۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

انتخابات پیش رو و نگرانیهای «آخوندها»

سخن را از اینجا آغاز میکنم که تمامی جریانهای وابسته به جمهوری ننگین اسلامی؛ نبردهای درونی خود را هیچگاه «علنی» نمیکنند مگر آنکه «کارد به استخوان» رسیده باشد و همانگونه که پیشتر گفته ام؛ حتی «خاتمی شیاد» نیز در طول ۸ سال دورهٔ ریاست خود نیز با اینکه صدها بار از «افشا» کردن این جریانها سخن گفت اما هیچگاه حرفی نزد و اگر هم چیزی گفت تنها یک اشارهٔ مه آلود به «اشباح» و «ارواح» خبیثی بود که در حال توطئه هستند. اکنون نیز که «سبز مذهبی» به خیال خود در حال سواری گرفتن از موج جدید دموکراسی خواهی است؛ همچنان همان سیاست را دنبال میکند و از اصل قضایا و اینکه واقعا در درون «قبیلهٔ خودشان» یعنی «تمامیت روحانیت اعم از اصولگرا و اصلاح طلب» چه میگذرد کاملا سر باز میزند و حتی هواداران «دعای کمیل خوان» خویش را نیز در تاریکی مطلق نگه میدارد؛ زیرا تمامیت این «قبیله» طبق «دکترین» و اصولی که در دوران طلبگی و سپس در نشستهای «آموزشهای اختصاصی» یاد گرفته اند؛ مردم را به دو دسته تقسیم میکنند که به تعابیر گوناگون نامهای «مرجع تقلید-مجتهد» و «مقلد» و یا «امام» و «امت» از آن یاد میشود و بر اساس «دکترین حوزوی» هیچگاه اختلافات «درون قبیله»ای «امامان» به میدان قضاوت «مقلدین بیمقدار» آورده نمیشود زیرا میتواند مسئلهٔ «مشروعیت امامان» را از این نظر که آیا بالاخره این مشروعیت «الهی» است و یا «مردمی» است؛ مخدوش سازد و همچنانکه هر چشم بینایی میتواند ببیند هنوز هم که هنوز است نتایج کاربرد این «دکترین» در جامعه بسیار مشهود است و بسیاری از افراد (مقلدین و امت) هنوز از دایرهٔ اسلام زدگی بیرون نیامده اند و اگر از پیروی یک «امامزاده» سر باز میزنند؛ به «امامزاده ای دیگر» دخیل میشوند و همچنان به هر امامزاده ای که دخیل بسته باشند همگی در یک نامی که به راستی شایستهٔ این «نفهمیدگان کور و کر» است؛ مشترک هستند و آن نام آنچنانکه خود نیز به آن معترف هستند و به آن افتخار هم میکنند این است : «سگهای بارگاه حسین تازی».
این جماعت «نفهمیده» و «میمونهای انسان نمای مقلد» همیشه گوشت دم توپ و سربازان پیادهٔ «علمای اعلام» که هیچ علمی به جز «جویدن» تکراری و ۱۴۰۰ سالهٔ  آداب «ریدن» ندارند؛بوده اند و خواهند بود؛ زیرا شایستهٔ چیزی «بهتر» و «انسان» بودن را ندارند و تعبیر «هیچکاره گان» که از طرف «علمای اعلام» به آنها اطلاق میشود شایستهٔ «وجود بی وجود» آنهاست. 
مسئلهٔ دیگری که برای «قبیلهٔ امامان» بسیار مهمتر است؛ این است که این «اختلافات درون قبیله ای» نه تنها باید که از دسترس «میمونهای مقلد» خارج باشد؛ باید از دسترس «انسانها» نیز که دشمنان طبیعی آنان به شمار می آیند نیز خارج شود؛ لذا انتظار بیرون آمدن اخبار «اختلافات درون این قبیله»؛ انتظاری طاقت فرسا است و تنها باید در کمین «شکار لحظه ها» نشست. این لحظه های مهم زمانی هستند که کار به جاهای باریک کشیده میشود و «کارد به استخوان» میرسد. به قول آخوندها : اما بعد.... 
