در بارهٔ دعوت به راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه
در آغاز باید بگویم که آقایان کروبی و موسوی به طور ناگهانی به این نتیجه نرسیده اند که دعوت به راهپیمایی نمایند. به طور یقین اتاقهای فکری دو حلقهٔ سیاسی که دو شخص نامبرده نقش نمایندگی آنان را بازی میکنند؛ بعد از آغاز حرکتهای مردمی در تونس و سرایت بسیار سریع شعله های آن به مصر به این فکر افتاده و با رایزنیهای متعدد به چند نتیجهٔ منطقی مقدماتی رسیده اند که از نظر من مواردی است که به دنبال می آید.
بر آورد وضعیت بین المللی :
۱- مسئلهٔ مصر و تونس و حمایتهای تند و تیز و آمرانهٔ دولت اوباما و بازهم مواضع آمرانه « اندکی ملایم تر اروپا » از این جنبشها؛ نشانهٔ گشوده شدن در باغ سبز برای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر در عرصهٔ سیاستهای خارجی دولت های اروپایی و دولت اوباما و جلوهٔ پر رنگ تر این سیاست در شرایط کنونی.
۲- اوباما به یک پیروزی نیاز دارد تا در انتخابات بعدی به مردم آمریکا بگوید که سیاستهای گسترش دموکراسی آقای بوش دو منطقهٔ جنگی را بر دامن آمریکا گذاشته است ولی آقای اوباما بدون نیاز به بکارگیری نیروی نظامی و تنها حمایت از جنبشهای دموکراسی خواه درونی این کشورها توانسته است چهرهٔ داخلی و خارجی دو کشور تونس و مصر را عوض کند.
۳- در چنین شرایطی اوباما نمیتواند بین جنبشهای آزادیخواهانه فرق بگذارد؛ زیرا فوری به اجرای « سیاست دوگانهٔ » آشکار متهم شده و شاید تمامی رشته هایش از طرف مطبوعات و حزب رقیب؛ پنبه شود.
۴- اطمینان اصلاح طلبان از اینکه خامنه ای با وقاحت تمام و در حالی که دستانش به خون جوانان کشور خودش آغشته است از جنبشهای تونس و مصر یاد کرده و از آنها اعلام حمایت خواهد کرد و به خاطر وجود « اخوان المسلمین» به عنوان یک جریان سیاسی کهنه کار و سازمان یافته د ر درون جنبش مصر؛ خامنه ای فرصت فرستادن علائم گوناگون را چه برای تاثیر گذاری بر جنبش مصر و یا چه برای عرض اندام کردن در عرصهٔ اخبار و مطبوعات بین المللی و همچنین برای استفاده در امورات داخلی « اوباشان مقدس » دور و بر خودش؛ این فرصت را از دست نخواهد داد و گذشته از همهٔ اینها به خاطر ادعاهای بزرگش نمیتواند «خفقان » بگیرد و حرفی نزند. ( دو حلقهٔ سیاسی موسوی – کروبی به همین دلیل هم تا لحظهٔ آخر صبر کردنند و ساکت ماندند تا خامنه ای بند را آب بدهد ).
بر آوردهای « نوع دوم » اتاق فکرهای دو حلقهٔ موسوی – کروبی :
۱- در نتیجهٔ تقریبا یک سال بی عملی و سکوت؛ این دو حلقه در ارزیابیهای خود به این نتیجه رسیده اند که نقش آنها چه در عرصهٔ مطبوعات و چه در نظر سیاست سازان بین المللی به حد اقل رسیده است و از کانون های مختلف توجه خارج شده اند و این بهترین فرصت برای ترمیم چهره و مطرح شدن دوبارهٔ آنهاست.
۲- آنها ( دو حلقهٔ یاد شده ) نیک میدانند که غرب مایل است یا با دار و دستهٔ « تعریف شدهٔ » احمدی نژاد و یا با اصلاح طلبان که آنها نیز« تعریف شده » هستند به نوعی و شکلی از توافق برسد و زیاد مایل نیستند با یک نیروی نوظهور و « تعریف نشده » ای که میتواند از رادیکالیزه شدن جنبش آزادیخواهی ایران سر بر افرازد مواجه شوند.
۳- از سوی دیگر؛ این دعوت جدید به عنوان یک محک عملی برای سنجش میزان استقبال مردم از دعوت آنان و در حقیقت « اعتماد مردم » به آنان به کار خواهد رفت تا در حرکتهای بعدی خود آنرا لحاظ نمایند. و یا در مذاکرات پشت پردهٔ خود با دار و دسته های دیگر به عنوان اهرم فشار و برگ برنده از آن استفاده نمایند.
۴- بنا بر بر آورد آنها؛ مردم ایران در وضعیت بسیار اسفبارتری در مقایسه با زمان انتخابات ۸۸ زندگی میکنند و این میتواند به عنوان مادهٔ خام « تامین منابع انسانی » برای قبول دعوت آنها شناخته شود.
۵- از نظر آنها تاثیرات تحریمهای بین المللی بسیاری از کادر های رژیم را به تفکر مجدد کشانده و و احتمال وجود شکافهای جدی در میان نیروهای رژیم بسیار بالاست که میتوان از آن به عنوان یک «حفرهٔ امنیتی» هم در برگزاری تظاهرات و هم به عنوان ایجاد سرفصلهای جدید برای گفتگو مورد استفاده قرار گیرد.
اهداف مورد نظر
گذشته از هدف ظاهری اعلام شدهٔ « تظاهرات برای اعلام پشتیبانی از مردم مصر و تونس» ؛ اصلاح طلبان دولتی میخواهند در واقع اهداف زیر را دنبال کنند :
۱- نمایش قدرت به کشورهای غربی که تقریبا از اصلاح طلبان دولتی نا امید شده اند و آنها را جدی نمی شمارند؛ و فرستادن این پیام که اگر از طرف کشور های غربی مورد حمایت قرار بگیرند؛ اصلاح طلبان میتوانند با تکیه به پشتیبانی مردمی به کشتی قدرت باز گردند. و بعد از بازگشت به قدرت میتوانند مسیر سیاسی را هم در جهت اصلاحات در داخل و آغاز مرحلهٔ تنش زدایی در عرصهٔ بین المللی قرار دهند.
۲- نمایش قدرت به دار و دستهٔ اوباشان پیرو ولایت خامنه ای و همچنین دار و دستهٔ اوباشان نظامی به نمایندگی احمدی نژاد. و نشان دادن این امر به آنان که شرایط بسیار شکننده است و تند روی بیش از حد میتواند نتیجهٔ عکس بدهد.
۳- در گیر کردن حاکمیت موجود با تناقضات درونی شان با به نمایش گذاشتن سیاست برخورد دوگانهٔ رژیم در برخورد با مردم خودش و مردم کشورهای بیگانه.
۴- فرستادن پیام به سایر نیرو های اپوزیسیون بدین مفهوم که اصلاح طلبان دولتی نه تنها هنوز نمرده اند بلکه همچنان قدرتمند هستند و اگر کسی خواهان تغییر است باید پشت سر آنها بایستد و رهبری آنان را بپذیرد.
اینها حد اکثر انتظارات و اهدافی است که اصلاح طلبان حکومتی از دعوت به تظاهرات ۲۵ بهمن میتوانند داشته باشند و بیش از این هم فراتر نخواهند رفت زیرا اگر وضعیت شکننده است؛ تنها برای دار و دستهٔ اوباشان نیست بلکه کل سیستم را میتواند زیر سوال ببرد و در چنان شرایطی مردم خط هیچکس را نخواهند خواند مگر آنکه سرنگونی کل حاکمیت را برای پی ریزی نظامی نوین در نظر داشته باشد.
بررسی نظر حاکمیت اوباشان مقدس:
دار و دستهٔ اوباشان نظامی و اوباشان خامنه ای میدانند که در صورت شکست آنها؛ اصلاح طلبان حکومتی تنها پل عقب نشینی هستند که میتوانند از آن عبور کنند ( این تنها جایگاه تعریف شدهٔ اصلاح طلبان در استراتژی قبضهٔ قدرت از سوی نظامیان است )؛ اما اوباشان نظامی در پشت دو خاکریز سنگر گرفته اند که یکی از این خاکریزها اصلاح طلبان و دیگری خاکریز اوباشان خامنه ای میباشد و تمامی تلاش دار و دستهٔ « احمدی نژاد – مشاپی » این است که در انتخابات بعدی کار را یکسره نمایند و تا آخرین لحظهٔ رسیدن به اهداف خود ( بنیانگذاری حکومت صفوی نوین )؛ اصلاح طلبان را تحمل خواهند کرد و بعد از آن دستگیری های گستردهٔ اصلاح طلبان حکومتی شروع خواهد شد؛ مگر آنکه یا توبه کنند و به اسخدام در آیند و یا به نجف بروند و در مرحلهٔ بعدی نوبت دار و دستهٔ ولایت فقیه خواهد رسید. به همین دلیل دار و دستهٔ احمدی نژاد سعی خواهند کرد که بدون دستگیری رهبران اصلاح طلبان؛ به پیروان آنها نشان دهند این جماعت عده ای بزدل بیش نیستند و نمیتوانند کاری از پیش برند ( خس و خاشاک) و آیندهٔ ایران را تنها « اوباشان مقدس » رقم خواهند زد.
بنا براین از نظر من ( همانگونه که در مقالهٔ اوباش سالاری نیز گفته ام )؛ اوباشان نظامی در حال گذار مرحله به مرحله از روی نعش روحانیت هستند و در این مسیر به هیچکس رحم نخواهند کرد و اگر میبینید که هنوز موسوی و یا کروبی و یا دیگر رهبران اصلاح طلب قم نشین دستگیر نشده اند تنها به یک دلیل است و آن این است که در استراتژی « قبضهٔ کامل قدرت »؛ اصلاح طلبان تا زمان رسیدن انتخابات بعدی زمان دارند و بعد از آن تاریخ مصرفشان خواهد گذشت و بعد از انتخابات بعدی هدف اصلی اوباشان نظامی « بیرون راندن » و یا به « استخدام » در آوردن دار و دستهٔ خامنه ای خواهد بود. به همان گونه که دیدیم در رابطه با « نهضت آزادی » به صغیر و کبیرشان رحم نکردند؛ زیرا تاریخ مصرف نهضت آزادی بعد از انتخابات سال ۸۸ به پایان رسید.
لذا داشتن توقع از نظامیان برای دادن اجازهٔ راهپیمایی جداگانه امری بسیار دور از واقعیت است. از شما میپرسم که اگر شما در فکر قلع و قمع کردن و حذف موجودیت یک جریان سیاسی باشید ؛ آیا به آنها اجازهٔ عرض اندام میدهید؟
رؤیایی که به حقیقت نزدیک نیست :
« اتاق فکر »های اصلاح طلبان در تجزیه تحلیلهای خود دچار چند اشتباه بزرگ شده اند که در پی می آید :
۱- قدرتهای اروپایی و آمریکا در ایران به دنبال نیرویی نیستند که « کار آیی » و « کار بُری » نداشته باشد و تنها به « نقّ و نال » بپردازد و از نظر آنها « اصلاح طلبان » نه تنها قابل اطمینان نیستند بلکه بیشتر به دنبال حرکتهایی در حد « شو تلویزیونی » میباشند و درکی از مبارزات سیاسی جدّی ( که ذاتا خشن است ) ندارند. از سوی دیگر قدرتهای اروپایی و آمریکا هیچگاه تمامی افرادی را که در تظاهرات شرکت میکردند را هیچگاه به حساب اصلاح طلبان واریز نکردند و به درستی میدانند که حرکتی که در ۲۲ خرداد سال ۸۸ اتفاق افتاد از طرف مردم شروع شد و این موسوی و کروبی بودند که خود را به خیابان آزادی دعوت کردند و در عمل نه تنها سوأل مردم از موسوی؛ برای پس گرفتن رأی شان عملا بی جواب ماند ؛ بلکه با اعلام « سال صبر » به شکلی سرپوشیده مردم را به چشم انتظار ماندن تا انتخابات بعدی دعوت کردند. کروبی تنها در صورتی میتواند به یک چهرهٔ سیاسی تبدیل شود که « عمّامه » را بر زمین بزند و گرنه؛ همچنان به عنوان بخشی از حکومت شناخته خواهد شد. این مسئله تنها نقطه ای است که هم مردم و هم قدرتهای بیگانه و هم دار و دستهٔ اوباشان در آن به درک مشترک رسیده اند.
۲- بر آورد اصلاح طلبان از مردمی که نسبت به یک سال پیش فقیر تر شده اند و احتمال شرکت آنان در تظاهرات ۲۵ بهمن ماه تا حدود زیادی اشتباه است؛ زیرا اینگونه افراد اگر پا به میدان بگذارند خواسته هایشان بسیار عمیقتر از « رأی من کو؟ » خواهد بود. خواسته هایی که برای بر آورد کردنشان به یک « انقلاب » نیاز است و نه اصلاحات. و این آنچیزی نیست که موسوی و کروبی به دنبالش باشند.
یکی دیگر ازبر آوردهای اشتباه اتاقهای فکر اصلاح طلبان این است که فقر الزاما به هواداری از موسوی و یا کروبی و یا هر گروه دیگری نمی انجامد و در اینجا حلقهٔ مفقوده ای وجود دارد که نامش « اعتماد » است و این حلقه هنوز به خاطر عدم وجود یک رهبری سیاسی واقعی و پاکدامن و سلحشور؛ همچنان مفقود خواهد ماند.
نتیجهٔ عملی و یا پیشبینی های قریب به یقین :
۱-هنوز حملات جدی اراذل مقدس شروع نشده است و در یکی دو روز آینده تهدیدها شروع خواهد شد. این تهدیدها بامکالمات خصوصی و اولتیماتوم به اصلاح طلبان شروع شده و موج دستگیریهای جدید آغاز خواهد شد.
۲- اصلاح طلبان تا آنجایی که امکان دارد در رابطه با برگذاری و یا لغو راهپیمایی تا آخرین لحظه سکوت خواهند کرد.
۳- مسیر های تعیین شدهٔ راهپیمایی به محاصرهٔ نیروهای دشمن در آمده و اینبار نیروهای دشمن اسلامی؛ به قصد یک سرکوب وحشتناک بیرون خواهند آمد.
۴- فرا خوان به تظاهرات در آخرین لحظات لغو خواهد شد.
۵- در خوشبینانه ترین حالت؛ عده ای از رزم آوران ایران خواه؛ نه در مسیر های تعیین شده ( امام حسین تا آزادی ) بلکه به طور پراکنده در نقاط مختلف تهران تظاهرات کرده و با نیروهای سرکوبگر رژیم درگیر خواهند شد.
پیامدهای دعوت در روزهای بعد از ۲۵ بهمن:
اصلاح طلبان با محاسبات نادرست دست به ریسکی زده اند که پیامدهای آن را در محاسبات خویش ملحوظ نکرده اند و اکنون کار از کار گذشته است و دیگر نمیتوانند کاری بکنند زیرا چه تظاهرات را لغو بکنند و یا تعداد افراد شرکت کننده بسیار کم باشد؛ نیروهای اطلاعاتی رژیم بر اساس بر آوردی که از تعداد افراد شرکت کننده در تظاهرات خواهند داشت با مسئولین ارشد و رده های پایین رهبری اصلاح طلبان بر خورد خواهند نمود و سرکوب اصلاح طلبان را تا راندن به لبهٔ پرتگاه ادامه خواهند داد.
کژدم
بر آورد وضعیت بین المللی :
۱- مسئلهٔ مصر و تونس و حمایتهای تند و تیز و آمرانهٔ دولت اوباما و بازهم مواضع آمرانه « اندکی ملایم تر اروپا » از این جنبشها؛ نشانهٔ گشوده شدن در باغ سبز برای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر در عرصهٔ سیاستهای خارجی دولت های اروپایی و دولت اوباما و جلوهٔ پر رنگ تر این سیاست در شرایط کنونی.
۲- اوباما به یک پیروزی نیاز دارد تا در انتخابات بعدی به مردم آمریکا بگوید که سیاستهای گسترش دموکراسی آقای بوش دو منطقهٔ جنگی را بر دامن آمریکا گذاشته است ولی آقای اوباما بدون نیاز به بکارگیری نیروی نظامی و تنها حمایت از جنبشهای دموکراسی خواه درونی این کشورها توانسته است چهرهٔ داخلی و خارجی دو کشور تونس و مصر را عوض کند.
۳- در چنین شرایطی اوباما نمیتواند بین جنبشهای آزادیخواهانه فرق بگذارد؛ زیرا فوری به اجرای « سیاست دوگانهٔ » آشکار متهم شده و شاید تمامی رشته هایش از طرف مطبوعات و حزب رقیب؛ پنبه شود.
۴- اطمینان اصلاح طلبان از اینکه خامنه ای با وقاحت تمام و در حالی که دستانش به خون جوانان کشور خودش آغشته است از جنبشهای تونس و مصر یاد کرده و از آنها اعلام حمایت خواهد کرد و به خاطر وجود « اخوان المسلمین» به عنوان یک جریان سیاسی کهنه کار و سازمان یافته د ر درون جنبش مصر؛ خامنه ای فرصت فرستادن علائم گوناگون را چه برای تاثیر گذاری بر جنبش مصر و یا چه برای عرض اندام کردن در عرصهٔ اخبار و مطبوعات بین المللی و همچنین برای استفاده در امورات داخلی « اوباشان مقدس » دور و بر خودش؛ این فرصت را از دست نخواهد داد و گذشته از همهٔ اینها به خاطر ادعاهای بزرگش نمیتواند «خفقان » بگیرد و حرفی نزند. ( دو حلقهٔ سیاسی موسوی – کروبی به همین دلیل هم تا لحظهٔ آخر صبر کردنند و ساکت ماندند تا خامنه ای بند را آب بدهد ).
بر آوردهای « نوع دوم » اتاق فکرهای دو حلقهٔ موسوی – کروبی :
۱- در نتیجهٔ تقریبا یک سال بی عملی و سکوت؛ این دو حلقه در ارزیابیهای خود به این نتیجه رسیده اند که نقش آنها چه در عرصهٔ مطبوعات و چه در نظر سیاست سازان بین المللی به حد اقل رسیده است و از کانون های مختلف توجه خارج شده اند و این بهترین فرصت برای ترمیم چهره و مطرح شدن دوبارهٔ آنهاست.
۲- آنها ( دو حلقهٔ یاد شده ) نیک میدانند که غرب مایل است یا با دار و دستهٔ « تعریف شدهٔ » احمدی نژاد و یا با اصلاح طلبان که آنها نیز« تعریف شده » هستند به نوعی و شکلی از توافق برسد و زیاد مایل نیستند با یک نیروی نوظهور و « تعریف نشده » ای که میتواند از رادیکالیزه شدن جنبش آزادیخواهی ایران سر بر افرازد مواجه شوند.
۳- از سوی دیگر؛ این دعوت جدید به عنوان یک محک عملی برای سنجش میزان استقبال مردم از دعوت آنان و در حقیقت « اعتماد مردم » به آنان به کار خواهد رفت تا در حرکتهای بعدی خود آنرا لحاظ نمایند. و یا در مذاکرات پشت پردهٔ خود با دار و دسته های دیگر به عنوان اهرم فشار و برگ برنده از آن استفاده نمایند.
۴- بنا بر بر آورد آنها؛ مردم ایران در وضعیت بسیار اسفبارتری در مقایسه با زمان انتخابات ۸۸ زندگی میکنند و این میتواند به عنوان مادهٔ خام « تامین منابع انسانی » برای قبول دعوت آنها شناخته شود.
۵- از نظر آنها تاثیرات تحریمهای بین المللی بسیاری از کادر های رژیم را به تفکر مجدد کشانده و و احتمال وجود شکافهای جدی در میان نیروهای رژیم بسیار بالاست که میتوان از آن به عنوان یک «حفرهٔ امنیتی» هم در برگزاری تظاهرات و هم به عنوان ایجاد سرفصلهای جدید برای گفتگو مورد استفاده قرار گیرد.
اهداف مورد نظر
گذشته از هدف ظاهری اعلام شدهٔ « تظاهرات برای اعلام پشتیبانی از مردم مصر و تونس» ؛ اصلاح طلبان دولتی میخواهند در واقع اهداف زیر را دنبال کنند :
۱- نمایش قدرت به کشورهای غربی که تقریبا از اصلاح طلبان دولتی نا امید شده اند و آنها را جدی نمی شمارند؛ و فرستادن این پیام که اگر از طرف کشور های غربی مورد حمایت قرار بگیرند؛ اصلاح طلبان میتوانند با تکیه به پشتیبانی مردمی به کشتی قدرت باز گردند. و بعد از بازگشت به قدرت میتوانند مسیر سیاسی را هم در جهت اصلاحات در داخل و آغاز مرحلهٔ تنش زدایی در عرصهٔ بین المللی قرار دهند.
۲- نمایش قدرت به دار و دستهٔ اوباشان پیرو ولایت خامنه ای و همچنین دار و دستهٔ اوباشان نظامی به نمایندگی احمدی نژاد. و نشان دادن این امر به آنان که شرایط بسیار شکننده است و تند روی بیش از حد میتواند نتیجهٔ عکس بدهد.
۳- در گیر کردن حاکمیت موجود با تناقضات درونی شان با به نمایش گذاشتن سیاست برخورد دوگانهٔ رژیم در برخورد با مردم خودش و مردم کشورهای بیگانه.
۴- فرستادن پیام به سایر نیرو های اپوزیسیون بدین مفهوم که اصلاح طلبان دولتی نه تنها هنوز نمرده اند بلکه همچنان قدرتمند هستند و اگر کسی خواهان تغییر است باید پشت سر آنها بایستد و رهبری آنان را بپذیرد.
اینها حد اکثر انتظارات و اهدافی است که اصلاح طلبان حکومتی از دعوت به تظاهرات ۲۵ بهمن میتوانند داشته باشند و بیش از این هم فراتر نخواهند رفت زیرا اگر وضعیت شکننده است؛ تنها برای دار و دستهٔ اوباشان نیست بلکه کل سیستم را میتواند زیر سوال ببرد و در چنان شرایطی مردم خط هیچکس را نخواهند خواند مگر آنکه سرنگونی کل حاکمیت را برای پی ریزی نظامی نوین در نظر داشته باشد.
بررسی نظر حاکمیت اوباشان مقدس:
دار و دستهٔ اوباشان نظامی و اوباشان خامنه ای میدانند که در صورت شکست آنها؛ اصلاح طلبان حکومتی تنها پل عقب نشینی هستند که میتوانند از آن عبور کنند ( این تنها جایگاه تعریف شدهٔ اصلاح طلبان در استراتژی قبضهٔ قدرت از سوی نظامیان است )؛ اما اوباشان نظامی در پشت دو خاکریز سنگر گرفته اند که یکی از این خاکریزها اصلاح طلبان و دیگری خاکریز اوباشان خامنه ای میباشد و تمامی تلاش دار و دستهٔ « احمدی نژاد – مشاپی » این است که در انتخابات بعدی کار را یکسره نمایند و تا آخرین لحظهٔ رسیدن به اهداف خود ( بنیانگذاری حکومت صفوی نوین )؛ اصلاح طلبان را تحمل خواهند کرد و بعد از آن دستگیری های گستردهٔ اصلاح طلبان حکومتی شروع خواهد شد؛ مگر آنکه یا توبه کنند و به اسخدام در آیند و یا به نجف بروند و در مرحلهٔ بعدی نوبت دار و دستهٔ ولایت فقیه خواهد رسید. به همین دلیل دار و دستهٔ احمدی نژاد سعی خواهند کرد که بدون دستگیری رهبران اصلاح طلبان؛ به پیروان آنها نشان دهند این جماعت عده ای بزدل بیش نیستند و نمیتوانند کاری از پیش برند ( خس و خاشاک) و آیندهٔ ایران را تنها « اوباشان مقدس » رقم خواهند زد.
بنا براین از نظر من ( همانگونه که در مقالهٔ اوباش سالاری نیز گفته ام )؛ اوباشان نظامی در حال گذار مرحله به مرحله از روی نعش روحانیت هستند و در این مسیر به هیچکس رحم نخواهند کرد و اگر میبینید که هنوز موسوی و یا کروبی و یا دیگر رهبران اصلاح طلب قم نشین دستگیر نشده اند تنها به یک دلیل است و آن این است که در استراتژی « قبضهٔ کامل قدرت »؛ اصلاح طلبان تا زمان رسیدن انتخابات بعدی زمان دارند و بعد از آن تاریخ مصرفشان خواهد گذشت و بعد از انتخابات بعدی هدف اصلی اوباشان نظامی « بیرون راندن » و یا به « استخدام » در آوردن دار و دستهٔ خامنه ای خواهد بود. به همان گونه که دیدیم در رابطه با « نهضت آزادی » به صغیر و کبیرشان رحم نکردند؛ زیرا تاریخ مصرف نهضت آزادی بعد از انتخابات سال ۸۸ به پایان رسید.
لذا داشتن توقع از نظامیان برای دادن اجازهٔ راهپیمایی جداگانه امری بسیار دور از واقعیت است. از شما میپرسم که اگر شما در فکر قلع و قمع کردن و حذف موجودیت یک جریان سیاسی باشید ؛ آیا به آنها اجازهٔ عرض اندام میدهید؟
رؤیایی که به حقیقت نزدیک نیست :
« اتاق فکر »های اصلاح طلبان در تجزیه تحلیلهای خود دچار چند اشتباه بزرگ شده اند که در پی می آید :
۱- قدرتهای اروپایی و آمریکا در ایران به دنبال نیرویی نیستند که « کار آیی » و « کار بُری » نداشته باشد و تنها به « نقّ و نال » بپردازد و از نظر آنها « اصلاح طلبان » نه تنها قابل اطمینان نیستند بلکه بیشتر به دنبال حرکتهایی در حد « شو تلویزیونی » میباشند و درکی از مبارزات سیاسی جدّی ( که ذاتا خشن است ) ندارند. از سوی دیگر قدرتهای اروپایی و آمریکا هیچگاه تمامی افرادی را که در تظاهرات شرکت میکردند را هیچگاه به حساب اصلاح طلبان واریز نکردند و به درستی میدانند که حرکتی که در ۲۲ خرداد سال ۸۸ اتفاق افتاد از طرف مردم شروع شد و این موسوی و کروبی بودند که خود را به خیابان آزادی دعوت کردند و در عمل نه تنها سوأل مردم از موسوی؛ برای پس گرفتن رأی شان عملا بی جواب ماند ؛ بلکه با اعلام « سال صبر » به شکلی سرپوشیده مردم را به چشم انتظار ماندن تا انتخابات بعدی دعوت کردند. کروبی تنها در صورتی میتواند به یک چهرهٔ سیاسی تبدیل شود که « عمّامه » را بر زمین بزند و گرنه؛ همچنان به عنوان بخشی از حکومت شناخته خواهد شد. این مسئله تنها نقطه ای است که هم مردم و هم قدرتهای بیگانه و هم دار و دستهٔ اوباشان در آن به درک مشترک رسیده اند.
۲- بر آورد اصلاح طلبان از مردمی که نسبت به یک سال پیش فقیر تر شده اند و احتمال شرکت آنان در تظاهرات ۲۵ بهمن ماه تا حدود زیادی اشتباه است؛ زیرا اینگونه افراد اگر پا به میدان بگذارند خواسته هایشان بسیار عمیقتر از « رأی من کو؟ » خواهد بود. خواسته هایی که برای بر آورد کردنشان به یک « انقلاب » نیاز است و نه اصلاحات. و این آنچیزی نیست که موسوی و کروبی به دنبالش باشند.
یکی دیگر ازبر آوردهای اشتباه اتاقهای فکر اصلاح طلبان این است که فقر الزاما به هواداری از موسوی و یا کروبی و یا هر گروه دیگری نمی انجامد و در اینجا حلقهٔ مفقوده ای وجود دارد که نامش « اعتماد » است و این حلقه هنوز به خاطر عدم وجود یک رهبری سیاسی واقعی و پاکدامن و سلحشور؛ همچنان مفقود خواهد ماند.
نتیجهٔ عملی و یا پیشبینی های قریب به یقین :
۱-هنوز حملات جدی اراذل مقدس شروع نشده است و در یکی دو روز آینده تهدیدها شروع خواهد شد. این تهدیدها بامکالمات خصوصی و اولتیماتوم به اصلاح طلبان شروع شده و موج دستگیریهای جدید آغاز خواهد شد.
۲- اصلاح طلبان تا آنجایی که امکان دارد در رابطه با برگذاری و یا لغو راهپیمایی تا آخرین لحظه سکوت خواهند کرد.
۳- مسیر های تعیین شدهٔ راهپیمایی به محاصرهٔ نیروهای دشمن در آمده و اینبار نیروهای دشمن اسلامی؛ به قصد یک سرکوب وحشتناک بیرون خواهند آمد.
۴- فرا خوان به تظاهرات در آخرین لحظات لغو خواهد شد.
۵- در خوشبینانه ترین حالت؛ عده ای از رزم آوران ایران خواه؛ نه در مسیر های تعیین شده ( امام حسین تا آزادی ) بلکه به طور پراکنده در نقاط مختلف تهران تظاهرات کرده و با نیروهای سرکوبگر رژیم درگیر خواهند شد.
پیامدهای دعوت در روزهای بعد از ۲۵ بهمن:
اصلاح طلبان با محاسبات نادرست دست به ریسکی زده اند که پیامدهای آن را در محاسبات خویش ملحوظ نکرده اند و اکنون کار از کار گذشته است و دیگر نمیتوانند کاری بکنند زیرا چه تظاهرات را لغو بکنند و یا تعداد افراد شرکت کننده بسیار کم باشد؛ نیروهای اطلاعاتی رژیم بر اساس بر آوردی که از تعداد افراد شرکت کننده در تظاهرات خواهند داشت با مسئولین ارشد و رده های پایین رهبری اصلاح طلبان بر خورد خواهند نمود و سرکوب اصلاح طلبان را تا راندن به لبهٔ پرتگاه ادامه خواهند داد.
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر