۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

زمان برخورد نظامی با سوریه بسیار نزدیک است.

 رئیس جمهور روسیه؛در بارهٔ احتمال انتقال موشکهای استراتژیک روسیه به مرزهای اروپا ( کالنینگراد)  و هدف گیری به سوی سامانه های ضد موشکی آمریکا و اروپا را در دستور کار قرار دهد؛ سخن گفته است. یحیی رحیم صفوی هم از موشک باران اسرائیل توسط ایران و لبنان و حماس سخن رانده است که حرف تازه ای نیست و هر از گاهی تکرار میشود. حرف روسها نیز تازگی ندارد و در گرماگرم بحث های چند سال پیش نیز دقیقاً همین سخنان را از زبان آنها شنیده ایم. در آن دوره روسها با همین شیوهٔ گفتاری دو دست آورد مهم را به کیسهٔ خود انداختند که یکی عدم پیشروی ناتو به همسایگی روسیه و دیگری اشغال « اوستیای جنوبی» بود و دستاورد آمریکا نیز وارد کردن روسیه به « پیمان استارت ۱» و رای ممتنع روسیه در شورای امنیت برای تصویب قطعنامه علیه رژیم شیعی ایران بود. اکنون روسها همان ساز را دوباره کوک کرده اند؛ اما اینبار به جای پخش کردن شناسنامهٔ روسی برای اهالی « اوستیای جنوبی»؛ سه کشتی جنگی ( جنگ الکترونیک) در دریای مدیترانه و آبهای ساحلی سوریه مستقر نموده  و تهدید به هدف قراردادن سامانه های هشداردهندهٔ ضد موشکی و خروج از پیمان « استارت ۱» را در برنامهٔ خود قرار داده اند.
اگر فکر کنیم که روسها با دخالت در جنگ احتمالی ناتو؛ خاکستر و دود آنرا به مسکو خواهند برد؛ اشتباه کرده ایم. روسها میدانند که این جنگی نیست که باید در آن شرکت کرد؛ بلکه جنگی است که باید در آن به دزدیدن ساعت مچی و انگشتر و پول توجیبی مردگان پرداخت. روسها با هزینه ای بسیار اندک که فرستادن سه کشتی جنگی است و یک سخنرانی و یا مصاحبهٔ تلویزیونی رئیس جمهورشان؛ هم « ولی فقیه بدبخت فرزانه»  و هم بشار اسد را سرکیسه نموده و هم سهم بیشتری از مشارکت در نشستهای ناتو به دست آورند و در آیندهٔ « خاورمیانهٔ بزرگ » نیز سهمی داشته باشند. روسها به چانه زنی با غرب و امید دادن به گروه گدایان« خامنه ای - اسد» تا جایی که به بخشی از خواسته هایشان برسند ادامه خواهند داد و میدانند که وقت اندکی برای چانه زنی مانده است به همین دلیل نیز قضیه را مطبوعاتی کرده اند تا تاثیر بیشتری داشته باشد. بازی روسها بسیار هنرمندانه طراحی شده است؛ زیرا هر دو طرف جنگ در موضع « له له زدن» هستند و زمان و کمینگاهی بسیار مناسب را برای خوردن همزمان از « توبره و آخور» انتخاب نموده اند. لذا اگر هر بسیجی و یا سپاهی که حجم مغزش اندکی از « مرغ» بیشتر باشد؛ باید به توخالی بودن این امیدها و پشتیبانیهای رادیویی پی برده و گوشت دم توپ «سردار بشکهٔ آبجو» نشوند. آنچه که پاسدارها وبسیجیهای ساندیسی باید بدانند این است که قیمت ساندیس تنها کتک زدن دختران و پسران بی دفاع در خیابانها نیست  و قیمت ساندیس میتواند مرگ باشد و ارزش سخنان « سردار رحیم صفوی» نیز بیشتر از « سعید الصحاف» صدام حسین نیست ولی اگر سخنان مرا باور ندارند؛ بنابر احتیاط واجب که یک اصل فقهی است ساعت مچی و انگشتر عقیق و پول توجیبی به همراه خود نبرند. زمانی که نوجوانان آلمانی گروه گروه در مقابله با سربازان روسی و آمریکایی کشته میشدند؛ هیتلر به فکر طرح نقشهٔ فرار بود و فرار هم کرد. او سالها به همراه اوا براون به زندگی نکبت بار و کثیف خود ادامه داد ولی بسیجیهای او همگی یا کشته شدند و یا شاهد ویرانی سرزمینشان گردیدند. اما در ایران بسیاری از بسیجیان با ظهور اولین طلایه های اغتشاش و درهم برهمی؛ به دست همسایه های داغدار خود کشته خواهند شد و کسی هم نخواهد توانست جلو آنرا بگیرد. همانگونه که پیشتر ها نیز گفته ام؛ سپاهی ها و بسیجی ها متعلق به قبیله و عشیرهٔ خاصی نیستند تا از چتر حمایتی قبیلهٔ خاصی نیز برخوردار باشند و لذا در زیر دست و پا له خواهند شد روزی برای خنده های مستانه و روزی برای مرگ با خفت. اینرا از این روی میگویم که در آستانهٔ تحولات بزرگی قرار داریم که طلایهٔ آن با سقوط رژیم اسد نمودار خواهد شد و در مدتی نه چندان طولانی؛ اگر در داخل ایران بخشی از نظامیان دست به کودتا نزنند ؛ شتر مرگ بر در خانه های تمامی افراد رژیم خواهد خوابید. اکنون وظیفهٔ نیروهای مبارز نه نوشتن نامه به درگاه آمریکا برای حملهٔ نظامی ؛ بلکه آماده نمودن افکار عمومی هم میهنان برای سازماندهی سازمانهای دفاع غیر نظامی و روبیدن حزب اللهی ها و بسیجیها و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم از محله ها ست. حملهٔ نظامی نه با در خواست کسی انجام خواهد شد و نه با نوشتن بیانیه های ضد جنگ میتوان از آن پیشگیری نمود. اما آنچه که میتوان انجام داد سازماندهی مردم برای شناسایی و در هم کوبیدن نیروهای کثیف رژیم از محله ها و به دست گرفتن کنترل محلات و شهرها و کمک به مردم برای گذار کم تلفات تر به فردای بعد از جنگ است. هرگونه سهل انگاری از طرف نیروهای مدعی دموکراسی باعث بی آبرویی آنان خواهد شد و مردم از آنها خواهند پرسید که کجا بودید؟ و آنها نیز نخواهند توانست که بگویند که تقصیر رژیم بود. زیرا سوال بعدی این است که : پس شماها چکاره اید؟ آیا نشسته اید که سیب برسد و بیفتد و شما تنها آنرا بردارید؟
سخنان رئیس جمهور روسیه تنها نشانگر یک چیز است و آن اینکه : جنگ بسیار نزدیک است و زمانی برای تلف کردن و شعرگفتن نمانده است. اکنون  زمان سازماندهی مردم برای دفاع از خویش در برابر بحران جنگی و به درک فرستادن نیروهای رژیم فرا رسیده است .

کژدم


۴ نظر:

  1. نمیدانم چرا ایندفعه این کامنت رو خیلی سنگین وآروم خوندم؟شاید این کامنت رو همونطوری نوشتی!که من خوندم.سنگین.آروم وعمیق.
    میهنتو وهم میهناتو تنها نگذار.

    پاسخحذف
  2. آری شاهین گرامی؛ آنهایی که دعوتنامه برای حملهٔ بیگانگان مینویسند و آنهایی که نه برای نجات میهن و هم میهنانشان بلکه برای حفظ نظام تازی پرستان؛ نامه ها و بیانیه های ضد جنگ صادر میکنند؛ هرگز به فکر میهنی که توسط اسلام به سرزمین سوختهٔ آرزوهای ایرانیان تبدیل شده و نه به ایرانی که میتواند در آتش جنگی بسیار مدرن به ویرانه ای سوخته تر تبدیل شود؛ فکر نمیکنند. در روز های سخت باید در کنار مردم بود و اگر دانشی برای « حفظ جان و مال و شرافت» آنان داریم در اختیارشان بگداریم و همزمان مبارزه برای سرنگونی رژیم جلادان را نیز از نظر دور نداریم. این است یک وظیفهٔ آگاهانهٔ انقلابی.

    پاسخحذف
  3. انفجار در انبار محمات حزب الله در جنوب لبنان را چگونه می بینید٬ همچنین پهلو گرفتن Aircraft Carrier CVN-77 کنار سوریه و درخواست آمریکا برای خروج فوری "Immediately" شهروندان آمریکای از سوریه. اینها نشان از رویا رویی تمام عیار دارد٬ اینطور نیست? این Aircraft Carrier CVN-77 که معروف به CVN 77 George H.W. Bush است دیگه جک نیست . نمی دانم باید خوشحال بود یا نگران. have mixed feelings .شیلا

    پاسخحذف
  4. شیلای گرامی
    از اطلاعات تکمیلی شما سپاسگذارم و باید گفت که همگی در یک راستا هستند و حکومت اسد در حال کشیدن آخرین نفسهاست و قبیلهٔ او تاوان سنگینی خواهند پرداخت. اکنون زمان شکستن ماشین نظامی رژیم اسد فرا رسیده است.

    پاسخحذف