پیش از هرچیز این «مطلب» را در بی بی سی بخوانید تا اندکی کارمان راحت تر شود. این مطلب که از زبان «عسگر اولادی» بیان شده است در گروه مطالبی قرار دارد که نشاندهندهٔ مسیر خاصی است که بارها هم به طور مشخص در مقالهٔ  «قوم یاجوج و ماجوج»  و هم به صورت اشارهٔ آشکاردر «طنز تلخ» و به طور پراکنده در مقاله های دیگر بنابر اقتضای مطلب به آن اشاره کرده ام و آن ظهور حکومت «صفوی نوین» است. حال این گروه از مطالب را بر میشمارم و سعی میکنم رابطهٔ انها را با یکدیگر روشن سازم.

۱- سخنرانی پاسدار «سالار آبنوش» در رابطه با فتنهٔ خونین در انتخابات آیندهٔ مجلس (حدوداً یک سال بعد از این) که در واقع «قدرت نمایی آشکار نظامی» باند خامنه ای و روحانیت «اصولگرا» بود تا به «بسیجیهای ولایتمدار» و «بسیجیهای قزلباش» نشان دهند که تمامیت «سپاه جاکشان» در دست «صفوی نوین» نیست و سردارانی هم هستند که همچنان به «ولایت فقیه» معتقدند و حاضرند که برایش خون بریزند. این خبر چند نکته را آشکار میسازد که باید مبارزان واقعی راه دموکراسی نسبت به آن آگاه شوند :
الف : «سپاه روسپی زادگان» دو جناح دارد و بر خلاف ادعای «سبز مذهبی» هیچ جناحی از سپاه خواستار «اصلاحات بی نام و نشان و حپروتی» آنان نیست بلکه این دو جناح را میتوان به دو نام مشخص نمود : جناح «سپاه قزلباشان صفوی نوین» و «سپاه وفادار به ولایت فقیه و روحانیت اصولگرا» و به همین دلیل هم تاکنون دست در دست هم دست به تار و مار کردن «جنبش دموکراسی خواهی» پرداخته اند زیرا این جنبش دشمن مشترک آنهاست.
ب : جناح ولایت فقیه بعد از سرکوب «اصلاح طلبان» و «جنبش دموکراسی خواهی» اکنون شدیداً نگران آن هستند که «صفوی نوین» که به دنبال حذف «نقش رهبری آخوندها» و «استخدام آنها توسط حکومت» است بتواند اکثریت آرا را در انتخابات بعدی به خود اختصاص دهد و چه بسا بتواند آرای افراد «ضد حکومت اسلامی» را هم که در «ضدیت با آخوندها» تبلور یافته است را نیز جلب کند؛ لذا پاسدار «سالار آبنوش» نه بر اساس تصمیم شخصی و خودسرانه؛ بلکه بر اساس بر آوردهای «اتاقهای فکر» جریان هوادار باند خامنه ای به طور آشکار به جناح «صفوی نوین» اعلام جنگ نمود.
۲- خبر سخنرانی اخیر «باهنر» در سمینار «هیئتهای موتلفهٔ اسلامی» و اظهارات «عسگراولادی» (در لینک بالا) که بازخوانی دوبارهٔ «اولتیماتوم نظامی» پاسدار آبنوش است اما به زبانی سیاسی اعلام میشود و در هردو سخنرانی و مصاحبه به «سبز مذهبی» چراغ سبز شرمگینانه نشان داده میشود و از آنها به طور حاشیه ای دعوت به شرکت در انتخابات بعدی انجام میگیرد که البته این قوم نیز صد در صد آنرا اجابت خواهند نمود؛ زیرا هدف اصلی آنها باز گشت به «کشتی پر از غنايم انقلاب» است.
۳- روشن شدن چراغهای خانهٔ موسوی و کروبی بعد از ۱۸ روز؛ نه نشانهٔ ترس رژیم از «سبز مذهبی» بلکه به عنوان «آبنبات چوبی» بعد از یک «سیلی محکم» از طرف باند «خامنه ای» است تا «نق و نال و گریه و ذجّهٔ» سبز مذهبی را بخوابانند و آنها را به عنوان «ترشی» برای انتخابات بعدی نگه دارند و در زمان انتخابات اگر نیازی به آنها دیده شد؛ در شیشهٔ «ترشی» را باز کنند. اما «سبز مذهبی» نباید منتظر دست و دلبازی های بیشتری باشد و باید در داخل «شیشه» بنشیند.
