» شدهاند! در هر صورت نیازی به سانسور کامنتهای من یا بیپاسخ گذاشتن آنها نیست. من داوطلبانه از ارسال کامنت خودداری میکنم تا بحث شما و رفقایتان به «بن بست» رانده نشود!
گاو مجسم
حذفشما هیچ جمله ای را نقد نکردید
مثل آخوندها و توده ایها فقط در حال پرتاب کثافت معده هستید. اینگه گفتم «گاو»؛ توهین به گاوها بود و نه شما. با آنهمه تذکر هنوز هم به دنبال مفاهیم بی در و پیکری مانند ثنویت فکری و بافتنیهای کلامی مانند آخوندها و مارکسیستها هستید. شما بهتر بود به جای اینهمه مزخرف بافی که شما اینگونه هستید و شما آنگونه هستید؛ «فاکت های روابط بین الملل» توضیح میدادید.
آیا مشکل شما من هستم و یا مطالبی که نوشته میشوند؟ اگر مشکلتان من هستم؛ به قول خودتان چه مرضی هست که با کسی در بیفتید که حتی اجازهٔ نگاه کردن به بازی را هم ندار؟
اگر با مطالب مشکل دارید؛ آنها را نقد کنید. مثلاً بگویید که چرا ماجرای کریمه پیش آمده است و ریشه ها در کجاست؟
نظرتان را منتشر کردم که مثال «نرود میخ آهنین در سنگ»
در ضمن کامنتهای شما و هیچکس دیگر جرح و تعدیل و سانسور نمیشود. اینجا نه رادیو بی بی سی است و نه رادیو فردا و نه وزارت ارشاد کثافتهای تازی پرست.. شما هم در این ۳ کامنت طولانی تان هنوز هیچ سخن مشخصی (مبتنی بر فاکت) نگفته اید.
حذفاینکه تاکید میکنید که توده ای نیستید؛ تنها حرف حسابی است که زده اید.
اینکه همهٔ کامنتهای شما نیز منتشر شدند نیز نشان میدهد که من به دنبال تاییدیه ها نیستم. حتی نظرات «پانک» و «جانک» را نیز منتشر میکنم.
ناشناس معترض
پاسخحذفهرچه كامنتهاي شما را ميخوانم چيزي از آنها سر درنمي آورم و دليل مخالفت شما را نمي فهمم. بهتر بود به جاي اين كلي گويي ها برخي از دلايل خود را ذكر مي كرديد تا شايد من نيز به اشتباهات و كجرويهاي خود پي ببرم.
در ضمن ما نه ادعايي داريم و نه رسالتي از جانب كسي بر عهده ما قرار داده شده. انسانيم و ابزار ما همين اخبار يست كه مشنويم و مي خوانيم و به خوردمان ميدهند و قابليت ما نيز در همين حدوديست كه مي بينيد و خوشحال نيز ميشويم كه اگر "بهتر مي تواني. بستان بزن".
ما نظرات خود را در ميان ميگذاريم و هيچ ادعايي نيز بر صحيح بودن و يا درست بودن صد در صد آنها نداريم و اين وبلاگ بابي است براي جدال انديشه ها .
حال اگر انديشه اي داريد بفرما و مطرح كن و در غير اينصورت با كلي گويي و نوميدي از جهان سومي بودن " عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري".
كژدم گرامي
پاسخحذفمن نيز تا حدي با شما موافقم كه روسيه بدش نمي آيد كه شرق اوكراين را نيز به متصرفات خود اضافه كند وليكن بايد ديد از اين عمل چه چيزي عايدش خواهد شد. اين كار از نظر اقتصادي براي روسيه فاجعه بار خواهد بود هم در دراز مدت و هم در كوتاه مدت.
روسيه در حال حاضر بيشتر مايل به معامله است تا وضعيت فعلي. چون با اين عمل تمامي كشورهاي اروپاي شرقي را بطور كامل نه در دامن ناتو بلكه در دامان آمريكا خواهد انداخت.
م.ر گرامی
حذفروسها نمیخواهند معامله بکنند و همچنان در حال مزه مزه کردن لحن ظاهراً تند اروپاییها و آمریکا هستند. به این خبری که دویچه وله منتشر کرده نگاهی بیندازید:
http://www.dw.de/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B2%DB%8C%D9%85%D9%86%D8%B3-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%86/a-17522508
دیدار مدیر عامل زیمنس با پوتین و وجود ۶۲۰۰ کمپانی آلمانی در روسیه که احتمالاً همهٔ شان میگویند: گور پدر اوکرائین؛ ولی تمامی این فشارهای این شرکتها بر دولت منتخب آنها (آنگلا مرکل)؛ به صورت سیاست عملی از طرف دولتشان اجراء خواهد شد. این شرکتها میخواهند که تنشها پایین آورده شود تا آنها از بازار ۳۰۰ میلیونی روسیه لذت ببرند. از نظر پوتین این امر یک ضعف به حساب می آید و از این نقطهٔ ضعف نیز استفاده خواهد کرد. در ضمن وضعیت روسیه مثل ایران نیست و هنوز اروپا به انرژی روسی نیازمند است و زمان زیادی خواهد برد که بتواند منابع را تغییر دهد و این بازهٔ زمانی به نفع روسیه کار خواهد کرد. در این بازهٔ زمانی روسها هر آنچه که بتوانند خواهند کرد تا اتحادی میان آمریکا و اروپا بوجود نیاید. اروپا یک اتحادیهٔ واقعی سیاسی به مفهوم ایلات متحده آمریکا نیست؛ بلکه بیشتر به بازار مشترک است (چیزی شبیه اتحادیهٔ عرب) در اروپا ۲۸ ساز زده میشود؛ در آمریکا ۲ ساز وجود دارد (دموکرات ها - جمهوری خواه ها). بازی روسها هنوز تمام نشده است؛ زیرا خود را به شدت در تنگنا میبینند و میخواهند دومینوی قدرت طرف مقابل را فرو بریزند.
از علایم اخر الزمان این است مردمانی در خاورمیانه ایرانی یا عرب...از حقوق بشر و دموکراسی بگویند ..
پاسخحذفمثلا میگویند در کریمه دموکراسی شد و مردم رای دادند به رفتن سمت روسها ....
خوب ای گوسفندان اگر مردم کریمه رای دادند به الحاق روسیه و این امر مشکلی نیست پس شما غلط کردید200سال قبل وقتی مردم گرجستان از دست ظلم قاجار و صفویه رفتند سمت روسیه اعلان جنگ جهاد دادید و به انجا حمله کردید و غلط کردید گفتید روسیه بلاد ما را از ما جدا کرد
و اگر انموقع روسیه حق نداشت گرجستان را بگیرد پس غلط میکنید الان میگویید روسیه کار درستی کرد رفراندوم گذاشت مردم رای دادند....
دوما ظلم قاجار به گرجستان حد نداشت اقا محمد خان دستور داد به زنها تجاوز کنند و از هر سه مرد گرجی یکی را بکشند....کجای اوکراین با کریمه چنین کرد؟
عقل مردم ایران از دموکراسی همین است....مثلا میگویند98درصد ما رای دادند پس هرکاری بخواهیم بکنیم درست است اگر چنین است و استقلال کریمه درست است جرات و وجود دارید در بلوچستان اذربایجان کردستان خوزستان رفراندوم بگذارید ببینیم چند نفر با شما می مانند؟
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
اما توهم ابر قدرتی روسیه....الان روسیه تحریم شد امریکا ضربه دید یا روسیه؟ 1.8درصد پیش بینی کاهش رشد اقتصادی روسیه است
خداوند حکیم به شکرانه خدمات امرکیا در ازاد سازی عراق افغانستان و برای بستن دهن حرف مفت زن مردم ایران در اینکه نفت ما دنیا را اباد کرد با منابع نفت گاز شل امریکا را بی نیاز از نفت خاورمیانه کرد....الان قرار است امرکیا گاز مایع اروپا را تامین کند تا روسها در این بد بختی بماننند
منبع دیگر گاز شل که در متن نیامده حدود مرزهایاسراییل تا قبرس است .....با بهره برداری ان روسها بایدزنهایشان بروند عربستان تا شیوخ یک صد دلاری بندازند جلویشان
این همان ابر قدر پوشالی ست که مردم فکر میکردند....
+++++++++
تلویزیون ایران تبلیغ میکند مردم رای دادند پس غرب دخالت نکند اوکراین....دولت سکوت اختیار کرده
می دانید چرا؟
چون پدرشان را تحرمی دراورده و لال شدند دیگر جرات ندارند بگویند بیشتر هزنیه میکنیم برای مقابله با امرکیا ....در واقع چاره ندارند بد بختها می دانند یک تحرمی دیگر بیاید نان در نانوایی و دارو گیرشان نمی اید ..
درجلسه محرمانه سپاه عنوان شد:
پاسخحذفعربستان به زودي عمليات تروريستي را به خاک ايران مي کشاند
سرلشگر قاسم سليماني به فرماندهان سپاه گفته مراحل بعدي عمليات تروريستىدر خاورميانه در خاك ايران خواهد بود.*.عصر روز سه شنبه جلسه مهمي بين فرماندهان سپاه قدس حول محور پرونده سوريه و تاثير مستقيم آن بر امنيتملي ايران برگزار شده است.*.به اعتقاد سپاه، عربستان سعودي به زودى تحركات خود را آغاز خواهد کرد.يك منبع خبرى عرب زبان مدعى شده كه سردارقاسم سليماني، فرمانده سپاه قدس، به فرماندهان سپاه گفته كه با توجه به شرايط خاورميانه، در مراحل بعدي، بمب گذاري، کشتار و آدم ربايي به سوريه، عراق و لبنان محدود نشده و ايران را نيز دربرخواهد گرفت.
ناشناس گرامی
حذفمن نمیدانم این منبع خبری عرب زبان کدام است ولی این امر بخشی از آن روندی است که با هوشیاری ارتش مصر و حکومت عربستان؛ این موج از سر آنها گذشت و قطر به عنوان ستون پنجم آمریکا در درون کشورها و شیخ نشینهای عربی؛ در حال تنبیه شدن از طرف عربستان سعودی است.
آنچه که قصد واقعی آمریکاست را در نوشتهٔ بعدی توضیح خواهم داد.
این خبر از نشست محرمانهٔ فرماندهان سپاه پاسداران و آنچه که از زبان قاسم سلیمانی نقل شده است؛ حتی اگر درست هم نباشد (درست به عنوان خبر)؛ اما از نظر روندی که در حال گسترش است کاملاً درست است.
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1930682/%D9%88%D8%A7%DA%AF%D8%B0%D8%B1%DB%8C+%D8%AA%D8%A3%D9%85%DB%8C%D9%86+%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA+%D9%85%D8%B1%D8%B2+%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%A7%D9%86+%D8%A8%D9%87+%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87+.html
حذفاحتمالا این خبر (سپردن امنیت بخشی از مرزهای شرقی به پادگان قدس) میتواند تاییدی بر گفته بالا باشد
آریو