۱۴۰۱ آبان ۲۹, یکشنبه

تغییر تاکتیکِ اصلیِ رژیمِ شیعی برای سرکوبِ جنبش ملّی

مقدّمهٔ کوتاه
 
گستردگیِ جنبش انقلابی در سراسرِ میهن و پُر شدنِ ظرفیتِ استفاده از یگانهایِ ویژهٔ سرکوب و لباس شخصیها و .... رژیم را واداشت تا سطح مبارزه را تغییر دهد. 
«تغییرِ سطح و عُمقِ مبارزه» وظیفهٔ نیروهایِ انقلابی بود. امّا نیروهایِ انقلابی دچارِ «حماقت» هستند. هیچگونه آگاهیِ مبارزاتِ «مِیدانی» ندارند. هنوز هم فریادهایِ «مرگ بر دیکتاتور» که مخاطبِ آن «مجهول» است شنیده میشود. گویی که زبانشان لال میشود که اگر دیکتاتور را نام ببرند و مستقیم با سر دادنِ شعارهایی مانندِ «مرگ بر خامنه ای»؛ «مرگ بر تشیّع شنیعه» و «مرگ بر اسلام» فریاد هایشان را بر سرِ این مثلّثِ گندیده و متعفّن بریزند. زیرا هرچه که بَر علیهِ آن میجنگید محصولاتِ ثانویِ این ۳ تعفّن هستند. «مرگ بر خامنه ای» یعنی «مرگ بر تمامیّتِ صنفِ انگل ها» (همهٔ آخوندها). «مرگ بر اسلام» یعنی «مرگ بر ریشهٔ خرافاتِ ۱۴۰۰ ساله) و «مرگ بر تشیّع شنیعه» یعنی مرگ بر آنچه که بیش از ۵۰۰ سال است که به عنوانِ یک «دینِ جدید»؛ توسّط سلسلهٔ ننگینِ «صفوی» بوجود آمد و دستگاهِ عریض و طویلِ «صنفِ انگلهای شیعه گری» را ساخت که همهٔ دستاوردهایِ همهٔ جنبشهایِ اخیر در بازهٔ زمانیِ ۵۰۰ ساله را از میان بُرد و هر روز و هرچه بیشتر در سطحی گسترده به ساختنِ «بُت کده ها» (مسجد؛ امام زاده؛ حسینیّه؛ اوقاف و ...) پرداخت.
ریشهٔ همهٔ بدبختی شما ها در ۲ دینِ «اسلام» و دینِ «شیعه گری» است. برایِ آغازی نو باید از این ۲ «تعفّن» گذر کنید.
مشکلِ شما ایرانیان این است که ۳ تعفّن در ذهن دارید:

۱- اسلام.
۲- شیعه گری.
۳ بیعت کردن.

این ۳ تعفّنِ فکری

اسلام مجموعه ای از تفکّراتِ محمّد و سُنّتهایِ بومیِ Pagan هایِ عرب در ۱۴۰۰ سالِ پیش است. سایرِ جوامعِ انسانی نیز سُنّتهایِ بومیِ Pagan پایه و کثافاتِ دینیِ خود را دارند. مانندِ مسیحیّت؛ زرتشتی گری؛ یهودیّت؛ هندویی گری؛ بودایی گری؛  دینِ «سیک» و دینِ«بهائیّت» و  صوفیگری؛ «عرفان بازی» و .....  تا میتوانی بشمار... که هر کدام زودتر بافته شده باشد؛ نقشِ «پدر و مادر» را برای «استفراغِ و مستراحِ بعدی» بازی کرده است و همهٔ این «استفراغهایِ کُهن» سیستمی «محافظ» برایِ خود دارند که همانا آنها را به نامهایِ «مسجد»؛ «کلیسا»؛ «کنیسه»؛معبد؛ آتشکده؛ «حظیرة القدس» و ....  میشناسید و «انگلهایِ این مستراحها» را به نامهایِ «کشیش»؛ «مفتی»؛ «خاخام»؛ «گورو»؛ «راهب»؛ «محفلِ ملّی»؛ «بیت العدلِ اعظم» و ....
می شناسید. و ذهنِ شماها با این «مستراحها» آلوده شده اند. این امر مختصّ ایران نیست و «مستراحی جهانی» است.

«بیعت کردن» محصولِ ثانویِ مدفوعی به نامِ «دین و مذهب» است تا به این وسیله آن «مستراحهایِ مقدّس» را حفظ کنند. حتّی «طرفداریِ مؤمنانه» کردنِ از یک «خواننده»؛ «تیمِ فوتبال»؛ «فیلسوف» و «حزبِ سیاسی» و.... نیز نوعی «بیعت کردن» است و گرنه چرا باید پس از شکست خوردنِ یک تیم به سنگ پرانی وامثالهم پرداخت؟ مگر اینها برایِ «تماشاگران» فقط نوعی «تفریح» نیست؟ آیا «سنگ پرانی» و دعوایِ میانِ طرفداران؛ چیزی به غیر از «نتیجهٔ بیعت» است؟
«پیمانِ شاه و ملّت» (بیعتِ دو طرفه) یک دروغ است. زیرا این «شاه»؛ «رئیس جمهور»؛ «نمایندهٔ مجلس»؛ «شهردار»؛ «استاندار» است که باید با «مردم» بیعت کند زیرا ضرورتِ وجودیِ آنها «عهد کردن» برای فراهم آوردنِ زندگیِ بهتر برایِ مردم است. نه اینکه از خودشان یک موجودِ مقدّس بسازند و هر کسی  که آنها را نستاید را از دمِ تیغ بگذرانند. امّا این «شاه» و «آیةالله» و «پیرهایِ خانقاهها» و«احزاب» نیستند که با شما بیعت میکنند؛ بلکه این شماها هستید که باید با آنها بیعت کنید. این جادّه ها همیشه «یک طرفه» هستند.
حتّی «چسبیدنِ مؤمنانه» به روشهایِ مبارزاتی نیز نوعی «بیعت» است و شما را به سمتِ «تحلیلهایِ کلیشه ای» و برخوردهایِ «کلیشه ای» شناخته شده (لُو رفته) می کشانند و به همین دلیل شماها شکست میخورید. زیرا روشهایِ شناخته شدهٔ مبارزاتی منجر به تولیدِ روشهایِ سرکوب میشوند.

«ذهنِ شما» باید «آیینهٔ جهان نما» باشد و اگر آنرا با گروهی از آن ۳ تعفّنِ فکری و یا حتّی یکی از آنها بیالایید؛ ذهنِ شما به آیینه ای زنگ زده؛ تَرَک خورده؛ آلوده به مدفوع و عفونت و استفراغ تبدیل می گردد و دیگر «آیینهٔ جهان نما» نخواهد بود.

تغییرِ تاکتیکِ سرکوب:
 
گستردگیِ جغرافیاییِ «جنبشِ ملّی» و تاکتیکِ ایجادِ «کانونهایِ پراکنده» برایِ راهپیماییها و در نهایت ظهورِ جرقّه هایِ گذشتن از «دفاع» به «تهاجم» (کُشتنِ بسیجیها و مزدورانِ امنیّتی) از طرفِ مردم ؛ همهٔ تاکتیکهایِ کلیشه ایِ رژیم از قبیلِ ربودنِ کودکان؛ شلّیکهایِ مستقیم؛ نیروهایِ سرکوب؛ ربودنِ پیکرهایِ انقلابیّون؛ اعترافهایِ اجباری؛ صدورِ حکمهایِ اعدام و .... کارایی خود را از دست داده بودند. کار به جایی رسید که ۲ حرکتِ فرهنگیِ کوچک مانندِ «کشفِ حجابِ اجباری و عمّامه پرانی»؛ چاه هایِ مستراحهایِ «نجف و کربلا» را نیز به جوش آورد. امّا از تَرس و از رویِ «تقیّه» زبانهایشان را در سوراخِ کونشان فرو کردند. امّا همین امر نشان داد که صاحبانِ این «مستراحها» پتانسیلِ فرستادنِ نیرو برایِ دفاع از رژیمِِ شیعی ایران را دارند و اگر مردمِ ایران سهل انگاری کنند؛ این «پتانسیل» به «عَمَل» تبدیل خواهد شد. سفرِ «قرمساق قاآنی» به عراق نیز در همین جهت بود.
اکنون رژیمِ شیعی به تاکتیکِ «سرکوبِ متمرکز» بر «کانونهایِ محدود» روی آورده است. رژیم میخواهد به صورتِ «گزینشی»؛ چند کانونِ انقلابی را انتخاب کرده و به شدّت سرکوب کند و سپس دسته ای دیگر از کانونهایِ انقلابی را برگزیده و به سرکوبِ متمرکز بپردازد. من (کژدم) نامِ این تاکتیک را «سرکوبِ موزاییکی» میگذارم. 
اگر رژیم بتواند «مهاباد» را سرکوب کند؛ نوبتِ بعدی چه بسا مجموعه ای از چند شهر در کُردستان و یا شهرهایِ پراکنده در استانهایِ مختلف باشند. این همان «زدن به سیمِ آخر»ی است که هفته ها است از آن سخن میگفتم.
اگر این مطالب را منتشر نکنید؛ من شماها را به «خیانت به مردم» متّهم میکنم. زیرا عامدانه و به خاطرِ چسبیدن به «کیرِ ملوکانه»  و یا «پان ایرانیسمِ دروغین» و یا «پان تُرکیسم» و یا «اصلاح طلبی» و .... از انتشارِ یک پیشنهاد برایِ ارتقایِ مبارزات در جهتِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی خود داری کرده اید و در واقع شماها به دنبالِ «سرنگونی» نیستید؛ بلکه میخواهید به صورتِ «مشروط» و «گزینشی» حرکت کنید. امّا من (کژدم) میدانم که مردمِ ایران حتّی مرا نمیشناسند و شاید نظراتِ مرا هرگز نپذیرند. امّا همچنان مینویسم و برایِ «تولیدِ اندیشه» اصرار دارم و «مشروط» عمل نمیکنم. بلکه تلاش میکنم «کرمهایِ مستراح» را که خود را «انقلابی» و «شورشی» و «اپوزیسیونچی» و.... مینامند را به شما معرّفی کنم و این بخشی از وظیفهٔ «تولیدِ اندیشه» است.
 
بُریدنِ سیمِ آخر

اکنون فراخوانهایی برایِ حمایت از مردم مهاباد صادر میشوند. این فراخوانها اگر روشها و تاکتیکهایِ نوین برایِ حمایت از مردمِ مهاباد ارائه ندهند؛ به اندازهٔ «سِندهٔ گربه و سگ» نیز ارزش ندارند. زیرا حتّی نمیتوان از این «فراخوانهایِ سِتَروَن» به عنوانِ «کود» استفاده کرد؛ چه رسد به «دارو و درمان».
«بّریدنِ سیمِ آخر» نیاز به «دلیریِ کُشتن» دارد. اینکه در تظاهراتها فقط شعارهایتان را تغییر دهید و به حمایت از مردمِ مهاباد شعار دهید؛ در عرصهٔ «مِیدانی» هیچ ارزشی ندارد.
جهتِ حرکتِ شما باید بر رویِ «به زانو در آوردنِ رژیمِ شیعی» در شهرها و استانهایِ دیگر استوار باشد و از راهپیماییهایِ تکراری و «شعارهایِ تکراریِ کلامی» گذر کنید و برای کشتارِ نیروهایِ رژیم برنامه ریزی کنید تا رژیم کاملاً کلافه شود و هر روزه نیروهایش کشته و زخمی شده و نتوانند در فرداها دوباره در میدان باشند.
شما باید همهٔ مراکزِ اقتصادیِ رژیم را ویران کنید تا منابعِ مالیِ رژیم کاملاً قطع شوند. به عنوانِ مثال اگر بخشی کلیدی از یک پالایشگاه را با انفجار و یا آتش سوزی؛ از کار بیندازید؛ رژیم حتّی از تأمینِ سوختِ ادواتِ موتوریِ خود نیز باز خواهد ماند. اگر جادّه ها را با خرابکاری مسدور کنید؛ مسیرهایِ «لُجیستیکِ رژیم» را از کار خواهید انداخت.
به افکارِ سخیفی مانندِ «اِی وای.... اینترنت نداریم»..... «موبایلها کار نمیکنند» پایان دهید. به «مبارزاتِ تهاجمی ومؤثر مِیدانی» بچسبید. تا نیروهایِ سرکوبِ رژیم را فلج کنید. هیچ اهمیّتی ندارد که ویدیوهایتان در رسانه ها (آنهم به صورتِ گزینشی) منتشر بشوند و یا نشوند. اگر این «بیراههٔ فکری» را نیز از ذهنِ خود بیرون کنید؛ میتوانید مراکزِ ارتباطات (خدماتِ تلفن و موبایل و اینترنتِ داخلی) را نیز به آتش بکشید تا رژیم نیز این ارتباطات را از دست بدهد.
شما نمیتوانید به «مهاباد» بروید تا از مردمِ کُردستان دفاع کنید. امّا در همانجایی که هستید؛ میتوانید به رژیم ضرباتِ کاری و بسیار سنگین بزنید.
«عمّامه» پرانی را با داشتنِ یک چاقویِ تیز میتوانید به «سَر پرانی» تبدیل کنید. از «خشونت» نهراسید؛ زیرا این خشونت شما را به «قاتل» تبدیل نمیکند. شما باید خود را «سرباز»ی بدانید که در جبههٔ جنگ باید نیروهایِ دشمن را بکُشد؛ تواناییِ لُجیستیکیِ دشمن را از میان بردارد؛ به مراکزِ فرماندهیِ دشمن حمله کند؛ منابعِ مالیِ دشمن را از میان ببرد.
شما میتوانید ذهنتان را بکار بیندازید و شیوه هایِ گوناگونی را طرّاحی کنید.

پیروز و سرفراز باشید.

کژدم


۲۵ نظر:

  1. دیدارِ «قرمساقِ فرزانه» با جمعی از «اصفهانیها» بیانگرِ این است که میخواهند «اصفهانیها» را برایِ سرکوبِ مردمِ شهرهایِ دیگر گسیل کنند.
    بسیار هوشیار باشید. اوباشانِ شیعهٔ اصفهانی را رَصَد کنید. اگر این نیروها را از اصفهان خارج کنند؛ هر آنچه در اصفهان دارند را ویران کنید. زیرا با این تاکتیک در اصفهان «خلأ قدرت» بوجود می آید.

    پاسخحذف
  2. کژدم جان شایعه شه که رژیم از ایل منگور برای سرکوب مهاباد استفاده می کند.
    شما تائید می کنید؟ از سوابق این ایل به ما اطلاعاتی می دهید؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بله درست است. ایل منگور بدنامترین ایلِ کُردستان در طولِ تاریخِ یکصد سالهٔ کُردستان است. همیشه خودفروخته بوده اند.
      در دههٔ ۶۰ «جاشهایِ منگور» و «جاشهایِ مریوان» و «جاشهایِ جامانه سور = بارزانیهایِ پناهنده در ایران» مشهورترین جاشها بودند.

      حذف
    2. در دههٔ ۶۰ طالبانیها به رهبریِ جلال طالبانی؛ به جنبش کُردستان کمکهایِ فراوانی کردند و نیرویی به نامِ «هئزِ پُشتیبان» در کُردستانِ ایران داشتند که به همهٔ مبارزانِ کُردستان بدونِ استثنا کمک میکردند. پس از سقوطِ صدّام در عراق با رژیمِ شیعی طرحِ دوستی ریختند و مناطق تحتِ کنترلِ آنها به شکارگاهِ پناهنده هایِ ایرانی تبدیل شد و تا خرخره به خیانت روی آورده و در قتلِ پناهنده هایِ ایرانی به رژیمِ شیعی کمک کردند. این تغییرِ سیاستها در کُردستان ریشه در «ایل بازی» و «عشیره بازی» دارد.
      رهبرانِ عشایر و ایلها را با «دُلار» بِخَر تا تمامیِ ایل را به نوکرِ خود تبدیل کُنی. در بلوچستان نیز همینگونه است. در خوزستان نیز همینگونه است. دشمنِ داخلیِ دیگرِ مردم کُردستان؛ «ماموستا»ها هستند (انگهایِ اسلامی).
      دو حزبِ خائنِ «دموکرات» و «کومه له» هیچ حرکتِ فرهنگی در این رابطه انجام نداده اند تا این «ریگها» را از «کفشِ کُردستان» خارج کنند. همیشه به سیاستِ «آسته برو آسته بیا که گُربه شاخِت نزنه» چسبیده اند.
      مردمِ کُردستان در مجموع از پیلهٔ «بِیعَت کردن» بیرون نیامده اند و هنوز هم که هنوز است نفهمیده اند که «بیعت کردن» یکی از نقاطِ ضعفِ مهمّ کُردستان است. در خوزستان و بلوچستان نیز به همینگونه است. این اقوام باید «پروانه» شوند و از درونِ این پیله بیرون بیایند؛ تا بتوانند آزادانه پرواز کنند.

      حذف
  3. اینطور که مشخصه فقط مردم کردستان روحیه جنگندگی دارند. سایر نقاط ایران هنوز آماده نیستند. این نکته تو بحث ساختارشناسیِ اجتماعی اهمیت داره.

    اشکان


    پاسخحذف
  4. https://twitter.com/Sh_A_kermanshah/status/1594397746789851136

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اینگونه حمایتها بی ارزش هستند. ارزشِ اینگونه حمایتها بیشتر از «کارناوالهایِ خارج از کشور» نیست. ارزشِ اینگونه حمایتها بیشتر از «راهپیماییِ سکوت» در آخر جنبشِ «سبزهایِ بنی هاشمی یوتیوبی» نیست.

      حذف
  5. https://tinyurl.com/d53k5mp8

    این نوشتار را بخوانید. ۱۰ سالِ پیش نوشته شده است.
    راهگشایِ عملی است و به نحلهٔ فکریِ «قِرتی بازیِ سیاسی» تعلّق ندارد. بخوانید و هم رسانی کنید.

    پاسخحذف
  6. https://tinyurl.com/yssdj2ds

    در این ویدیو؛ ظاهراً نیروهایِ سرکوب به مردم پیوسته اند و مردمِ ساده دِلِ مهاباد این حرکت را باور کرده اند.
    این گروه از نیروهایِ سرکوب؛ یا به خاطرِ محاصره شدن و یا تمام شدنِ مهمّات و قطعِ ارتباطِ لوجیستیک؛ خود را به «موش مُردگی» زده اند.
    در صورتِ مشاهدهٔ چنین مواردی؛ از این گروههایِ سرکوب بخواهید که حتماً تسلیحات و وسایلِ نقلیّهٔ خود را تحویل دهند و از کوریدورِ اَمن خارج شده و بِرَوَند.
    اگر قبول کردند؛ برایشان کوریدورِ امن ایجاد کنید و مسلح شوید.
    اگر قبول نکردند؛ همهٔ شان را بکشید.
    هوشیار باشید.فریب نخورید. احساساتی نشوید. به آنچه که درست و ضروری است عمل کنید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ایجادِ کوریدورِ امن برایِ نیروهایِ سرکوب که تسلیحاتشان را تحویل مردم میدهند؛ سایرِ نیروهایِ رژیم را متقاعد میسازد که مردمِ کُردستان؛ «آدمخوار» نیستند و خواسته هایِ مشروعی دارند. این خبر به سرعت در میانِ نیروهایِ رژیم پخش میشود و بخشهایی از این نیروها را به «تسلیم شدن» تشویق می کند.
      در درگیریهایِ شهری در استانهایِ دیگر؛ قضیّه فرق می کُند و تاکتیکهایِ مبارزان نیز فرق می کُند.

      حذف
  7. https://tinyurl.com/2bdfx4af

    تاکتیکِ «سرکوبِ متمرکزِ موزائیکی» در حالِ شکل گرفتن است. در کُردستان کلید خورد. امّا در کُردستان نخواهد ماند. امّا نا امید نشوید.
    رژیم هر کاری که بکند؛ نمیتواند نیروهایش را به صورتِ «نیروهایِ قاتل حرفه ای»؛ گسترش دهد و مجبور خواهد شد تا از «عروسکها» که لباسِ نظامی بر تن دارند استفاده کند. هر گونه تمرکزِ نیروهایِ رژیم در یک و یا چند شهر؛ به معنیِ ایجادِ «خلأ قدرت» در شهرهای دیگر است. همهٔ تحرّکاتِ نیروهایِ نظامیِ رژیم را باید رَصد کنید تا ببینید که آیا به شهرِ شما وارد میشوند؟ یا اینکه از شهرِ شما خارج میشوند؟ اگر به سویِ شهر و استانِ شما وارد میشوند؛ بدانید که شهر و یا استانِ شما به «هدفِ اصلی و سرکوبِ متمرکز » تبدیل شده است تا برایِ مقابله با آن و «بُریدنِ سیمِ آخر» خود را آماده کنید.
    این «خلأ قدرت» در شهرهایی که خروجِ نیروهایِ سرکوبِ رژیم برایِ سرکوبِ متمرکزِ شهرهایِ دیگر ایجاد میشود را باید انقلابیون پُر کنند و از این نقاطِ ضعفِ رژیم بیشترین سود را در جهتِ سرنگونیِ رژیم شیعی بِبَرَند.

    پاسخحذف
  8. https://tinyurl.com/mszxtam8

    آیا هنوز هم فکر میکنید که کور کردنِ نیروهایِ رژیم «خشونتِ بی جا» است؟ تا کِی میخواهید به «نیشگون گرفتنِ اوباشانِ رژیم» ادامه دهید؟

    پاسخحذف
  9. https://tinyurl.com/yunv4czk

    استفاده از موادّ «روان گردان» برایِ تولیدِ «قزلباشهایِ موادّ مخدّری».
    هرگاه گفتی «شیعه»؛ کلمهٔ «شنیعه» را فراموش نکن.

    پاسخحذف
  10. اکنون میبینم که عدّه ای از خوانندگان نوشتارهایِ این وبلاگ را «شُخم» میزنند. برایِ من هم خبرِ خوبی است و نیز خبری بسیار بَد.
    زیرا آنچه که امروز «شخم»زده میشود؛ در زمانِ انتشارِ آن بی ارزش تلقّی شد.
    مطمئن هستم که با سانسور خبری و تلاشهایِ قرمساقهایِ «سلطنت طلب» و «دیّوسهایِ پان ایرانیست و پان تُرک»که میخواهند نوشتارهایِ این وبلاگ خوانده نشوند و یا «باز نشر» نشوند؛ امّا اکنون «ضرورتها» (متأسفانه دیر هنگام) عدّهٔ زیادی را به «شُخم زنی» واداشته است.
    امیدوارم که این «شخم زنی ها» بتوانند مؤثر باشند. «سان زو» در ۱۳ سرفصلِ «هنرِ جنگیدن» میگوید:
    «فرماندهی که با استراتژیِ تدوین شده واردِ نبرد میشود؛ پیروز خواهد شد. امّا فرماندهی که در میانهٔ نبرد به دنبالِ پیروزی می گَردد؛ شکست خواهد خورد.»
    گُهربار «سان زو».
    «هنرِ جنگیدن» اثرِ «سان زو» و «هنرِ جنگیدن» (یادداشتهایِ گرد آوری شدهٔ کژدم) را بخوانید.
    ضرر نمیکنید. بیدار میشوید.
    وگرنه در «تاریکی» خواهید جنگید.
    ۲۰ روزِ پیش با انتشارِ نخستین بخش از نوشتارهایِ «ورودِ رژیمِ شیعی به فازِ سرکوبِ نظامی و تبعاتِ آن»؛ هشدارهایِ روزانه و تکراریِ «کژدم» را نادیده گرفتید و اکنون «دست خالی» هستید.
    مردمِ کردستان نیز دست خالی هستند. زیرا احزابی که با آنها بیعت کرده اند؛ قرمساقهایِ بی عملی بیش نیستند. در این ۴۳ سال حتّی یک شبکهٔ مخفیِ نظامی در کردستانِ ایران نساخته اند و هنوز نیز مردمِ کردستان را بوسیلهٔ «بازی با کلمات» از روی آوردن به «دفاعِ نظامی» در برابرِ «تهاجمِ نظامی» باز میدارند و مانندِ «شازده شومبول خان» به تولیدِ «بیانیّه های دروغینِ حمایت طلبی از سازمانهایِ حقوقِ بشری» مشغولند و میدانند که این سازمانها هیچ ارزِشِ «مِیدانی» ندارند.
    سعی کنید که بخشی از این دار و دسته هایِ «خائنین و بی شرف» نباشید.

    پاسخحذف
  11. https://www.radiofarda.com/a/32141214.html

    فقط این دیّوسها را کَم داشتیم. آنها نیز آمدند.

    پاسخحذف
  12. https://twitter.com/PahlaviReza/status/1594448410848935936

    شاهزاده شومبولی سرباز نظامه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. https://tinyurl.com/ye38v8x4

      این ماهیّتِ واقعیِ «شازده شومبول خان» است. فوتبال را وِل کُن..... موضعِ رسمی و سیاسیِ «شازده غضنفر خانِ شومبول الدّوله» در صفحهٔ رسمیِ «توئیترش» ببین.
      راستی از «صندوقهایِ در حالِ تشکیلِ حمایت از اعتصاب کننده ها»(به زودی) چه خبر؟... فکر می کنم این «تحفهٔ نطنزِ بنی هاشمی»؛ به اشتباه «بی زودی» را «به زودی» تلفّظ فرموده اند.
      سلطنت طلبها از «شیعه ها» نیز بی شرف تر هستند.

      حذف
    2. این شخص جایگاهی تو آینده نداره

      حذف
  13. به نظر می رسد که کشورهایِ غربی در حالِ طرّاحیِ سناریویی برایِ حمله به مراکزِ نظامیِ رژیمِ شیعی هستند. این تنها راهی است که غرب از یک طرف میتواند به «جنبشِ ملّی ایرانیان» کمک کند و از سویِ دیگر به «یوکرئین» کمک کند و همچنین به وضعیّتِ کنونی عراق سر و سامان دهد.. تحریمهای افراد و مؤسسات؛ هیچگونه ارزشِ مِیدانی ندارند و کشورهایِ غربی خودشان نیز میدانند که این تحریمها نوعی «برخوردِ سمبولیک» هستند.

    پاسخحذف
  14. https://streamable.com/uewyfm

    پاسخحذف
  15. کردستان اگه سقوط کنه یک ایران سقوط میکنه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ایران با این مدّعیانِ اپوزیسیونچی که هر کدام «گَلّه ای بِیعَتی» را به دنبال دارند و تمامی راهکارهایشان به نفعِ رژیم است. نمیتواند در این نبرد با ادامهٔ همین تاکتیکها و رهنمودهایِ بی ارزش؛ پیروز شود.
      شما و امثالِ شما نیز هیچ حرفی و کمکی به جز آه و ناله ندارید.
      شاید زمانی دیگر.... با مردمانی دیگر .... و با ایرانی ویران تر.
      پیروزی «لیاقتِ هوشی» میخواهد و «جنبشِ ملّی» با اینکه یک گام به پیش رفته است از «بهرهٔ هوشیِ لازم و کافی» برخوردار نیست. شماها «لیاقتِ هوشی» برایِ پیروز شدن را ندارید.
      آه و ناله کردن تنها کاری است که در آن مهارت دارید. امّا نمیخواهید بفهمید که شالودهٔ این شکستها را خودتان پِی می ریزید.
      «ای وای .... اینترنت نداریم....»
      «اِی وای... موبایلها قطع شد....»
      «اِی وای .... به اسیران تجاوز میکنند....»
      «اِی وای.... همه را میکشند....»
      «اِی وای.... در مهاباد از دوشکا استفاده کردند....»

      همهٔ شما ها «حیفِ نان هستید.»

      حذف
    2. چند روزِ پیش گفتم که با اینکه با شیوه هایِ مبارزاتیِ «جوانانِ محلّه هایِ تهران» موافق نیستم؛ امّا تاکتیکِ «جنگ و گریزهایِ پراکنده» را یک گام به پیش میدانم و برایشان آرزوی پیروزی کردم. امّا اینها نیز همچنان در «کثافاتِ معدهٔ ۸۸ » غرق هستند. اُلاغهایی که فقط به «کلیشه ها» عمل میکنند. هیچگونه «بهرهٔ هوشیِ مناسب» در آنها دیده نمیشود.
      به بیانیهٔ شماره ۲۰ و تیتیش مامانیِ «جوانانِ محلّاتِ تهران» نگاهی بیندازید (در توئیتر پیدا کنید) تا افکارِ سخیفِ «نافرمانیِ مدنیِ اَخته» را در مغزهایِ منجمدشان ببینید.
      میگویند که پس از اینکه عدّه ای از «فرهنگیان» (سوالاتِ امتحانی فروشها) به آنها نصیحت کرده اند که «پول برق و آب و تلفن ندهید» تا رژیم ورشکست شود؟؟؟؟!!!!!
      لذا این تاکتیکِ بسیار مهمّ سرلوحهٔ «کُهنهٔ حیصضی» قرار داده اند که به «بیانیّهٔ شماره ۲۰» معروف است.
      پس از آن «بیانیّه دانشان» پاره شد.
      اینگونه موجودات همچنان در چاهِ مستراحِ «۸۸» غوطه ور هستند و نمیتوانند از آن غذایِ لذیذ دِل بکنند.
      وظیفهٔ رژیمِ شیعی ریختنِ خونِ مردمِ ایران و وظیفهٔ «جوانانِ محلّه ها» و سایرِ اوباشانِ همسو با اینگونه مغزهایِ متعفّن این است که خونهایی را که اکنون ریخته میشوند را به «فاضلاب» هدایت کنند.
      همانکاری که «شازده قرمساق» و سلطنت طلبان و حزبِ دموکرات و کومه له خائن و ..... مشغولِ آن هستند.

      شاید زمانی دیگر....
      با مردمانی از نوعی دیگر....
      و با ایرانی ویران تر.... بتوان کاری کرد.
      شاید آنها نیز دنبالهٔ همین موجوداتِ سخیف باشند.
      هنوز زمانش فرا نرسیده است... تا ببینیدشان که از چه تباری هستند.
      البتّه اگر آنهایی که قرار است ببینند نیز از همین قماشی باشند که اکنون هستند..... به آینده نیز از همین اکنون بِشاش.

      حذف
    3. شعارشان این است:
      «قسم به خونِ یاران..... ایستاده ایم تا پایان».
      همه به هیجان می آیند؛ به غیر از «کژدمِ گزنده».
      کژدم می پُرسد:
      («کدامین پایان؟».... میشود لطفاً این «پایان» و راهِ رسیدن به آنرا ترسیم کنید و «عدد بدهید»؟)
      با توجّه به آنچه که این «ایستادگان تا پایان» در «کُهنهٔ حیضِ شماره ۲۰» به همراِ «عبدالحمیدِ کونی» و «کومه له» و «دموکرات» و قرمساقهایِ گوناگونِ سلطنت طلب؛ فرشگرد؛ شورایِ گذار و ...ترسیم کرده اند؛ پایان اینگونه خواهد بود:

      جسدها....
      خونهایِ به فاضلاب ریخته شده...
      ادامهٔ انتشارِ بیانیّه هایِ «اشک تمساحی» برای در صحنهٔ «خیانت» ماندن ...
      پدران و مادرانِ خون به دل و سرگردان برایِ دیدنِ فرزندان و یا یافتنِ محلِ دفنشان...
      مبارزانِ اسیر و شکنجه شده....
      وعده هایِ دروغینِ خاک خورده و پوسیده...

      این است آن «پایان»
      آنها نیز به وعدهٔ خود عمل کرده و فقط تا «پایان» خواهند ایستاد و پس از «پایان برایِ مردم»... مانندِ مسیح غایب خواهند شد..... دود و بخار شده و به آسمان خواهند رفت.
      این بی شرفها هیچ چیز به تخمشان نیست.
      استراتژی و تاکتیکِ آنها فقط و فقط «موج سواری»است.

      حذف
  16. انقلاب مُرد..... انقلابی دیگر باید

    منتشر شد.

    پاسخحذف