۴- خامنه ای باز هم به طور «زیر میزی و نجوا» اعلام کرده است که «اصولگرایان» نباید «لیستهای جداگانهٔ کاندیدها» برای انتخابات بعدی داشته باشند و باید یک «لیست» بدهند و از این طریق میکوشد تا دست «صفوی نوین» را در پوست گردو بگذارد و از پراکندگی آرای «طرفداران ولایت فقیه» جلوگیری نموده و آنان را در یک صف متحد برای مقابله با «صفوی نوین» به میدان بفرستد و چه بسا چند نفر از افراد «بی پشم و پیل» هوادار «اصلاحات؟؟» را هم در این لیست جای دهند تا «سبز مذهبی آبنبات چوبی به دست» را هم به طرف لیست خود بکشانند.
۵- جریان «صفوی نوین» هیچگونه اظهار نظر علنی در رابطه با «تظاهرات های اعتراضی اخیر» ننموده است و مورد انتقاد «جناح ولایتمدار» نیز قرار گرفته است. اما زیر بار این انتقادات «اسفندیار رحیم مشائی» به طور حاشیه ای و به «دروغ» از برخوردهای ناشایست با موسوی و کروبی نیز انتقاد کرده است؛ که این امر نشان میدهد هواداران«سبز مذهبی» محبوب دلربای آنها نیز هستند و این بستگی به «سبز مذهبی» دارد که به «عقد نکاح» کدامین شوهر خونریز در آید؟ (البته عقد نکاح را در مقالات پیشین توضیح داده ام و نیازی به تکرار آن نیست).
۶- کنار رفتن پسر رفسنجانی از مدیریت «مترو» و کناره گیری و بازنشستگی پدرش از ریاست خبرگان و دلجویی خامنه ای با شیوهٔ «آبنبات چوبی» از رفسنجانی نشانهٔ «سرباز گیری از نیروهای شکست خوردهٔ دشمن» برای دفع «صفوی نوین» است.
۷- حملات لباس شخصیها به خانه های اصلاح طلبان و تهدید نمادین «امنیت جانی» اعضای خانواده های آنان که به طور پنهانی از طرف «بسیجیهای قزلباش صفوی» انجام میگیرد و حتی فیلمش را هم به صورت بسیار «بی پروا» در معرض نمایش بین المللی قرار داده میشود نیز دو هدف را دنبال میکند : 
الف : خریدن بی آبرویی بیشتر بین المللی برای «باند خامنه ای» و دار و دستهٔ ولایت فقیه.
ب : نشان دادن «بی پروایی» و «درنده خویی» جریان «صفوی نوین» به هواداران باند «ولایت فقیه» تا نگران آیندهٔ خود باشند و اگر به استخدام «صفوی نوین»  در نیایند همین بلا بر سر خانواده های آنان نیز خواهد آمد و نفر بعدی شاید به جای «فائزه رفسنجانی»؛ همسر «مجتبی خامنه ای» باشد و چه بسا دیگر «نمادین» هم نباشد و به صورت کاملا جدی؛ تلفات «جانی» هم داشته باشد. ( شاید اولتیماتوم نظامی پاسدار آبنوش به «صفوی نوین» نیز در همین چهار چوب بوده است تا بگوید «آخوندها یتیم نیستند»).
۸- خبری که از طرف «سبز مذهبی» مبنی بر نظارت فردی به نام «وحید حقانیان» که معاون اجرایی بیت رهبری است بر دستگیری «کروبی»  میتواند نشانگر دو مطلب باشد :
الف : دستگیری این دو نفر نه تنها خواستهٔ «صفوی نوین» است؛ بلکه باند ولایت فقیه نیز در این خواسته با آنان شریک میباشد.
