۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

موشکهایی که هرگز شلیک نخواهند شد.

عده ای در کنار اکبر گنجی که از هر دوجمله ای که میگوید؛ یک جمله اش این است که ایشان روشنفکر هستند؛ جمع شده اند و به نام دفاع از میهن با تشیع یازده امامی بدون قرآن بیعت کرده اند و عده ای دیگر نیز به همان نام میگویند که تاکی باید منتظر بمانیم تا جمهوری ننگین اسلامی هزینه های بیشتری را بر کشورمان تحمیل کند؟ پس بیایید تا همگی در دست هم تمامی هزینه ها را یکجا و به یکباره بپردازیم و از کشورهای مهد دموکراسی بخواهیم که سرزمینمان را ویران کنید و همهٔ هزینه ها را یک جا میپردازیم و سپس هزینهٔ نظامی آمریکا و سایر کشورهای دموکراتیک را هم پرداخت میکنیم ( نه اینکه آنها پرداخت کنند؛ بلکه مردم ایران از طریق قراردادهایی که بوسیلهٔ این میهن پرستان قلابی با کشورهای غربی بسته میشود؛ پرداخت کنند و همین میهن پرستان قلابی هم برای جوش دادن قراردادها به نان و بوقلمونی برسند و حسابهای پس انداز کوچکی هم در لیختنشتاین و یا سوئیس باز کنند).
هر دو گروه؛ گروه خائنین حرّافی هستند که یکی برای حفظ رژیم کثیف اسلامی تلاش میکند و دیگری برای پیشی گرفتن در اظهار نوکری به درگاه کشورهای بیگانه؛ مسابقهٔ « ماراتن حراج میهن » براه انداخته اند. هیچ یک از این دو گروه بیشرم که خود را « اپوزیسیون» مینامند برای بر اندازی رژیم گامی بر نداشته است و بر نخواهد داشت. زیرا یکی درزیر بیعت خامنه ای است و دیگری با جیبهای خود بیعت کرده اند. دارو دستهٔ اطراف و همسوی با اکبر گنجی؛ میگویند که اپوزیسیون همینقدر خوب است که در رادیو بی بی سی و صدای آمریکا بحث های صدتا یه قاز بکند و آن گروه دیگر هم تاکنون بیش از این؛ کار دندانگیر دیگری نکرده اند و درواقع شبیه همان حرفهایی را میزنند که نمایندگان و نفوذیهای رژیم در خارج از کشور میزنند. درواقع هر دو دار ودسته یک حرف را میزنند و اگر نزنند هم چندان فرقی ندارد. زیرا زمانی که هر دو طرف جنبش را به « بی عملی» دعوت میکنند؛ میدان تنها برای دو گروه باز میماند :
۱- گروه اول : کشورهای بیگانه.
۲- گروه دوم : رژیم اسلامی حاکم.
بنا بر این نتیجهٔ جنگ این دو گروه هر چه که باشد؛ فصل الخطاب خواهد بود. زیرا نه کسی برنامه ای ارائه میدهد و نه هواداران شبه سیاسی اینگونه جریانهایی حوصله و قدرت درک برنامهٔ سیاسی را دارند. لذا چه به سوی آن دارو دسته و چه به سوی این دار و دسته کشانیده شوید مسئلهٔ آزادی ایران بر زمین خواهد ماند. بنا بر این بهتر آن است که به « ذق و ‌ق» این دو دسته از ارازل نباید توجه نمود. اما شاید بعضیها بپرسند که آیا مگر این کشورهای غربی مغز خر خورده اند و نمبدانند که مثلاً گنجی مامور وزارت اطلاعات است؟ من میگویم که آنها نیک میدانند ولی مسئله این است که آنها همین را میخواهند. کشورهای غربی میخواهند تا این لفاظی ها تا جایی ادامه یابد که همه به یک حاکمیتی که برآیند استراتژیهای منطقه ای آنهاست تن در دهند. حرکت آرام کشورهای غربی نه تنها تضعیف رژیم اسلامی بلکه به طور همزمان به استیصال کشاندن مردم ایران را نیز دنبال میکند و اگر مردانی از جنس فولاد به میدان نیایند و این معادله را با سازماندهی مبارزهٔ مسلحانه برای نابودی رژیم ؛ برهم نزنند. یا باید به نابودی میهن و بر سر کار آمدن « کرزای» ها و « چلبی» ها تن دردهند و یا به نابودی میهن با ادامهٔ حاکمیت طولانی رژیم تن در دهند.

اما من خبر بدی برای هر دو گروه شغالان و کفتارها دارم؛ و آن اینکه پروژهٔ موشکی رژیم در بن بست عجیبی گیر افتاده است.
 انفجار اخیر در زاغهٔ موشکی رژیم و آنهم در زاغه ای که مهمترین موشکهای سپاه در آن نگهداری میشوند؛ و لحن گفتاری سران سپاه؛ نشان از یک خرابکاری دارد. پیش از آنکه کسی از خرابکاری عمدی در این انفجار سخنی به میان آورد؛ یکی از منابع اطلاعاتی اسرائیل از دست داشتن گروهی به نام «عقاب» در این انفجار خبر داد و تلویحاً نیز در کنار آن یاد آور شد که این گروه هرگونه دست داشتن در این عملیات را تکذیب کرده است. این منبع اطلاعاتی هرچند که خبر خود را به روز نمود ولی بازهم در نامبردن از گروه «عقاب» ( همین سرلشکر هخای خودمان) عقب نشینی ننمود و گویی که از «سرلشکر هخا» به زبان بی زبانی میخواست که آنرا به عهده بگیرد و مشهور شود؛ زیر این گروه ادعای « سیاسی- نظامی» بودن را به یدک میکشد ولی منابع اطلاعاتی اسرائیل نمیدانند که منظور از « سیاسی- نظامی» در فرهنگ این گروه یعنی: « نظامیان فراری و علاقه مند به بازگشت به مام زمینهای جنت آباد و قلهک و ...» میباشد. بعد از این حاشیهٔ کوتاه باید یاد آور شوم که اگر این کار یک خرابکاری عمدی بوده است ( که البته بوده است) نشان از وجود یک شبکهٔ وسیع از جاسوسان و افسران عملیاتی دارد که باید در یگان موشکی سپاه ؛ بویژه در رده های کارشناسان ارشد این یگان لانه کرده است. اگر اینرا کژدم در این ینگهٔ دنیا میفهمد؛ پس رژیم نیز با آن دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی خیلی بهتر و با جزئیات بیشتری میداند و هم اکنون بازی موش و گربه برای شکار جاسوس شدت بیشتری یافته باشد. طبق گفته های فیروز آبادی در لحظهٔ انفجار عملیات آزمایشی مهمی در جریان بوده است؛ که اگر این گفته صحت داشته باشد؛ تمامی افراد مهم و کلیدی دست اندر کار این آزمایش مهم؛ اکنون در حال عشقبازی با « حوریهای ۷۰ متری» هستند و مانند سوسک بر روی بدن حوریان راه میروند. نتیجه آنکه با حوری و یا بدون حوری؛ کلیدی ترین افراد این یگان دیگر وجود خارجی ندارند و آنهایی هم که مانده اند « آبدارچی های» این گروه هستند. بنا بر این؛ سخن دیگر فیروز آبادی مبنی بر اینکه این تحقیقات « دو هفته» به عقب افتاده است؛ تنها در حد یک جوک احمقانه است که هیچکس را نمیخنداند. اما شاید اساساً همهٔ این جاسوسها عنصر انسانی نیستند و تعدادی از آنها « نانو ماشین» باشند. در سال ۱۹۸۰ میلاد مسیح ( که پدرش در آسمانهاست) کوچکترین ماشین به اندازهٔ یک میلیمتر در آمریکا ساخته شد که تمامی مشخصات یک اتوموبیل الکتریکی را داشت که باطری آن باطول عمر ۱۰۰۰ سال و قابل شارژ با صدا بود و در ضمن این ماشین دارای سیستم « جی پی اس» و توان گرفتن فرمان از طریق ماهواره و اجرای فرامین را داشت. این ماشین توانایی حمل مواد قابل انفجار در مقیاس کوچک ولی با اثر مخرب بالا را نیز دارا بود و نام این ماشین را « نانو ماشین» گذاشتند؛ در حالی که سایز آن در حد «نانو» نبود. اکنون « نانو تکنولوژی» تا عمق « برنامه ریزی مولکولی» پیش رفته است. نانوماشینها قابل تزریق در رگهای خونی و لنفاوی نیز هستند؛ بدون آنکه با مقاومتی روبرو شوند آنها میتوانند علایم حیاتی نیز داشته باشند. حال اگر نانو ماشینهای نسل کنونی را بتوان در یک « مادر بورد» به شکل یک قطعهٔ کلیدی جاسازی نمود؛ ردیابی آن به تکنولوژی بسیار بالاتری از سازندگان آن نیاز دارد و لذا قابل ردیابی نیست ؛ بویژه اگر در حال « خواب» باشدو در صورت ردیابی قابل جایگزین کردن نیست و زمانی نیز که با امواج ماهواره ای بیدار شود؛ دیگر کار تمام است. بنا بر این امکان اینکه کل پروژه را « کان لم یکن» اعلام نمایند نیز میرود. خوانندگان گرامی حتی به ذهنشان هم راه ندهند که این قضیه یک داستان علمی تخیلی است؛ بلکه بسیار واقعی است.
اما اینکه چرا اسرائیل و کشورهای غربی به جای برخورد مستقیم از چنین روشی استفاده میکنند به دلایل زیر است :
۱- رژیم را وادار به خریدهای کلان و هدر دادن منابع مالی نموده و آنرا از درون تهی میسازند.
۲- ملت ایران نیز به همراه رژیم آرام آرام ضعیف میشود و هر روزه تعداد بیشتری از مردم به زیر خط مطلق فقر هل داده میشوند.
۳- به راه انداختن بازی « خرس وسطی» رژیم را به طرف دادن امتیازهایی به روسها و چینیها هل داده و تلاشهای نافرجام رژیم را هر چه بیشتر پرهزینه تر سازند.

نتیجه اینکه : رژیم دارای موشکهایی است که میتواند آنها را چه بسا به خوبی آزمایش کند و امیر نشینهای حاشیهٔ خلیج فارس و عربستان راوادار نماید که سر کیسه هایشان را شل نموده و به خریدهای تسلیحاتی بیشتری روی بیاورند؛ اما آنچه که قابل باور نیست؛ این است که در زمانی که رژیم بخواهد آنها را به سوی هدفی شلیک کند؛ این امر امکان پذیر نشود.
بنابر این مهمترین استراتژی تدافعی - تهاجمی رژیم تازی پرستان؛ که از گورستانهای « بدر» و « احد» برخاسته اند؛ چیزی به جز تلاشهای بی ثمر نخواهد بود. مانند کسی که قرار است با هواپیما به مسافرت برود و در جلو آینه لباسش را پوشیده و ادکلن زده و کراواتش را نیز بسته است و کیف خود را بر میدارد و به راه می افتد ولی در نزدیکی فرودگاه متوجه میشود که شلوار نپوشیده است ولی دیگر خیلی دیر شده است.
 آنهایی که به این موشکها و به بمب اتمی ادعایی به چشم یک دست آورد مینگرند و مردم را به « عشق ولایت» فرا میخوانند و به زندگی مالامال از فقر و آرزوهای پژمرده و به خون دل نشستهٔ مردم ایران و نسلهایی که از پی خواهند آمد؛ وقعی نمینهند و نوکری رژیم کثیف اسلامی را ترویج میکنند ( مانند اکبر گنجی و همپالگیهایش) و آنانی که نوکری کشورهای غربی را ترویج میکنند؛ بدانند که نه آب بلکه باد در هاون میکوبند.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر