۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

پدیده ای به نام «سعید قاسمی نژاد»

من شخصا آقای سعید قاسمی نژاد را نمیشناختم و ایشان هم حتما مرا نمیشناسند( این به آن در )؛ البته اگر یارانی پیدا شوند که ما را به هم معرفی کنند سپاسگذار خواهم بود. یکی از یاران ایمیلی فرستاده بودند که آقای سعید قاسمی نژاد و شاهزاده رضا پهلوی در یک کنفرانس از راه دور شرکت کرده اند؛ لذا کنجکاو شدم و تمامی مصاحبه های آقای سعد قاسمی نژاد را در «یو تیوب» به طور کامل گوش دادم و سپس تعدادی از مقاله های ایشان را هم در وبسایت «خودنویس» و «گویا» و چند جای دیگر به طور کامل مطالعه کردم.
آنچه که در مصاحبه های ایشان در برنامهٔ «فرانس ۲۴» مشاهده میشود؛ جوان مبارز دانشجویی است که دیدگاههای سیاسی اش نشان از «آمیختگی شور جوانی و اندکی تحلیلهای سیاسی مانده در سطح» دارد که منجر به امیدی ناپخته و پیش رس شده و باور دارد که جامعهٔ ایران وارد فاز انقلابی شده است و رژیم توانایی کنترل را از دست داده است و از شخصی هم نام میبرد که گویا «پروفسور علوم سیاسی» است و جملاتی هم برای به کرسی نشاندن «آرزوهای پاک سیاسی خودش» نقل میکند و فکر میکند که دیگر کار تمام است و یا حد اکثر همین چند ماهه کار تمام خواهد شد و مجری برنامه هم که  فرد پخته ای به نظر میرسد سخنان «آتشین و داغ» و گاهی آمیخته با «بغض گلو»ی آقای قاسمی نژاد را با «سردی یخبندان قطب» تحویل میگیرد و گویی که میخواهد بگوید «آرام باش و زیاد جوش نزن زیرا این خمیر زیاد آب می برد». مصاحبهٔ دیگر ایشان با «کوتوله های صدای آمریکا» است که کلمهٔ سیاست را از «مادر بزرگشان» یاد گرفته اند و بیشتر منظورشان پر کردن وقت برنامه است؛ تا به راه انداختن مباحث جدی. آقای قاسمی نژاد در این مصاحبه چندین بار به «از دست دادن افراد در میدان نبرد خیابانی» اشاره میکند ولی گویا هنوز نفهمیده است که چرا جنبش آزادیخواهی در حال «از دست دادنها» است و لحنش طوری است که گویا میخواهد بگوید : «اینطوری نمیشود و باید کاری کرد» اما نمیداند که «چکار باید کرد» و همان جملهٔ معروف وزارت اطلاعات را که در طی سالیان دراز در جنبشهای دانشجویی نهادینه کرده است را تحویل میدهد که «ما انقلاب خونین نمیخواهیم» و باید از طریق اصلاحات پیش برویم. با اینکه آقای سعید قاسمی نژاد میگوید که در «مدرسهٔ تیزهوشان» تحصیل کرده است و رتبه های دانشگاهی ایشان هم بسیار در سطح عالی بوده است؛ اما با توجه به مقایسهٔ این دو مصاحبه و فاصلهٔ زمانی آنها؛ تنها چیزی که حد اقل باید در بارهٔ آن شک کرد «تیز هوشی سیاسی» ایشان است. زیرا ایشان اصلا به این امر توجه ندارد که برنامه های «صدای آمریکا» در حد یک «شوی تلویزیونی» است و آنچه که در این «شوی تلویزیونی» مطرح میشود مسايل «شبه سیاسی» است و نه «مسايل سیاسی». مسئلهٔ دوم اینکه ایشان همچنان در چنبرهٔ  «گشتن دایره وار به دنبال دم خویش» مانده است و انقلابیگری ایشان از حد «گربه ای ملوس  که بازی با دم خویش را دوست میدارد» فراتر نرفته است؛ زیرا با اشاره به «روند از دست دادنها» و شیوه های مبارزاتی که موجبات آنرا فراهم کرده است؛ طبعا به عنوان یک اندیشمند سیاسی باید راه نوینی پیشنهاد نمود که «روند به دست آوردنهایی هم داشته باشد» و ارزش دست آوردها در مقابل «از دست داده ها» حد اقل مساوی باشد تا بتوان گفت که بالاخره «چیزی هم به دست آمده است» وگرنه با مرثیه خوانی برای یاران و نیروهای مبارز دردی دوا نمیشود؛ مگر اینکه درد ایشان شرکت در یک « شوی تلویزیونی» بوده باشد. مصاحبهٔ سوم ایشان که به صورت کنفرانس از راه دور با شاهزاده رضا پهلوی انجام میگیرد نیز بر خلاف آنچه که ایشان فکر میکنند؛ نه برای مطرح نمودن ایشان بلکه مطرح کردن دوبارهٔ شاهزاده رضا پهلوی بوده است که به کمک استفادهٔ ابزاری از آقای قاسمی نژاد صورت گرفت و اگر ایشان به اندازه ای که خود ادعا میکنند «تیزهوش» بودند باید در همان لحظهٔ اول متوجه این امر میشدند؛ مگر اینکه قصدشان نیز این بوده است که از این موقعیت استفاده نموده و «آرزوهای شبه سیاسی» خودشان را به سمع و نظر بینندگان این رسانه ؛ برسانند؛ اگر قصدشان از شرکت در این «شوی شبه سیاسی» این امر بوده باشد؛ بازهم به هدف خود نرسیده اند زیرا با اسم بی مسمی و بی محتوایی که در زیر تصویر ایشان نقش بسته است ایشان در حد یک «سندیکالیست  لیبرال» مطرح میشوند که تمامی قصدش پیش بردن اهداف گروه اجتماعی خاصی است که به «دانش آموختگان لیبرال» مشهور شده اند که خود انشعابی از گروه موسوم به «تحکیم وحدت» میباشد. البته اگر سطح ایشان همان است که در زیر نویس تصویرشان به آن اشاره شده است؛ با مصاحبه کردن با شاهزاده رضا پهلوی چیزی برای اعضای «سندیکا»یشان بدست نخواهند آورد. اما اگر ایشان سطح خویش را بالاتر از یک «سندیکای صنفی» میدانند بهتر بود که در انتخاب کلمات برای معرفی خویش و گروه خویش دقت بیشتری مینمودند زیرا به عنوان یک فرد تحصلیکرده در رشتهٔ علوم سیاسی باید با مبحث «بار کلمات» آشنایی داشته باشند و کلمهٔ «آفتابه» را به جای «لیوان» استفاده نکنند زیرا با اینکه هردوی این ظروف برای نگهداری آب است اما جایی که قرار میگیرند بسیار متفاوت است.
آقای قاسمی نژاد در مقاله ای که در رابطه با «دلایل حرکت جمهوری اسلامی برای ساخت بمب هسته ای» نوشته اند؛ اندکی به «شیوهٔ درست تحلیل» نزدیک شده اند؛ اما مسئله این است که این مقاله به درد جنبش آزادیخواهی نمیخورد و بیشتر به درد تبلیغات کشورهای غربی می آید؛ لذا موضوعی که ایشان انتخاب کرده اند در شرایط کنونی در حد تعارف بستنی به کسی است که در حال مرگ است؛ یعنی یک مقالهٔ تحلیلی بسیار بی ربط میباشد.
در مقالهٔ دیگری؛ ایشان  موسوی را در قد و قوارهٔ یک رهبر میدانند؛ که بسیار خنده دار است و این مقاله نشانهٔ رسیدن به «درماندگی سیاسی» و روی آوردن به «رویا بینی» و عوضی گرفتن «گربه» با «خز» است.
در مقالهٔ دیگری که ایشان در رابطه با «اشتراکات روشنفکری دینی و لیبرالیسم» نوشته اند ؛ آقای قاسمی نژاد در حد شخصی ظاهر میشود که همچنان «انگشت شست پای دین را توی دهانش گرفته» و سر در جیب تفکرات مالیخولیایی برده است و هنوز با «لیبرالیسم» ادعایی خودشان فاصلهٔ بسیار دارند و این اشتباه بزرگ در این مقاله در حد عوضی گرفتن «گه» با «مربّا» است.
در مجموع از نظر من آقای سعید قاسمی نژاد به چند مرحلهٔ «دگردیسی» نیاز دارد تا شاید بتواند به یک «قورباغهٔ سیاسی» تبدیل شود. در ادامه چند مقاله از ایشان را لینک میدهم که خود بخوانید و قضاوت کنید. مصاحبه های ایشان را نیز در یو تیوب میتوانید پیدا کنید و لزومی به لینک ندارد.


با سپاس از خواندن این مقاله

کژدم

۳ نظر:

  1. moteassefam keh shoma bayad emrooz tahlilga siyasi bashid, keh khod kochiktarin akhlagh siyasi ra dar naghd khod rayat nadarid.
    ba kamal ehteram ,
    yek shahrvand sabz sabz iran

    پاسخحذف
  2. من الکی اسمم را کژدم نگذاشته ام. کار من گزیدن است. آنکه به میدان می آید یا باید بداند که برای چه به میدان آمده است؟! یا اینکه من دوستانه اندکی ایشان را « میگزم» و یا اینکه دشمنان میکشندش. بنا بر این اینجا مثل مسجد است و جای گو... نیست. شما نمیتوانی همینطوری بیایی و بگویی که ما میخواهیم مبارزه کنیم و بعدش هم اسمتو بذاری «دانش آموختگان لیبرال»؟!! خوب که چی؟ بگو حرفت چیه؟ من دموکراسی میخوام که نشد حرف! تازه اسمی که انتخاب کرده بار مبارزهٔ سندیکایی داره و نه سیاسی. اول باید ردیف کنید : ۱- هدف و یا اهداف. ۲- استراتژی تعریف شدهٔ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و نظامی. ۳- استراتژیهای بین المللی و منطقه ای. ۴- استراتژی مبارزاتی. ۵- برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت مبارزاتی و ...... تازه آنوقت میتوان گفت که یک آدم سیاسی هستی. اگه اینجور چیزها را نمیفهمی و فکر میکنی خودش درست میشه؛ برو کنار بزار باد بیاد. نه مامانتو نگران خودت بکن و نه وقت بقیه رو بگیر.

    پاسخحذف
  3. جناب کژدم! از نظراتت خوشم اومد، جامعه ی ما نیازمند چنین نقدهای صزیح و بی پرده است، شاید خودم هم با نام عقرب بهت اضافه شدم! پایدار باشید!

    پاسخحذف