ب : حضور معاون اجرایی خامنه ای در جریان دستگیری معنای خاصی دارد و طبیعتا این فرد به عنوان یک «سرباز امنیتی» در آنجا حضور نداشته است و نشان میدهد که شیوهٔ دستگیری اهمیت خاصی داشته است و چه بسا حضور «وحید حقانیان» برای خنثی کردن هرگونه «خطر جانی» برای کروبی بوده است که احتمالا میتوانست از سوی افراد «قزلباشان امنیتی صفوی» انجام شده و به پای خامنه ای نوشته شود  و گرنه حضور چنین شخصی بی ربط مینماید مگر آنکه در حال ایفای نقش «فرشتهٔ» نگهبان بوده باشد و این مسئله را یکی از نمایندگان خامنه ای در سپاه نیز به زبانی رازگونه به این شکل بیان نموده است : « اگر آنان هنوز زنده اند به خاطر مهربانی رهبر است». از نظر من این امر نشان میدهد که «اصلاح طلبان» برای طرفداران «باند خامنه ای» نقشی حیاتی دارند و شاید تنها «پل عقب نشینی» برای دار و دستهٔ آنان باشند.
۹- خبر سرازیر شدن میلیاردها تومان به شهرستانها برای حاتم بخشیهای «شاه عباس گونه» و پخش آن در میان مردم بی بضاعت برای جلب «مهر و محبت» آنان و نهایتا کسب رای آنان و به میدان آوردن آنان به عنوان «هواداران صفوی نوین»؛ زیرا این مردمان «قالیباف» ریش تراشیده-نتراشیده و لاریجانی را نمیشناسند و پول نقد و غذا برای آنها بسیار ملموس تر است.
۱۰- خبر مقابله به مثل سخنگوی رسمی «سپاه جا کشان قزلباش» در برابر سخنان پاسدار آبنوش و تهدید او به «پیگیری» و نشان دادن شاخ و شانهٔ نظامی سنگینتر به «باند ولایت فقیه».
اکنون میبینیم که قضایا روز به روز روشنتر میشوند و حتی رازداری «سبزهای مذهبی» نیز نمیتواند جلوی آنرا بگیرد و در سال پیش رو شاهد بروز سنگینتر و آشکار تر اختلافات میان جریان «صفوی نوین» و «باند ولایت فقیه» خواهیم بود. جا به جاییها در تشکیلات سپاه و ارتش و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و چه بسا حذف فیزیکی برخی از پاسداران  و افراد طرفدار «ولایت فقیه» به نام «گروههای تروریست ناشناس» و تصفیهٔ تشکیلات بسیج از عناصر «ولایتمدار» و چه بسا ایجاد دار و دسته های شبه نظامی «قزلباش نوین» به موازات نیروهای بسیج و دهها سناریوی دیگر سیاسی و نظامی و امنیتی و تبلیغاتی خواهیم بود و به یقین میتوان گفت که سال بسیار پر تنش و پر خبری در پیش رو داریم. حال شاید بهتر بتوانید درک کنید که چرا «آمریکاییها» هنوز منتظرند و حرکتی اساسی در جهت  دفاع از «جنبش آزادیخواهی» انجام نمیدهند. آمریکا و اروپا بیشتر طرفدار مذاکره و حل اختلاف با جریانهای «شناخته شده» و «تعریف شده»  و قدرتمند هستند و جریان «نوجوان» جنبش آزادیخواهی که به خاطر «نا آگاهی و ناپختگی» و عدم داشتن «اهداف و استراتژی مشخص تدوین شده و گذاشته شده بر روی میز» همچنان از «خایه های» موسوی و کروبی آویزان است؛ برای «سیاستمداران حرفه ای» آمریکایی و اروپایی «چنگی به دل نمیزند» و چه بسا بخشی از همین «آزادیخواهان ناپخته» در انتخابات بعدی به «صفوی نوین» رای بدهند.(میدانم که شنیدنش تلخ و چندش آور است؛ اما اگر باور ندارید بنشینید و بعد از دیدنش با چشمان خودتان باور کنید. اما من از همین اکنون میبینم و باور دارم).

برای ثبت در تاریخ

کژدم          

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر