میگویند: زمانی که خورشید جنگ طلوع کند؛ باید چنان چشمهای دشمن را خیره سازد که در تاریکی بعد از خیرگی بجنگند و اردوگاهشان چنان در هم ریزد که گویی با اشباح میجنگند. این چنین جنگی را تنها افسرانی میتوانند سازمان دهند که نه تنها از تمامی گوشه و زوایای اردوگاه دشمن و آرایش نظامی و سیاسی آنان آگاهند بلکه چنان هنرمندند که میتوانند؛ مشرق طلوع خورشید و زمان آنرا نیز تعیین کنند. اما افسرانی که بتوانند جایگاه و زمان غروب خورشید جنگ را نیز تعیین کنند؛ نه هنرمند؛ بلکه خدایان جنگند.
میگویند: زمانی که تمامی چشمها به شرق نگاه میکنند باید از غرب طلوع کرد و زمانی که همه به جلو خیره شده اند باید از پشت طلوع نمود و زمانی که به هر سوی مینگرند؛ از درون اردوگاه دشمن باید طلوع کرد.
میگویند: زمانی که خورشید جنگ طلوع میکند؛ انسانها بیش از هر زمان دیگر؛ احساس « زنده بودن» میکنند و برای زنده ماندن میجنگند و زمانی که خورشید جنگ غروب میکند؛ جنگاورانی که بر مرگ چیره شده اند؛ در میان غبار زندگی آرام میپوسند و بی آنکه بدانند؛ در سکوت میمیرند.
اکنون به زمان طلوع خورشید جنگ بسیار نزدیک شده ایم. همهٔ چشمها به سوریه و ایران خیره شده است. اما هیچ چشمی به لبنان نگاه نمیکند.
بیایید با هم جبهه های نبرد را مرور کنیم.
۱- جبههٔ سوریه: خورشید جنگ از درون سوریه طلوع کرده است و چنان چشمان اسد را خیره ساخته است؛ که در حال ویرانی خویش است. گویی که یک مردک دیوانه بعد از بگو مگوی با همسر خویش؛ به جان کاسه بشقابهای آشپزخانهٔ خویش بیفتد و پنجره های خانهٔ خویش را خراب کند. اسد درگیر یک جنگ درونی است که هرچقدرزخم ها و ویرانیهای آن عمیقتر باشد؛ خدایان جنگ را سرمست تر میسازد. خدایان جنگ میدانند که سوریهٔ «ویرانتر» یک سوریهٔ «ضعیف تر و نیازمندتر» خواهد بود. در زمانی نه چندان دور مردم سوریه از دخالت نیروهای ناتو و لیبیایی شدن سوریه؛ حذر میکردند و اکنون از سازمان ملل تقاضای منطقهٔ پرواز ممنوع دارند. این تقاضا مورد اجابت خدایان جنگ قرار نخواهد گرفت؛ مگر آنکه جنگاوران سوری به هدیهٔ « قربانیها»یی به درگاه آنان دست یازند. درخشندگی طلوع خورشید جنگ در درون سوریه؛ چنان چشمان هر دو سوی نیروها ی متخاصم را کور نموده است که نمیتوانند صدای خرد شدن لحظه به لحظهٔ خود را بشنوند. بنا بر این از نظر من؛ خدایان جنگ هیچ نیازی به دخالت در نبرد درونی سوریه را احساس نمیکنند و تنها زمانی به طور جدی وارد میدان خواهند شد که تمامی ارکان اجتماعی و اقتصادی و سیاسی سوریه از هم گسیخته است و تنها به یک نمایش نهایی نیاز است که درهم فرو ریزد.
۲- جبههٔ رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران: این رژیم در حال جنگ با « اشباح» است. رژیم ولی فقیه فرزانه همیشه یک گام از خدایان جنگ عقب تر بوده است و همیشه تمامی تلاش خود را برای دور شدن از دید « اشباح» متمرکز نموده است. اشباحی همچون حقوق بشر؛ قطعات اتمی؛ تحریمها و .... که برای پنهان ماندن از دید آنها باید هزینه های بسیار گزافی پرداخت؛ و پرداختن ادامه دار این هزینه ها؛ رژیم را از داشتن یک ساختار قابل اتکای درونی باز داشته است.
رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران؛ از داشتن یک سیستم « دیده بانی» بر حرکات دشمنان خود بی بهره است و به همین دلیل در بسیاری از موارد؛ به دنبال « نخود سیاه» رفته است و آنرا بخش بزرگی از تاریخ زرین خیالی خود میپندارد.
از نظر من در شرایط کنونی حملهٔ نظامی به ایران صورت نخواهد گرفت و این بازی موش و گربه؛ برای خسته نمودن و به ستوه آوردن « امام فرزانه» ادامه خواهد یافت.
۳- جبههٔ لبنان: جبههٔ شیعیان لبنان را باید بازوی سیاسی - نظامی دو جبههٔ پیشین به شمار آورد که همچنان به دور از یک آسیب واقعاً جدی؛ همچنان پابرجاست. خدایان جنگ با تسلیح نیروهای مبارز مخالفان حکومت علوی ها در سوریه؛ سوریه را گام به گام به سوی لیبیایی شدن پیش میبرند و در چنین شرایطی؛ حاکمیت علویهای سوریه؛ از هرگونه شرکت فعال در حمایت از حزب الله لبنان عاجز خواهند بود و حسن نصرالله تنها خواهد ماند.
به نظر من خورشید جنگ از مشرق لبنان طلوع خواهد کرد.
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر